تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (3)

تدبر در سوره ی مبارکه ی یوسف (3)

مجری طرح: علی صبوحی طسوجی

8-2-1- کلام هشتم. آیات 100 و 101

گسست کلام هشتم از کلام هفتم:
این آیات ناظر به صحنه تحقق محسوس تأویل رؤیای حضرت یوسف ( علیه السلام ) و ناظر به تمام داستان است.
وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (100) رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنُیَا وَالآخِرَهِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (101)

پیوستگی آیات کلام 8:
هر یک از دو آیه این کلام، یک مطلب است. هر دو مطلب، جمع بندی داستان یوسف ( علیه السلام ) است. یکی در قالب برشماری الطاف خدا بر یوسف ( علیه السلام ) در برطرف کردن شداید و خطاب به پدر؛ و دیگری در قالب شکر خدا بر اعطای نعمات؛ با این توضیح، پیوستگی سیاقی مطالب این کلام روشن شد.

غرض کلام 8:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب نخست: تنها آیه این مطلب حاکی از آن است که یوسف ( علیه السلام )، پدر و مادر خویش را بر تخت نشانید و پس از آن همگی برای یوسف به سجده افتادند. آنگاه یوسف ( علیه السلام ) این صحنه را تأویل رؤیای خویش دانست که پروردگارش آن را محقق کرده است. سپس در مقام شکر، از احسان خدای متعالی، نسبت به خود در نجات از زندان و الطاف او در گرد آوردن خانواده اش نزد وی بعد از جدایی افکنی های شیطان، سخن گفت. بنابراین عنوان مناسب برای معنی منسجم این مطلب عبارت است از: « تحقق محسوس تأویل رؤیای یوسف ( علیه السلام ) با به سجده افتادن پدر و مادر و برادران برای او که قدردانی یوسف ( علیه السلام ) از الطاف الهی را در پی داشت »
معنی منسجم مطلب دوم: تنها آیه این مطلب، دارای دو فراز است: بیان دو نعمت ویژه پروردگار به او به عنوان قدردانی، یعنی نعمت ایتاء ملک و تعلیم تأویل احادیث، تحت ولایت خدا؛ دعا برای اسلام محض در مقابل پروردگار تا زمان وفات و دخول در زمره صالحان؛ بنابراین عنوان مناسب برای غرض این کلام، عبارت است از: « شکرگزاری یوسف ( علیه السلام ) در برابر پروردگار به خاطر ایتاء ملک و تعلیم تأویل احادیث تحت ولایت خدا و دعای ایشان برای مسلمان ماندن و ملحق شدن به صالحان »
با توجه به معنی منسجم دو مطلب این کلام، عنوان مناسب برای غرض آن عبارت است از:

« قدردانی یوسف ( علیه السلام ) از الطاف الهی در رفع شداید زندان و جدایی از خانواده؛ و شکرگزاری او به خاطر نعمات ایتاء ملک و تعلیم تأویل احادیث؛ و دعای ایشان برای مسلمان ماندن و ملحق شدن به صالحان؛
در پی تحقق محسوس تأویل رؤیایشان در صحنه به سجده افتادن پدر و مادر و و مادر برادران برای ایشان »

