تحریف ناپذیری قرآن

تحریف ناپذیری قرآن

نویسنده: علی راد

تحریف در لغت از ریشه ی « ح ر ف » است. لغت شناسانی چون ابن فارس سه اصل معنایی برای ریشه این کلمه بیان کرده اند: حد هر چیز، عدول، اندازه گیری. (1) معنای دوم درباره ی کلام به کار می رود، و تحریف کلام یعنی متمایل ساختن معنای آن از مقصود اصلی گوینده به معنایی که خواننده آن را قصد کرده است. تحریف به این معنا در آیات متعددی از قرآن کریم به کار رفته است.(2) تحریف به معنای دگرگون نمودن و وارونه ساختن کلام، مصادیق گوناگونی دارد که از جمله ی آنها تحریف لفظی و معنوی و تحریف به کاستی و فزونی است که از اقسام تحریف لفظی به شمار می آید.(3) تحریف به فزونی قرآن معتقدانی ندارد و اجماع بر نفی آن است(4)، ولی درباره ی تحریف به کاستی اختلاف نظر هست. (5) تحریف ناپذیری به معنای سالم ماندن قرآن کریم از هرگونه تغییر به کاستی و فزونی، از مبانی مهم کلامی امامیه در تفسیر قرآن است. کوششهای متعددی از سوی بزرگان امامیه از گذشته تاکنون در اثبات عدم امکان تحریف پذیری قرآن و عدم وقوع تحریف به کاستی و فزونی در آن انجام شده و به تمامی شبهات مطرح در باب تحریف که زائیده ی برداشتهای نادرست برخی ساده اندیشان از برخی احادیث بوده، پاسخهای مستند و متقنی داده شده است. اوج این کوششها قرن پانزدهم هجری است که بررسیها درباره ی تحریف ناپذیری قرآن ژرف تر و گسترده تر شده است؛ از جمله می توان از علامه طباطبایی (6)‌( م 1402ق )، امام خمینی(7) ( م 1410ق)، آیه الله خویی(8) یاد کرد و از جمله تألیفهای مستقل در این زمینه می توان به صیانه القرآن من التحریف محمدهادی معرفت، حقائق هامه حول القرآن الکریم سید جعفر مرتضی عاملی، التحقیق فی نفی التحریف سیدعلی میلانی، نزاهت قرآن از تحریف جوادی آملی، تدوین القرآن علی کورانی، سلامه القرآن من التحریف فتح الله محمدی نجارزادگان اشاره کرد. بر پایه ی پژوهشهای انجام شده ی فوق الذکر، اکثر مفسران شیعه به عدم تحریف قرآن باور دارند و دیدگاه رایج در میان دانشمندان شیعی بر عدم تحریف قرآن کریم است، از این رو نظریه ی مشهور نزد امامیه، دیدگاه اکثریت و رایج در این مذهب است. جمعی از بزرگان شیعه که به عدم تحریف قرآن تصریح کرده اند عبارت اند از: ابوجعفر صدوق (9) ( م 381ق)، شریف رضی(10) ( م 406ق)، شیخ مفید(11) ( م 413ق)، شریف مرتضی (12)‌( م 436ق)، شیخ طوسی(13) ( م 460ق)، ابوالفتوح رازی(14) (‌م 554ق)،‌ طبرسی(15) ( م 548ق)، ابن ادریس حلی (16)‌( م قرن ششم )، ابن شهر آشوب (17)( م 588ق)، عبدالجلیل قزوینی رازی (18)‌( م 560ق)، علی بن طاوس (19) ( م 664ق)، سدید الدین رازی (20)‌( م اوایل قرن هفتم )، محمد بن حسن شیبانی (21)‌( از دانشمندان قرن هفتم )، علامه حلی (22) ( م 726ق)، سیوری(23) ( م 826ق)، بیاضی عاملی (24) ( م 877ق)، کمال الدین کاشفی (25) ( م قرن نهم )، علی بن عبدالعالی ( محقق ثانی ) (26) ( م 940ق)، ملا فتح الله کاشانی ( 27) ( م 988ق)، محقق اردبیلی (28) ( م 933ق)، محمد بن علی نقی شیبانی (29) (‌م 994ق)، ابوالمحاسن جرجانی(30)( قرن دهم)، ابوفیض ناکوری(31) ( م 1004ق)، قاضی نورالله شوشتری (32)( م 1019ق)، شیخ بهایی(33) ( م 1030ق)، صدرالمتألهین (34) ( م 1050 ق)، فاضل تونی (35) (‌م 1071ق)، محمدمحسن فیض کاشانی (36)( م 1090ق)، شریف لاهیجی (37)‌( م 1097ق)، شیخ حرّ عاملی (38) ( م 1104ق)، محمد بن مرتضی کاشانی ( 39) ( م 1115ق)، محمد بن محمدرضا قمی مشهدی (40) (‌قرن دوازدهم )، شیخ جعفر کبیر(41)( م 1225ق)، سید محسن کاظمی‌(42) (‌م 1228ق)، سید محسن طباطبایی(43) ( م 1242ق)، ابراهیم کلباسی(44)( م 1262ق)، سید حسین کوه کمری(45)(م 1299ق)، محقق سیدمحمدحسین شهرستانی (46) ( م 1315ق)، محمدحسن آشتیانی (47) ( م1319ق)، سیدمحمدجواد حسینی عاملی(48) (‌م حدود 1366ق)، محمد جواد بلاغی نجفی (49) ( م 1352ق)، محمدصادق موسوی خراسانی (50) ( قرن چهاردهم )، حسین کاشف الغطاء (51) ( م 1373ق)، سیدمحسن امین عاملی(52)( م 1379ق)، محمد نهاوندی (53) ( م 1371ق)، میرجعفر علوی حسینی (54) ( م 1379ق)، سید شرف الدین عاملی(55)، عبدالحسین امینی(56) ( م 1390ق).(57)

ادله تحریف ناپذیری قرآن
در اثبات تحریف ناپذیری قرآن می توان به ادله و شواهد متعددی استناد جست. این ادله در چهار دسته ی قرآنی، روایی، عقلی و تاریخی قابل تقسیم است.

دلیل قرآنی
1. آیه حفظ. خداوند متعال در آیه إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ‌ ( حجر:9) ( ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود ) حفظ قرآن را از هرگونه دستبردی تضمین کرده است. در این آیه مراد از « ذکرْ » قرآن و مرجع ضمیر در « لَهُ »نیز کلمه ی ذکر است.(58)
بازگشت ضمیر به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تعارض با سیاق آیات قبلی(59)، مخالف با ظاهر نزول تدریجی ذکر و شواهد تاریخی ضرب و جرح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوی مخالفان است.(60) مفسران امامیه مقصود از حفظ در این آیه را صیانت الاهی قرآن از هرگونه تحریف و تغییر در هماره ی تاریخ تا قیامت دانسته اند.(61) این صیانت با تأکیدات مؤکد پنجگانه همراه شده است.(62) مفسران اهل سنت نیز همین آیه را دلیل بر عدم تحریف قرآن دانسته اند.(63) البته در استدلال به آیه ی حفظ برای اثبات عدم تحریف قرآن اشکال شده است که استناد به این آیه در اثبات عدم تحریف مستلزم « دور » است، زیرا لازمه ی درستی این استدلال، اطمینان از عدم تحریف خود آیه ی حفظ است. در پاسخ گفته اند از آنجا که همه ی قائلان به تحریف قرآن صحت آنچه را که در متن کنونی قرآن وجود دارد، پذیرفته و موارد مفروض تحریف بر آن را مشخص کرده و این آیه را از آیات محکم و تحریف نشده دانسته اند، مناقشه ی مذکور مردود است.(64) همچنین صرفِ احتمال تحریفْ آیه را از اعتبار ساقط نمی کند و ضرورت تحقیق برای اثبات و نفی تحریف را مقتضی می سازد. وقتی که دلیلی بر تحریف آیه پیدا نکردیم اعتبار آن همچنان پابرجا است و خللی بر استدلال به آن وارد نیست. افزون بر این آیه حفظ از حیث اعجاز همانند سایر آیات قرآن کریم است و تفاوتی با آنها از این حیث ندارد.(65)
2. آیه نفی بطلان. در آیه وَ إِنَّهُ لَکِتَابٌ عَزِیزٌ لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ (فصلت: 41-42) (‌ به درستی که قرآن کتابی است شکست ناپذیر، که نه از پیش روی باطل بدو راه یابد و نه از پس. نازل شده از جانب خداوندی حکیم و ستودنی است )، که « باطل » اساساً از ساحت آن نفی شده است. مقصود از « کتاب » در این آیه، قرآن مجید است.
