نقد ترجمه ی شادروان مهدی [محیی الدین] الهی قمشه ای

نقد ترجمه ی شادروان مهدی [محیی الدین] الهی قمشه ای

نویسنده: بهاء الدین خرّمشاهی

نگاهی انتقادی به طبع ویراسته ی جدید آن

1. زندگی
نیاکان حکیم قمشه ای از سادات بحرین بوده اند، و ایشان با آن که به تحقیق به سیادت خود یقین پیدا کرده اند، ولی از آن جا که احتمالاً پس از سال ها در برداشتن لباس روحانیت و بر سر داشتن عمامه ی سفید، به این حقیقت پی برده اند، شاید برای آن که حمل بر تظاهر نشود، عمامه ی خود را به سیاه که علامت سیادت است تغییر نداده اند. نام و نسب او از این قرار است: میرزامهدی بن حاج ملا ابوالحسن بن حاج عبدالمجیدبن حاج محمدرضا بن حاج عبدالملک بن حاج شیخ جعفر السید البحرین [—> «مروری بر زندگانی حضرت آیت الله محیی الدین الهی قمشه ای»]، پیام انقلاب، شماره ی 168]. نام او مهدی و لقبش محیی الدین است. چنان که خود در منظومه ی مفصلی هم به اصل و نسب خود و هم به نام و لقبش تصریح دارد: الهی طبع و مهدی نام و در عشق/ لقب گردید محیی الدین مقرّر. تاریخ ولادت او در قمشه/ شهرضا 1319 ق است [بعضی منابع تاریخ تولد او را 1318 ق دانسته اند دایره المعارف تشیّع، 362/3]. در پنج سالگی به مکتب خانه رفت و تا هفت سالگی مقدمات ادبیات فارسی و عربی آموخت. سپس نزد پدر دانشمند خود و استادان دیگر در همان شهر ادامه ی تحصیل داد. نشانه ای از استعداد زبانی- ادبی درخشان او این است که در پانزده سالگی در زبان و ادب عرب و دستور زبان و علوم بلاغی به پایه ای رسید که شرح نَظّام نیشابوری و مطوّل تفتازانی را تدریس می کرد.
استادان او در قمشه عبارت بوده اند از: 1. ملّامحمد مهدی فرزانه ی قمشه ای (1302-1372ق) [در رشته ی فقه، اصول و حکمت]. 2. حسین امین جعفری (1295-1369ق). سپس برای ادامه ی تحصیل در سطحی بالاتر به حوزه ی علمیه ی اصفهان کوچید. استادان او در حوزه ی علمیه پیشرفته ی اصفهان عبارت بوده اند از: 3. شیخ محمد حکیم خراسانی 4. آیت الله شهید مدرس. پس از یک سال اقامت در اصفهان، راهی مشهد مقدس رضوی شد و در آن جا به مدرسه ی معروف نواب راه یافت. استادان او در این حوزه: 5. آقابزرگ حکیم (معروف به میرزا عسکری شهید) 6. آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی 7. شیخ اسدالله یزدی [در منطق، حکمت، هیئت و برخی از علوم ریاضی و همچنین نزد او شرح فصوص قیصری را فراگرفت]. 7. حاج ملّامحمدعلی معروف به فاضل (م 1342 ق) [در حکمت و عرفان] 9. حاج شیخ حسن مشهور به فاضل برسی [در فقه و اصول]. 10. آیت الله حاج میرزا حسن فقیه سبزواری خراسانی (م 1386 ق) 11. قرآن شناس بزرگ، و از زعمای مکتب قرآنی تفکیک، مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (1303-1365 ق) [—> دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی].
حکیم الهی قمشه ای سپس به تهران آمد و در مدرسه ی سپهسالار [اینک: شهید مطهری] حجره گرفت و از حسن اتفاق و توفیق بار دیگر به محضر استاد پیشینش مرحوم آیت الله مدرّس راه یافت.
در این جا در عین فراگیری اصول و فقه، به تدریس منطق و فلسفه برای طلّاب جوان تر اشتغال داشت. با احتساب آیت الله مدرس به عنوان دوازدهمین استاد نامدار او، سیزدهمین استادش مرحوم میرزاطاهر تنکابنی (1242-1320ق) بود. و نزد او [احتمالاً] تحریر اصول اقلیدس (از خواجه نصیرالدین طوسی) و قانون بوعلی [در طب] را بیاموخت.
بعدها، پس از گسترش آموزش عالی در ایران و تأسیس دانشگاه تهران، مدرسه ی سپهسالار به دانشکده ی معقول و منقول تبدیل شد و شادروان الهی در این دانشکده ی جدید منطق و حکمت و ادبیات، و در دانشگاه تهران به تدریس زبان و ادبیات عربی و حکمت و فلسفه پرداخت. دانشکده ی معقول و منقول پیشگفته به دانشکده ی الهیات و معارف اسلامی تغییر هیئت داد. و او از همین دانشکده و دانشگاه، با نگارش اثری علمی به نام توحید هوشمندان، به اخذ درجه/ مدرک دکتری نایل گردید و تا اواخر عمرش به مدت 35 سال استاد دانشگاه تهران/ دانشکده ی الهیات بود.
بعضی از برجسته ترین شاگردان او: 1. آیت الله حسن زاده ی آملی، از حکما و عرفای جلیل القدر معاصر که به تصریح خود جز در رشته ی معقول، در مجلس تفسیر استاد حضور می یافته است. 2. آیت الله عبدالله جوادی آملی که همچون استاد (خود مرحوم قمشه ای)، و نیز همدرس خود (آیت الله حسن زاده)، در قرآن شناسی و حکمت و عرفان- به شیوه ی حکمت صدرایی و عرفان محیی الدینی- مقام علمی شامخی دارد. 3. آیت الله حاج سیدمحمدحسن لنگرودی.

2.آثار

الف) در زمینه ی قرآن پژوهی:
1. ترجمه ی قرآن (که انشاء الله درباره ی آن بیشتر سخن خواهیم گفت) 2. تصحیح و تحشیه ی تفسیر ابوالفتوح رازی که بار اول به اهتمام ایشان، در 10 مجلد در فاصله ی سال های 1320-1322 ش انتشار یافت. 3. قصیده ی قرآنیه [در ستایش حضرت کتاب الله ناطق سیّدنا و مولانا امیرالمؤمنین، مطلوب کل طالب، اسدالله الغالب، علی بن ابی طالب (علیه السلام) در یکصد و چهارده سوره ی قرآن مجید، که مطلع آن چنین است:

جبرئیل آمد به وحی عشق و برخواند آفرینم *** گفت برگو مدح شاه دین امیرالمؤمنینم…

برای تفصیل —> دانشنامه ی قرآن و قرآن پژوهی، ذیل «قصیده ی قرآنیه»].