9-2-1- هم بستگی ظاهری کلام های فصل
هم بستگی کلام های این فصل از قِبَل وحدت موضوعی آن آشکار است، اما در ادامه، توضیحاتی برای بررسی ساختار این داستان ارائه می شود:
هم بستگی کلام اول و هشتم با یکدیگر و با کلام های میانی: نخستین کلام این فصل، یعنی همان کلام آغازین داستان، به لحاظ محتوایی و اسلوب بیانی، با کلام های دیگر متفاوت و به نوعی طلیعه کل داستان است. آیات این کلام، از بازگو کردن رؤیایی توسط یوسف ( علیه السلام ) برای پدر خبر می دهد: « إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ … »؛ رؤیایی که بنابر تأویل پدرش، بیانگر اراده خاص پروردگار، برای اجتباء یوسف ( علیه السلام )، تعلیم تأویل احادیث به ایشان و اتمام نعمت بر آن حضرت و آل یعقوب ( علیه السلام ) است. در طول داستان، از تحقق این اراده ربوبی خبر داده می شود، تا جایی که در آخرین کلام این داستان، یوسف ( علیه السلام ) می فرماید: « َیا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا … » بدین ترتیب روشن شد که کلام انتهایی داستان نیز همانند کلام نخست، با سایر کلامها متفاوت و به نحوی خاتمه کل داستان است. بنابراین کلام نخست و کلام آخر، درباره رؤیای حاکی از اراده خدا و تحقق عینی آن و به منزله طلیعه و خاتمه کل داستان است و کلام های میانی، شرح تحقق اراده خدا درباره یوسف ( علیه السلام ) است.
چنانکه گفته شد، اراده خدای سبحان درباره یوسف ( علیه السلام )، دارای سه بخش بوده است: اجتباء، تعلیم تأویل احادیث و اتمام نعمت بر او و آل یعقوب ( علیه السلام )؛ کلام های میانی داستان نیز بر همین اساس، قابل تقسیم است: آیات 7 تا 22، کلام تنها، ناظر به رفع موانع اراده اجتباء؛ آیات 23 تا 57، قول او با سه کلام، ناظر به فراهم سازی زمینه تأویل احادیث؛ و آیات 58 تا 99، و قول دوم با دو کلام، ناظر به اتمام نعمت بر یوسف ( علیه السلام ) و آل یعقوب ( علیه السلام ) است. در ادامه، هم بستگی کلام ها در هر یک از این قول ها و پس از آن هم بستگی میان تک کلام و دو قول مزبور توضیح داده خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
هم بستگی کلام های سوم تا پنجم در اویل قول:
1. سیر این کلامها از کید همسر عزیز برای آلوده ساختن دامن پاک حضرت یوسف ( علیه السلام ) آغاز شده و پس از آن، با شرح به زندان انداختن آن حضرت با هدف خار کردن و ادامه یافته و با نجات و رهایی ایشان و تکیه زدن او بر مسند عزت، خاتمه یافته است.
2. تکرار واژه های مربوط به « مراوده »: « وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا »، « هِیَ رَاوَدَتْنِی عَن نَّفْسِی »، « تُرَاوِدُ فَتَاهَا »، « لَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ »، « مَا خَطْبُکُنَّ إِذْ رَاوَدتُّنَّ یُوسُفَ عَن نَّفْسِهِ »، « أَنَا رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ »
3. تکرار واژه « کید » در حال اضافه به ضمیر جمع مؤنث: « قَالَ إِنَّهُ مِن کَیْدِکُنَّ إِنَّ کَیْدَکُنَّ عَظِیمٌ »، « وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ »، « فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ »، « إِنَّ رَبِّی بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ »
4. تکرار واژه « سجن »: « مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوَءًا إِلاَّ أَن یُسْجَنَ »، « وَلَئِن لَّمْ یَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَیُسْجَنَنَّ »، « قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ »، « ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآیَاتِ لَیَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِینٍ »، « وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانَ »، « فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ »
هم بستگی کلام های ششم و هفتم در دومین قول: هم بستگی این کلام ها بسیار روشن است، تا جایی که گمان وحدت سیاق آنها بعید نیست.
هم بستگی کلام و دو قول میانی: پیش از این توضیح داده شد که این سه مقطع، سه برگ از تاریخ سرگذشت یوسف ( علیه السلام ) برای تحقق سه اراده خدای سبحان درباره اوست.

10-2-1- هماهنگی غرضی کلام های فصل
پیش از این روشن شد که کلام اول این فصل، به منزله طلیعه آن و مبین رؤیای حاکی از اراده پروردگار سبحان درباره یوسف ( علیه السلام ) است؛ و کلام آخرش، به منزله خاتمه آن و گویای تحقق تأویل رؤیای پیش گفته، یعنی اراده خدا درباره یوسف ( علیه السلام ) است؛ و کلام های میانی نیز در سه مقطع ( یک کلام و دو قول ) شرح تحقق اراده خدا درباره ایشان است. بر این اساس هماهنگی اجزاء این فصل ( طلیعه و خاتمه و یک کلام و دو قول میانی ) را باید در راستای تحقق اراده خدای سبحان درباره یوسف ( علیه السلام ) جستجو کرد. این مقوله از دو جهت قابل بررسی است: نخست، ولایت خدا بر یوسف ( علیه السلام )، به عنوان علت فاعلی تحقق اراده ربوبی؛ و دوم، پذیرش ولایت خدا از جانب یوسف ( علیه السلام )، به عنوان علت قابلی تحقق اراده ربوبی. این دو جهت به موازات یکدیگر در داستان پیش رفته است، اما در یک وزان نیست. در ادامه، جهات مذکور و پس از آن، اصالی و تبعی بودن هر یک، تبیین خواهد شد:
1. ولایت خدا بر یوسف ( علیه السلام ) به عنوان علت فاعلی تحقق اراده ربوبی:
* کلام نخست ( طلیعه داستان ): در این آیات می خوانیم که خدای سبحان، اراده خویش درباره یوسف ( علیه السلام ) را در رؤیایی صادقه به او نشان می دهد و پدر ایشان، حضرت یعقوب ( علیه السلام )، به اذن خدا از تأویل رؤیای فرزندش این گونه خبر می دهد: « وَکَذَلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَیُعَلِّمُکَ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَیُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَعَلَى آلِ یَعْقُوبَ کَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَیْکَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ »؛ عنوان این کلام، از جهت مذکور، چنین خبر داده است: « اراده پروردگار علیم حکیم نسبت به اجتباء یوسف ( علیه السلام )، تعلیم علم تأویل احادیث به او و اتمام نعمت بر او و آل یعقوب (علی السلام )؛ و نگرانی حضرت یعقوب ( علیه السلام ) از نیرنگ برادران یوسف ( علیه السلام ) »
* کلام دوم: این کلام، نخستین مقطع از تحقق اراده خدا درباره یوسف ( علیه السلام ) است. برادرانش به او حسد ورزیده و خواستند با دور کردن وی از بستر رشد و اعتلا ( دامان حضرت یعقوب، علیه السلام )، از تحقق اراده خدا درباره او جلوگیری کنند، اما امر خدا غالب شد و بستر رشد و اعتلای یوسف ( علیه السلام ) را فراهم کرد و بدین ترتیب یوسف ( علیه السلام ) از قعر چاه به کاخ عزیز مصر قدم نهاد: « لَّقَدْ کَانَ فِی یُوسُفَ وَإِخْوَتِهِ آیَاتٌ لِّلسَّائِلِینَ … و وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ »؛ عنوان این کلام هم از جهت مذکور چنین خبر داده است: « غلبه امر خدا در تبدیل توطئه برادران یوسف ( علیه السلام ) برای دور کردن او از بستر اعتلاء، به مقدمه ای برای فراهم سازی بستر اجتباء یوسف ( علیه السلام ) به پاس احسانش »
* کلامهای سوم تا پنجم ( قول اول ): این سه کلام، دومین مقطع از تحقق اراده خدا درباره یوسف ( علیه السلام ) است. زلیخا و برخی دیگر از زنان مصر خواستند یوسف ( علیه السلام ) را از طریق صواب خارج کرده و مطیع امر خویش سازند، اما خدای سبحان او را یاری کرد و از این شر بزرگ نجات داد: « وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ … فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ »؛ آنان در توطئه ای دیگر او را متهم کرده و زمینه تحقیر و زندانی شدن وی را فراهم ساختند، اما خدای سبحان به وی علم تأویل احادیث آموخت و از همین طریق، امر او را از اتهام سوء و کنج زندان تا آبرو و تکیه زدن بر مسند عزت مصر تدبیر کرد: « قَالَ لاَ یَأْتِیکُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُکُمَا بِتَأْوِیلِهِ قَبْلَ أَن یَأْتِیکُمَا ذَلِکُمَا مِمَّا عَلَّمَنِی رَبِّی … وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مِکِینٌ أَمِینٌ قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاء نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ وَلَأَجْرُ الآخِرَهِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ »؛ با توجه به جهت مذکور و اغراض کلام های سه گانه، عنوان متناسب با غرض این قول، عبارت است از: « تدبیر پروردگار در نجات یوسف ( علیه السلام ) از شر زنان و زندان ( توطئه زنان برای بی آبرو کردن و تحقیر کردن ) » یادآوری می شود که این عنوان موقت است و پس از بررسی جهت دوم، تکمیل خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
* کلام های ششم و هفتم ( قول دوم ): این دو کلام، سومین و آخرین مقطع از تحقق اراده خدا درباره یوسف ( علیه السلام ) است. علم خدادادی یوسف ( علیه السلام ) به تأویل احادیث و عزت الهی او در مصر، موقعیتی را فراهم ساخت که بتواند با اذن خدای سبحان، خاندان خویش اعم از پدر و مادر و برادرانش را گرد خویش جمع کرده و خود، وسیله تحقق سومین مرحله از اراده خدا درباره خود ( یعنی اتمام نعمت بر او آل یعقوب، علیه السلام ) گردد: « قَالُواْ أَإِنَّکَ لَأَنتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللّهُ عَلَیْنَا وَإِن کُنَّا لَخَاطِئِینَ … فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَى یُوسُفَ آوَى إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَاء اللّهُ آمِنِینَ »؛ با توجه به جهت مذکور و اغراض دو کلام، عنوان متناسب با غرض این قول عبارت است از: « تدبیر خدا در موفق ساختن یوسف ( علیه السلام ) برای گرد آوردن خاندانش در نزد خویش » یادآوری می شود که این عنوان موقت است و پس از بررسی جهت دوم، تکمیل خواهد شد. إن شاء الله تعالی.
* کلام هشتم ( خاتمه داستان ): در این آیات، تأویل رؤیای صادقه یوسف ( علیه السلام ) به طور محسوس مشاهده شده و الطاف خدا در تحقق اراده اش درباره یوسف ( علیه السلام ) از زبان ایشان شنیده می شود و به ولایت خدا درباره ایشان تصریح می گردد: « وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَایَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقًّا وَقَدْ أَحْسَنَ بَی إِذْ أَخْرَجَنِی مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّیْطَانُ بَیْنِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَاء إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِن تَأْوِیلِ الأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِیِّی فِی الدُّنُیَا وَالآخِرَهِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ »؛ عنوان این کلام از جهت مذکور چنین خبر می دهد: « قدردانی یوسف ( علیه السلام ) از الطاف الهی در رفع شداید و زندان و جدایی از خانواده؛ و شکرگذاری او به خاطر نعمات ایتاء ملک و تعلیم تأویل احادیث؛ و دعای ایشان برای مسلمان ماندن و ملحق شدن به صالحان؛ در پی تحقق محسوس تأویل رؤیایشان در صحنه به سجده افتادن پدر و مادر و مادر برادران برای ایشان »
2. پذیرش ولایت خدا از جانب یوسف ( علیه السلام ) به عنوان علت قابلی تحقق اراده ربوبی:
* کلام نخست ( طلیعه داستان ): در آیات این کلام، به نقش یوسف ( علیه السلام )، اشاره نشده است.
* کلام دوم: طبق آیات این کلام، برادران خواستند مانع رشد و اعتلای الهی یوسف ( علیه السلام ) گردند، ولی امر خدا غالب شد و یوسف ( علیه السلام ) در بستر رشد و اعتلا قرار گرفت و در زمان مقتضی و به جزای احسانش، مجتبای خدا شد: « وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ »؛ عنوان این کلام از جهت مذکور اینگونه خبر می دهد: « غلبه امر خدا در تبدیل توطئه برادران یوسف ( علیه السلام ) برای دورکردن او از بستر اعتلاء، به مقدمه ای برای فراهم سازی بستر اجتباء یوسف ( علیه السلام ) به پاس احسانش »
* کلامهای سوم تا پنجم ( قول اول ): نقش یوسف ( علیه السلام ) در تحقق دومین مرحله اراده خدای سبحان درباره او، بدین صورت مطرح شده است: « قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ … إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَأَکُن مِّنَ الْجَاهِلِینَ … نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ … رَبِّی إِنِّی تَرَکْتُ مِلَّهَ قَوْمٍ لاَّ یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَهِ هُمْ کَافِرُونَ وَاتَّبَعْتُ مِلَّهَ آبَآئِی إِبْرَاهِیمَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ مَا کَانَ لَنَا أَن نُّشْرِکَ بِاللّهِ مِن شَیْءٍ ذَلِکَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَیْنَا وَعَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَ … ذَلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللّهَ لاَ یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ وَمَا أُبَرِّىءُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ … وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ وَلَأَجْرُ الآخِرَهِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ آمَنُواْ وَکَانُواْ یَتَّقُونَ »؛ بر اساس این آیات، پناه بردن به خدا از شر سوء، صبر بر زندان، احسان، ایمان به توحید و دوری از شرک، امانتداری، پاک دامنی و تقوا، اعمال و اوصاف یوسف ( علیه السلام ) در جلب ولایت الهی برای تدبیر امر او به سمت تحقق اراده ربوبی بوده است. با توجه به جهت مذکور و اغراض کلام های سه گانه و غرض مستفاد از جهت نخست، عنوان متناسب با غرض این قول، عبارت است از:

« تدبیر پروردگار در نجات یوسف ( علیه السلام ) از شر زنان و زندان و رساندن او به آبرو و عزت الهی؛ به خاطر ایمان، احسان، صبر و تقوای او »
* کلامهای ششم و هفتم ( قول دوم ): نقش یوسف ( علیه السلام ) در تحقق سومین تحقق مرحله اراده خدای سبحان درباره او بدین صورت مطرح شده است: « أَلاَ تَرَوْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَأَنَاْ خَیْرُ الْمُنزِلِینَ … إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ … قَالَ أَنَاْ یُوسُفُ وَهَذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیِصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ » بر اساس این آیات، احسان یوسف ( علیه السلام ) فضیلت رفتاری و اخلاقی او در جلب ولایت الهی دانسته شده و از زبان خود او به تقوا و صبر تفسیر شده است. نکته مهم دیگر آن است که یوسف ( علیه السلام ) در این مرحله از تحقق اراده خدا، وسیله و واسطه تدبیر خدا در امر خویش قرار گرفته است. شاهد این ادعا آن است که از ابتدا تا انتهای این قول، از تدابیر یوسف ( علیه السلام ) برای گرد آوردن پدر و برادران در نزد خویش سخن گفته شده است و در جایی نیز چنین آمده است: « کَذَلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلاَّ أَن یَشَاء اللّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مِّن نَّشَاء وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ »؛ اینک با توجه به جهت مذکور و عناوین دو کلام این قول و غرض مستفاد از جهت نخست، متناسب با غرض این قول عبارت است از:

« تدبیر خدا در موفق ساختن یوسف ( علیه السلام ) برای گردآورن خاندانش در نزد خویش؛ به پاس احسان ( صبر و تقوای ) او »
* کلام هشتم ( خاتمه ): در این کلام نیز همانند طلیعه داستان، از نقش یوسف ( علیه السلام ) در تحقق امر الهی درباره او سخنی به میان نیامده است و تنها شاهد بیانات یوسف ( علیه السلام ) در خصوص لطف خدا به او ولایتش بر او هستیم.
اینک که دو جهت مذکور در سوره تبیین شد، می توان فهمید که جهت ولایت خدا بر یوسف ( علیه السلام ) نسبت به جهت ولایت پذیری یوسف ( علیه السلام ) با ایمان و احسان، اصالت دارد، زیرا در طلیعه و خاتمه داستان از ولایت پذیری یوسف ( علیه السلام ) سخنی به میان نیامده است. البته جایگاه ایمان و احسان آن حضرت به عنوان علت قابلی تحقق اراده خدا درباره ایشان محفوظ است، ولی حرف اول داستان ولایت خدا بر اوست. ولایتی که موانع راه تحقق اراده ربوبی درباره یوسف ( علیه السلام ) را به زمینه های رشد او تبدیل می کرد؛ بنابراین می توان برای تبیین جهت اصالی غرض فصل، از واژه « ولایت »؛ و برای تبیین جهت تبعی آن، از واژه « مؤمن و محسن ( متقی و صبور ) استفاده کرد. در نتیجه عنوان مناسب برای غرض این فصل عبارت است از:

« ولایت پروردگار بر بنده مؤمن و محسنش ( یوسف متقی و صبور، علیه السلام )، در مسیر تحقق اراده ربوبی درباره او ( اجتباء، تعلیم تأویل احادیث، اتمام نعمت بر او آل یعقوب، علیه السلام ) »

3-1- کلام. آیات 102 تا 111

جدایی خاتمه از فصل:
بیان داستان مفصل حضت یوسف ( علیه السلام ) در آیه 101 خاتمه یافت و از ابتدای آیه 102 سیری خارج از چارچوب بیانی داستان حضرت یوسف ( علیه السلام ) آغاز می شود.
اگر پرسیده شود که چرا با وجود اشاره به داستان یوسف ( علیه السلام ) در آیه 102، این آیه سرآغاز سیاق جدید دانسته شد، پاسخ این است که سیر بیان داستان در آیه 101 به پایان رسیده است و آیه 102، ابتدای خطابی به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) برای جمع بندی کاربردی داستان مفصل حضرت یوسف ( علیه السلام ) است. از سوی دیگر در آیات بعدی، قرائتی بر اتصال سیاقی این آیه شریفه با ما بعد وجود دارد که از جمله آنها، ادامه یافتن سیر خطاب و همچنین ضمیر « ه » در « وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ » است. گفتنی است، مرجع این ضمیر، وحی الهی مستفاد از آیه 102 است.
ذَلِکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ (102) وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ (103) وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ (104) وَکَأَیِّن مِّن آیَهٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ (105) وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ (106) أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِیَهُمْ غَاشِیَهٌ مِّنْ عَذَابِ اللّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَهُ بَغْتَهً وَهُمْ لاَ یَشْعُرُونَ (107) قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (108) وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَى أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَدَارُ الآخِرَهِ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ اتَّقَواْ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ (109) حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُواْ جَاءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّیَ مَن نَّشَاءُ وَلاَ یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ (110) لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (111)

پیوستگی آیات کلام:
آیات این کلام، دارای دو مطلب است: مطلب نخست، آیات 102 تا 108 است که خطاب به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم )، از سیره تثبیت شده مشرکان در اعراض از وحی خبر می دهد و آن حضرت را به دعوتی روشن به سوی خدا و اعلان برائت از شرک توصیه می کند؛ مطلب دوم، آیات 109 تا 111 است که درباره حمایت خدا از رسولان و مقابله با دشمنان آنها و نقل قصه آنها در قرآن است. در ادامه، اتصال سیاقی آیات درون مطالب و ارتباط سیاقی مطالب این کلام تبیین می شود:
اتصال آیات درون مطلب نخست: متعلق ایمان در آیه 103 ( بمؤمنین ) از آیه 102 دانسته می شود ( : با اینکه این داستان از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم…، اما اکثر مردم … مؤمن به وحی و از جمله این خبر غیبی نیستند )؛ مرجع ضمیر « ه » و « هو » در آیه 104 نیز، وحی مستفاد از آیه 102 است. آیات 105 و 106، بیانی در سیره اعراض از آیات مشرکان و در ارتباط با مسئله اعراض از آیات وحیانی مذکور در آیات 102 تا 104 ( وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ ) است. آیه 107، بیانی برای تهدید مشرکان اعراض کننده از آیات و آیه 108، بیانی برای اتمام حجت با ایشان است.
اتصال آیات درون مطلب دوم: « حَتَّى إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ » در آیه 110، از توابع « وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم » در آیه 109 است. ضمیر « هم » در آیه 111 به رسولان و اقوام آنان ( مستفاد از آیات 109 و 110 ) برمی گردد.
ارتباط سیاقی مطالب کلام: مطلب نخست، درباره رسالت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و عکس العمل قوم ایشان است و مطلب دوم، درباره رسولان الهی پیش از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و اقوام ایشان است و معاصران اسلام را به مطالعه قصص آنان به قصد عبرت گیری دعوت کرده است.

غرض کلام:
معانی منسجم مطالب این کلام بدین شرح است:
معنی منسجم مطلب اول: محتوای این مطلب در پنج فراز بیان شده است: فراز نخست، آیه 102 است. در این فراز، خدای متعالی با اشاره به داستان حضرت یوسف ( علیه السلام )، آن را از اخبار غیبی دانسته است؛ فراز دوم، آیات 103 و 104 است. این فراز، خطاب پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) به بیان عدم ایمان اکثر مردم به وحی الهی، از جمله خبر غیبی داستان حضرت یوسف ( علیه السلام )، به رغم تلاش و حرص آن حضرت، آن هم بدون درخواست اجر و مزد پرداخته است؛ فراز سوم، آیات 105 و 106 است. خدای سبحان در این آیات فرموده است که عدم ایمان آنان به وحی و اخبار غیبی ناشی از روحیه اعراض آنان است. همانگونه که آنان از آیات تکوینی مشهود در آسمان و زمین، اعراض می کنند و با این روحیه اگر ایمان هم بیاورند، ایمانی مشرکانه خواهد بود؛ فراز چهارم، آیه 107 است که به تهدید آنان می پردازد؛ و فراز پنجم، آیه 108 است که به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) می فرماید: تو مسیر خود را آشکار ساخته و اعلام کن که من و کسانی که تابع من هستند به سوی توحید خالص می خوانیم. بنابراین معنای منسجم این مطلب عبارت است از: « عدم ایمان اکثریت به وحی الهی ( از جمله داستان حضرت یوسف علیه السلام )، ناشی از روحیه اعراضی آنان است، پس جایی برای نگرانی پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست و ایشان باید به روشنی همگان را به سوی خدا بخواند و از شرک اعلان برائت کند. »
معنی منسجم مطلب دوم: محتوای این مطلب در دو فراز بیان شده است: فراز اول، آیات 109 و 110 است. خدای متعالی، در این فراز با خطاب به پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) فرموده است که قبل از ایشان نیز مردانی به عنوان رسول فرستاده شده اند و اگر قوم ایشان باور ندارند، می توانند با مراجعه به عاقبت پیشنیان، به تعقل در این باره بپردازند. در تمامی آن موارد، هنگامی که رسولان از ایمان مردم نا امید گشتند و مردم گمان کذب در وعده های آنان کردند، نصرت ما به یاری رسولان می آمد و عذاب ما از مجرمان بازگردانده نمی شد؛ فراز دوم، آیه 111 است. در این فراز، به حکمت لزوم تعقل در داستان امتهای پیشین اشاره می کند که همانا باعث عبرت گیری صاحبان خرد و مایه تصدیق رسالت پیامبر عصر خودشان و آشکار کننده همه حقایق مورد نیاز برای سعادت مردم و همچنین موجب هدایت و رحمت برای مؤمنان است. چنانکه مشخص است، فراز نخست، شامل دعوت به سیر در زمین برای مشاهده عاقبت اقوام پیشین و حمایت خدا از رسولان و عذاب مجرمان است و فراز دوم، داستان های قرآن کریم از انبیای الهی و اقوام پیشین را راه بی بدیل مطالعه مذکور دانسته است. بنابراین معنی منسجم این مطلب، « دعوت به مطالعه حمایت خدا از رسولان و مؤمنان به ایشان و عذاب خدا نسبت به مجرمان، از طریق رجوع به قصص وحیانی قرآن » است.
حال با توجه به معانی منسجم مطالب اول و دوم این کلام، راه تشخیص غرض آن باز است: بر اساس مطلب نخست، عدم ایمان اکثریت به وحی الهی ( از جمله داستان حضرت یوسف علیه السلام ) ناشی از روحیه اعراضی آنان است و جایی برای نگرانی پیامبر خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نیست و ایشان باید به روشنی همگان را به سوی خدا بخواند و از شرک اعلان برائت کند؛ مطلب دوم نیز دعوت به مطالعه حمایت خدا از رسولان و مؤمنان به ایشان و عذاب خدا نسبت به مجرمان، از طریق رجوع به قصص وحیانی قرآن است. بر آیند این دو مطلب، اعلام حمایت از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان به ایشان و تنبیه و تهدید مشرکان و مجرمان بر اساس سنت الهی است و مطالعه قصص وحیانی قرآن کریم، راه مشاهده همین سنت در طول تاریخ بشری معرفی شده است. قابل توجه است که این آیات در انتهای سوره یوسف ( علیه السلام ) به منزله خاتمه ای برای این سوره است، زیرا با کل سوره در ارتباط است. بنابراین عنوان متناسب با غرض این کلام، عبارت است از:

« خاتمه حمایت از پیامبر ( صلی الله علیه و اله و سلم ) و مؤمنان و تنبیه و تهدید مشرکان بی ایمان؛ و دعوت به مطالعه قصص قرآن ( از جمله قصه یوسف علیه السلام )، به عنوان راه مشاهده این سنت در طول تاریخ بشری »

4-1- تناسب طلیعه، فصل و خاتمه سوره مبارکه یوسف ( علیه السلام )
بخش اعظم آیات این سوره مبارکه را داستان پر فراز و نشیب حضرت یوسف ( علیه السلام ) در بر گرفته است و تنها دو کلام ابتدا و انتهای آن، خارج از داستان است. اما این دو کلام نیز به منزله طلیعه و خاتمه داستان است، زیرا هر دو کلام، مبین مباحث کلی مربوط به سراسر سوره است؛ آیه های « نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ » در طلیعه؛ و « ذَلِکَ مِنْ أَنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَمَا کُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْکُرُونَ … لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ » در خاتمه مؤید این ادعاست.

5-1- هماهنگی غرضی کل سوره
پیش از این گفته شد که کشف غرض در سوره های چند فصلی، از محدوده تدبر « 3 » خارج است، اما نظر به اینکه سوره یوسف ( علیه السلام ) تنها از یک طلیعه و یک فصل و یک خاتمه تشکیل یافته است، می توان غرض سوره را نیز بررسی و تبین کرد: با توجه به طلیعه دانستیم که قصه قرآن کریم درباره حضرت یوسف ( علیه السلام )، مصداق انزال کتاب مبین در لباس قرآن عربی، به منظور فراهم سازی امکان تعقل انسان هاست؛ آنگاه با تدبر در تک فصل سوره، یعنی قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) از ولایت پروردگار بر بنده مؤمن و محسنش ( یوسف متقی و صبور، علیه السلام ) خبردار شدیم؛ و در خاتمه با حمایت خدا از پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم ) و مؤمنان و تنبیه و تهدید مشرکان بی ایمان مواجه شدیم؛ و دریافتیم که دعوت به مطالعه قصص قرآن ( از جمله قصه یوسف علیه السلام )، به عنوان راه مشاهده این سنت در طول تاریخ بشری است. بنابراین هدف از طرح قصه حضرت یوسف ( علیه السلام ) تنها یک اطلاع رسانی درباره زندگی ایشان نیست، بلکه هدف، فراهم سازی زمینه تعقل انسانها برای درک سنت خدا در ولایت بنده مؤمن و محسن است، به گونه ای که هیچ کس را یارای مقابله و مانعیت در این امر نیست. بنابراین عنوان متناسب با جهت سوره عبارت است از:

« تعقل در داستان یوسف ( علیه السلام ) برای درک سنت خدا در ولایت بنده مؤمن و محسن ( متقی و صبور ) در مسیر تحقق اراده ربوبی بر او »
منبع مقاله :
طرح راهنمای مربی تدبر در سوره های قرآن کریم 3 و 4، دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دبیرخانه شورای تخصصی توسعه فرهنگ قرآنی، بهار 1388

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید