نویسنده: محمد دشتی
1- صرف و نحو
«ابوالأسود دُوئلی» گوید:
روزی به محضر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شده آن حضرت را در حال تفکر یافتم،
پس گفتم:
یا امیرالمؤمنین! درباره چه فکر می کنید؟
حضرت فرمود:
در لغت شما خطاها و اشتباهاتی دیده ام می خواهم در این باره اصول و قواعدی وضع کنم تا خطاها اصلاح شود.
گفتم: اگر چنین کنید ما را زنده نموده و این لغت در میان ما خواهد ماند.
پس از چند روز نزد آن حضرت رفتم، کاغذی پیش روی من گذاشت که در آن نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم، تمام کلمات یا اسمند، یا فعل، یا حرف. اسم آن است که مسمایش را روشن کند، و فعل آن است که حرکت و پدیده ی مسمی را، و حرف دارای معنایی است که نه اسم است و نه فعل.
آنگاه به من فرمود:
در این باره تتبع کن و آنچه که به نظرت آمد بر آنها بیفزا و بدان که کلمات از نظر دیگر بر سه نوع هستند: ظاهر، ضمیر، و چیزی که نه ظاهر است و نه ضمیر.
***
ابوالأسود می گوید:
مطالبی جمع آوری نموده خدمت آن حضرت عرضه داشتم که از جمله ی آنها حروف نصب بود. (مراد حروف مشبهه بالفعل است.)
«انّ، أنَّ، لیتَ، لعلَّ، کَاَنَّ» ولی «لکنَّ» را ذکر نکرده بودم، پس به من فرمود:
چرا «لکن» را جزء آنها نیاورده ای؟
گفتم: به نظرم آمد که جزء آنها نیست.
فرمود: چرا از آنهاست، آن را هم بنویس.
«زجاج» از علماء نحو، اصول یاد شده را چنین مثال آورده:
اسم ظاهر، مانند: رجل، زید، عمرو، و مانند اینها،
و ضمیر مانند: اَنا، انتَ، و تائ در فَعَلْتَ، و یاء متکلم مثل غلامی.
و کاف خطاب، مانند: ثَوبُکَ، و مانند اینها،
و اما آنچه که نه ظاهر است و نه ضمیر، مبهمات است مانند: هذا، هذه، هاتا، تا، (از اسماء اشاره)، و مَن و ما و الذی و ای (از اسماء موصول)، و کم و متی و این (از اسماء استفهام)، و مانند اینها. (1)
2- لغت
الف- واژه اَبّا
مردی از ابوبکر معنای آیه ی قرآن «و فاکههً و اَبّا» را پرسش نمود.
خلیفه ی اول معنای «ابّ» را ندانست و گفت:
کدام آسمان بر من سایه می افکند و کدام زمین مرا برمی دارد یا چه کنم اگر درباره ی کتاب خدا چیزی بگویم که خود به آن باور نداشته باشم، معنای «فاکهه» را می دانم، ولی «ابّ» را خدا بهتر می داند.
این حرف او به گوش مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام رسید، آن حضرت فرمود:
«سبحان الله» آیا نمی داند لفظ «ابّ» به معنای «چراگاه» و زمین پرگاه می باشد، و خداوند در این آیه شریفه در مقام شمردن نعمت هایی است که به مردم و چهارپایانشان ارزانی داشته تا بدان وسیله تغذیه نموده مایه ی حیات و قوام بدنشان باشد. (2)
ب- معنای واژه کلاله
از ابابکر معنای واژه ی کلاله را پرسیدند نتوانست جواب دهد که امام علی علیه السلام فرمود:
آیا نمی داند «کلاله» به معنای برادران و خواهران پدری و مادری است.
که خدای تعالی فرموده:
یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلاَلَهِ إِنِ امْرُوا هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَکَ. (3)
***
«از تو ای رسول! درباره ی (برادران و خواهران) فتوا خواهند، بگو خداوند شما را درباره ی «کلاله» فتوا می دهد اگر مردی از شما بمیرد و از برای او فرزندی نباشد و خواهری داشته باشد از برای آن خواهر است نصف ترکه ی میت»
***
و مراد از خواهر در این آیه خواهر پدری و مادری و یا پدری تنهاست؛ زیرا فقهاء اتفاق دارند که در صورتی خواهر نصف ترکه را ارث می برد که پدری و مادری و یا پدری تنها باشد.
و در جای دیگر می فرماید:
وَإِن کَانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلاَلَهً أَوِ امْرَأَهٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ (4)
***
«و اگر مردی یا زنی وارثی به جز برادر و یا خواهری نداشته باشد هر یک از آنان یک ششم سهم می برند».
***
فقهای امامیه اتفاق دارند در این که تفصیل بین یک ششم در صورت تنهایی و یک سوم در صورت تعدّد اختصاص دارد به خواهر و برادر مادری. (5)
بنابراین، لفظ «کلاله» در قرآن مجید به طور صریح در برادر و خواهر پدر و مادری و پدری تنها و مادری تنها استعمال شده است.
***
3- فصاحت و بلاغت
در فصل هنر سخنوری آورده ایم که آن حضرت خطبه ای طولانی بدون «الف» و خطبه ای دیگر بدون «نقطه» مشتمل بر مواعظ ارزنده و معانی عالی انشاء فرمود:
با آن که حرف «الف» که در ترکیب کلمات بیش از سایر حروف به کار رفته و همچنین «نقطه» که در ترکیب الفاظ و سخن گفتن بسیار ضروری و لازم است.
***
و از مطالبی که بیان گردید معلوم شد که آن حضرت علیه السلام مبتکر تمام علوم عربی بوده و علوم ادبی از او سرچشمه گرفته است.
و می گویند:
کسی که به گفتن مطلبی بر دیگران پیشی گرفته صاحب امتیاز است، چه رسد به کسی که علومی را از خود ابداع نموده باشد.
(به فصل هنر، هنر سخنوری مراجعه شود که اعترافات همه ی دانشمندان نسبت به فصاحت و بلاغت امام علی علیه السلام در آنجا آمده است.)
***
4- علوم جغرافیا
سید رضی قدس سره در نهج البلاغه آورده:
حضرت علی علیه السلام در مذمت اهل بصره به آنان فرمود:
اَرْضُکُمْ قَریبهٌ مِنَ الماء بَعیدهٌ مِنَ السماء
«زمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور» (6)
***
ابن ابی الحدید در بیان تفسیر جمله ی اول گفته است که:
زمین بصره به آب دریا بسیار نزدیک می باشد و به همین جهت در اثر طغیان آب فارس دوبار غرق شده، یک بار در زمان «القادر بالله» و دفعه ی دیگر در زمان «القائم بامر الله».
چنانچه آن حضرت در ضمن اخبار غیبیه به آن خبر داده است که می فرماید:
کُنتُمْ جُندَ المَرأهِ، و أتباعَ البَهیمهِ؛ رَغا فأجَبْتُمْ، و عُقِرَ فَهَرَبْتُم. أخلاقُکُمْ دِقاقٌ، و عَهْدُکُمْ شِقاقٌ، و دینُکُم نِفاقٌ، و ماؤُکُمْ زُعاقٌ، و المُقیمُ بینَ أظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بذَنْبِه، و الشَّاخِصُ عَنکُمْ مُتدارَکٌ برحمهٍ مِنْ ربهِ. کأنی بمسجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤ سفینهٍ قَدْ بَعَثَ اللهُ علیها العذابَ مِنْ فوقها و مِنْ تحتها، و غَرِقَ مَنْ فی ضِمنها.
و روایه: و ایمُ اللهِ لَتَغْرَقنَّ بَلدتُکُمْ حتی کأنِّی أنْظُرُ إلی مسجدها کجؤجؤ سفینهٍ، أوْ نَعامَهٍ جاثمهٍ.
و روایه: کجُؤجؤ طَیرِ فی لجه بحر.
و روایه أخری: بِلادُکُم أنتَنُ بلادِ الله تربهً: أقربُها مِنَ الماءِ، و أبعَدُها مِنَ السماء، و بها تِسعهُ أعشار الشَّرِّ، المحتَبَسُ فیها بذنبهِ، هذه قدْ طبقَهَا الماءُ، حتی مایُری منها إلا شُرَفُ المسجد، کَأنَّهُ جُؤجُؤُ طیرٍ فی لُجه بحر!
«شما سپاه یک زن بودید، و پیروان حیوان (شتر عایشه)، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست، و پیمان شما از هم گُسسته، دین شما دورویی، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است، کسی که میان شما زندگی کند به کیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه ی کشتی غرق شده است، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند.»
و در روایتی است:
«سوگند بخدا، سرزمین شما را آب غرق می کند، گویا مسجد شما را می نگرم که چون سینه ی کشتی یا چونان شتر مرغی که بر سینه خوابیده باشد بر روی آب مانده است.»
و در روایت دیگر: «مانند سینه ی مرغ روی آب دریا.»
و در روایت دیگری آمده: «خاک شهر شما بد بُوترین خاکهااست، از همه جا به آب نزدیکتر (7) و از آسمان دورتر، و نُه دَهم شرّ و فساد در شهر شما نهفته است، کسی که در شهر شما باشد گرفتار گناه، و آن که بیرون رود در پناه عفو خداست. گویی شهر شما را می نگرم که غرق شده، و آب آن را فراگرفته، چیزی از آن دیده نمی شود، مگر جاهای بلند مسجد، مانند سینه ی مرغ بر روی امواج آب دریا!»
***
پس همان گونه شد که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بود.
و نیز آورده است که:
معنای «دوری بصره از آسمان» این است که به وسیله ی رصدها و آلات نجومی دیده شده که دورترین نقاط معموره روی زمین از دائره «نصف النهار» «اُبُلّه» می باشد، که در نواحی بصره واقع است.
***
و سپس می گوید:
بیان این نکات دقیق از خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام است، زیرا از موضوعاتی خبر داده که عرب به آن آشنایی نداشته و جز دانشمندان محقق کسی به آن آگاهی ندارد، و این از اسرار و غرایب بدیعه ی آن حضرت علیه السلام می باشد. (8)
5- پاسخ به پرسش های ریاضی
الف- تقسیم عادلانه بهای نان ها
(مراجعه شود به ش 3- نقش علم ریاضی در قضاوت)
ب- تقسیم شترها
سه نفر در تقسیم هفده شتر با هم نزاع کردند،
اولی مدعی یک دوم و دومی یک سوم و سومی یک نهم آنها بود
خواستند شترها را بگونه ای قسمت کنند که کسری نداشته باشد نتوانستند.
دعوا به نزد حضرت امیر علیه السلام بردند.
علی علیه السلام به آنان فرمود مایل نیستید من یک شتر از مال خودم بر آنها افزوده و آنها را بین شما تقسیم نمایم؟
گفتند: آری
پس امام یک شتر بر آنها افزود که مجموعاً هیجده شتر شد و آنگاه یک دوم آنها را که نُه شتر باشد به اولی، و یک سوم را که شش شتر باشد به دومی، و یک نهم را که دو شتر باشد به سومی داد،
و یک شتر باقیمانده ی خود را نیز برداشت. (9)
***
ج- عدد عجیب
مردی یهودی نزد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده گفت:
عددی به من بگو که بدون کسری دارای 1/2 و 1/3 و 1/4 و 1/5 و 1/6 و 1/7 و 1/8 و 1/9 و 1/10 باشد.
امام علی علیه السلام به وی فرمود:
اگر بگویم مسلمان می شوی؟
گفت: آری.
پس به وی فرمود:
«اِضرِبْ ایامَ اُسْبوعِکَ فی سَنَتِکَ» (10)
«روزهای هفته ات را در سالت ضرب کن»
***
که حاصل آن مطلوب توست.
و چون یهودی آن را صحیح یافت مسلمان شد. (11)
شیخ بهائی در «خلاصه الحساب» (12) آورده، اگر عدد ماه ها در روزهای ماه و حاصل آن در روزهای هفته ضرب شود عددی به دست می آید که بدون کسری بر همه ی اعداد یاد شده قابل قسمت است.
و نیز اگر مخرج اعدادی را که حرف عین در آنها هست که عبارتند از:
«ربع، سبع، تسع و عشر»
(یعنی چهر و هفت و نه و ده در هم ضرب شوند حاصل عددی است که بر تمام اعداد مذکور تقسیم می شود. (13)
د- تقسیم بیت المال
آن روز که امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ جمل بر دشمن خویش پیروز گردید با گروهی از یاران مهاجر و انصار خود وارد بیت المال بصره شد و در کنار درهمها و دینارها ایستاد و زمانی به آنها خیره شد و آنگاه سکه های طلا و نقره را چنین مخاطب ساخت:
«ای درهم های سفید! و ای دینارهای زرد! غیر مرا مغرور کنید».
