لذّت طلبی و سعادت خواهی

لذّت طلبی و سعادت خواهی

نویسنده : علامه مصباح یزدی

یکی دیگر از گرایش های فطری انسان، لذّت خواهی، خوش گذرانی و راحت طلبی است که با رنج گریزی همراه خواهد بود. فطری بودن این گرایش بدین معناست که گرایش وی به خوش گذرانی و بی میلی اش به درد و رنج و مشقّت، اختیاری نیست، بلکه به طور تکوینی در او نهاده شده است. از این رو، در حوزه اخلاق قرار نمی گیرد و نمی توان کسی را برای آنکه طالب لذّت است یا برای آنکه از درد و رنج می گریزد، ستایش یا نکوهش کرد.
حقیقت سعادت و خوشبختی انسان به لذّت دائم و فراگیر و همه جانبه او برمی گردد. از این رو، در این جا ما لذّت و سعادت را همراه هم ذکر می کنیم.

قرآن و لذّت طلبی
قرآن کریم نه تنها وجود گرایش به لذّت را در انسان انکار یا آن را محکوم نمی کند، بلکه یک سلسله از آموزه های خود را براساس این میل طبیعی انسان مبتنی می سازد و در روش تربیتی خود از آن بهره می برد. در همه مواردی که تعبیرهای سعادت، فلاح، فوز و امثال آن ها در این کتاب مقدّس به کار رفته، معنایش همین است که چون انسان فطرتاً طالب سعادت، خوشبختی و کامیابی است، باید به دستورهای دینی عمل کند تا بتواند مطلوب و گم شده خود را بازیابد و به هدفش برسد. این بدان معناست که از دید قرآن، وجود این گرایش فطری در انسان مفروض و مورد تأیید است و قرآن آن را نفی و محکوم نمی کند، بلکه آن را در مسیر تربیتی صحیح انسان جهت می دهد.
افزون بر این تعابیر کلّی، قرآن در بعضی آیات از تعبیر ویژه «لذّت» استفاده کرده است. در یک آیه درباره بهشتی که به صالحان وعده داده شده، می فرماید:
وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الأنْفُسُ وَتَلَذُّ الأعْیُنُ؛ (1) و در بهشت هر آن چه انسان ها بخواهند و چشم ها لذّت برند وجود دارد.
در آیه دیگری آمده است:
مَثَلُ الْجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِیهَا أنْهَارٌ مِّن مَّاء غَیْرِ آسِنٍ وَأنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ یَتَغَیَّرْ طَعْمُه وَأنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّهٍ لِّلشَّارِبِینَ؛ (2) بهشتی که به پرهیزکاران وعده داده شده، در آن نهرهایی است از آب گوارا و نهرهایی از شیر که هیچ گاه مزه آن دگرگون نشود و جوی هایی از شراب برای لذّت بردن کسانی که می آشامند.
قرآن با تعابیر دل انگیز دیگری نیز به این تمایل انسان اشاره می کند که نمونه هایی از آن ها را نقل می کنیم. درباره اوصاف بهشت و آسایش بهشتیان می گوید:
إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ* … لَا یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ؛ (3) پرهیزکاران در باغ ها و چشمه سارها به سر می برند … . در آن جا هیچ رنج و خستگی بدان ها نرسد و هیچ گاه از آن بیرون نشوند.
در آیه دیگری در همین زمینه می خوانیم:
جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها…* وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ *الَّذِی أحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَهِ مِن فَضْلِهِ لَا یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَلَا یَمَسَّنَا فِیهَا لُغُوبٌ؛ (4) باغ هایی برای زندگی جاودان که داخلش شوند … و گویند: ستایش خدای را شایسته است که اندوه از [دل] ما بزدود که پروردگار ما بخشاینده و شکرپذیر است. کسی که ما را از فضل و بخشایش خود درخانه ای که در آن اقامت گزینیم [و شایسته زندگی است] جای داد که در آن هیچ رنج و خستگی به ما نرسد.
بنابراین، اصل این که انسان طالب لذّت باشد از نظر قرآن مورد تأیید و بی اشکال است؛ چون میلی فطری و جبری است. البته بدیهی است که قرآن این گرایش را رها و افسارگسیخته نمی گذارد، بلکه آن را در جهت صحیح هدایت می کند و انسان را وعده می دهد به چیزی که لذّت فوق العاده دارد.

لذّت طلبی نکوهیده
اکنون که معلوم شد قرآن لذت خواهی را نکوهیده نمی داند، جای طرح این پرسش است که با وجود این دید مثبت قرآنی، چرا گاهی لذّت طلبی نکوهش شده است؟ وجود این گونه نکوهش ها با این دیدگاه قرآنی چگونه قابل جمع است؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت منشأ این سرزنش ها اصل لذّت نیست، بلکه شماری از عوامل جنبی همراه با آن و عارض بر آن هستند که منهای آن ها نکوهشی نیز برای لذّت طلبی انسان وجود ندارد و ما به بعضی از این عوامل جنبی اشاره می کنیم:
الف. یکی از عوامل جنبی و عَرضی، غفلت و فراموش نمودن لذّت های ارزنده تر و غرق شدن در لذایذ زودگذر و توجّه بیش از حدّ به هوس های کم ارزش تر است.
ب. دومین عامل، گرایش به لذایذ بی اهمیّت و غرق شدن در هوس های پست و کم ارزش برای لذّت گرایی از افراطی و تن ندادن به سختی و کار و تلاش است. انسان می پندارد می تواند زندگی آسانی داشته باشد و براساس علاقه افراطی به لذّت می خواهد از هر چیزی که سبب رنج و مشقّت می شود بگریزد؛ از این رو، غرق در لذّت های پست و کم ارزش می شود، غافل از این که این زندگی دنیا را خداوند همراه با رنج و سختی و کار و کوشش قرار داده است. قرآن درباره همراهی و آمیختگی زندگی با رنج و زحمت می گوید:
لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِی کَبِدٍ؛ (5) محققاً انسان را در رنج و زحمت آفریدیم [و زندگی انسان را در کار و مشقّت قرار داده ایم].
ج. کوتاهی در شکوفا کردنِ استعدادِ درک لذّت های والای انسانی و بسنده کردن به لذّت های طبیعیِ خودجوش نیز عامل جنبی سوم در نکوهش لذّت است.
لذّت انس با خدا و کسب قرب و منزلت در پیشگاه الهی نیز در کنار نوع اول، لذّت هایی انسانی است؛ بلکه لذّات انسانی همین نوع است، زیرا نوع اول در حیوانات هم یافت می شود. ولی این تفاوت بارز را با آن ها دارد که همانند آن ها خودبه خود و به طور طبیعی استعداد درک آن ها در انسان شکوفا نمی شود، بلکه عوامل خارجی و تلاش های انسانی در شکفتن آن ها نقش اساسی دارند.
بنابراین، عقل اقتضا دارد که انسانِ کمال خواه برای شکوفا شدن این استعدادها محیط را آماده کند و خود به تلاش و جدیّت بپردازد و غرق در گرداب لذّت های طبیعیِ نوع اوّل و تمایلات و هوس های حیوانی نشود. حال اگر انسان در راه تحصیل استعداد درک این لذّت های والا نکوشد و تنها دل به لذّت های طبیعی و کم ارزش بیفتد، این خود، انتخابی نادرست خواهد بود و منشأ ارزش منفی می شود.
بسیاری از آیات قرآن کریم دلالت دارند بر این که انسان ها به حسب طبعشان طالب لذّت های مادّی و دنیای اند، در صورتی که لذّت های آخرتی بر لذّت های دنیایی ترجیح دارند و چون لذّت ها متزاحم اند و از همه با هم نمی توان بهره برد، باید لذّت های بهتر را برگزید. اکنون در این بخش به برخی از این آیات اشاره می کنیم:
-بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا*وَالآخِرَهُ خَیْرٌ وَأبْقَی؛ (6) بلکه زندگی دنیا را برمی گزینند، در صورتی که جهان آخرت بهتر و پایدارتر است.
-تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللهُ یُرِیدُ الآخِرَهَ؛ (7) شما بهره ها و نعمت های دنیا را می طلبید و خداوند آخرت را می خواهد.
در مقام مقایسه و ارزیابی میان لذّات، دو معیار برای ترجیح یک لذّت بر لذّت دیگر وجود دارد: یکی کیفیّت؛ دیگری دوام. براساس هر دو معیار نامبرده، لذّات انسان در زندگی آخرتی اش رجحان و مزیّت دارد.

دیدگاه قرآن درباره التذاذ
قرآن کریم اصل التذاذ را بد نمی داند، در بعضی از آیات به صراحت آن را تجویز کرده و حتی به نکوهش کسانی پرداخته است که بیهوده خود یا دیگران را از نعمت های الهی محروم می کنند:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَهَ اللهِ الَّتِی أخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِی لِلَّذِینَ آمَنُواْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا خَالِصَهٌ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ؛ (8) بگو چه کسی زینت خدا را که برای بندگان خود برآورده و روزی های پاک و پاکیزه را منع کرده است؟! بگو آن ها برای کسانی که ایمان آورده اند در زندگی دنیا، در قیامت به طور خالص خواهد بود. بدین سان آیات را تفصیل می دهیم برای آنان که می دانند.
بنابراین، استفاده از نعمت ها و لذّت بردن از آن ها از دید قرآن بی اشکال است. آن چه را قرآن محکوم کرده، ترجیح دادن لذّت های آنی و کم ارزش بر لذایذ ابدی ارزشمند است.

شدّت و ضعف در ارزش های منفی
براساس بینش اسلامی که زندگی جاوید و حیات ابدی را اصیل و زندگی دنیا را مقدّمه آن معرّفی می کند، اگر چیزی مانع لذّت آخرتی و سبب عذاب آخرتی باشد، کاملاً منفی است؛ زیرا لذّت دنیا به هیچ وجه قابل مقایسه با عذاب آخرت نیست، نه از نظر مدّت که یکی محدود و دیگری نامحدود است، و نه از نظر شدّت و ضعف. بنابراین، چنین لذّت لحظه ای دنیایی که مانع لذّات ابدی و سبب عذاب آخرتی است، از نظر شرع مقدّس حرام شده و ترک آن واجب است.
ولی بعضی دیگر از لذایذ دنیایی، تنها تأثیرشان در این است که انسان را از لذایذ بیشتر آخرت محروم می کنند، ولی سبب عذاب نمی شوند. انسان با وجود این لذّت ها نیز به بهشت و سعادت می رسد ولی به علت این گونه لذّت ها از مراتب عالی آن محروم خواهد بود. به حکم عقل چنین لذّتی مرجوح است و در شرح مطّهر نیز چنین التذاذی مکروه و ترک آن مستحب است.
برخی از لذّت های مادّی نیز تنها با لذایذ خاص اولیای خدا و انسان های متعالی و کامل مزاحم اند؛ لذایذی که افراد عادی در نمی یابند و از حدّ نعمت های محسوس بهشت از قبیل خوردنی ها و آشامیدنی ها بسیارفراترند. قرآن کریم درباره این گونه لذّت ها می گوید:
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أعْیُنِ جَزَاء بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ (9) هیچ کس نمی داند چه چیز از آنچه روشنی بخش دیدگان است به [پاداش] آن چه انجام می دادند برای آنان پنهان شده است.
آن چه از لذّت های دنیایی که مزاحم با این گونه لذّت های ویژه اولیا باشد نیز ارزش منفی دارد؛ هرچند که از دید فقهی، مباح باشد. از این جا راز پرهیز اولیای خدا حتی از التذاذهای مباح و تجمّلات مشروع روشن می شود و درمی یابیم که آنان چرا حتی ترک اَولی هم نمی کنند.
الگویی که برای تبیین ابعاد و ویژگی های نفس انسان ترسیم کردیم، نشان می داد که یکی از گرایش های اصلی انسان، لذّت خواهی است. از این گرایش اصلی، شاخه های فرعی گوناگونی منشعب می شود که از یک سو به افعال مختلف انسان مربوط می شوند و از سوی دیگر به اعضا و جهازهای مختلفی که با آن ها این افعال انجام می شوند و از جهت سوم به اشیای گوناگون خارجی که متعلّق این افعال اند. در این جا به برخی از این افعال اشاره می کنیم.

