تحلیل و بررسی روایات سهوالنبی(ص)

تحلیل و بررسی روایات سهوالنبی(ص)

نویسنده: محمدابراهیمی راد*

چکیده

یکی از شبهه های مطرح شده در موضوع عصمت پیامبران این است که آیا پیامبران از ناخودآگاهی (سهو) و فراموشی به هنگام عمل به احکام شرعی ودر امور عادی و زندگی شخصی به دور و در امان اند یا همانند سایر مردم به سهو و نسیان در این موارد گرفتار می شوند بیشتر متکلمان و دانشمندان شیعه به عصمت پیامبران از سهو و نسیان باور دارند و دلائلی را برای اثبات آن، در جای خود آورده اند؛ ولی بعضی از دانشمندان شیعه و در صدر آنها، مرحوم شیخ صدوق و استادش ابن ولید، به روا بودن سهو و فراموشی پیامبران به هنگام عمل به احکام شرعی باورمنداند. اصلی ترین دلیل این دسته از عالمان شیعه، روایاتی است که در منابع شیعه و اهل سنت درباره سهو اشتباه پیامبر(ص) در نماز وارد شده است. در این مقاله به بررسی و تحلیل روایات وارد شده پرداخته و ثابت گردیده که با این روایات نمی توان سهو و حتی اسهای پیامبر را ثابت کرد.

طرح مساله

یکی از مسائل مهم اعتقادی مساله عصمت انبیاست. متکلمان اسلامی مراتب عصمت پیامبران را به چهار بخش تقسیم کرده اند: 1. عصمت از گناه 2. عصمت از خطا و نسیان در دریافت وحی از خداوند، 3. عصمت از خطا و نسیان در ابلاغ وحی به انسان ها4. عصمت از خطا و نسیان در مقام عمل پیامبر به احکام و در اموری عادی و موضوعات خارجی.
عصمت انبیا از گناهان و همچنین عصمت آنان از اشتباه و فراموشی در مقام دریافت وحی از خداوند و رساندن و تبیین آن برای مردم، از عقاید قطعی و اجماعی شیعه است؛ اما عصمت از سهو و نسیان در مقام عمل به احکام و امور عادی و زندگی شخصی پیامبر، کمابیش مورد اختلاف علمای شیعه واقع شده است.
نزدیک به تمامی علمای شیعه به عصمت پیامبر از سهو و نسیان در مقام عمل به احکام و در امور عادی و زندگی شخصی معتقدند و برای اثبات این سخن دلایلی را برشمرده اند؛ ولی در میان علمای پیشین شیعه شیخ صدوق(1) (م 381ق) و استادش محمدبن حسن بن احمد بن ولید(م343ق) و پس از ایشان مرحوم طبرسی، صاحب مجمع البیان(2) (م 548ق) و در عصر حاضر نیز، آیه الله شیخ محمدتقی شوشتری، صاحب قاموس الرجال (3) به امکان سهو و نسیان پیامبر در مقام عمل به احکام اعتقاد دارند، و اصلی ترین دلیل آنان روایتی است که در منابع شیعه و اهل سنت درباره سهو و اشتباه پیامبر در نماز وارد شده است.
شیخ صدوق در کتاب من لایحضره الفقیه در پایان «احکام السهو فی الصلوه» دیدگاه خود و استادش ابن ولید را در این باره چنین بیان کرده است:
غلات و مفوّضه – که لعنت خدا برآنان باد – منکر سهوالنبی(ص) بوده و می گویند:« اگر امکان سهو پیامبر(ص) در نماز وجود داشته باشد، امکان سهو وی در تبلیغ نیز وجود خواهد داشت؛ زیرا نماز همانند تبلیغ بر او واجب است». این استدلال قابل التزام نیست؛ زیرا پیامبر(ص) در احوال مشترک همانند دیگران است او همچون دیگران به نماز متعبد است؛ درحالی که نبوت و تبلیغ از مختصات پیامبر(ص) است و امکان ندارد که در تبلیغ نیز آنچه در نماز بر پیامبر(ص) ثابت می شود، انجام پذیرد. با همین سهو است که معلوم می شود او عبودیت دارد، نه ربوبیت ….و سهو نبی(ص) همچون سهو ما نیست؛ زیرا سهو او از جانب خداست و خدا او را گرفتار سهو می کند تا معلوم شود که او بشر و مخلوق است، و مردم نیز به وسیله سهو او، احکام سهو را فراگیرند؛ اما سهو ما از ناحیه شیطان است و شیطان بر پیامبر(ص) و ائمه (ع) سلطه ای ندارد. استاد ما، محمد بن حسن بن احمدبن ولید، می فرمود: «اولین درجه غلو، نفی سهو از پیامبر(ص) است و اگر بنا باشد اخبار وارد شده در این زمینه رد شود، باید همه احادیث را رد کنیم و نپذیریم و این موجب ابطال دین و شریعت می شود.»(4)
قبل از نقل و بررسی این روایات، تذکرچند نکته لازم است:
1. شیخ صدوق در این کلام بین سهو و اسها فرق گذاشه است. او می گوید:‌سهو پیامبر از قبیل سهو مردم عادی نیست که ریشه آن تسلط شیطان باشد، بلکه پیش آمدن این سهو به اراده خداوند است که گاهی برای مصلحتی چیزی را از ذهن پیامبر محو نموده، او را دچار سهو می کند. وی این رخداد را «اسها» می نامد. از این رو، نسبت دادن اعتقاد به «سهو النبی» به صدوق صحیح نیست. آنچه مورد نظر ایشان است «اسها النبی لمصلحه» است.
2. ایشان اسها را هم تنها در اموری که بین پیامبر و دیگران مشترک است، مانند مقام عمل به احکام، جایز می داند؛ ولی آن را در تبلیغ و بیان احکام دین – که از مختصات پیامبری است – قبول ندارد و پیامبران را در تبلیغ و بیان احکام دین معصوم می داند.
3. تنها موردی که برای اسهای پیامبر (ص) در کلام صدوق و دیگران ذکر شده نماز است؛ آن هم به دلیل روایتی است که در این موضوع خاص وارد شده است و مورد یا موارد دیگری چه در کلام شیخ صدوق و چه در کلمات دیگران، دیده نمی شود.
4. اصلی ترین دلیل شیخ صدوق و استادش و صاحب قاموس الرجال در این اسها، روایاتی است که در منابع شیعه و اهل سنت درباره اسهای پیامبر(ص) در نماز وارد شده است.
5. پس از طرح مساله سهوالنبی از ناحیه شیخ صدوق و استادش ابن ولید، علما و دانشمندان، به مناسبت های مختلف، به این مساله پرداخته و درصدد جواب آن برآمده اند. در فقه، در بحث سهو در نماز، روایات سهو النبی مطرح شده و به شکلی کوتاه به آنها جواب داده شده است. (5) همچنین در علم کلام دربحث عصمت انبیا، به این مساله اشاره کوتاه شده است (6) ولی بعضی از دانشمندان مساله سهو النبی را به گونه ای گسترده بررسی کرده و نوشته های مستقلی را در زمینه نفی سهوالنبی تالیف کرده اند؛ ازجمله آنها رساله ای است که علامه مجلسی در بحارالانوار آن را به شیخ مفید نسبت داده است.(7)
ایشان در این مساله به نقد و بررسی این مساله پرداخته، و نظر شیخ صدوق و استادش ابن ولید را مردود دانسته است. بخشی از اشکالات شیخ مفید براساس روایاتی است که در منابع اهل سنت، در زمینه سهوالنبی وارد شده است. وی روایات وارد شده از طریق شیعه را به این دلیل که آنها اخبار واحدند (و عمل به خبر واحد عمل به ظنی است که از نظر قرآن ممنوع است ) باطل می داند.
همچنین رساله ای را شیخ حر عاملی در زمینه سهوالنبی نوشته است.(8) ایشان در این رساله به نفی سهوالنبی پرداخته و هر آنچه در زمینه نفی سهوالنبی از ناحیه علما و دانشمندان نقل شده و هر دلیل و روایتی که از نظر ایشان، به گونه ای تایید کننده نفی سهوالنبی بوده، بدون اشاره به قوت و ضعف آنها ذکر کرده است. در این رساله سند بیشتر روایات وارد شده از طریق منابع شیعه تضعیف شده است. نگارنده، در این مقاله، روایت را مورد تحلیل و بررسی کامل قرارداده و به آنها پاسخ داده است.

روایات سهوالنبی

الف. احادیث شیعه

1.کلینی رحمه الله علیه (م329ق) در کتاب الکافی در روایتی که دارای سندی معتبر است، آورده است:
محمدبن یحیی، عن احمدبن محمد بن عیسی، عن عثمان بن عیسی، عن سماعه بن مهران قال: قال ابوعبدالله(ع): من حفظ سهو فاتمه فلیس علیه سجدتا السهو فان رسول الله(ص) صلی بالناس الظهر رکعتین ثم سها، فسلم، فقال له ذوالشمالین: یا رسول الله! انزل فی الصلاه شی؟ فقال: و ماذاک، قال: انما صلیت رکعتین. فقال رسول الله(ص) اتقولون مثل قوله؟ قالوا: نعم. فقام (ص) فاتم بهم الصلاه و سجد بهم سجدتی السهو …؛(9)
سماعه بن مهران می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) سهو نمود و نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داد . شخصی به نام ذوالشمالین پرسید: آیا درباره نماز چیزی نازل شده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید پیامبر از مردم پرسید: آیا شما هم مثل ذوالشمالین می گویید؟ عرض کردند: بلی. سپس پیامبر برخاست و دو رکعت دیگر خواند و نماز را تمام کرد و دو سجده سهو به جا آورد… .
صدوق رحمه الله همین روایت را به سند دیگری از سماعه نقل کرده است:
الحسین بن سعید، عن احسن، عن زرعه، عن سماعه، عن ابی عبدالله(ع).
2. نیز در کتاب الکافی در روایتی صحیح السند آمده آورده است:
محمدبن یحیی، عن احمدبن محمدبن عیسی، عن علی بن النعمان، عن سعید الاعرج قال: سمعت اباعبدالله(ع) یقول: صلی رسول الله(ص) ثم سلم فی رکعتین فاسله من خلفه: یا رسول الله! احدث فی الصلاه شی؟ قال: و ما ذلک؟ قالوا: انما صلیت رکعتین فقال: اکذلک یا ذاالیدین؟ و کان یدعی ذالشمالین فقال: نعم فبنی علی صلاته فاتم الصلاه اربعا. و قال ان الله هوالذی انساه رحمه للامه، الا تری لو ان رجلا صنع هذا لعیر. و قیل: ما تقبل صلاتک فمن دخل علیه الیوم ذلک.قال: قد سن رسول الله(ص) و صارت اسوه و سجد سجدتین لمکان الکلام؛ (10)
سعید اعرج می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: رسول خدا(ص) نماز خواند و در رکعت دوم سلام داد. کسی از پشت سرش پرسید در نماز تغییری رخ داده است؟ فرمود: چطور؟ گفت: شما دو رکعت خواندید. فرمود: ای ذوالیدین، آیا همین طور است که می گویند؟ عرض کرد: بلی. سپس حضرت دو رکعت دیگر خواند و نماز را چهار رکعتی تمام کرد. امام فرمود: خداوند از جهت رحمت به امت، پیامبر(ص) را به فراموشی مبتلا کرد… .
صدوق رحمه الله همین روایت را به سند دیگری از سعید الاعرج نقل کرده است: احمدبن محمدبن عیسی، عن علی بن النعمان، عن سعید الاعرج.
3. همچنین در کتاب الکافی آورده است:
عده من اصحابنا، عن احمدبن محمدالبرقی، عن منصوربن العباس، عن عمروبن سعید، عن الحسن بن صدقه قال: قلت لابی الحسن الاول(ع): اسلم رسول الله (ص) فی الرکعتین الاولتین؟ فقال: نعم قلت: وحاله حاله، قال انما اراده الله – عزوجل- ان یفقههم؛ (11)
حسن بن صدقه می گوید: به امام گفتم: آیا پیامبر در دو رکعت اول نماز سلام داده است؟ امام فرمود: بله. به امام عرض کردم: آیا با این حال، وجاهت و عظمت پیامبر مثل سابق محفوظ است؟ فرمود: بله. با این اسها خداوند خواسته است که حکم شرعی سهو را به مردم تعلیم دهد و بفهماند.
این حدیث به جهت وجود «منصور بن عباس» در سند ضعیف است.(12)
4. شیخ صدوق رحمه الله(م381ق) در کتاب التهذیب آورده است:
الحسین بن سعید، عن ابن ابی عمیر، عن جمیل، قال: سالت ابا عبدالله(ع): عن رجل صلی رکعتین، ثم قام قال: یستقبل، قلت: فما یروی الناس؟ فذکر له حدیث ذی الشمالین، فقال: ان رسول الله(ص) لم یبرح من مکانه و لو برح استقبل؛(13)
جمیل می گوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس مردم از قول پیامبر چه می گویند؟ امام در جواب، حدیثی ذوالشمالین را یادآوری کرد و فرمود: پیامبر چون ازجای خود برنخواست و صورت نماز را به هم نزده بود، نمازش را تمام کرد و اگر او هم از جای خود برمی خاست و صورت نماز را به هم می زد، باید نماز را اعاده می کرد.
روایت از نظر سند صحیح است.
5. همچنین در کتاب التهذیب آورده است:
عنه، عن فضاله، عن الحسین بن عثمان، عن سماعه، عن ابی بصیر قال: سالت ابا عبدالله(ع): عن رجل صلی رکعتین ثم قام فذهب فی حاجه، قال: یستقبل الصلاه، فقلت: ما بال رسول الله(ص) لم یستقبل حین صلی رکعتین؟ فقال: ان رسول الله صلم ینفتل من موضعه؛(14)
ابی بصیر می گوید: از امام صادق(ع) درباره شخصی که نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده و از جای خود برخاسته و دنبال انجام دادن کارهای خود رفته است، سوال کردم. امام فرمود: نماز را باید اعاده کند. به امام عرض کردم: پس چرا پیامبر هنگامی که به اشتباه نمازش را در رکعت دوم تمام کرد اعاده ننمود؟ امام در جواب فرمود: چون پیامبر از جای خود برنخاسته و صورت نماز را به هم نزده بود.
این روایت از نظر سند معتبر است.
6. نیز در همان کتاب آورده است:
محمدبن الحسن باسناده، عن سعد، عن ابی الجوازاء، عن الحسین بن علوان، عن عمروبن خالد، عن زیدبن علی، عن آبائه، عن علی (ع) قال: صلی بنا رسول الله(ص) الظهر خمس رکعات ثم انفتل، فقال له القوم: یا رسول الله! هل زید فی الصلاه شی؟ قال: و ما ذلک؟ قال صلیت بنا خمس رکعات، قال فاستقبل القبله و کبر و هو جالس ثم سجد سجدتین لیس فیهما قراء و لا رکوع، ثم سلم و کان یقول: هما المرغمتان.(15)
این روایت، گرچه از نظر سند معتبر است، ولی مشهور فقها از آن اعراض کرده و بر طبق آن فتوا نداده اند؛ چون زیاد شدن یک رکعت در نماز، هرچند به سهو، موجب بطلان نماز است.(16)
7. همچنین آورده است:
احمدبن محمد، عن الحسن بن علی بن فضال، عن ابی جمیله، عن زید الشحام ابی اسامه قال: سالته عن الرجل صلی العصر ست رکعات او خمس رکعات قال:…فان نبی الله(ص) صلی بالناس رکعتین، ثم نسی حتی انصرف، فقال له ذوالشمالین: یا رسول الله! احدث فی الصلاه شی؟ فقال: ایها الناس! اصدق ذوالشمالین؟ فقالوا:نعم، ‌لم تصل الارکعتین، فقام فاتم ما بقی من صلاته.(17)
این حدیث به جهت وجود «مفضل بن صالح ابی جمیله» در سند ضعیف است.(18)
8. همچنین در همان کتاب آورده است:
فاما ما رواه سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمد، عن الحسین، عن فضاله، عن سیف بن عمیره، عن ابی بکر الحضرمی قال: …ان رسول الله(ص) سها فسلم فی رکعتین، ثم ذکر حدیث ذی الشمالین، فقال: ثم قام فاضاف الیها رکعتین.(19)
این حدیث نیز از نظر سند معتبر است.
9. همچنین آورده است:
عنه، عن موسی بن عمربن یزید، عن ابن سنان، عن ابی سعید القماط قال: سمعت رجلا یسال اباعبدالله (ع) عن رجل ….انما هو بمنزله رجل سها فانصرف فی رکعه او رکعتین او ثلاث من المکتوبه، فانما علیه ان یبنی علی صلاته، ثم ذکر سهوالنبی(ص). (20)
سند این حدیث به دلیل وجود «موسی بن عمر بن یزید و محمدبن سنان» در سند، ضعیف است. به علاوه، مضمون آن بر خلاف ضرورت فقه است؛ چون می گوید حتی در صورت اعراض از قبله نماز صحیح است.(21)
10. باز صدوق آورده است:
محمدبن الحسن باسناده، عن سعدبن عبدالله، عن محمدبن الحسین، عن جعفر ابن بشیر، عن الحارث بن المغیر النضری قال: قلت لابی عبدالله(ع) انا صلینا المغرب فسها الامام فسلم فی الرکعتین فاعدنا الصلاه، فقال: و لم اعدتم الیس قد انصرف رسول الله(ص) فی رکعتین فاتم برکعتتین؟ الا اتممتم؟(22)
روایت از نظر سند صحیح است.
11. نیز در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) آورده است:
حدثنا تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی قال: حدثنی ابی، عن احمدبن علی الانصاری، عن ابی الصلت الهروی قال: قلت للرضا(ع) یابن رسوال الله! ان فی سواد الکوفه قوما یزعمکون ان النبی(ص) لم یقع علیه السهو فی صلاته، فقال: کذبوا، لعنهم الله، ان الذی لایسهو هو الله الذی لااله الاهو(23)
این روایت از نظر سند به جهت «تمیم بن عبدالله بن تمیم القرشی ضعیف است.»(24)
12. علی بن بابویه (م381ق) در کتاب فقه الرضا(ع) آورده است:
وکنت یوما عند العالم(ع) و رجل ساله عن رجل سها فسلم فی رکعتین من المکتوبه، ثم ذکر انه لم یتم صلاته، قال(ع):‌ فلیتمها و لیسجد سجدتی السهو. و قال(ع): ان رسول الله(ص) صلی یوما الظهر فسلم فی رکعتین، فقال ذوالیدین: یا رسول الله! امرت بتقیر الصلاه، ام نسیت؟ فقال رسول الله(ص) للقوم: صدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله لم تصل الا رکعتین فقال فصلی الیها رکعتین ثم سلم و سجد سجدتی السهو(25)
این حدیث به جهت این که استناد کتاب فقه الرضا به امام رضا (ع) ثابت نیست، معتبر نیست.(26)

تحلیل و بررسی این دسته از روایات

از میان این روایات، حدیث اول، دوم، چهارم، پنجم و هشتم و دهم از نظر سند قابل اعتماد هستند و مضمون این احادیث آن است که پیامبر در حال نماز گرفتار سهو و اشتباه شده نماز ظهر را در رکعت دوم سلام داده و بعد از تذکر و یادآوری، ایشان دو رکعت دیگر را اضافه کرده و نماز را چهاررکعتی تمام کرده اند. پس، از این روایات استفاده می شود که خداوند به خاطر مصالحی همچون تعلیم حکم سهو در نماز به مردم و … . پیامبر را گرفتار سهو و اشتباه در نماز کرده است.
در پاسخ می گوییم: اولا، در مقابل این روایات -که بر سهوالنبی در نماز و اتیان سجده سهو از سوی پیامبر دلالت دارند – روایات متعددی در گونه های مختلف بر نفی سهو از پیامبر(ص) دلالت دارند که بدان می پردازیم:
الف. روایتی که در خصوص سهو در نماز وجود دارد، مبنی بر این که پیامبر هیچ وقت سجده سهوی انجام نداده است و آن روایت، موثقه زراره است:
و باسناده، عن محمدبن علی بن محبوب، عن احمدبن محمد، عن الحسن ابن محبوب، عن عبدالله بن بکیر، عن زراره قال: سالت اباجعفر(ع): هل سجد رسول الله(ص) سجدتی السهو قط؟ قال: لا؛(27)
شیخ طوسی به سند خود، از محمدبن علی بن محبوب، از احمدبن محمد، از حسن بن محبوب از عبدالله بن بکیر، از زراره نقل می کند: از امام باقر(ع) سوال کردم: آیا رسول خدا(ص) سجده سهو به جای آورده است؟ فرمود: خیر.
این حدیث از نظر سند قابل اعتماد است؛ چون موثقه است و با احادیث سهوالنبی معارض می شود و در مقام تعارض بین دو دسته روایات، روایتی که مخالف با عامه است، اخذ شده و روایات موافق با عامه بر تقیه حمل می شود. در نتیجه، روایات دال بر سهوالنبی چون موافق با روایات عامه است، بر تقیه حمل شده و طرد می شوند. از این رو، شیخ طوسی بعد از نقل این روایت موثقه می فرماید:
الذی افتی به ما تضمنه هذا الخبر، فاما الاخبار التی قدمناها من انه سها فسجد فهی موافقه للعامه؛
من طبق این روایت فتوا می دهم و روایاتی که بر سهو پیامبر دلالت دارند، موافق عامه هستند. براین اساس نمی توان از آن روایات، اسهاء النبی را نتیجه گرفت.(28)
1. کلینی (م329ق) در کتاب الکافی، کتاب عقل و جهل آورده است:
عده من اصحابنا، عن احمدبن محمد عن علی بن حدید، عن سماعه بن مهران. قال :کنت عند ابی عبدالله و عنده جماعه من موالیه، فقال: اعرفوا العقل و جنوده و الجهل و جنوده تهتدو…فقال ابوعبدالله: ان الله خلق العقل …ثم جعل للعقل خمسه و سبعین جندا فکان مما اعطی الله العقل من الخمسه و السبعین الجند الخیر و جعل ضده الشر…والعلم و ضده الجهل و التسلیم و ضده الشک و التذکر و ضده السهو و الحفظ و ضده النسیان…فلا تجتمع هذا الخصال کلها من اجناد العقل الا فی نبی اووصی او مومن قد امتحن الله قلبه للایمان واما سایر ذلک من موالینا، فان احدهم لایخلو من ان یکون فیه بعض هذه الجنود حتی یستکمل و ینقی من جنود الجهل، فعند ذلک یکون فی الدرجه مع الانبیاء و الاوصیاء…
روایت از نظر سند معتبر است.(29)
امام صادق(ع) در این روایت تذکر را – که ضد سهو است – و حفظ را – که ضد نسیان است – جزء لشکر عقل دانسته و در ادامه فرموده است، از کسانی که دارای این ویژگیها هستند پیامبران اند. پس این حدیث دلالت دارد بر این که در انبیا سهو و نسیان وجود ندارد.
2. شیخ صدوق (م 381ق) در کتاب علل آورده است:
عن ابیه، عن سعدبن عبدالله، عن احمدبن محمدبن عیسی، عن الحسین بن سعید، عن حمادبن ع یسی، عن ابراهیم بن عمر الیمانی، عن ابی الطفیل، عن ابی جعفر(ع) قال: قال رسول الله(ص) لامیرالمومنین(ع) اکتب ما املی علیک قال(ع): یا نبی الله! اوتخاف علی النسیان! فقال(ص): لست اخاف علیک النسیان و قد دعوت الله لک ان یحفظک و لاینسیک ولکن اکتب لشکر کائک قال: قلت و من شرکائی؟ قال الائمه من ولدک …؛(30)
امام باقر(ع) فرمود: پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: آنچه را من برای تو املا می کنم، بنویس. حضرت فرمود: آیا خوف این دارید که فراموش کنم؟ پیامبر فرمود: چنین خوفی ندارم. توچیزی را فراموش نمی کنی و از خدا خواسته ام که مانع نسیان تو شود؛ ولی این مطالب را برای ائمه پس از خودت بنویس.
روایت از نظر سند معتبر است .
این حدیث هم دلالت دارد براین که امام محفوظ از نسیان است. اگر امام چنین است، پیامبر به طریق اولی این گونه خواهد بود.
ج. روایاتی که بر علم و آگاهی پیامبر(ص) و امام(ع) به همه امور و حقایق هستی دلالت دارند تعدادی از این روایات را به عنوان نمونه ذکر می کنیم:
1. کلینی رحمه الله (م 329ق) در کتاب الکافی، آورده است:
عن محمدبن یحیی، عن احمدبن محمد، عن عمبربن عبدالعزیز، عن محمدبن الفضیل، عن ابی حمزه قال: سمعت ابا جعفر(ع) یقول: الله اجل و اعزو اکرم من ان یفرض طاعه عبد یجب عنه علم سمائه و ارضه، ثم قال لایجب ذلک عنه.(31)
روایت از نظر سند معتبر است.
این حدیث براین نکته دلالت دارد که اطاعت از کسی واجب است که آگاه از همه حقایق آسمان و زمین باشد، و چون اطاعت پیامبر بر همه انسان ها واجب است، لذا ایشان به همه حقایق آسمان و زمین آگاه است. کسی که از همه حقایق آسمان و زمین آگاه است، آیا ممکن است از تعداد رکعات نمازی که خوانده آگاه نباشد و گرفتار اشتباه در تعداد رکعات شده باشد؟
2. در روایت دیگر آمده است:
عن ابی عبدالله قال: والله انی اعلم ما فی السموات و ما فی الارض …و اعلم ما کان و ما یکون…
همچنین روایاتی که دلالت دارند براین که امام هرگاه اراده کند چیزی را بداند، خداوند او را از آن چیز آگاه می کند:
ان الامام اذا اراد ان یعلم شیئا اعلمه الله ذلک. (32)
اگر علم امام چنین است، پیامبر هم این گونه خواهد بود و با این علم گسترده معقول نیست که پیامبر تعداد رکعات نمازش را نداند و از مردم دراین زمینه سوال کند و براساس گفته های مردم نماز ناقص خویش را کامل کند.
این دسته از روایات دلالت دارند که پیامبر(ص) گرفتار سهو و نسیان نمی شود. از این رو، با روایات سهو پیامبر(ص) در نماز تعارض دارند. در مقام تعارض، این دسته از روایات چون مخالف عامه هستند، مقدم می شوند.
ثانیاً، این روایات با دلیل عقلی ای که بر عصمت پیامبران از سهو و نسیان و خطا و اشتباه وجود دارد معارض اند. آن دلیلی عقلی این است:
اگر پیامبران در عمل به وظایف دینی، یا در امور روزانه زندگی گرفتار اشتباه و سهو و نسیان شوند، در این صورت اعتماد مردم از صحت گفته های آنان سلب شده و به تعالیم و گفته های آنان به دیده شک و تردید نگریسته و با خود می اندیشند که پیامبری که در عمل به وظایف دینی خود و در امور عادی زندگی خویش اشتباه می کند، چه تضمینی است که در بیان احکام وحی و تعالیم دینی دچار اشتباه نشود؟
البته اشتباه در امور عادی زندگی و در عمل به احکام، با اشتباه در بیان وظایف و احکام دینی ملازم نیست؛ زیرا ممکن است کسی از جانب خدا در بیان احکام دین معصوم باشد، ولی در امور زندگی و عادی و در عمل به احکام به خطا و لغزش گرفتار گردد. آنچه باید از نظر دور نداشت این است که این تفکیک برای اکثر مردم – که عوام اند – امکان پذیر نیست. آنان سهو و نسیان پیامبر را درمقام عمل به احکام و در زندگی روزمره، به امکان سهو و نسیان در مقام بیان احکام و تعالیم هم سرایت می دهند و در نتیجه، اعتماد آنان به صحت تعالیم و گفته های پیامبر سلب می شود و هدف و مقصد بعثت محقق نمی گردد، و این نقض غرض است که با حکمت بعثت پیامبر همخوانی ندارد.
ثالثاً، مرحوم شیخ صدوق فرمود: پیامبران در تبلیغ و بیان احکام دین معصوم هستند. این گفته مستلزم معصوم بودن آنان در خواندن نماز و انجام دادن سایر اعمال عبادی است؛ زیرا نماز و اعمال عبادی پیامبران نیز نوعی تبلیغ است. از این رو، پیامبر برطبق حدیث مشهور فرموده است:
صلوا کما رایتمونی اصلی.(33)
رابعاً، مصالحی که در بعضی از این روایات برای «اسهاء النبی» ذکر شده است، قابل پذیرش نیست؛ زیرا تعلیم حکم سهو در نماز و …از راه های دیگر هم ممکن است؛ بدون این که نیازی باشد تا پیامبر را گرفتار سهو و اشتباه کند؛ چنان که بقیه احکام را از راه های دیگر به مردم تعلیم داده است. از این رو، چه ضرورت و نیازی اقتضا می کند که خداوند برخی احکام و ازجمله اینها را از راه «اسهاء النبی» به مردم بیاموزد؛ بویژه آن که در تعلیم از طریق «اسهاء النبی»، سلب اطمینان مردم از تعالیم و گفته های پیامبر وجود دارد و قداست و کرامت پیامبر نزد مردم خدشه دار می گردد. (34)

روایات اهل سنت

روایات فراوانی در این زمینه در منابع اهل سنت وجود دارد، که تعدادی از آنها را نقل می کنیم؛(35)
1. بخاری (194-256ق) در صحیح البخاری آورده است:
عن ابن سیرین، عن ابی هریره قال: صلی بنا رسول الله (ص) احدی صلاتی العشی…فصلی بنا رکعتین ثم سلم، فقام الی خشبه معروضه فی المسجد فاتکا علیها کانه غضبان ووضع یده الیمنی عی الیسری و شبک بین اصابعه و وضع خده الایمن علی ظهر کفه الیسری، و خرجت السرعان من ابواب المسجد، فقالوا قصرت الصلاه و فی القوم ابوبکر و عمر، فهابا ان یکلماه و فی القوم رجل فی یدیه طول یقال له ذوالیدین، قال: یا رسوال الله! انسیت ام قصرت الصلاه؟ قال: لم انس و لم تقصر. فقال: اکما یقول ذوالیدین؟ فقالوا: نعم. فتقدم فصلی ما ترک ثم سلم ثم کبرو سجدوه او اطول…؛(36)
ابن سیرین از ابوهریره نقل می کند که رسول خدا یکی از دو نماز ظهر یا عصر را با ما خواند و رد رکعت دوم، نماز را سلام داد و از جای خود بلند شد و مانند آدم خشمناک، به چوبیکه در وسط مسجد انداخته شده بود، تکیه داد و دست راست خود را روی دست چپ گذاشت و انگشتانش را مشبک نمود و گونه راستش را به پشت دست چپش نهاد و نمازگزاران با عجله از در مسجد بیرون می رفتند و می گفتند آیا نماز کوتاه شده است؟ ابوبکر و عمر هم در میان مردم بودند، ولی ترس مانع گردید که آنان با پیامبر در این موضوع گفت و گو نمایند. از میان مردم مردی به نام ذوالیدین – که دست هایش قدری بلندتر بود – عرضه داشت: یا رسول الله، آیا نماز را فراموش کردی یا کوتاه شده است؟ رسول خدا فرمود: نه کوتاه شده و نه فراموش کرده ام. آن گاه رسول خدا سوال کرد :آیا جریان چنان است که ذوالیدین می گوید؟گفتند: بلی. آنگاه پیامبر در صف جلو ایستاد و رکعاتی را که نخوانده بود، به جای آورد و سلام داد و سجده ای مانند سجده نماز یا قدری طولانی تر ادا کرد.‌
2. همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است:
حدثنا محمد، عن ابی هریره قال: صلی بنا النبی (ص) الظهر رکعتین ثم سلم، ثم قام الی خشبه فی مقدم المسجد و وضع یده علیها وفی القوم یومئذ ابوبکر و عمر، فهابا ان یکلماه و خرج سرعان الناس، فقالوا: قصرت الصلاه؟ و فی القوم رجل کان النبی(ص) یدعوه ذالیدین، فقال یا نبی الله! انسیت ام قصرت؟ فقال: لم انس و لم تقصر. قال: بل نسیت یا رسول الله. قال: صدق ذوالیدین، فقام فصلی رکعتین ثم سلم ثم کبر فسجد مثل سجوده او اطول، ثم رفع راسه و کبر ثم وضع مثل سجوده او اطول ثم رفع راسه و کبر.(37)
3. نیز در کتاب صحیح البخاری آورده است:
حدثنا حفص بن عمر، حدثنا شعبه، عن الحکم، عن ابراهیم، عن علقمه، عن عبدالله قال: صلی بنا النبی(ص) الظهر خمسا فقیل: ازید فی الصلاه؟ قال: و ماذلک قالوا: صلیت خمسا. فسجد سجدتین بعد ما سلم.(38)
4. همچنین در کتاب صحیح البخاری آورده است:
عن ابی سلمه، عن ابی هریره، قال: صلی بنا النبی(ص) الصلاه الظهر او العصر فسلم. فقال له ذوالیدین: یا رسول الله! انقصت؟ فقال النبی(ص) لاصحابه: احق ما یقول؟ قالوا: نعم. فصلی رکعتین اخریین ثم سجد سجدتین.(39)
5. مسلم نیشابوری (م261ق) در کتاب صحیح مسلم آورده است:
حدثنا عن ابی سفیان موی ابن ابی احمد، انه قال: سمعت ابا هریره یقول: صلی لنا رسول الله (ص) صلاه العصر فسلم فی رکعتین. فقام ذوالیدین فقال: اقصرت الصلاه یا رسول الله ام نیست؟ فقال رسول الله(ص): کل ذلک لم یکن. فقال قد کان بعض ذلک یا رسول الله. فاقبل رسول الله(ص) علی الناس فقال: اصدق ذوالیدین؟ فقالوا: نعم یا رسول الله! فاتم رسول الله(ص) ما بقی من الصلاه ثم سجد سجدتین و هو جالس بعد التسلیم.
6. همچنین در کتاب صحیح مسلم آورده است:
عن عمران بن حصین ان رسول الله (ص) صلی العصر فسلم فی ثلاث رکعات ثم دخل منزله فقام الیه رجل، یقال له الخرباق و کان فی یدیه طول، فقال: یا رسول الله! فذکر له صنیعه و خرج غضبان یجر رداءه حتی انتهی الی الناس، اصدق هذا؟ قالوا: نعم فصلی رکعه ثم سلم ثم سجد سجدتین ثم سلم.(40)
7. نسایی(م303ق) در کتبا سنن النسائی آورده است:
عن ابی سلمه، عن ابی هریره ان رسول الله(ص) یوما فسلم فی رکعتین ثم انصرف، فادرکه ذوالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه ام نسیت؟ فقال: لم تنقص الصلاه و لم انس. قال: بلی و الذی بعثک بالحق. قال رسول الله(ص) اصدق ذوالیدین؟ قالوا: نعم فصلی بالناس رکعتین.(41)
8. هیثمی (م735ق) در کتاب مجمع الزوائد آورده است:
و عن ابن عباس ان رسول الله(ص) صلی بهم العصر ثلاثا فدخل علی بعض نسائه، فدخل علیه رجل من اصحابه، یسمی ذالشمالین فقال: یا رسول الله! انقصت الصلاه؟ قال: و ماذلک. قال: صلیت ثلاثا، فقام فاخذ بیده فخرج الی القوم الذین کانوا صلوا معه، فقال: اصدق ذوالیدین؟ قالوا: و ما ذلک یا رسول الله! قال؟ قال: انه زعم انی صلیت ثلاثا قالوا: اصدق فظننا انک امرت فی ذلک بامر فصلی بهم الرکعه و سجد سجدتین بعد التشهد.(42)
9. همچنین در کتاب مجمع الزوائد آورده است:
و عن عبدالله یعنی ابن مسعود قال: صلی بنا رسول الله(ص) ثم دخل، فقال بعض القوم: ازیدفی الصلاه؟ قال: و ما ذاک. صلیت خمسا فاخذ بیده ثم خرج الی المسجد فاذا حلقه فیها ابوبکر و عمر فقال: احقا ما یقول ذو الیدین؟نعم یا رسول الله فاستقبل القبله ثم سجد سجدتین.(43)

تحلیل و بررسی این دسته روایات

این روایات با چشم پوشی از نظر سند – که قابل اعتماد نیستند – دارای اشکالات متعددی هستند که بخشی از آنها عبارتند از:
الف. این روایات از نظر متن دارای اضطراب و اختلاف هستند و سهو پیامبر را به گونه های متعدد نقل کرده اند:
1. بعضی از این روایات، سهو در نماز پیامبر(ص) را در نماز ظهر (ح2و 3)، بعضی در نماز عصر (ح5، 6 و 8) و بعضی مردد بین ظهر و عصر(ح1و4) ذکر نموده اند و در برخی دیگر، اصلا معلوم نیست که سهو پیامبر در کدام نماز بوده است(ح7 و 9).
2. با این که در ظاهر، همه این روایات از یک واقعه خبر می دهند ولی بعضی از این روایات فراموشی دو رکعت (ح1و2و 4و 5و7)، بعضی دیگر فراموشی یک رکعت (ح6و8) و برخی زیاد شدن یک رکعت را در نماز (ح3 و 9) به پیامبر نسبت می دهند.
3. در روایاتی آمده است: زمان تذکر به پیامبر بعد از نماز و تکیه دادن آن حضرت به چوبی افتاده در حیاط مسجد بوده است (ح1و2)؛ در حالی که براساس روایات دیگر، زمان تذکر بلافاصله پس از نماز بوده (ح3و 4 و 5و 7) و در برخی دیگر زمان تذکر بعد از ورود ایشان به منزل بوده است(ح6، 8 و 9).
با توجه به اضطراب و اختلافی که در متن این روایات وجود دارد، واضح است که مضمون این روایات قابل اعتماد نخواهد بود.
ب. مضمون این احادیث، آن است که پیامبر و مسلمانان صورت اصلی نماز را به هم زده اند چون در روایاتی آمده است: پیامبر از جای خود برخاست و برروی چوبی که در حیاط مسجد قرارداشت تکیه داد و از مرد م سوال کرد که سخن ذوالیدین را قبول دارند یا نه. و مردم سخن او را تایید کردند. و در روایات دیگر آمده است: پیامبر از مسجد خارج و داخل منزل خویش شد و وقتی که سهو و اشتباه ایشان گفته شد برگشت و تتمه رکعات را ادا کرد. این اعمال، مستلزم اعراض از قبله و به هم زدن صورت اصلی نماز است و هرعملی که صورت نماز را بر هم زند به اجماع مسلمانان نماز را باطل می کند.(44)
ج. ازاین احادیث استفاده می شود که در همان نمازی که پیامبر گرفتار سهو شده و ذوالیدین اعتراض کرده است، ابوهریره هم حضور داشته و نماز را با پیامبر خوانده است؛ درحالی که ذوالیدین همان «ذوالشمالین بن عبد عمر» است که در جنگ بدر، یعنی پنج سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره، به شهادت رسیده بود. پس چگونه ممکن است ابوهریره – که پنج سال بعد از شهادت ذوالیدین مسلمان شده است – با حضور ذوالیدین در پشت سر پیامبر نماز بخواند.(45)
دلیل این که ذوالیدین همان ذوالشمالین است، احادیث زیادی است که در آنها به این نکته تصریح شده است: مثلاً:
1.در حدیثی که از کتاب الکافی (ح2) و کتاب سنن النسانی(ح7) و کتاب مجمع الزوائد (ح8) نقل شده تصریح شده که ذوالیدین همان ذوالشمالین است.
2. احمد در کتاب مسند نقل کرده است:
عن ابی هریره قال: صلی رسول الله(ص) الظهر او العصر فسلم فی رکعتین فقال له ذوالشمالین بن عبد عمرو و کان حلیفا لبنی زهره: اخففت الصلاه ام نسیت؟ فقال النبی(ص) ما یقول ذو الیدین؟ قالوا: صدق یا نبی الله. فاتم بهم الرکعتین اللتین نقص؛(46)
ذوالشمالین فرزند عبد عمرو به پیامبر گفت: نماز را کم و سبک کرده ای یا فراموش کردی؟ حضرت فرمود: ذوالیدین چه می گوید؟
براساس این تصریح، ذوالیدین همان ذوالشمالین است.
3. بیهقی در کتاب السنن الکبری نقل کرده است:
عن ابی هریره قال: صلی النبی (ص) الظهرا و العصر فسها فی رکعتین فانصرف، فقال له ذوالشمالین بن عبد عمرو و کان حلیفا لبنی زهره: یا رسول الله! اخففت الصلوه ام نسیت؟
فقال النبی(ص): ما یقول ذوالیدین؟ قالوا: صدق یا نبی الله. قال: فاتم بهم الرکعتین اللتین نقص؛
ذوالشمالین فرزند عبد عمرو به پیامبر گفت: نماز را کم و سبک کرده ای یا فراموش کردی؟ حضرت فرمود: ذوالیدین چه می گوید؟
در اینجا هم، به تصریح پیامبر، ذوالیدین همان ذوالشمالین است؛ چنان که گاهی به ذوالیدین، «خرباق» هم گفته شده است. از این رو، در احادیثی مانند(ح6) از سوال کننده به «خرباق» تعبیر شده است:
فقام الیه رجل یقال له الخرباق و کان فلی یدیه طول.
پس نمی توان گفت ذوالشمالین در جنگ بدر به شهادت رسیده است و او غیر از ذوالیدین است که در حدیث ابوهریره سهو پیامبر را مطرح می کند.

نتیجه

اصلی ترین دلیلی که براثبات «سهو النبی» در انجام دادن اعمال عبادی ذکر شده، روایاتی است که در منابع شیعه و اهل سنت درباره سهو و اشتباه پیامبر در خواندن نماز نقل شده است. از این روایات استفاده می شود که پیامبر در انجام دادن اعمال شرعی مثل نماز گرفتار سهو و اشتباه شده است.
روایات اهل سنت، علاوه بر اشکال سندی، از نظر مدلول و محتوا دارای اشکالات متعددی است که به تفصیل بیان شد.
در میان روایات شیعه، گرچه چندین روایت معتبر مبنی بر سهو و نسیان پیامبر در نماز وجود دارد ولی این روایات هم دارای اشکالات متعددی است که توضیح داده شده؛ از جمله این که:
در مقابل این روایات، روایت معتبری وجود دارد که هرگونه سهوی را در خصوص نماز از پیامبر(ص) نفی می کند. همچنین روایات معتبر دیگری وجود دارد که دلالت بر نفی سهو و نسیان از پیامبر دارند. در تعارض بین این دو دسته از روایات، دسته دوم، به جهت مخالفت با عامه- که یکی از مرجهات باب تعارض است – مقدم، و روایات دال بر سهو النبی به خاطر موافقت با عامه طرد می شوند. در نتیجه، نمی توان از این روایات، سهو و حتی اسها را برای پیامبر اثبات کرد.
کتابنامه
– ابوهریره، سید شرف الدین ، قم: موسسه انصاریان للطاباعه و النشر، بی تا.
– التنبیه بالمعلوم من البرهان، شیخ حر عاملی، قم: الناشر محمد الدردی، 1409ق.
– تهذیب الاحکام، محمدبن حسن طوسی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1390ق.
– الرجال، ابن داوود، قم: انتشارات الرضی، 1392ق.
– السنن الکبری، ابی بکر احمدبن حسین بن علی بیهقی، بیروت: دارالفکر، بی تا.
– سنن النسائی، ابوعبدالرحمن احمدبن شعیب بن عی بن بحر نسیایی، بیروت: دارالفکر، اول، 1348ق.
– شرح تجرید العقائد، قوشجی، قم: رضی، بیدار، عزیز، بی تا
– صحیح البخاری، محمدبن اسماعیل بخاری، بیروت: دارالفکر، 1401ق.
– صحیح مسلم، مسلم بن حجاج بن مسلم قشیری نیشابوری، بیروت: دارالفکر، بی تا.
– الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج5، چهارم، 1415ق.
– عیون اخبار الرضا، محمدبن علی (صدوق) بیروت: موسسه الاعلمی، اول، 1404ق.
– فقه الرضا، علی بن بابویه، مشهد: الموتمر العهالمی للامام الرضا(ع) 1406ق.
– قاموس الرجال، محمدتقی شوشتری، قم: موسسه النشر الاسلامی، دوم ، 1425ق.
– الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تهران: دارالکتب السلامیه، 1408ق.
– مجمع الزوائد، علی بن ابی بکر الهیثمی، بیروت: دارالکتب العلیه، 1408ق.
– من لا یحضره الفقیه، صدوق، قم: نشر جامعه مدرسین، دوم، بی تا.
– مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابوعی فضل بن حسن طبرسی، بیروت: موسسه الاعلمی، 1415ق.
– مسند احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، بی تا.
– معجم رجال حدیث، سید ابوالقاسم موسوی خویی، پنجم، 1413ق.
– مستند العروه، کتاب الصلوه، سید ابوالقاسم موسوی خویی، قم: دارالعلم، 1364ش.
– نفی السهو عن النبی، میرزا جواد تبریزی، قم: انتشارات سلمان فارسی ، اول ، 1419ق.
– وسائل الشیعه، محمدبن الحسن حر عاملی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، پنجم، 1403ق.

پی نوشت ها:

*استادیار گروه معارف اسلامی داشنگاه اراک.
1. من لایحضره الفقیه، ج1، ص359.
2. مجمع البیان، ج4، ص84، ذیل آیه(و اما ینسینک الشیطان)
3. قاموس الرجال، ج12، رساله «سهو النبی».
4. من لایحضره الفقیه، ج1، ص359.
5. مستند العروه الوثقی، کتاب الصلوه، ج6، ص80 و 329؛ خلل الصلوه، ص125.
6. الرساله السعدیه، ص76، شرح تجرید العقاید، ص359.
7. بحار الانوار، ج17، ص122..
8. التنبیه بالمعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان.
9. الکافی، ج 3، ح1، ص347.
10. همان، ج3، ح6، ص345.
11. همان، ج3، ح2، ص355.
12. معجم رجال الشیعه، ج19، ص379.
13. تهذیب الاحکام، ج2، ح1434، ص345.
14. همان، ج2، ح1435، ص346.
15. همان، ج1، ص236.
16. مستند العروه، کتاب الصلاه، ج6، ص382.
17. تهذیب الاحکام، ج2، ص352، ح1461.
18. معجم رجال الشیعه، ج19، ص311.
19. تهذیب الاحکام، ج2، ص180، ح724.
20. همان، ج2، ص355.
21. مستند العروه، کتاب الصلوه، ج4، ص437.
22. تهذیب الاحکام، ج2، ص180، ح725.
23. عیون اخبار الرضا(ع) ج1، ص219.
24. معجم رجال الشیعه، ج4، ص285؛ رجال ابن داوود، ص234.
25. فقه الرضا، ص120.
26. مستند العروه، کتاب الصلوه، ج1، ص136.
27. تهذیب الاحکام، ج1، ص236.
28. نفی السهو عن النبی، ص30.
29. الکافی، ج1، ص23.
30. علل الشرایع، ص208.
31. الکافی، ج1، ص262.
32. همان، ص258.
33. صحیح البخاری، کتاب الاذان، باب «الاذان للمسافر اذا کانوا جماعه» ج1، ص12؛ سنن الدارمی، ج1، ص286.
34. الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج5، ص183.
35. ر.ک: صحیح بخاری باب ثالث از ابواب ماجاء فی السهو فی الصلوه و صحیح مسلم «فی ابواب السهو» و سنن النسائی «باب من سلم من الرکعتین ناسیا و تکلم» و مسند احمد، ج2 و … .
36. صحیح البخاری، ج1، ص123.
37. همان، ج7، ص85.
38. همان، ج 8، ص133.
39. همان، ج8، ص133.
40. صحیح مسلم، ج2، ص86.
41. سنن النسائی، ج3، ص20.
42. مجمع الزوائد، ج2، ص151.
43. همان.
44. همان.
45. مسند احمد، ج2، ص271.
46. السنن الکبری، ج2، ص358.

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید