نویسنده: احمد ابراهیمی هرستانی
چکیده:
سرمایه گذاری دین اسلام بر روی مسأله معاشرت با دیگران در پرتو حیات اجتماعی امری گران و قیمتی به حساب می آید. معاشرت و ارتباط با افراد تمایلات و نیازهای یکدیگر را برطرف ساخته حیات اجتماعی را شاداب و مسرور می نماید. اگر اجتماعی وجود نداشت احتیاجات و نیازها هم معنی نمی داشت و سرنوشت انسان ها دستخوش تلاطم و تزلزل قرار می گرفت، از این رو معاشرت اجتماعی در جایگاه های مخصوص خود در اثرگذاری و اثرپذیری از یکدیگر بسیار مهم است که ما در این مقاله این جایگاهها را ارتباط با مردم، فرزندان، دوستان، خویشان تبیین نموده ایم.
مقدمه
انسانها دوست دارند زندگی پر از نشاط و شادابی را فرا روی خویش داشته باشند و بدون دغدغه فکری به آن زندگی ادامه دهند. آنان می خواهند حریم زندگی شان از حرمت و احترام عظیمی برخوردار گردد که این را باید در رابطه صمیمانه و مستحکم در پرتو تعالیم قرآن و سیرۀ پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) جستجو نمایند. علاوه بر آن باز شناخت رعایت حقوق و تعهداتی که افراد در زندگی بر عهده دارند می تواند در پیشبرد مقصد و هدف او کمک شایانی کند که بسیاری از این حقوق را روایت ما بیان داشته است که هر کدام در زندگی انسان عملی گردد دریای از آرامش دائمی را برای او فراهم می آورد.
اهمیت معاشرت در اسلام
اسلام به عنوان دین تکامل یافته ای است که دارای جامعیت و کمال ویژه ای است. اسلام حاوی تمام مسائل، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معنوی و فردی و خانوادگی است. بر همین مبنا به مسأله معاشرت که مورد احتیاج بسیاری از انسان هاست سخن به میان آورده و در تبیین و توضیح آن در رابطه با انبیاء و امامان و چه در معاشرت با همسران و فرزندان یا خویشان و بستگان قوانینی را نصب نموده تا مردم در پرتو عمل به آنها خوشبختی و سعادت را درآغوش گرفته بر سر سفرۀ معاشرت سالم و صحیح با بینشی عاقلانه رفاقتی را استوار سازد و ازا ین راه به دست یابی بخشی از موارد مادی یا معنوی خویش موفق شود.
جایگاه معاشرت
از هر طریق که بخواهی به جهان هستی نگاه کنی می یابی که همبستگی فوق العاده عجیب و شگفت انگیزی آنان را فراگرفته است که همه نظام هستی را در دیده اهل معرفت یک واحد نشان می دهد. شاید زبان گویای این موجودات بر آن باشد که به آدمیان خطاب می نمایند: ای انسان ها بیائید ریشه و مبنایتان بر پایه رفاقت و یکدلی و هماهنگی استوار باشد و هر کدامتان برای دیگری در زمینههای مادی و معنوی تکمیل کننده باشد و برای هم غم خواری نموده و خلأهای زندگی یکدیگر را به صورتی که شایسته است پر کنید و در سایه چنین رفاقتی سعادت دارین را بر خود میسر ساخته، در فضایی از امنیت همراه با عشق و محبت و عزت وشرافت زندگی را ادامه دهید. ای کاش انسان ها هم با رابطه صحیح و بدون هر گونه تبادل غیر ارزشی در زندگی شان درمی یابد که این گونه رفاقت و هماهنگی جز با تکیه بر مایه ایمان به خدا و اجرا شدن برنامه های با ارزش دین و عمل نمودن به دستورات پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام تحقق نمی یابد.
نیاز به معاشرت
رفاقت و معاشرت در عرصه حیات اجتماعی انسان از مسائل بزرگ و قابل توجه است تا جایی که صورت ممدوح آن علت سعادت دنیا و آخرت و صورت مذموم و منفی آن سبب نگون بختی و تیره روزی در هر دو جهان خواهد شد. میل و کشش طبیعی هر انسانی نسبت به دوست یابی به قدری قدرتمند است که عده ای زیادی و آن را جزء غرائز آدمی می دانند. آری، خمیرمایۀ اصلی انسان به گونه ای است که هیچ گاه نمی تواند خود را تنها و بدون نیاز به دیگران ببیند و از اجتماع دوری گزیده و انزواطلبی را در زندگی خویش صورت دهد. این انسان بدون ارتباط بایدگران بی سر و سامان است. بنابراین نیاز به معاشرت از ریشه های بنیادین وجود آدمی است که از آن جدانشدنی است.
اثرگذاری و اثرپذیری
مسأله اثرگذاری در معاشرت، در زمانی که دلباختگی شدید به معاشر پیدا می شود و پای محبت و عشق دو طرف در میان آید، حقیقتی است که اگر دین اسلام در مقام بیان آن برنمی آمد برای همگان آشکار بوده و اینکه اسلام تمام جوانب این حقیقت را تبیین داشته و در این زمینه چیزی را فروگذار نکرده است، دلیل بر شرافت و بزرگی این مسأله در پیشگاه پروردگار و اهمیت آن در حیات انسان است. انسان چه خود بخواهد و چه نخواهد به شدت اثرپذیر است.
اصول موفقیت در برقراری روابط اجتماعی
الف شناخت کیستی و چیستی مردم
برای ایجاد این مهارت و استمرار بخشیدن به آن، یکی از مؤلفه های ابتدایی، شناخت اولیه ی افراد و گروه هاست که این شناخت در دو مقوله ی «کیستی» و «چیستی» آنان قابل بررسی می باشد.
«کیستی» افراد عبارت است از: مشخصات ظاهری از قبیل نام، نام خانوادگی، محل سکونت، شغل، نام گروه، مشخصات مؤسسین گروه، محل کار و … در روایتی از نبی اکرم (صلیالله علیه وآله) مده است: «چون کسی را دوست داشتی، از نام او و نام پدرش و از منزل او بپرس، پس اگر مریض شد به عیادتش برو و اگر گرفتاری و مشکلی داشت، او را یاری کن.» و در روایت دیگری نیز آمده است که «از نام جدّ او عشیره و خانواده ی او نیز سؤال کن.» (1)
و کیستی گروه ها نیز عبارت است از: حقیقت درونی، ویژگی های شخصیتی و روحی، طرز تفکّر و اهداف آن در زندگی که این خصوصیات ازعمده منابع مردم شناسی، تاریخ شناسی، و بررسی صفات و روحیات اقوام و ملل می باشد. همچنین از مهمترین منابع مردم شناسی می توان به آیات قرآن و روایات و منابع روایی درخصوص ویژگی های انسان، ناس، گروه های خاصّی چون مؤمنین، کافرین، مشرکین، منافقین، اهل کتاب، و… اشاره کرد. برای شناخت چیستی افراد در درجه ی اوّل باید حقیقت و فطرت انسانها شناخته شود که بهترین راهکار برای این منظور خودشناسی است و روایات اهل بیت (علیهم السلام) به این حقیقت اشاره میکند:
قال علی (علیه السلام) : «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَهُوَ لِغَیرِهِ أعرَفُ»؛ (2) همچنین فرمودند: «کَیفَ یَعرفُ غَیرَهُ مَن یَجعَلُ نَفسَه» (3)؛ «کسی که خود را نمی شناسد چگونه دیگری را بشناسد.» اما در کنار خودشناسی راه های دیگری نیز برای شناخت حقیقت افراد مؤثر است که مهمترین آنها عبارتند از:
1.آزمودن
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «پیش از انتخاب برادران آنها را بیازمای، زیرا آزمایش معیاری است که نیکان را از بدان جدا میسازد.» (4)
2.شناخت از طریق گفته ها
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «سخن بگویید تاشناخته شوید، زیرا مرد زیر زبانش مخفی است.» (5)
3.دوستان
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «مردم را به دوستانشان بیازمائید، زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش بیاید دوستی میکند.»(6)
حضرت سلیمان (علیه السلام) فرمود: «درباره ی هیچ کس قضاوتی نکنید تا ببینید با که همنشینی می کند، زیرا آدمی از طریق دوستان و همنشینانش شناخته می شود.» (7)
همچنین از راههای دیگر شناخت مردم، می توان به مسافرت، معامله اقتصادی، نظرخواهی از مردم، بررسی حالات آنان در فقر و ثروت و بحران های زندگی و … اشاره کرد. (8)
ب توانایی در ابراز وجود و عزت نفس
ابراز وجود یعنی شناخت حقوق فردی ابراز عقیده و احساسات و افکار خویش. ابزار وجود متشکل از چند امر است: 1.تشخیص منافع و حقوق شخصی خود و اصرار بر آن. 2.ابراز آزادانه عقاید و افکار و احساسات 3.تقاضای تغییر رفتارهای نامطلوب دیگران. 4.رد درخواست های نامعقول دیگران 5.پذیرش کاستی ها و نواقص خود و احترام به حقوق دیگران.
ج شناخت و ادای حقوق دیگران
همچنان که ما به عنوان یک فرد صاحب حقوق و حریم و حرمت هستیم و حق ابراز نظر و دوست داشته شدن وقبول و رد موضوعات را داریم، باید بپذیریم دیگران نیز دارای حقوق و حریم و حرمت هستند و در صورتی روابط اجتماعی مؤثری خواهیم داشت که در تعاملی سازنده به حقوق اجتماعی دیگران احترام بگذاریم. ادای حقوق دیگران بر اساس محبت و مهرورزی پایهریزی عدالت اجتماعی را می نماید و موجب نفی ظلم در روابط و استحکام و پایداری آن خواهد شد.
امام صادق (علیه السلام) در شرافت و عظمت شناخت و ادای حقوق دیگران می فرمایند: «ما عبدالله بشیء أفضل من اداء حق المؤمن» (9)؛ «خداوند به چیزی برتر از ادای حق مؤمن عبادت نشده است.»
معاشرت با مردم
1.اسلام
چه سنت و رسم زیبائی است و چه کلمۀ پرمعنایی! سلام را می گویم: دو انسان به مسلمان به هم می رسند و یکی به دیگری سلام می کند و او نیز با سلام پاسخ می دهد. اصلاً فکر کرده اید که این گونه کلمه ها در آئین مقدس ما با دقت مخصوصی انتخاب شده و بر اساس قطعی ترین اصول و قواعد روانشناسی برگزیده شده اند. اسم دین ما اسلام است که از ریشۀ سلم به معنای تسلیم در برابر حق و به معنای صلح و صفا وسلامت، گرفته شده است و وقتی همدیگر را می بینیم سلام می گوئیم با همین پیامی بسیار پر معنا به او می دهیم یعنی: تو از شرّ من و آسیب و آزار و اذیت من، ایمن هستی، و از طرف من آسوده خاطر باش! آری، «سلام، چراغ سبز آشنایی است.» سلام نخستین نشانه صداقت ومودت است که با آن پیوند دو قلب به گرمی به هم نزدیک تر می گردد باری سلام، نام خداوند است و تحیت الهی. سفارش پیامبر و امامان. تا آنجا که فرموده اند: اگر کسی پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید: «مَن بَدَءَ بِالکَلامِ قبلَ السّلامِ فَلاتُجیبُوه» (10) در حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام) از قول خداوند نقل می کند: «البَخیلُ مَن بَخِلَ بِالسَّلام» (11)؛ «بخیل کسی است که از سلام دادن به دیگری بخل ورزد.»
و به هیچ وجه نمی تواند، اثرپذیری خویش را و اثرگذاری معاشر را از بین ببرد و اگر اینگونه نبود، در حیات اجتماعی انسان، این همه آثار مثبت و منفی ظهور نمی کرد؛ و از آنجا که طبع انسان اثرپذیر است، قرآن کریم از نشست و برخاست با ظالمان و کسانی که نمیخواهند به احکام الهی و آداب آن ادب شوند نهی نمیکرد ومیفرماید: «فَلاتَقعُدَ بَعد الِذکری مَع القومِ الظَالمین» (12)؛ «پس از یادآوردن به سرعت بیرون برو و با گروه ستمکاران منشین.» اثرپذیری طبع چنان سریع است که قرآن می فرماید: «إذا سَمِعتُم آیاتِ اللهِ یُکَفَرُ بِها وَ یُستَهزَأُ بِها فلاتقعدوا مَعَهُم حَتی یَخُوضُوا فِی حَدیثٍ غَیِرِه انَکُم اِذَا مِثلَهُم» (13)؛ «چون بشنوید گروهی آیات خدا را مورد انکار و استهزا قرار می دهند، با آنان ننشینید تا در سخنی دیگر درآیند، اگر بنشینید شما هم در به دوش کشیدن بار گناه انکار و استهزا مانند آنان خواهید بود.»
پاداش اخروی سلام
روزی پیغمبر (صلی الله علیه وآله) به اَنَس فرمود: ای اَنَس! در بیرون به هر کس می رسی سلام کن که بر حجم حسنه ها و ثوابهایت افزوده میشود و در خانه به خانواده ات سلام کن که خداوند به زندگی تو خیر و برکت می دهد؛ و بهترین شما کسانی هستند که به مستمندان اطعام میکنند و به همه سلام می گویند و شب هنگام که مردم در خواب و استراحت اند برای خدا نماز می گزارند. (14) «هر کس به ده تن از مسلمانان سلام کند خداوند برای او ثواب آزاد کردن یک برده خواهد داد.» (15)
سلام بعنوان بهترین هدیه
از نظر امام صادق (علیه السلام) : «سلام بالاترین هدیه و تحفه ای است که یک انسان مؤمن برای برادر دینی اش تقدیم می کند.»(16) اسحاق بن عمّار می گوید: در زمانی که به شدت تقیه می کردیم وارد مسجد کوفه شدم و بدون این که سلام بگویم در کنار دوستان نشستم بعداً که به حضور امام صادق (علیه السلام) رسیدم فرمود: ای اسحاق! از کی با دوستان و شیعیان ما این چنین رفتار نادرست می کنی که با ایاشن دیدار می نمائی و سلام نمی گوئی!؟ اسحاق گفت: ای سرور من! ما در حال تقیه ایم و به این جهت سلام نکردم. امام (علیه السلام) فرمود: تقیّه چه ارتباطی با ترک سلام دارد؟ تقیه با افشای راز و سخن پراکنی ناسازگار است و الاّ مؤمن باید به برادر ایمانیش سلام کند که فرشتگان در پاسخ گویند سلام و رحمت همیشگی خدا شامل حال شما باد. (17)
سلام نشانۀ تواضع و فروتنی
از احادیث اسلامی و آثار دینی که راجع به سلام وجود دارد چنین برمی آید که سلام کردن علامت تواضع و فروتنی است و بطور کلّی این اخلاق اسلامی در پرورش روح تواضع و جلوگیری از پیدائی خودپسندی و خودبزرگ بینی بسیار مؤثر است. در احادیث ما به این نکته توجه شده که انسان در برخی حالات ممکن است گرفتار طغیان نفس شود و حسّ خودخواهی و تکبّر در نهاد او قوّت بگیرد لذا طی برنامه هائی اخلاقی سعی شده از پیدایش این گونه حالات ضدّ اخلاقی جلوگیری شود. رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند: «سواره بر پیاده و آنکس که بر مرکب نشسته بر عابر پیاده سلام کند.» (18) و امام ششم (علیه السلام) هم فرمودند: «شخص ایستاده بر آدمی نشسته باید سلام کند.» (19) و از آثار تواضع و فروتنی آن است که انسان به هر کس که می رسد سلام کند. (20)
مصافحه
هم چنانکه دربارۀ سلام گفته شد، اسلام در برنامه های تربیتی و اخلاقی خود می کوشد تا بذر محبت و دوستی در دل بندگان خدا کاشته شود. در آئین مقدس اسلام سعی بر این است که نهال عشق و علاقه در میان بشر هرچه بیشتر بارورتر گردد. ببینید در بین کلمات پیشوایان دین و در سیرۀ اولیاء و رهبران اسلام چه گوهرهای ارزنده ای در این زمینه وجود دارد. جابر میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را دیدار کردم و سلام گفتم. او دست مرا فشرد و فرمود: «غَمره الَرجُل یُداخِیهِ قِبلَتُه»؛ «فشردن دست مؤمن همانند بوسیدن اوست.»(21)
به گفتۀ پیامبر (صلی الله علیه وآله) هرگاه با برادران دینی دیدار می کنیم باید سلام بگوئیم و با هم دست بدهیم و به هنگام جدائی برای یکدیگر طلب مغفرت نمائیم. (22) و اگر خواستیم خواهر، عمه، خاله و یا هر زن بالغه ای را که محرم ماست ببوسیم بهتر است از پیشانی و میان دو چشمانش بوسه زنیم و از بوسیدن گونه های صورت و از بوسیدن لب و دهان خودداری کنیم. (23)
و نیز فرمود: «تَمامِ تَحیاتِکُم بِالمُصافِحَه» (24) تهنیت و درود شما برای همدیگر همان مصافحه و دست دادن شماست و کاملترین تهنیت ها و درودها، مصافحه و دست دادن است.
علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرماید: «إذا لَقیتُم إخوانَکم فَتَصافَحُوا و أظهِروا لَهُمُ البَشاشَهَ وَ البِشر، تَتَفَرَّقُوا وَ مَا عَلَیکُم مِنَ الاَوزارِ قَدذَهَبَ…»(25)؛ یعنی وقتی برادرانتان را دیدار کردید پس مصافحه کنید و دست در دست هم گذارید و با لبخند و روی خندان با آنان ملاقات نمائید که وقتی از هم جدا می شوید همۀ گناهانتان آمرزیده است؛ و حتی با کسی که عداوت داری دست بده اگر چه او تمایل به مصافحه نشان ندهد زیرا این، فرمان خداست برای بندگانش آنجاکه می فرماید: با وضعی نیکوتر برخورد کن پس ممکن است عداوت موجود بین تو ودیگری از میان برود و دوستی و گرمی جایگزین آن شود. (26)
برای شیعیان، نوری است در پیشانی که در دنیا با آن شناخته می شوند و حتی وقتی که یکی از آنان برادر ایمانیش را ملاقات می کند و او را می بوسد از پیشانی و از همان جایگاه نور بر وی بوسه می زند. (27)
از آثار دیگر مصفاحه «کینه زدایی» است. پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود:
«تَصافَحُوا فَإنَّ التصافُحَ یُذهَبُ السَّخیمَه» (28) و «تَصافَحُوا فَاِنَّه یذهَبُ بالغِل» (29)؛ «مصافحه کنید و دست دهید، چراکه آن کینه و کدورت را می زداید.»
دست دادن با زنان
بر اساس «مکتبی» بودن مرز دوستی ها و رابطه ها و معاشرت ها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صِرف دوستی و رفاقت و آشنایی و همکار بودن یا ملاحظات سیاسی و دیپلماسی در سفرهای خارجی و دیدارهای رسمی، دلیل نمی شود که کسی با نامحرم و اجنبی، مصافحه کند. روشنفکرمآبی در این مسأله جایی ندارد. رسول خدا فرمود: با زنان دست نمی دهم (30) (البته زنان نامحرم) و در حدیث نبوی دیگری آمده است: «اگر زنی بخواهد با مرد نامحرم دست دهد (که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بخواهد با او» بیعت کند، از پشت لباس او با وجود حایل و پوشش دست، دستکش مانعی ندارد. (31) البته معیار عمل، فتوای مجتهدی است که از او تقلید می کنید و هر مسلمان متعهّد، باید برای عمل خود ملاک و حجّت شرعی داشته باشد. (32)
شاد کردن دل مؤمن
واقعیت این است که شادی و سرور افراد یک جامعه، چهرۀ زندگی اجتماعی را نیز مسرور و زندگانی را برای کلیۀ افراد مطلوبتر و خوشایندتر می سازد. در جامعه ای که قیافه های اندوهگین، چهره های درهم کشیده و رنجور وجود دارد طبعاً زندگی برای بقیّه انسان ها نیز نمی تواند شیرین و گوارا باشد و آنان به حکم احساس و عاطفۀ بشری نمی توانند از زندگی خود لذّت ببرند؛ و بعکس هرگاه انسان صبح از خواب بلند شود، خود شاد و خورسند باشد و خانواده اش نیز چهره هایی شاد و خندان داشته باشند، در کوچه و خیابان و بازار هم در رهگذران، سرور و خوشحالی ببیند و در محل کار از همکارانش لبخند و شادی مشاهده کند بدون شک زندگی با این ویژگی بسیار، لذتبخش تر خواهد بود. اگر زندگی را از نقطۀ نظر کیفی ملاحظه کنیم خواهیم دید، تلخ ترین لحظات عمر یک انسان موقعی است که گرفتار کابوس اندوه و غصه است و چه بسا افرادی در این لحظه ها، از زندگی خود سیر شده و آرزوی مرگ می کنند؛ لذا در فرهنگ اسلامی به این نکته توجهّی عمیق شده و توصیه های مؤکدی از اولیاء دین در این زمینه و در مورد رفتار شادی آفرین با مؤمنان، بعمل آمده است و در لابلای سخنان این بزرگان اجر و پاداش مهمّی در برابر این عمل انسانی نوید داده شده است. (33)
امام صادق (علیه السلام) این معنی را در تمثیل زیبایی چنین بیان داشته: هنگامی که خداوند مؤمن را از گور برانگیخت همراه او موجود دیگری از قبر بیرون می آید و جلو می افتد هرجا که مؤمن صحنه ای ترسناک دید این موجود روحانی، به او می گوید: نترس، غمگین مباش، بخند و شاد باش خدای عزوّجل به تو کرامت بخشیده است و او، هم چنان و بطور مداوم به مؤمن بشارت میدهد تا اینکه آن مؤمن در پیشگاه الهی برای محاسبۀ اعمال می ایستد و خداوند یک حسابرسی سریع و آسان از او بعمل می آورد و فرمان میدهد که روانۀ بهشت شود و درهمۀ این احوال آن موجود روحانی با فرد مؤمن همراهی می کند و سرانجام مؤمن به او میگوید: چه همراه خوبی هستی از ابتدای خروج از قبر تا کنون با من هستی و مرتباً به من مژده و نوید می دهی. خداوند تو را مورد مرحمت و لطف خویش قرار دهد؛ تو کیستی؟ او در پاسخ می گوید: من عمل و کردار تو هستم، همان سرور و شادمانی که تو در دنیا بر دل برادر ایمانی ات وارد کردی و خداوند مرا به این صورت آفریده تا تو را به سرور و خوشی بشارت دهم. (34) امام صادق (علیه السلام)
فرمودند: «لایَری احدکم اذا دخل علی مؤمن سروراً انه علیه ادخله فقط بل و الله علینا بل و الله علی رسول الله» (35) انسان نباید گمان کند که با شاد کردن یک مؤمن فقط او را شاد و مسرور کرده بلکه امامان و رسول الله (علیهم السلام) را شاد و خُرسند ساخته است. خداوند به حضرت داوود (علیه السلام) فرمود: «.. إِنَّ الْعَبْدَ مِنْ عِبَادِی لَیَأْتِینِی بِالْحَسَنَهِ فَأُبِیحُهُ جَنَّتِی فَقَالَ دَاوُدُ یَا رَبِّ وَ مَا تِلْکَ الْحَسَنَهُ قَالَ یُدْخِلُ عَلَى عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ سُرُوراً وَ لَوْ بِتَمْرَهٍ قَالَ دَاوُدُ یَا رَبِّ حَقٌّ لِمَنْ عَرَفَکَ أَنْ لَا یَقْطَعَ رَجَاءَهُ مِنْک» (36) گاهی بندۀ من با یک کار خوب هر چند ناچیز مانند احسان با یک عدد خرما، دل یک انسان با ایمانی را شاد و مسرور می کند و من او را در برابر این عملش وارد بهشت می کنم.
خداوند در گفتگوئی که حضرت موسی (علیه السلام) با او داشت فرمود: «من برخی از بندگانم را به بهشت می برم و به آنها در آن جا حکومت می بخشم آنان کسانی هستند که با کار خود مؤمنی را شاد و مسرور می کنند …»(37)
براستی که اگر کسی با خوشرویی، یا با عمل مثبتی بتواند بار سنگین غم دوستان را سبک کند، کارش عبادت خواهد بود حتی اگر با یک تبسّم، بتوانید خاطری را شاد سازید، به خدا نزدیک تر شده اید برخورد با چهرۀ باز با دیگران آنان را آماده تر میسازد تا دل به دوستی با شما بسپارند. خنده رویی و بشّاش بودن، دیگران را دل و جرأت می بخشد، تا بی هیچ هراس و نگرانی، با شما باب آشنایی را باز کنند و سفرۀ دلشان را پیشتان بگشایند. وقتی با چهرۀ شکفته و باز با کسی روبرو می شوید، در واقع کلید محبت و دوستی را به دستِ او داده اید، برعکس چهرۀ اخمو و ابروهای گره خورده و صورتِ درهم و بسته، دریچۀ ارتباط و صمیمیّت را می بندد. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «تَبَسَّمَ الرَّجُلِ فِی وَجهِ أخیهِ حَسَنَهً» (38)؛ «لبخند انسان به چهرۀ برادردینی اش حسنه است.»
غم زدایی
وقتی شخصی با یک چهرۀ دلپذیر و شاد، مؤمنی را از غصه و غم رهایی می بخشد، چرا باید ازاین احسان دریغ ورزیده شود؟ اگر نخستین ملاقات ما با برادر دینی، به گونه ای باشد که غم او را به شادی و اضطراب و نگرانی اش را به اطمینان و آرامش مبدّل سازد، روزنهای به دنیای صمیمیت و شادابی به رویش گشوده ایم که این نیز در پیشگاه الهی، عبادت و ثواب خواهد داشت.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَن أخَذَ مِن وَجهِ أخیهِ المُؤمنِ قَذاهً کَتَبَ الله وَ لَه عَشرَ حَسَنات» (39)؛ «کسی که از چهرۀ برادر دینیاش، رنج و اندوهی را بزداید، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش می نویسد.»
البته این منش و کردار، نوعی هنرمندی در معاشرت است، قلبی مهربان میخواهد و عاطفه ای سرشار و خصلتی نوع دوستانه. همچنین امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ أَغَاثَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ اللَّهْفَانَ اللَّهْثَانَ عِنْدَ جَهْدِهِ فَنَفَّسَ کُرْبَتَهُ وَ أَعَانَهُ عَلَى نَجَاحِ حَاجَتِهِ کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ ثِنْتَیْنِ وَ سَبْعِینَ رَحْمَهً مِنَ اللَّهِ یُعَجِّلُ لَهُ مِنْهَا وَاحِدَهً یُصْلِحُ بِهَا أَمْرَ مَعِیشَتِهِ وَ یَدَّخِرُ لَهُ إِحْدَى وَ سَبْعِینَ رَحْمَهً لِأَفْزَاعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ أَهْوَالِهِ.» (40)؛ «هر کس به داد برادر دینی اش که در اثر کار و زحمت رنجور شده برسد و غم و اندوه از او بزداید خداوند در پاداش این عمل او را مشمول هفتاد و دو نوع رحمت کند که با یکی از آنها معاش خویش را سامان دهد و هفتاد و یک تای دیگر را برای صحنه های هول انگیز محشر ذخیره نگاه می دارد.»
همدردی نه بی تفاوتی
جامعه ای اسلامی ما در یک مثال زیبا به یک پیکر تشبیه شده است که دارای اعضای است که با همدیگر در ارتباط هستند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «الْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ الْوَاحِدِ إِذَا اشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ لِأَنَّ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ رُوحِ اللَّهِ تَعَالَى وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا» (41)؛ «مؤمن برادر مؤمن است و آنان مثل یک پیکرند که اگر عضوی از آن به درد آید بقیه اعضاء نیز احساس درد می کنند و ارواح مؤمنان همچون یک روح میباشند و اتصال و پیوستگی روح مؤمن با روح الهی خیلی شدیدتر از اتصال شعاع خورشید با آن است.»
یکی از چیزهایی که راستین بودن ایمان افراد را در عرصۀ حیات اجتماعی، غم زدایی از چهرۀ مؤمنین است که خود راهگشایی برای استوارتر ساختن ارتباطها و پیوندها خواهد شد و از طرفی نشان از خصلت پاکدلی و خلق و خوی توحیدی او دارد.
در این زمینه امام صادق a فرمودند: «لا و الله لایکون المؤمن مؤمناً ابداً حتی یکون لِأخیه… سائر عروقه» (42)؛ «به خدا سوگند هرگز یک انسان، مؤمن راستین شمرده نمی شود مگر آنکه او برادرش مانند یک پیکر باشند که اگر رگی صدمه ببیند بقیۀ رگها نیز به درد می آید.»
توسعه کمالات نه توزیع معایب
در اجتماعی اسلامی که اصل بر مبنای ایمان به خداوند استوار است، همه وظیفه دارند که در گسترش و توسعه کمالات اشخاص تلاش و کوشش کنند و اگر احیاناً عیبی در برخی مشاهده نمودند حق ندارند آنها را فاش ساخته و افراد را به خاطر آن عیوب رسوا سازند. در سفارشات اخلاقی اولیاء الهی به این نکته اشاره شده است که هر کس باید به اصلاح خویش مشغول باشد و عیوبهای تنیده شده به وجود خود را برطرف سازد، نه آنکه بنشیند و عیوب دیگران را با ذرّه بین دبنال نماید. رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرمودند:
«کفَی بالمَرءِ عَیباً اَن یَنظُرَ مِنَ النّاسِ اِلَی ما یُعَمّی عنهُ من نفسه وَ یُعَیِّرُ النّاسَ بِما لایَستَطِیعُ تَرکَه» (43)؛ «در ناقص و معیوب بودن یک شخص همین بس که عیبی را که در وجود خود او هست نادیده بگیرد ولی آن را در مورد دیگران عیب بشمارد و چیزی را که خود قادر به ترک آن نیست برای دیگران ننگ بداند.»
از کم عقلی و سفیه بودن یک انسان این است که تمام افکار و زندگی خود را بگذارد، تا ببیند دیگری چه عیبی دارد، خود را صاحب کمال بپندارد و او را سرزنش کند و بجای آنکه اندیشه کند که عیب دیگری شاید بالاتر و بدتر آن در وجود او یافت میشود اما دریغ از کمی تفکّر و تعقل! اینان شیطان صفت اند متأسفانه امروزه گرفتن نقطه ضعف و عیب از دیگران نُقل مجالس و محافل شده است و ابعاد تازه تری به خود گرفته است. امام علی a فرمودند: «… و من نظر فی عیوب الناس فانکرها ثم رضیها لنفسه فذلک الاحمق بعینه» (44)؛ «هر کس به عیوب دیگران مشغول باشد و مردم را بخاطر آن عیوب انکار کند سپس خودش به آن عیوب آلوده باشد احمق و نابخرد نامیده می شود.»امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) نقل کرده است که فرمودند:«لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثْرَتَهُ فَضَحَهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِه» (45)؛ «لغزش های مؤمنان را دنبال مکنید؛ زیرا هر کس دنبال لغزش های مؤمنان باشد خداوند لغزش های او را دنبال خواهد کرد و هر کس خدا در جست و جوی لغزش هایش باشد، او را هرچند در کنج خانه اش باشد، رسوا خواهد کرد.» قرآن کریم کسانی را که بدنبال اشاعه عیوب دیگران اند، به عذاب دردناک قیامت وعده می دهد و می فرماید: «إنَّ الّذین یُحِبُونَ تَشیعَ الفاحِشه فِی الّذینَ آمَنُوا لَهُم عذابٌ ألیمٌ…»(46)؛ «آنان که دوست میدارند میان اهل ایمان، کار منکری را اشاعه و شهرت دهند، آن ها را در دنیا و آخرت عذاب دردناک خواهد بود.»
امام علی (علیه السلام) درحدیثی کسانی را که دنبال عیوب دیگران هستند به عنوان افرادی که دچار مشکل اخلاقی هستند معرفی مینماید: «ذَوُوا العُیُوبِ یُحِبّونَ اِشاعَهَ مَعایِبُ النّاس لِیَتَبیعِ لَهُم العُذرُ فِی مَعایِبِهم» (47) افرادی که خود «مشکل اخلاقی» دارند، تلاش می کنند عیوب دیگرانرا فاش کنند تا برای خود عذر بتراشند [که دیگران هم مثل ما هستند.]
احترام به مردم
احترام متقابل افرادجامعه به یکدیگر زندگی اجتماعی را زیبا و دوست داشتنی می کند و موجب ازدیاد مهر و محبت مردم نسبت به همدیگر می شود. دردستورات اخلاقی اسلام به این نکته نیز همانند دیگر نکات زندگی اجتماعی توجّه شایان شده است. رسول بزرگوار اسلام حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) فرمود: «کسی که برادر دینی اش را احترام کند و او را گرامی بدارد خدا را احترام کرده و گرامی داشته است و به نظر شما، کسی که خدا را تکریم کند و او را بزرگ بدارد چه پاداشی باید داشته باشد.» (48)
از نظر رسول اکرم) صلی الله علیه وآله) انسان باید همۀ مسلمین و مؤمنین را احترام گذارد و به هیچ کس بی حرمتی نکند چون ولی و دوست خدا در میان آنان پنهان است و شناخته نمی باشد.«وَ کَتَمَ وَ لِلّهُ فی خَلقِهِ فَلایَزرَ أنَّ أحَدُکُم بِأَحَدٍ مِن خَلقِ اللهِ فَإنّه لایَدری أیُّهُم وَلیُّ الله» (49) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم در یک سخن کوتاه مسئلهای از مسائل روانشناسی اجتماعی را مطرح فرموده آن جا که گفته: بپرهیز از اینکه آدمی عاقل و خردمند را به خشم آوری و یا شخص کریم و بزرگواری را اهانت کنی و یا فرد پست و فرومایه ای را احترام گذاری و با نادان، مصاحبت و هم نشینی نمائی. (50)