خوردن و آشامیدن
از جمله کارهایی که زمینه نوعی از لذّت های انشعابی را برای انسان فراهم می آورد، خوردن و آشامیدن است. لذّتی که از این راه انسان می بَرَد، همانند دیگر لذّت های روح و خواسته های انسان، فطری و غیر اختیاری است و از این رو، در حوزه اخلاق و موضوع ارزش های اخلاقی قرار نمی گیرد و نمی توان گفت که خوب است یا بد.

قرآن و میل به خوردن و آشامیدن
در قرآن مجید آیات بسیاری درباره این میل وجود دارد و از آن جا که این سنخ آیات معمولاً در مقام گوشزد کردن نعمت های الهی به انسان اند، بر فطری بودن لذّت و لذیذ بودن نعمت هایی که مورد توجه و یادآوری این آیات قرار گرفته اند نیز اشعار دارند. آیات قرآن با تعابیر گوناگون به این میل توجه داده اند؛ از جمله:
-أوَلَمْ یَرَوْا أنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَی الأرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأکُلُ مِنْنُ أنْعَامُهُمْ وَأنفُسُهُمْ أفَلاَ یُبْصِرُونَ؛ (10) مگر ندیده اند که ما آب باران را به سوی زمین های خشک و بی آب و علف، روان می سازیم تا با آن کشت ها را برویانیم [و مزارع را سرسبز کنیم] که از [حاصل] آن، چارپایانشان و خودشان بخورند، آیا این ها را نمی نگرند؟!
-وَهُوَالَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأکُلُواْ مِنْهُ لَحْماً طَرِیاً؛ (11) او همان کسی است که دریا را برایتان رام کرد تا از درون آن گوشت تازه برای خوردن خود فراهم آورید.
-اللهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأنْعَامُ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأکُلُونَ؛ (12) خدا همان کسی است که چارپایان را برایتان آفرید تا بر پشتشان سوار شوید و از گوشتشان بخورید.
در شماری از آیات با تعبیر «وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ؛ (13) و از غذاهای پاک و پاکیزه روزیشان دادیم» به این لذّت و میل اشارت دارد.

حدود اخلاقی خوردن و آشامیدن
اکنون پرسش این است که مطلوبیّت و نامطلوبیّت و ارزش مثبت و منفی اخلاقی این میل از کجا پیدا می شود؟ در پاسخ باید گفت دراین مورد هم مثل سایر مواردی که گفته شد، ارزش های اخلاقی در گزینش انسان ریشه دارند و به کمیّت و کیفیّت یا جهتی خاص در استفاده از خوردنی ها و آشامیدنی ها مربوط می شوند.

دیدگاه ارزشی قرآن درباره خوردن و نخوردن
اینکه آدمی هوسناکانه در جست و جوی تنوع در غذا باشد، حاکی از این است که به لذایذ مادّی و حیوانی بستگی دارد و آن را در زندگی برای خود هدف قرار داده است و چنین حالتی نکوهیده است. البته مذمّت های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که همگی به کمیّت، کیفیّت و جهت و ریشه و اساس به تزاحم با سایر کمالات انسانی برمی گردد. بعضی از آیات، انسان را از خوردن بعضی چیزها که با کمالات انسان تزاحم دارد باز می دارند:
إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِیرِ وَمَا اُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ (14) برای شما خوردن گوشت حیوان مرده و خون و گوشت خوک و آن چه به نام غیر خدا ذبح شده حرام شد، پس هر کس ناگزیر شد از خوردن آن [= یعنی راه دیگری برای سدّ رمق نداشت] و از حدّ ضرورت تجاوز نکرد، گناهی بر او نیست که خداوند بخشنده و رحیم است.
قرآن گاه عنوانی کلّی درباره خوردنی ها و نوشیدنی ها ارائه می دهد که می توان ملاک و ریشه حرمت و حلیّت را از آن یافت:
-وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ؛ (15) و برایشان چیزهای پاک و پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک و پلید را حرام گردانید.
-یَا أیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأنصَابَ وَالأزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ؛ (16) ای کسانی که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و تیرهای قرعه پلید و از عمل شیطان اند. پس، از آن ها روی گزینید، باشد که رستگار شوید.
دراین آیه نیز به پلیدی و زشتی چیزهایی مثل شراب و قمار و … حکم کرده که پلیدی هر یک به تناسب موضوع خاص خود، منشأ رفتار خاصی از انسان در ارتباط با آن خواهد شد. در مورد شراب، پلید و ناپاک بودن آن به این معناست که نوشیدن آن، عملی زشت و شیطانی و سبب زوال عقل است و مفاسد دیگری در پی دارد.
از جمله چیزهایی که ضرر معنوی دارد، خوردن گوشت حیوانی است که به نام خدا ذبح نشده باشد:
وَلَا تَأکُلُواْ مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ وَإِنَّهُ لَفِسقٌ؛ (17) از خوردن گوشت حیوانی که به نام خدا ذبح نشده بپرهیزید که آن فسق خواهد بود.
سربریدن حیوانات برای استفاده از گوشتشان، نوعی تصرّف در مخلوقاتی است که خدا به آن ها زندگی داده و مِلک خدا هستند و حال که انسان حیات را از آن ها می گیرد، باید این تصرّف و این عمل به اذن خدا و به نام او صورت پذیرد. اگر انسان آن قدر از خدا و قیامت غافل و به معنویات بی توجه باشد که حتی موقع کشتن حیوان، توجهی به خدای جان آفرین نکند، حق ندارد از گوشت آن بخورد. بنابراین، منع از خوردن بعضی ازخوردنی ها و حرمت آن، در حقیقت به لحاظ رعایت جنبه معنوی است.
خداوند با لطفی که به انسان دارد، چنین لیافت هایی به او داده که قادر است به بالاترین حدّ از رشد و صعود نایل آید؛ ولی انسان قدرخود را نمی شناسد و با خوردن چند لقمه غذای حرام و ناباب یا بیش از حدّ، خود را از چنین کرامتی محروم می کند. این گونه تزاحمات سبب می شود که خوردن و آشامیدن در شکل و کیفیّتی خاص یا بیش از اندازه، ارزش منفی یابد.

پی نوشت ها :

1.زخرف (43)، 71.
2.محمد (47)، 15.
3.حجر (15)، 45 – 48.
4.فاطر (35)، 33 – 35.
5.بلد (90)، 4.
6.اعلی (87)، 16 و 17.
7.انفال (8)، 67.
8.اعراف (7)، 32. ر. ک: علی بن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، ج 1، ص 23.؛ محسن الفیض کاشانی، الصافی، ج 2، ص 191.
9.سجده (32)، 17.
10.سجده (32)، 27 و یس (36)، 23: «وَ آیَهٌ لَّهُمُ الأرْضُ الْمَیْتَهُ أحْیَیْنَاهَا وَأخْرَجْنَا مِنْهَا حَبّاً فَمِنْهُ یَأکُلُونً» و آیه 22 بقره: «وَأنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراِت رِزْقاً لَکُمْ» و نیز آیه 33 سوره ابراهیم با همین تعبیر آمده است.
11.نحل (16)، 14.
12.غافر (40)، 79. مشابه این آیه، آیه 72 سوره یس است که می فرماید: «وَ ذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَ مِنْهَا یَأکُلُونَ».
13.جاثیه (45)، 16.
14.بقره (2)، 173.
15.اعراف (7)، 157.
16.مائده (5)، 90.
17.انعام (6)، 121. ر. ک: سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج 7، ص 353؛ عبد علی العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج 1، ص 762.
منبع : کتاب انسان سازی در قرآن

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید