پس کی نماز می خوانی ؟

پس کی نماز می خوانی ؟

توصیه جناب سیّد هاشم حدّاد رحمه الله به آیت الله مطهّری رحمه الله

مرحوم‌مطهّری‌در مراجعت‌از این‌ملاقات ها بسیار مشعوف‌بودند، و می فرمودند: در یکبار که‌خدمت شان‌بودم‌از من‌پرسیدند: نماز را چگونه‌می خوانی‌؟ عرض‌کردم‌: کاملاً توجّه‌به‌معانی کلمات‌و جملات‌آن‌دارم‌!
فرمودند: پس‌کِیْ نماز می خوانی‌؟! در نماز توجّه‌ات‌به‌خدا باشد و بس‌! توجّه‌به‌معانی‌مکن‌!
انصافاً این‌جمله ی ایشان‌حاوی‌اسرار و دقائقی‌است‌، و حقّ مطلب‌همین طور است‌که‌افاده‌فرموده‌اند.
چرا که‌ در نماز اگر انسان‌متوجّه‌معانی‌نماز شود که‌مثلاً إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ به‌معنی‌آن است‌که‌: من‌فقط‌تو را عبادت‌می کنم‌و از تو استعانت‌می‌طلبم‌، ذهن‌و فکر نمازگزار بدین‌حقیقت‌متوجّه‌بوده‌و از توجّه‌ کامل‌به‌خدا غافل‌است‌؛ در حالی که‌باید توجّه‌صد در صد به‌سوی‌خدا باشد و مخاطب‌فقط‌خدا باشد، و در این صورت‌دیگر توجّه‌به‌معنی‌نیست‌مگر به‌نحوه ی آلی‌و مِرآتی‌، همچنان که‌در نماز نباید انسان‌توجّه‌به‌الفاظ‌و عبارات‌آن‌داشته‌باشد مگر توجّه‌آلی‌و مِرآتی‌. زیرا اگر توجّه‌به‌الفاظ‌نماز از صحّت‌ادا کردن‌و تجوید آن‌و أداءِ از مخارج‌آن‌شود، دیگر آن‌نماز، نماز نیست‌؛ نه‌توجّه‌به‌خداست‌و نه‌توجّه‌به‌معنی‌.
ولی‌اگر توجّه‌به‌خدا شود و انسان‌در خطاب‌و مکالمه‌اش‌با خدا لحظه‌ای‌فرود نیاید، نه‌فکر الفاظ‌نماز را بنماید و نه‌فکر معانی‌آن را، در این صورت‌تمام‌الفاظ‌خود به خود به‌نحو آلی‌و مِرآتی‌یعنی‌با نظر غیر استقلالی‌آمده‌و به‌دنبال‌، جمیع‌معانی‌نیز به‌طریق‌آلی‌و مِرآتی‌نه‌با نظر استقلالی‌آمده‌و همه‌به‌نحو صحیح‌و مطلوب‌أدا شده‌است‌بدون‌آن که‌در توجّه‌تامّ به‌خداوند و حضور قلب‌خللی‌وارد آید.
مثلاً در همین‌مکالمات‌و گفتگوهائی‌که‌ما شبانه‌روز با هم‌داریم‌، و در سخنرانی ها و خطابه‌ها و مراجعات‌و فصل‌خصومت ها و سائر اموری‌که‌در آنها عنوان‌تخاطب‌و گفتگو است‌، تمام‌توجّه‌ما به‌شخص‌مخاطب‌است‌نه‌به‌خطاب‌ . آنچه‌در خطاب‌از مغز و اندیشه ی انسان‌بر زبان‌جاری‌می شود همه‌اش‌درست‌و صحیح‌است‌، بدون‌این که‌ما توجّه‌به‌صحّت‌آنها داشته‌باشیم‌؛ و اگر یک‌لحظه‌توجّه مان‌را به‌عبارات‌و مطالبی‌که‌ردّ و بدل‌می‌شود منعطف‌سازیم‌، اصل‌توجّه‌به‌خطاب‌از میان‌می رود و در آن‌لحظه‌دیگر مخاطبی‌وجود ندارد.
بزرگان‌فرموده‌اند : جمع‌میان‌دو لحاظ‌استقلالی‌و آلی‌نمی‌شود. اگر لحاظ مان‌در نمازها مستقلاًّ به‌خدا باشد حتماً به‌الفاظ‌و معانی‌آنها باید آلی‌و غیر استقلالی‌و تَبَعی‌باشد؛ و اگر لحاظ مان‌را به‌الفاظ‌نماز و یا معانی‌آن‌مستقلاّ بدوزیم‌، قهراً و اضطراراً باید توجّه مان‌به‌خدا تبعی‌و ضمنی‌باشد نه‌استقلالی‌.
من‌وقتی‌با شما سخن‌می گویم‌و مثلاً می گویم‌: آقا شما امروز مسافرت‌نکنید، و در حرم‌امام‌رضا بمانید! صد در صد توجّهم‌به‌شما و حقیقت‌شماست‌. این‌را نظر استقلالی‌نامند. و البتّه‌این‌معانی‌بدون‌غلط‌در ذهن‌من‌می‌آید و ذهن‌من‌الفاظی‌را متناسب‌با آن‌معانی‌استخدام‌می کند و بر زبان‌جاری‌ می‌سازد، و بدون‌هیچ‌خطائی‌مُسَلسَلاً این‌معانی‌و الفاظ‌استخدام‌شده‌و به‌شما برای‌ابراز و اظهار آن‌مقصود منتقل‌می گردد. امّا اگر بخواهم‌معنی‌امروز مسافرت‌نکنید را در ذهن‌بیاورم‌و یا الفاظ‌آن‌را به خصوصه‌تصوّر نمایم‌، دیگر مخاطب‌بودن‌شما از میان‌می رود و استقلال‌خود را از دست‌می دهد؛ مگر ضمنی‌و تبعی‌و آلی‌و مرآتی‌.
در نماز که‌اهمّ امور است‌باید انسان‌در حضور قلب‌به‌خدا منقطع‌باشد و هیچ‌خاطره‌ای‌و اندیشه‌ای‌از ذهن‌عبور نکند، و این‌فقط‌در صورتی‌امکان‌پذیر است‌که‌جملات‌و عبارات‌نماز که‌طبعاً حاوی‌معانی‌خود می‌باشند بدون‌اندک‌توجّه‌به‌خود آنها در ذهن‌بیاید و بر زبان‌جاری‌شود. در این صورت‌نماز، نماز است‌. یعنی‌مخاطب‌خداست‌؛ حضور قلب‌با خداست‌.
و گرنه‌حضور قلب‌با الفاظ‌و یا با معانی‌است‌؛ و خداوند علیّ أعلی‌مهجور گردیده‌، و فقط‌به‌نظر ضمنی‌که‌در حقیقت‌نظر نیست‌به‌او ملاحظه‌شده‌است‌.
باری‌، مرحوم‌حاج‌سیّد هاشم‌هم‌به‌مرحوم‌مطهّری‌علاقمند شده‌بودند؛ و در سفر اخیر حقیر به‌شام‌که‌حضرت‌آقا هم‌ بدانجا برای‌زیارت‌مشرّف‌بودند، و این‌سفر پس‌از شهادت‌آن‌مرحوم‌بود، برای‌این‌ضایعه‌متأسّف‌بودند. رَحِمَ اللهُ الْغابِرینَ، و ألحَقَ الباقینَ بِهِم‌إنْ شاءَ اللَهُ تَعالَی‌.
روح مجرّد ، ص 161

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید