نویسنده:مهدی مهریزی
قرآن کریم نخستین منبع و مرجع برای ارائه تصویر زن از دیدگاه اسلام است. پس از آن سیره و سخنان رسول خدا(ص) در جایگاه دوم قرار میگیرد. آموزههای رسول خدا(ص) برای همه مسلمانان ملاک و معیار است و مرز میان اسلام و دیگر ادیان را روشن میسازد، از اینرو تحلیل و بررسی سخنان رسول خدا(ص) درباره زن از جایگاه ویژه و پر اهمیتی برخوردار است.
سخن و سیره رسول خدا(ص) تجلی قولی و رفتاری قرآن کریم است، هر آنچه را که خداوند بزرگ در کتاب خویش بر رسولش فرو فرستاده، انسانها در سخن و سیره پیامبر مشاهده میکنند. چرا که پیامبر نخستین ایمانآورنده به وحی الهی است.
«ءَامَنَ الرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ؛
پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است.»
جستجو و تتبع در آموزههای پیامبر ما را به اصول و محکماتی هدایت میکند که تفسیرکننده و تراز برای دیگر سخنان است. میتوان گفت اصول و محکمات آموزههایی است که در مرحله معنا و مصداق تردیدبردار نیست یعنی در مرحله معنا، روشن و واضح و در مرحله مصداق بر بیش از یک مصداق قابل انطباق نیست. چنان که از پشتوانه تأیید و حمایت قرآنی نیز برخوردار بوده و با آیات کتاب الهی همسو و سازگار است.
به نظر میرسد پنج اصل بنیادین و اساسی از سخنان و سیره رسول خدا(ص) میتوان استخراج کرد که بر پایه آن تلقی و تصور مسلمانان از زن باید شکل گیرد. آن اصول عبارتند از:
1ـ برابری زنان و مردان در حوزههای انسانی؛
2ـ کرامت زن؛
3ـ تعامل انسانی با زن؛
4ـ جایگاه معنوی زنان؛
5ـ منع از خشونت علیه زنان.
اینک به بسط و شرح این اصول و مستندات آن میپردازیم:
1ـ برابری زنان و مردان در حوزه انسانی
رسول خدا(ص) بنیاد و جوهره زن و مرد را بر پایه کتاب الهی واحد میبیند، تفاوتهای زیستی که به جهت حفظ نسل انسانی در آدمی تعبیه شده بر این جوهر واحد اثر نمیگذارد. دو دسته از سخنان پیامبر میتواند مستند این اصل قرار گیرد.
1/1ـ زنان همتای مردان
«حدثنا قتیبه بنسعید، ثنا حماد بنخالد الخیاط، ثنا عبداللّه العمری، عن عبیداللّه، عن القاسم، عن عائشه، قالت: سئل رسول اللّه(ص) عن الرجل یجد البلل و لا یذکر احتلاما، قال: یغتسل و عن الرجل یری أنه قد احتلم و لا یجد البلل، قال: لا غسل علیه. فقالت أم سلیم: المرأه تری ذلک اعلیها الغسل؟ قال: نعم، إنما النساء شقائق الرجال؛
عایشه گوید: از رسول خدا سؤال شد اگر مردی رطوبتی ببیند ولی احتلام را به یاد نمیآورد [وظیفهاش چیست؟] فرمود: غسل کند. پرسیده شد: مردی خواب میبیند محتلم شده ولی رطوبتی [در بیداری] نمیبیند؟ فرمود: غسل بر او نیست. امسلیم پرسید: اگر برای زنی چنین وضعی پیش آید آیا غسل دارد؟ فرمود: بلی زنان همتای مردانند.»
بیهقی نیز همین حدیث را با سند خود از ابوداود نقل کرده است.
ابنمنظور در کتاب «لسان العرب» و زبیدی در «تاج العروس» در معنای شقایق نوشتهاند:
«ای نظایرهم و امثالهم فی الاخلاق و الطباع کانهن شققن منهم؛
مانند آنها در خلق و خوی و سرشتاند، گویا از آنها جدا شدهاند.»
این حدیث زن و مرد را در مسائل زیستی به استناد یگانگی و همتایی برابر میبیند، پس سایر عرصههای حیات، حکمش معلوم خواهد بود.
2/1ـ مساوات میان دختران و پسران
«حدّث سعید بنیوسف، عن یحیی بنأبیکثیر، عن عکرمه، عن ابنعبّاس قال: قال رسول اللّه(ص): ساووا بین اولادکم فی العطیّه؛ فلو کنت مفضّلاً أحدا لفضّلتُ النساء؛
رسول خدا(ص) فرمود: در بخشش میان فرزندان برابری را رعایت کنید. اگر من میخواستم فرزندی را برتری دهم دختران بودند.»
و در روایت دیگری میفرماید:
«فلو کنت مؤثرا أحدا علی أحدٍ لآثرت النساء علی الرجال؛
پیامبر فرمود: اگر کسی را میخواستم برتری دهم زنان را بر مردان برتری میدادم.»
«النبی(ص): سوّوا بین أولادکم فی العطیّه؛ فلو کنت مؤثرا أحدا علی أحد لآثرت النساء علی الرجال؛
پیامبر فرمود: میان فرزندان در بخشش برابری را رعایت کنید. اگر میخواستم کسی را برتری دهم حتما زنان را بر مردان برتری میدادم.»
زینب تمیمی نقل میکند:
«أنّه کره أن یفضِّل الذکورَ من البنین علی الإناث فی العطیّه؛
رسول خدا نمیپسندید پسران بر دختران در بخشش برتری داده شوند.»
بخاری نیز در کتاب صحیح با تعبیر دیگری این حدیث را آورده است که پیامبر میفرماید:
«… اعدلوا بین اولادکم فی العطیّه؛
میان فرزندان در بخشش به عدالت رفتار کنید.»
«حدثنا حامد بنعمر، قال: حدثنا أبوعوانه، عن حصین، عن عامر، قال: سمعت النعمان بنبشیر رضیاللّه عنهما و هو علی المنبر یقول: اعطانی أبی عطیهً، فقالت عمره بنت رواحه: لا ارضی حتی تشهد رسول اللّه(ص)، فأتی رسول اللّه(ص)، فقال: إنی أعطیت ابنی من عمره بنت رواحه، عطیه فأمرتنی ان اشهدک یا رسول اللّه، قال: اعطیت سائر ولدک مثل هذا؟ قال: لا، قال: فاتقوا اللّه و اعدلوا بین اولادکم، قال: فرجع فرد عطیّه؛
عامر گوید از نعمان بنبشیر بر بالای منبر شنیدم که میگفت: پدرم چیزی را به من بخشید، عمره دختر رواحه گفت باید رسول خدا بدین بخشش رضایت دهد. پدرم نزد رسول خدا آمد و گفت به پسرم که مادرش عمره است چیزی بخشیدم. مادرش به من دستور داد که باید رسول خدا بدین امر رضایت دهد. رسول خدا فرمود: آیا به دیگر فرزندانت مانند این را بخشیدهای؟ گفت: نه، فرمود: از خدا بترسید و میان فرزندان به عدالت رفتار کنید. نعمان از نزد رسول خدا بازگشت و هدیهاش را بازپس گرفت.»
2ـ کرامت زن
یکی از آموزههای رسول خدا(ص) که به صورتهای مختلف در سخن و سیره ایشان تکرار شده اعتقاد به کرامت زن است. این مطلب را از این گفتار و کردار میتوان استنباط کرد:
1/2ـ سفارش به تکریم زن
«حدّث [أبوعبدالغنیّ الحسن بنعلیّ بنعیسی الأزدی المعانی] عن عبدالرّزاق بنهمام بسنده، عن علیّ بنأبیطالب(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): خیرُکم خیرُکم لأهله، و أنا خیرُکم لأهلی. ما أکرم النساءَ إلاّ کریمٌ، و لا أهانهنّ إلا لئیمٌ؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین شما بهترین شما با خانواده است و من بهترین شما با خانواده هستم. جز کریمان زنان را تکریم نکنند و جز انسانهای پست زنان را تحقیر ننمایند.»
«حدّثنا أبوکُرَیب: حدّثنا عبده بنسلیمان، عن محمّد بنعمرو: حدّثنا أبوسلمه، عن أبیهریره قال: قال رسول اللّه(ص): أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خُلقا، و خِیارکم خِیارکم لنسائهم خُلقا؛
رسول خدا(ص) فرمود: کاملترین مؤمنان در ایمان، خوشخُلقترین آنهاست و بهترین شما خوشخُلقترین شما با زنانند.»
«قال أبوعیسی: حدیث أبیهریره هذا، حدیث حسن صحیح.
ابنمخلّد، عن محمّد بنعمرو بنالبختری، عن محمّد بنأحمد بنأبیالعوّام، عن عبدالوهّاب بنعطاء. عن محمّد بنعمرو، عن أبیسلمه، عن أبیهریره، عن النبیّ(ص) قال: إنّ أکمل المؤمنین إیمانا أحسنهم خُلقا، و خیارکم خیارکم لنسائه؛
از پیامبر نقل شده است: کاملترین مؤمنان در ایمان خوشخُلقترین آنان است و بهترین شما، بهترین شما با زنان است.»
«قال رسول اللّه(ص): خیرکم خیرکم لنسائه، و أنا خیرکم لنسائی؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین شما بهترین شما با زنانش میباشد. و من بهترین شما با زنانم هستم.»
«قال رسول اللّه(ص): خیرُکم خیرُکم لأهله، و أنا خیرکم لأهلی؛
رسول خدا(ص) فرمود: بهترین شما، بهترین شما با خانواده است و من بهترین شما با خانوادهام هستم.»
«القطب الراوندی فی لبّ اللباب: و عنه(ص)، قال: خیرُکم خیرُکم لنسائکم، و بناتکم؛
از رسول خدا(ص) نقل شده است: بهترین شما بهترین شما با زنان و دخترانتان هستید.»
«أخبرنا عبداللّه: أخبرنا محمّد: حدّثنی موسی، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن جدّه جعفر بنمحمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بنالحسین، عن أبیه، عن علیّ(ع) قال: قال رسول اللّه(ص) فی حدیث: و من اتّخذ زوجهً فلیُکرمْها؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر کس همسری گزید، وی را تکریم کند.»
2/2ـ محبت به زنان نشانه ایمان و اخلاق پیامبران
«أخبرنا عبداللّه: أخبرنا محمّد: حدّثنی موسی، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن جدّه جعفر بنمحمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بنالحسین، عن أبیه، عن علیّ(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): اُعطینا أهلَ البیت سبعهٌ لم یُعطَهُنّ أحدٌ قبلنا، و لا یُعطاها أحدٌ بعدنا: الصباحهَ، و الفصاحهَ و السماحهَ، و الشجاعهَ، و الحلمَ، و العلمَ، و المحبّهَ من النساء؛
ما خاندان به هفت خصلت اختصاص یافتیم که پیشینیان آن را نداشتند و پیشینیان نیز نخواهند داشت. خوشمنظری، رساگویی، گشادهرویی، شجاعت، بردباری، دانش، علاقهمندی به زنان.»
«أخبرنا عبداللّه: أخبرنا محمّد: حدّثنی موسی، قال: حدّثنا أبی، عن أبیه، عن جدّه جعفر بنمحمّد، عن أبیه، عن جدّه علیّ بنالحسین، عن أبیه، عن علیّ(ع)، قال: قال رسول اللّه(ص): کلّما ازداد العبد إیمانا، ازداد حبّا للنساء؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر چه آدمی ایمانش افزایش یابد، علاقهاش به زنان بیشتر گردد.»
3/2ـ اختیارداری زنان در امر ازدواج
«أخبرنا عبدالرزّاق، قال: أخبرنا ابنجریح، قال: أخبرنی أبوالزبیر، عن رجل صالح من أهل المدینه، عن أبیسلمه بنعبدالرحمن، قال: کانت امرأه من الأنصار تحت رجل من الأنصار، فقُتل عنها یوم أحد، و له منها ولد، فخطبها عمّ ولدها و رجل إلی أبیها، فأنکح الرجل، و ترک عمّ ولدها، فأتت النبیّ(ص) فقالت: أنکحنی أبی رجلاً لا اُریده، و ترک عمّ ولدی، فیؤخذ منّی ولدی، فدعا النبیّ(ص) أباها فقال: أنکحت فلانا فلانه؟ قال: نعم. قال: أنت الذی لا نکاح لک، اذهبی فانکحی عمّ ولدک؛
ابوسلمه گوید: زنی از انصار همسر مردی از انصار بود، شوهرش در جنگ احد به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. عموی بچهاش [برادرشوهرش] و مردی دیگر او را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به ازدواج مرد بیگانه در آورد و عموی فرزندش را کنار گذارد. دختر نزد پیامبر آمد و گفت پدرم مرا به ازدواج مردی در آورده که او را نمیخواهم. برادرشوهرم فرزندم را از من میگیرد. پیامبر پدرش را فرا خواند و فرمود: دخترت را به ازدواج فلان مرد در آوردی؟ گفت: بلی. فرمود: تو اختیاردار ازدواج دختر نیستی [و رو کرد به دختر و فرمود:] برو با برادرشوهرت ازدواج کن.»
حدّثنا هنّاد بنالسریّ: حدّثنا وکیع، عن کهمس بنالحسن، عن ابنبریده، عن أبیه، قال: جاءت فتاه إلی النبیّ(ص) فقالت: إنّ أبی زوّجنی ابنأخیه؛ لیرفع بی خسیسته، قال: فجعل الأمر إلیها، فقالت: قد أجزت ما صنع أبی، و لکن أردت أن تعلم النساء أن لیس لی الآباء من الأمر شیء.
فی الزوائد: إسناده صحیح، و قد رواه غیر المصنّف من حدیث عائشه و غیرها؛
دختری نزد پیامبر آمد و گفت: پدرم مرا به خاطر خصلتهای شخصی به ازدواج پسر برادرش در آورده است. پیامبر اختیار را به دختر داد. آنگاه دختر گفت به این کار پدرم تَن میدهم. خواستم زنان بدانند پدران نسبت به دختران اختیاردار نیستند.»
«حدّثنا أبوالعبّاس محمد بنیعقوب: أنبأنا محمد بنعبداللّه بنعبدالحکم: حدّثنا ابن أبی فدیک، عن ابنأبیذئب، عن عمر بنحسین، عن نافع، عن ابنعمر، رضیاللّه عنهما: انّه تزوّج ابنه عثمان بنمظعون. قال: فذهبت اُمّها إلی النبیّ(ص) فقالت: إنّ ابنتی تکره و اللّه، فأمره رسول اللّه(ص) أن یفارقها، ففارقها و قال: لا تُنکحوا النساء حتّی تستأمروهنّ، فإذا سکتنَ فهو إذنهنّ. فتزوّجها بعده المغیره بنشعبه؛
ابنعمر دختر داییاش را به ازدواج عثمان بنمظعون در آورد. مادر دختر نزد رسول خدا رفت و گفت به خدا سوگند دخترم به این ازدواج راضی نیست. رسول خدا دستور داد دختر جدا شود و فرمود: زنها را پیش از مشورت با آنان شوهر ندهید. اگر سکوت کردند همان نشانه رضایت است. آنگاه آن دختر با مغیره بنشعبه ازدواج کرد.»
4/2ـ مشورت با زنان
رسول خدا با سخن، تقریر و عمل بر مشورت با زنان تأکید فرمود:
رسول خدا در زمینه ازدواج و برخی مسائل خانوادگی دیگر، فرمان به مشورت با زنان داده است:
«أخبرنا أبوزکریا بنأبیاسحاق المزکی و أبوبکر بنالحسن القاضی قالا، ثنا أبوالعباس محمد بنیعقوب، أنبأ محمد بنعبداللّه ابنعبدالحکم، أنبأ ابنوهب، اخبرنی اللیث بنسعد عن عبداللّه بنعبدالرحمن القرشی عن عدی بنعدی الکندی عن ابیه عن رسول اللّه(ص) انه قال: شاوروا النساء فی انفسهن فقیل له: یا رسول اللّه ان البکر تستحیی قال: الثیّب تعرب عن نفسها و البکر رضاها صمتها؛
از رسول خدا(ص) نقل شده است: با زنان در مسئله ازدواجشان مشورت کنید، بانوان خواستِ خود را آشکار میکنند، و دوشیزگان رضایتشان در سکوتشان است.»
«حدثنا عبداللّه، حدثنی أبی، ثنا هشیم عن عمر بنأبیسلمه، عن أبیه، عن أبیهریره، قال: قال رسول اللّه(ص): البکر تستامر و الثیب تشاور قیل یا رسول اللّه ان البکر تستحی قال سکوتها رضاها؛
رسول خدا(ص) فرمود: با دوشیزه و بانو در مورد ازدواجشان مشورت کنید. گفته شد: دوشیزگان حیا میکنند. فرمود: سکوت آنان رضایت آنهاست.»
«حدثنا عبداللّه، حدثنی أبی، ثنا علی بنعیاش و اسحق بنعیسی و هذا حدیث علی، قال: ثنا اللیث بنسعد قال: حدثنی عبداللّه بنعبدالرحمن بنأبیحسین المکی عن عدی ابنعدی الکندی عن أبیه عن رسول اللّه(ص) قال: أشیروا علی النساء فی أنفسهن فقالوا: ان البکر تستحی یا رسول اللّه(ص)، قال رسول اللّه(ص): الثیب تعرب عن نفسها بلسانها و البکر رضاها صمتها؛
از رسول خدا نقل شده است: با زنان در مورد ازدواجشان مشورت کنید. گفتند: دوشیزگان شرم میکنند. فرمود: بانو رأی خود را اعلام دارد و دوشیزه سکوتش، رضایت است.»
پیامبر(ص) دختری را برای مردی خواستگاری میکند، پدرِ دختر از پیامبر(ص) اجازه میخواهد که با همسرش مشورت کند، رسول خدا به او اذن میدهد.
در صلح حدیبیّه پس از امضای قرارداد، رسول خدا به مسلمانان دستور داد قربانی کنید و پس از آن تقصیر نمایید. هیچ کس به دستور پیامبر عمل نکرد. رسول خدا بر امسلمه وارد شد و جریان را ذکر کرد. امسلمه گفت: شما خود قربانی کنید و حلق کنید و با کسی سخن مگویید. پیامبر بیرون آمد و آن عمل را انجام داد، مسلمانان نیز تبعیت کردند.
ناگفته نماند مشورت جایی است که طرف مشورت، آگاهی لازم را داشته باشد و ناصح و خیرخواه و صاحب تجربه باشد. مجموعه سخنان و تأیید و عمل پیامبر نشان میدهد که هر کس چنین آگاهی، تجربه و خیرخواهی را داشت میتواند طرف مشورت واقع گردد و جنسیت دخالت ندارد و اگر جز اینها در آن روزگار اتفاق نیفتاد، شرایط بیش از این را برای زنان فراهم نساخته بود.
3ـ تعامل انسانی با زنان
سیره عملی رسول خدا بر این پایه استوار است که جامعه اسلامی میبایست زنان را به عنوان بخشی از جامعه انسانی با همه گستردگیهایش بپذیرد. و مبنای تعامل با آنان بر محور انسانیت با همه عمق و گستردگیاش صورت پذیرد. در اینجا نمونههایی از تعامل پیامبر با زنان را گزارش میکنیم که میتواند مستند و مرجع اتخاذ این اصل و قاعده باشد:
1/3ـ سلام کردن به زنان
«محمد بنیعقوب، عن علی بنابراهیم، عن أبیه، عن حماد بنعیسی، عن ربعی بنعبداللّه، عن ابیعبداللّه(ع) قال: کان رسول اللّه(ص) یسلم علی النساء و یرددن علیه؛
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) بر زنان سلام میکرد و آنان پاسخ میگفتند.
«حدثنا أبوبکر بنابیشیبه، حدثنا سفیان بنعیینه، عن ابنابیحسین، سمعه من شهر بنحوشب یقول: اخبرته اسماء ابنه یزید: مر علینا النبی(ص) فی نسوه فسلم علینا؛
شهر بنحوشب گوید: اسماء دختر یزید گزارش داد که رسول خدا(ص) بر گروهی از ما زنان گذشت و بر ما سلام کرد.»
2/3ـ عیادت از زنان بیمار
«حدثنا العباس بنالفضل الأسفاطی، حدثنا أبوالولید الطیالسی، ثنا أبوعوانه، عن عبدالملک بنعمیر، عن امرأه منهم یقال لها أم العلاء أن النبی(ص) دخل علیها فی مرضها فقال أبشری یا أم العلاء فإن مرض المسلم یذهب خطایاه کما یذهب النار خبث الحدید؛
عبدالملک بنعمیر از زنی به نام امعلاء نقل میکند که پیامبر به هنگام بیماریاش بر او وارد شد و فرمود بشارت باد بر تو ای امعلاء، بیماری مسلمان، خطاهایش را میپوشاند چنان که آتش آهن را تصفیه میکند.»
3/3ـ پذیرفتن دعوت به غذا
«حدثنا [إسحاق] الانصاری حدثنا معن حدثنا مالک [بنأنس] عن إسحاق بنعبداللّه بنأبیطلحه عن أنس بنمالک: أن جدته ملیکه دعت رسول اللّه(ص) لطعام صنعته، فأکل منه، ثم قال: قوموا فلنصل بکم، قال أنس، فقمت إلی حصیر لنا قد طول ما لبس، فنضحته بالماء، فقام علیه رسول اللّه(ص) و صففت علیه أنا و الیتیم وراءه و العجوز من ورائنا، فصلی بنا رکعتین ثم انصرف؛
انس بنمالک گوید: جدهاش ملیکه غذایی پخت و رسول خدا(ص) را برای غذا دعوت کرد رسول خدا(ص) از آن تناول کرد. سپس فرمود: برخیزید نماز بگزاریم. انس گفت: زیراندازی که بسیار کهنه شده را آب زده و آن را تکان دادم رسول خدا برخاست و پشت سر پیامبر نماز خواندیم.»
4/3ـ احوالپرسی و دیدار از زنان
از زنان متعددی در سیره پیامبر یاد شده که رسول خدا به دیدار و احوالپرسی آنان میرفت. گاه در آن منزلها استراحت میکرد، بسا اوقات نماز مستحبی میخواند. از این زنان میتوان نام امفضل [نخستین زن مسلمان پس از خدیجه در مکه] فاطمه بنت اسد [مادر امیرالمؤمنین[ امسلیم، [همسر حمزه سید الشهداء] لبابه [دختر حارث بن حزن و همسر عباس بنعبدالمطلب که در مکه ایمان آورد] شفاء امسلیمان [در مکه ایمان آورد] امحرام [دختر ملحان و همسر عباده بنصامت]، امایمن، جُعده [دختر عبداللّه بنثعلبه].
در باره امحرام در کتب سیره چنین منقول است:
«کان رسول اللّه(ص) یکرمها و یزورها فی بیتها و یقیل عندها و اخبرها انها شهیده؛
رسول خدا او را گرامی میداشت و از او در خانهاش احوال میپرسید و آنجا استراحت مینمود و خبر داد که وی به شهادت میرسد.»
5/3ـ ترغیب و تشویق به دانشاندوزی
سخنان متعددی از رسول خدا(ص) در تشویق و ترغیب زنان به دانشاندوزی منقول است که به نمونههایی اشاره میشود:
«نوادر الراوندی،: بإسناده، عن موسی بنجعفر(ع)، قال: قال رسول اللّه(ص): اضربوا النساء علی تعلیم الخیر؛
زنان را در راه آموزش خیر و نیکی تنبیه کنید.»
«قال النبی(ص): نِعْم النساء نساءُ الأنصار! لم یمنعهنّ الحیاءُ أن یتفقّهن فی الدین؛
زنان انصار، خوب زنانی هستند، شرم مانع فقاهت آنان در دین نمیشود.»
«قال رسول اللّه(ص): ایما رجل کانت عنده ولیده فعلمها فاحسن تعلیمها و ادبها فاحسن تأدیبها ثمّ أعتقها و تزوّجها فله أجران؛
پیامبر(ص) فرمود: هر مردی که کنیزکی نزد او باشد، او را تعلیم دهد و خوب تعلیم دهد و او را پرورش دهد و خوب پرورش دهد، سپس او را آزاد کند و شوهر دهد، دارای دو پاداش خواهد بود.»
6/3ـ پاسخگویی به پرسشهای زنان
«أبی رحمه اللّه، قال: حدثنا سعد بنعبداللّه، قال: حدثنا إبراهیم بنهاشم و غیره، عن خلف بنحماد، عن الحسین بنزید الهاشمی عن أبیعبداللّه علیهالسلام، قال: جاءت زینب العطاره الحولاء إلی نساء رسول اللّه(ص) و بناته و کانت تبیع منهن العطر فدخل رسول اللّه صلیاللّه علیه و آله و هی عندهن، فقال لها: إذا أتیتنا طابت بیوتنا، فقالت: بیوتک بریحک أطیب یا رسول اللّه، قال: إذا بعت فأحسنی و لا تغشی فإنه أتقی و أبقی للمال، فقالت: ما جئت بشیء من بیعی، و إنما جئتک أسالک عن عظمه اللّه؛
زینب عطاره زنی است که لوازم آرایش به زنان میفروشد و وسائل آرایش زنان پیامبر(ص) را فراهم میکند. روزی رسول خدا(ص) وارد خانه شد و او را دید. فرمود: آفرین بر تو که اتاقهای ما را معطر میکنی. زینب گفت: اتاقهای شما به عطر شما خوشبوتر است ای رسول خدا! پیامبر فرمود: وقتی معامله میکنی خوب رفتار کن و نارو نزن، این مایه حفظ و ماندگاری بیشتر مال است. گفت: ای رسول خدا! امروز برای فروش نیامدهام بلکه آمدهام نسبت به چگونگی آفرینش جهان از شما سؤال کنم. آنگاه رسول خدا با تفصیل چگونگی آفرینش را بیان کرد.»
«مقاتل بنحیان: لما رجعت أسماء بنت عمیس من الحبشه مع زوجها جعفر بنأبیطالب دخلت علی نساء رسول اللّه(ص) فقالت: هل فینا شیء من القرآن قلن: لا، فأتت رسول اللّه(ص) فقالت: یا رسول اللّه إن النساء لفی خیبه و خسار! فقال: و مم ذلک قالت: لأنهن لا یذکرن بخیر کما یذکر الرجال، فأنزل اللّه تعالی هذه الآیه ـ یعنی: «إن المسلمین و المسلمات …»؛
اسماء دختر عمیس به همراه شوهرش جعفر از حبشه بازگشت، نزد زنان رسول خدا(ص) رفت و از آنان پرسید: آیا در قرآن مطلبی در باره زنان نازل شده است؟ پاسخ منفی شنید. سپس نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: زنان در زیان و خسارت به سر میبرند.
پیامبر پرسید: چرا؟ گفت: زیرا خداوند یاد نیکی از آنان نمیکند، آن گونه که از مردان یاد میکند. پس از آن آیه 35 سوره احزاب نازل شد.
همچنین امسلیم نزد رسول خدا آمد و در باره غسل زنان و جنابت آنان پرسش کرد و رسول خدا پاسخ فرمود. در این سؤال و جواب امسلمه شرم کرد و به امسلیم گفت چرا چنین پرسشهایی از رسول خدا داری؟ زنان را شرمگین کردی؟ پیامبر فرمود: ساکت شو؟
7/3ـ تغییر نام زنان از سوی پیامبر
پیامبر نام تعدادی از زنان را پس از اسلام آوردن تغییر داد.
ـ نام عاصیه [دختر عمر] را به جمیله تغییر داد.
ـ نام بَرّه [دختر ابوسلمه] را به زینب و نام زن دیگر را که بَرّه بود به جویریه تغییر داد. پیامبر در فلسفه این رفتار فرموده بَرّه [نیکوکار[ گونهای خودستایی است.
8/3ـ پیامبر همسرانش را به سفر میبرد
رسول خدا در هر سفر قرعه میانداخت و یکی از همسرانش را با خود همراه میبرد:
«عن عمره بنت عبدالرحمن عن عایشه زوج النبی، قالت: کان رسول اللّه اذا اراد سفرا اقرع بین نسائه فایتّهن خرج سهمها خرج بها؛
عایشه همسر پیامبر گفت: رسول خدا(ص) هر گاه اراده سفر میکرد میان همسرانش قرعه میانداخت و نام هر کس بیرون میآمد، او را همراه میبرد.»
این همه، جز مواردی است که از بیعت رسول خدا با زنان، حضور زنان در جنگها و مشاغل اجتماعی عصر رسول خدا در کتب سیره و تاریخ به ثبت رسیده است. و در اینجا از آن صرف نظر میگردد.
4ـ جایگاه معنوی زنان
بهشت و دستیابی به فرجام نیک برای انسانِ مسلمان هدف و مقصد است و در تعالیمِ دینی تراز و معیارِ ارزشگذاری و سنجش. در آموزههای رسول خدا، با تعبیرهای گوناگون، طیفهایی از زنان برخوردار از این فرجام نیک معرفی شدهاند، چنان که خدمت به آنان نیز عامل برخورداری از بهشت دانسته شده است.
1/4ـ بهشت زیر پای مادران
«حدثنا أبویوسف محمد بنأحمد الرقی، ثنا محمد بنسلمه الحرانی، عن محمد بنإسحق، عن محمد بنطلحه بنعبدالرحمن بنأبیبکر الصدیق، عن معاویه بنجاهمه السلمی، قال: أتیت رسول اللّه(ص) فقلت: یا رسول اللّه! إنی کنت أردت الجهاد معک، أبتغی بذلک وجه اللّه، و الدار الآخره. قال: ویحک! أحیه أمک؟ قلت: نعم یا رسول اللّه، قال: فارجع الیها فبرها. ثم أتیته من امامه فقلت: یا رسول اللّه! إنی کنت أردت الجهاد معک. أبتغی بذلک وجه اللّه و الدار الآخره. قال: ویحک، أحیه أمک؟ قلت: نعم یا رسول اللّه! قال ویحک! الزم رجلها فثم الجنه؛
معاویه بنجاهمه گوید: خدمت پیامبر(ص) رسیدم و گفتم: میخواهم با شما در راه خدا و زندگی آخرت جهاد کنم. فرمود: آیا مادرت زنده است؟ گفتم: بلی. فرمود: برگرد و به او نیکی کن. از مقابل حضرت آمدم و گفتم: ای رسول خدا، میخواهم با شما در راه خدا و برای زندگی آخرت در جهاد شرکت کنم. فرمود: آیا مادرت زنده است؟ گفتم: بلی. فرمود: پاهای مادرت را بچسب که بهشت همان جاست.»
«ان الجنه تحت رجل المرأه؛
بهشت زیر پای زن است.»
«عن انس عن النبی(ص): الجنه تحت اقدام الامهات؛
پیامبر(ص) فرمود: بهشت زیر پاهای مادران است.»
«عن فاطمه عن النبی(ص): الزم رجلها فان الجنه تحت اقدامها؛
پیامبر(ص) فرمود: ملازم مادر باش که بهشت زیر پاهای اوست.»
«عن سعید بنالمسیب، قال: قال عمر: کنا مع رسول اللّه(ص) علی جبل فأشرفنا علی واد فرأیت شابا یرعی غنما له أعجبنی شبابه، فقلت: یا رسول اللّه(ص) و أی شاب لو کان شبابه فی سبیل اللّه؟ فقال النبی(ص): یا عمر فلعله فی بعض سبیلاللّه و أنت لا تعلم ثم دعاه النبی(ص) فقال: یا شاب هل لک من تعول قال: نعم، قال: من، قال: أمی، فقال النبی(ص): الزمها فان عند رجلیها الجنه؛
عمر گوید: با پیامبر، بر بلندای کوهی بودیم که مشرف بر سرزمینی بود. جوانی را دیدم که چوپانی میکند. از جوانیاش خوشم آمد. گفتم: ای رسول خدا، چه جوانی! کاش جوانیاش در راه خدا بود. پیامبر فرمود: شاید در راه خداست و تو نمیدانی. پیامبر جوان را فرا خواند و فرمود: ای جوان آیا عایله داری؟ گفت: بلی. فرمود: چه کسی؟ گفت: مادرم. فرمود: ملازم او باش که بهشت پیش پاهای اوست.»
«حدثنا بکر بنمحمد الصیرفی بمرو، ثنا أبوقلابه و ثنا علی بنحمشاذ العدل، ثنا الحسن بنسهل المجوز، ثنا أبوعاصم عن ابنجریج، حدثنی محمد بنطلحه بنعبداللّه بنعبدالرحمن عن أبیه عن معاویه بنجاهمه ابنجاهمه اتی النبی(ص) فقال: انی اردت أن اغزو و جئت استشیرک فقال: أ لک والده قال: نعم، قال: اذهب فالزمها فان الجنه عند رجلها؛
جاهمه نزد رسول خدا آمد و گفت: میخواهم همراه شما در جنگ شرکت کنم و برای مشورت نزد شما آمدم. پیامبر(ص) فرمود: آیا مادر داری؟ گفت: بلی. فرمود: برو و ملازم او باش، که بهشت پیش پاهای اوست.»
«الجنه بناؤها اقدام الامهات؛
زیربنای بهشت گامهای مادران است.»
«عن ابنعباس عن النبی(ص): من قبل بین عینی امه کان له سترا من النار؛
پیامبر فرمود: هر که میان چشمان مادرش را ببوسد، این بوسه پردهای در برابر آتش خواهد بود.»
2/4ـ نیکی به دختر و خواهر سبب رفتن به بهشت
«عن علی بنابراهیم، عن أبیه، عن ابنأبیعمیر، عن هشام بنالحکم، عن عمر بنیزید، عن أبیعبداللّه(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): من عال ثلاث بنات أو ثلاث أخوات وجبت له الجنه، فقیل: یا رسول اللّه(ص) و اثنتین فقال: و اثنتین. فقیل: یا رسول اللّه(ص)، و واحده فقال: و واحده؛
رسول خدا فرمود: هر کس، سه دختر یا سه خواهر را اداره کند، بهشت برایش واجب است. گفته شد: ای رسول خدا دو تا چطور؟ فرمود: و دوتا. گفته شد: ای رسول خدا یکی چطور؟ فرمود: و یکی.»
«حدثنا أحمد بنمحمد، حدثنا عبداللّه بنالمبارک، حدثنا ابنعیینه عن سهیل بنابیصالح عن أیوب بنبشیر عن سعیدالاعشی عن أبیسعید الخدری قال: قال رسول اللّه(ص): من کانت له ثلاث أخوات أو ابنتان أو أختان فأحسن صحبتهن و اتقی اللّه فیهن فله الجنه؛
رسول خدا فرمود: هر که سه خواهر یا دو دختر یا دو خواهر داشته باشد و با آنان نیک رفتار کند و با خداترسی با آنان معاشرت کند، بهشت ارزانی اوست.»
3/4ـ بهشت پاداش حاملگی، وضع حمل و شیر دادن زنان
«محمد بنعلی بنالحسین فی الامالی عن محمد بنالحسن، عن الصفار عن محمد بنالحسین بنأبیالخطاب، عن الحکم بنمسکین، عن أبیخالد الکعبی عن أبیعبداللّه(ع) أن رسول اللّه(ص) قال: أیما امرأه دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع إلی موضع ترید به صلاحا نظر اللّه إلیها، و من نظر اللّه إلیه لم یعذبه، فقالت امسلمه: یا رسول اللّه(ص) ذهب الرجال بکل خیر فأی شیء للنساء المساکین؟ فقال(ع): بلی إذا حملت المرأه کانت بمنزله الصائم القائم المجاهد بنفسه و ماله فی سبیل اللّه، فإذا وضعت کان لها من الاجر ما لا یدری أحد ما هو لعظمه، فإذا أرضعت کان لها بکل مصه کعدل عتق محرر من ولد اسماعیل، فإذا فرغت من رضاعه ضرب ملک کریم علی جنبها و قال: استأنفی العمل فقد غفر لک؛
رسول خدا(ص) فرمود: هر زنی که در خانه شوهر وسیلهای را از جایی به جایی بگذارد و قصد خیر داشته باشد، خدا به او توجه کند و هر که مورد نظر خداوند باشد او را عذاب نمیکند. امسلمه گفت: ای رسول خدا، مردان همه خوبیها را از آنِ خود ساختند. زنان بیچاره چه دارند؟ فرمود: وقتی زنی باردار شد مانند روزهداری است که به شبزندهداری مشغول است و در راه خدا با جان و مال جهاد میکند. هنگامی که وضع حمل کند، چنان پاداشی دارد که هیچ کس نداند. هنگامی که بچه شیر میدهد در برابر هر مک زدن، ثواب آزاد کردن بردهای از فرزندان اسماعیل را دارد و وقتی شیر دادن تمام شد، فرشته گوید: گذشتهات بخشوده شد. از نو شروع کن.»
«فی حدیث الحولاء العطاره بالسند المتقدم فی ابواب المقدمات قال: قال رسول اللّه(ص): … یا حولاء، و الذی بعثنی بالحق نبیا و رسولاً و مبشرا و نذیرا، ما من امرأه تحمل من زوجها ولدا إلا کانت فی ظل اللّه عز و جل حتی یصیبها طلق. یکون لها بکل طلقه، عتق رقبه مؤمنه، فإذا وضعت حملها و أخذت فی رضاعه، فما یمص الولد مصه من لبن أمه إلا کان بین یدیها نورا ساطعا یوم القیامه، یعجب من رآها من الاولین و الآخرین، و کتبت صائمه قائمه، و إن کانت مفطره کتب لها صیام الدهر کله و قیامه، فإذا فطمت ولدها، قال الحق جل ذکره: یا أیتها المرأه، قد غفرت لک ما تقدم من الذنوب، فاستأنفی العمل؛
رسول خدا فرمود: … ای حولاء، سوگند به آن که مرا به پیامبری برانگیخت، هر زنی که باردار شود از شوهرش، در سایه خدا زندگی میکند، تا هنگام درد زایمان. هر دردی ثواب آزاد کردن یک بنده مؤمن را دارد. وقتی فارغ شد و شیر دادن را شروع کرد، هر گاه کودک مک زند از پیش روی آن زن روز قیامت نوری درخشد که هر بینندهای را به عجب وا دارد. و او روزهدارِ شبزندهدار محسوب شود. و اگر در این حال روزه بدارد ثواب روزه و عبادت تمام روزگار برایش ثبت شود. وقتی کودک را از شیر گرفت خداوند فرماید: ای زن، گناه گذشتهات را بخشیدم، از نو آغاز کن.»
«و عن سعید بنجبیر عن ابنعمر، احسبه رفعه. عن النبی(ص): المرأه فی حملها إلی وضعها إلی فصالها کالمرابط فی سبیل اللّه، و إن ماتت فیما بین ذلک فان لها أجر شهید؛
رسول خدا فرمود: زن از هنگام بارداری تا هنگام شیر گرفتن کودک مانند رزمنده در راه خداست و اگر در این مدت جان دهد پاداش شهید دارد.»
«المرأه إذا حملت کان لها أجر الصائم القائم المخبت المجاهد، فی سبیل اللّه، و إذا ضربها الطلق فلاتدری الخلائق، ما لها من الاجر، فإذا وضعت کان لها بکل مصه أو رضعه أجر نفس تحییها، فإذا فطمت ضرب الملک علی منکبیها و قال: استأنفی العمل؛
رسول خدا فرمود: زن وقتی حامله شد، ثواب روزهدار عابد، که در راه خدا جهاد میکند خواهد داشت. و هنگامی که درد زایمان گرفت، موجودات نمیدانند او چه پاداشی دارد. وقتی فارغ شد، هر شیر دادن یا مک زدن بسان زنده کردن یک جان ارزش دارد. وقتی کودک را از شیر گرفت، فرشتهای به کتفش زند و گوید: عمل را از سر گیر.»
5ـ منع از خشونت علیه زنان
بررسی سخنان و رفتار رسول خدا(ص) نشان میدهد که پیامبر در صدد محو این رفتار در جامعه انسانی و در میان مسلمانان بود. میتوان آنچه از ایشان در این باره رسیده به چند گروه تقسیم کرد:
الف ـ
روایتهای متعدد وجود دارد که پیامبر در دورهای مردان را از زدن زنان منع میکرد تا اینکه مردان بسیاری اعتراض کرده و مجددا پیامبر اجازه داد ولی نگاهش بدان منفی بود:
«حدثنا محمد بنالصباح، أبنأنا سفیان بنعیینه، عن الزهری، عن عبداللّه بنعبداللّه بنعمر، عن إیاس بنعبداللّه بنأبیذباب، قال: قال النبی(ص): لا تضربن إماء اللّه، فجاء عمر إلی النبی(ص) فقال: یا رسول اللّه! قد ذئر النساء علی أزواجهن. فأمر بضربهن فضربن، فطاف بآل محمد(ص) طائف نساء کثیر. فلما أصبح قال لقد طاف اللیله بآل محمد سبعون امرأه. کل امرأه تشتکی زوجها فلا تجدون أولئک خیارکم؛
رسول خدا فرمود: کنیزکان خدا (زنان) را کتک نزنید. عمر نزد ایشان آمده و گفت: ای رسول خدا، زنان بر شوهران سرکشی میکنند. پس رسول خدا اجازه داد مردان زنان خود را بزنند. و زنانی کتک خوردند، پس از آن گروه بسیاری از آنان گرد خانه پیامبر(ص) برای اعتراض جمع شدند. صبح آن روز پیامبر فرمود: شب گذشته هفتاد زن گرد خانه خویشان محمد گرد آمده و از شوهرانشان شکوه داشتند. این مردان نیکان شما نیستند.»
این روایت با تعبیرهای مختلف در مستدرک حاکم نقل شده، و به صحت آن حکم شده است. و نیز در سنن دارمی، الطبقات الکبری، مسند حمیدی و مصنف ابنابیشیبه نیز نقل شده است.
ب ـ
در دستهای دیگر رسول خدا(ص) با تعبیرهای عاطفی از زدن منع نموده است.
«محمّد بنیعقوب، عن حمید بنزیاد، عن الحسن بنمحمد بنسماعه، عن غیر واحد، عن ابان، عن ابیمریم عن أبیجعفر(ع) قال: قال رسول اللّه(ص): أیضرب احدکم امرأه ثم یضل معانقها؛
رسول خدا فرمود: چگونه شما مردان همسرانتان را کتک میزنید و سپس او را در آغوش میگیرید.»
«أخبرنا محمد بنعمر، عن أبیحبیبه عن داود بنالحصین، عن أبیسفیان، عن أیوب، قال: جاءت امرأه إلی رسول اللّه(ص) قد ضربها زوجها ضربا شدیدا، فقام رسول اللّه: فأنکر ذلک و قال: یظل أحدکم یضرب امرأته ضرب العبد ثم یظل یعانقها و لا یستحیی؛
زنی نزد رسول خدا آمد و از کتککاری شوهرش شکوه کرد. پیامبر این عمل را زشت شمرد و فرمود: چگونه شما مردان همسرانتان را همچون بردگان کتک میزنید و سپس او را در آغوش میگیرید، آیا شرم نمیکنید؟»
این حدیث با تعبیرهای دیگر در مصنف عبدالرزاق، سنن دارمی، صحیح بخاری و سنن ابنماجه در برخی از روایتها از زدن به گونههای خاصی منع شده است:
«و فی حدیث الحولاء، بالسند المتقدم عن رسول اللّه(ص) انه قال: فای رجل لطم امرأته لطمه، امر اللّه عز و جل مالک خازن النیران فیلطمه علی حی وجهه سبعین لطمه فی نار جهنم و ایّ رجل منکم وضع یده علی شعر امرأه مسلمه، سمر کفه بمسامیر من نار؛
رسول خدا فرمود: هر مردی که بر زنش صدمهای وارد کند، خداوند به نگهبان آتش دستور دهد که بر گونه او هفتاد ضربه در آتش دوزخ وارد سازد. هر مرد مسلمانی که به گیسوی زن مسلمانی چنگ زند، دست او با میخهای آتشین کوبیده خواهد شد.»
«عن النبی(ص) قال: أیما رجل ضرب أمرأته فوق ثلاث، أقامه اللّه یوم القیامه علی رؤوس الخلائق، فیفضحه فضیحه ینظر إلیه الاولون و الاخرون؛
رسول خدا فرمود: هر مردی که زنش را بیش از سه بار کتک زند خداوند او را در قیامت در حضور تمام انسانها رسوا سازد.»
«عن رسول اللّه(ص): أنه نهی عن ضرب النساء من غیر واجب؛
رسول خدا(ص) از کتک زدن زنان در غیر مورد واجب منع کردند.»
«عن النبی(ص) أنه قال: إنی أتعجب ممن یضرب امرأته و هو بالضرب أولی منها، لا تضربوا نساءکم بالخشب، فإن فیه القصاص، و لکن اضربوهن بالجوع و العری، حتی تربحوا فی الدنیا و الاخره؛
رسول خدا(ص) فرمود: در شگفتم که مردی همسرش را کتک زند و خود سزاوارتر است. زنان را با چوب کتک نزنید، که قصاص دارد. بلکه زنان را با گرسنگی و برهنگی تنبیه کنید تا در دنیا و آخرت سود برید.»
«ابنجریج، قال: أخبرنی أبوقزعه إیّای و عطاء، عن رجل من بنیقشیر، عن أبیه، أنه سأل النبی(ص) ما حق امرأتی علیَّ؟ قال: تطعمها إذا طعمت، و تکسوها إذا اکتسیت، و لا تضرب الوجه، و لا تقبح؛
از پیامبر(ص) پرسید: همسرم چه حقی بر من دارد؟ رسول خدا فرمود: هر گاه غذا خوردی به او نیز غذا دهی، هر گاه که پوشاک تهیه کردی برای او نیز فراهم سازی. به صورت زن آسیب نرسانی و زشتش نخوانی.»
