نویسنده: سید جعفر ربانى
مرورى بر زندگى حضرت زهرا(س) در کتب و مخصوصا صحاح اهل سنت (1) از دو جهت اهمیت دارد: نخست اینکه; عظمتبانوى دو عالم، نزد هر دو گروه آشکار مىشود. و دیگر اینکه، با وجود چنین عظمتى چگونه بسیارى از اهل نتبه تاویلات و توجیهات تاریخ آن عصر روى آوردهاند.
زندگینامه فاطمه(س) در این کتابها به شش فصل مهم تقسیم شده است:
فضایل صدیقه کبرا(س)،
ازدواج،
سوگوارى پدر،
مناظرات «بویژه با خلیفه اول و دوم»،
رحلت،
و روایات آن حضرت.
فضایل:
1- شباهتبه پدر
فاطمه حقیقت پدر و انعکاس نور او بود که در جسم فاطمه متجلى گشت. عایشه مىگوید: زمانى همه همسران رسول خدا(ص) برگرد وجودش جمع بودند در این هنگام فاطمه که مانند پیامبر گام برمىداشت، وارد شد با ورود او همه دیدند که پدر با محبت تمام به وى خوشآمد گفت و او را در کنار خود نشاند. (2)
و باز عایشه نقل مىکند: هیچ زنى را از جهتحرکات و نشست و برخاست و رفتار مانند زهرا(س) نسبتبه پیامبر(ص) ندیدم. (3)
بىشک تحمل و بردبارى فاطمه(س) در برابر مشکلات مختلف ناشى از اخلاق پدرگونه او بود.
2- مبارز خردسال
براى رهروان راه استقامت و صاحبان روحهاى بزرگ، ایام طفولیت و بزرگى یکسان است.
در شرایط سخت اقتصادى، سیاسى و نظامى سرزمین مکه و دوران قبل از هجرت هرگاه پیامبر، خسته و رنجور از زخمزبان و شمشیر و سنگ به خانه مىآمد دستهاى کوچک زهرا بود که آرامش را به پدر باز مىگرداند و به یارى او مىشتافت.
آن روز پیامبر خدا(ص) در مسجدالحرام و در کنار کعبه مشغول نماز بود ابوجهل با عدهاى دیگر در گوشهاى به هرزهگرى سرگرم بودند، تا چشمش به پیامبر(ص) افتاد رو به آنان کرد و گفت: کدام یک از شما حاضر استبرود بچهدان شترى را که دیروز در این نزدیکى قربانى شده بیاورد و در حالى که محمد(ص) در سجده است آن را بر روى شانهاش قرار دهد. بدبختترین آنها گفت: من این کار را انجام مىدهم. او در حالى که پیامبر در برابر عظمتخدا سر بر سجده داشت آن را بر روى شانه مبارک پیامبر(ص) انداخت. ابوجهل و همدستانش که این منظره را دیدند شروع به تمسخر پیامبر کردند.
ابنمسعود، از اصحاب بزرگ رسول خدا، مىگوید: من در این وقت در مسجدالحرام بودم و این منظره را مىدیدم اما جرات نداشتم جلو بروم و آن بچهدان شتر را از روى شانه مبارک پیامبر(ص) بردارم از این جهت در گوشهاى منتظر ماندم تا ببینم جریان به کجا ختم مىشود؟
پیامبر همچنان در سجده بود! تا اینکه کسى جریان را به اطلاع فاطمه(س) رساند. او وارد مسجدالحرام شد و در حالى که از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بود جلو آمد و بچهدان شتر را از شانه آن حضرت برداشت و سپس رو به عاملان این اهانت کرد و با زبان رسا آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد!
رسم پیامبر بر این بود که در هنگام نفرین یا دعا، سه مرتبه جمله را بیان مىفرمود در این مورد نیز پس از سلام نماز، سه مرتبه با صداى بلند فرمود: اللهم علیک بقریش، خدایا این قریشیان را نابود کن!
به مجرد اینکه صداى حضرت به گوش ناشنواى آنان (ابوجهل و همدستانش) رسید مجلس بزمشان به مجلس دلهره و اضطراب مبدل شد.
ابنمسعود مىگوید: پیامبر(ص) هفت نفر را به نام، نفرین کرد و همگى آنان در روز جنگ بدر به هلاکت رسیدند و بدنهاى آلوده آنان در چاه بدر انداخته شد. (4)
آرى، در شرایطى که مردان دلاور و بزرگ مانند ابنمسعود، جمعکننده قرآن، جرات دفاع از پیامبر(ص) را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال رسول الله(ص) بود که به حمایت پدر مظلوم خود برخاست.
3- در میدان نبرد
او تنها اهل عبادت و نشستن در منزل نبود. در میدان نبرد نیز شرکت مىکرد و به یارى پدر مىشتافت.
مردى از سهل بنسعد (از اصحاب رسول خدا(ص)سؤال کرد: در جنگ احد چه جراحتهایى بر بدن پیامبر(ص) وارد شد؟ جواب داد: آن روز، رخسار مبارکش آسیب دیده دندان و کلاهخود حضرت شکست. در آن روز فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) خونها را از سر و صورت آن حضرت مىشست و على بنابیطالب(ع) با سپر آب مىآورد. ولى هنگامى که مشاهده کرد ریختن آب باعثخونریزى بیشتر مىگردد قطعه حصیرى را سوزاند و خاکستر آن را به روى زخم قرار داد تا خون بند آمد. (5)
4- اولین دیدار، آخرین وداع
همه عالمان حدیث اهل سنت و شیعه نقل کردهاند دورى از فاطمه(س) بر پیامبر(ص) بسیار سختبود. ابنداود از ثوبان، آزاد شده رسول خدا(ص)، چنین نقل مىکند: پیامبر اکرم(ص) هرگاه عازم سفر مىشد، آخرین کسى را که وداع مىکرد فاطمه بود و در مراجعت از سفر اولین شخصى را که به دیدارش مىشتافت، فاطمه اطهر(س) بود. (6)
5- برترین زنان
سیده زنى است که برتر از دیگران باشد. ملاکهاى فضیلت معیارهاى مادى و زودگذر نیست که این مرام کمخردان است، بلکه معیار برترى در نظام ارزشى اسلام فضایل خاص معنوى است که از اینرو در فاطمه سیده نساء معرفى شده است.
عایشه مىگوید: روزى صدیقه طاهره نزد پیامبر(ص) آمد در حالى که حکت او شباهت زیادى به راه رفتن پیامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود: آفرین بر تو دخترم. آنگاه او را کنارش، راستیا چپش، نشاند. بعد از مدتى سخنى آرام در گوش او گفت: زهرا(س) از شنیدن این سخن گریان شد.
از فاطمه سؤال کردم: چرا گریه مىکنى؟
قبل از جواب فاطمه(س)، بار دیگر پیامبر سخنى آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از این خبر خوشحال شد و خندید.
من گفتم: تا امروز چنین خوشحالى همراه با غم ندیدم. سبب این دو را از ایشان جویا شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمىکنم.
این راز همچنان پوشیده ماند تا زمانى که پیامبر خدا(ص) رحلت فرمود، آنگاه بار دیگر سؤال را با ایشان مطرح کردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پیامبر به من فرمود:
جبرئیل در هر سال یک بار قرآن را بر من عرضه مىکرد و امسال دو بار. من از این امر متوجه شدم که زمان رحلتم فرا رسیده است و تو از خاندان من نخستین کسى هستى که به من ملحق مىشوى. از این سخن پیامبر(ص) ناراحتشدم. سپس فرمود: آیا خوشحال نمىشوى که به تو خبر دهم: برترین زنان بهشتیا زنان با ایمان هستى؟! از شنیدن این خبر خوشحال شدم و خندیدم. (7)
فاطمه برترین زنهاى جهان است و مطرح شدن او به عنوان یکى از بهترین چهار زن جهان (خدیجه همسر پیامبر(ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم) (8) منافاتى با این احادیث که فاطمه(س) را بهترین زنان مىداند، ندارد زیرا جمع این احادیثبه این است که; زهرا(س) برترین آن چهار زن است. رسول خدا(ص) خطاب به حذیفه فرمود:
فرشتهاى که تاکنون به زمین نیامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمین آمد تا به من سلام کند و مژده دهد: که فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند. (9)
6- پاره تن پیامبر(ص)
در تمام منابع اهل سنت چه در صحاح و چه غیر آن؟ این حدیث آمده است که رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هر کس او را خشمناک کند مرا خشمناک کرده است. (10)
7- مقام عصمت
این آیه قرآن «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (11) نشانگر آن است که «اهل بیت» پیامبر(ص) معصوم از گناه هستند. سخن در این است که اهل بیت، چه کسانى هستند؟
صحاح اهل سنت پاسخ را مشخص کردهاند;
عایشه مىگوید: بامداد یکى از روزها، رسول خدا(ص) بالاپوش خود را که از پشم سیاه بافته شده بود، بر دوش گذاشت و عازم بیرون از منزل بود. در این موقع، امام حسن(ع) و سپس امام حسین(ع) و بعد از این دو، فاطمه(س) و سپس على(ع) وارد شدند. هر کدام که وارد مىشدند، پیامبر عباى مبارک را بالاى سر او قرار مىداد و آنگاه که همه جمع شدند، همان آیه را تلاوت کرد در این بین امسلمه یکى از همسران رسول خدا(ص) گوشه ردا را بالا زد خواستخود را به آنان ملحق کند، پیامبر(ص) عبا را از دست او کشید و فرمود: تو خوب هستى ولکن جزء اینها نیستى. (12)
این حدیث علاوه بر اینکه مقصود از اهل بیت را در نظر پیامبر(ص) و قرآن مجید مشخص مىکند، عصمت زهراى مرضیه را نیز ثابت مىکند.
8- در مباهله
پیکر اجتماع هر گاه دچار افراد منحرفى مىشود که رستگارى انسانها را به خطر مىاندازند، انبیاء که طبیبان الهى هستند، به وسیله «نفرین» یا «مباهله» اقدام به نجات جامعه انسانى مىکنند. در باره پیامبر نیز واقعهاى تاریخى در اینباره روى داده است:
مسیحیان سرزمین یمن که نشانه رسالت را در وجود پیامبر(ص) مشاهده کردند، به عناد و شبپرستى خود، اصرار ورزیدند و از قبول آیین حق روى برگرداندند. پیامبر پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند، چون موعد مقرر فرا رسید، دلهره سراپاى وجودشان را فرا گرفتبناگاه مشاهده کردند پیامبر(ص) پدیدار گشت و حسن(ع) در کنار، حسین(ع) در آغوش و زهرا و على پشتسر حضرت. رو کرد به همراهان و فرمود: هرگاه نفرین کردم، شما آمین بگویید.
«عاقب» سرپرست ترسایان با دیدن انوار پنجگانه حقیقت را متوجه شد و احساس کرد نفرین اینان یعنى نابودى کلیسا. رو به همراهان خود کرد و گفت: من چهرههایى را مشاهده مىکنم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جاى برکند دعاى آنان مستجاب است و تا قیامت نصرانیى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.
آنان نیز که خود چنین احساسى در دل داشتند، از مباهله دستبرداشتند. (13)
زمخشرى مىگوید: آوردن این افراد دلیل است که آن حضرت واقعا قصد مباهله داشت نه آنکه صرف تهدید بود، چرا که عزیزترین افراد و پارههاى جگر و محبوبترین افراد را در معرض خطر احتمالى قرار داد. (14)
9- دوستداران فاطمه(س)
از بیانات بزرگان دین آموختهایم که دین چیزى جز محبت نیست و آیین الهى تولى و تبرى است. على(ع) مىگوید: روزى رسول خدا(ص) دست امام حسن و امام حسین(ع) را گرفته و فرمود: کسى که من و این دو و پدر و مادر این دو را دوستبدارد، در روز قیامتبا من در یک درجه خواهد بود. (15)
ازدواج
1- جهیزیه
عایشه و امسلمه نقل مىکنند: رسول خدا(ص) به ما دستور داد، جهیزیه فاطمه(س) را براى رفتن به خانه على(ع) آماده سازیم.
بنا به فرمان رسول الله(ص) ابتدا سطح خانه را از خاکهاى نرم زمین بطحاء پوشاندیم و پس از آن، دو بالش تهیه کردیم و آن دو را با دستخود، از لیف خرما پر کردیم. آنگاه غذایى از خرما و کشمش ترتیب دادیم. آب گوارایى نیز آماده کردیم، چوبى در یک طرف خانه گذاشتیم که لباسها و مشک آب را بدان بیاویزند. ما هیچ عروسى را بهتر از عروسى فاطمه(س) ندیدیم. (16)
2- هدیه پیامبر، به مناسبت ازدواج
على(ع) مىفرماید: رسول خدا(ص) پارچهسفید رنگى از پشم به من و زهرا مرحمت فرمود و ما خود را به آن پارچه آراستیم. و بعد از این به منزل ما تشریف آورد و بالشتى که از نوعى گیاه پر شده بود و مشک آبى به ما عنایت کرد. (17)
3- هدیه فاطمه(س) به على(ع)
هدیه سبب انس و الفت است پس چه بهتر که این امر بین خود عروس و داماد رسم باشد، تا لحظات زندگى را شیرین و زن و مرد و محیط خانه سبب آرامش گردد.
على(ع) نقل فرمود: فاطمه اطهر(س) هدیهاى (فرشى) به مناسبت ازدواجمان تقدیم کرد که تا آن هنگام فرش ما منحصر به یک پوست گوسفند بود. (18)
4- فاطمه(س) در منزل على(ع)
دختران شخصیتهاى بزرگ، چه بسا کار کردن در منزل شوهر را براى خود ننگ به حساب آورند و این احساس ناشى از کوچک شمردن کار و احساس شخصیت کاذب در خود است. اما کدام شخص با عظمتتر از وجود رسول گرامى اسلام است و کدام زن متشخصتر از فاطمه(س)؟!
على(ع) فرمود: فاطمه(س) به قدرى مشک آب به دوش کشید که اثر بند مشک در گلوى فاطمه(س) باقى ماند و چندان دستاس کرد که دستهاى فاطمه تاول زد و آن قدر زیر دیگ را آتش کرد که حرارت آتش رنگ لباسهایش را از بین برد. (19)
ماجراى تسبیحات حضرت زهرا(س) ناشى از زحمات طاقتفرساى فاطمه(س) بود. على(ع) که از نزدیک شاهد زحمات همسرش بود، در این مورد مىفرماید:
فاطمه از ناراحتى که به سبب چرخاندن آسیاب دستى در دستخود احساس مىکرد، نزد پدر آمد تا کنیزى براى یارى رساندن به او در خانه عنایت کند. رسول خدا(ص) در منزل تشریف نداشت زهراى مرضیه برگشت. عایشه جریان آمدن فاطمه(س) را به اطلاع پیامبر رساند. پیامبر بلافاصله به منزل ما آمد و فرمود: آیا مىخواهید چیزى به شما بیاموزم که بهتر از تقاضاى شما باشد؟ در هنگام خواب 34 مرتبه تکبیر،33 مرتبه سبحانالله و33 مرتبه الحمدلله بگویید. (20)
مناظرات فاطمه(س)
مهمترین مناظره فاطمه زهرا(س) مناظرهاى سیاسى بود که جنبه اقتصادى نیز داشت. این بحثبین آن حضرت و خلیفه اول و دوم بود. در ظاهر این مناظرات به مسائل مالى برمىگردد ولى در واقع مسائل خلافت و رهبرى مسلمین مد نظر بود چه آن جز علاقه و انس با خدا در دلش نبود و مسائل دنیوى هیچگاه براى آن حضرت نگرانى ایجاد نکرد.
فاطمه(س) به دنبال ارث پدر آمد، ولى خلیفه اول جواب داد: پیامبر(ص) فرموده: ما پیامبران ارث باقى نمىگذاریم آنچه از ما باقى بماند صدقه است، یا در اختیار حاکم همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خلیفه اول غضب کرد و تا آخر عمر با او صحبت نکرد و بعد از پیامبر(ص) شش ماه زنده بود. (21)
جوابهایى که از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خلیفه اول به دست مىآید چنین به نظر مىرسد: اول: در بحث فضایل آن حضرت گذشت که غضب فاطمه به معنى غضب رسول خدا(ص) است و این احادیث مقید به صورت خاصى نشده است. بنابراین رسول خدا(ص) غضبناک شد!!
دوم: به موجب احادیث وارده مقصود از اهل بیت و شان نزول آیه تطهیر، حضرت زهرا(س) معصوم از گناه بود، پس چگونه چیزى را خواست که مستحق آن نبود؟!
و سوم اینکه: بعد از این تقاضاى حضرت زهرا(س) خلیفه دوم اموال پیامبر(ص) در مدینه را در اختیار على(ع) و عباس قرار داد، ولى خیبر و فدک را نه. (22) اگر اموال پیامبران صدقه است و این حکم غیر قابل تغییر است او چگونه این عمل را انجام داد؟
علماء شیعه جوابهاى مفصل از این حدیث دادهاند از جمله شیخ مفید کتاب مستقلى در این مورد به نام «رساله حولالحدیث نحن معاشر الانبیاء لانورث» تالیف نموده است.
در سوگ پدر
به همان مقدار که بودن در کنار پدر براى صدیقه کبرا روحبخش بود، فراقش طاقتفرسا مىنمود. دیدار پدر، نسیم بهارى بود که جسم و جان فاطمه را شادى مىبخشید و فراقش باد سمومخزان.
هنگامى که بیمارى پیامبر خدا(ص) شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختى در جریان بود، فاطمه(س) با دلى رنجور در کنار بستر نشسته و با چشمانى اشکآلود چهره پدر را مىنگریست. پیامبر در آن حال به فاطمه فرمود:
دخترم ناراحتى من همین امروز است و بعد از این، راحت مىشوم. چند لحظه بعد صداى مهربانش خاموش شد و کبوتر روحش به آشیانهاى که قدسیان براى او تزیین کرده بودند پر کشید. فاطمه(س) که لبهاى ساکت پدر را دید، با یک دنیا غم و اندوه به وسیله این جملات در فراق پدر نوحهسرایى کرد:
«اى پدر، دعوت حق را اجابت کردى و در بهشتبرین جاى گرفتى ما ارتحال تو را به جبرئیل تسلیت مىگوییم.»
پس از آنکه بدن مطهر رسول خدا(ص) را به خاک سپردند فاطمه زهرا رو به انس کرده فرمود:
اى انس، چگونه راضى شدید خاک بر بدن مطهر رسول خدا بریزید. (23)
رحلت
در صحاح سته از رحلت فاطمه زهرا(س) و کیفیت آن، سخنى به میان نیامده است و فقط به ذکر این مطلب بسنده کردهاند که آن حضرت شش ماه بیشتر بعد از پدر در قید حیات نبود.
مطلبى که در این مورد شایان ذکر است، سخن احمد بنحنبل است که از اطلاع فاطمه(س) از زمان رحلتخویش خبر مىدهد.
امسلمه مىگوید: در آخرین بیمارى فاطمه(س) که در پى آن، دار فانى را وداع گفت، من پرستارى آن حضرت را بر عهده داشتم. در یکى از روزها که على(ع) خارج از منزل بود و فاطمه(س) نیز مثل روزهاى قبل در بستر بیمارى بود به من فرمود: آب حاضر کن. آنگاه غسل کرد، چنان غسلى که مانند آن را ندیده بودم.
سپس به کنیز خود فرمود: لباسهاى نو مرا بیاور. جامهها را پوشید. و بعد دستور داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن کنید. رختخواب که مهیا شد به پهلو و رو به قبله خوابید و دست مبارکش را زیر گونه مبارکش نهاد و فرمود:
اینک لحظه وداع رسیده و من به ملاقات پروردگار مىروم بدنم پاکیزه است و غسل کردم و نیازى به غسل ندارم بنابراین بدن مرا براى غسل عریان نکنید. این جملات را بر زبان آورد و در همین لحظه جان را تسلیم معبود کرد. (24)
روایات
در تعدادى از روایات صحاح ست، فاطمه زهرا(س) در سلسله اسناد واقع شده و روایتى را از پدر بزرگوارش نقل مىکند اما تعداد این روایات زیاد نیست در این جا به ذکر دو روایت اشاره مىکنیم:
1- فاطمه زهرا(س) مىفرماید: روش پیامبر بر این بود که وقتى داخل مسجد مىشد مىفرمود: «بسم الله و السلام على رسول الله اللهماغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب رحمتک. و هر گاه خارج مىشد مىفرمود: بسم الله و السلام على رسول الله اللهم اغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب فضلک. (25)
2- فاطمه زهرا(س) مىفرماید: پدرم به من تعلیم داد و فرمود: صبح که از خواب بلند مىشوى بگو: سبحان الله و بحمده لا قوه الا بالله ما شاء الله کان و ما لم یشا لم یکن. کسى که این دعا را بخواند تا شب در امان است و کسى که شب بخواند تا صبح در امان است. (26)
پىنوشت:
1- 1. الجامع الصحیح، محمد بناسماعیل بخارى(م256); 2.الصحیح، ابوالحسن مسلم بنحجاج نیشابورى(م26);3. السنن، ابىماجه(م273); 4. السنن، ابىداود(م 275); 5.السنن، نسایى،(م303);6. الجامع، ترمذى(م279). (این کتابها چنان منزلتى در نزد اهل سنت دارند که هیچ کتابى به پایه این شش مجموعه راوى نمىرسد.
2- صحیح مسلم; کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل زهرا(س); صحیح ابنماجه، باب ما جاء فى ذکر مرض رسول الله(ص) ; مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282.
3- صحیح ترمذى; ج 2، ص319 – صحیح ابىداود، باب ما جاء فى القیام. مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 272 – الادب المفرد، بخارى، ص136.
4- صحیح بخارى; کتاب بدء الخلق، باب ما لقى النبى و اصحابه من المشرکین; صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب مالقى النبى و اصحابه من المشرکین.
5- صحیح بخارى; کتاب بدء الخلق; صحیح مسلم، کتاب الجهاد و السیر، باب غزوه الاحد.
6- صحیح ابىداود; ج26، باب الاستفاده من العاج – صحیح بخارى، کتاب بدء الخلق – مسند احمد بنحنبل، ج 5، ص 275.
7- صحیح ابنماجه; باب بیمارى پیامبر(ص); مسند احمد بنحنبل، ج6، ص 282; صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س).
8- مستدرک الصحیحین; ج 2، ص479.
9- صحیح ترمذى; ج 2، ص306، باب مناقب امام حسن و امام حسین(ع).
10- صحیح بخارى; کتاب بدء الخلق، باب مناقب اقرباء رسول خدا(ص) مناقب حضرت زهرا(س); صحیح ابىداود، ج 12، باب مکروهات جمع میان زنان; صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س); صحیح ترمذى، ج 2، ص319 باب فضیلت فاطمه(س).
11- احزاب / آیه33.
12- صحیح مسلم; کتاب فضائل صحابه، باب فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و باب فضائل على(ع); صحیح ترمذى، ج 2، ص 308 و209.
13- صحیح مسلم; کتاب فضائل صحابه، باب فضائل حضرت على(ع). صحیح ترمذى، ج 2، ص166 – تفسیر کشاف، ذیل آیه مباهله.
14- تفسیر کشاف، ذیل آیه مباهله.
15- صحیح ترمذى; ج3، ص 301 – تهذیب التهذیب، ابنحجر عسقلانى. ج 10، ص430.
16- صحیح ابنماجه; ص139.
17- همان، ص316.
18- همان.
19- صحیح ابنداود; ج 2، ص29، باب تسبیح هنگام خواب.
20- صحیح بخارى; کتاب بدء الخلق، باب مناقب على(ع) و کتاب خمس باب اختصاص خمس به نائبان رسول الله(ص) – صحیح مسلم، کتاب ذکر و دعا تسبیح اول روز و هنگام خواب.
21- صحیح مسلم; ج 5، ص153 – مسند احمد، ج 1، ص6 – صحیح ابىداود، ج 2، ص23.
22- مسند احمد بنحنبل; ج 1، ص6.
23- صحیح بخارى; کتاب بدء الخلق، باب بیمارى پیامبر(ص) – صحیح نسائى، ج 1، ص 261 باب گریستن بر میت – صحیح ابنماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پیامبر(ص).
24- مسند احمد بنحنبل; ج6، ص 461 – ذخائر العقبى، ص53 – اسد الغابه، ج 5، ص 590.
25- صحیح ابنماجه; کتاب 5، مساجد و جماعات، حدیث 1 – مسند احمد بنحنبل حدیث 25212 – صحیح ترمذى، حدیث289.
26- صحیح ابنداود; حدیث4413.
منبع: ماهنامه کوثر