نویسنده: آیت الله سید احمد خاتمی
هدف ناکثین
راستی چرا طرفداران پر و پا قرص حکومت اسلامی گاه سر به شورش و عصیان علیه آن می زنند؟ چه هدفی از شورش در سر می پرورانند؟
و با توجه به اینکه ناکثین به عنوان یک جریان در برابر هر حکومت اسلامی مطرح هستند و شناخت آنان بسیار ضروری است، این سؤال جنبه بسیار حساس و حیاتی پیدا می کند.
با بررسی انگیزه های شورش پیمان شکنان می توان به هدف آنان پی برد، زیرا کسانی که با حاکمیت ارزشهای الهی مخالفند و پاسدار ارزشهای طاغوتی می باشند، طبیعی است که هدف از شورش آنان به کرسی نشاندن همان ارزشها است.
و آنان که با قاطعیت و نفوذناپذیری حکومت عدل علیه السلام در ستیزند روشن است که هدفشان سوق دادن حکومت به سازش است، و روی کار آوردن حکومت سازشکار.
و افرادی که با عدالت حکومت اسلامی در ستیزند هدفی جز برقراری ظلم و ستم و تبعیض ندارند.
و روشن است که غارتگران و تجاوزگران نیز هدفشان سرنگونی حکومت عدل علی علیه السلام و روی کار آوردن حکومتی است که در سایه آن بتوانند همچنان به غارتگری ادامه دهند.
بنابراین هدف ناکثین عبارت است از: حاکمیت ارزشهای طاغوتی، ایجاد حکومت سازشکار، برقرار ساختن حکومت تبعیض و برپاساختن غارتگری و تجاوز. و علی علیه السلام همه اینها را در یک جمله زیبا بیان فرموده است. آنگاه که خبر شورش پیمان شکنان به حضرت رسید، حضرت فرمود:
«الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه و استجلب خیله لیعود الجور الی اوطانه و یرجع الباطل الی نصابه» (1)
آگاه باشید شیطان گروه و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گردآورده است تا بار دیگر ستم را به جایش برگرداند و باطل را به جایگاه نخستین باز فرستد.
آری، اینان خواستار چنین حکومتی هستند: که جور را به جای نخستین برگردانده و باطل را حاکم سازند. چه تعبیر پرمعنایی: باطل را حاکم سازند!
باطل در قاموس قرآن و نهج البلاغه معنایی بس ژرف دارد، این واژه از واژه های اضداد است مانند واژه ایمان و کفر، صدق و کذب، زیرا باطل در برابر حق است، حق عبارت است از هر فکر، اندیشه و عمل روا، و در برابر آن باطل عبارت از هرگونه اندیشه و عملکرد نارواست.
و علی علیه السلام می فرماید: اینان خواستار حاکمیت باطلند یعنی خواستار عمل و ارزش باطل می باشند. به عبارت روشن تر، ناکثین خواستار (ارتجاع) به معنای واقعی اش هستند هر چند این برچسب را به مخالفان خود بزنند نظیر دزدی که دزدی کرده بود و در تعقیب او بودند ولی او همچنان می دوید و می گفت آی دزد، آی دزد!
سرخوردگان از حکومت عدل علی علیه السلام، حکومت عثمان را که بر او شوریدند، فاسق خوانده و مردم را علیه او تحریک کردند، آنها حتی اجازه دفن عثمان را ندادند، اکنون چنین حکومتی را به مراتب بهتر از حکومت عدل علیه السلام دانسته و در پی بازگشت همان حکومتند.
و امروز نیز ناکثین زمان؛ هشدارمان باد که اینان از اسلام و جمهوری اسلامی سیلی خورده اند و سخت در صدد انتقامند. آگاه باشیم که اینان حکومت شاهنشاهی را بهتر از جمهوری اسلامی می دانند.
تاکتیک های پیمان شکنان
روشن است که هدف ناکثین به کرسی نشاندن باطل است. و بدیهی است خطی را که اینان تعقیب می نمایند خطی است که آنان را به این مقصد برساند. بنابراین استراتژی یا خط کلی ناکثان سرنگونی حکومت حق و برقراری حکومت باطل است.
و برای ما مهم این است که از تاکتیک های پیمان شکنان در مسیر این استراتژی آگاه شویم، زیرا بلای پیمان شکنی و پیمان شکنان از حساس ترین مسائل جمهوری اسلامی ماست و باید ملت ما آگاهانه و دقیق با اینان برخورد کند و آنگاه می تواند عکس العملی آگاهانه داشته باشد که از روش اینان باخبر گردد.
ما در اینجا تاکتیک های ناکثین را که امام علی علیه السلام به آن تصریح و یا اشاره فرموده مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
1- تشکیلاتی کار می کنند
یکی از ویژگی های انبیاء در رابطه با تبلیغ آیین خدا تشکیل دادن به نیروهای مؤمن است. پیام آوران آسمانی پس از آنکه ایدئولوژی خود را ابلاغ می کنند طبعاً عده ای از آنجا که خواسته های خود را متبلور در این ایدئولوژی دیده و آن را چشمه زلال حق و حقیقت می یابند به آن می گروند. انبیاء اول قدمی که برای گسترش آیین خدا انجام می دادند این بود که این جمع مؤمن و اندک را به هم پیوند داده و میانشان وحدت برقرار می نمودند و پس از تشکیل این جمع به هم پیوسته آنها را بسیج می کردند. قرآن کریم این پیوند را «ولایت» می نامد. ولایت یعنی نزدیکی و پهلوی هم درآمدن دوچیز. به حاکم «ولی» می گویند چون به امت نزدیک است، به دوست ولی می گویند چون با دوستش قرابت دارد. قرآن کریم در مورد مسلمانان که حاضر به هجرت با برادران مسلمان خود نشدند می فرماید:
«والذین لم یهاجروا ما لکم من ولایتهم من شیء» (2)
و آنان که هجرت ننمودند نباید هیچگونه پیوندی (ولایت) با آنها داشته باشید.
و در قرآن مجید هر کجا که سخن از حزب الله به میان آمده است مراد همین جمع متشکل مؤمن هدفدار متعهد است.
از اینجاست که ضرورت تشکیلات برای هر انقلاب و نهضتی روشن می گردد.
تشکیلات نه تنها در جهت حق، نقش پویا و محرک دارد بلکه در جهت باطل نیز نقش خود را ایفا می کند. این است که می بینیم دشمنان متشکل منسجم حزبی! سازمانی! کانونی! جبهه ای، دفتری! دم از مخالفت با تشکیلات می زنند زیرا که اینان به خوبی نقش تشکیلات را می دانند و نیز آگاهند اگر بتوانند این حربه کاری را از دست انقلابیون بگیرند بزرگترین پیروزی عایدشان شده است. و از اینجاست که در می یابیم چرا لبه تیز حملات دشمنان متشکل انقلاب اسلامی، به تشکیلات منسجم در خط اسلام است.
علی علیه السلام در نهج البلاغه آنگاه که سخن از پیمان شکنان می گوید، روی این نکته تکیه دارد که اینان گروهی متشکل اند.
«الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله» (3)
آگاه باشید شیطان حزب خویش را گردآورده و پیادگان لشکر خود را فراخوانده است.
و باز در جای دیگر می فرماید:
«الا و ان الشیطان قد ذمر حزبه و استجلب خیله» (4)
واژه شناسان گویند:
شیطان عبارت است از هر موجودی که از حق دور باشد و هر تجاوزگر سرکشی از پریان و انسانها و جنبندگان شیطان است. (5)
و قرآن کریم نیز شیطان را بر انسانها سرکش اطلاق فرموده است:
«و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً شیاطین الجن و الانس» (6)
با توجه به این مفهوم وسیع شیطان، در حقیقت علی علیه السلام هشداری به تمام مسلمانان داده که آری شیطان حزب دارد لشکر دارد پیاده نظام و سواره نظام دارد و خلاصه متشکل است.
علی علیه السلام نیک می داند، اینکه طلحه و زبیر به شورش علیه او برخاستند تمام گروهها و افراد ضد انقلاب به حمایت از آنها پرداخته و آنها را تقویت می کنند. و چه زبان گویایی است تاریخ!
ابن ابی الحدید می نویسد: وقتی طلحه و زبیر سر به شورش می زنند معاویه نامه زیر را می نویسد:
به نام خداوند رحمن و رحیم، به بنده خدا زبیر امیرمؤمنان از معاویه پسر ابوسفیان:
درود بر تو، همانا من برای تو از اهل شام بیعت خواستم، آنان پذیرفتند و دسته جمعی اطاعت نمودند و بر شما باد که بصره و کوفه را دریابید که فرزند ابیطالب بر شما سبقت نگیرد، بعد از به دست آوردن این دو شهر دیگر مشکل در کار نیست. و من بعد از تو با طلحه بیعت نمودم پس خونخواهی عثمان را اعلان کنید و مردم را نیز به این مطلب دعوت نمایید و با جدیت فراوان و چابکی برای این کار داشته باشید. (7)
آری، آنگاه که دشمن مشترک باشد معاویه هم با زبیر و طلحه انقلابی! همکاری می کند. و هزینه سپاه طلحه و زبیر را فرمانداران عثمان و غارتگران اموال بیت المال، تأمین می نمایند:
یعلی بن امیه که از طرف عثمان در صنعا حکومت می کرد و اموال زیادی اندوخته بود چهار هزار دینار و هفتصد شتر و به نقلی ششصد هزار دینار و شصت شتر در این راه در اختیار زبیر گذاشت.
عبدالله بن عامر نیز که از فرمانروایان عثمان بود و به همین اندازه بودجه سپاه را تأمین نمود. و شتری به نام «عسگر» در مقابل ششصد درهم و یک شتر دیگر با بودجه یعلی بن امیه خریداری شد. (8)
آری، طلحه و زبیر دشمن عثمان! با عمال عثمان همکار می شوند، چرا که دشمن مشترک دارند و آن حکومت عدل گستر علی علیه السلام است. دشمنان متشکل می شوند و با هم همکاری می کنند تا حکومت علی علیه السلام را ساقط کنند.
2- سوژه ای مردم پسند
یکی از مهم ترین تاکتیک های ناکثان، برای مردمی جلوه دادن حرکت خود عَلَم کردن سوژه یا بهانه ای است که با جا افتادن آن در جامعه می توانند شورش را به متن جامعه بکشانند.
بدیهی است این سوژه در هر زمانی می تواند به شکلی باشد زیرا مقتضیات زمان متغیر است. آن روز برای طلحه و زبیر پیراهن عثمان می توانست سوژه خوبی برای منفور گردانیدن رژیم حاکم (که به کلی از خون عثمان بری ست) باشد و امروز، بهانه عدم آزادی، استبداد، سانسور و … هر شب بت عیار به شکلی به درآید.
و همین افراد خود نخستین کسانی هستند که شعارهای تند و آتشین خویش را زیر پا خواهند گذاشت. و اینک تحقیقی کوتاه درباره ماجرای پیراهن عثمان:
یکی از حقایق مسلم تاریخی این است که طلحه و زبیر از شورشگران اصلی علیه عثمان بودند.
ابن ابی الحدید می گوید: طلحه سخت ترین تحریک کنندگان علیه عثمان بود و بعد از او زبیر در این قسمت از همه بیشتر پافشاری می کرد. (9)
بلاذری از ابی محنف و دیگران نقل کرده است: وقتی مردم عثمان را محاصره کردند سعید بن عاص برای آزادی عثمان و نجات از محاصره به او گفت:
لباس احرام بپوش و لبیک گویان از خانه بیرون رو و به جانب مکه حرکت کن. آنگاه کسی معترض تو نخواهد شد و جان سالم از معرکه به در خواهی برد این مطلب به گوش مردم رسید، گفتند: به خدا سوگند دست از عثمان برنمی داریم تا وقتی خدا بین ما و او حکم کند.
طلحه نیز برای جلوگیری از این کار محاصره را سخت تر گرفت به طوری که آب و نان را هم از او جلوگیری کرد و علی علیه السلام از این جریان به خشم آمد و برای او آب فرستاد.
کسانی که درباره کشته شدن عثمان کتابهایی نوشته اند نقل کرده اند که: طلحه در روز کشتن عثمان جامه ای بر خود پوشیده و سر و صورت خود را پنهان کرده بود که او را نشناسند و به طرف خانه عثمان تیراندازی می کرد و وقتی که در خانه را بسته بودند که کسی وارد نشود طلحه آنان را به دوش خود سوار کرد و از دیوار خانه بعضی از انصار بالا می برد. آنان از بام خانه به زیر آمدند و عثمان را کشتند.
و بالاخره طلحه آنقدر دشمن عثمان است که: حتی بعد از دفن او دستور می دهد که باید او را در قبرستان یهودی ها دفن کرد.
و این مسئله به قدری مسلم است که حتی دشمنان علی علیه السلام مکرر به آن اقرار کرده اند و از مروان که قاتل طلحه است نقل می کنند که پس از کشتن طلحه گفت پس از این مطالبه خون عثمان را نخواهم کرد، چون موفق به قصاص قتل عثمان و کشنده عثمان شدم.
آری، مسئله به این روشنی و وضوح است. اما آنگاه که سخن از شورش علیه علی علیه السلام به میان می آید معاویه به طلحه می نویسد:
«فاظهر الطلب بدم العثمان»
پس با اظهار خون خواهی عثمان کارت را آغاز کن.
و بالاخره قاتلان عثمان پیراهنش را علم می کنند.
علی علیه السلام در چند مورد از نهج البلاغه به توضیح این مطلب پرداخته است: آنگاه که خبر شورش ناکثین به حضرت می رسد، می فرماید:
«قد کنت و ما اهدد بالحرب، و لا ارهب بالضرب و انا علی ما قد وعدنی ربی من النصر. والله ما استعجل متجرداً للطلب بدم عثمان الا خوفاً من ان یطالب بدمه لانه مظنته و لم یکن فی القوم احرص علیه منه فاراد ان یغالط بما اجلب فیه…» (10)
من هیچگاه از جنگ نمی هراسیدم، و هرگز کسی نمی توانست از ضرب شمشیر مرا به وحشت اندازد، و من به همان وعده یاری خدا که به من داده است باقی ام. به خدا سوگند او (طلحه) برای خونخواهی عثمان با عجله دست به کار نشد جز اینکه می ترسید خون عثمان از خود او مطالبه شود زیرا او متهم به قتل عثمان است و در میان مردم از او حریص تر (بر کشتن عثمان) یافت نمی شد.
اما او برای به شک انداختن مسلمانان و اشتباه اندازی و مغاطله کاری، گروهی را به عنوان خونخواه اطراف خویش گردآورد. سوگند به خدا او می بایست در مورد عثمان یکی از این سه کار را انجام می داد ولی نکرد، زیرا اگر پسر عفان ستمکار بود چنانکه او می اندیشید سزاوار بود که با کشندگان او همکاری کند و از یارانش دوری و به مبارزه با آن بپردازد، و اگر مظلوم بود باز سزاوار بود که از کشته شدن او جلوگیری کند و در مورد کارهایش عذرهای موجهی ارائه دهد، و چنانچه در این مورد شک و تردید داشت خوب بود کناره می گرفت و به گوشه ای پناه می برد و مردم را با او می گذاشت. اما او هیچکدام از این سه راه را انجام نداد و به کاری دست زد که دلیل روشنی بر آن نداشت و عذرهای که بر آن می آورد قابل پذیرش نیست.
و در جای دیگری می فرماید:
«و انهم لیطلبون حقا هم ترکوه و دماً هم سفکوه فلئن کنت شریکهم فیه فان لهم لنصیبهم منه و لئن کانوا ولوه دونی فما التبعه الا عندهم و ان اعظم حجتهم لعلی انفسهم یرتضعون اما قد فطمت و یحیون بدعه قد امیتت یا خیبه الداعی من دعا و الام اجیب و انی لراض بحجه الله علیهم و علمه فیهم»(11)
و اینان در طلب حقی هستند که خود آن را ترک کرده اند و خواهان خونی هستند که خود آن را ریخته اند، اگر در ریختن این خون شریکشان بوده ام پس آنها نیز سهیم هستند و اگر تنها خودشان مرتکب شده اند کیفر مخصوص آنهاست. مهمترین دلیل آنها به زیان خودشان تمام می شود و از پستانی شیر می خواهند که مدتهاست خشکیده و بدعتی را زنده می کنند که زمانهاست از بین رفته. چه دعوت کننده ای! چه پاسخ دهندگانی! من به کتاب خدا و فرمانش درباره آنها راضیم.
و در مورد دیگر می فرماید:
«و لو امرت به لکنت قاتلاً او نهیت عنه لکنت ناصراً غیر ان من نصره لا یستطیع ان یقول: خذله من انا خیر منه، و من خذله لا یستطیع ان یقول: نصره من هو خیر منی و انا جامع لکم امره استاثر فاساء الاثره و جزعتم فاساتم الجزع و لله حکم واقع فی المستاثر و الجازع» (12)
اگر به کشتن او فرمان داده بودم قاتل محسوب می شدم و اگر آنها را باز می داشتم از یاورانش به شمار می آمدم اما کسی که او را یاری کرده نمی تواند بگوید از کسانی که دست از یاریش برداشتند بهترم و کسانی که دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند یاورانش از ما بهترند من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم:
استبداد ورزید، چه بد استبدادی! و شما ناراحت شدید و از حد گذراندید و خداوند در این مورد حکمی دارد که درباره مستبدان و افراط گران جاری می شود و هر کدام به واکنش اعمال نادرست خود گرفتار می شوند.
و در موارد دیگری از نهج البلاغه نیز علی علیه السلام به این مسئله اشاره می کند که جهت رعایت اختصار، آنها را نقل می نمایم.
شیوه همشگی پیمان پیمان شکنان «سوژه یابی و بهانه جویی» است و بهانه هایی هم که می آورند چیزهایی است که تنها در ظاهر رنگ و رویی دارد و در باطن هیچ.
و این چنین است که قاتلان عثمان خونخواه او می گردند، و قاتلان آزادی و استقلال، مدافع سرسخت و حامی آن. و هشدارمان باد که باید علی وار آستین بالا زد و «بهانه ها را از دست بهانه جویان گرفت».
پینوشتها:
1. نهج البلاغه، خطبه 22.
2. انفال: 72.
3. نهج البلاغه، خطبه 10.
4. نهج البلاغه، خطبه 22.
5. مقایس اللغه، ج 3 (شطن) و المصباح المنبر ج1 ص 167.
6. انعام: 112.
7. شرح ابن ابی الحدید، ج 1، ص 231.
8. طرحهای رسالت، ج 3، ص 100.
9. الغدیر، ج 9، ص 96.
10. نهج البلاغه، خطبه 174.
11. نهج البلاغه، خطبه 22.
12. نهج البلاغه، خطبه 30.
منبع: فصلنامه سالنمای النهج، شماره 6-8.