***
و پس از چند لحظه دیگر که نگاهش را ادامه داد، به همراهان خود فرمود:
اینها را بین اصحاب من و کسانی که با من هستند پانصد تا پانصد تا، قسمت کنید، چون دستور را اجراء کردند کاملاً درست بود و یک درهم کم نیامد،
در آن روز تعداد مردان دوازده هزار نفر بود. (14)
***
در کتاب «مناقب» (15) آمده، که حضرت علی علیه السلام در ابتدای خلافتش در مدینه به منبر رفت و به یاران و شیعیان خود فرمود:
میان صف ها گردش کنید و به مردم بگویید آیا کسی از خلافت من ناراضی است؟
***
در این هنگام فریاد مردم بلند شد همگی به یک صدا گفتند:
«خدایا! ما از پیامبرت و پسر عمش راضی و خشنود هستیم و فرمانشان را به جان و دل می پذیریم.»
آنگاه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به عمار فرمود:
ای عمار برخیز! و در بیت المال برو و به هر نفر سه دینار بده و برای خود نیز سه دینار بیاور.
***
عمار با ابوالهیثم و گروهی دیگر از مسلمانان به طرف بیت المال رفته و حضرت نیز از منبر پایین آمد و رهسپار مسجد قبا گردید و در آنجا به نماز و نیایش و دعا مشغول شد.
عمار با همراهانش وارد بیت المال شده سیصد هزار دینار در آن یافتند و تعداد مردم را نیز صد هزار نفر. (هر نفری سه دینار).
در این هنگام عمار به حاضران رو کرده و گفت:
به خدا سوگند کسی نه از تعداد مردم مدینه و نه از مقدار دینارها به امام اطلاع داده است، و این خود نشانه و آیتی است که حقانیت او را اثبات نموده بر شما واجب است که مطیع و فرمانبردار او باشید.
از آن میان طلحه و زبیر و عقیل از گرفتن دینارها امتناع ورزیدند. (16)
ه- تبدیل یک هشتم به یک نهم
حضرت امیر علیه السلام بر منبر خطبه می خواند، مردی از آن حضرت پرسید:
شخصی وفات کرده و زنی و پدری و مادری و دو دختر از خود بر جای نهاده، سهم زن چقدر می شود؟
حضرت فرمود:
یک هشتم او به یک نهم مبدل گردید.
که این مسئله به «مسئله ی منبریه» شهرت یافت.
(سروی) در بیان تبدیل یک هشتم به یک نهم می گوید،
سهم پدر و مادر یک سوم است و سهم دو دختر دو سوم و سهم زن یک هشتم.
و روشن است که در این صورت فرض مسئله از واحد صحیح زیادتر بوده است،
بنابراین مخرج از روی 27 تقسیم می گردد و به ترتیب 3 از 27 برای زن، و 16 از 27 برای دو دختر و 8 از 27 برای پدر و مادر به طور مساوی.
و- مسئله دیناریه
زنی نزد حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده و در حالی که آن حضرت یک پای مبارک را در میان رکاب اسب گذارده بود مسئله ی خود را چنین شرح داد:
برادرم وفات کرده و ششصد دینار از خود برجای گذاشته است و ورثه ی او بر من ستم نموده و تنها یک دینار به من داده اند.
امام علی علیه السلام در پاسخش فرمود:
مگر برادرت دو دختر نداشته؟
زن گفت: آری.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«سهم آنان دو سوم ترکه است که چهارصد درهم می شود
یک برادر مادری هم داشته که سهم او یک ششم ترکه است که صد دینار می شود،
زنی هم داشته که سهمش یک هشتم ترکه است که 75 دینار می شود،
دوازده برادر نیز داشته که به هر کدام دو دینار می رسد و باقیمانده ی ترکه که یک دینار است سهم تو می باشد.»
***
و آنگاه پای دیگر را در رکاب گذارده به طرف مقصد حرکت کرد، که این مسئله به مسئله ی «دیناریه» شهرت یافت.
ز- مدت خواب اصحاب کهف
مردی یهودی از امیرالمؤمنین علیه السلام از مقدار خواب اصحاب کهف پرسید.
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر طبق آیه ی شریفه ی قرآن:
«و لبثوا فی کَهفِهمْ ثلاثمأهٍ سِنینَ و ازدادوا تِسعاً» (17)
***
«و آنها در غار کهف سیصد سال، نه سال هم زیادتر درنگ کردند»
***
به او پاسخ داد.
یهودی گفت:
ما در کتاب آسمانی مان سیصد سال یافته ایم.
امام علی علیه السلام فرمود:
سالِ شما شمسی، و از ما قمری است.
6- نکات علمی نسبت به هیئت و نجوم (میتورولوژی)
الف- جوشناسی
هنگامی که حضرت امیر علیه السلام خواست به جنگ صفین رود، این دعا را که مشتمل بر چگونگی آفرینش آسمان و زمین و حکمت آفرینش کوه هاست انشاء فرمود:
«اللهم رب السقف المرفوع، و الجو المکفوف، الذی جعلته مغیضاً للیل و النهار…».
«بارخدایاً! ای پروردگار آسمان بلند! و جو محفوظ از انتشار، که قرار داده ای آن (جو) را محل فرو رفتن شب و روز…» (18)
***
شهرستانی در کتاب «الهیئه و الاسلام» (19) آورده است:
منظور از «جو مکفوف» این است که جوّ با آن که به خودی خود اقتضای پراکندگی و انتشار دارد از آثار قدرت خدای تواناست که آن را در جای معینی نگهداری نموده است.
و نیز در شرح «الذی جعلته مغیضاً للیل و النهار»
می گوید:
کلمه ی «مغیض» به معنای جائی است که آب را می مکد و آن را به خود جذب می نماید، و گویا آن حضرت (به طور استعاره) شب و روز را به معنای نور و تاریکی قرار داده و چنین فرموده:
«خدایا! تو نور و ظلمت را در جو فرو برده ای و در اثر فرورفتن نور در جو، شب به وجود آمده، و در اثر فرورفتن تاریکی در جو روز پدید آمده است»
***
که آن حضرت چنین فرض نموده که هوا نور و ظلمت را مکیده و بلع می نماید و هم اکنون پس از گذشتن قرن های زیاد دانشمندان علم هیئت به وسیله ی آلات مجهز «طیف نما» و یا «اسپکترسکوپ» دیده اند که جو بر اثر اقتضاء و احتیاجش مقداری از نور را می مکد و بقیه اش را برای ما برمی گرداند.
ب- حرکت زمین
و نیز حضرت علی علیه السلام در ضمن خطبه ی 202 نهج البلاغه در بیان حکمت آفرینش کوه ها می فرماید:
«… فَسَکَنَتْ علی حرکتِها مِنْ اَن تَمیدَ باَهلها، اَو تَسیخَ بَحَمْلها اَو تزولُ عَنْ مواضعها…»
***
«ساکن شد زمین با حرکاتی که دارد از این که اهل خود را مضطرب کند، و یا آنان را فرو برد به واسطه ی نرمی زمین و سنگینی آن اشیاء یا از جایگاه خود برطرف شود».
***
در کتاب «الهیئه و الاسلام» آمده:
«این دو جمله از خطبه، دو دلیل روشن هستند بر حرکت انتقالی زمین در صورتی که لفظ «علی» در فقره اول به معنای «مع» باشد (20) و معنای «اوتسیخ بحملها» این است که وجود کوههای سنگین روی زمین سبب شده تا زمین اهل خود را فرونبرد.
و در تفسیر «او تزول عن مواضعها» آورده:
ظاهر این کلام این است که
زمین دارای حرکاتی است در مدار خود، زیرا زمین بنابر آنچه که متأخرین قائلند دارای مواضع بی شماری است که همه در مدار معین در مقابل برج های دوازده گانه است پس بنابراین تفسیر «علی حرکتها» تمام می شود با حرکت انتقالی سالیانه و این که کوهها و ریشه های کوهها حافظ هیئت اجزاء زمین هستند و مانع می شوند از تفرق و اضطراب زمین و برطرف شدنش از مواضع خاصه ای که در فلک مخصوصش دارد.
دقت کنید، که آن حضرت برای زمین مواضعی معرفی نموده و پرواضح است که بنابر هیئت قدیم قائل به مرکزیت و سکون زمین بوده اند این فرمایش حکمت آمیز هرگز معنای صادقی نداشت؛ زیرا چیزی که ساکن باشد تنها یک موضع دارد.
ج- حرکات زمین
و نیز در ضمن خطبه ی 90 نهج البلاغه می فرماید:
«… و عدَّلَ حرکاتها بالرّاسیاتِ مِنْ جلامیدها»
***
«خداوند حرکات زمین را به وسیله ی کوهها و اجسام سنگین تعدیل نمود».
***
شهرستانی در شرح این جمله آورده است که:
«ظاهر این کلام این است که کوه های سنگین و سنگ های سخت سبب شده که زمین به واسطه ی حرکات گوناگون مضطرب نشود، و نیز در اثر تعارض جاذبه ها و دافعه ها تعادل خود را از دست ندهد».