د ـ
در برخی روایتها، زدن را مشروط به ارتکاب فحشای روشن و آشکار از سوی زن کرده است:
«حدثنا أبوبکر بنأبیشیبه ثنا الحسین بنعلی، عن زائده، عن شبیب بنغرقده البارقی، عن سلیمان بنعمرو بنالاحوص، حدثنی أبی أنه شهد حجهالوداع مع رسول اللّه(ص). فحمد اللّه و أثنی علیه، و ذکر و وعظ، ثم قال: استوصوا بالنساء خیرا فإنهن عوان عندکم، لیس تملکون منهن شیئا غیر ذلک، إلا أن یأتین بفاحشه مبینه. فإن فعلن فاهجروهن فی المضاجع و اضربوهن ضربا غیر مبرح. فإن أطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلاً؛
سلیمان گوید: پدرم در حجهالوداع با پیامبر بود. رسول خدا سپاس خدا را گفت و مردم را موعظه کرد، آنگاه فرمود: زنان را سفارش خیر کنید. آنان اسیر دست شما هستند؛ جز نیکی حق ندارید با آنان رفتار کنید. مگر آنکه مرتکب فحشایی آشکار شوند. در آن صورت از بستر آنان کناره بگیرید، آنان را ملایم کتک زنید، و اگر از خلاف بازگشتند بهانهای بر آنان مجویید.»
این روایت با تفاوتهایی در سنن ابنماجه، مصنف ابنابیشیبه و سنن ترمذی هم آمده است.
نکته قابل تأمل در این حدیث این است که پیامبر(ص) در سال آخر حیات خویش، زدن معمولی را مختص به ارتکاب فحشا از سوی زن میداند و آیه را به این فرضِ خاص اختصاص میدهد.
ه••• ـ
رسول خدا(ص) خود هیچ گاه مرتکب چنین رفتاری نشد:
«حدثنا ابوبکر بنابیشیبه، ثنا وکیع، عن هشام بنعروه، عن ابیه، عن عائشه، قالت: ما ضرب رسول اللّه(ص) خادما له و لا امرأه و لا ضرب بیده شیئا؛
عایشه گفت: رسول خدا هیچ گاه خدمتگزار یا زنی را کتک نزد.»
روایتی را که شیخ طوسی در کتاب مبسوط آورده و براساس آن فتوا داده است:
«عن أبیسلمه عن فاطمه بنت قیس، أن أباعمرو بنحفص، طلقها البته، و هو غائب فأرسل إلیها وکیله الشعیر فسخطته، فقال: و اللّه ما لک علینا من شیء فجاءت رسول اللّه(ص) فذکرت ذلک له، فقال: لیس لک نفقه فأمرها أن تعتد فی بیت أمشریک، ثم قال تلک امرأه یغشاها أصحابی، اعتدّی عند ابنأممکتوم، فإنه رجل أعمی تضعین ثیابک، فإذا حللت فأذنینی، قالت: فلما حللت ذکرت له أن معویه بنأبیسفیان و أباجهم خطبانی، فقال: أما أبوالجهم، فلا یضع عصاه عن عاتقه و أما معویه فصعلوک لا مال له، انکحی أسامه؛
ابوعمرو بنحفص همسرش، فاطمه دختر قیس را طلاق غیابی داد و برایش مبلغی جو فرستاد. چون دختر قیس خشمگین گردید، ابوعمرو به وی گفت: به خدا سوگند چیزی از آنِ تو بر ذمه ما نیست. دختر قیس نزد رسول خدا آمد و ماجرا را باز گفت. رسول خدا فرمود: تو حق نفقه نداری و به او فرمان داد که در خانه امشریک عدّه نگه دارد. سپس فرمود: امشریک زنی است که اصحاب من گاه با وی دیدار میکنند. در خانه اممکتوم که مرد نابینایی است و نزد او میتوانی حجاب برگیری عدّه نگهدار و پس از پایان عدّه به من خبر ده. دختر قیس پس از پایان عدّه نزد پیامبر آمده و گفت: ابوجهم و معاویه از من خواستگاری کردهاند، چه کنم؟ پیامبر فرمود: ابوجهم همیشه عصایش بر سر زن بلند است و معاویه نیز مردی تنگدست است، با اسامه ازدواج کن.»
این روایت نشان میدهد که پیامبر دستور میدهد که به خواستگاری مردی که زن را کتک میزند جواب منفی دهد.
«… قلت یا رسول اللّه(ص): إن لی امرأه ـ فذکر من طول لسانها و بذائها، فقال: طلقها، قلت یا رسول اللّه(ص)! إنها ذات صحبه و ولد، قال: فأمسکها و أمرها، فان لم یکن فیها خیر فستفعل، و لا تضرب ظعینتک ضرب أمتک؛
مردی به پیامبر گفت: زنی زباندراز و بیحیا دارم چه کنم؟ پیامبر فرمود: او را طلاق ده. مرد گفت: همسری جز او ندارم و از او فرزند دارم. پیامبر فرمود: او را اصلاح کن و اگر سود نداشت در آینده طلاق ده، اما او را مانند کنیزان کتک مزن.»
و ـ
در دستهای دیگر از روایات، پیامبر(ص) فرمان میدهد مردان عصایی بر دیوار آویزان کنند، تا اهل و عیال هراسی داشته و مرتکب عصیان و نافرمانی نشوند. نمونهای از این روایات چنین است:
«عن النبی(ص): علق السوط حیث یراه اهل البیت؛
رسول خدا فرمود، تازیانه را در جایی آویزان کنید که اهل خانه ببینند.»
«عن النبی(ص): علقوا السوط حیث یراه أهل البیت، فانه ادب لهم؛
رسول خدا فرمود: تازیانه را در جایی که اهل خانه ببینند آویزان کنید، این سبب تأدیب آنهاست.»
«عن ابیالدرداء قال: اوصانی خلیلی ابوالقاسم(ع) فقال: انفق من طولک علی اهلک و لا ترفع عصاک اخفهم فی اللّه؛
ابودردا گوید: رسول خدا به من توصیه کرد که از توان مالی بر اهل و عیالت انفاق کن. عصا را بالا مبر، و به خاطر خدا برایشان آسان گیر.»
در پایان این نوشتار یادآوری میگردد که اصول یاد شده بر پایه نقلهای مکرر و همسو با آیات قرآن کریم شکل گرفته است. اگر در لابهلای سخنان منسوب به پیامبر مطالبی یافت شود که با این اصول همخوانی و سازگاری ندارد، یا مجعولاتی است که فرهنگهای غیر دینی تحمیل کرده است و یا اینکه ناظر به شرایط فرهنگی خاص بوده و قابل تعمیم به همه دورانها و زمانها نیست و گاه نیز در ضمن عملیات نقل، تصحیف و تحریفهایی صورت پذیرفته که سخن را با این اصول ناسازگار میکند. توجه به این سه نکته در رفع تعارض و ناسازگاریها لازم است.
البته تحلیل و حکم به اینکه چنین روایتهایی در کدام یک از این موارد قرار میگیرد، امری تخصصی است که کارشناسیهای متناسب به خود را میطلبد و نمیتوان بدون داشتن تخصصهای لازم در این وادی گام برداشت.
منبع: پیام زن