اوّل ـ قالَ علیه السلام: (لاتُمارِ فَیَذْهَبُ بَهاؤُکَ وَ لاتُمازِحْ فَیُجْتَرى عَلَیْکَ)؛
فرمود: جدال مکن پس مى رود خوبى و حسن تو و مزاح مکن که جراءت مى کنند و دلیر مى شوند بر تو.
فقیر گوید: گذشت در کلمات حضرت امام رضا علیه السلام مذمت مراء و در کلمات حضرت موسى بن جعفر علیه السلام گذشت کلامى در مزاح.
دوّم ـ قـالَ علیه السلام: (مِنَ التَّواضُعِ، اَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَِف الْمَجْلِسِ)؛(1)
فـرمـود: از تـواضع است آنکه سلام کنى بر هر کس که مى گذرى بر او و آنکه بنشینى در جائى که پست تر است از مکان شریف مجلس.
مؤ لف گوید: که گذشت نظیر این در کلمات حضرت امام محمّد باقر علیه السلام.
سـوّم ـ قـالَ عـلیـه السـلام: (اَوْرَعُ النّاسَ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ، اَعْبَدُ النّاسِ مَنْ اَقامَ عَلى الْفَرآئِضِ، اَزْهَدْ النّاسِ مِنْ تَرَکَ الْحَرامَ، اَشَدُّ النّاسِ اجْتِهادا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ)؛(2)
فرمود: پارساترین مردم کسى است که توقف کند نزد شبهه و عابدترین مردم کسى است که به پا دارد فرائض را و زاهدترین مردم کسى است که ترک کند حرام را و از همه مردم کوشش و مشقتش بیشتر است کسى که ترک کند گناهان را.
چـهـارم ـ قـالَ عـلیـه السـلام: (قـَلْبُ الاَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فُمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ).(3)
فـرمـود: دل آدم احـمـق در دهـانـش اسـت و دهـان مـرد حـکـیـم در دلش اسـت. حـاصـل آنـکـه شـخـص احـمـق اول چـیـزى را مـى گـویـد بـعـد از آن تـاءمـل در آن مـى کـنـد کـه آیـا صـلاح بـود گـفـتن این کلام یا نه؟ بعکس شخص حکیم که اول تـاءمـل مـى کـنـد در کـلامـى کـه مـى خواهد بگوید پس اگر صلاح دید گفته شود مى گوید آن را.
پـنـجـم ـ قـالَ عـلیـه السـلام: (لایـَشـْغـَلُکَ رِزْقٌ مـَضـْمـُونٌ عـَنْ عـَمـَلٍ مـَفْرُوضٌ)؛(4)
فرمود: مشغول نسازد تو را روزى که خدا ضامن آن شده از عملى که بر تو فرض است.
شـشـم ـ قـالَ عـلیـه السـلام: (لَیـْسَ مـِنَ الاَدَبِ اظـْهـارُ الْفـَرَحِ، عـِنـْدَ الْمـَحْزُونِ)؛(5)
فرمود: از ادب دور است ظاهر کردن خوشحالى نزد شخص غمناک.
فـقـیـر گـویـد: شـایـد شـیـخ سـعـدى از ایـن کـلمـه مـبـارکـه اخـذ کـرده بـاشـد قول خود را:
چو بینى یتیمى سرافکند پیش
مزن بوسه بر روى فرزند خویش
هـفـتـم ـ قـالَ عـلیـه السـلام: (رِیـاضـَهُ الْجـاهـِلِ وَرَدُّ الْمـُعـْتـادِ عـَنْ عـادَتـِهـِ کَالْمُعْجِزِ؛(6))
فـرمـود: رام کـردن و تـربـیـت شـخـص جـاهـل و بـرگـردانـیـدن صـاحب عادت را از عادتش مثل معجزه است.
فـقـیـر گوید: روایت شده از حضرت عیسى علیه السلام که فرمود مداوا کردم مریضان را پـس شـفـا یافتند به اذن خدا و زنده کردم مردگان را به اذن خدا و معالجه کردم احمق را و قدرت نیافتم بر اصلاح او!(7)
هشتم ـ (قالَ علیه السلام: لاتُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما یَشُقُّ عَلَْیِه)؛(8)
فرمود: اکرام مکن شخص را به آن چیزى که شاق و دشوار است بر او.
نـهـم ـ قـالَ عـلیه السلام: (مَنْ وَعَظ اَخاهُ سِرّا فَقَدْ زانَهُ وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَهً فَقَدْ شانَهُ)؛(9)
فرمود: کسى که موعظه برادر خود را در پنهانى همان آراست او را و کسى که موعظه کرد او را آشکار همانا عیب کرد او را.
دهم ـ قالَ علیه السلام: (مَنْ اَنِسَ بِاللّهِ اِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ).(10)
فرمود: هر کسى که انس به خدا گرفت وحشت کند از مردم.
فقیر گوید: که این فرمایش را شیخ سعدى در این اشعار گنجانیده:
چنین دارم از پیر داننده یاد
که شوریده اى سر به صحرا نهاد
پدر در فراقش نخورد و نخفت
پسر را ملامت نمودند و گفت
از آنگه که یارم کس خویش خواند
دگر با کسم آشنایى نماند
به حقش که تا حق جمالم نمود
دگر هرچه دیدم خیالم نمود
به صدقش چنان سر نهادم قدم
که بینم جهان با وجودش عدم
دگر با کسم برنیاید نفس
که با او نماند دگر جاى کس
گر از هستى خود خبر داشتى
همه خلق را نیست پنداشتى
قـالَ اللّهُ تـَعـالى: (قـُلِ اللّهُ ثـُمَّ ذَرْهـُمْ) (11). (وَ قـال اَمـیـرُالمـُؤْمـِنـیـنَ علیه السلام: عِظَمُ الْخالِقِ عِنْدَک یَصَغِّرُ الْمَخْلُوقَ فى عَیْنِکَ).(12)
یازدهم ـ قالَ علیه السلام: (لَوْ عَقَلَ اَهْلُ الدُّنْیا خَرِبَتْ).(13)
فـرمود: آن حضرت که اگر اهل دنیا دانائى و فهم داشتند و دریافت مى کردند، دنیا خراب و ویران مى شد!
دوازدهـم ـ فـرمـود آن حـضـرت کـه هـمـانا از براى جود و بخشش اندازه و مقدارى است، پس هـرگـاه زیـاد شد از آن مقدار پس آن اسراف است؛ و از براى حزم و احتیاط مقدارى است پس هرگاه زیاد شد از آن مقدار پس آن جبن و ترس است و از براى اقتصاد و میانه روى مقدارى اسـت پـس هـرگـاه زیـاد شـد بـر آن پـس آن بـخل است، و از براى شجاعت مقدارى است پس هـرگـاه زیاد شد بر آن پس آن تهور و بى باکى است و کافى است تو را از براى ادب کردن نفست اجتناب کردنت از چیزى که مکروه و ناپسند مى شمارى از غیر خودت.(14)
کتاب منتهی الامال
مؤلف: مرحوم شیخ عباس قمی
منبع : سبطین
1-(بحارالانوار) 75/372.
2-(بحارالانوار) 75/373.
3-(بحارالانوار) 775/374.
4-(بحارالانوار) 75/374.
5-(بحارالانوار) 75/374.
6-(بحارالانوار) 75/374.
7-(بحارالانوار) 69/320.
8-(بحارالانوار) 75/374.
9-(بحارالانوار) 75/374.
10-(بحارالانوار) 75/379.
11-سوره انعام (6)، آیه 91.
12-(نهج البلاغه) ترجمه شهیدى ص 383، حکمت 129.
13-(بحارالانوار) 75/379.
14-(بحارالانوار) 75/377.