و سپس می گوید:
دانشمندان قرن ما حرکتهای زیادی برای زمین قائل شده اند که مشهورترین آنها پنج حرکت است؛ و «فیلکس ورنه» فرانسوی، از دانشمندان زمین شناس یازده حرکت برای زمین نقل کرده است، که من هشت حرکت را از آنها انتخاب کرده و می نگارم:
1- حرکت محوری شبانه روزی.
2- حرکت سالیانه و انتقالی زمین به دور خورشید.
3- حرکت اقبالی.
4- حرکت نقطه ی اوج و حضیض کره ی زمین.
5- حرکت تقدیم اعتدال پاییزی و بهاری.
6- حرکت ارتعاشی قمری.
7- حرکت ارتعاشی شمسی.
8- حرکت تبعی. (21)
***
د- درباره ی ماه و خورشید و فَلَک
امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن خطبه ی 91 نهج البلاغه معروف به «اشباح» در بیان حکمت آفرینش خورشید و ماه می فرماید:
«… و جَعَلَ شَمسها آیهً مَبْصِرهً لِنهارها، و قَمرها آیهً مَمْحوهً مِنْ لیلها».
***
(… و خورشید آسمان را نشانه ی روشنی بخش روز و ماه را نوری کمرنگ برای (زدودن شدت تیرگی) شب ها قرار داد.)
***
امام صادق علیه السلام به مفضل می فرماید: (22)
ای مفضّل! بیندیش در طلوع و غروب، آفتاب برای برپایی دولت روز و شب، که اگر طلوع آفتاب نبود تمام کارهای عالم باطل می شد مردم نمی توانستند کار و کسب و فعالیتی داشته ما یحتاج زندگانی خود را تأمین نمایند و جهان سراسر ظلمانی می شد.
و مردم به سبب عدم استفاده از زیبایی و صفای نور، لذتی از زندگانی نمی بردند و این بر همه کس روشن است.
حال در منافع غروب خورشید تأمل کن که اگر آن نبود مردم آرامش و راحتی نداشتند، با شدت احتیاج بدنهای آنان به استراحت، به منظور رفع خستگی بدن و تجدید قوا و برانگیخته شدن جهاز هاضمه برای هضم غذا و نفوذ غذا به سوی اعضای بدن. گذشته از این که زمین بر اثر دوام تابش خورشید داغ شده و موجودات روی آن نیز از حیوان و نبات از بین می رفتند.
***
ه- آموختن نجوم
سید رضی قدس سره در نهج البلاغه (23) آورده است که:
هنگامی که حضرت امیر علیه السلام عازم بر جنگ با خوارج بود، مردی از یاران آن حضرت خدمتش عرضه داشت: اوضاع نجوم و ستارگان دلالت بر نحوست و بدی دارد و بر تو می ترسم اگر امروز حرکت کنی به مقصودت نرسی و بر دشمنت پیروز نگردی.
امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:
آیا گمان داری که تو ساعتهای نیک و بد را دانا هستی، و در نتیجه مردم را به خوبی ها و بدی ها رهنمون می شوی؟
کسی که تو را در این پندار تصدیق کند قرآن را تکذیب نموده و از استعانت به خدای متعال در راه رسیدن به محبوب و دفع مکروه بی نیاز می شود
و شایسته است که عمل کنندگان به قول تو، تو را حمد و ستایش کنند نه پروردگارشان را؛ زیرا این تو هستی که آنان را به خوشیها و خوبی ها رسانده ای و از صدمه ها و زیان ها ایمن گردانده ای.
***
و آنگاه به مردم رو کرده و فرمود:
برحذر باشید از آموختن علم نجوم! مگر به منظور استفاده در راه های زمین یا دریا؛ زیرا یاد گرفتن آن در غیر این صورت به کهانت دعوت می کند، و منجم مانند کاهن است، و کاهن مانند ساحر و ساحر مانند کافر، و کافر در آتش است.
***
و- ابتدای تاریخ
خلیفه ی دوم درباره ی نوشتن تاریخ با مردم مشورت کرد امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود:
مبدأ تاریخ را روز هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم قرار دهید و مانند زمان آن حضرت تاریخ بزنید؛ زیرا پیامبر در ماه ربیع الاول وارد مدینه گردید.
***
خلیفه دستور نوشتن تاریخ را داد و مردم تاریخ را از روز ورود پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مشخص می کردند و به همین نحو ادامه پیدا کرد. (24)
7- رهنمودهایی در طب و بهداشت
گرچه در جلد چهاردهم (امام علی علیه السلام و بهداشت و درمان) این بحث بگونه ی گسترده ای مورد ارزیابی و شناخت قرار گرفته است، اما در اینجا به برخی از رهنمودها اشاره می گردد.
1- حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
به خوردن ماهی مداومت مکنید؛ زیرا بدن را آب و لاغر می کند. (25)
2- خوردن گردو در گرمای شدید حرارت داخلی را تهییج، و در بدن ایجاد دمل می نماید، و خوردن آن در زمستان کلیه ها را گرم و برودت را دفع می کند. (26)
3- هرگاه مسلمان ضعیف شود گوشت و شیر بخورد. (27)
4- با خوردن بنفشه حرارت تب را بشکنید. (28)
5- نخوردن شام موجب ضعف و خرابی بدن می شود. (29)
6- شیر گاو دواست، و نیز فرمود: پیه های گاو دردآور و روغن و شیرش شفابخش است. (30)
7- کسی که در اول صبح 21 دانه کشمش بخورد مریض نمی شود. (31)
8- سیب بخورید که معده را دباغی می کند. (32)
9- خوردن گلابی قلب ناتوان را قوی و معده را پاکیزه می کند. (33)
10- سعتر برای معده کرک می شود مانند کرکهای حوله. (34)
11- در گرمابه بر پشت نخوابید که آن پیه کلیه ها را آب می کند، و پاهای خود را به سفال نسایید که رگ جذام را تحریک می نماید. (35)
12- قبل از خوردن غذا نمک بخورید، اگر مردم خواص نمک را می دانستند آن را بر تریاق مجرب مقدم می داشتند. (36)
13- طول دادن به هنگام تخلیه، بواسیر می آورد. (37)
14- غده ها را از گوشت بیرون بیاورید که خوردن آنها رگ جذام را تحریک می کند. (38)
15- در برابر خورشید قرار نگیرید که رنگ بدن را متغیر، لباس را پوسیده و بیماری پنهان را آشکار می سازد. (39)
16- خوردن غذاهای رنگارنگ و متنوع شکم را بزرگ و الیه ها را سست می کند. (40)
8- مباحثی پیرامون کیمیا
– کیمیا
از حضرت امیر علیه السلام از وجود کیمیا پرسیدند؛ آن حضرت فرمود:
کیمیا بوده و هست و خواهد بود.
پرسیدند: صنعت آن چگونه است؟
حضرت فرمود:
از جیوه ی روان، و سرب و زاج و آهن زنگ زده و زنگار مس سبز…
***
بعضی گفتند: فهم ما به این نمی رسد.
فرمود: بعض اجزایش را زمین و آب قرار دهید…
عرضه داشتند: برای ما بیشتر توضیح دهید.
فرمود: همین مقدار بس است؛ زیرا حکمای پیشین بیش از این نگفته اند تا مردم آن را بازیچه نگیرند. (41)
از ابن خلکان نقل شده که:
«جابر بن حیان کتاب بزرگی در حدود هزار صفحه در صنعت کیمیا نگاشته که مشتمل بر پانصد رساله از امام صادق علیه السلام در این زمینه می باشد».
و نیز جرجی زیدان می گوید:
«جابربن حیان از شاگردان امام صادق علیه السلام نخستین کسی بوده که اساس شیمی جدید را بنا نهاده است.»
***
9- خط و خطاطی
الف- روش زیبانویسی
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به منشی خود عبیدالله بن ابی رافع فرمود:
در دواتت لیقه بگذار زبانه ی قلمت را طولانی گردان، بین سطرهایت فاصله بینداز، و حروفت را نزدیک هم بنویس، زیرا رعایت این نکات بر زیبایی خط می افزاید. (42)
***
ب- روش تمرکز فکری خطاط
و نیز آن حضرت علیه السلام نسبت به روش تمرکز فکر برای خط نویسی به کاتب خود فرمود:
روی زمین بنشین، و قلم را با انگشتانت بگیر و چشمانت را در صورتم قرار ده تا هرچه می گویم آن را در قلبت جای دهی. (43)
پینوشتها:
1. معجم الادباء، ج 14، ص 48
2. ارشاد، مفید، ص 107.
3. سوره ی نساء، آیه ی 176
4. سوره ی نساء، آیه ی 12.
5. ارشاد، مفید، ص 107.
6. نهج البلاغه، خطبه ی 13 معجم المفهرس مؤلف
7. اشاره به علم اُکولوژی EGOLOGIE تأثیر عوامل زیست محیطی در افکار و اخلاق انسان است که عوامل جغرافیایی در مناطق گوناگون أثرات متفاوت در رفتار و افکار انسانها دارد.
8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 89
9. نکته ی ریاضی این تقسیم این است که آن سه نفر سهامی را که برای خود تعین کرده بودند مقدار یک هیجدهم از واحد ثحیح کمتر بود، و در حقیقت آن یک هیجدهم به نسبت سهامشان بر سهم هر کدام زیادتر بود؛ مثلاً اولی 9 شتر از 17 شتر را مالک بود نه 8/5 از 17 و همچنین دومی و سومی و چون زیادی ها دقیق بود و سائلین به نکات ریاضی آشنایی نداشتند از این جهت حضرت بودن تفصیل و توضیح از راه بسیار ساده ای مشکلشان را حل کرد. (مؤلف)
10. این عدد کوچکترین عددی است که بر اعداد مذکور تقسیم می شود.
11. کشکول، شیخ بهائی، ج 2، ص 42
12. خلاصه الحساب، ص 136 (الباب الثانی فی حساب الکسور)
13. کشکول، ج 2، ص 499.
14. مروج الذهب، ج 2، ص 371.
15. مناقب، سروی، ج 1، ص 419 فی اخباره علیه السلام بالغیب.
16. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه از ابوهریره نقل کرده که می گوید: هشتصد هزار درهم از ابوموسی اشعری نزد خلیفه ی دوم آوردم، خلیفه ی دوم گفت چقدر پول آورده ای؟ گفتم: هشتصد هزار درهم. خلیفه ی دوم چند بار با تعجب گفت: هشتصد هزار درهم! آنگه به من گفت: وای بر تو! هشتصد هزار درهم چقدر است؟ گفتم صد هزار درهم و صد هزار درهم… و هشت دفعه آن را تکرار کردم. پس مبلغ در نظر خلیفه ی دوم مهم و زیاد آمد.
– مناقب، سروی، ج 2، ص 269.
17. سوره ی کهف، آیه 25
– تفسیر مجمع البیان
18. نهج البلاغه، خطبه ی 166 معجم المفهرس مؤلف
19. الهیئه و الاسلام، ص 51
20. استعمال لفظ «علی» به معنای «مع» شایع است، مانند قول خدای تعالی: «الحمدلله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل» که به معنای «مع الکبر» می باشد. و نیز این آیه شریفه: «و یطعمون الطعام علی حبه…» که به معنای «مع حبه» می باشد. (الهیئه و الاسلام، ص 80).
21. الهیئه و الاسلام، ص 83.
22. بحارالانوار، ج 3، ص 112، 113.
23. خطبه ی 76 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلف
24. مناقب، سروی، ج 1، ص 338.
25. فروع کافی، کتاب الطعمه، باب السمک، حدیث 5.
26. فروع کافی، ج 6، ص 340، حدیث 1
27. فروع کافی، ج 6، ص 316، حدیث 2.
28. فروع کافی، ج 6، ص 522، حدیث 11.
29. فروع کافی، ج 6، ص 317، حدیث 8.
30. فروع کافی، ج 6، ص 337، حدیث 1.
31. فروع کافی، ج 6، ص 351، حدیث 1.
32. فروع کافی، ج 6، ص 357، حدیث 11.
33. فروع کافی، ج 6، ص 357، حدیث 1.
34. فروع کافی، ج 6، ص 375، حدیث 1.
35. فروع کافی، کتاب الزی، باب الحمام، حدیث 19.
36. فروع کافی، ج 6، ص 326 حدیث 4.
37. خصال باب الواحد، حدیث 65.
38. فروع کافی، ج 6، ص 254، حدیث 5.
39. خصال، باب الثلاثه، حدیث 44.
40. فروع کافی، ج 6، ص 317، حدیث 8.
41. مناقب سروی، ج 1، ص 274.
42. نهج البلاغه، حکمت 315 معجم المفهرس مؤلف
43. طبقات النحاه السیوطی
منبع:دشتی، محمد، (پائیز 1388)، امام علی (ع) و علم و هنر، قم، انتشارات امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ سوم.