راه های نفوذ شیطان از منظر قرآن و نهج البلاغه

راه های نفوذ شیطان از منظر قرآن و نهج البلاغه

نویسندگان:
دکتر سوسن آل رسول (1)
سیده نرجس افتخاری (2)

* چکیده:
شیطان این دشمن دیرینه انسان که به عزت پروردگار قسم خورده همه ی انسانها را بفریبد، به اذن خداوند در عرصه ابتلا و آزمایش انسان مهمترین مانع در جهت قرب ربوبی می باشد. شناخت این دشمن و راه های نفوذش در زندگی از اصلی ترین وظایف هر مسلمانی است که متأسفانه مداخله و تدلیس شیطانی غالباً مورد غفلت قرار می گیرد. در این مقاله به بررسی کمین گاه ها و راه های ورود شیطان به زندگی انسان می پردازیم. تا نفوذگاه های شیطان شناخته شود، مقابله با او نیز امکان پذیر گردد. یکی از مهمترین راههای نفوذ شیطان (استکبار) است که خود وی نیز بدان دلیل مطرود درگاه الهی گردید.

* مقدمه: «اللهم انا نعوذ بک من نزعات الشیطان الرجیم و کیده و مکائده» (صحیفه ی سجادیه، دعای هفدهم)
«ای خدای من! ما بندگانت، از وساوس شیطان و مکر و حیلت های آن دیو رجیم به تو پناه می بریم.» هر گاه شکارچی قصد شکار دارد ابتدا دام را می گستراند پس رویش را با دانه و طعمه می پوشاند به طوری که مشخص نباشد، هنگامی که شکار می آید تنها دانه را می بیند و غافل از این که دام در انتظار اوست. به طمع دانه جلو می رود و هنوز گرفته یا نگرفته به دام شکارچی می افتد. ابلیس پرتلبیس نیز چنین صیادی است با دام های رنگارنگ فراوان؛ گودال های بسیاری را برای انسان حفر می کند و رویش را می پوشاند، دانه هایی از هوی و هوس، هر کدام به فراخور صید خود روی تله ها می افکند که انسان با کمترین بی احتیاطی به دام ظاهراً فریبنده اش می افتد. (رجالی تهرانی/183) هدف شیطان از گذاردن این دام ها بر سر راه انسان دور کردن او از درگاه الهی و فاصله انداختن بین بندگانش می باشد. آن گونه که امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
«واکفنا شر مصائد الشیطان» (صحیفه سجادیه، دعای پنجم)، مصائد جمع مصیده به معنای دام است، یعنی پروردگارا، ما را از شر دام های شیطان نگاه دار. در این مقاله با مسلم دانستن وجود شیطان در عالم هستی و نقش اغواگری او، و با تمسک بر قرآن کریم و نهج البلاغه عظیم برخی از دام های شیطان مورد بررسی قرار می گیرد.

راه ها و دامهای نفوذ شیطان:

*1) کبر و غرور:
امیرالمومنین علی (علیه السلام) در خطبه «قاصعه» از شیطان به عنوان «امام المتعصبین» یاد می فرماید: «شیطان این دشمن خدا، پیشوای متعصبان و سلف مستکبران است که اساس تعصب و تکبر و خودخواهی را پی ریزی کرد و با خداوند در مقام جبروتیش به ستیز و منازعه برخاست، لباس خود بزرگ بینی بر تن پوشانیده و پوشش تواضع و فروتنی را کنار گذاشت. آیا نمی بینید چگونه خداوند او را به خاطر تکبرش کوچک کرد؟ و براثر بلند پروازیش پست و خوار گردانید؟ در دنیا مطرودش ساخت و در آخرت آتش سوزان دوزخ را برای او آماده کرده است.» (نهج البلاغه، خطبه ی192 /286-285) «تکبر عبارت است از این که کسی بخواهد خود را مافوق دیگری و بزرگ تر از او جلوه دهد» (طباطبایی، 133/8) که یکی از معاصی کبیره است. زیرا «آدمی را از مرتبه ی رفیع به مرتبه ی وضیع می رساند و بزرگ ترین پرده و حجاب برای رسیدن به اخلاق نیکو است.» (حسینی شاه عبدالعظیمی، 22/4)
قرآن کریم می فرماید:
«قال یا إبلیس ما منعک أن تسجد لما خلقت بیدی أستکبرت أم کنت من العالین، قال أنا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین» (ص/76-75)، «ای ابلیس، چه چیز تو را مانع شد که برای چیزی که به دستان قدرت خویش خلق کردم سجده آوری؟ آیا تکبر نمودی یا از {جمله ی} برتری جویانی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریده ای و او را از گل آفریده ای» و آن را توجیهی برای تکبرش به حساب آورد و، در مقابل امر پروردگار ایستاد و همان کبر و غرور بی جایش سبب گردید که همه ی عیب های او آشکار شود و افتخارات و منقبت هایی که داشت! (عبادات شش هزار ساله) از میان رفت (بحرانی، 330)، و سبب «نخستین گناهی گردید که خدا با آن معصیت شد.» (نهج البلاغه، خطبه ی 286/192؛ ثقفی تهرانی، 59/1)، «این هشدارهای امیرالمومنین (علیه السلام) است که افراد جامعه را از دو چیز به شدت پرهیز می دهد، یکی از تکبر و کبر ورزیدن و خود را برتر از دیگران دانستن، دوم قبول این تصور غلط از دیگران. یعنی نه خودتان، خود را از دیگری بالاتر بدانید نه این تصور غلط را اگر دیگری داشت قبول کنید.» (خامنه ای، 44) امام علی (علیه السلام) در هشدار شدیداللحنی می فرماید: بندگان خدا، از این که شیطان شما را به بیماری خود تکبر، مبتلا کند بپرهیزید. (نهج البلاغه، خطبه ی 289/192) به راستی که تکبر کننده، خوار و حقیر و پست خواهد شد. «انک ان تکبّرت و صعک الله» (تمیمی آمدی، 360/2) پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که به اندازه ی خردلی، در دلش کبر و خود بزرگ بینی باشد، داخل بهشت نمی شود.»
(نراقی، 209)، حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «ولا وحده اوحش من العجب»
(نهج البلاغه، حکمت 488/113)، «هیچ تنهایی وحشتناک تر از خودبینی و عجب و غرور نیست»، که از یک حالت نفسانیه که انسان ترفع می کند و بزرگی کند و بزرگی فروشد برغیر خود، و از آن اعمالی است که در خارج از انسان صادر شود که همان عظمت فروشی است.(خمینی، 79/1) او (شیطان) به امری تکیه کرد که دل ها در توجه به آن همانند یکدیگرند (و همه به آن توجه دارند، یعنی تکبر و حمیت جاهلیت) و امت ها در روی آوردن به سوی آن، به دنبال همدیگر در آمده اند و در تکبر و نخوتی قرار گرفتند که از کثرت و شدت آن سینه ها تنگ شده بود.» (نهج البلاغه، خطبه ی 289/192)
این کلام حضرت هشداری است برای انسان ها در همه ی قرون و اعصار تا مبادا در پیشگاه پروردگار تکبر کرده و بندگی اش را فرو گذارند. آن چنان که ملاحظه شد تکبر اعمال طولانی شیطان را تباه کرده و کوشش فراوانش (عبادات شش هزار ساله شیطان) را بر باد داد؛ همان خدایی که با ابلیس چنین کرد اگر ذره ای از این بیماری خطرناک نصیب هر انسان عابد و زاهدی گردد حکم و فرمان خدا در حق وی هم چنین صدق می کند، چرا که فرمان خداوند درباره ی اهل آسمان و زمین یکسان و تغییر ناپذیر می باشد.

* 2- حسد:
«حسد عبارتست از تمنای زوال نعمت از برادران مسلم خود از نعمت هایی که صلاح او باشد و علت حسد خباثت نفس و بخل ذاتی به بندگان خدا بدون سابقه ی عداوتی یا منشأ حسدی بلکه به محض خبث نفس و رذالت طبع زوال نعمت را خواهد و گرفتاری بندگان خدا به محنت و بلا، شاد گردد و از راحت و رسیدن ایشان به مطالب خود و وسعت معاش ایشان متألم و محزون شود، اگر چه نسبت به وی هیچ ضرری متصور نباشد.» (نراقی، 150-148) حسد آن قدر خطرناک است که ممکن است فرد به جائی رسد که حتی برای زوال نعمت از شخص محسود، خود را به آب و آتش زند و نابود کند که نابودی وی جز خسران و تباهی هیچ اثری ندارد. «در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیه «قابیل» نسبت به برادرش «هابیل» بر اثر انگیزه ی «حسد» بود. (مکارم شیرازی، نمونه، 464/27)
حضرت علی (علیه السلام) هم در این باره می فرماید: «شما مانند آن کسی نباشید که بدون این که خداوند فضیلتی در وی قرار داده باشد، بر پسر مادرش تکبر ورزید ( هیچ برتری و فضیلتی در او نبود و عمل او هیچ علتی نداشت) جز این که در نتیجه ی عداوتی که از حسد برخاسته بود… و گناه همه ی آدم کشان را تا روز قیامت به گردن و عهده ی او نهاد». (نهج البلاغه، خطبه ی 289/192) قرآن کریم به نمونه ی دیگری از این برادر کشی که بر اثر حسادت برنامه ریزی شده بود اشاره کرد و این گونه گزارش می دهد: زمانی که حضرت یوسف (علیه السلام) خواب خود را برای پدر تعریف کرد، پدرش حضرت یعقوب (علیه السلام) به او چنین فرمود:
«قال یا بنی لا تقصص رویاک علی إخوتک فیکیدوا لک کیدا إن الشیطان للإنسان عدو مبین» (یوسف/5)، «{یعقوب} گفت: ای پسرک من، خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که برای تو نیرنگی می اندیشند، زیرا شیطان برای آدمی دشمنی آشکار است.» در زندگی انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) حسودان همیشه یکی از موانع راه آنان بوده اند، تا جایی که قرآن مجید به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور می دهد که از شر حسودان به خدا و رب فلق پناه ببر. (مکارم شیرازی، نمونه، 464/27) به خاطر این که «الحسد مقنصه إبلیس الکبری» (تمیمی آمدی، 249/1) «حسد بزرگ ترین دام ابلیس است.» هر گاه انسانی گرفتار بزرگترین دام های شیطان گردد قطعاً نجات از آن به سختی بزرگی آن یا دشوارتر از آن می باشد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«ابلیس به سپاهیانش می گوید: بین بندگان خدا ستم و حسد را پخش کنید، چون این دو، هم تراز شرک به خداست». (محمدی ری شهری، 117/5)

* 3- خشم و غضب:
از دیگر کمین های شیطان، کمین گاه خشم و غضب می باشد. خشم شعبه ای از دیوانگی است زیرا در آن حالت عقل از کار می افتد، کنترل انسان از دست می رود و از خود غافل و بیگانه می شود؛ چه فرصتی طلایی تر از این فرصت برای دشمن خواهد بود؟ با از دست رفتن کنترل و انزوای عقل اعضای بدن به ویژه زبان به فرمان دشمن ها شده، فاجعه ها می آفریند. ناسزاها، تهمت ها، دروغ ها، افشای رازها، آبرو ریختن ها، ستم ها و قتل ها و… در این شرایط بروز می نماید و هر کدام به تنهایی همانند تیری زهرآلود از ناحیه ی دشمن قسم خورده، قلب را نشانه می گیرد و آدمی را از پای در می آورد. (نراقی، 79) بی دلیل نیست که خشم و غضب را سپاهی از سپاهیان دشمن می شناسند. آن گونه که حضرت علی علیه السلام به حارث همدانی می فرماید: «احذر الغضب فإنه جند عظیم من جنود إبلیس» (نهج البلاغه، نامه ی 460/69)، «از خشم بپرهیز که آن سپاهی بزرگ از سپاهیان ابلیس است.» در جای دیگر به ابن عباس چنین مرقوم می فرماید: «إیاک و الغضب فإنه طیره من الشیطان» (همان، نامه ی 466/76)، «از خشم برحذر باش که آن بهره و سهمی- و یا روزی و رزقی- از شیطان است». «خشم، بزرگ ترین کمند برای شیطان و آتش پاره ای از شیطان است که در دل آدمی برافروخته می شود. (خوانساری، 83/5)» حالتی نفسانی است که نور عقل را می پوشاند و اثر قوه ی عاقله را ضعیف می کند. (نراقی، 79)،
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم) در این باره فرمودند:
«أن الغضب من الشیطان و أن الشیطان خلق من النار و إنما یطفی النار الماء فإذا غضب أحدکم فلیتوضأ» (فرید تنکابنی، 411؛ خسروانی، 381/3)، «خشم از شیطان است و شیطان از آتش پدید آمده و آتش را با آب خاموش توان کرد و وقتی یکی از شما خشمگین شدید وضو گیرید.»
حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای به عبدالله بن العباس فرمودند: «در هنگام روبروشدن با مردم و در مجلس خود و در زمان داوری و دادگری گشاده رو و فروتن باش و خویشتن را از غضب دور بدار که به راستی، غضب، سبکی و کم عقلی است از سوی شیطان که عارض انسان می شود که هر چه تو را به خدا نزدیک کند، تو را از آتش دوزخ دور می سازد و آن چه تو را از خدا دور سازد، به آتش دوزخ نزدیک می کند.» (نهج البلاغه، نامه ی 465/76)، و آن کس از گزند شیطان در امان می ماند که بر خشم خود فائق گردد. «ظفر بالشیطان من غلب غضبه» (تمیمی آمدی، 247/2)، «بر شیطان پیروز گشته کسی که بر خشم خود غالب شود.»

* 4-غفلت:
از دیگر راه های تصرف دل آدمی توسط شیطان غفلت و فراموشی است که ریشه و اساس هر ضلالت و باطلی می باشد، (طباطبایی، 439/8) آن هم غافل شدن از خداوند تبارک و تعالی که از اصل الاصول است (نجارزادگان (محمدی)، 158) «غفلت پدیده ای است که نیروی حساب گری انسان را فلج می کند و هیچ قانونی را برای او ضروری و مبنای محاسبه مطرح نمی کند. زیرا انسان غافل همواره در خوابست و همه ی اصول و قوانین را مرده می پندارد مگر آن موقع که به سود او به جریان افتد». (جعفری، 201/7) غافلان می شنوند «اما اصواتی را که برای آخرت آن ها سودمند نیست و ویرانی خانه های اخروی را در بر می گیرد.» (الجنابذی، 482/5) و از برایشان دلهائیست که ارزش های والای انسانی را درک و فهم نمی کنند، (طیب، 35/6) حضرت علی (علیه السلام) فرموده: « ما أغفلت من نفسک فإنک مترف قد أخذ الشیطان منک مأخذه و بلغ فیک أمله و جری منک مجری الروح و الدم» (نهج البلاغه، نامه ی370/10)، «ای انسان که در سرای غفلت به سر می بری) ترا به آن چه که از خودت غفلت داری آگاه سازم، تو فرورفته ی در ناز و نعمتی، نعمت ترا سرکش گردانیده و از این رو شیطان در تو جای گرفته و به آرزوی خود رسیده و در تو مانند جان و خون روان شده است، چنان بر تو مسلط است که کاری نکرده و سخنی نگوئی مگر به دستور و فرمان او.»
(فیض الاسلام، 842)

قرآن کریم می فرماید:
«و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الإنس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم أعین لا یبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالأنعام بل هم أضل أولئک هم الغافلون» (الاعراف/179)، « و در حقیقت، بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم {چرا که} دل هایی دارند که با آن {حقایق} دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آن ها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن ها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان بلکه گمراه ترند. {آری،} آن ها همان غافل ماندگانند.»

* 5- هواپرستی:
یکی دیگر از مؤثرترین راه های نفوذ شیطان بر آدمی «هواپرستی» است، شاید بتوان گفت از جمله مهم ترین ابزار کار اوست. زیرا هواپرستی از درون انسان سرچشمه می گیرد آدمی با پیروی از هواهای نفسانی، عقل را که حاکم عادل و بزرگ ترین نعمت الهی است خفه می کند و ظلمت نفس را بر نورانیت عقل غلبه می دهد و او را به اسارت فرمانده ی پایگاه هوی و هوس که شیطان است در می آورد. (نجارزادگان (محمدی)، 138) آن گونه که حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: «کم من عقل أسیر تحت هوی أمیر» (نهج البلاغه، حکمت506/211)، «چه بسا عقل که در چنگ هوای نفس اسیر شده، هوا، امیر اوست». « در حقیقت انسان از طریق هواهای نفسانی به مرحله پست حیوانیت سوق داده می شود» (الجنابذی، 122/13) در آن لحظه است که شیطان از راه شهوات نفسانی و صفات خبیثه (طیب، 29/12) و با نیروی جاذبه ای که دارد خاطرات و اندیشه های او را به سوی خود جلب می کند ( حسینی همدانی، 128/15)، و آن چنان رشته ای در گردن او انداخته، پس به هر کجا که بخواهد می برد (بابایی، 370/4)، خود را قرین و هم نشین دائمی او می گرداند. خداوند می فرماید:
«و من یعش عن ذکر الرحمن نقیض له شیطانا فهو له قرین» (الزخرف/36)، «هر کس که از یاد خدای رحمان روی گرداند، شیطانی بر او می گماریم که همواره همراهش باشد.» این هم نشینی سبب می گردد تا عقل و اندیشه و احساسات برین را فدای امیال و هواهای نفسانی خود قرار دهند (جعفری، 297/13) و هر گاه سخن حقی به او بگویند از پذیرفتن آن سرباز زند، (طباطبایی، 151/18) در این موقع است که فتنه ها و آشوب ها برپا خاسته و سبب پنهان گذاشتن حقایق و ایجاد اختلافات بی پایه و اساس می گردد.
در نهج البلاغه شریف این جملات نورانی را می خوانیم که: « إنما بدء وقوع الفتن أهواء تبتع و أحکام تبتدع یخالف فیها کتاب الله و یتولی علیها رجال رجالا علی غیر دین الله» (نهج البلاغه، خطبه ی 88/50)، «همانا منشأ فتنه و فسادها در میان مردم پیروی از خواهش های نفسانی و صدور احکام خلاف شرع و ناسازگار با کتاب خدا قرآن است. گروهی زمام حکومت مخالف با دین خدا را به دست می گیرند و گروه دیگری نیز از آن ها فرمان می برند در نتیجه فتنه و فساد در میان مردم شایع می شود» و در ادامه می فرماید: «فلو أن الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین و لو أن الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه ألسن المعاندین» (همان)، «حال اگر باطل با حق در هم نمی شد، راه حق بر طالبانش پوشیده نمی ماند و اگر حق در میان باطل پنهان نمی گشت، دشمنان هیچ گاه نمی توانستند زبان به بد گویی از حق بگشایند.»
حضرت علی (علیه السلام) در کلام زیبایش به صراحت به بزرگ ترین آفت پیروی از هواهای نفسانی که همان مختلط شدن حق با باطل می باشد بیان کرده است و فرموده: «و لکن یوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی الشیطان علی اولیائه و ینجو الذین سبقت لهم من الله الحسنی» (همان)، «ولکن چون شاخه ای از حق و شاخه ای از باطل می گیرند و با هم می آمیزند، در این موقع است که میدان برای وسوسه های شیطان باز می شود و باطل را به صورت حق جلوه می دهد و قهرا راه بدگویی از حق برای دشمنان دین باز می شود تنها کسانی که لطف خدا شامل حالشان گشته از اضلال شیطان نجات می یابند».
آنان که از هواهای نفسانی پیروی می کنند، به جای بهره مندی متعادل از غرایز و نعمت های طبیعی خدادادی، غرق در غرایز مصنوعی و شیطانی گشته تا حدی که مرزهای شرعی و اخلاقی را در هم
می شکنند و با پیروی از هواهای شیطانی عقل و وجدان را سرکوب کرده و خود را به سوی دشمن ترین دشمن خود که همان نفس درون اوست می کشاند. در صورتی که اگر اندکی در آیات الهی نظر افکنیم می بینیم که خداوند جل جلاله فرموده:
«إن عبادی لیس لک علیهم سلطان إلا من اتبعک من الغاوین» (الحجر/42)، « تو را بر بندگان من تسلطی نیست، مگر بر آن گمراهانی که تو را پیروی کنند». پس این انسان است که با پیروی از خواهش های شیطانی راه ورود شیطان را باز می کند و خود را در دام بدبختی و فلاکت قرار می دهد که حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «والشقی من انخدع لهواه و غروره» (نهج البلاغه، خطبه ی 117/86)، «بدبخت کسی است که فریب هوای نفس خود را بخورد». حضرت علی (علیه السلام) خطر پیروی از هوی پرستان را آن قدر زیاد می بیند که هشدار می دهد مبادا با آن ها مجالست کنید زیرا شیطان در کنار ایشان است: « و مجالسه أهل الهوی منساه للإیمان و محضره للشیطان»
(همان)، « هم نشینی با هواپرستان باعث فراموشی ایمان و حضور شیطان است». آن گونه که حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: « ولا ترخصوا لأنفسکم فتذهب بکم الرخص مذاهب الظلمه» (نهج البلاغه، خطبه ی 117/86)، « در کارها مداهنه و سهل انگاری نکنید که این سهل انگاری شما را به ارتکاب معصیت می افکند»، و نفس های سرکش خود را فرصت ندهید که معصیت را آسان پندارند چرا که این فرصت ها شما را به راه های ستمکاران می برد در نتیجه سبب پیروی از آن ها شده (فیض الاسلام، 206) پرده ی تاریک به چهره ی جهان هستی می زند که باعث تباه گشتن جسم و روح انسان می گردد. ( جعفری، 182/6)

* 6- دنیاطلبی:
«اعلموا أنما الحیاه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الأموال و الأولاد … متاع الغرور» (الحدید/20)، « بدانید که زندگی دنیا، درحقیقت بازی سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزون جویی در اموال و فرزندان است… و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست». «لهو» به معنای هر چیز بیهوده و بی ارزش که انسان را از کار مهم باز می دارد و «لعب» به معنی کارهای منظمی است که با نظم خیالی صورت می گیرد (طباطبایی، 224/16)، « همانند بازی کودکانی که ساعتی بیش نیست و بعد از مدتی از هم جدا می شوند، بازی کنندگان دنیا متفرق و نابود می گردند.» (طبرسی، 18/5) آیه شریفه دوران های پنجگانه ی عمر آدمی را معرفی می کند که عبارتند از: غفلت، سرگرمی، تجمل گرایی، تفاخر و تکاثر (بابایی، 105/5؛ طباطبایی، 289/19)
حضرت علی (علیه السلام) در یک تشبیه زیبا درباره ی دنیا می فرماید:« مثل الدنیا کمثل الحیه لین مسها و السم الناقع فی جوفها یهوی إلیها الغر الجاهل و یحذرها ذو اللب العاقل» (نهج البلاغه، حکمت 498/119)، « مثل دنیا، همچون مار است که چون لمس کنی نرم است اما در دورن آن، سم کشنده است. انسان فریب خورده ی نادان به آن (یعنی دنیا) میل و توجه می کند و خردمند عاقل از آن حذر می نمایند» لذا قرآن کریم می فرماید: «إن الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیاه الدنیا و اطمأنوا و الذین هم عن آیاتنا غافلون، اولئک مأواهم النار بما کانوا یکسبون» (یونس/8-7)، «کسانی که امید به دیدار ما ندارند و به زندگی دنیا دل خوش کرده و بدان اطمینان یافته اند و کسانی که از آیات ما غافلند آنان به {کیفر} آن چه به دست می آورند، جایگاهشان آتش است».
خود قرآن کریم به زیبایی به این موضوع اشاره کرده و فرموده:
«زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه و الأنعام و الحرث ذلک متاع الحیاه الدنیا» (آل عمران/ 14)، « دوستی خواستنی ها {ی گوناگون} از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سیم و اسب های نشان دار و دام ها و کشتزار{ها} برای مردم آراسته شده {لیکن} این جمله مایه ی تمتع زندگی دنیاست و {حال آنکه} فرجام نیکو نزد خداست».

* نتیجه گیری:
شیطان جهت حمله به انسان از راهها و وسایلی استفاده می کند که قطعا در صورت عدم شناخت آنها می توان سد راه او شد. حملات شیطانی و کمین گاه های او جهت حمله، معمولاً آشکار و در دیدرس عوم نیست. او چون هر دشمنی از نقاطی حمله می کند که فرد احتمال آنها را کمتر می دهد و آسیب پذیرتر باشد. محل وسوسه و اغواگری شیطان، قلب و منافذ ورودی او نقایص وجودی اش می باشد که به راحتی شیطان آنها را شناسایی کرده و از آنجا حمله می کند. مهمترین راههای نفوذ شیطان به قلب انسان همان هاست که خود وی نیز بدان جهت از بارگاه قرب ربوبی مطرود شد. وقتی شیطان “خود” را دید و در برابر فرمان الهی مقاومت نمود، و وقتی برای خود تصور بزرگی نمود، این تصور باعث کوچک دیدن اطاعت خدا شد و نافرمانی کرد. پس تکبر، خشم و غضب، حسادت، هواپرستی و دنیاطلبی نیز این چنین شیطان را مسلط بر زندگی انسان می کند.

پی‌نوشت‌ها:

1- دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی- واحد کرج.
2- دانش آموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد- اسلامی کرج.
* فهرست منابع و مآخذ
قرآن کریم، ترجمه ی محمد مهدی فولادوند.
نهج البلاغه، سید رضی، هجرت، قم، چاپ اول، 1414 ق.
صحیفه سجادیه، ترجمه ی مهدی الهی قمشه ای، موسسه انتشارات دارالعلم، قم.
حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق: محمد باقر بهبودی، کتاب فروشی لطفی، تهران، 1404 ق.
خامنه ای، سیدعلی، بازگشت به نهج البلاغه، بنیاد نهج البلاغه، تهران، 1372 ش.
خمینی، سید روح الله، اربعین حدیث، انتشارات طه، قزوین، 1366 ش.
خوانساری، جمال الدین، شرح غرر الحکم و دررالکلم، میر جلال الدین حسینی ارموی محدث، انتشارات دانشگاه تهران، تهران 1366 ش.
ضیاء آبادی، سید محمد، موعظه راه پیشگیری از نفوذ شیطان در دل انسان، موسسه نبأ، تهران، 1373 ش.
طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1362 ش.
طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم 1417 ق.
طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش.
فیض الاسلام، علینقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، بی نا، بی جا، بی تا.
مکارم شیرازی، ناصر، الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام، قم، 1421 ق.
نجارزادگان (محمدی)، فتح الله، مصاف بی پایان با شیطان، موسسه ی بوستان کتاب، قم، 1386 ش.
نراقی، ملا احمد، معراج السعادت، بی نا، بی جا، 1355 ش.
هاشمی خراسانی، حجت، شرح صدو ده کلمه از کلمات امیرالمومنین علیه السلام، نشر حاذق، قم، 1370 ش.
فصلنامه قرآنی کوثر شماره 39

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید