نویسنده:دکتراحمد احمدی
منبع:روزنامه رسالت
یکى از جویبارهاى مهم دانش، که در کنار سایر جویبارهاى زلال معرفت، از سرچشمه عظیم و جوشان علوم و معارف قرآن کریم منشعب شد،ترجمه قرن کریم است.
اززمانى که در سرزمین خراسان – پس از بحث و گفتگوى فراوان پیرامون جواز یا عدم جواز ترجمه قرآن – تصمیم به ترجمه این کتاب آسمانى گرفتند ، تاکنون شاید تنها به زبان فارسى هزارها ترجمه انجام گرفته باشد و خود همین کار گنجینه عظیمى از لغات و ترکیبات دلنشین زبان فارسى را از دستبرد تلف نگه داشت. تنها در آستان قدس رضوى دهها نسخه از این ترجمههاى کهن موجوداست که برخى از استادان محترم دانشگاه سى نسخه از آنها را منبع گردآورى واژههاى زبان فارسى آن عصر قرار داده است.
بررسى آغاز کار ترجمه و سیر تاریخى آن در هر یک از زبانهاى روى زمین، خود شغل شاغلى است که هدف این مقاله نیست و باید گروهى از قرآن شناسان و متخصصان ترجمه، به صورت جدی، فنى و مستمر به آن بپردازند. در این مقاله فقط مى خواهم توجه ارباب نظر را به این نکته مهم معطوف سازم که: ضرورت دارد ترجمهاى دقیق ،فنى و آکادمیک، بر اساس اصول و مبانى علمى ترجمه و با استفاده از شیوههاى بدیع رایج، به بهترین وجه، از قرآن کریم به عمل آید و سپس بر اساس همان ترجمه و با همان شیوه، ترجمه قرآن به زبانهاى دیگر انجام گیرد و پیدا است که این کار مستلزم چند سال وقت گذارى گروهى از مفسران و مترجمان آگاه به دو زبان مبداء و مقصد است. باید ترجمهاى با چنان اعتبار خدشهناپذیرى فراهم ساخت که هیچکس از آن،به ترجمه دیگرى روى نیاورد و وقتى دانشجو، استاد یا نویسندهاى مىخواهد ترجمه آیهاى را در نوشته خویش بیاورد با اطمینان خاطر از آن نقل کند و ضرورت این کار وقتى روشن مىشود که مرورى به ترجمههاى معروف و در دسترس داشته باشیم و ببینیم در آنها چه مایه خطاهاى بزرگ لفظی، و معنوى و حتى عقیدتى وجود دارد. خداى به مرحوم استاد الهى قمشهاى رفعت مقام دهد،کسانى که آن روحانى وارسته را دیدهاند مىدانند که در زهد و عبادت و تقوا و اخلاص و نیز در علم و حکمت و شعر و ادب چه جایگاه رفیعى داشت؟ دیوان اشعارش نمونه بارز ذوق و زبردستى وى در ادب فارسى است و « حکمت الهى » او نشانگر توان والاى وى در فهم و نگارش متون دشوار فلسفه و حکمت. این عالم بزرگوار بى گمان از سر اخلاص و براى خدمت به دین خدا قران کریم را ترجمه و اندکى هم تفسیر کرد و ظاهرا ترجمه وى امروز بیش از هر ترجمه دیگرى در دسترس مردم است. اما ( از بىدقتى و بىتوجهى ناشران سوداگر که بگذریم – ترجمه این نیکمرد دانشمند، خطاهایى دارد که ترجمه را نیازمند اصلاحى چشمگیر مىسازد و جا دارد فرزند دانشمند ایشان استاد دکتر حسین الهى قمشهاى به این مهم بپردازند و آنان را از آغاز تا پایان به دقت بنگرند و اصلاح کنند.
ما در اینجا به عنوان نمونه مواردى را که در یک مرور گذرا بر چند موضع دیدهایم مطرح مىکنیم:
1- ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین(بقره/2) ترجمه: « این کتاب بى هیچ شک راهنماى پرهیزکاران است.»
چنان که مىبینیم عبارت « لا ریب فیه» را در اینجا،قید گرفتهاند با آن که به گفته کشاف و دیگران یا ذلک الکتاب مبتدا و لاریب فیه خبر است، یا ذلک مبتدا و الکتاب خبر و لاریب فیه، خبر بعد از خبر است و اگر « فیه» را هم خبر مقدم و « هدی» را مبتداى موخر بگیریم – که گرفتهاند – باز هم به گفته زمخشرى و آلوسى باید براى «لاریب» عبارت « فیه» را در تقدیر گرفت و باز هم مىشود « لاریب فیه» که خبر ذلک الکتاب و یا خبر بعد از خبر خواهد بود و بهر حال قید نیست .
2- لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم ثم رددناه اسفل سافلین (تین/3 و 4)
ترجمه : « که ما انسان را در (مقام) احسن تقویم (و نیکوترین صورت در مراتب وجود) بیافریدیم سپس (به کیفر کفر و گناهش ) به اسفل سافلین (جهنم و پستتر رتبه امکان برگردانیدیم.»
همانطور که مىبینیم « اسفل سافلین » را ظرف، آن هم « جهنم و پستتر رتبه امکان » گرفتهاند، با آن که «سافلین » جمع مذکر عاقل و « اسفل » حال است از ضمیر «ه» در « رددناه» و باید چنین ترجمه شود:… ما انسان را در بهترین صورتبندى – یا ترکیب – آفریدهایم سپس او را (به کیفر کردارش) پستترین پستان یا به صورت پستترین پستان – باز گردانیدیم.
3- و سیجنبها الاتقى الذى یوتى ماله یتزکى (لیل /17/18)
ترجمه : « و اهل تقوى از آن آتش دورى جستند(و محفوظ ماندند….)»
توجه داشته باشیم که فعل « سیجنبها» مضارع مجهول است و معنى چنین خواهد شد: « و پروا پیشهترین را که مال خویش را … مىدهد از آن (آتش ) دور خواهند ساخت….، یا کنار زده خواهند شد.»
4- اذ قال الله یا عیس انى متوفیک و رافعک الى و … (آل عمران/55)
ترجمه : « بیادآر وقتى که خداوند فرمود اى عیسى همانا من روح ترا قبض نموده و بر آسمان(قرب خود ) بالا برم.
5- فلما توفیتنى کنت انت الرقب علیهم (مائده /117)
ترجمه : (عیسى گفت….) «وچون روح مرا به قبضه تصرف گرفتى باز تو خود نگهبان و ناظر احوال آنان بودی.
چنان که مىبینیم توفى به قبض روح ( یا میراندن ) ترجمه شده و این خلاف عقیده مشهور شیعه و حتى بسیارى از اهل سنت است و خود استاد عالیقدر آیه « بل رفعه الله الیه» در سوره نساء را این طور ترجمه کردهاند: « بلکه خدا او را به سوى خود بالا برده و این ، با آن دو ترجمه قبلى سازگار نیست، زیرا در آن دو،گفته شده که خدا او را قبض روح کرد(مى رانید) و در این، گفته شده است که او را (زنده) فرا برد.
6-…. ان اقذفیه فى التابوت فاقذفیه فى الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدولى و عدوله …(طه/39)
ترجمه :« وحى کردیم که کودک خود را در صندوقى گذار و به دریا افکن (چنین کرد و ) امواج دریا کودک را به ساحل رسانید تا دشمن من و آن طفل (یعنى فرعون) از دریا طفل را برگرفت…»
مىبینیم «فلیلقه» که فعل امر غایب است و نیز یاخذه که جواب امر است هر دو به فعل ماضى (رسانید) و برگرفت ترجمه شده، در صورتى که ترجمه آیه چنین است: (وحى کردیم) که او (کودک) را در صندوق بگذار سپس او را به دریا بینداز، پس دریا باید او را به ساحل بیفکند تا دشمن من و دشمن او (فرعون) او را برگیرد.
7- نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذاالقرآن(یوسف/3)
ترجمه: طما بهترین حکایات را به وحى این قرآن بر تو مىگوئیم.»
در این آیه شریفه قصص بفتح قاف مصدر است با قصص به کسر قاف که جمع قصه است اشتباه شده است. ترجمه درست آیه این است : ما با وحى کردن این قرآن به تو، با بهترین داستان سرایى بر تو داستان مىسرائیم.
ترجمه جناب آقاى معزى هم که به اندازه ترجمه مرحوم الهى قمشهاى مورد استفاده همگان نیست،اما به هر حال از ترجمههایى است که در دسترس عموم است،خطاها و کمدقتىهایى بسیار بیشتر از ترجمه مرحوم الهى دارد – این ترجمه هم احسن القصص را بهترین قصهها و اسفل سافلین را به «سپس باز گردانیدیمش فرود فروردین ترجمه کرده است .
در یک نگاه گذرا موارد زیر ملاحظه شد:
الف – فما یکذبک بعد بالدین (تین/7)
ترجمه:« پس چه چیز تکذیب کند از این پس به دین»
چنان که مىبینیم ضمیر کاف در یکذبک حذف شده و معنى بکلى از دست رفته است. با آن که ترجمه درست آن چنین است: پس (اى انسان، بعد از این بیان روشن) دیگر چه چیز تو را وا مىدارد که بسبب (دروغ شمردن) جزاء ، دروغ بگویی؟- یا : (اى پیامبر، پس از بیان روشن) دیگر چهچیز ترا در (خبر دادنت از) جزاء، – یا در مورد دین (اسلام-) کاذب وانمود مىکند؟
ب – « و مایدریک و ما ادراک» را « چه دانست» ترجمه کردهاند و پیدا است که معناى محصلى ندارد.
ج – ایحسب الانسان ان لن نجمع عظامه بلى قادرین….(قیامه /3 و 4)
ترجمه: « آیا پندارد انسان که هرگز گردنیاوریم استخوانهایش را بلى توانائیم….» همانطور که مىبینیم « توانائیم». را خبر گرفتهاند با آن که «قادرین» حال است از فعل محذوف و باید چنین ترجمه شود:« بلى (گرد میآوریم آنها را ) در حالى که توانائیم بر این که سر انگشتانش را (هم نیک) بپردازیم» و میان خبر گرفتن «قادرین» و حال گرفتن آن فاصله بسیار فراوان است زیرا در صورت اول خداوند، تنها خبر مىدهد که مىتواند سر انگشتان انسان را بپردازد اما از تحقق و وقوع گرد آوردن استخوانهاى انسان خبر نمىدهد ولى در صورت حال بودن، از وقوع گردآورن استخوانها خبر مىدهد با این قید که حتى مىتوانیم سر انگشتان وى را هم بپردازیم و به صورت نخست درآوریم.
د – والعادیات ضبحا(عادیات/1) « ترجمه: « سوگند بدوندگان بستوه آمدن»
مىبینیم که معناى قابل فهمى نیست و ترجمه آن این است : « سوگند به تکاوران دمان.»
هـ- فاذا جاء وعدالاخره لیسووا وجوهکم و لیدخلو المسجد کما دخلوه اول مره…(اسراء/79)
ترجمه: « و هنگامى که بیاید وعده بار دوم ناخوش دارند وجوه شما را و درآیند مسجد را چنان که درآمدندش نخستین بار…»
ملاحظه مىکنید که جواب « اذا جاء » را «لیسووا» گرفتهاند با آن که «لیسووا» با لام جر نمىتواند جواب باشد بلکه متعلق به فعل محذوفى است و ترجمه درست آیه چنین است: پس وقتى وعده (بار ) دوم بیاید (باز هم بندگان نیرومند خویش را بر مىانگیزیم ) تا چهرههاى شما را (از شدت اندوه) ناخوشایند سازند و وارد مسجد (بیتالمقدس) شوند آن چنان که نخستین بار وارد آن شدند… و در این ترجمه و شاید درهمه ترجمهها بدون استثناء دو واژه « الرحمن الرحیم » به « بخشاینده مهربان» ترجه شده با آن که ریشه این دو کلمه « رحمه» است و جاى سوال است که چرا در «رحمن » به « بخشایش» و در «رحیم» به «گستردگى و عموم و شمول معناى « رحمن» مراعات شده باشد.
اینها نمونههاى پراکندهاى است از دو ترجمه در دسترس و نسبتا معتبر، و پیداست که ترجمههاى نامعتبر مزدبگیران و ناواردان چگونه خواهد بود، و این در زبان فارسى است که ترجمه در آن، ظاهرا کهنترین سابقه را دارد، چه رسد به زبانهاى دیگر. در ترجمهاى غربى گاه وضع بسیار بهتر از زبان فارسى و گاه برابر آن و گاهى هم بدتر از آن است. آربرى در ترجمه خویش که در شمار بهترین ترجمهها است، ظاهرا به تبع برخى از مترجمان پیش از خود- سوره قدر را سوره Power یعنى قدرت ترجمه کرده است – (1) و نمونه آن در سایر ترجمههاى اروپایى کم نیست. بنابر آن چه به اختصار گفته شده باید همانطور که در آغاز سخن گفتیم در این زمینه، یک کار گروهى فنى آکادمیک با دقت تمام انجام گیرد و اختلاف تفسیرها و اختلاف قرائات معتبر را هم مانند ترجمه آلمانى رودى پارت به گونهاى در پاورقى منعکس کنیم و این کارى است که واقعا جاى آن خالى است.
پى نوشت:
(1) به خواست خداوند در آینده پارهاى از موارد اشتباه مترجمان غربى را ذکر خواهیم کرد.