پاره تن رسول خدا
در بعضی از روایات از رابطه پیامبر (ص) با اهل بیت (ع) تعبیر به وحدت در نفوس شده است که بیانگر عمق و عظمت تقرب میان ایشان است. وقتی که قرار شد پیامبر اسلام (ص) و علمای اهل نجران با یکدیگر مباهله کنند، پیامبر (ص) از اهل بیت گرامیش با واژه «انفسنا» یشاد کرد که این دلیل روشنی است بر طهارت اهل بیت (ع) و نزدیکی ایشان به پیامبر اسلام (ص) «بگو بیایید ما و شما فرزندان و زنان و جانهای خود را بخوانیم و سپس (باهم) به مباهله برخیزیم. پس لعنت خدا بر دروغ گویان باد.» (آل عمران61. )
حضرت زهرا (س) از جمله اعضای مباهله حضرت رسول (ص) بود و حتی روایت شده که این آیه در شأن ایشان نازل شده است (1) پس فاطمه، جان پیامبر (ص) و آینه انعکاس روحیات او است. از همین روست که پیامبر در مورد زهرای مرضیه فرمود: «فاطمه پاره تن من است. کسی که او را آزار دهد مرا آزار داده و کسی که درباره او شک و شبهه روا دارد درباره من شک و شبهه روا داشته است.» (2) و نیز فرمود: «فاطمه پاره تن من است هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» (3)
بنابراین می توان نتیجه گرفت که معنای «پاره تن رسول الله بودن» تنها تفسیر بدنی و ظاهری ندارد بلکه در درجه اول بیانگر عمق ارتباط روحی این دو بزرگوار است که تعبیر قرآنی «انفسنا» در آیه فوق بهترین گواه بر آن است.
درینابیع الموده نیز این روایت به صورت های گوناگون از جمله «هر که او را خشنود سازد مرا نیز خشنود کرده است. (4) آمده است. ترمذی نیز روایت کرده که پیغمبر (ص) فرمود: «فاطمه پاره تن من است مضطرب می کند مرا هر که او را مضطرب سازد و مرا آزار می رساند هر که به او آزار رساند.» (5) قندوزی حدیث فوق را صحیح دانسته است. (6)
پس فاطمه زهرا (ع) پاره ای از روح و جسم رسول خدا (ص) است و از آنجا که خدای سبحان پیامبر را الگوی مسلمانان و بلکه الگوی انسان کامل برای تمام بشریت معرفی کرده (احزاب21. ) به طور قطع جزء و شبیه او نیز باید چنین باشد. الگو بودن فاطمه (س) در جوانب و جهات مختلف در سخنان حضرت رسول (ص) آمده است اما بی شک یکی از مهمترین مواردی که زهرا اطهر (س) از رسول الله (ص) درس آموخته و الگوی دیگران شده ساده زیستی و عدم دلبستگی به دنیا و زخارف آن است.
مجلسی (ره) آورده است که: «محمدبن قیس می گوید: وقتی پیامبر (ص) از سفر باز می گشت اول بار نزد فاطمه (س) می رفت و مدتی نزد او می ماند. یکبار که از سفر بازگشت متوجه شد که زهرا (س) النگو و گردنبند بر اعضای خود دارد و پرده ای به خانه آویزان کرده است. آثار ناراحتی در چهره پیامبر (ص) نمایان شد و از خانه بیرون رفت. فاطمه (س) النگو و گردنبند و پرده را نزد پیامبر (ص) فرستاد تا در راه خدا صرف کند. پیامبر (ص) فرمود: «فداها ابوها» (پدرش فدایش باد) و این عبارت را سه بار تکرار کرد و فرمود: «دنیا برای محمد و آل محمد نیست.» پس آنگاه برخاست و نزد فاطمه (س) رفت.» (7)
گفتیم که فاطمه (س) پاره ای از تن و روح پیامبر (ص) بود. یک پیکر وقتی با نشاط و کامل است که اعضایش مجموع باشند. شادی پیامبر (ص) از دیدن فاطمه (ع) یا از شنیدن سخن او از همین جا ناشی می شود. پیامبر (ص) خطاب به فاطمه (س) فرمود: «قولی لی یا ابه ! فانها احیی للقلب و ارضی للرب: به من بگو پدرم! که این خطاب، دل را زنده تر و خداوند را خشنودتر می سازد.» (8) پیامبر (ص) نه تنها خود با فاطمه (س) اینگونه برخورد می کرد بلکه دیگران را هم به رفتار نیکو با فاطمه فرا می خواند و درود فرستادن بر فاطمه (س) را باعث ورود به بهشت می دانست. خود حضرت فاطمه در این باره فرمود: «رسول خدا (ص) به من فرمود: کسی که برتو درود فرستد خداوند او را می آمرزد و او را در بهشت در آن جایگاهی که هستم، به من ملحق می نماید.» (9) زیرا «درود فرستادن بر فاطمه (س)» بر پیامبر درود فرستادن است چرا که فاطمه (س) جان و روح پیامبر عظیم الشأن است که خود با اشاره به این امر فرمود: دخترم فاطمه (س)، سرود بانوان دو عالم از اولین و آخرین است، او پاره تن من، نور چشم من، میوه دل من و روح من است که در وجود من می باشد.» (10)
احترام و محبت فوق العاده پیامبر (ص) به فاطمه (س)
هرچند که والدین به تمام فرزندانشان محبت ذاتی دارند اما در مواردی ویژگیهای خاص یکی از فرزندان باعث جلب توجه بیش از حد والدین به جانب او می شود. این مسأله وقتی اهمیت فزاینده ای پیدا می کند که درخصوص فرزندی که الگوی مناسب دینداری است سنجیده شود. علاوه بر محبت و احترام، امکانات حفاظتی برای چنین فرزندی به هیچ وجه قابل مقایسه با سایرین نیست. چنانکه حضرت یعقوب (ع) نسبت به یوسف صدیق (ع) چنین برخوردی داشت.
اینجاست که به اهمیت رابطه ویژه پیامبر (ص) با فاطمه زهرا (س) پی می بریم و فلسفه احترام و محبت خاص آن حضرت به دخت گرامیش را به دست می آوریم و به این نتیجه می رسیم که احترام زایدالوصف رسول خدا (ص) نسبت به زهرای اطهر (ع) بی دلیل نیست بلکه از پشتوانه های قوی برخوردار است.
از عایشه نقل کرده اند: «فاطمه هرگاه بر رسول خدا (ص) وارد می شد ]پیامبر (ص) [ به احترام او از جایش بر می خاست و سرفاطمه (ع) را می بوسید و او را بر جای خود می نشاند و هرگاه پیامبر نزد فاطمه (ع) می رفت تا او را ملاقات کند با یکدیگر روبوسی می کردند و کنار هم می نشستند.» (11)
رسول خدا هرگاه مسافرت می کرد آخرین نفری که با او خداحافظی می کرد فاطمه زهرا (ع) بود و هرگاه از سفر باز می گشت، اول کسی که با او دیدار می کرد فاطمه (ع) بود.
روزی علی (ع) از پیامبر (ص) سؤال کرد: «آیا من نزد تو دوست داشتنی ترم یا فاطمه (ع) ؟ حضرت جواب داد تو نزد من عزیزتری و فاطمه دوست داشتنی تر.» (12) ابوالحق ثعلبی از جمیع بن عمیر روایت می کند که عمه ام از عایشه پرسید: «دوست ترین کس نزد پیامبر خدا کیست؟ گفت: فاطمه» (13) در برخی روایات آمده که فاطمه (ع) شبیه ترین کس به پیامبر (ص) بود و در ظاهر و باطن اوصاف آن حضرت را به ارث برده بود. «در کتاب مشکات از عایشه روایت شده که گفت هیچ کسی را از حیث وقار و حالت و نحوه راه رفتن و جرأت شبیه تر از فاطمه (ع) به پیامبر (ص) ندیدم. و در روایت دیگر آمده که هیچ کس از نظر نحوه سخن گفتن شبیه تر از فاطمه (ع) به پیامبر (ص) نیست. هر وقت فاطمه (ع) بر پیامبر (ص) وارد می شد آن حضرت به احترام او برمی خاست و دست فاطمه (ع) را گرفته و می بوسید و او را در جای خود می نشانید.» (14) و نیز از عایشه روایت شده که گفت: «وقتی رسول اکرم از مسافرت بر می گشت گودی گلوی فاطمه (ع) را می بوسید و می فرمود بوی بهشت از آن به مشام می رسد.» (15) و نیز آمده است که: «پیامبر (ص) آن قدر صورت و سینه فاطمه را می بوسید که یکی از همسران ایشان بر این امر اعتراض کرد. پیامبر در جواب او فرمود: چرا چنین نکنم و حال آنکه از او رایحه بهشت را می بویم و او حوری انسان گونه است.» (16)
فلسفه محبت پیغمبر به فاطمه (س)
در اینجا این سؤال مطرح می شود که رمز و فلسفه این همه محبت پیامبر (ص) به دخترش چه بوده است؟ در یک عبارت کوتاه می توان به این سؤال پاسخ داد و آن اینکه فاطمه اگر چه دختر است اما به عنوان وارث مفاخر خاندان صاحب ارزش های نیاکان خویش ادامه شجره تبار و اعتبار پدر، و جانشین «پسر» می شود. او بدین ترتیب «ابتر» گویان را ابتر می سازد و برای پدر گرامیش کوثر می شود.
اینگونه است که تاریخ از رفتار محمد (ص) با دختر کوچکش در شگفت است و از نوع سخن گفتن با او و ستایشهای غیرعادی اش از او ابراز حیرت می کند. از طرفی فاطمه (ع) نیز ارادت ویژه ای به پیامبر (ص) ابراز می دارد. همین است که خانه فاطمه (ع) و خانه پیامبر اسلام (ص) در کنار یکدیگر است. فاطمه (ع) تنها کسی است که با همسرش علی (ع)، در مسجد پیامبر (ص)، با او همخانه می شود. این دو خانه را یک خلوت دو متری از هم جدا می کند و دو پنجره روبروی هم، خانه محمد (ص) و فاطمه (ع) را به هم باز می کند. هر صبح پدر دریچه را می گشاید و به دختر کوچکش سلام می دهد. و دختر نیز همین علاقه مندی را از خود نشان می دهد. راویان احادیث، ابراز ارادت و نیز سختی فراق پیامبر (ص) برای فاطمه (ع) را اینچنین بیان کرده اند: به هنگام احتضار، پیامبر (ص) در گوشی به فاطمه سخنی می گوید که باعث گریه آن حضرت می شود و باز سخن دیگری می گوید اسباب خوشحالی زهرای مرضیه (ع) را فراهم می آورد. بنا به نقل راویان، اولی خبر رحلت پیامبر (ص) و دومی خبر پیوستن فاطمه (ع) پس از مدت اندکی به پیامبر (ص) بوده است.
به هر حال «پیامبر (ص) حضرت فاطمه (ع) را بسیار دوست می داشت. به طوری که چنین دوستی میان پدر و دختر سابقه نداشته است زیرا این محبت، آمیخته به احترام و بزرگداشت بود. این محبت ]فقط[ برخاسته از عاطفه پیامبر (ص) نسبت به دخترش نبود بلکه آن حضرت به فاطمه (س) به دیده بزرگی و احترام می نگریست زیرا فاطمه (س) از مواهب و مزایایی برخوردار بود (که دیگران از آن برخوردار نبودند) و شاید پیامبر اکرم (ص) مأمور به چنین بزرگداشت و احترامی به فاطمه (س) بوده است.» (17)
پس احترام و محبت فوق العاده پیامبر (ص) به فاطمه (س) از پشتوانه های دینی هم برخوردار بود و در واقع از سوی خدا مأمور چنین اقدامی شده بود.
پی نوشت :
1- موسوی، مقرم، سید عبدالرزاق، صدیقه شهیده، ص41، انتشارات اسلامی، تهران
2 و 3- دیه صحیح مسلم، ج2 ص339 و ص260
4- قندوزی، ینابیع الموده، ج1، ترجمه مرتضی توسلیان، ص401
5 و 6- ترجمه ینابیع الموده
7- مجلسی، بحارالانوار ج43 ص20
8 تا 10- قمی- شیخ عباس، بیت الاحزان، ترجمه محمدی اشتهاردی ص37 و 52
11- بحارالانوار، ج43 ص45، وینابیع، ج1 ص403
12 و 13- اربلی، کشف الغمه، ج2، ص88
14 و 15- ترجمه ینابیع الموده ج1 ص403 و ص407
16- فیض کاشانی، فاطمه الزهراء ج1 ص255
17- قزوینی، محمدکاظم، فاطمه الزهرا من المهد الی اللحد، ص266
منبع: روزنامه کیهان