نویسنده: حسین تهرانی
9) ایراد خطبه ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیش از حدیث «غدیر» ایراد فرموده، و همانطور که قبلاً خاطر نشان ساختیم آن خطب را علامه طبرسی قدس سره در کتاب «احتجاج» نقل نموده است.
و اهل سنت نیز خطبه ای از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، پیش از معرفی حضرت علی علیه السلام به مقام امامت و خلافت در کتابهای خود آورده اند.
از جمله: «ابن جریر طبری» در کتاب «الولایه» در طریق حدیث «غدیر»، از زید بن ارقم نقل نموده که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگام رجوع از حجه الوداع، چون به «غدیر خم» رسید، و در آن وقت ظهر بود که هوا به شدت گرم بود، ندای نماز جماعت بلند شد، مسلمانان گرد هم آمده و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خطبه بلیغه ای انشاد نموده سپس فرمود:
«ان الله انزل الی: بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس، و قد امرنی جبرئیل عن ربی ان اقوم فی هذا المشهد، و اعلم کل ابیض و اسود ان علی بن ابی طالب اخی و وصیی و خلیفتی الامام بعدی…».
«خداوند فرو فرستاد بر من این آیه را: برسان و ابلاغ کن آن چه نازل شد بر تو از جانب پروردگارت و اگر انجام ندهی پس رسالت خدا را ابلاغ نکرده ای، و خداوند نگهدار تو از (خطر) مردم، و جبرئیل از جانب خداوند مرا امر کرد که در اجتماع مردم بپا خاسته و به هر سفید و سیاهی اعلام کنم که علی بن ابی طالب علیه السلام برادر و وصی و خلیفه من و امام پس از من می باشد».
و این خطبه مفصله، گذشته از اینکه صریح است در خلافت و امامت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام قرینه ای است قطعی بر اینکه مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کلمه «مولی» در حدیث «غدیر»، همان «اَولی به تصرف» بوده که عباره اخری خلیفه و امام است.
10) از جمله مؤیدات، که دلالت واضحه دارد بر اینکه از کلمه «مولی» «اَولی بتصرف» اراده گردیده، نه ناصر و محب که اهل سنت گفته اند، تصریح جمع کثیری از علماء است بر این مطلب که مرحوم علامه امینی قدس سره در اواخر جلد اول الغدیر تحت عنوان: «الکلمات حول مفاد الحدیث» چهارده نفر از ایشان را نامبرده که نظرات خود را به شرح زیر در مورد حدیث غدیر اظهار داشته اند، اکنون خلاصه ترجمه:
1- «ابن ذولاق» در تاریخ مصر می نویسد:
در روز 18 ذی الحجه سال 362 که روز غدیر است گروهی از اهل مصر و مغرب برای دعا گرد هم آمدند، زیرا غدیر روز عیدی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی بن ابیطالب علیه السلام را خلیفه خود گردانید، و «مقریزی» نیز در «خطط، ج2، ص 222» این مطلب را از نامبرده نقل کرده است.
2- «ابن جوزی حنفی» در «تذکره الخواص» پس از اشاره به اینکه قصه غدیر بعد از رجوع از حج در حجه الوداع در روز 18 ذی الحجه بوده، و نیز تنصیص رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به جمله: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» و بیان معانی متعدده «مولی» وجه «دهم» را که «اَولی» است اختیار نموده و می نویسد:
و المراد من الحدیث الطاعه المحضه المخصوصه فتعین الوجه العاشر و هو الاولی، و معناه: (من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی به)
«و قد صرح بهذا المعنی (الحافظ ابوالفرج یحیی به سعید الثقفی الاصبهانی فی کتابه المسمی (مرج البحرین) فانه روی هذا الحدیث باسناده الی مشایخه، و قال فیه: فاخذ رسول الله صلی الله علیه وآله بید علی علیه لسلام، فقال من کنت ولیه و اولی به من نفسه فعلی ولیه، فعلم ان جمیع المعانی راجعه الی الوجه العاشر، و دل علیه ایضاً قوله علیه السلام: (الست اولی بالمؤمنین من انفسهم) و هذا نص صریح فی اثبات امامته، و قبول طاعته و کذا قوله: (ادر الحق معه حیثما دار و کیفما دار)…».
«مراد از حدیث، اطاعت محض و مخصوص است، پس وجه دهم مورد تعیین است که (مولی) به معنی (اَولی) باشد و معنی حدیث چنین است که: «پس هر کس که من (سزاوارتر) و ولی تر به اویم از خودش، علی علیه السلام ولی تر و سزاوارتر به اوست از خودش». و تصریح کرده است به این معنی، حافظ ابوالفرج یحیی بن سعید ثقفی اصفهانی در کتابش که به نام (مرج البحرین) است، وی این حدیث را به بزرگان و مشایخ خود اسناد داده و گفته است:
پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست علی علیه السلام را بلند کرد و گفت:
هر که من ولی او و سزاوارتر به او از خود او می باشم، پس علی علیه السلام نیز ولی او و ولی به اوست از نفسش، پس دانسته شد که تمامی معانی بازمی گردد به معنی دهم و دلالت دارد بر این معنی قول آن حضرت که فرمود: آیا من سزاوارتر و ولی تر به مؤمنین نیستم از خودشان، و این نص صریح و سخن آشکار، دلیل بر اثبات امامت و لزوم و قبول اطاعت آن حضرت می باشد، مضافاً بر این که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق علی علیه السلام فرمود: (خدایا بگردان حق را آنجا و آنگونه که علی علیه السلام می باشد).
3- «صدرالحفاظ، فقیه حرمین، ابوعبدالله گنجی شافعی» در کتاب «کفایه الطالب» ص 69 پس از نقل حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و استدلال به آن بر استخلاف می نویسد:
«لکن حدیث غدیر خم دلیل علی التولیه و هی الاستخلاف» سپس «غدیر»را که صریح در خلیفه قرار دادن است ناسخ حدیث قبل قرار دادن است به این دلیل که در آخر عمر آن حضرت بوده، و آن حدیث پیش از این صادر شده، پس منسوخ است به حدیث «غدیر».
4- «سید امیر محمد یمنی» در کتاب «الروضه الندیه» در شرح «التحفه العلویه» پس از ذکر طرق حدیث «غدیر»، از «فقیه حمید» نقل نموده که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حضرت علی علیه السلام را بر دست گرفت و فرمود:
(من کنت مولاه فهذا علی مولاه) و المولی اذا اطلق من غیر قرینه فهم منه انه المالک و المتصرف … و لهذا اذا قیل: «هذا مولی القوم سبق الی الافهام انه المالک للتصرف فی امورهم».
«لفظ مولی که در جمله «من کنت مولی فهذا علی مولاه» به کار رفته است در صورتی که بدون قید و مطلق استعمال شود و دارای قرینه نباشد به معنی مالک در تصرف در امور مردم خواهد بود».
5- «شیخ احمد عجیلی شافعی» در کتاب «ذخیره المآل شرح جواهر الال فی فضائل المآل» پس از نقل حدیث «غدیر» و قصه «حارث بن نعمان فهری» می گوید:
«و هو من اقوی الادله علی ان علیاً رضی الله عنه اولی بالامامه و الخلافه و الصداقه و النصره و الاتباع باعتبار الاحوال و الاوقات و الخصوص والعموم».
«و این از محکم ترین دلیل ها می باشد بر اینکه علی علیه السلام سزاوارتر به امامت و خلافت و صداقت و یاری و تبعیت از جهت احوال و اوقات و خصوص و عموم است».
11) از جمله دیگر مؤیدات که بالصراحه دلالت دارد که از کلمه «مولی»، «اَولی» اراده شده این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم و حضرت علی علیه السلام به تصریح علماء اهل سنت، کلمه «مولی» در حدیث «غدیر» را به «اَولی» تفسیر کرده اند، که مرحوم علامه امینی قدس سره در مجلد اول «الغدیر» بطور تفصیل، مستندات، و مدارک صریحه ای از عامه نقل نموده، و ما شمه ای از آن را برای مزید وضوح مطالب در این جا می آوریم:
نخستین کسی که کلمه «مولی» را به «اَولی» تفسیر نموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است چنان که «علی بن حمید قرشی» در کتاب «شمس الاخبار» صفحه 38 از «صلوه العارفین» تالیف «حسن بن اسماعیل جرجانی» نقل نموده که چون از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معنی: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را جویا می شدند، فرمود:
«الله مولای، اولی بی من نفسی لا امرلی معه و انا مولی المؤمنین، اولی بهم من انفسهم لا امرلهم معی، و من کنت مولاه اولی به من نفسه لا امره له معی فعلّی مولاه، اولی به من نفسه لا امر له معه».
«خداوند مولای من است، سزاوارتر به من از خودم می باشد با وجود او امری برای من نیست، و من مولای مؤمنان هستم که سزاوارتر به آنان از خودشان هستم، با وجود من امری بر آناننیست، و هر که من مولای اویم که سزاوارتر به او از خود او هستم علی علیه السلام مولای اوست که سزاوارتر به او از خودش می باشد و امری برای او با وجود علی علیه السلام نیست».
دومین کسی که به تفسیر کلمه «مولی» تصریح فرموده حضرت امیرمؤمنان علیه السلام است که در مناشده «یوم صفین» چنانکه «سلیم بن قیس هلالی» حدیث مفصلی نقل نموده تا آنجا که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ایها الناس: ان الله مولای و انا مولی المؤمنین و اولی بهم من انفسهم من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله».
«ای مردم! خداوند مولای من است و من مولای مؤمنانم و سزاوارتر و اَولی به ایشان هستم از خودشان، پس هر که من مولای او هستم علی علیه السلام مولای اوست، خدایا دوست بدار آنکه علی علیه السلام را دوست دارد و دشمن بدار آنکه علی علیه السلام را دشمن بدارد و یاری کن آنکه علی علیه السلام را یاری کند و خوار کن آنکه علی علیه السلام را خوار کند».
سپس سلمان بپا خواست و عرض کرد:
«یا رسول الله، ولاء کماذا؟ قال: و لاء کولای، من کنت اولی به من نفسه فعلی اولی من نفسه».
«ولای او چگونه است؟ فرمود: ولای او مانند ولای من است، هر کس که من اوَلی به او از خودش می باشم، علی علیه السلام نیز اَولی به او از خود او می باشد».
و در حدیثی که «میر سید علی همدانی» در کتاب «موده القربی» آورده بدین مضمون اشاره شده است:
«معاشرالناس: الیس الله اولی به من نفسی یامرنی و ینهانی مالی علی الله امر و لا نهی؟ قالوا: بلی یا رسول الله قال: من کان الله و انا مولاء فهذا علی مولاه یامرکم و ینهاکم، مالکم علیه من امر و لا نهی، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، و انصر من نصره، واخذل من خذله، اللهم انت شهید علیهم انی قد بلغت و نصحت…».«ای گروه مردم! آیا خداوند سزاوارتر و اولی، به من از خودم نیست که امر و نهی می کند مرا و مرا بر خداوند امر و نهی نیست؟ گفتند: بلی ای رسول خدا، فرمود: هر کس که خدا و من مولای او باشد، پس این علی مولای اوست، امر می کند شما را و نهی می کند شما را، و برای شما امر و نهی نیست، خدایا دوست بدار دوستدار علی علیه السلام را، و دشمن بدار دشمن علی علیه السلام را، و یاری کند یاری کننده علی علیه السلام را، و خوار کن خوارکننده علی علیه السلام را، خدایا تو شاهد هستی بر این مردم که من ابلاغ کردم و نصیحت نمودم اینان را».
و در این حدیث، همان اولویتی که برای خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، برای حضرت علی علیه السلام نیز اثبات گردیده است.
و جز اینها از سایر مواردی که در احتجاجات، به اولویت حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام استدلال شده است بسیار است، و این خود دلیل قاطع است بر اینکه همه امّت مسلّم بوده که مقصود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم معرفی حضرت علی علیه السلام به «اَولی به تصرف بودن» یعنی امامت و خلافت بوده است.
12) اینکه اصولاً کلمه «مولی» همه جا به معنی «اولی» استعمال گردیده است، و بازگشت تمام معانی به همین معنی می باشد، یعنی در هر مورد که این کلمه، یادگردیده برای تناسب با معنی اولویت بوده است، چنانکه از «یحیی بن سعید ثقفی اصفهانی» در کتاب «مرج البحرین» سابقاً نقل گردیده که گفته است:
مرجع همه معانی به «اَولی بالشیء» است و تناسب معانی متعدده «مولی» با معنی «اَولی بالتصرف» در کتب مفصله بیان شده است.
و به بیان واضح تر اینکه کسی نمی تواند این حقیقت را انکار کند که کلمه «مولی» به معنی «اَولی» استعمال شده است و دلیل بر این مطلب منقولاتی است که از اهل خبره به دست آمده، یعنی یا شاعری در قصیده اش متعرض شده، و یا کتابی بدان معنی تعبیر کرده و یا اهل لغت به آن صورت معنی کرده اند و یا اهل تفسیر بدان گونه تفسیر نموده اند.
اکنون مستنداتی که از اهل خبره و مهره فنّ، در تفسیر کلمه «مولی» به «اَولی» که همه جا به همین معنی استعمال گردیده است از کتاب «تلخیص الشافی» ج1، ص 176 در اینجا می آوریم تا بدانید که اهل لغت نیز از لفظ «مولی» همان معنی «اَولی» را اراده نموده اند، مگر در مواردی که قرینه قطیعه ای برخلاف آن باشد.
1) در کتاب «شافی» شیخ طوسی قدس سره ص 176 از ابوعبیده بن عمر بن المثنی التمیمی» که مقامش در لغت عرب، مستغنی از بیان است نقل کرده که چون به آیه شریفه «ماواکم النار هی مولاکم» می رسد می گوید:
«ان معنی مولاکم اَولی بکم».
و بیت (لبید) شاعر را بر این معنی گواه آورده که گفته است:
ففدت کلا الفرحین تحسب انه
مولی المخافه خلفها و امامها
و ابوعبیده کسی نیست که لغت را نفهمیده، یا به غلط، فهمیده باشد، و احدی از اهل لغت عربیت او را درک و فهم لغات، ردّ نکرده است.
و نیز خلافی نیست بین مفسرین در اینکه کلمه «موالی» در آیه شریفه:
«و لکل جعلنا موالی مما ترک الوالدان و الاقربون و الذین عقدت ایمانکم فاتوهم نصیبهم ان الله علی کل شیء شهید» من کان املک بالمیراث و اولی بحیاذته و احق به، است.
«و قرار دادیم برای همه مولایانی بر آنچه باقی گذارند پدران و مادران و نزدیکان و آنان که پیمان به آنان بسته اید پس بپردازید نصیب ایشان را که خداوند بر همه چیز شاهد است».
و نیز «اخطل» غیاث بن غوث بن الصلت بن طاروق بن عمرو الثعلبی، بنی امیه را مخاطب ساخته و گوید:
اعطاکم الله جداً تنصرون به
لاجد الا صغیر بعد محتقر
لم تاشرو فیه اذ کنتم موالیه
و لو یکون لقوم غیرکم اشروا
و نیز«عبدالملک مروان» را مدح نموده و گوید:
فاصبحت مولاها من الناس کلهم
و احری قریش ان تهاب و تحمدا
عبدالله بن روته بن لبید بن صخر السعدی التمیمی که مکنّی به «ابوالشعثاء» و ملقب به «العجاج» است گوید:
الحمدلله الذی اعطی الخیر
موالی الحق ان المولی شکر
و در «جامع الصغیر» سیوطی ج1، ص 402 حدیث 2963 از حافظ طبرانی نقل نموده که:
«ایما امراه تزوجت بغیر اذن مولاها فنکاحها باطل…».
«هر زنی که بدون اجازه مولایش همسری انتخاب کند نکاح او باطل است».
و شبهه ای نیست که در همه موارد مذکوره بالا، از لفظ «مولی» «اَولی» اراده شده است.
مبرّد گوید:
اصل تأویل «ولی» که به معنی «اَولی» است، مقصود همان احق، و سزاوارتر است. سپس به قول «لبید» که از پیش گذشت: «فقدت کلا الفرحین…» تمسک جسته و می گوید:
«مولی المخافه» ای «اَولی بالمخافه».
2) ابوالبرکات، عبدالله بن احمد بن محمود نسفی، در ج 4 تفسیر خود که به تفسیر «نسفی» مشهور است ص 226 می نویسد:
«هی مولاکم: ای هی اَولی بکم».
3) محمد فرید وجدی در کتاب معروف«المصحف المفسر» می نویسد:
این تفسیر خلاصه را، از اقوال اهل سنت، و اقطاب مفسرین جمع آوری نموده ام. و در صفحه 721 می نویسد:
«هی مولاکم: ای هی اَولی بکم».
4) فخر رازی با همه عناد و تعصبش در تفسیر کبیر ج 29 تهران ص 227، از کلبی و زجاج و فراء و ابوعبیده نقل نموده که کلمه «مولی» در آیه شریفه متقدمه بمعنی «اَولی» می باشد.
5) شیخ اسماعیل حقّی در تفسیر «روح البیان» ج4، ص 927 ط بولاق می نویسد:
«هی مولاکم: تتصرف فیکم تصرف المولی فی عبیده، لما اسلفتم من المعاصی، او اولی بکم، فالمولی مشتق من الاولی».
6) آلوسی در تفسیر «روح المعانی» ج 27، ص 154 ط تهران، از کلبی، و زجاج، و فراء و ابوعبیده نقل نموده که گفته اند:
«هی مولاکم: ای اَولی بکم».
سپس از زمخشری نقل می نماید که گفته:
«و حقیقه مولاکم هی علی هذا محراکم و مقمنکم، ای المکان الذی یقال فیه هو اَولی بکم».
و پس از این به اشکال «فخر رازی» در این مورد بر سیّد مرتضی قدس سره، اشاره نموده و آن را ردَ می کند.
مرحوم علامه فیروزآبادی قدس سره در کتاب «فضائل الخمسه» ج1، ص 397، از «کشاف» و «جلالین» و «ابوالسعود» نقل نموده که ایشان نیز کلمه «مولی» در آیه شریفه متقدمه را به «اَولی» تفسیر کرده اند.
و در مورد کلمه «مولی» پس از تأویل آیه شریفه «ذلک بان الله مولی الذین آمنوا» گوید:
«ولی» و «مولی»، معنایشان یکی است، و مقصود: سزاوارتر به مخلوق، و متولی امور ایشان است.
«فرّاء» ابوزکریا یحیی بن زیاد بن عبدالله بن منظور دیلمی که از اعاظم شاگردان کسانی در نحو و لغت و ادبیت عرب است و مقام و منزلتش در این فنون تا آنجاست که «امام الکونین» شمرده شده و ثعلب درباره او گفته:
«لولا الفراء ما کانت اللغه».
ایشان در کتاب «معانی القرآن» گوید:
«ولی» و «مولی» در کلام عرب به یک معنی آمده، و در قرائت «عبدالله بن مسعود»، «انما مولاکم الله و رسوله»، به جای «ولیکم» قرائت گردیده است.
و ابوبکر محمد بن قاسم انباری که در عصر خود داناترین علماء اهل ادب و لغت بوده و از جهت حفظ ایام عرب، و شعر، اخبار و شواهد قرآن از همه برتر بوده است، در کتاب «مشکل» همه معانی «مولی» را به مناسباتی به «اَولی الشییء» ارجاع داده است الی آخر.
پس از این شواهد بسیار، استفاده می شود که همه جا لفظ «مولی» به معنی «اولی» آمده است، و اهل ادبیّت در اشعارشان نیز اراده همین معنی می نموده اند و در مواضع عدیده قرآن کریم نیز همین گونه استفاده می شده و مفسرین اهل سنت به همین معنی تفسیر کرده اند.
از جمله:
1) قاضی بیضاوی در تفسیر خود «طبع عثمانی» سال 1305 هجری قمری ضمن تفسیر آیه شریفه:
«فَالْیَوْمَ لاَ یُؤْخَذُ مِنْکُمْ فِدْیَهٌ وَ لاَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلاَکُمْ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ ».
سپس به اشعار «اخطل» که در مدح «عبدالملک» گفته استناد کرده است «فاصبحت مولاها من الناس کلهم…» که به یقین «مولی» در این بیت، بمعنی «اَولی» یعنی خلیفه مُطاع است.
«اخطل»، از شعراء معروف عرب است که در علم لغت تبرزی داشته، و میلی به دین مقدس اسلام نداشته است. و از «ابن قتیبه دینوری» در «غرائب القرآن و مشکله» ج2، ص 162 نقل نموده که گفته است:
«ماوکم النار هی مولاکم: ای هی اَولی بکم».
و «زوزنی» در شرح معلقه «لبید» ص 106، ط بیروت سال 1377 ه در شرح بیت سابق «لبید» «فقدت کلا الفرحین…» گوید:
ثعلب گفته: که کلمه «مولی» در این بیت به معنی «اَولی بالشیئی» است، چنانکه در آیه شریفه: «ماوکم النار هی مولاکم»«مولی» بمعنی «اَولی بکم» استعمال گردیده است.
سپس گوید:
از ابوالبرکات محمد بن قاسم انباری نقل شده که در کتاب تفسیر معروفش «المشکل فی القران» در بیان اقسام معانی «مولی» گفته:
«والمولی، الاَولی بالشیء» و پس از این به آیه شریفه سابقه و شعری از «لبید» متمسک شده که گفته است:
کانوا موالی حتی یطلبون به
فادرکوه و ماملوا و ماتبعوا
و از ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری فی شرح صحیح البخاری» ج8، ص 428 نقل شده که بخاری در تفسیر:
«هی مولاکم گفته: اَولی بکم».
مرحوم علامه امینی قدس سره در ج 11 الغدیر، ص 344-348، چهل و دو نفر از مفسرین و محدثین معروف عامّه را نامبرده که بالاتفاق کلمه «مولی» را به «اَولی» تفسیر نموده اند.
سؤال 1
آیا اظهارات علماء دانشمندان، محدثین، مفسرین، اُدبا، شعرا و لغویین اهل سنت که به برخی از نظرات آنان اشاره شد، دلیل واضحی نیست بر اینکه اراده «اَولی» از کلمه «مولی» در حدیث «غدیر» از مسلمات و مقطوعات است؟
آیا اقوال کثیری از مفسرین، محدثین، لغوین، اُدبا، شعرا و اساتید فن، به خصوص تفسیری که شخص پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند، در صحت اراده «اَولی» از کلمه «مولی» کفایت نمی کند؟!
سؤال 2
شما کلمه «مولی» در قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» را به معنی دوستی تفسیر می کنید چرا قول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را با قول خداوند که در قرآن می فرماید:
النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ …(2)
اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ …(3)
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ …(4)
تفسیر نمی کنید؟ آیا کلمه «ولی» در این آیات به معنی دوستی و محبت می باشد؟
سؤال 3
اگر کلمه «مولی» در «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به معنی دوستی می باشد، پس چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اوّل خطبه غدیر، استناد به آیه شریفه:
«النبی اَولی بالمومنین من انفسهم» کرد و فرمود:
«الست اَولی بکم من انفسکم»، آیا اَولی به تصرف نیستم من به شما از خود شما؟ همه گفتند آری، بعد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
بنابراین کلمه «مولی» به قرینه فرمایش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در همین خطبه ای که بزرگان شما آن را نقل کرده اند به معنی ولایت و حق سرپرستی بر مردم است.
پس شما چگونه بدون توجه به فرمایش پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اول خطبه، کلمه «مولی» را به معنای دوستی تفسیر می کنید؟
سؤال 4
خداوند در مورد خلافت و جانشینی امیرمؤمنان علیه السلام بعد از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کرد و فرمود: «یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک…»، که به اعتراف بزرگان از مفسرین شما این آیه مربوط به غدیر خم است، اما سؤال در این است که این چه امری است که اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آن را انجام ندهد مثل آن است که در طول 23 سال نبوت و رسالتش کاری را انجام نداده باشد؟
سؤال 5
آیا ابلاغ امر در آیه شریفه «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک…» که عدم ابلاغ آن مساوی است با عدم ابلاغ رسالت، ابلاغ دوستی و محبت بوده است؟
آیا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آن بیابان سوزان، به مدت طولانی آن همه جمعیت را نگه داشت و خطبه خواند برای اینکه بگوید ای مردم علی علیه السلام را دوست داشته باشید؟
آیا همان امری بود که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم از ابلاغ آن بیم فتنه داشت و بیان آن محتاج به حفظ خداوند بود، تا شرّ منافقان را از آن حضرت برطرف سازد؟!!
سؤال 6
اگر بیگانگان از اسلام، راجع به حادثه «غدیر خم» از شما سؤال کنند و بگویند:
چرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هزاران نفر از آن اجتماع را از حرکت بازداشت، و چرا آنها را در آن هوای گرم طاقت فرسا نگاه داشت؟ و چرا دستور داد آنها که جلو رفته اند، برگردند و صبر کرد تا کسانی که عقب مانده اند برسند؟
و چرا همه آنها را در آن بیابان بی آب و علف فرود آورد و سپس در آن نقطه که همه می خواستند پراکنده شوند، برای آنها خطبه خواند تا حاضران به غایبان برسانند؟
و چرا در آغاز خطابه اش از مرگ خود خبر داد و فرمود: نزدیک است که من از میان شما بروم و مسئول باشم و شما نیز مسئول باشید؟ این چه امری بود که باید از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم راجع به تبلیغ آن سؤال می شد، و از امت درباره اطاعت از آن، پرسش می کردند؟
و چرا بدنبال آن فوراً دست علی علیه السلام را گرفت و بلند کرد به طوری که سفیدی زیر بلغش نمودار شد و سپس فرمود: ای مردم! خدا مولا و اختیاردار من است و من اختیار دار مومنین؟
و چرا سخن اخیر خود را تفسیر کرد و فرمود: من از خود آنها بر آنان اولی هستم؟
و برای چه بعد از این تفسیر فرمود: «هر کس که من آقای او هستم، این هم آقای اوست» خدایا دوست بدار هر کس که او را دوست بدار، و دشمن بدار هر کس که او را دشمن می دارد، یاری کن هر کس که او را یاری می کند، و خور کن هر کس که او را خوار می کند؟
و چرا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم را به این دعا سرفراز نمود که جز شایسته امامان بحق و خلفاء راستین نیست؟ جواب این همه چراها را چه خواهید داد؟
سؤال 7
اگر به زعم شما پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم، برای این مردم را در «غدیرخم» نگه داشت و خطبه خواند که بگوید: ای مردم علی علیه السلام را دوست داشته باشید، چرا در میان آن همه اصحاب، فقط علی علیه السلام را انتخاب کرد و سفارش دوستی نسبت به او را با مردم نمود؟
آیا این مطلب ارجحیت امیرمؤمنان علیه السلام به خلافت را نمی رساند؟
سؤال 8
آیا دعا و نفرین پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه غدیر خم که فرمود:
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» را قبول دارید یا خیر؟
اگر قبول دارید، پس چرا بعد از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله و سلم علاوه بر اینکه دشمنان حق امیرمؤمنان علیه السلام را غصب کردند، جنبه دوستی و محبتی که به قول خودتان پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این خطبه به آن اشاره داشته است را رعایت نکردند و با زور و تهدید و اجبار آن حضرت را به مسجد برده و مجبورش نمودند که با ابوبکر بیعت کند؟(5)
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم پیش از ورود به متن حدیث فرمود:
«الست اَولی بکم من انفسکم؟»
در این جمله، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لفظ «اَولی به نفس» را به کار برده است و از همه مردم اولویت خود را نسبت به جان آنان اقرار گرفته است، سپس بلافاصله فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه».
سؤال 9
هدف از تقارن این دو جمله چیست؟ آیا جز این است که می خواهد همان مقامی را که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نصّ قرآن دارد، برای علی علیه السلام نیز ثابت کند؟
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم از مردم به سه اصل مهم اسلامی اقرار گرفت
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آغاز سخن، از مردم به سه اصل مهم اسلامی اقرار گرفت و فرمود:
«الستم تشهدون ان لا اله الا الله و ان محمداً عبده و رسوله و ان الجنه حق و النار حق؟
سؤال 10
هدف از این اقرارگیری چیست؟ آیا جز این است که می خواهد ذهن مردم را آماده کند تا مقام و موقعیتی را که بعداً برای علی علیه السلام ثابت خواهد کرد، بسان اصول پیشین تلقی نمایند و بدانند که اقرار به ولایت و خلافت وی، در ردیف اصول سه گانه ای است که همگی به آن اقرار و اعتراف دارند؟
کامل شدن دین به واسطه منصوب شدن علی علیه السلام به خلافت
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از جمله «من کنت مولاه …» چنین فرمود:
«الله اکبر علی اکمال الدین و اتمام النعمه و رضی الرب برسالتی و الولایه لعلیٍ من بعدی».
سؤال 11
اگر مقصود از کلمه مولی، دوستی و نصرت فردی از مسلمانان است، چگونه با ایجاد مودّت و دوستی علی علیه السلام و نصرت او، دین خدا تکمیل گردید و نعمت او به پایان رسید؟ و به چه مناسبت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند به رسالت من و ولایت علی علیه السلام راضی گردید؟
تهنیت خلافت به علی علیه السلام
بعد از خطبه غدیر، توسط اصحاب
ابوبکر و عمر و گروه بی شماری از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پس از فرود آمدن آن حضرت از منبر خطابه، همگی به علی علیه السلام تبریک گفته و موضوع تهنیت تا وقت نماز مغرب ادامه داشت و شیخین (ابوبکر و عمر) از نخستین افرادی بودند که به امام علی علیه السلام این چنین تهنیت گفتند:
«هنیئاً لک یا علی بن ابی طالب، اصبحت و امسیت مولای و مولی کل مؤمن و مؤمنه(6)».
سؤال 12
حضرت علی علیه السلام در آن روز چه مقامی را به دست آورد که شایسته چنین تبریکی گردید؟ آیا جز مقام زعامت و رهبری امت که تا آن روز به طور رسمی به او ابلاغ نشده بود، می توان موضوع دیگری را تصور نمود؟
آیا مقصود از کلمه «مولی» در خطبه غدیر، دوستی می باشد؟
سؤال 13
اگر مقصود از کلمه «مولی» دوستی می باشد، مگر خداوند در قرآن افراد با ایمان را دوست یکدیگر معرفی نکرده است(7) و علی علیه السلام به مصداق آیه شریفه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ »(8) «مؤمنین افراد با ایمان برادر یکدیگرند» نیز عضو همان جامعه با ایمان بود، دیگر چه نیازی داشت که مستقلاً درباره دوستی و مودت علی علیه السلام داد سخن دهد؟
پس بنابراین اگر کسی بگوید هدف از حدیث، بیان مراتب دوستی و نصرت حضرت علی علیه السلام است و «مولی» به معنی محب و ناصر است، یک نوع اشکال تراشی کودکانه است و از تعصب های کور و کر مایه می گیرد، بلکه به حکم قرائن پیشین و شواهد دیگر که با دقت در سراسر خطبه به دست می آید، مولی در این جمله به معنی بیش ندارد و آن «اولی به تصرف» است.
و دلیل دیگر بر این مطلب سؤال سلمان رحمه الله از جناب پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم است، که وقتی که آن حضرت فرمود «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاده» در این موقع سلمان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسید:
علی علیه السلام چگونه بر ما ولایت دارد؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«ولاءٌ کولائی، من کنت اولی به من نفسه، فعلی اولی به من نفسه(9)».
«ولایت علی علیه السلام بر شما بسان ولایت من است بر شما، هر کس که به جان وی اولویت دارم، علی علیه السلام نیز بر جان او اولویت دارد».
پی نوشت ها :
1. سوره حدید، آیه 15.
2. سوره احزاب، آیه 6.
3. سوره بقره، آیه 257.
4. سوره مائده، آیه 55.
5. به بخش 38 کتاب حاضر «هجوم به خانه وحی» مراجعه شود.
6. صواعق المحرقه، ابن حجر مکّی، ص 26؛ کفایه الطالب، کنجی الشافعی، ص 62؛ فیض القدیر، مناوی الشافعی، ج6، ص 218؛ شرح المواهب اللدنیه، زرقانی المالکی، ج7، ص 13؛ فتوحات اسلامیه، زینی دحلان، ج2، ص 306؛ و …
7. «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض».(سوره توبه، آیه 71).
«مردان و زنان با ایمان ولی (و دوست) یکدیگرند».
8. سوره حجرات، آیه 10.
9. فرائد السمطین، باب 58.
منبع : تهرانی، حسین؛ (1427 ه.ق)، سؤالات ما شامل 313 سؤال پیرامون مسائل اعتقادی، کلامی، فقهی، تفسیری و تاریخی، قم: نشر حاذق، چاپ دوم(1427ه.ق).