نویسنده: محمد دشتی
پنجم – الگو بودن امام علی (ع) از زبان دوست و دشمن
امام علی (ع) و راه و رسم و زندگی کردن و اجتماعی او، برای دوست و دشمن الگوی تربیتی بود، همه به آن اعتراف داشتند که به برخی از نمونه ها اشاره می شود:
الف – پس از ضربت خوردن امام علی (ع) باد تندی وزیدن گرفت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین با جملات زیر، همه ی موجودات را از این جنایت هولناک آگاه ساخت:
تَهدَّمَت والله اَرکانُ الهُدی، وانطَمستَ واللهِ نُجومُ السَّماءِ و اَعلامُ التُّفی وَانفَصمَت واللهِ العُروهُ الوُثقی، قُتِلَ ابنُ عَمَّ محمدُ المصطَفی، قُتلَ الوَصیُّ المُجتَبی، قُتلَ عَلیُّ المرتَضی، قُتلَ و الله سَیَّد الاوصیاءِ، قَتَلهُ اَشقی الاشقِیاء.
«به خدا سوگند ارکان هدایت ویران شد، به خدا سوگند ستارگان آسمان تاریک و نشانه های تقوا متزلزل گشت.
به خدا سوگند ریسمان محکم الهی بریده و پسر عم رسول خدا (ص) کشته شد، کشته شد وصیّ پیامبر برگزیده، کشته شد علی مرتضی، سوگند به خدا کشته شد بزرگ امامان به دست شقی ترین انسان ها.»
ب – امام علی (ع) وصیت فرمود:
دنباله ی تابوت را بردارید، زیرا جلوی تابوت را جبرئیل برمی دارد. و هر جا فرود آمد آنجا قبر من است.
پس از غسل و کفن آن حضرت، امام حسن و امام حسین (ع) عقب تابوت را برداشتند و دیدند که سر تابوت بلند شده به حرکت در آمد که تا نیزار «نجف» رفتند، وقتی سر تابوت فرود آمد تابوت را برداشته و به کندن آن مکان مشغول شدند،
ناگهان قبری آماده و لحدی مهیا شده، ظاهر گشت و تخته ی نوشته شده ای که در آن دو سطر به خط «سریانی» نقش بسته بود،
دیده شده که ترجمه ی آن چنین بود:
بِسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما حَفرهُ نوحُ النبیّ لِعلیٍّ وَصیِّ محمدٍ (ص) قبلَ الطوفانِ بِسبعَمَاهِ عامٍ.
«این قبری است که نوح پیامبر هفتصد سال پیش از طوفان، برای علی وصی محمد (ص) حفر کرده است».
به روایتی دیگر، نوشته ی تخته چنین بود:
ما اِدَّخَرَه ُجَدَّه ُنُوحِ النَّبیَّ لِلعبدَ الصالحِ الطّاهرِ المُطهَّرِ
«این قبری است که نوح پیامبر (ص) آن را برای بنده ی صالح و پاک (علی بن ابیطالب) آماده ساخته است.»
به هر حال چون خواستند آن حضرت را داخل قبل نمایند، شنیدند که هاتفی می گفت:
او را بر تربت پاکیزه ای نازل نمائید که حبیب به سوی جیب خود مشتاق گردیده، حاضران در اثر آن صدا متحیر شدند.(1)
و نیز این صدای غیبی شنیده شد که برای تسلیت داغ دیدگان بود:
اَحسنُ الله لَکُم العَزأ فی سَیِّدکُم وحُجَّهُ اللهِ عَلَی خَلقِهِ.(2)
«خدا در این عزا پاداش نیکو به شما دهد که بزرگ شما و حجت خدا بر خلق را از دست دادید.»
تشریفات دفن امیرالمؤمنین (ع) در آن محل پیش از طلوع صبح پایان یافت.
در این وقت ابری بر فراز قبر ظاهر گشت و مرغان سفیدی نمودار شدند، چون قبر را با خاک انباشته کردند و با زمین هموار ساختند پرندگان و ابرها از دیده ها ناپدید شدند.(3)
ج- چون از کار دفن فارغ شدند، صعصعه بن صوحان عبدی در کنار قبر ایستاد و در حالی که یک دست خود را بر قلبش گذاشته بود، با دست دیگر خاک بر سر پاشید و گفت:
بِابی اَنتَ و اُمّی یا امیرالمؤمنینَ
ثُمَ قالَ هَیناً لَکَ یا اَبا الحَسَن، فَلَقد طابَ مَولَدکَ و قَوَیَ صَبرکَ و عَظُمَ جِهادِکَ و ظَفَرَت بِرأیِکَ و رَبحَت تِجارَتُکَ و قَدَّمتَ عَلی حالقِکَ فَتلقاک َاللهَ بِبشارتهِ و حَفتک َملائکتهُ واستقررتَ فی جَوارِ المصطفی وَ شَربتَ بِکأسهِ الاوفی، فَاسالُ اللهَ اَن یمنَّ عَلینا بِاقتفائنا اَثرکَ والعملِ بِسیرتکَوالموالاهِ لِاولیائکَ والمُعاداهِ لاعدائکَ و اَن یَحشُرنا فی زُمرهِ اولِیائکَ…(4)
«پدر و مادرم به فدایت یا علی،
مرگ گوارایت باد، که محیط رشد تو پاک بود و شکیبائی تو زیاد و جهادت بزرگ، بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت.
بر آفریننده ات نازل گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و فرشتگان او به گردت در آمدند.
در همسایگی پیامبر جایگزین گشتی و خداوند تو را در قرب خود جای داد و به درجه ی برادری مصطفی رسیدی و از کاسه ی لبریزش آشامیدی.
از خدا می خواهیم که از تو پیروی کنیم و به روش هایت عمل کنیم.
دوستانت را دوست بداریم و دشمنانت را دشمن، و در جرگه ی دوستانت محشور گردیم.
دریافتی آنچه را دیگران در نیافتند، و رسیدی به آن چه که دیگران نرسیدند، در پیشگاه برادرت پیامبر جهاد کرد و به دین خدا آن چنان که شایسته بود قیام کردی تا سنت ها را بر پا داشتی و آشوب ها را اصلاح نمودی و اسلام و ایمان منظم گشت.
بر تو باد بهترین درودها.
به وسیله ی تو پشت مؤمنان محکم شد و راه ها روشن گشت و سنت ها بپا ایستاد.
احدی فضائل و سجایای تو را در خود جمع نکرد.
ندای پیامبر را جواب گفتی، به اجابتش بر دیگران پیشی گرفتی، به یارانش شتافتی و با جان خویش حفظش کردی، با شمشیر ذوالفقار ترس و وحشت را زدودی و پشت ستمگران را شکستی، بنیان های شرک و پستی را در هم فرو ریختی و گمراهان را در خاک و خون کشیدی، پس گوارایت باد ای امیرمؤمنان.
نزدیک ترین مؤمنان بودی به پیغمبر (ص)، اول کسی بودی که به اسلام گرویدی، از یقین لبریز و در دل محکم و از همه فداکارتر و نصیبت از خیر بیشتر بود.
خداوند ما را از اجر مصیبت محروم نکند و پس از تو ما را خوار نگرداند.
به خدا سوگند که زندگی تو کلید خیر بود و قفل شرّ، و مرگت کلید هر شّری، و قفل هر خیری است، اگر مردم از تو پذیرفته بودند از آسمان و زمین نعمت ها بر ایشان می بارید، اما آنان دنیا را بر آخرت برگزیدند.» (5)
پس به شدت گریه کرد و حاضرین را گریاند و به امام حسن و امام حسین (ع) و دیگر فرزندان حضرت تسلیت و تعزیت داد.
آنگاه شبانه به کوفه برگشتند.
چون روز شد، تابوتی از خانه امیرالمؤمنین (ع) خارج کردند و آن را در بیرون کوفه به مصلی گذاشتند، امام حسن (ع) بر آن نماز خواند و سپس بر شتری بسته و با بعضی از غلامان به سوی مدینه روان داشتند، تا منافقان ندانند که قبر امام علی (ع) در کجاست؟
د – ابن عساکر می نویسد:
معاویه در روزی بسیار گرم، با زن خود مشغول صحبت بود،
وقتی خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به وی دادند آیه ی استرجاع را خواند و گفت:
ما ذا فَقدوا مِن العلمِ و الحلمِ والفضلِ وَ الفقهِ
«مردم چگونه معدن علم و حلم و فضیلتها و فقه را از دست دادند ؟»
زنش گفت: من تعجب می کنم، تو تا دیروز به او ناسزا می گفتی، امروز بر مرگ او متأثری ؟
معاویه گفت:
وای بر تو، تو نمی دانی که علی از جهت علم و فضل شبیه چه شخصیتی بود؟
به روایت دیگر چون خبر شهادت آن حضرت را شنید گریه کرد.(6)
طبق نقل ناسخ وقتی خبر شهادت امیرالمؤمنین (ع) را به معاویه دادند گفت:
اِنَّ الاسد الَّذی یفترشُ ذِراعیهِ فی الحربِ قَد قَضی نَحبهُ
«آن شیری که پنجه های خود را در جنگ بر زمین می گستراند، جهان را وداع گفت، و این شعر را نیز خواند:
قُل لِلأ رانِبِ تَرعی انما سَرحَت
و لَلظَّباءِ بِلا خَوفٍ وَ لا وَجَلٍ(7)
( این شعر کنایه از این است که دشمنان و ستیزه جویان آن حضرت از این پس آسوده شوند، چنان که با مرگ شیر، خرگوش ها و آهوها آسوده می شوند.»)
هـ – چون عبدالله بن عمر خبر شهادت حضرت امیرالمؤمنین (ع) را شنید بسیار تأسف خورد، و این آیه ی شریفه را خواند:
اَولم یَروا اَنّا نَأتیَ الارضَ نَنقصها من اَطرافها(8)
آنگاه گفت:
ای امیرالمؤمنین همانا تو در علم، ظرف اکبر بودی، امروز با رفتن تو علم اسلام ناقص گردید و رکن رکین ایمان شکست خورد و از بین رفت.(9)
و- به هر حال، امام حسن (ع) در حالی که، عمامه ی سیاهی بر سر گذاشته بود، با کثرت اندوه و حزن در کوفه به منبر رفت و بعد از اداء حمد و ثنای الهی فرمود:
َلقد قُبضَ فی هذهِ الّلیلهِ رَجلُ لَم یَسبِقهُ الاوَّلُونَ بِعملٍ وَ لا یُدرکهُ الاخرون، اِنهُ کانَ لِصاحبِ رایهِ رَسول اللهِ (ص) جِبرئیلُ عَن یَمینهِ و میکائیلُ عَن یَسارهِ قَد یُرجعُ حَتی یَفتحَ اللُه عَلی یَدیهِ، وَ لَقد قُبُضَ فی هذه اللَّیلهِ الَّتی نُزلَ فیه القُرآنَ و عَرجَ فیها عیِسی بنُ مَریمَ.
ولَقد تَوفی فیها یُوشعُ بنُ نُونِ وَصی مُوسی، وَ ما خَلفَ بَیضاءً و لا حَمراءً اِلا سَبعمأهَ دِرهمٍ مِن فَضلِ عَطائهِ اَرادَ اَن یُباعَ بِها خادماً لَاهلهِ، ثُمَّ خَنفتهُ العبرهُ.
فَبکی و بَکی الناسُ.
«ای مردم در این شب شخصیتی کشته شد ( و از میان شما رفت) که در عمل خیر، کسی از اولین و آخرین بر او سبقت نگرفت نه گذشتگان نظیر او را دیده اند او را خواهند دید.
او صاحب پرچم (دین) و پیامبر بود، که جبرئیل از جانب راست و میکائیل از جانب چپ او را حمایت می کردند.
که پیوسته از میادین پیکار پیروز و فاتحانه برمی گشت، او در شبی، به عالم بقاء پیوست که قرآن در آن شب نازل شد، و حضرت عیسی بن مریم (ع) در آن شب به آسمان عروج کرد، و یوشع بن نون وصی حضرت موسی (ع) در آن شب از دنیا رفته است.»
و چیزی از درهم و دینار از خود باقی نگذاشته، مگر هفتصد درهم که از اعطاء و بخشش هایش زیاده آمده بود، و می خواست با آن خادمی برای اهل خود بخرد.
در این حال شدت گریه گلوی مبارک آن حضرت را گرفت، و ناله از مردم برخاست.(10)
ز- ابی حمزه ی ثمالی از امام باقر (ع) نقل کرد که آن حضرت فرمود:
منظور از صراط در آیه ی شریفه ی :
«صراط الله الذی له ما فی السماوات و ما فی الارض» (11) علی (ع) است.
«خداوند علی (ع) را بر آنچه در آسمانها و زمین است خزانه دار قرار داده و او را بر محتویات زمین و آسمان ها امین شناخته است.» (12)
ششم – الگو بودن علی (ع) از زبان دانشمندان دنیا
الف – زمخشری می نویسد:
چه بگویم درباره ی مردی چونان علی (ع) که دشمنانش فضیلت او را از روی حسد و طمع، کتمان می کرده و پنهان نگاه می داشتند.
و دوستانش از روی ترس و خوف مناقبش را اظهار نمی کردند،
و با این حال دنیای علم و فضیلت در برابر آثار و مأثر این مرد آسمانی سر تعظیم و فروتنی خم کرده و صفحات بسیاری از تاریخ اسلام را به خود اختصاص داده است.
به حق باید گفت:
پیامبر اسلام (ص) دو معجزه داشت،
یکی معجزه ی آسمانی، که قرآن است و با طراوت دل های مرده را حیات می بخشد و پژمردگی را می زداید و آنها را شکوفا و بارور می سازد.
و دیگری معجزه ی انسانی است،
این معجزه علی (ع) است،
که نمونه ی عالی بشریت و بلکه انسان فوق بشر و یک مثل اعلاء است، و به قول دانشمند بزرگ، اگر مکتب تربیتی پیامبر اسلام(ص) جز علی (ع) معجزه ای نداشت برای حقانیت این آئین راستین و انسان ساز کافی بود(13)
ب – جبران خلیل جبران که یکی از علمای بزرگ مسیحیت و مرد هنر و صاحب ذوق بدیعی است، لب به ستایش علی (ع) گشوده و می گوید:
«به عقیده ی من علی بن ابیطالب (ع) نخستین مرد از قوم عرب است که وجودش جامع همه ی فضائل کامله بوده، و روح فضیلت را در قوم خویش دمید و آهنگ آن را به گوش مردم رسانید که پیش از آن مانند آن را نشنیده بودند.
به گونه ای که آنها در بین تاریکی های جاهلیت از روش روشن او متحیر ماندند.
آن کس که طریقه ی امام علی (ع) را پسندید به فطرت سلیم بازگشت و از نهاد پاک خود رأی گرفت.
و آنکه از در خصومت وارد شد، جاهلیت را ترجیح داد، چه او فرزند جاهلیت بود.»
جبران خلیل معتقد بود که:
دو طایفه ی شیفته ی روش علی بودند، یکی خردمندان پاک دل،
و دیگری نیکو سرشتان با ذوق.
علی بن ابیطالب (غ) شهید عظمت خویش گشت، او از دنیا رفت درحالی که نماز بر زبانش جارش و دلش از شوق خدا لبریز بود.
مردم عرب حقیقت مقام او را درک نکردند. تا گروهی از مردم کشور همسایه ی آنها «ایران» برخاسته این گوهر گران بها را از سنگ تشخیص داده و او را شناختند.
جبران خلیل اضافه می کند که:
علی (ع) مانند پیامبران در گذشت.
مقام و شأن او در بصیرت و بینائی مانند پیامبران بود، و اختصاص به شهر و بلد و قوم و زمان و مکان خاصی نبوده است، بلکه شخصیت او بین المللی بود.
جبران همیشه نام علی (ع) را در مجالس خاص و عام به زبان می آورد و تعظیم می کرد و می گفت علی از جهان رفت، اما هنوز رسالت خویش را، به کمال تبلیغ نکرده بود.(14)
ج- شبلی شمیل (15) درباره ی علی (ع) می گوید:
امام علی (ع) شخصیتی است که پس از چهارده قرن یک فرد مادی که پیوند او با تمام مذاهب گسسته است و جز ماده و انرژی چیزی را نمی پذیرد، درباره ی امام علی (ع) چنین می گوید:
الامامُ عَلیُّ بنَ ابیطالبٍ عَظیمُ العظماءِ نُسخهُ مُفردهُ لَم یَرلها الشَّرقُ وَلاالغربُ صُورهً طِبقَ الاصلَ لا قَدیماً و لا حِدیثاً.
«امام و پیشوای انسان ها علی بن ابیطالب(ع) بزرگ و یگانه نسخه ایست. با اصل خود ( پیامبر عالیقدر اسلام) مطابق است، هرگز اهل شرق و غرب، نسخه ای مطابق او، درگذشته و حال ندیده است.»(16)
د – میخائیل نعیمه، یکی از دانشمندان ملت مسیح است، در مقدمه و تقریظی که برکتاب «صوت العداله الانسانیه» نوشته، درباره ی حضرت علی (ع) چنین می گوید:
پهلوانی امام (ع) نه تنها در میدان نبرد بود، بلکه در روشن بینی و پاکدلی و بلاغت و سحر بیان و اخلاق فاضله و شور ایمان و بلندی همت و یاری ستمدیدگان و نا امیدان و متابعت حق و راستی و بالجمله در همه ی صفات حسنه، پهلوان بود.
هر چند مدت ها بر آن گذشته است، اما هنوز سودهای بسیاری از آن می توان برد، هرگاه بخواهیم بنیاد زندگی نیکو و سعادتمندی را بگذاریم، باید به روش او رجوع کرده و دستور و نقشه را از او بگیریم.(17)
هـ جُرج جرداق مسیحی، نویسنده ی معروف لبنانی در کتاب «صوت العداله الاسلامیه» در باره ی علی (ع) چنین می نویسد:
ماذا عَلیکِ یا دُنیا لَو حَشَدتِ قُواکِ فَاَعطَیتِ فی کُلِّ زَمَنٍ عَلیاً بِعَقلهِ و قَلبهِ و لِسانِهِ وَ ذی فِقارهِ
«ای دنیا چه می شد اگر همه ی نیروهایت را درهم می فشردی و در دوران ما شخصیتی مانند علی (ع) را با آن عقل و دل و زبان و شمشیر، نمودار می کردی؟» (18)
ز- فیلسوف انگلیسی، کارلیل، در بخش های اسلامی هرگاه به نام علی (ع) می رسید، بزرگی علی چنان او را به وجد می آورد که از بحث علمی بیرون می شد و بی اختیار شروع به مدیحه سرائی او می کرد و چنین می گفت:
«ما نمی توانیم علی را دوست نداشته باشیم و به وی عشق نورزیم زیرا هر چه خوبی هست که ما آن را دوست داریم. همه در علی جمع بوده است.
او جوانمرد شریف و بزرگواری بود که دلش سرشار از مهر و عطوفت و دلیری بود.
از شیر شجاع تر، اما شجاعتش آمیخته با مهر و عطوفت و لطف و احسان بود.
پیش از رحلت خود درباره ی قاتلش از او نظرخواهی کردند، فرمود:
اگر زنده ماندم خود می دانم چه کنم و اگر در گذشتم اختیار با شماست، اگر او را خواستید قصاص کنید به جای یک ضربت، یک ضربت بیش نزنید، و اگر عفو نمائید به تقوی نزدیکتر است.»(19)
ح_ لامنس، مستشرق معروف می گوید:
برای عظمت علی بن ابیطالب این بس که تمام اخبار و تواریخ علمی اسلامی، از او سرچشمه می گیرد.
او حافظه و قوه ی شگفت انگیزی داشته که همه ی علماء و دانشمندان، اخبار و احادیث خود را برای وثوق و اعتبار به او می رسانند.
علمای اسلام از مخالف و موافق، از دوست و دشمن مفتخرند که گفتار خود را به علی (ع) مستند دارند.
چه گفتار او حجیّت قطعی داشت و او باب مدینه ی علم بود و با «روح کلی» پیوند تامّ داشته است.(20)
ط – بولس سلامه، که یکی از شخصیت های ادبی و از مفاخر شعرای مسیحی عرب به شمار می رود،
او دیوان اشعارش را به هدف مقدس تعریف و توصیف علی (ع) مشحون ساخته است.(21)
ی – نظر بارون کاردیفو، در مورد علی (ع)
عالم فرانسوی «بارون کاردیفو» در اسباب و علل حوادث اسلام و تفحص کامل نموده و حقایق بسیاری در این موضوع کشف کرده و آن را با اُسلوب شیرین مربوط به یکدیگر قرار داده و از پهلوانی و شجاعت علی (ع) در جنگ های مسلمانان با قریش بسیار سخن گفته و دلیری او را می ستاید و می گوید:
علی (ع) پهلوانی بود که در عین دلیری دلسوز و رقیق القلب بود، شهسواری بود که در هنگام رزم آزمائی زاهد بود او از دنیا صرف نظر نمود و به مقام و منصب بی اعتنائی بود، او در راه حقیقت جان خویش را فدا کرد، روح او بسیار عمیق، و انتهای آن ناپدید و در هر جائی خوف الهی او را فروگرفته بود.(22)
ک – سخنان « مادام دیالافوا» ( سیاح فرانسوی)
در مورد امام علی (ع)
مادام دیالافوا در مقام تعریف حضرت علی (ع) چنین می نویسد:
احترام علی (ع) در نزد شیعه به منتهی درجه است و حقاً هم باید اینطور باشد، زیرا این مرد بزرگ علاوه بر جنگ ها و فداکارهائی که برای پیشرفت اسلام کرد در دانش و فضائل و عدالت و صفات نیک بی نظیر بود و نسلی پاک و مقدس هم از خود باقی گذارد. فرزندانش نیز از او پیروی کردند و برای پیشرفت مذهب اسلام مظلومانه تن به شهادت دادند.
امیرالمؤمنین علی (ع) کسی است که بت هائی را که اعراب شریک خدای یگانه می پنداشتند، همه را شکست و وحدت پرستی را تبلیغ کرد.
علی کسی است که در قضاوت به منتهای درجه ی عدالت رفتار می کرد و در اجرای قوانین الهی اصرار و پافشاری داشت.
علی کسی است که تمام اعمال و رفتارش نسبت به مسلمانان منصفانه بود.
علی کسی است که تهدید و نویدش قطعی بود.
«مادام دیالافوا» در ادامه ی این بحث خطاب به خود چنین می گوید:
ای چشمان من گریه کنید و اشک های خود را با آه و ناله ی من مخلوط نمائید و برای اولاد پیامبر که مظلومانه شهید شدند، عزاداری کنید.(23)
ل – پطروفشکسی، استاد دانشگاه لنینگراد، گوید: علی (ع) تا سرحد شور و عشق پای بند دین و صادق و راستگو بود…
وتمام صفات اولیاء الله یعنی یکجا در وجودش جمع بود(24)
پی نوشت ها :
1- بحار ج 42 ص 295.
2- ناسخ ص 634.
3- ناسخ ج علی (ع)، ص 638.
4- بحار ج 42 ص 295- 296
5- جاذبه و دافعه ی علی (ع)، ص 102 الی 104
6- تاریخ دمشق 3ص 339-340
7- ناسخ جلد علی (ع) ص 642
8- آیه ی 42 سوره ی رعد
9- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 308.
10- مقاتل الطالبین ص 33، و اثبات الوصیه ص 127، و اعلام الوری ص 308، تاریخ دمشق ج 3 ص 330- 331، روضه الوعظین، ص 167.
11- شوری آیه 53.
12- تفسیر برهان ج 4 ص 133، و بصائر الدّرجات ص 126، وغایه المرام ص 515.
13- مکتب اسلام ص 1 سال 14.
14- صوت العداله الانسانیه ج 1 ص 416، ترجمه ی شعرانی.
15- شبلی دانشمندی است مادی که در سال 1335 هجری در گذشت، وی شاگرد برجسته ی مکتب داروین بوده و نخستین کسی است که نظریه ی تحول را در شرق منتشر ساخت سپس برخلاف مکتب استاد خود، که یک فرد الهی بود، به انکار مقدسات و جهان ماوراء طبیعت برخاست و تا لحظه مرگ از مکتب مادی گری پیروی نمود.
وی با اصراری که در انکار توحید داشت، دلایل روشن و واضح وجود صانع را ندیده می گرفت، ولی در برابر شخصیت فرزند ابیطالب (ع) سر تعظیم فرود آورده و عظمت پیشوای موحدان را پس از چهارده قرن از لابلای تاریخ و آثار فکری و علمی او لمس می نمود.
16- کتاب پژوهش عمیق ص 6- 7 و الامام علی ج 1 ص 4.
17- صوت العداله الانسانیه ج 1 ص 2- 3 مقدمه شعرانی.
18- صوت العداله .
19- ترجمه ی صوت العداله الانسانیه ج 1 ص 424.
20- زندگانی امیرالمؤمنین ج 1 ص 8، لامنس یکی از کشیشان بلژیک است که در زبان عربی و تاریخ عرب مهارت تام داشت، اما به سبب تعصب دینی، مقدسات اسلامی را زشت جلوه داده، وی در سال 1937 میلادی وفات یافت.
21- زندگانی امیرالمؤمنین ج1 ص9.
22. صوت العداله الانسانیه ج 1 ص 426.
23-سفرنامه ی دیالافواص 683، تألیف دیالافوا و ترجمه ی فرموشی چاپ دوم، مادام دیالافوا یک زن مسیحی اهل فرانسه بوده و در سال 1881 میلادی به همراه شوهر خود به ایران مسافرت کرده است.
24- مقدمه ی تفسیر نهج البلاغه، استاد محمد تقی جعفری ج 1 ص 210.
منبع مقاله: دشتی، محمد، (1385)، امام علی (ع) و مباحث تربیتی، قم: نشر مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین (ع)، چاپ سوم 1385.