ب) در زمینه های دیگر.
4. ترجمه ی صحیفه ی سجادیه 5. ترجمه کلیات مفاتیح الجنان 6. حکمت الهی 7. رساله در فلسفه ی کلی 8. شرح رساله ی حکیم فارابی 9. رساله ای در سیر و سلوک 10. حاشیه بر مبدأ و معاد 11. رساله ای در مراتب ادراک 12. رساله ای در مراتب عشق 13. توحید هوشمندان 14. حکمت عملی یا اخلاق مرتضوی 15. دیوان شعر.
ذوق شعری شادروان الهی، عالی و طبع او وقّاد است و ملک الشعرای بهار، در تقریظی، سخن او را به حق ستوده و شیوا و شیرین شمرده است. گفتنی است که مرحوم الهی قمشه ای همانند بسیاری از اجله ی استادان و بعضی از اعزّه ی شاگردانش، عارف و عاشق معشوق حقیقی ازلی، و در عین حال منکر و منتقد صوفی وشان، و قلندران ناپارسا بوده، و خود زندگی ای ساده و در کمال پارسایی و طهارت قلبی و اخلاقی داشته و فضل و فروتنی، و خداترسی و خوش خویی و خوش رویی را با هم داشته است. او پس از عمری پربار و برکت در خدمت به نشر معارف قرآنی و فرهنگ اسلامی و شیعی، اعم از معقول و منقول، در شب سه شنبه دوازدهم ربیع الثانی 1393ق (برابر با 25 اردیبهشت 1352ش) در تهران درگذشت، و در شهر مقدس قم، در وادی السلام، در جوار بارگاه قدسی حضرت معصومه (سلام الله علیها) به خاک سپرده شد.

3. ترجمه ی قرآن
به عنوان مقدمه باید گفت که زبان فارسی از این سعادت برخوردار بوده، که نخستین ترجمه (ولو غیرکامل) قرآن توسط صحابی جلیل القدر و ایرانی نژاد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی سلمان فارسی، به آن انجام گرفته است. اگر بنا را بر وجود صورت مکتوب ترجمه های کهن فارسی هم بگذاریم، در قرون دوم و سوم، ده ها ترجمه به صورت زیرنویس و تحت اللفظ (که واحد کلام را کلمه می انگاشتند نه عبارت و جمله) انجام گرفته که نمونه های عدیده از آن ها در کتابخانه ی هزار ساله ی آستان قدس رضوی در مشهد و آستانه ی حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم، و در سایر موزه ها و کتابخانه های ایران و جهان وجود دارد. ترجمه ی قرآن معروف به قدس که در کتابخانه ی آستان قدس محفوظ بوده، و در دهه ی اول بعد از انقلاب اسلامی به همت استاد دکتر علی رواقی تصحیح شده و به طبع رسیده، متعلق به قرن سوم است. و نیز فرهنگنامه ی قرآنی، فرهنگی است که بر مبنای معادل ها و مفردات برابر نهاده ی 142 ترجمه ی خطی قرآن به همت دکتر محمدجعفر یاحقّی و همکارانشان از بنیاد پژوهش های اسلامی در دهه ی اخیر انتشار یافته است. فهرستی از معرفی و شناسایی 326 ترجمه ی تحت اللفظ کهن فارسی قرآن نیز که همه در همان گنجینه ی هزار ساله ی آستان قدس محفوظند، به عنوان جلد اول (از احتمالاً 3 یا 4 جلد) به همت استاد محمد آصف فکرت در مشهد انتشار یافته است. باری ترجمه های تفسیرهای کهن نیز از جمله تفسیر تاج التراجم، و سورآبادی و میبدی و ابوالفتوح و غیره همه تحت اللفظی اند و این جریان هزارساله تا عهد ناصری که بصیرالملک از رجال فرهنگی دربار ناصرالدین شاه، ترجمه ای نسبتاً روان از قرآن کریم به دست داد ادامه داشت.
با ترجمه های فارسی شادروان مهدی محیی الدین الهی قمشه ای و روانشاد عبدالحسین آیتی (آواره) که اولی اول بار در سال 1323 ش به هیئت خوشنویسی شده به خط هنرمندانه ی شادروان استاد حسین میرخانی، و دومی در 3 مجلد، (1324 تا 1326 ش، در یزد) انتشار یافت، عصر ترجمه ی تحت اللفظی هزارساله به سرآمد.
مترجم در ترجمه ی اخیر آغازگر عصر ترجمه ی روان و نسبتاً آزاد قرآن کریم به فارسی است. درباره ی ترجمه ی عبدالحسین آیتی، در جای خود سخن گفته شده، هر دو ترجمه، گریزی از آوردن عبارات تفسیری افزون بر ترجمه، برای خوشخوان سازی آن ندیده اند. و از این میان، ترجمه ی مرحوم قمشه ای به علت آن که آزادتر است- یعنی عناصر تفسیری بیشتر دارد- روان تر و خوش خوان تر است. [اما به هیچ وجه درست تر و دقیق تر و امین تر نیست].

4. چاپ ها و ویرایش ها
نخستین چاپ ترجمه ی شادروان قمشه ای در سال 1326 ش انجام گرفته و از سوی کتاب فروشی اسلامیه به صورت گراووری منتشر شده است. و برای اول بار در تاریخ ترجمه، شاید به اقتباس از بعضی ترجمه های اروپایی قرآن کریم، به صورت صفحه به صفحه است، نه زیرنویس، یا بین السطور. یعنی یک صفحه (دست راست) متن قرآن مجید است، و یک صفحه (دست چپ) ترجمه. با ذکر شماره ی مسلسل آیات در جای خود.
چنان که اشاره شد، این متن و ترجمه را شادروان استاد حسین میرخانی خوشنویسی کرده است. یعنی نص مقدس قرآن را به خط نستعلیق دو دانگ (کتابت جلی) و ترجمه را از آن ریزتر و به همان قلم نستعلیق نگاشته است. در تاریخ خط و خوشنویسی قرآن کریم، تا انقلاب اسلامی، کتابت قرآن کریم به نستعلیق در کمال ندرت، یعنی فقط/ دو سه نمونه، سابقه دارد. عکسی از یک صفحه از یک نمونه از آن، در کتاب فهرست قرآن های خطی کتابخانه ی سلطنتی تألیف سرکار خانم بدری آتابای آمده است که متعلق به عصر قاجار است.
استاد میرخانی بار دیگر همین ترجمه را با اصلاحاتی که مترجم در ترجمه ی خود وارد کرده بوده است، در سال 1339 ش بازنویسی کرده است که در سال 1342 ش از سوی همان ناشر انتشار یافته است. سپس چه بسا با اجازه ی مترجم، سایر ناشران نیز کمر همت به تجدید طبع این ترجمه، به صورت خوشنوشته یا حروفی (حروفچینی شده) بسته اند. و از آن جا که خانواده ی مترجم، به ویژه فرزند ارشد ایشان، جناب آقای دکتر حسین الهی قمشه ای، مانع تراشی نکرده اند، ده ها ناشر صدها چاپ از این ترجمه را در 55 سالی که از نشر اول آن می گذرد، انتشار داده اند. از این میان دو طبع هست که دکتر حسین الهی قمشه ای صحه ی خود را بر آن نهاده است. یکی طبع انتشارات امیرکبیر در سال های 1361 و 1367 و سال های دیگر، و دیگر طبع سازمان اوقاف (در سال 1369 و بعد). اما چنان که اهل فن تصریح کرده اند چه این طبع های «صحه دار» و چه طبع های ویراسته ی آقایان محمدباقر بهبودی و حسن مسعودی، چندان که باید و شاید منقح و پیراسته از اغلاط علمی فراوان- که در اصل بوده، یا گاه از سوی مصححان افزوده شده- نیست.
حسن شهرت علمی، و مقام شامخ روحانی و علمی و عرفانی و دانشگاهی شادروان الهی قمشه ای و سهل گیری در مسئله ی حق مؤلف (کپی رایت)، و نیز نثر و انشای ساده و روان و شیوا و شیرین و همه فهم این ترجمه باعث شده است که بیش از هر ترجمه ی دیگری در ایران به طبع و تجدید طبع های مکرر برسد.
مهم ترین ویرایش علمی و اساسی این ترجمه در سال های اخیر به همت آقای حسین استاد ولی انجام گرفته، که خود از قرآن پژوهان و مترجمان دقیق النظر و کاردان قرآن و صاحب سابقه و سلیقه و دقت نظر در تصحیح متون متعدد، و نیز ویرایش ترجمه ی شیوای شادروان دکتر سیدجلال الدین مجتبوی از قرآن کریم است. ترجمه ی ویراسته ی ایشان در سال 1377 از سوی دارالکتب اسلامیه/ کتابفروشی اسلامیه (به مدیریت حجه الاسلام مرتضی آخوندی) انتشار یافته است. در دنباله ی این مقاله ارزیابی این ترجمه، و این ویرایش به میان خواهد آمد.

5. نقد و نظر
اولین نقدی که بر این ترجمه نوشته شد، به قلم شادروان ابوالقاسم پاینده (1290 -1363ش) مترجم معروف و صاحب ترجمه ی قرآن کریم به فارسی است که در مقدمه بر ترجمه ی خود از قرآن کریم (به تاریخ 1336 ش) پوشیده وار و بدون تصریح به نام، 5 ایراد به عنوان نمونه بر ترجمه ی شادروان قمشه ای گرفته است که در همه ی موارد حق با پاینده است. سپس سال ها کسی نقدی بر این ترجمه ننوشت تا پس از انقلاب اسلامی دومین نقد بر این ترجمه را آقای دکتر سیدعبدالوهاب طالقانی در نشریه ی کیهان اندیشه (ویژه نامه ی قرآن، شماره ی 28، بهمن و اسفند 1368 ش) نوشت. در این نقد که عنوان «نقد ترجمه های معروف قرآن به زبان فارسی» نام دارد، علاوه بر ترجمه ی قمشه ای، بر ترجمه ی آقای عبدالمحمد آیتی هم نقد نوشته شده است. ایرادات دهگانه ای که ناقد بر ترجمه ی مرحوم الهی قمشه ای گرفته است، همه وارد و حق با ناقد و اشتباه از سوی مترجم است. سومین نقد به قلم بهاء الدین خُرّمشاهی با عنوان «درباره ی ترجمه ی شادروان الهی قمشه ای از قرآن کریم» در نشریه ی وقف میراث جاویدان، شماره ی سوم، 1373 به چاپ رسید که 25 نکته یا ایراد دربرداشت. آقای دکتر احمد بهشتی در شماره ی پنجم همان نشریه، به دو نکته از این 25 نکته پاسخ گفت (وقف، شماره ی 5، 1373). این نقد (نقد خرّمشاهی) را نشریه ی بصائر (سال اول، شماره های 2 و 3) تجدید چاپ کرد. نقد چهارم، به قلم آقای دکتر احمد احمدی، با عنوان «ضرورت ترجمه ی آکادمیک از قرآن کریم» در نشریه ی بینات شماره ی اول، بهار 1373 نوشته شد. ایشان در این نقد چنین آورده اند: «اما- از بی دقتی و بی توجهی ناشران سوداگر که بگذریم- ترجمه ی این نیک مرد دانشمند، خطاهایی دارد که ترجمه را نیازمند اصلاحی چشمگیر می سازد و جادارد فرزند دانشمند ایشان استاد دکتر حسین الهی قمشه ای به این مهم بپردازند، و آن را از آغاز تا پایان به دقت بنگرند و اصلاح کنند.» اما چنان که معروض افتاد ترجمه هایی هم که روی جلد یا صفحه ی عنوان یا در پایان آن از چنین مطلبی که ذکر شده که این ترجمه به صحه ی دکتر حسین الهی قمشه ای رسیده است- از جمله متنی که اساس نقد مفصّل خرّمشاهی قرار گرفته است- همچنان همه ی ایرادهای اساسی اصلی را دربردارد.
نقد پنجم مفصل ترین نقد، در حدود هشتاد صفحه در قطع وزیری، نوشته ی بهاء الدین خرّمشاهی، چاپ شده در کتاب قرآن پژوهی چاپ اول و دوم، نشر مشرق، 1373، سوم نشر ناهید: 1376، یعنی جلد اول کتاب حاضر شامل 110 نکته ی انتقادی بر بیست جزء اول ترجمه ی ایشان است. نقد و نظر ششم به قلم آقای حسین استادولی است که با عنوان «گزارشی از ویرایش جدید و کامل ترجمه ی شادروان مهدی الهی قمشه ای» در نشریه ی بینات، سال دوم، شماره ی 8، زمستان 1374، به طبع رسیده است. ایشان سه ویژگی مثبت برای ترجمه ی مرحوم قمشه ای برشمرده است. 1. اخلاص و صفای باطن مترجم که بی شک در عبارات این ترجمه تأثیر نهاده و نورانیت خاصی به آن بخشیده و خواننده را در مواردی تحت تأثیر قرار می دهد. 2. قلم روان و انشای سلیس مترجم که فهم عبارات را آسان کرده است. 3. همان گونه که از نامش پیداست دارای خلاصه التفاسیر است و توضیحات کوتاه میان پرانتز مفیدی دارد که فهم آیه را روشن می سازد. همچنین ایشان (آقای حسین استادولی که عهده دار ویرایش اساسی- و تاکنون مهم ترین و جدی ترین ویرایش- این اثر بوده اند) هفت ویژگی منفی برای این ترجمه برشمرده اند؛ 1. بی دقتی و سرسری کار کردن (همراه با مثال) 2. ضعف ادبی (این مورد هم مانند همه ی موارد مثال هایی دارد) 3. آمیختگی شرح و متن 4. نقل به معنی 5. افتادگی ها 6. نقص ویرایش: «این ترجمه از ویرایش صحیحی برخوردار نیست و موارد آن از حد شمار بیرون است و جای پرانتزها اصلاً حساب و کتابی ندارد». 7. اجمال و تفصیل ها.
نقد هفتم نوشته ی آقای محمدهادی شفیق آملی است که تحت عنوان «استخدام در ترجمه ی قرآن» که اشاره های انتقادی و ارزیابانه به ترجمه ی مرحوم قمشه ای و آقایان عبدالمحمد آیتی، و محمدمهدی فولادوند دارد (بینات سال سوم، شماره ی 11، پاییز 1375).
نقد هشتم را، به صورت ضمنی و استطرادی، آقای دکترمحمدهادی مؤذن جامی بر اساس نوشته ای از دکتر محمدامین الخضری، تحت عنوان «مقدمه ای بر اصول ترجمه ی تفهمی قرآن کریم» با ترجمه و تحقیق و نقد و بررسی خود، در ماهنامه ی آیات از شماره ی نهم تا دوازدهم (آبان 76 تا بهمن، اسفند 76) به چاپ رسانده است که عنوان فرعی آن «اسرار حروف جرّ به همراه بررسی تطبیقی ترجمه های فارسی» نام دارد و دارای عباراتی منقول از ترجمه ی مرحوم قمشه ای، برای بررسی و تطبیق با ترجمه های دیگر است.
چنان که اشاره شد آقای حسین استادولی به پیشنهاد مدیر کتابفروشی اسلامیه، کمر همت به ویرایش این ترجمه بسته است که حدوداً از سال 1374 تا 1377 به طول انجامیده است و در این سال از سوی همان ناشران منتشر شده است. جای دریغ است که بر اثر رعایت شماره ی صفحات در فرم بندی، برای ویراستار دانشور و قرآن پژوه این ترجمه که خود دارای ترجمه ای مستقل از قرآن کریم است، جایی باقی نمانده است. مگر یک صفحه، که گزارش تفصیلی ویرایش خود را بیاورد. به طوری که هیچ خواننده ای، مگر مراجعه کننده و تطبیق دهنده ی این ویرایش (ترجمه ی ویراسته) با ترجمه و چاپ های پیشین، پی نمی برد که تکلیف پرانتزهای لازم و غیرلازم، یا از آن مهم تر تکلیف هزاران واژه و تعبیر و ترکیب و عبارات که به صورت مزجی و ترجمه ی آزاد، در این ترجمه ی بسیار آزاد راه یافته بود، چه شده است. راقم این سطور پس از مطالعه و مقابله ی صفحات متعددی از این ترجمه ی ویراسته و مقابله ی آن با متن مقدس قرآن و صورت های ناویرایسته یعنی پیشین این ترجمه به این نتیجه رسید که ویراستار محترم در حدود 60 درصد از اغلاط علمی این ترجمه را برطرف ساخته ولی نه اضافات مزجی را زدوده اند و نه اضافات داخل پرانتز را. البته اضافات نوع سومی هم هست که به صورت پانویس آورده اند، که غالباً عرفانی- حکمی است. دو مورد چشمگیر از اشکالاتی که در این ترجمه ی ویراسته باقی مانده یکی آوردن ضمیر به جای اسم ظاهر، و آوردن اسم ظاهر به جای ضمیر است. دیگر عطف مترادفین و قلم گردانی های غیرلازم و چنین می نماید که ویراستار دانشور این ترجمه زدودن این افزایش های غیرلازم را، یا- برای حفظ سبک اصلی ترجمه- صلاح ندانسته، یا از شدت فراوانی، عملاً ممکن نیافته اند. برای آن که ادعای بی دلیل نکرده باشیم، ذیلاً به نمونه هایی اشاره می کنیم: ابتدا، بهتر این است که سوره ی فاتحه را در سه چاپ/ ویرایش مقابله کنیم. برای تسهیل کار ترجمه را آیه به آیه می آوریم. چاپ/ ترجمه ی اول از چاپ 1342 اسلامیه است (=الف)، چاپ/ ترجمه ی دوم طبع انتشارات اسوه است به سال 1369[=ب]، چاپ/ ترجمه ی سوم، طبع ویراسته ی جناب استادولی است، چاپ اسلامیه، 1377[= پ].

آیه ی اول/ بسم الله الرحمن الرحیم:
الف) بنام خداوند بخشاینده ی مهربان ب) به نام خداوند بخشنده ی مهربان پ) به نام خدای بخشنده ی مهربان.

آیه ی دوم:
الف) ستایش خدای راست که پروردگار جهانیان است. ب) ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است. پ) همانند پیشین.

آیه ی سوم:
الف) خداوند بخشاینده ی مهربان ب) خدایی که بخشنده و مهربان است پ) خدایی که بخشنده و مهربان است.

آیه ی چهارم:
الف) دارای روز پاداش بندگان است ب) پادشاه روز جزاست (روز کیفر نیک و بد خلق) پ) دارنده (و پادشاه) روز جزاست (روز کیفر نیک و بد خلق).

آیه ی پنجم:
الف) ترا ستایش می کنیم و از تو یاری می جوییم ب) پروردگارا تنها ترا می پرستیم و از تو یاری می جوییم و بس پ) (پروردگارا) تنها تو را می پرستیم و از تو یاری می جوییم و بس.

آیه ی ششم:
الف) ما را به راه راست هدایت فرما ب) تو ما را به راه راست هدایت فرما پ) تو ما را به راه راست هدایت فرما.

آیه ی هفتم:
الف) راه کسانی که به ایشان نعمت دادی نه راه آنان که بر ایشان خشم گرفتی و نه راه گمگشتگان ب) راه آنان که به آن ها انعام فرمودی و نه راه کسانی که بر آن ها خشم فرمودی و نه گمراهان عالم پ) راه آنان که به آن ها انعام فرمودی (مانند انبیا و اولیا) که آنان جز کسانی اند که مورد خشم قرار گرفته اند (مانند یهود) و جز گمراهانند (چون اغلب نصاری). در ویرایش این آیه، ویراستار، به کلی راه دیگری در پیش گرفته و پیداست که برداشت/ قرائت نحوی اش از این آیه، علاوه بر قمشه ای با بسیاری از مترجمان دیروز و امروز قرآن فرق دارد و این جا مجال ژرف کاوی در این باره نیست.
– نمونه ای از افزوده های بی جا و گاه ناروایی که هنوز در متن ویراسته دیده می شود از این قرار است؛ جهان غیب (بقره، 3) به جای «غیب»؛ به فقیران انفاق کنند (بقره 3)—> انفاق کنند؛ رستگاران عالمند (بقره، 5) رستگارند/ رستگارانند؛ مفسدند و مخرّب (بقره، 12) —> مفسدند؛ بی عقل و بی خردند (بقره، 13) —> بی عقلند/ بی خردند؛ زیانکاران عالم (بقره، 27) —> زیانکار/ زیانکاران؛ به اسمای آن حقایق (بقره، 33) —> به اسمای آن ها/ به اسمائشان؛ شیطان آدم و حوا را (بقره، 36) —> شیطان آن دو را؛ ملائکه را به اسمای این حقایق آگاه ساز (بقره، 33) —> ایشان/ آنان را از اسمائشان/ اسمای آن ها آگاه ساز؛ و در آتش آن همیشه معذّب خواهند بود (بقره، 39) —> در آن جاودانه اند/ جاویدانند؛ و هیچ یاری کننده و فریادرسی نخواهند داشت (بقره، 48)، اصل قرآنی: و لاهم یُنصرون —> و یاری نشوند/ یاری نبینند/ آنان را یاری نرسانند؛ در ترجمه ی وَإِنَّهَا (یعنی نماز) لَکَبِیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ (بقره، 45) چنین آمده است —> که نماز (با حضور قلب) امری بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن (که مشتاق نمازند). «خوشا آنان که دائم در نمازند» [که سپس برای خوشا آنان که دائم در نمازند، که به کلی افزوده ی غیرلازمی است که یک پانویس چهار سطری هم داده اند].
در ترجمه ی خَالِدِینَ فِیهَا (یعنی در بهشت) أَبَدًا (توبه، 100) چنین آمده: «که در آن بهشت تا ابد متنعم باشند» که نه لفظ بهشت در متن اصلی هست، و نه متنعم باشند. ضمناً خَالِدِینَ به اضافه ی أَبَدًا ترجمه اش در فارسی دشوار است زیرا کمابیش باید گفت هماره/ همواره/ همیشه جاودانه اند. و فارسی زبان «همیشه» را حشو می یابد و این رشته سردراز دارد. در ترجمه ی انفِرُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الأَرْضِ (توبه، 38) چنین آمده: «که برای جهاد در راه خدا (و با جنگ با روم) بی درنگ خارج شوید (چون بارگران) به خاک زمین سخت دل بسته اید». این دو سه عبارت/ جمله چندین و چند نابسامانی دارد. اولاً جهاد افزوده ی تفسیری است و باید مانند (و جنگ با روم) به داخل قلاب/ پرانتز می رفت. ثانیاً «بی درنگ» در «انفِرُواْ» نهفته است، ثالثاً (چون بارگران) به خاک زمین سخت دل بستن» نه ترجمه ی دقیقی است، نه فارسی راحت و روانی، و تشبیه آن هم نادرست است مگر بار گران، سخت به زمین دل می بندد؟ در حالی که فی المثل ترجمه ی خرّمشاهی برای «اثاقلتم الی الارض» فقط این است: گران جانی می کنید.
این ترک اولی ها و افزوده های ناروا- و نه غلط آشکار- تعدادش در سراسر این ترجمه ی ویراسته از صفحه ای 10-15 فقره کمتر نیست و چون میانگین آن ها یعنی 12/5 را ضرب در 602 صفحه ی قرآن/ ترجمه ی قرآن کنیم به عددی بیش از 7500 فقره برمی خوریم. راقم این سطور آمادگی خود را اعلام می دارد که برای هر 10 صفحه ای که به طور اتفاقی کتاب را باز کنیم، دست کم یکصد (تا یکصد و پنجاه) فقره از این گونه موارد در ترجمه ی ویراسته پیدا کند. و نیازی به تحدّی و جدل نیست. اگر در یک مورد (ده صفحه ای خاص) این تعداد نباشد، در عوض در ده صفحه ی دیگر از این تعداد/ حد میانگین فراتر خواهد بود.
این ها را خدای نخواسته از روی هوای نفس و برای کاستن از ارج و اجر زحمات و خدمات عالمانه ی ویراستار قرآن شناس و دانشمند این ترجمه نمی گوییم، بلکه برای نشان دادن مشکلاتی که ترجمه ی مرحوم قمشه ای، و طبعاً ویراستاری آن دارد.
در مقابله ی صفحات 193 و 194 به ده ها مورد از افزوده های نابجا برخورد می شود که در چاپ دوم این ترجمه (کتابت به سال 1339 انتشار به سال 1342 ش) وجود ندارد. جای این سؤال طنزآمیز هست که مگر ترجمه ی آن دانشمند عالی مقام، در اصل و چاپ های اول و دوم، خود واژگان و عبارات اصافی/ تفسیری/ غیرلازم، کم هم داشته است که ویراستاران بعدی، همان عده ای که بیش از جناب استادولی، ادعا می شود که آن را ویرایش/ اصلاح کرده اند، دستی دستی به آن افزوده اند؟ انسان بی اختیار به یاد مثل معروف عربی/ فارسی یعنی «خرما دادن به محرور»[= گرمی کرده/ گرمی زده] می افتد.
اما اغلاط بازمانده در این ویرایش هم بسیار است. برای خالی نبودن عریضه چند مورد عرضه می داریم. 1. اللّهُ یَسْتَهْزِىءُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ (بقره، 15)، چنین ترجمه شده است: «خدا به آن ها استهزاء کند [و یک پانویس دو سطری برای توضیح یا تعیین مصداق استهزا آورده اند] و آنان را در سرکشی شان که کورکورانه می روند یاری رساند [کذا فی المتن] (تا در بیابان جهل و گمراهی سرگردان بمانند).» ترجمه ی قبلی (چاپ 1342 ش) از این آیه بسی سرراست تر و کوتاه تر و بی اشکال تر است، از این قرار: «خدا به آن ها استهزا کند و آنان را در گمراهی رها کند حیران و سرگردان باشند.»؛ ملاحظه می شود که «آنان را در گمراهی [که یک ضمیر مثل «شان»کم دارد] رها کند»، بسیار درست تر است از «و آنان را در سرکشی شان که کورکورانه می روند یاری رساند (تا در بیابان جهل و گمراهی سرگردان بمانند).»
2. در ترجمه ی اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَهَ بِالْهُدَى (بقره، 16) آمده است: «که گمراهی را به راه راست خریدند». واقعاً، قطع نظر از اصل، آیا گمراهی را به راه راست خریدن، فارسی است و افاده ی مرام می کند؟
3. «عذاب مهین» که در قرآن کریم 14 بار به کار رفته است، در بقره، آیه ی 90، «عذاب خواری[ی]» در آل عمران، 178 «سخت خوارکننده»، در نساء، 14 که عبارت قرآنی «وَلَهُ عَذَابٌ مُّهِینٌ»، به: «و همواره در عذاب خواری و ذلت خواهد بود»، ترجمه شده است [بحث ما درباره ی «همواره» و «خواهد بود» نیست که ممکن است متأثر از عبارت قبلی یعنی «خالداً فیها» باشد]، در حج، 57 «عذابی خوارکننده و ذلّت بار» در لقمان، 6، «عذاب با خواری و ذلّت»، در سبأ، 14 «در عذاب و عزلت و خواری» [آری با واو عاطفه]، در دخان، 30 «عذاب ذلّت و خواری» [یعنی صفت و موصوف به صورت مضاف و مضافٌ الیه درآمده است]، در جاثیه، 9، مانند مورد پیشین، در مجادله، 5 هم مانند دو مورد پیشین، در مجادله، 16 مانند سه مورد پیشین، در نساء، 37، «عذابی خوار کننده»، در نساء 102، «عذابی سخت خوارکننده»، در نساء 151، مانند نساء، 37، در احزاب، 57 «عذابی با ذلّت و خواری» ترجمه کرده است. با آن که بهاء الدین خرّمشاهی برای نخست بار، این نظر را مطرح ساخته است که کلمات و عبارات مشابه فی المثل نظیر «عذاب مهین» یا لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ، یا جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ که پربسامدند، به شرط آن که عامل دیگری دخالت نکند، یعنی در شرایط زبانی، نحوی بلاغی، ادبی، هنری یکسان، خوب است [و نه باید] یکسان ترجمه شود، با وجود این ایرادی که در ترجمه ی «عذاب مهین» به قلم شادروان قمشه ای، و به ویراستاری جناب استادولی ملاحظه شد، فراتر- یعنی فروتر- از این مسائل بود. «عذابی خوار» یعنی چه؟ و عطف با واو، بین صفت و موصوف چه معنایی دارد، و همین گونه، صفت و موصوف را همچون مضاف و مضافٌ الیه، و سرانجام یک کلمه ی واحد را 4-5 رقم ترجمه کردن را برچه می توان حمل کرد؟
4. ترجمه ی این آیه فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ (اعراف، 91) چنین آمده است: «پس زلزله آن منکران را درگرفت، پس شب را صبح کردند در حالی که در خانه های خود به هلاک افتادند». دیرگاهی است که ضعیف ترین عربی دانان یا مترجمان قرآن می دانند که اصبح (از مصدر اصباح)، اگرچه معنای اصلی آن شب را به صبح رسانیدن است، اما توسعاً و از دیرباز در زبان عربی با تحول معنایی (سمانتیک) افاده ی صیرورت (مانند گشتن/ گردیدن فارسی) می کند. امساء/ امسی هم اگرچه در وضع اولیه از مساء به معنای شب، و شب کردن/ شب را گذراندن است، همانند آن. یعنی اصبح/ اصباح از افعال ناقصه است. وقتی این نکته را با ویراستار فرزانه ی این ترجمه، در میان گذاشتم، در دفاع از صحت عمل و عملکرد درست مترجم و ویراستار، فرمودند: چون عذاب زلزله صبح و سحرگاه نازل شده، همان ترجمه ی مرحوم قمشه ای در این جا درست است. در پاسخ ایشان می گویم اوّلاً: اثبات این که بلاهای الهی بر اقوام پیشین، چه هنگامی نازل شده، اگر اشاره یا قید زمانی پیدا و پنهان در کار نباشد، بسیار دشوار است و مفسران هم راهی برای این گونه تصریحات ندارند. و بعضی مفسران برآنند که در صورت فقدان قرینه، نزول بلای الهی در شب، هایل تر است. چنان که در بعضی آیات هم تصریح شده [—> اعراف 4 و 97] ثانیاً: اگر بخواهید در این جا به خود «اصبحوا» استناد کنید، منطقاً درست نیست، زیرا بحث بر سر همان کلمه است و گواهی شخصی به نفع خود، محکمه پسند نیست. ثالثاً: در آیه ی 45 سوره ی کهف عبارت «فاصبح هشیماً» را مرحوم قمشه ای در چاپ اول و دوم ترجمه ی خود این گونه ترجمه کرده است: «سپس صبحگاهی همه در هم شکسته و خشک شود»، و شمای ویراستار به حق آن را به این صورت اصلاح کرده اید «سپس همه در هم شکسته و خشک شود» (یعنی صبحگاهی را حذف کرده اید). اگر بگویید من [= ویراستار امروز] این را نکرده ام، یا ویراستاران قبلی کرده اند یا خود مرحوم قمشه ای، در هر حال موضع و نظرگاه مرا اثبات می کند و می کنید، اما اگر خودتان کرده باشید که دیگر نورٌ علی نور است. رابعاً: مثال های قرآنی دیگری هم داریم که به حکم «الکلام یجرّ الکلام» نمی توان از آن ها چشم پوشی کرد، و درج مثال های دیگر قبول نظر نگارنده را آسان تر می سازد.
اما بهتر است ابتدا تکلیف ترجمه ی فاصبحوا فی دارهم جاثمین (اعراف، 91) را روشن کنیم و برای این کار به آرا و عملکرد مفسران و سرانجام مترجمان قدیم و جدید مراجعه کنیم.
– قرآن قدس (کهن ترین ترجمه ی موجود فارسی متعلق به اواسط قرن سوم تا اواسط قرن چهارم هجری، تصحیح گران سنگ به اهتمام دکتر علی رواقی، در 2 ج، تهران، 1364ش) آن عبارت را با ترجمه ی زیرنویس و شدیداً تحت اللفظی چنین ترجمه کرده است: «شدند در خانه ها ایشان مردگان».
– ترجمه ی قرآن/ معروف: به قرآن ری (تصحیح) دکتر محمدجعفر یاحقی، چاپ تهران، 1364ش [این ترجمه تاریخ کتابتش 556 ق است] «گردیدند اندر سراهای خویش مردگان».
– تفسیر تاج التراجم، تألیف ابوالمظفر شاهفور اسفراینی (م= متوفی 471 ق) (تصحیح نجیب مایل هروی و علی اکبر الهی خراسانی، تاکنون 3 جلد منتشر شده، و اصلاً در 5 مجلد است. چاپ تهران 1375ش): «پس گشتند اندر زمین خویش همه افتیده و مرده».
– تفسیر نسفی، از ابوحفص نجم الدین عمر فسفی (462-538ق) (تصحیح دکتر عزیزالله جوینی، 2ج، چاپ تهران، 1353 ش): «شدند در شهر خویش به زمین افتادگان، به زانو درآیندگان، جان دادگان».
– ترجمه ی تفسیر طبری (فراهم آمده در فاصله ی 350 تا 365 ق. تصحیح شادروان حبیب یغمایی، 7 جلد در 4 مجلد، چاپ 1339): «[گردیدند] اندر سراهای ایشان خاکستر». در نسخه بدل ها که در پانویس آمده: «بگردیدند اندر سرای شان مردگان» و «گردیدند اندر سراهای ایشان مردگان» و «بشدند اندر سراهای خویش مردگان».
– ترجمه ی شاه ولی الله دهلوی (1114-1176ق): «پس گشتند مرده به زانو افتاده در سرای خویش». به نظر می رسد شواهد از منابع کهن کافی باشد، حال با یک جهش بلند، نگاهی به چند ترجمه ی معتبر و معروف معاصر می اندازیم:
– ترجمه ی شادروان ابوالقاسم پاینده: «و در خانه ی خویش بی جان شدند».
– ترجمه ی شادروان زین العابدین رهنما: «… و در خانه (های) خویش به روی افتاده مردند» و در پانویس آمده است، ترجمه ی تحت اللفظی «فَأَصْبَحُواْ فِی دَارِهِمْ جَاثِمِینَ» یعنی «پس گشتند در سرایشان فرومردگان».
– ترجمه ی آقای عبدالمحمد آیتی: «… و در خانه های خود بر جای مُردند».
– ترجمه ی آقای محمد خواجوی: «… و در خانه هاشان از پای درآمدند».
– ترجمه ی شادروان سیدکاظم معزّی [که آخرین ترجمه ی تحت اللفظی و در عین حال دقیق فارسی شمرده می شود و معاصر است]: «… که گردیدند در خانه ی خود مردگان».
– ترجمه ی آقای محمد مهدی فولادوند: «… و در خانه هایشان از پا درآمدند».
– ترجمه ی شادروان سید جلال الدین مجتبوی: «… تا در خانه های خویش به رو در افتادند- و مُردند». گفتنی است که جناب استادولی ویراستار این ترجمه بوده اند، و اگر اشکالی در این ترجمه دیده بودند آن را برطرف می کردند. پس تقریر ایشان، علامت موافقت است.
– ترجمه ی بهاء الدین خرّمشاهی: «… و در خانه هاشان از پای درآمدند».
– ترجمه ی آقای دکتر ابوالقاسم امامی: «… و در خانه هاشان به رو فرو خشکیدند» [در پانویس: مُردند].
اما در مورد مثال/ مورد قرآنی دیگر یعنی «فاصبح هشیماً» (کهف، 45) هم چون آقای استادولی، «صبحگاهی» چاپ های اولیه را در ویرایش خود حذف کرده اند، دیگر نیازی به لکشرکشی کتابی نداریم. به قول معروف و قرآنی: َکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ.
اما بهتر است اصولاً دنباله ی موارد دیگر را که از ماده ی صبح/ اصبح/ اصباح است رها کنیم و به اغلاط دیگر بپردازیم. آن هم برای نمونه و تغییر ذائقه ی خوانندگان، و بدون استقصا. چون استقصا، حتی غیر تامّش هم در این مجال، ناممکن است.
5. در مقابله ی دقیق صفحات 193 و 194 ترجمه ی ویراسته، با چاپ دوم (ناویراسته) ده ها کلمه و عبارت افزوده شده در این ویرایش دیده شد. حال آن که چنان که پیشتر هم گفته آمد، این ترجمه ی تفسیرآمیز و آزاد، نیاز شدیدی به کاستن از افزایش های بی دلیل و نابجا و ناروا دارد، نه افزودن. مثالی می زنیم. در ترجمه ی فَأَنزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُواْ السُّفْلَى وَکَلِمَهُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (توبه، 40) هشت- ده اشکال و اشتباه و ترک اولی دیده می شود. ترجمه ی ویراسته ی این عبارات که یک سوم آخر از آیه ی 40 سوره ی توبه است، و طبعاً از زیرنظر تیزبین و نکته یاب جناب استادولی گذشته است، از این قرار است: «… آن زمان خدا وقار و آرامش خاطر خود را بر او فرستاد و او را به سپاه و لشکرهای غیبی خود که شما آنان را ندیدید مدد فرمود و ندای کافران را پست گردانید و ندای خود (و دعوت اسلام) است که مقام بلند دارد، و خدا را (به هرچیز) کمال قدرت و دانایی است». اما اشکالات عدیده ی این یک سوم آیه، در بادی نظر از این قرار می نماید: «وقار و آرامش خاطر خود» در برابر «سکینته» اضافات دارد. هم «وقار» اضافی است و هم «خاطر». و یک کژتابی زبانی هم دارد و موهم این معنای ناخواسته است که گویی خداوند هم خاطر/ آرامش خاطر دارد. ترجمه ی «بجنود لم تروها» یعنی به سپاهیانی که نبینیدشان/ نمی بینیدشان. پس عطف لشکر به سپاه، از مقوله ی همان عطف مترادفین بی جاست که در سراسر این ترجمه بالغ بر چند هزار فقره است. لم تروها فعل است یا عبارت فعلی با معنای وصفی است. «خود» و «شما» زاید است. «ندیدید» در چاپ اول و دوم (ناویراسته) «ندیده اید» بوده است. ترجمه ی «کلمه» به «ندا» خالی از ایراد نیست و در تفاسیر و کتب لغت دیده نشده است. تازه «پَست بودن ندای کافران» چندان معنای روشنی ندارد. «هی العلیا» مبتدا و خبر و جمله یا عبارت اسمی است، و به فعل (= که مقام بلند دارد) ترجمه شده است. حال آن که حفظ صیغه و ساختار جزء اولین و مهم ترین اصول ترجمه است که در این ترجمه، ولو در روایت ویراسته ی آن، موارد عدول از این اصل، ده ها برابر بیشتر از موارد عملکرد آن است. و یک نمونه ی دیگرش در آخرین جمله/ عبارت همین مثال است. یعنی در وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکُیمٌ. اصولاً اسماء الله الحسنی، در قرآن کریم فراوان به کار می رود، و طبق یک اصول نامدوّن، ولی عقلایی و عقل پسند، بهتر است که در شرایط مساوی و عدم دخالت عوامل دیگر، برای هر یک از حدود 120-130 اسم الهی در ترجمه ی قرآن کریم، معادل فارسی یکسانی انتخاب شود. یعنی مانند اغلب مترجمانی که در دو دهه ی اخیر قرآن کریم را به فارسی ترجمه کرده اند همواره عزیز و حکیم و غیره را به یک معادل واحد، برگردانند. اغلب مترجمان امروزین قرآن این جمله ی اسمیه ی مرکب از مبتدا (اسم/ موصوف) و خبر (صفت/ دو صفت) را به «خدا[وند] پیروز/ پیروزمند فرزانه است» ترجمه کرده اند. حکیم را بعضی «استوارکار» ترجمه کرده اند. بحث بر سر این یا آن معادل نیست. بحث بر سر دو چیز است.
1. حفظ صیغه و ساختار که اصولاً در این ترجمه رعایت نمی شود.
2. حفظ وحدت معادل/ اصطلاح که در مورد «عذاب مهین» ملاحظه شد که به سه- چهار معادل و سه- چهار شکل و شیوه ترجمه شده است.

سخن آخر
شادروان الهی قمشه ای در تأسیس شیوه ی ترجمه ی امروزین و راحت و روان قرآن کریم (به نثر معیار و معاصر و روز) سهمی فراموش نشدنی دارد. و فضل تقدم و تقدم فضل او را هیچ مترجم و خواننده و منتقد منصفی نباید از یاد ببرد. راهگشایی برای این شیوه ی شیوا و مفهوم، توفیق و موفقیت اصلی آن بزرگ مرد است. اگر آن بزرگوار افزوده های تفسیری خود را همواره در درون پرانتز یا قلاب می آورد، ارزش کارش دو چندان و بلکه بیشتر می شد. این کار، هم از بسیاری اشتباهات جلوگیری می کرد، و هم کار ویرایش این ترجمه را تسهیل می کرد. حال آن که در وضعیت فعلی، حتی با تلاش علمی توانفرسای ویراستار کاردان و پرتوانی چون آقای استادولی، این زدودن افزوده ها، یا جداسازی و به درون پرانتز و قلاب بردن آن ها، امکان پذیر نبوده است و به این زودی ها و آسانی ها نیز ممکن و مقدور نخواهد بود.
شادروان الهی قمشه ای از اصول علمی و نظری ترجمه چندان که باید و شاید (در مقایسه با کسانی چون شادروان پاینده یا آقای عبدالمحمد آیتی یا دیگران که مترجمان حرفه ای و پرکار بوده اند) باخبر نبوده است. چنان که ما فقط به سه مورد آن اشاره کردیم و آن ها را به اختصار تکرار می کنیم: 1. مزج شرح و تفسیر با ترجمه 2. عطف مترادفین و قلم گردانی های غیرلازم 3. تغییر ساختار و قالب واحدهای دستور زبانی. چنان که در نقد ترجمه ی جمله ی اللهُ عزیزٌ حکیمٌ ملاحظه کردیم. در مجموع این ترجمه (مراد طبع ویراسته ی آن است)، ترجمه ای خوشخوان، تفسیرآمیز و آزاد است (در حدی که در عرف زبان انگلیسی paraphrase= نقل به معنا، یا free translation= ترجمه ی آزاد، می گویند). این ترجمه ارزش تاریخی و تأثیر روان شناختی اش بیش از ارزش علمی و بالفعل و آکادمیک آن بوده است. به این شرح که این ترجمه در 55 سال پیش و در طول نیم قرنی که صدها بار چاپ و تجدید شده و در میلیون ها نسخه منتشر گردیده، بیش و پیش از هر ترجمه ای به خوانندگان عادی و دوستداران قرآن و فهم معانی و معارف آن، نشان داده است که سبک و سیاق قرآن مجید، آن گونه که ترجمه های تحت اللفظی هزارساله، نشان داده اند، جسته- جسته نیست، و این یعنی رمیدگی خاطر و هراس ذهنی میلیون ها مؤمن مسلمان فارسی زبان را از بین بردن. به عبارت دیگر رهیافت کلی شادروان قمشه ای، به صرافت طبع و ذوق سلیم و فطرت مستقیمش به ترجمه ی قرآن درست و علمی بوده است، اما، در جزئیات و فرعیات و مفردات و کلیات و مسائل صناعی و فنی ترجمه کمبودهایی داشته است. کار او را با رسالت تاریخی- فرهنگی نیما یوشیج (علی اسفندیاری) پدر و بانی شعر نوی فارسی می توان مقایسه کرد که ابتکار و به قول قدما بدعت حسنه یعنی نوآوری سنجیده ای به میان آورد، و به جای روزنه، دروازه ای به روی شعر تکرار مکرّراتی و کلیشه پرداز یکصد سال اخیر فارسی باز کرد، و دیدها و دیدگاه ها و نگاه ها را اصلاح کرد، ولو آن که بپذیریم خودش نمونه های درخشان یا مهمی از شعر نو عرضه نکرد. پیش از مرحوم قمشه ای، بصیرالملک و همزمان با او عبدالحسین آیتی (آواره) و اندکی پس از او مترجم توانایی چون ابوالقاسم پاینده هم به همین راه رفتند. و ترجمه ی قرآن کریم پس از هزار سال و بیشتر که مترجمان رهیافت علمی- فنی درستی به ترجمه نداشتند، و حتی یک ترجمه ی خوش خوان و قائم به نفس، از میان بیش از یک هزار ترجمه، عرضه نکرده بودند، راه درست خود را پیدا کرد. سخن خود را با این بیت ظهیر فاریابی به پایان می بریم:

جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز *** خراب می نکند بارگاه کسری را
منبع مقاله:
خرّمشاهی، بهاء الدین؛ (1389)، قرآن پژوهی (2)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نخست.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید