در بحث تاریخ عصر غیبت، به نهاد وکالت که نقش ارتباطی بین شیعیان و امامان علیهم السّلام را داشته، اشاره ای شد. این مجموعه با تدبیر و رهبریِ امامان معصوم و برای حفظ جامعه شیعه به وجود آمد و نقش آن به ویژه در طول غیبت صغرا بسیار با اهمیت بود. در این بخش درباره این سازمان مهم دینی سیاسی بحث می کنیم.
وکالت چیست و وکیل کیست؟
«وکالت» به معنای ناتوانی از انجام مستقیم یک کار و اعتماد بر دیگری در آن کار است. (1) در کتاب های فقهی (2) «وکیل» به کسی گفته می شود که از سوی دیگری به انجام کاری یا تصرّف در امری مأمور شود. از آنجا که ارتباطِ مستقیم امامان علیهم السّلام با شیعیان در نقاط دوردست و حتّی نزدیک، امکان نداشت یا با زحمت و خطرهایی همراه بود، امامان شیعه، وکیلانی را برگزیدند که در نواحی مختلف شیعه نشین امور مربوط به امامان را عهده دار شدند.
عوامل شکل گیری سازمان وکالت و استمرار آن
ممکن است گفته شود که امور امامان علیهم السّلام با تعیین یک یا چند وکیل در هر دوره ای انجام می گرفت. با این حال چه نیازی به تشکیل نهادی به نام سازمان وکالت بود؟ و آیا واقعاً مجموعه ای وجود داشته که اساسنامه ای مشخص داشته و تحت مدیریت واحد و با داشتن برنامه ای منسجم برای اهدافی فراتر از انجام امور فردی، فعالیت می کرده است؟ برای پاسخ به این سوال، لازم است عوامل تشکیل سازمان وکالت را بشناسیم:
1. ضرورت ارتباط میان رهبری و پیروان
وجود ارتباط بین رهبری و پیروان در هر نظام دینی، سیاسی اجتناب ناپذیر است. به دلیل گستردگی جهان اسلام و پراکندگی جمعیت شیعیان در نقاط مختلف جهان مانند عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب، امامان معصوم علیهم السّلام در بعضی از دوره ها، وکیلان متعددی را برگزیدند که رابط میان آن ها و شیعیان باشند. لزوم وجود وکلا هم به دلیل مشکلات سفر از مناطق دور دست به نقطه سکونت امام علیه السّلام بود و هم به سبب شرایط سیاسی حاکم بر جامعه اسلامی که به دلیل سلطه عباسیان ایجاد شده و برای امامان و شیعیان آن ها محدودیت بسیاری به وجود آورده بود. در چنین شرایطی، سازمان وکالت در روندی رو به رشد، شکل گرفت، تا در فعالیّتی منسجم و البتّه پنهان و در عین حال، گسترده و فراگیر، امور مربوط به امام و امت را انجام دهد؛ چرا که این امور فراتر از پاسخ به چند سؤال شخصی و حکم فردی یا رساندن اموال شرعی به امام بود؛ چنان که در ادامه بحث، بیان خواهد شد.
2. تعیین تکلیف برای شیعیان در زمان حبس و حصر امامان
گرچه اصل ارتباط بین امام و شیعیان، ضرورتِ وجود وکیلان را توجیه می کند ولی آن گاه که امامان معصوم علیهم السّلام در اثر ظلم و ستم حاکمان در حبس قرار می گرفتند یا در خانه خود محصور می شدند، نیاز به وکیل، بیشتر احساس می شد؛ به همین سبب دوره امام کاظم علیه السّلام – که همراه با حبس و زندانی شدن آن حضرت بود – عصر رشد و گسترش نهاد وکالت بود همچنین بار دیگر در زمانِ عسکریین علیهما السّلام – یعنی دوره امامت امام دهم و یازدهم – ضرورت وجود سازمان وکالت، آشکارتر گردید و با رخدادِ غیبت امام دوازدهم و جریان نیابت نایبان، وکالت در شکلی فراگیرتر و جدی تر دنبال شد.
3. آماده کردن شیعیان برای ورود به عصر غیبت
بدون شک، پدیده ی غیبت امام، رخدادی بی سابقه در رهبری شیعه بود؛ دوره ای که شیعیان، امکان ارتباط مستقیم با امام خود را نداشتند. پذیرش این شرایط و اعتماد کردن به افرادی که در غیبت امام، مرجع امور شیعیان باشند به تجربه ای موفّق و کارآمد از وکیلان ائمه علیهم السّلام نیاز داشت، تا آینده شیعه در عصر غیبت را روشن نگه دارد و نگرانی های احتمالی را بر طرف سازد؛ به همین سبب، امامان شیعه سال ها پیش از غیبت با ایجاد شبکه ارتباطی وکالت و توسعه روز افزون آن، این آمادگی را در شیعیان به وجود آوردند.
بررسی محدوده زمانی فعالیّت سازمان وکالت
مسئله وکالت و وجود وکیل یا وکلایی برای امامان علیهم السّلام سابقه ای دیرین داشته است؛ ولی به نظر محققّان تا پیش از دوره امام صادق علیه السّلام نهادی منسجم و تشکیلاتی منظم به نام سازمان وکالت از نظر تاریخی ثابت نشده است. از سوی دیگر با مطالعه وضعیت سیاسی زمان امام صادق علیه السّلام و گستردگی و پراکندگی جمعیت شیعیان در این دوره و لزوم ارتباط بین امام و شیعیان، زمینه های شکل گیری چنین سازمانی وجود داشته است؛ به ویژه که در منابع تاریخی، افراد متعددی به عنوان وکلای امام صادق علیه السّلام نام برده شده اند؛ مانند عبدالرحمن بن الحجّاج، معلّی بن خُنیس، نصر بن قابوس لخمی و غیر آن ها. (3)
با توجه به قرائن و شواهد بیان شده می توان گفت که سازمان وکالت، از زمان امام صادق علیه السّلام آغاز به کار کرده و تا پایان غیبت صغرا و مقارن با وفات نایب چهارم (329 ق) فعالیت خود را ادامه داده و به پایان رسانده است؛ زیرا با شروع غیبت کبرا امام مهدی علیه السّلام فرد یا افراد خاصّی را بین خود و شیعیان به عنوان وکیل قرار نداده است؛ بلکه امور شیعیان را در یک دستور کلی به فقها و علمای شیعه سپرده است. این، همان جریانِ نیابت عامه است که با سازمان وکالت به معنایی که تاکنون بیان شد، متفاوت است.
گستره ی جغرافیایی فعالیت سازمان وکالت
با توجه به گستردگی جمعیت شیعیان و عدم امکان ارتباط آن ها با امامان می توان به گسترده جغرافیایی سازمان وکالت پی برد؛ زیرا از سویی شیعیان در شهرهای گوناگون عراق مانند کوفه، بغداد، سامرا، مدائن و دورترین نقاط ایران، یعنی خراسان بزرگ، سیستان، همدان، اهواز و نیز در کشورهای یمن و مصر سکونت داشتند و از سوی دیگر در بسیاری از امور، به سؤال و ارتباط با امام خود نیاز داشتند. طبیعی بود که بیشتر آن ها امکان ملاقات حضوری با امامان را نمی یافتند و وکلای امامان علیهم السّلام واسطه ای بین شیعیان و امامان علیهم السّلام بودند.
گزارش های تاریخی نیز وجود وکلای فراوان را برای امامان علیهم السّلام در دوره های مختلف و در مناطق گوناگون تأیید می کند.
معرفی مهم ترین وکلای امامان علیهم السّلام و منطقه فعالیت آن ها
نام و شرح حال و منطقه فعالیت بسیاری از وکلای ائمه در کتاب های عالمان شیعه آمده است (4) که نمونه هایی را در اینجا بیان می کنیم:
1. با توجه به حضور بیشتر امامان در مدینه ی النبی، خاستگاه اصلی سازمان وکالت، این شهر مبارک بوده است. یکی از چهره های معروف وکلا، مُعلّی بن خنیس است. وکیل امام صادق علیه السّلام در مدینه و اطراف آن بوده و گویی برای ارتباط با شیعیان به مناطق دیگر نیز سفر کرده است. او از وکلایی است که مورد ستایش امام صادق علیه السّلام واقع شده و افزون بر وکالت، امور شخصی آن حضرت را نیز بر عهده داشته است.
سرانجام معلی بن خنیس به وسیله ی حاکمیت عباسی شناسائی و دستگیر شد و به دست داوود بن علی به شهادت رسید. امام صادق علیه السّلام قاتل را نفرین کرد و او در همان شب به هلاکت رسید. (5)
2. کوفه از مهم ترین مناطق شیعه نشینی است که وکلای بسیاری در آن فعالیت داشته اند؛ از جمعه آن ها عبدالرحمن بن حجاج است که وکیل امام صادق علیه السّلام بوده است. امام صادق علیه السّلام به او فرمود:
یا عبدالرحمن! کَلِّم أهل المدینه فانی أحب أن یری فی رجال الشیعه مثلک؛ (6)
ای عبدالرحمن! با اهل مدینه سخن بگو. من دوست دارم که در میان مردان شیعه، همچون تو دیده شود.
این سخن، نشان دهنده ی مقام علمی او و نزدیکی او به امام علیه السّلام است.
گفتنی است که وی نزد امام کاظم علیه السّلام نیز منزلتی بزرگ داشته و آن حضرت درباره او فرموده است: «انّه لثقیل علی الفؤاد؛ (7) او در قلب من دارای مکانت و عظمن است». (8)
3. شهر قم از مراکز مهم شیعه است که سازمان وکالت در آن، حضوری چشم گیر داشته است و وکلای متعددی از ائمه در دوره های مختلف در این شهر به فعالیت مشغول بوده اند؛ از جمله عبدالعزیز بن المهتدی وکیل امام رضا علیه السّلام و زکریا بن آدم وکیل امام جواد علیه السّلام را می توان نام برد.
نیز از چهره های معروف وکلای ساکن در قم، احمد بن اسحاق قمی است که وکیل امام حسن عسکری علیه السّلام و نیز وکیل امام مهدی علیه السّلام در امور اوقاف قم بوده است. جریان ملاقات او با حضرت مهدی علیه السّلام در دوران کودکی آن حضرت، مشهور است. (9)
4. بغداد در طول فعالیت سازمان وکالت، از کانون های مهم این سازمان بوده است؛ به ویژه در عصر امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیه السّلام که وکلای ارشد این بزرگواران در این شهر فعّال بوده اند. این شهر در دوره غیبت صغرا جایگاه مهم ترین یافت؛ زیرا در تمام این دوره، بغداد مرکز اقامت نایبان چهارگانه امام مهدی علیه السّلام و کانون رفت و آمد وکلا و شیعیان بوده است. (10)
5. اهواز نیز از مناطق شیعه نشینی بوده که در طول دوران امامت ائمه علیهم السّلام و به ویژه در عصر غیبت امام دوازدهم علیه السّلام محل فعالیت وکلای امامان بوده است. از چهره های برجسته وکیلان در این شهر، علی بن مهزیار اهوازی است که از سوی سه امام بزرگوار، حضرت علی بن موسی الرضا و حضرت جواد و حضرت هادی علیه السّلام به عنوان وکیل ارشد در منطقه اهواز نصب شده بود؛ (11) چنانکه ابراهیم بن مهزیار (برادر یا پسر عم او) نیز در همین منطقه وکیل بوده است. او شخصیتی والامقام است که از دوره امام هادی علیه السّلام تا عصر غیبت صغرا وکیل امامان در اهواز بوده است. پس از او فرزندش محمد بن ابراهیم نیز در غیبت صغرا به جای پدر عهده دار این مقام شد. (12)
وظایف و مسئولیت های سازمان وکالت
برخی از محققان (13) وظیفه اصلی سازمان وکالت را دریافت اموال و وجوه شرعی و تحویل آن ها به ائمه علیهم السّلام دانسته اند؛ ولی شواهد تاریخی، گویای این است که این سازمان، کارکردهای گوناگونی داشته است. در این بخش، مهم ترین وظایف این مجموعه را براساس منابع حدیثی شیعه بیان می کنیم:
1. دریافت وجوه شرعی و تحویل آنها به امام
بدون شک، رسیدگی به امور مالیِ شیعیان از مهم ترین مسئولیت های وکیلان بوده است.
آن ها صداقات، هدایا، نذورات و خمس و زکاتِ شیعیان را دریافت می کردند و به صورت مستقیم یا با واسطه، به امام زمان خود تحویل می دادند. این اموال زیر نظر امام در راه های مختلف از جمله مصالح عمومی شیعیان و نیاز مستمندان شیعه به ویژه بنی هاشم و نیز تقویت سازمان وکالت و… هزینه می شد. در مواردی بعضی از این امور با اجازه امام و توسط خود وکیلان انجام می گرفت.
2. راهنمایی و ارشاد شیعیان و مناظره با مخالفان
بنابر شواهد فراوان، امامان علیهم السّلام شیعیان را برای شناخت حق، به وکیلان سرشناس خود ارجاع می دادند. وکلا و نایبان چهارگانه عصر غیبت در مسائل اعتقادی، به ارشاد و راهنمایی شیعیان می پرداختند و در مواردی سخن آن ها به عنوان سخن و بیان ائمه علیهم السّلام عقیده حق را از باطل جدا کرده است؛ برای نمونه، وقتی شیعیان درباره مفّوضه (14) و عقاید آنها از نائب اوّل سوال کردند او در پاسخ، دیدگاه مفّوضه را در نسبت دادن خلق و رزق به امامان علیهم السّلام، رد کرد و آن را به ذات مقدس ربوبی مربوط دانست. (15) با این موضع گیری، شیعیان و پیروان اهل بیت علیهم السّلام نیز در این موضوع به همین عقیده گرایش یافتند.
3. کمک به حل مشکلات شیعیان
سازمان وکالت در همه دوره ها و به ویژه در عصر غیبت صغرا پناهگاه بسیار خوبی برای شیعیان بوده است. وکیلان می کوشیدند تا نیازهای مختلف شیعیان را برآورده کنند و این کار در موارد متعددی به دستور خاص امامان علیهم السّلام انجام می شد؛ از جمله این موارد، حلّ اختلافات پیش آمده در میان شیعیان بود که گاهی وکلا مأمور می شدند تا در این راه، وجوه مالی مربوط به امام را هزینه کنند؛ برای نمونه در اختلاف دو نفر از شیعیان در مورد ارث، یکی از وکلای امام صادق علیه السّلام به نام مفضّل بن عمر، مأمور شد که از سوی امام علیه السّلام چهارصد درهم بپردازد و اختلاف آن ها را برطرف کند. (16)
جالب است بدانیم که رفع مشکلات شیعیان تا آنجا مهم بوده و هست که یکی از وکلای امام کاظم علیه السّلام به نام علی بن یقطین با نفوذ در دستگاه خلافت عباسی به این کار اهتمام ورزید و امام هفتم علیه السّلام رضایت خود را از کارهای او این گونه اعلام فرمود:
انّ الله مع کل طاغیه وزیراً من اولیائه یدفع به عنهم؛ (17)
خداوند به همراه هر طاغوتی، وزیری از اولیای خود دارد که به وسیله او از دوستان خود دفع بلا می کند و تو از آنان هستی ای علی!
ساختار سازمان وکالت
وکالتِ امامان، رسالتی سنگین در جامعه شیعی بوده که عملکردی منظم و حساب شده و تشکیلاتی را به دنبال داشته است. بررسی فعالیت های این سازمان و شیوه عملکرد عناصر گوناگون آن در رده ها و مراتب مختلف، گواه این ادّعاست؛ چنانکه موفقیت این نهاد شیعی در حفظ مکتب و جمعیت شیعه در اوج خفقان حاکمان ستمگر، شاهد دیگری بر ساختار قوی مدیریّت مستحکم آن است. اکنون به بررسی عناصر گوناگون سازمان وکالت می پردازیم:
1. رهبری سازمان
در رأس نهاد وکالت در سراسر دوران فعالیتش، شخص امام معصوم علیه السّلام در هر زمان بوده که مهم ترین امور این نهاد به وسیله او انجام می گرفته است. اموری مانند تعیین وکلای نواحی و بررسی عملکرد آنان، معرفی وکلا به شیعیان و شناساندن فضایل ایشان، تأمین مالی وکیلان، عزل و بر کنار وکلای فاسد و خائن و معرفی جریان های دروغین مدعی وکالت و بابیت (18) و برخورد با آنان، همه بر عهده امام به عنوان رهبر جریان وکالت بوده است.
بدیهی است این مدیریّت الهی و معصوم، ضامن بقا و تداوم این سازمان و اعتماد و اطمینان شیعیان به آن در همه دوره ها، به ویژه در عصر غیبت امام زمان علیه السّلام بوده است.
2. وکیل ارشد یا سروکیل
برای انجام بهتر امور وکالت، مناطق مختلف شیعه نشین تقسیم بندی و برای هر منطقه، وکیل ارشدی نصب می شد که وظیفه او رسیدگی و نظارت بر کار وکلای آن منطقه بود چنانکه وکلای جزء وظیفه داشتند به وکیل ارشد مراجعه کرده و در امور وکالت با او هماهنگ باشند. طبق شواهد تاریخی، از نظر سازمان وکالت چهار منطقه اصلی برای شیعیان وجود داشت؛
– منطقه بغداد، مدائن و کوفه؛
– بصره و اهواز؛
– قم، همدان و مناطق جبال؛
– حجاز، یمن و مصر. (19)
برای مثال در عصر امام صادق و امام کاظم علیهم السّلام عبدالرحمن بن حجاج وکیل ارشد عراق بود و در عصر غیبت صغرا ابوالحسین اسدی رازی، کار نظارت بر فعالیت وکلای نواحی شرق ایرن را به عهده داشت، حاجز بن یزید و شّاء نیز در بغداد، زیر نظر نایب اول و دوم فعالیت می کرد و خود نیز بر کار برخی از وکلای ایران نظارت داشت. (20)
3. وکلای ثابت و سیّار
در هر منطقه ای از مناطق شیعه نشین و به تناسب وسعت و گستردگی آن، چندین وکیل به امور امام و شیعیان رسیدگی می کردند. بیشتر این وکلا، در منطقه فعالیت خود ساکن بودند؛ ولی شواهدی هست که نمایندگان سیّاری هم برای امامان وجود داشته اند که به مناطق مختلف اعزام می شدند تا ضمن نظارت بر کار وکلای مقیم، وسیله ای برای ارتباط آنان با امام علیه السّلام باشند.
نقل شده است که احمد بن محمد بن عیسای قمی در مدینه نزد امام جواد علیه السّلام بود و قصد داشت درباره زکریا بن آدم از حضرت سؤال کند. امام، خود آغاز به سخن کرده، فرمود: «خدمت او به پدرم و به من جای انکار نیست». سپس فرمود: نامه مرا به او [= زکریّا] برسان و بگو مال [جمع شده نزد خود] را به نزد من ارسال نماید…» (21).
ویژگی ها و شرایط لازم برای وکیلان
بدیهی است که وکلا به دلیل شایستگی و لیاقت، به این سِمت می رسیدند و این شایستگی به دلیل وجود صفاتی بود که آن ها را در انجام امور مربوط به وکالت کمک می کرد. مهم ترین ویژگی های لازم برای وکالت، عبارتند از:
1. بهره مندی از عدالت و پرهیزگاری
جایگاه وکالت امام، جایگاهی مهم و حساس است و وکلا افرادی بودند که مورد اعتقاد امام و امت بودند. بدیهی است که برای چنین موقعیتی، صفت تقوا و عدالت، ضرورت داد و وکیل باید انسانی مؤمن، مودّب به آداب الهی و متخّلق به اخلاق اسلامی باشد.
مطالعه شرح حال وکلای امامان علیهم السّلام نشان می دهد که در میان آن ها کسانی که دارای مراتب بالای ایمان و پرهیزگاری باشند، فراوان بوده اند و در مواردی به دلیل همین شایستگی، مورد تکریم و تعظیم امامان واقع شده اند.
2. برخورداری از صفت امانتداری
از آنجا که وکیل امام نماینده آن حضرت در میان مردم، و واسطه میان ایشان و امام بود، بایستی انسانی امین و درستکار می بود؛ زیرا تنها در این صورت بود که مورد اعتماد و اطمینان پیروان امام قرار می گرفت. البتّه این امانتداری و وثاقت (=قابل اطمینان بودن) در همه امور مربوط به وکالت، اهمیت داشت؛ هم در انجام امور مالی و دریافت اموال شیعیان و رساندن آن ها به امام معصوم علیه السّلام و هم در مواردی که وکلا علاوه بر امور مالی، پناهگاه علمی شیعیان به شمار می رفتند و مؤمنان به سخن آن ها همچون سخن امام علیه السّلام اعتماد می کردند. در مورد اخیر، معمولاً امامان علیهم السّلام به وثاقت وکیل تصریح نموده، آن را به شیعیان اعلام می کردند؛ چنانکه امام عسگری علیه السّلام درباره ی عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان فرمود:
العمری و ابنه ثقتان، ما اَدّیا عنّی فعّنی یودیّان؛ (22)
عمری و پسرش، هر دو ثقه [و امین] هستند؛ آنچه را آن دو از من نقل کنند [و به من استناد دهند] از من نقل می نمایند.
گفتنی است که وثاقت وکیل، ویژگی بسیار مهمی است که هم در ابتدای گزینش او به سمت وکالت و هم در استمرار این مقام برای او ضرورت دارد و چنانچه وکیلی در ادامه ی حیات خود، گرفتار لغزش می شد و از مسیر امانتداری بیرون می رفت، از سامازن وکالت اخراج و به وسیله امام علیه السّلام یا وکلای ارشد به شیعیان معرفی می شد. این امر، حکایت از نظارت مستمر رهبری بر سازمان وکالت دارد.
یکی از وکلای معروف، احمد بن هلال کرخی است که با وجود سابقه وکالت برای امام رضا و امام جواد و امام هادی علیهم السّلام در زمان وکالتش برای امام عسکری علیه السّلام گرفتار خیانت مالی شد و آن حضرت در توقیعی، او را لعن و نفرین کرد. (23) احمد بن هلال در عصر غیبت صغرا نیز به معارضه با نایب دوم امام زمان پرداخت و بار دیگر از سوی ناحیه مقدسه امام عصر علیه السّلام، توقیعی درباره او صادر شد و امام آشکارا از او بیزاری جُست. (24)
بنابراین وثاقت، شرط اساسی وکالت امامان علیهم السّلام چه در شروع وکالت و چه در ادامه آن بوده است و حتّی برخی وکلای با سابقه گرفتار انحراف شده و بدعاقبت گردیدند. (25)
3. رازداری و پنهان کاری
از آنجا که سازمان وکالت در طول زمان فعالیّت، به شدّت از سوی حاکمان ستم گر تحت تعقیب قرار داشت وکلا بایستی انسان هایی رازدار می بودند، تا اسرار این سازمان و فعالیت های آن از نگاه تیز جاسوسان حکومتی پنهان بماند؛ زیرا افشای فعالیت های سازمان می توانست برای امام و نیز شیعیان و به ویژه شبکه گسترده وکالت، دردسرهای فراوان ایجاد کند؛ به همین منظور، وکلا به شدّت اهل پنهان کاری بودند و ارتباطات سازمانی خود را مخفی نگه می داشتند. در غیبت صغرا این شیوه بیشتر دیده می شود؛ به گونه ای که نایب اول و دوم در پوشش روغن فروشی با امام و شیعیان ارتباط برقرار می کردند.
مدّعیان دروغین وکالت
علاوه بر بعضی از وکیلان که در ادامه کار وکالت، به خیانت روی می آوردند و مورد لعن امام علیه السّلام قرار می گرفتند، گونه ای دیگر از انحراف در وکالت پدید آمد و آن، ادعای دروغینِ وکالت از سوی کسانی بود که هرگز سابقه وکالت نداشتند؛ ولی با انگیزه های مختلف، خود را وکیل یا نایب امام خوانده، برای مدتی، برخی را به خود جذب کردند.
جریان انحراف مدعیان وکالت، هم در عصر حضور امامان و هم در عصر غیبت امام دوازدهم علیه السّلام وجود داشته و البته در عصر غیبت، بیشتر و گسترده تر بوده است. (26)
وکالت امام معصوم نزد شیعیان، جایگاه والایی داشت و وکیل، مورد احترام ایشان و برخودار از منزلت اجتماعی بود. به علاوه مهم ترین کار وکلا، دریافت وجوه شرعی متعلق به امام بود و این اموال در دسترس وکلا بود. این ها و انگیزه های دنیایی دیگر مانند حسادت و عقاید باطل، سبب شد که افرادی به دروغ، ادعای وکالت کنند و سبب انحراف بعضی از عوام شیعه شوند.
حاکمان عباسی که این جریان های انحرافی را در راستای سیاست خود می دیدند، تا زمانی که حساسیت عمومی برانگیخته نمی شد، از آن حمایت می کردند.
امامان علیهم السّلام و نیز وکلای ارشد و نایبان خاص امام دوازدهم علیه السّلام در برابر مدعیان وکالت واکنش نشان داده، سعی در افشای ماهیت آن ها داشتند.
در زمان امامت امام جواد علیه السّلام، احمد بن محمد سیّاری، وکالت و بابیّت آن حضرت را ادّعا کرد. امام در واکنش به این ادّعای دروغ، ضمن ردّ این ادّعا، شیعیان را از پرداخت هرگونه وجهی به وی نهی کرد و فرمود:
او در مقام و موقعیتی نیست که مدعی آن است و چیزی به وی پرداخت نکنید. (27)
محمد بن نصیر النمیری در عصر نایب دوم امام مهدی علیه السّلام مقام نیابت را برای خود ادعا کرد؛ ولی به دلیل سخنان کفرآمیزش رسوا شد. نایب دوم نیز او را لعن کرد و شیعیان به پیروی از او چنین کردند؛ گرچه از سوی وزیر دربار، مورد تأیید و پشتیبانی قرار گرفت. (28)
منابع بیشتر برای مطالعه و پژوهش
– الغیبه، شیخ طوسی.
– تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، جاسم حسین.
– سازمان وکالت، جباری.
– تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی و دیگران.
پینوشتها:
1. معجم مقاییس اللغه، ج6، ص 136.
2. جواهر الکلام، ج 27، ص 347؛ تحریر الوسیله، ج2، ص 39.
3. الغیبه، طوسی، ص 347 و 348.
4. در این باره ر.ک: بحارالانوار، تنقیح المقال، الغیبه، طوسی، رجال نجاشی و رجال کشّی.
5. تنفیح المقال، ج3، رقم 1820.
6. بحارالانوار، ج2، ص 136.
7. رجال کشی، 441، ح 829 و ح 830.
8. این ترجمه از مرحوم آیت الله خوئی رحمه الله است.
9. کمال الدین و تمام النعمه، ج2، باب 43، ص 455، ح 21.
10. در این باره نک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم علیه السّلام، صص 149-151و 170-172 و 195-200.
11. رجال کشی، ص 549؛ رجال، نجاشی، ص 177؛ الغیبه، طوسی، ص 347.
12. تنقیح المقال، ج 2، رقم 10222؛ ارشاد، ص 351؛ الغیبه، طوسی، ص 171.
13. تاریخ سیاسی غیبتِ امام دوازدهم، ص 134.
14. «تفویض» یعنی خداوند امور عالم را به دیگران واگذار کرده است. مفّوضه معتقد بودند که امر خلق و رزق به امامان واگذار شده است؛ در حالی که طبق عقاید شیعه، همه امور، تحت اراده و تدبیر الهی است.
15. ر.ک: الغیبه، طوسی، ص 293.
16. رجال کشی، ص 433.
17. همان، ص 434.
18. باب یعنی دروازه و در اینجا به معنای ادعا کردن مقامی است که به منزله واسطه و حلقه وصل بین مردم و امام است.
19. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص 137.
20. همان، ص 171.
21. رجال کشی، ص 596، ح 1115.
22. کافی، ج1، ص 329.
23. ر.ک: رجال کشی، ص 535.
24. ر.ک: الغیبه، طوسی، ص 398.
25. این بدعاقبتی در میان مسلمانان صدر اسلام نیز نمونه های متعددی داشته است و این، هشداری است که همگان باید به آن توجه داشته باشند و از آن به خدا پناه ببرند.
26. البته در زمان نایب اول به دلیل شهرت او در این مقام، کسی جرأت ادعای نیابت را نیافت؛ ولی در زمان نایب دوم، مدعیان زیادی سر برآوردند.
27. رجال کشی، ص 606، ح 1128.
28. الغیبه، طوسی، ص 398.
منبع مقاله :
نگین آفرینش (2) (درسنامه دوره عمومی معارف مهدویت)، مؤلفان: محمد امین بالا دستان، محمد مهدی حائری پور و مهدی یوسفیان، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگ حضرت مهدوی موعود، چاپ 11، بهار 1394.