ارجاع سه وصف « عزیز »‌( لا یأتیه الباطلُ )‌ و ( تنزیلٌ من حکیم حمید ) هریک به طور مستقل بر عدم تحریف قرآن دلالت می کند، چون واژه « عزیز » به معنای شکست ناپذیر و غیرقابل نفوذ و « تحریف » نوعی شکست و موجب نفوذپذیری است. واژه ی « باطل » نیز به معنای نقیض حق، چیزی را گویند که ثبات ندارد و تباهی و فساد می پذیرد و قرآن با نفی باطل هر نوع تغییر و تبدیلی را درباره ی خود نفی می کند، زیرا با توجه به اعجاز قرآن هرگونه تغییر و تبدیل، به محتوا، نظم و هماهنگی قرآن آسیب می رساند و مصداق تباه شونده و فسادپذیر می گردد، در حالی که این آیه با تعبیر ( مِن بین یدیه و لا من خلفه ) به طور کلی در زمان گذشته و آینده و از هر جهت چنین امری را منتفی دانسته است. جمله ی پایانی این آیه یادآور این نکته است که چون قرآن فرود آمده از سوی خداوند حکیم و ستوده است، قابل تحریف و تغییر نیست. آری خداوندی که کارهایش هدف دار و بدون نقص و خود برخوردار از همه ی کمالها است، کتابش بطلان ناپذیر است؛ بنابراین، اگر قرآن تحریف شده باشد نقض غرض و ناسازگار با وصف حکیم بودن خدا خواهد بود.(66) همچنین آیه از نظر سیاق عبارت، نفی بر طبیعت « باطل » وارد گردیده است و بنابراین، افاده ی عموم می کند و هرگونه باطلی را شامل می شود.(67) و چون از بین رفتن و کاستی از مصداق های باطل است، تحریف به معنای کاستی گرفتن متن قرآن، از قرآن نفی می شود. درواقع، نفی باطل از قرآن به معنای نفی تمام گونه های تغییر و تبدیل در نص قرآن و از جمله روشن ترین مصداق آن، تحریف به کاستی است.(68) در مجموع، مفسران در این تفسیر اتفاق نظر دارند.(69) وصف خداوند با « حکیم » و « حمید » در آخر آیه، نوعی تعلیل نسبت به آغاز آیه است، بدین معنا که سخن خدای حکیم و حمید نمی تواند ناهنجار و آمیخته به وهن و کاستی باشد.(70) همچنین محققان امامیه به آیات دیگری چون نفی ریب (71) و مهجوریت قرآن (72) نیز برای نفی تحریف قرآن استناد جسته اند.(73)

دلیل روایی
1.عرضه ی احادیث به قرآن. در برخی از احادیث به لزوم عرضه ی روایات به قرآن تأکید گردیده، تا بدین ترتیب، درست از نادرست شناخته شود و هر آنچه با قرآن سازگار است پذیرفته و آنچه با آموزه های قرآنی ناسازگار است رها گردد.(74) این اخبار ریشه ی نبوی دارند.(75) بر تواتر معنوی این روایات تصریح شده است(76). استدلال بر عدم تحریف قرآن با این احادیث، از دو نگاه صورت گرفته است: اول اینکه آنچه روایات بدان عرضه می شود از آنجا که میزان و معیار است، باید دقیق و صحیح و دور از نااستواری و ناراستی باشد، حال اگر روایاتی دالّ بر تحریف وجود داشته باشد و آنها را بر آیات عرضه کنیم، یا این آیات تحریف شده اند که در آن صورت، عرضه بر میزانی مشکوک و نااستوار بوده و « دور » و باطل است یا این آیات تحریف نشده اند، مانند آیه ی حفظ و جز اینها، که مضمون آنها مخالف این روایات است و باید آن روایات را رها کرد. از نگاه دیگر، عرضه ی روایات قطعاً باید به متن متواتر در نزد همه ی مسلمانان باشد و لازمه ی آن استواری و انکارناپذیری آن متن است، در حالی که روایات تحریفْ متضمن نفی سلامت و نادرستی متن قرآن موجود است و نمی توان آنها را به این متن عرضه کرد؛ در نتیجه، امر به عرضه ی روایات به قرآن امر شده است. مسلماً مراد از « عرضه به کتاب الاهی » جز عرضه به متن موجود نیست و اگر جز این باشد « تکلیف مالایطاق » و باطل است.(77) محققان امامیه این قسم از احادیث را نیرومندترین دلیل حدیثی بر تحریف ناپذیری قرآن می دانند که مدلول مطابقی آنها میزان بودن مطلق قرآن و حاکمیت آن بر اخبار ( اعم از متعارض و غیرمتعارض ) و آراء و مدلول التزامی آنها سلامت قرآن از هر نوع تغییر و تحریف است، چون با وجود تحریف،‌ مقیاس بودن قرآن دچار تردید شده، از کار می افتد.(78)
2. حدیث ثقلین. به حدیث متواتر ثقلین، از دو جهت در نفی تحریف قرآن می توان استدلال کرد: نخست آنکه در این حدیث بر لزوم تمسک به قرآن و عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در همه ی زمانها تصریح و تأکید شده است و باور به تحریف، این تمسک را عملاً منتفی می کند و در نتیجه با حدیث ثقلین تنافی دارد. به عبارت دیگر، انگاره ی تحریف در تضاد با حدیث ثقلین است. دیگر آنکه باور به تحریف، حجیت و اعتبار ظواهر قرآن و مآلاً تمسک بدان را نفی می کند، زیرا تمام آنچه از ظاهر آیات متن موجود فهمیده می شود، از آن جهت که بخشهای مفروضاً افتاده ی قرآن بسا قرینه ی فهم بخشهای موجود بوده باشد که اینک، با فرض مذکور، بخشهای موجود در هاله ای از ابهام رفته و بالتبع، استناد و احتجاج بدانها ناممکن شده است. « اصل عدم قرینه » نیز اگر پذیرفته شود، در « قراین منفصل » است و نه در « قراین متصل ». درواقع، اصل بر قرینه بودن بخشی از کلام برای فهم بخشی دیگر است و فرض افتادگی بخشهایی از یک متن بی گمان فهم استوار آن متن و در نتیجه احتجاج بدان را نااستوار می سازد.(79)
3. احادیث فقهی. برای اثبات تحریف نشدن قرآن به احادیثی ناظر بر احکام فقهی نیز استناد شده است، از جمله روایات لزوم قرائت سوره ی کاملْ پس از حمد در نماز. (80) براساس این روایات، فقها خواندن سوره پس از حمد را واجب دانسته اند و این اجماع فقیهان اهل بیت است.(81) حال اگر قایل به تحریف شویم، امتثال این حکم ناممکن می شود. توضیح اینکه به اصطلاح اصولیان لازمه ی « اشتغال یقینی »، « برائت یقینی » است و مکلف باید برای امتثال حکمْ یک سوره قرائت کند ولی با احتمال تحریف با قرائت هیچ سوره ای یقین به امتثال حاصل نخواهد شد، چون با پذیرش نظریه ی تحریف، تمام سوره ها محتمل التحریف اند. ادعای صدور این حکم از سرِ تقیه نیز هیچ گونه توجیهی ندارد، زیرا بیشتر مذاهب اسلامی قایل به وجوب قرائت سوره کامل نیستند؛ بنابراین، معتقدان به تحریف یا باید این حکم را نادیده انگارند و به عدم لزوم قرائت سوره ی کامل بعد از حمد فتوا دهند و یا عدم تحریف و کاستی سوره را بپذیرند. بر شق اول این سخن هرگز فتوا نداده اند و بنابر این، باید شقّ دوم را بپذیرند.(82) آیت الله خویی به این روایات و دلالتِ اقتضای آنها بر عدم تحریف، استدلال کرده و متذکر شده است که این استدلال در تمام احکام شرعی که اهل بیت (علیهم السلام) در آنها بر قرائت سوره ی کامل یا آیه ی کامل تصریح کرده اند، جاری است.(83)
4. احادیث فضایل سوره ها. روایات مرتبط با سوره ها نیز می تواند مستندی برای اثبات عدم تحریف باشد. در روایات بسیار، فضایل و آثاری بر قرائت سوره ها یا ختم قرآن مترتب شده است که نسبت به صدور آنها در زمان رسول الله، فی الجمله، نمی توان تردید کرد؛ از معصومان نیز حدیث با مضمون یاد شده فراوان است. ابن بابویه علاوه بر تصریح بر اعتقاد شیعه به عدم تحریف و « کذب محض » خواندن نسبت تحریف به شیعه، به این احادیث استناد کرده و نوشته است « آنچه در ثواب قرائت سوره های قرآن و جواز قرائت دو سوره در هر رکعت از نماز نافله و ثواب ختم تمام قرآن و نیز نهی از قرائت تمام قرآن در یک شب و عدم جواز ختم آن در کمتر از سه روز آمده است، دلیل و تصدیقی است بر آنچه که ما گفتیم. » (84) در مجموع، فرض تحریف سوره ها و آیه ها، امتثال این احکام را با دشواری بلکه محال مواجه می سازد و مسلماً پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان که به این احکام امر کرده اند به امکان تحقق آن نیز توجه داشته اند.(85)
5. احادیث بیانگر سلامت از تحریف. امام باقر (علیه السلام) در نامه ای به « سعدالخیر » که با سند صحیح نقل شده می فرماید:« … و کان من نبذهم الکتاب أن أقاموا حروفه و حرّفوا حدوده … » ( از جمله بی اعتنایی آنان به قرآن این است که الفاظ آن را برپا داشتند [ در آنها تحریف و تغییری صورت ندادند؛ ولی حدود و معارفش را تحریف کرده، نادیده انگاشتند. »‌ امام صادق(علیه السلام) نیز مطابق نقل حسین بن عثمان می فرماید:« … ما بین الدفتین قرآن » ( آنچه بین دو جلد قرار دارد [ بدون کم و زیاد ] قرآن است. )(86) در نامه امام عسکری(علیه السلام) به اهل اهواز نیز آمده است:« … جملگی امت اسلام بدون اختلاف بر این باورند که قرآن حق است و شکی در آن نیست. آنان در این اتفاق نظر، راست اندیش اند.»(87) این روایات، صریح یا دست کم ظاهر در سلامت قرآن از تحریف اند. روایات دیگری نیز در این باره یافت می شوند که هر نوع تردیدی را درباره ی تحریف قرآن می زدایند.(88)

دلیل عقلی
برخی از محققان امامیه با استناد به دلیل عقلی وقوع تحریف در قرآن را مردود اعلام کرده اند.(89) این دلیل مشتمل بر چند مقدمه بدین شرح است:
الف) خداوند حکیم قرآن را برای هدایت بشر فرستاد.
ب) قرآن آخرین کتاب آسمانی و آورنده آن نیز آخرین فرستاده ی خداست.
ج) اگر این کتاب تحریف شده باشد، مردم به بیراهه می روند، بدون آنکه کتاب آسمانی دیگر یا پیامبری دیگر راه را به آنان نشان دهد، بنابراین، تقصیری متوجه آنان نیست.
د) این گمراهی با ساحت پروردگار ناسازگار و با حکمت او در هدایت بشر مخالف است، بنابراین، قرآن باید از هر نوع تغییر و تحریفی مصون باشد.(90) این دلیل به گونه ای دیگر نیز تقریر شده است که از آن بداهت حکم عقل به مخالفت با وقوع تحریف در قرآن کریم استنباط می شود.(91)

دلیل تاریخی
گذشته از بیانات قرآنی و احادیث، با توجه به جایگاه قرآن در باور مسلمانان، که از همان آغاز بعثت نمود یافت، و با عنایت به سعی ایشان در حراست از تمامت قرآن و حفظ متن از هرگونه دگرگونی، احتمال وقوع تحریف در قرآن منتفی است. پس از نزول آیات قرآن، پیامبراکرم آیات را برای مردم می خواند و کاتبان وحی، به ویژه علی (علیه السلام) را فراخوانده امر به کتابت آنها می کرد. بنا به گزارشهای تاریخی، آگاهی و شناخت مسلمانان از آیات، عمیق بود و همگان باور داشتند آنچه را که پیامبر تلاوت می کند، وحی است. دشمنان و منکران نبوت حضرت محمد نیز در این باره حساسیت داشتند. آیه 101 سوره نحل از موضع مشرکان و یهودیان نسبت به قرآن و پیگیری آنان از نزول آیات و آگاهی ایشان از کوچک ترین تغییر و تبدیل در قرآن خبر می دهد.
اغلب مفسران، واژه ی « بدّل »‌را در این آیه ( … و إذا بدَّلْنا آیهً مکانَ آیهٍ… ) به معنای نسخ احکام و برخی به معنای هرگونه تغییر یا جابه جایی آیات در سوره ها دانسته اند.(92)
در این دلیل به عنایت ویژه مسلمانان در تمام ابعاد جمع آوری، حفظ، ضبط و نگارش قرآن و نیز انس بی پایان و قداستی که این کتاب از آغاز نزول در ژرفای جانشان داشته، توجه شده است. بنا به گزارشهای متعدد تاریخی، مسلمانان در برابر کوچک ترین تغییر در این زمینه حساسیت داشته، از خود واکنش نشان می دادند. این شواهد هر نوع تردیدی را درباره ی تغییر قرآن، پایان می دهند. برای مثال، عثمان بن عفان می پنداشت که «و »‌در ابتدای آیه … و الذین یکنِزونَ الذَّهبَ و الفِضَّه… ( توبه: 34) نیست، اما ابی بن کعب، به خلیفه هشدار داد که اگر « و » را بر جایش نگذارند، شمشیر از نیام برمی کشد.(93) در موردی دیگر، خلیفه دوم بر این پندار بود که در قرائت آیه 100 سوره توبه ( وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ … )‌واژه « انصار » مرفوع و حرف «‌و » در ابتدای « الذین » وجود ندارد. در این صورت جایگاه شایسته ی انصار منوط به تبعیت آنان از مهاجران می شد و مهاجران را در جایگاه و مرتبه ای برتر از انصار قرار می داد. این بار نیز ابیّ بن کعب و برخی دیگر از صحابه به عمر اعتراض و تأکید کردند که آیه آنچنان که او قرائت می کند نیست.(94)
عمر بر این باور بود که در قرآن آیه ای هست که « حد رجم » را ذکر کرده است؛ اما از اینکه این باور را اعلام کند و مردم او را به افزودن بر کتاب خدا متهم کنند، می هراسید.(95) از ابن زبیر نیز نقل شده که عثمان در پاسخ این پرسش که چرا آیه 240 سوره بقره را که حکم آن نسخ شده از قرآن حذف نمی کند، گفت: هرگز چیزی از قرآن را تغییر نمی دهد و از جایش برنمی گیرد.(96) عنایت خاص صحابه به قرآن، شاهدی استوار بر عدم راهیابی خلل در جمع آوری و تدوین قرآن پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است.(97) در بین امامیه نیز نخستین کسی که به این دلیل توجه کرده شریف مرتضی (‌م 436ق) است (98) و پس از وی مقبول دیگر مفسران قرار گرفت.(99)

پی‌نوشت‌ها:

1.ابن فارس، معجم المقاییس فی اللغه، الطبعه الثانیه، دارالفکر، بیروت، 1418ق، ص 220.
2. بقره: 75: « أَ فَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ‌»؛ نسا: 46:‌« مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»؛ مائده: 13:« فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ»؛ مائده: 41: « وَمِنَ الَّذِینَ هِادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ».
3.ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، قم، 1418ق، ص 197-198؛ محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، قم، 1413ق، ص 13-16.
4.ابوالقاسم خویی، پیشین، ص200.
5.محمدعلی مهدوی راد، « تحریف قرآن»، آفاق تفسیر، ص 356.
6.رک: محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج12، ص 104-133.
7.تهذیب الاصول، ج2، ص 165؛ انوارالهدایه، ص 242-247.
8.ابوالقاسم خویی، پیشین، ص 197-235.
9.شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 84؛ معانی الاخبار، ص 133.
10.حقائق التأویل، ص 168.
11.شیخ مفید، مسائل السرویه، ص 84-83؛ اوائل المقالات، ص 80-81.
12.الذخیره، ص 361-364.
13.التبیان، ج1، ص 3.
14.روض الجنان، ج11، ص 311.
15.مجمع البیان، ج1، ص 43؛ جوامع الجامع، ج1، ص 698.
16.المنتخب فی تفسیر القرآن، ج2، ص 246.
17.متشابه القرآن و مختلفه، ج2، ص 77.
18.کتاب نقض، ص 291.
19.سعد السعود، ص 291.
20. المنقذ، ص 476-480.
21.نهج البیان، ج3، ص 184.
22.نک: التحقیق فی نفی التحریف،‌ص 21.
23.کنز العرفان، ج1، ص 5.
24.الصراط المستقیم، ج1، ص 45.
25.مواهب علیه، ج2، ص 335-336.
26.التحقیق فی نفی التحریف، ص 21.
27.منهج الصادقین، ج5، ص 154.
28.مجمع القائده، ج2، ص 217-218.
29.مختصر نهج البیان، ص 262.
30.تفسیر گازر، ج5، ص 128.
31.سواطع الالهام، ج3، ص 214.
32.آلاء الرحمن، ج1، ص 64-65؛ اظهارالحق، ص 355.
33.زبده الاصول، ص 86.
34.شرح اصول کافی، ج11،‌ص 378؛ اسفار، ج7، ص 22، 52؛ اظهارالحق، ص 355.
35.الوافیه، ص 148.
36.الاصفی، ج1، ص 626؛ المحجه البیضاء، ج2، ص 263.
37.تفسیر شریف لاهیجی، ج2، ص 658-659.
38.اظهار الحق، ص 355، الفصول المهمه، ص 244.
39.الصافی، ج1، ص 51.
40.کنز الدقائق، ج7، ص 51.
41.کشف الغطاء، ص 299.
42.بحرالفوائد، ج1، ص 99؛ التحقیق فی نفی التحریف، ص 25-26.
43.التحقیق فی نفی التحریف، ص 26.
44.همان، ص 26.
45.همان، ص 27.
46.التحقیق فی نفی التحریف، ص 27.
47.بحرالفوائد، ج1، ص 99.
48.مفتاح الکرامه، ج4، ص 690-691.
49.آلاء الرحمن، ج1، ص 65-67.
50.ضیاء‌التفاسیر، ج1، ص 465.
51.اصل الشیعه و اصولها، ص 254.
52.اعیان الشیعه، ج1، ص 41.
53.نفحات الرحمان، ج1، ص 14.
54.کشف الحقائق، ج2، ص 80.
55.الفصول المهمه، ص 241-246.
56.الغدیر، ج3، ص 101.
57.فتح الله نجارزادگان، سلامه القرآن من التحریف، نشر مشعر، قم، 1424ق، ص 135-154.
58.طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج6، ص 320؛ سید عبدالله شبّر، تفسیر القرآن الکریم، ص 262؛ محمدجواد مغنیه، التفسیر المبین، ص 338؛ سید محمدصادق حسینی شیرازی، تقریب القرآن إلی الأذهان، ج3، ص 156.
59.ناصر مکارم شیرازی، الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج8، ص 20.
60.محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج16، ص 125.
61.محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1419ق، ص 267؛ فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج1، ص 626؛ سید عبدالحسین طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 11؛ ناصر مکارم شیرازی، پیشین، ج8، ص 19-20؛ محمد صادقی، البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن، ص 262؛ طوسی، پیشین، ج6، ص 320؛ سید محمد حسینی شیرازی، تبیین القرآن، ص 274؛ سید عبدالله شبّر، تفسیر القرآن الکریم، ص 262؛ محمد جواد مغنیه، پیشین، ص 338؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج7، ص 104؛ محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج13، ص 144؛ سیدمحمدصادق حسینی شیرازی، پیشین، ج3، ص 156؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج4، ص 172؛ ابوالفتوح رازی، روش الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج11، ص 311؛ محمد صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج16، ص 125؛ فیض کاشانی، الصافی فی تفسیر القرآن، چاپ محسن حسینی امینی، تهران، 1419ق، ج3، ص 102؛ محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج12، ص 101.
62.محمد صادقی، پیشین، ج16، ص 125.
63.رک: عبدالرزاق بن همان صنعانی، تفسیر القرآن، چاپ عبدالمعطی قلعه جی، بیروت، 1411ق، ج1، ص 299؛ محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، 1417ق، ج19، ص 160؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، چاپ هشام سمیر بخاری، بیروت، 1416ق، ج1، ص 84؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، چاپ محمدابراهیم بناء، بیروت، 1419ق، ج2، ص 547.
64.ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 207؛ محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 47.
65.فتح الله نجارزادگان، پیشین، ص 22.
66.همان، ص 20-21.
67.ابوالقاسم خویی، پیشین، ص 210.
68.ابوالقاسم خویی، پیشین، ص 210؛ محمدهادی معرفت، پیشین، ص 49-50.
69.طوسی، پیشین، ج9، ص 131-132؛ فخررازی، پیشین، ج9، ص 568؛ مراغی، تفسیر المراغی، ج24، ص 138.
70.محمدعلی مهدوی راد، « تحریف قرآن »، آفاق تفسیر، ص 357-358.
71.بقره: 2:« ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ‌؛ سجده: 2:«تَنْزِیلُ الْکِتَابِ لاَ رَیْبَ فِیهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِینَ‌.
72.الفرقان: 30: وَ قَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً.
73.فتح الله نجارزادگان، « تحریف ناپذیری قرآن»، دایره المعارف قرآن کریم، ج6، ص 327.
74.کلینی، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، سوم، دارالکتب الاسلامیه، 1367ق، ج1، ص 69.
75.فتح الله نجارزادگان، « تحریف ناپذیری قرآن »، دایره المعارف قرآن کریم، ج6، ص 327.
76.مرتضی انصاری، فوائد الاصول، چاپ عبدالله نورانی، قم، 1365ش، ص 110-111.
77.محمدعلی مهدوی راد، پیشین، ص 358.
78.فتح الله نجارزادگان، پیشین، ج6، ص 327.
79.محمدعلی مهدوی راد، پیشین، ص 359.
80.کلینی، پیشین، ج3، ص 313.
81.محمد بن حسن طوسی، الخلاف، قم، 1407ق، ج1، ص 336؛ حسن بن یوسف علامه حلّی، مختلف الشیعه فی احکام الشریعه، قم، 1371ش، ج1، ص 142.
82.سید ابوالقاسم خویی، پیشین، ص 215.
83.محمدعلی مهدوی راد، پیشین، ص 359-360؛ فتح الله نجارزادگان، پیشین، ص 328.
84.ابن بابویه، الاعتقادات الامامیه، قم، 1413ق، ص 84.
85.محمدعلی مهدوی راد، پیشین، ص 359-360؛ فتح الله نجارزادگان، پیشین، ص 30-31.
86.عده من المحدثین، پیشین، ص 111.
87.مجلسی، پیشین، ج2، ص 225؛ ج5، ص 68.
88.فتح الله نجارزادگان، « تحریف ناپذیری قرآن‌ »، دایره المعارف قرآن کریم، ج6، ص 329.
89.فتح الله نجارزادگان، سلامه القرآن من التحریف، ص 37.
90.جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، اسراء، تهران، 1373ش، ج1، ص 315.
91.محمد النهاوندی، نفحات الرحمن فی تفسیر القرآن و تبیین الفرقان، چاپ سنگی، ج1، ص 14-16؛ محقق تبریزی، اوثق الوسائل بشرح الرسائل، ص 91؛ ابوالقاسم خویی، پیشین، ص 27؛ محمدهادی معرفت، پیشین، ص 69.
92.محمدعلی مهدوی راد، پیشین، ص 360-361.
93.سیوطی، الدرالمنثور، دارالمعرفه، بیروت، 1365ق، ج3، ص 419.
94.طبری، جامع البیان عن تأویل آل البیان، دارالفکر، بیروت، 1415ق، ج11، ص 13؛ سیوطی، پیشین، ج3، ص 483.
95.مالک بن انس، الموطأ، ج2، ص 824.
96.بخاری، صحیح البخاری، دارالفکر، بیروت، 1401ق، ج4، ص 160-161.
97.ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، دارالتراث، قاهره، 1393ق، ص 42؛ قرطبی، پیشین، ج1، ص 80.
98.سیدمرتضی، الذخیره، به کوشش حسینی، نشر اسلامی، قم، 1411ق، ص 361-364.
99.فتح الله نجارزادگان، « تحریف ناپذیری قرآن »، دایره المعارف قرآن کریم، ج6، ص 329-330.
منبع مقاله :
راد، علی، (1390)، مبانی کلامی امامیه در تفسیر قرآن: با رویکرد نقّادانه به آرای ذهبی، عسّال و رومی، تهران: سخن، چاپ اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید