نویسنده: مرضیه رمضانی
دستاوردهای نظری تفکر
منظور از دستاوردهای نظری، تحولاتی است که در سایه اندیشه، در حوزه معارف و دانستنی های ما حاصل می شود، به هر میزان که اندیشه انسان هدفمند، پویاتر و عمیق تر باشد، متناسب با آن، شناخت او نسبت به پیرامونش و حقایق موجود، بیشتر می شود که در ادامه به دو مورد از نتایج تفکر، در حوزه شناخت انسان، اشاره می شود.
1-افزایش معرفت
سؤالی که مطرح می شود، چگونگی تأثیر توجه و تأمل در خلقت آسمان و زمین و شگفتی های موجود در انسان، در دایره معرفت انسان است. این تفکر به چه شکل موجب تحول در زندگی انسان و عوض کردن سرنوشت او می شود؟
حضرت امام رحمه الله با آن اندیشه ژرف و نگاه بلند خود، این گونه راه رابرما هموار کرده، به ما پاسخ می دهند که پس از تفکر در شگفتی های آسمان و زمین، انسان باید با خود فکر کند مولایی که چنین نظام محکمی را براساس حکمت خود آفریده و خود انسان را در زیباترین ساختار آفریده است؛ به طوری که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتی را بر او فراهم کرده است- از آن جمله، بدن سالم، اجزای درست و نعمت های فراوان بر او گسترده است -برای هدایت او انبیا و کتب آسمانی را فرو فرستاده است، آیا تمام این ها برای برآوردن نیازهای مادی و حیوانی انسان است که حیوانات نیز در این خوردن و غضب و شهوت شریکند یا اینکه هدفی بالاتر در کار است.
اگر انسان عاقل لحظه ای فکر کند می فهمد که منظور از این بساط و خلقت، عالم دیگری است و انسان عاقل باید در فکر خویش باشد و خود را مورد خطاب قرار دهد که ای نفس شقی! تو سال ها در پی شهوات، عمر خود را سپری کردی، آیا از خداوند دو جهان،حیا نمی کنی؛ تا کی می خواهی در حال غفلت باقی بمانی. وقت آن رسیده که در راه مقصود اصلی قدم زنی که موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی تو می شود، پس بیا و سعادت ابدی را به خوشی های زودگذر دنیا نفروش!(1)
این ها همه معارف بسیار بلندی است که با ساعتی تفکر حاصل می شود، اما سرنوشت یک عمر انسان را دستخوش تغییر قرار داده و روح انسان طالب حقیقت را به آرامش می رساند. امام خمینی رحمه الله تمام این معارف را به عنوان غذای روح انسان می دانند.
همان طور که بدن انسان، برای رشد و نمو نیازمند غذایی است که به وسیله آن نیرو می گیرد تا بتواند حرکت و فعالیت کند، قلب و روح، نیازمند غذایی جهت رشد معنوی و ترقی باطنی است که این غذاهای روحانی، همان معارف کسب شده در زمینه رابطه انسان با خدا، جهان هستی و وظیفه انسان در برابر حق می باشد.(2)
به جرأت می توان اعتراف کرد که نقش این معارف در سعادت و راهیابی انسان به سمت خداوند متعال، مانند نقش ریشه نسبت به گیاه یا پی نسبت به ساختمان است. همان طور که گیاه بدون ریشه دوام نداشته، ساختمان بدون پی، ویران می شود. عمل و عبادت بدون معرفت نسبت به عظمت و قدرت خدا و جایگاه و وظیفه انسان در جهان هستی، هیچ ارزشی و دوامی ندارد. روزی یکی از یاران امام صادق(ع) در محضر ایشان از عبادت و اطاعت فردی بسیار تعریف کرد. امام فرمود: میزان عقل و معرفت او چگونه است ؟ فرد گفت: نمی دانم. حضرت فرمود: اجر و پاداش، به اندازه عقل و معرفت داده می شود. سپس فرمود: مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزیره های سرسبز و خرم عبادت و بندگی خدا را می کرد. فرشته ای از شدت عبادت او در شگفت ماند و از خدا خواست، پاداش عابد را به او نشان دهد. خدا درخواست او را اجابت کرد، اما فرشته، پاداش او را در مقابل عبادتش کم دید و سؤال کرد: چرا شخصی که خود را وقف عبادت پروردگار کرده، پاداشش، این قدر کم است؟ خدا به او وحی فرستاد که مدتی با عابد معاشرت کن. فرشته به صورت انسان نزد عابد آمد و گفت: ای عابد! آمده ام تا با هم خدا را پرستش کنیم. فرشته به او گفت: ای عابد! محل عبادت تو چه باصفا و چمنزارهای سبزی دارد! عابد گفت: ای کاش! پروردگار ما حیوانی مثل الاغ داشت که او را در این جا می چراندیم، چون این علف ها و گیاهان، بی فایده مانده، فاسد می شوند. فرشته پرسید: خدا الاغ ندارد؟ عابد گفت: اگر داشت که این همه سبزی، بی فایده نمی ماند. خداوند متعال به فرشته وحی نمود که من اجر و پاداش را به اندازه عقل و معرفت می دهم.(3)
تذکر و تفکر در مراحل مختلف، پا به پای یکدیگر، پیش می روند. گاهی تذکر مقدمه تفکر است؛ مثل جریان فضیل عیاض که در قسمت بعد به آن اشاره می شود و گاهی تفکر زمینه ساز تذکر است که نظر امام رحمه الله هم همین است، آیه زیر همراهی تذکر و تفکر را برای ما روشن می سازد و آن را یکی از خصوصیات مؤمنان می داند:
(الذین یذکرون الله قیاماً و قعوداً و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً)(4)؛مومنان کسانی هستند که در همه حال خدا را یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند و می گویند: خدایا تو این عالم را بیهوده نیافریده ای.
لذا ذکر بدون فکر و فکر بدون ذکر، کارساز نیست. در صورتی که هر دو با هم همراه شوند انسان را از مقام حیوانیت به جایگاه بلند انسانیت می رسانند.
از منظر امام خمینی رحمه الله تفکر دو ثمره بسیار شیرین دارد که یکی معارف بلندی است که در بخش قبل به آن اشاره شد و دیگری یاد خدا یا بهتر بگوییم یاد محبوب است. این دو ثمر از راه دیگری نیز حاصل می شود که آن انجام عباداتی مثل نماز، روزه و واجبات و مستحبات دیگر است. این مطلب بسیار قابل تأمل است که آنچه را که انسان با انجام عبادات بسیار به دست می آورد با ساعتی تفکر عمیق حاصل می شود.
شاید تفکر یک ساعت، ابوابی از معارف به روی سالک بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید، یا انسان را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقت ها و زحمت های چندین ساله این مطلوب حاصل نشود.(5)
ایشان تذکر را از نتایج تفکر می دانند؛ زیرا در تفکر، انسان معلومات خود را کنار هم می گذارد، برای اینکه به مطلوبش برسد. لذا این مقدمه است. اما در تذکر؛ یعنی یاد محبوب، آنچه که انسان به دنبال آن بود، به دست آمده است. هرچه تفکر انسان عمیق تر و همه جانبه تر باشد، دستاورد آن یعنی تذکر نیز قوی تر و ماندگارتر است.(6)
ثمره یاد محبوب، به یاد خدا بودن بهترین اصلاح کننده اخلاق و اعمال انسان، چه در ظاهر و چه در باطن است. چون کسی که در تمام لحظات به یاد خدای تعالی باشد و خود را نزد او حاضر ببیند، از آنچه که او نمی پسندد، دوری می کند و نفس خود را کنترل می نماید.
نکته مهم در یاد محبوب بودن، آن است که آن خدایی که قرار است انیس و مونس من باشد،کسی نیست که عوام مردم در ذهن من ترسیم کرده اند؛ خدایی قهار، صاحب جلال، خشم و غضب که بهشت و جهنم را آفریده، منتظر گناه بندگان خود است تا آنان را به آتش جهنم بسوزاند. بلکه مطابق کلام معصوم(ع) «سبحان الذی سبقت رحمته غضبه»(7)؛ خدای ما آن کسی است که رحمتش از غضبش بیشتر است.
خدایی که بندگانش را با عشق آفرید و بنیان هستی بر عشق او به ذاتش و عشق به موجوداتش، بنا شده است و انسان نیز که به تفسیر خودش، گل سرسبد موجودات و قائم مقام او است. رابطه ای سراسر محبت با او دارد و لذا با گناه انسان، غضب نکرده، بلکه از در توبه، آغوش پررحمت خود را بر بندگانش می گشاید. پس لحظاتی با چنین خدایی، این گونه عاشقانه زمزمه کن.
«الهی کفی بی عزاً ان اکون لک عبداً و کفی بی فخراً ان تکون لی رباً انت کما احب فاجعلنی کما تحب»؛(8)خدایا! این عزت و بزرگواری مرا کافیست که بنده توام؛ و این افتخار مرا کافی است که تو پروردگار منی؛ تو آنچنانی که دوستت دارم. پس مرا نیز آنچنان کن که دوست می داری.
ای خدای بزرگ، ای کسی که مرا به تفکری که برای من دستاوردهای جدید و شیرینی داشت فراخواندی و آن گونه اراده کردی که در زندگی ام تحولی ایجاد شود. اینک، در مسیر زندگی ام راه نوینی یافته ام، راهی که برای من ثمرات مهمی از موفقیت، تحول و سعادت به همراه خواهد داشت.
ای خدای مهربان آسمان و زمین! این بنده کوچکت، با نهایت تواضع و خشوع، با عشق و احساسی بی نظیر، به شناخت مجدد تو پرداخته است و من اینک از تو باور جدیدی دارم و با این تحول فکری می روم که از خود انسانی بزرگ، هدف دار، استوار، پرهیزگار و با شخصیت بسازم و یقین دارم که دراین مسیر، تو همه جا همراه منی و به من کمک خواهی کرد. امروز دریافتم که به گونه ای دیگر نیز می توانیم زندگی کنیم و به سربلندی و سعادت دنیا و آخرت برسیم.
با رجوع به آیات کتاب الهی، شاهد هستیم که در آن منافع و ثمرات بسیاری برای ذکر خدا بیان شده است؛ از آن جمله: از ذکر به عنوان مانع وسوسه(9)،سبب تقویت صبر(10)، مانع فحشا و منکر(11) باعث آرامش قلب (12) و… یاد شده است. همچنین قرآن و نماز به عنوان دو وسیله مهم و کاربردی برای ذکر خدا معرفی شده اند:
(اتل ما اوحی الیک من الکتاب واقم الصلوه ان الصلوه تنهی عن الفحشاء والمنکر و لذکر الله اکبر)(13)؛کتاب خدا را بخوان و نماز را به پا دارکه همانا نماز به عنوان بزرگ ترین ذکر خدا، تو را از کارهای زشت باز می دارد. امام خمینی رحمه الله نیز در راستای این آیه معتقدند که رسیدن به کمال، اتصال به دریای بی انتهای رحمت و عظمت الهی و غرق شدن در این دریای نور، در نماز حاصل می شود(14)و شاید کمتر کسی است که این جمله معروف ایشان را که: «نماز یک کارخانه انسان سازی است(15)»؛ نشنیده باشد.
دستاوردهای عملی تفکر
بعد از غنی شدن و منور شدن حوزه اندیشه انسان به حقایقی که تا قبل از این،از آنها بی خبر بود، گام بعدی برای ایجاد تحول در ساختار زندگی و بهینه سازی آن، پیاده کردن آن معارف در زندگی عملی است. چون همان طور که در قبل اشاره شد، ایمان تنها به سخن و اندوخته های ذهنی نیست، بلکه با عمل انسان به وظایفش و تسلیم اعضا و جوارح در مقابل آیین نامه بندگی است که می توان به او القاب اشرف مخلوقات، گل سرسبد آفرینش و… را داد. در این محور به ثمرات عملی تفکر که باید شاهد به بار نشستن آنها در زندگی انسان طالب سعادت و آرامش باشیم، به اختصار اشاره می شود:
1-توبه به عنوان نخستین قدم
بعد از متنبه شدن و تابیدن نور الهی در دل و فکر انسان، فرد باید به گذشته خود نظری اندازد و آثار گناهانی را که به دلیل غفلت و نادانی یاطغیان غرایز نفسانی، مرتکب شده است را با آب توبه از دل و جان خویش، پاک کند و بی درنگ، بدون سهل انگاری و امروز و فردا کردن، با توبه، خود را در معرض رحمت الهی قرار دهد:
(انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیماً حکیماً)؛(140)همانا خدا توبه کسانی را می پذیرد که از روی جهالت و نادانی، گناهی را مرتکب می شوند، سپس خیلی سریع توبه می کنند، همانا خدا دانا و حکیم است.
امام صادق (ع) نیز در وصف باز بودن آغوش رحمت الهی بر بنده توبه کار می فرمایند:
وقتی بنده ای توبه خالص کند، خداوند او را دوست می دارد و دنیا و آخرت او را می پوشاند، یعنی دو فرشته ای که گناهان او را می نویسند به فراموشی اندازد؛ به اعضای او وحی می کند که گناهان او را کتمان کنید و به قطعه های زمین امر می کند که گناهانی را که این بنده بر روی شما مرتکب شده است، بپوشانید. پس ملاقات می کند پروردگارش را در لحظه ای که چیزی نیست که به گناهان او شهادت دهد.(16)
دو نکته بسیار مهم در فهم و کیفیت توبه خالص، یکی ارکان توبه و دیگری شرایط پذیرش توبه است. با استفاده از فرمایشات اخلاقی امام خمینی رحمه الله توبه عبارت است از اینکه: نفس انسان بعد از اینکه به خاطر نافرمانی و گناهان، نورانیت خود را از دست داد؛ سعی کند روحانیت و نورانیت از دست رفته خود را جبران کند.
ایشان دو شرط را برای توبه لازم می دانند:
1- فرد واقعاً از گناهان گذشته خود، نادم و پشیمان باشد؛
2-عزم خود را جزم کند تا برای همیشه، آن گناهان را ترک و سراغ آنها نرود.(17)
انسان اگر قدری تأمل و تفکر کند که آتش دوزخ چیزی غیر از همین کردار بد او در این دنیا نیست که تبدیل به آتش می شود و صاحب خود را می سوزاند در این صورت از معاصی، دوری کرده و مرتکب آنها نمی شود؛ اگر هم از سر غفلت، مرتکب آنها شود، خیلی زود پشیمان شده و تصمیم بر ترک گناه و جبران آن با نیکی می گیرد.
نکته بعدی در قبولی و صحت توبه واقعی، آن است که انسان به مجرد آنکه گفت: پشیمانم و توبه کردم از او پذیرفته نمی شود، بلکه باید بداند که دو شرط اساسی برای قبول توبه وجود دارد:
1-آنچه از حق الناس بر گردن او است، به صاحبان آنان برگردانده و رضایت آنان را تأمین کند؛ مثلاً اگر به کسی تهمت زده و آبروی او را نزد مردم پایمال کرده، تمام سعی خود را به کارببرد تا آبروی او را بازگرداند.
2-آنچه از حقوق الهی بر گردن او است، مثل واجباتی که ترک کرده است، به جا آورد؛ مثلاً اگر نمازی را ترک کرده یا روزه ای را نگرفته، باید قضای آن را به جای آورد.(18)
یکی از بارزترین نمونه ها در طول تاریخ که خداوند جهانیان به او توفیق توبه خالص و واقعی را داد، فضیل عیاض است؛ مردی که معاصر با امام صادق (ع) بود و به خاطر راهزنی و قدرت زیاد، جوّی از رعب و وحشت، برای مردم فراهم آورده بود و امنیت جاده های تجارتی و مسافرتی را به هم ریخته بود. تا اینکه عاشق زنی صاحب جمال می شود. قسمتی از اموال به دست آورده را برای او می فرستد، تا اینکه در شبی تصمیم می گیرد برای رسیدن به او از دیوار خانه زن بالا رفته و او را به دست آورد. درحین بالا رفتن از دیوار، کاروانی از آن نزدیکی عبور می کرد که یکی از کاروانیان با صدای خوش و حزین، این آیه را قرائت می کرد:
(الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکرالله)(19)آیا برای اهل ایمان، وقت آن نرسیده که دل های خفته شان بیدار گردد.
آیه شریفه چون تیری بود که برجان فضیل نشست، گویی آیه کریمه به او می گفت: ای فضیل! تا کی تو راه مردم زنی؟وقت آن آمد که ما راه تو زنیم. فضیل لحظه ای در آیه و در کار خود و عاقبت برنامه اندیشید و بیدار شد. خجل و گریان رو به ویرانه نهاد و ضمن آشتی با حضرت حق، همه روزه، روزه گرفت و به تدریج رضایت صاحبان مال را جلب کرد و عاقبت از عارفان و عاشقان حق شد به طوری که هارون الرشید، پادشاه مقتدر عباسی، از عظمت مقام او به دیدارش رفت. دلیل این مجد و
عظمت، تقوایی است که در اثر یک لحظه تفکر، با گوشت و خون او آمیخته شد(20)و آیه شریفه قرآن ذکری بود که او را به تفکر واداشت.امام خمینی رحمه الله در مسیر توبه، دو خطر را به توبه کار گوشزد می کنند! اول آنکه توبه را از جوانی به ایام پیری به تأخیر بیندازد لذا در این زمینه می فرمایند:
بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر… است. انسان در پیری حرص و طمع وجاه و مال و طول املش بیشتر است… گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند، از کجا به پیری برسد واجل موعود او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید… کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است.(21)
تو که می گویی که فردا، این بدان
که به هر روزی که می آید زمان
آن درخت بد، جوان تر می شود
وین کننده، پیر و مضطر می شود
او جوان تر می شود تو پیرتر
زود باش و روزگار خود مبر(
2- دومین خطر توبه، وسوسه های نفس اماره است که این کار را برای انسان سخت و غیرممکن معرفی می کند. امام خمینی به ما هشدار می دهند که:
ای عزیز، مبادا شیطان و نفس اماره… تو را از توبه منصرف کنند… اگر نمازهای فوت شده و روزه ها و کفارات و حقوق خدایی بسیار است… و گناهان تراکم… از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق ناامید مباش که حق تعالی اگر تو به مقدار مقدور اقدام کنی، راه را بر تو سهل می کند… بدان که یأس از رحمت حق، بزرگ ترین گناهی است که در نفس گمان نمی کنم هیچ گناهی بدتر و بیشتر از آن تأثیر نماید. انسان مأیوس از رحمت… چنان افسارش گسیخته شود که با هیچ چیز اصلاحش نمی توان نمود.(22)
2- عمل به تکالیف الهی
دل انسان مانند ظرفی است که خالی نمی تواند باشد. لذا اگر انسان در نتیجه تفکر، متنبه شده و به سوی خدا بازگشت نموده و با آب توبه و مغفرت، زنگار دل را پاک کرده باشد، گام دوم در مسیر کسب انسانیت و دومین مرحله عملی تفکر، پر کردن این ظرف صیقل داده شده، با نیکی ها و فضایل است که مهم ترین نیکی در مقابل معبود، انجام واجبات و اطاعت اوست به طوری که رسول خیر و رحمت را کسب تقوا را که باعث سعادت دنیا و آخرت می شود، همین انجام واجبات و ترک محرمات می دانند:
«اعمل بفرائض الله تکن اتقی الناس»؛(23)به واجبات خدا عمل کن تا با تقواترین مردم باشی.
انجام این واجبات، مثل: نماز، روزه، صله رحم و… در صورتی که با معرفت همراه باشد، مانند سکویی عمل می کند که انسان را به اوج آسمان محبت و عشق الهی، پرتاب می کند به طوری که انسان به محض آشنا
شدن با محبت الهی و کشش به سوی او، حتی قدمی نمی تواند به عقب بردارد؛ این محبت یک طرفه نیست، بلکه به همان گونه که انسان به پروردگارش نزدیک شده، محبت او را در دل می گیرد، محبوب او نیز می شود؛ چنان که خدای تبارک و تعالی خود می فرماید:
«ما تحبب الی عبدی، باحب مما افترضت علیه»؛(24)هیچ عبادتی به اندازه انجام واجبات بنده ام را نزد من محبوب نمی کند.
قدر مسلم، بهترین دوران برای عبادت خدا و وادار نمودن خود به اطاعت از او و انجام تکالیف و واجبات، ایام جوانی است که قوای انسانی در صحت و سلامت و روح انسان نیز اسیر دام های نفسانی نیست و به راحتی می توان آن را منور به نور الهی و تسلیم حضرت حق نمود.حضرت امام رحمه الله نیز لذت عبادت را در جوانی می دانستند و بر این مسأله تأکید می نمودند؛ چنان که مرحوم توسلی نقل کردند که :
یک شب متوجه شدم، امام با صدای بلند گریه می کند، من هم متأثر شدم و شروع کردم به گریه کردن، ایشان برای تجدید وضو بیرون آمدند، متوجه من شدند، فرمودند : فلانی! تا جوان هستی، قدر بدان و خدا را عبادت کن. لذت عبادت در جوانی است. آدم وقتی پیر می شود، دلش می خواهد عبادت کند، اما حال و توانی برایش نیست.(25)
این حرف را مردی می زند که خود اسوه استفاده از جوانی است تا جایی که علاوه بر واجبات، از سن بلوغ و رسیدن به دوران تکلیف، خود را مقید به نماز شب کرده، در تهذیب نفس و پرواز روح به جایی رسیدند که در سن 38 سالگی، نگارش کتاب سنگین اخلاقی شرح چهل حدیث را به پایان رساندند، به طوری که آمیختگی مطالب کتاب با گوشت و خون نویسنده آن آشکار می باشد.
به طور یقین می توان گفت، یکی از مهم ترین ابعاد شخصیتی امام خمینی رحمه الله که اساس و زیر بنای خصلت های دیگر امام نیز به شمار می رفت، عمل به تکلیف الهی و وظیفه شرعی بود. امام خمینی تنها شخصیتی بود که بدون تردید می توان گفت که در تمام عمر بابرکت خود، تنها یک هدف را دنبال می کرد و آن عمل به تکلیف بود به طوری که هیچ عاملی، مانع انجام وظیفه اش نمی شد. از منظر صاحبنظران تمام حرکات و مبارزات انقلابی ایشان بر اساس تکلیف الهی بود که ایشان تشخیص داد و به آن عمل کرد. به طوری که در مقطع حساس ماه های قبل از پیروزی که با سفر تاریخی ایشان از پاریس به تهران، روند پیروزی، شتاب تازه ای گرفت، ایشان مورد مخالفت و خیر اندیشی، خیلی از صاحب نظران قرار گرفتند تا از آمدن ایشان به ایران در آن جو خطرناک جلوگیری کنند، اما امام ضمن بیان تشخیص تکلیف الهی خود در هجرت و بازگشت به وطن، چنین بیان کردند:
من در پاریس که بودم، بعضی خیراندیش ها می گفتند که نمی شود دیگر!وقتی که نمی شود باید چه کرد؟… گفتم: ما تکلیف شرعی داریم، عمل می کنیم و مقید به این نیستیم که پیش ببریم، برای اینکه آن را ما نمی دانیم، قدرتش را هم الان نداریم، اما تکلیف داریم. ما تکلیف شرعی خودمان را عمل می کنیم.(26)
نتیجه عمل به تکلیف، خداوندی که با اراده ازلی وحکمت سرمدی خود، با ورود انسان به این دنیا، او را در جاده پرفراز و نشیب زندگی قرار می دهد، با تابلوهای خطر او را از نزدیک شدن به آنچه سبب سقوط او در پرتگاه های نابودی است، حفظ کرده، با تابلوهای سبز راهنمایی، او را با وظایف و تکالیف خود در هر مقطع زندگی، آشنا می سازد، به طور یقین، ثمرات دلنشین و مطلوبی را برای عمل به آیین نامه بندگی، در نظر گرفته است، امام صادق(ع) در جمله ای پر مغز، خطاب به فضیل عیاض، نتیجه بندگی را با این بیان روشن می سازند:
«یا فضیل! العبودیه جوهره کنهها الربوبیه»؛(27)ای فضیل! عبودیت بندگی گوهری است که ظاهرش عبودیت است، اما باطنش و آخرین منزلش، ربوبیت و پروردگاری است.
این جمله، جمله ای پر مغز است که پی بردن به عمق معنای آن جز بر کسانی که چشم دل گشوده اند، میسر نیست. آیا امام صادق(ع) در صدد بیان این مطلب است که عبودیت، اولش بندگی و سرانجام آن خدایی است؟شهید مطهری رحمه الله این حدیث را این گونه روشن می کنند که معنای «ربوبیت» دراین حدیث، خداوندگاری است نه خدایی (عین خدا شدن) و منظور از خداوندگاری نیز شبیه خدا شدن و صاحب اختیار بودن است.(28)امام خمینی رحمه الله از بندگی به عنوان گوهر گرانبهایی یاد می کنند که باطن آن آزادی و ربوبیت است و این مقام را آن گاه دست یافتنی می بینند که انسان طوق بندگی خلق را از گردن باز کرده یکسره سر بر آستان مقدس الهی بساید. ایشان بر این باورند که این بندگی و در نتیجه رسیدن به مقام ربوبی، دستاوردهای بزرگی را برای انسان رقم می زند. از آن جمله:
1- قهر و سلطنت بر تمام عوالم پیدا می کند؛(به مراتب آن در محور بعد اشاره می شود.)
2-صاحب استقلال، آزادی و عظمت روح می شود به طوری که جز در پیشگاه خدا و اولیای او، سر به اطاعت کسی نمی گذارد و اگر به حسب پیش آمدن روزگار، در تحت سلطه قدرتی قرار گیرد، قلب از آن نمی لرزد، چنانچه حضرت یوسف و حضرت لقمان در ظاهر بنده بودند، اما در باطن صاحب حریت و آزادگی بودند.(29)
3- چون مملکت وجود تسلیم خدا شد و خانه دل به صاحب خانه اصلی واگذار شد، صاحب خانه خود گرداننده امور این خانه می شود، چشم او الهی می شود و با چشم حق می نگرد، گوش او الهی می شود و با گوش حق می شنود… اما این مقامی است که رسیدن به آن بسیار دشوار است و تنها کسانی که به این منزل راه یافته اند، حضرت محمد (ص) و اولیای کامل بعد از او هستند.لذا امثال ما انسان ها که مشتاق رسیدن به این مقام هستیم باید با کمک و دستگیری آنان حرکت کنیم.(30)
مراتب ربوبیت(خداوندگاری)
1-نخستین درجه ربوبیت که در نتیجه بندگی و انجام وظایف حاصل می شود، آن است که انسان مالک نفس خویش می شود، یعنی مسلط بر آن شده آن را از افسار گسیختگی و رفتن به هر سو و هر کجا، حفظ می کند.
2-مرتبه بالاتر این است که انسان مالک قوه خیال و اندیشه خود می شود. تسلط بر اعضا و جوارحی چون دست،پا، زبان و… بسیار آسان تر از مهار کردن قوه خیالی است که لحظه ای آرام و قرار ندارد؛ از این شاخه به شاخه ای دیگر می پرد، با مهار قوه خیال، ذهن از امور بی فایده روی برتافته و به امور مهم تری می پردازد که سعادت او را در پی دارد.
3-دستاورد بالاتر در مقام بندگی حضرت حق، آن است که انسان می تواند به اذن الهی در بدن خویش تصرف کند، مانند شرح حال برخی عرفا که به مقام موت اختیاری می رسند؛ یعنی می توانند روح خود را برای مدتی از بدن خارج ساخته، از فراز بدن بر آن بنگرند، یا کسی که بدون مرگ بتواند، ساعت ها جلوی حرکت قلب و تنفس خود را بگیرد.
4-و بالاخره، بالاترین مقامی که خدا در سایه اطاعتش به بنده خود ارزانی می دارد، آن است که انسان از جهان اطراف خود و حوادث آینده مطلع و قدرت تصرف در جهان را به دست می آورد؛ مثل عیسی بن مریم که کور مادرزاد را شفا داد یا موسی کلیم که با عصا دریا را شکافت.(31) این مقام ها، خاص بندگانی است که با اطاعت پروردگارشان به اوج اقتدار روحی رسیدند و خود را شایسته قلب اولیاء الله ساخته اند. نمونه بارز رهروان این چهار مقام در عصر حاضر،کسی جز امام خمینی رحمه الله نیست. کسی که روح خدا در وجود خویش را از لوث تمام آلودگی پاک نگه داشت و در سایه قدرت روحی خود، معجزه ای آفرید که از درخشش آن، چشم جهانیان مات و خیره ماند، معجزه ای که دژ مستحکم دژخیمان جور و ظلم را بدون هیچ یال و کوپالی درهم شکست و پرچم اسلام را بعد از قرن های متمادی از نخستین حکومت اسلامی، برفراز قله های آزادی، معنویت و انسانیت برافراشت.
هر چند تمام سخنان و رهنمودهای امام رحمه الله با تأثیر و قدرتی معجزه گونه، مسیر انقلاب مردم را پیش می برد و بسیاری از آنها قابل تأمل و دقت است اما برخی رهنمودهای ایشان به طور آشکارتری، خبر از علم باطنی ایشان به حوادث آینده جهان پیرامون خویش می داد. از آن جمله یکی از آشنایان امام می گوید:
حضرت امام، طبق سنت هر ساله، در آستانه حج، پیامی به حجاج بیت الله می دادند. در سال 66 که به حج رفتیم، از ابتدای پیاده شدن در جده تا راهپیمایی مدینه، از برخورد دولت و مأموران سعودی بسیار راضی بودیم… و پیش بینی تمامی برادران دست اندرکار حج این بود که :«امسال، شاهد یکی از باشکوه ترین مراسم حج خواهیم بود».
احمد آقا… نقل می کنند: هنگامی که مقدمه و آیه ای را که در صدر پیام استفاده شده بود، دیدند، متعجب شدند و دچار حیرت و تعجب از این که چرا امام در این پیام، حجاج را به شهادت و هجرت حسین گونه، فراخوانده اند…«خدمت امام رفتم و به ایشان عرض کردم:آقا! تنها نظر من نیست، بلکه برادران دیگر هم معتقدند که آیه و مقدمه ای که در صدر مطلب به کار رفته است، هیچ گونه سنخیتی با مراسم و مناسک حج ندارد».
حضرت امام می فرمایند:
هرچه سریعتر این پیام را به رسانه های گروهی و حجاج ایرانی در مدینه، مخابره نمایید.
هنگامی که این پیام، مخابره شد،… شگفت زده شدیم که چه سنخیتی بین مراسم حج و آیه مبارکه (و من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله)(32) است!
این پیام در روز اول ذیحجه صادر شد و فاجعه خونین مکه در روز ششم ذیحجه به وقوع پیوست.(33)
در طی آن بسیاری از زائران ایرانی و غیرایرانی به دست رژیم سعودی، شهید و مجروح شدند. این پیش بینی، بیانگر عرفان بالای حضرت امام رحمه الله و از کرامات کم نظیر ایشان است که یقیناً این مقام در اثر بندگی محض ایشان و انجام وظایف در مقابل پروردگارش به ایشان اعطا شده است. مقامی که تصویری از چهره ملکوتی و آرام، ابهتی سنگین و اقتداری معنوی در وجود ایشان را بر همگان جلوه گر می ساخت؛ به طوری که نه تنها در نزد دوستداران و طرفداران ایشان، بلکه برای بسیاری از کسانی که به منظورشناخت ایشان، برای اولین بار با حضرت امام رحمه الله ملاقات می کردند، قابل مشاهده بود. در این میان شاید خاطرات خبرنگار امریکایی از اولین دیدارش با امام شنیدنی باشد که آن را «زیباترین تجربه من» می نامند:
زمانی که (امام) خمینی از در وارد می شد، احساس کردم که از لابلای آن، گردبادی از نیروی معنوی وزیدن گرفت؛ گویا در ورای عبای قهوه ای، عمامه مشکی و ریش سفیدش، روح زندگی جریان داشت به طوری که… با حضور او، همه ما کوچک شده ایم و گویا در سالن، کسی جز او باقی نمانده است… زمانی که او بر روی صندلی خود نشست، احساس کردم که نیرویی از وجودش ساطع می شود؛ نیرویی بسان یک گردبار که اگر با دقت نگاه می کردی، درمی یافتی که نوعی«آرامش مطلق» در درون آن نهفته است؛ چرا که (امام) خمینی، بسیار جدی، استوار و مسلط بود. در عین حال او را آن چنان ساکت و آرام می یافتی که گویی، نیرویی ثابت و استوار در درون او جریان دارد؛ و البته این نیرو همان چیزی است که رژیم سابق ایران را به یکباره برچید، و حال آیا چنین شخصی می تواند یک فرد عادی باشد… کم ترین چیزی که می توانم بگویم این است که :گویا او یکی از انبیای گذشته است و یا اینکه او موسای اسلام است و آمده تا فرعون کافر را از سرزمین خود براند.(34)
حقیقت آن است که که امام خمینی رحمه الله نیز در ابتدا یک فرد عادی بودند، اما فرد عادیی که به این باور رسید که عالم محضر خدا و ما انسان ها در حضور او هستیم و با این علم و تفکر، تنها در پی بندگی او با انجام وظایف شرعی و ترک محرمات الهی بود تا جایی که خود در حل این معما به ما کمک می کند؛ با این بیان که:
راه ورود به معارف الهی، از آداب ظاهری دین، انجام دستوراتی چون: نماز، روزه، خمس و ترک محرماتی چون: دروغ، غیبت، حسد و… آغاز می شود و تا انسان این ها را رعایت نکند، هیچ اخلاق حسنه، نور معرفت الهی و اسرار شریعت بر او کشف و هویدا نشود.(35)
و این رمز رسیدن به گنجینه انسانیت و مقام ربوبیت است.
3- بهره وری از عمر در سایه تفکر
تفکر در درون انسان یک مسیر الهی است که راهبر آن خدای رحمان است؛ معراجی است که انسان را از خود به خدا می رساند و انسان در سایه آن می تواند چهره زندگی خویش را تغییر دهد. ما انسان ها، برخی اوقات، به قدری اسیر روزمرگی ها می شویم که فکر می کنیم زندگی همین است و باید آن را دنبال کرد و به هیچ وجه قابل تغییر نیست. باید از خود سؤال کنیم: تا الآن که عمر را گذرانده ایم، چقدر در آرامش بودیم، چه میزان موفقیت یا ناکامی داشته ایم؟انسان می تواند روش زندگی خود را عوض کند. کسانی هستند که خوب زندگی می کنند؛ یعنی با یاد خدا، آرامش دل، نماز شب، تفریح سالم و… و عده ای نیز با اضطراب، بی حوصلگی و نالانی، ایام خود را سپری می کنند. به راستی فرق بین انسان ها از کجا نشأت می گیرد؟!
فرق میان انسان های خوشبخت و انسان های بدبخت، در نوع تفکر است. انسانی که احساس خوشبختی می کند، انسانی است که در دنیایی از خود آگاهی زندگی می کند، جور دیگری فکر می کند و به تبع آن جور دیگری زندگی می کند. انسان های بدبخت یا غافل، تمام عمر خود را به «چرا گفتن» سپری می کنند؛ چرا من موفق نیستم؛ چرا خدا با من بد است؛ چرا بر سر راهم بن بست و مشکل ایجاد می شود و… اما یک انسان خودآگاه، انسانی است که از فکر به عنوان تکنولوژی درونی و هدیه ای از جانب خدا استفاده می کند، به جای استفاده از واژه «چرا» از «چگونه» استفاده می کند: چگونه می توانم در هدفم موفق شوم، چگونه می توانم خوب زندگی کنم که خدا از من راضی و خرسند باشد.
واژه «چگونه» درهای بسته را رو به دنیای تفکر باز می کند؛ به طوری که فرد به دنبال پویایی فکر، راه حل را یافته و به دنبال تلاش می رود؛ تلاش برای سعادت دنیا و آخرت، موفقیت دنیا و آخرت. پس فرق بین انسان ها، فرق در اندیشه ها است. فقر، چه مادی، چه معنوی، حاصل فکر فقیرانه یک انسان است و ثروت نیز، چه مادی، چه معنوی، محصول اندیشه ثروت جویانه یک انسان است. نکته قابل توجه و مهم آن است که فکر در دنیای انسان، یک واحد مستقل نیست که به محض تفکر سعادت، سعادت را برای انسان رقم بزند، به محض فکر موفقیت در هدفی، آن را در خارج برای ما حاصل کند، بلکه فکری کارساز و گره گشاست که توانمندی انسان و تلاش در جهت مدیریت زمان، نظم در امور و استفاده بهینه از اوقات باقیمانده را به دنبال داشته باشد.
این مطالب مانند کلیدهایی است که درهای سعادت و موفقیت را به سوی ما می گشاید، اما ارزش آن هنگامی روشن می شود که برای آن یک نمونه عینی و قابل مشاهده آورده شود. الگویی عملی که به راستی در عصر ما، در مدیریت زمان بهره مندی از عمر و نظم در امور پیشتاز بود و آن کسی نیست جز رهبر و عزیز سفر کرده ما، امام خمینی رحمه الله که به شهادت کسانی که حتی یک روز را با ایشان سپری کردند، مجسمه نظم بودند. کسی که به درستی به این سخن توجه داشتند که:«لیس شیء اعز من الکبریت الاحمر الا ما بقی من عمر المومن»؛(36)
چیزی با ارزش تر از کیمیای سرخ نیست، مگر باقیمانده عمر مؤمن.
در نهج البلاغه، حضرت علی (ع) در وصیت خود به بستگان و تمام کسانی که توصیه او به آنها می رسد می فرمایند:
«اوصیکما جمیع ولدی و أهلی و من بلغه کتابی، بتقوی الله و نظم امرکم»؛(37)شما و فرزندانم را به تقوا و پرهیزگاری و نظم در انجام کارهایتان، سفارش می کنم.
حضرت امام خمینی که علاوه بر نسب در سیره نیز وارث شایسته انبیا و اولیای الهی بود، دانست که چگونه زندگی کند؛ به طوری که در زندگی فردی، اجتماعی،سیاسی و علمی خویش، حتی در دعا و نیایش نیز، مقید به برنامه و نظمی خاص بودند؛ به طوری که انبوهی از فعالیت ها را با برنامه ریزی به نحو احسن انجام می داد. از وقتی که ایشان از خواب بیدار می شدند تا لحظه خواب، تمام برنامه های ایشان رأس ساعت معین،بدون اندکی کم و زیاد انجام می پذیرفت. وقتی از همسر امام، برنامه روزانه ایشان را پرسیدند، گفته بود:«اگر برنامه یک روزشان را بگویم، می توانید در 360 ضرب کنید»(38)تا برنامه سالانه ایشان را نیز بدانید.
امام رحمه الله رأس ساعت 3 بامداد از خواب بیدار می شدند و بعد از نماز، دعا و نیایش به پیاده روی می رفتند. ساعت 7 صبح، صبحانه می خوردند و تا ساعت 9، کارهای مربوط به مسائل ایران را رسیدگی می کردند. از ساعت 9 تا 10 صبح کارهای شخصی را انجام می دادند. از 10 تا 12 ظهر به مصاحبه ها و دیدارهای خصوصی می پرداختند… تا ساعت 11 شب که به رختخواب می رفتند.(39)
امام تفریح و اوقات فراغت را برای افراد- اعم از کوچک و بزرگ – لازم می دانست و چون کسی را در روز تعطیل، مشغول کار می دید، می فرمود:
به جایی نمی رسی، چون وقت تفریح و استراحت فقط باید تفریح کرد و به استراحت پرداخت… من تا به حال نه یک ساعت از تفریح را برای درسم گذاشتم و نه یک ساعت از وقت درسم را صرف تفریح کرده ام؛ هر کاری وقت خودش را دارد.(40)
حضرت امام، با دقت توصیه معصومین (ع) در باب تقسیم اوقات شبانه روزی مؤمن را رعایت می کردند؛ به طوری که طبق بیان آنها، وقت خود را به سه بخش کلی تقسیم کرده بودند: بخشی را با خدای خویش مناجات می کردند. بخشی را برای وظایف محوله به ایشان و امور شخصی و اوقاتی را به استراحت و استفاده از لذت های حلال اختصاص می دادند. امام حتی برای برنامه عبادی خویش نیز دقیق بودند؛ مثل تلاوت قرآن، به طوری که:
آقای سید رحیم میریان می گوید: اوقات قرائت ایشان که حاج احمد آقا می فرمود روزانه چهار جزء قرآن را شامل می شود به ترتیب عبارتند از :1- قبل از نماز صبح؛2- بعد ازنماز صبح،3-ساعت نه صبح؛4-قبل از نماز ظهر؛5-بعد از نماز ظهر (بعد از قدم زدن روزانه)؛6-قبل از نماز مغرب؛7-بعد از نماز عشاء.خانم زهرا مصطفوی هم می گویند: برنامه امام این طور نیست که هر وقت بخواهند قرآن بخوانند، ایشان به طور دقیق و سرساعت، روزی هفت مرتبه قرآن می خواندند.(41)
بنابراین با توجه به سیره و برنامه حضرت امام رحمه الله روشن می شود که اگر کسی اراده ای قوی داشته باشد و در ثمرات وجود نظم در زندگی دقت کند، می تواند انبوهی از فعالیت ها را به شکل صحیح و در وقت مخصوص به آن انجام دهد.
آنچه در مجموع این فصل بیان شد را می توان در این مطلب خلاصه کرد که : تفکر مانند بذری است که اگر به خوبی از آن مراقبت شود، نهالی می شود که ریشه های آن همان معرفت و یاد خداست که روز به روز بزرگ تر می شود و شاخ و برگ آن نیز، بازگشت به سمت خدا، انجام وظایف و بهره مندی از عمر می باشد و ثمره ای جز آرامش و محبت خدا نخواهد داشت.
پی نوشت ها :
1. ر.ک: شرح چهل حدیث،ص 7.
2. ر.ک: آداب الصلوه،ص20.
3. امالی(شیخ صدوق)،ص 504،ح6.
4. آل عمران(3):191.
5. شرح چهل حدیث،ص 291.
6. ر.ک: همان،ص 290-291.
7. بحارالانوار،ج87،ص 157،ح12.
8. همان،ج 74، ص 402،ح 23.
9. ر.ک: ناس(114):1.
10. ر.ک: مزمل(73):8.
11. ر.ک: عنکبوت (29):45.
12. ر.ک: رعد(13):28.
13. عنکبوت (29):45.
14. ر.ک: آداب الصلوه، ص 143.
15. صحیفه امام،ج12،ص 392.
16. نساء(4):17.
17. الکافی، ج2، ص 436، ح 12.
18. ر.ک: شرح چهل حدیث،ص 275.
19. ر.ک: همان،ص 278.
20. حدید(57):16.
21. آزادی معنوی،ص 25.
22. شرح چهل حدیث،ص 273.
23. مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 258.
24. شرح چهل حدیث،ص 278.
25. الکافی، ج2،ص 82، ح4.
26. بحارالانوار،ج 68،ص 196،ح5.
27. برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج1،ص 102.
28. صحیفه امام،ج8،ص 10.
29. مصباح الشریعه، ص 7.
30. ر.ک: آزادی معنوی،ص 93.
31. ر.ک: شرح چهل حدیث،ص 256.
32. ر:ک:آداب الصلوه، ص 9-10.
33. ر.ک: آزادی معنوی،ص 94.
34. «هرگاه کسی از خانه خود برای هجرت به سوی خدا و رسولش بیرون آید و در سفر، مرگ او فرا رسد، اجر او بر خداوند است »؛(نساء(4):100).
35. پابه پای آفتاب،ج2، ص 257.
36. زیباترین تجربه من، ص 30-31و36.
37. ر.ک: شرح چهل حدیث،ص 8.
38. شرح غررالحکم و دررالکلم،ج5،ص 90،ح 7525.
39. نهج البلاغه، نامه 47.
40. فرازهای فروزان،ص 204.
41. ر.ک: پا به پای آفتاب،ج1، ص310.
42. مجموعه مقالات کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی امام خمینی،ص 392.
43. 420 داستان از نماز و عبادت امام خمینی،ص 36.
منبع: رمضانی، مرضیه، (1388) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: تفکر، تهران، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، چاپ و نشر عروج، چاپ نخست.