هویت دینی

هویت دینی

نیاز به هویت دینی
از نیازهای فطری آدمی، گرایش به عشق و پرستش است، به این معنا که فرد، مستقل از هرگونه یادگیری، در درونش تمایل به عبادت و بندگی خدا را احساس می کند، تجلی چنین احساس و تمایلی، در اعمال و رفتار دینی، آشکار می شود. ابن طفیل اندلسی، حکیم و فیلسوف نامدار مسلمان در اثر ارزنده و کلاسیک فلسفی اش به نام «زنده بیدار» این گرایش فطری را به زیبایی هر چه تمامتر، به تصویر می کشد.
رابطه آدمی و دین و نسبتی که با آن پیدا می کند، در مقوله «هویت دینی» قابل تبیین و توضیح است. به گفته یکی از روانشاسان، هدف ایدئولوژی، ایجاد تصویری در ذهن شخص است که احساس فردی و جمعی هویت را در او تقویت نماید. بدیهی است از پیامدهای تکوین هویت دینی، احساس تعهد و مسئولیت در قبال ارزشها و باورهای آن مکتب می باشد. برخی از صاحبنظران، تعهد را به عنوان سنگ بنای «هویت دینی» تلقی می نمایند.
یکی از کارشناسان یونسکو معتقد است:
«اولین هدف آموزش و پرورش، القای ارزشهای نیرومند انسانی به جوانانمان است به نحوی که با انسانیتی بهترو والاتر رشد نمایند. آنها باید مفهوم انسانیت را بیاموزند و تا زمانی که زنده اند به مضامین آن مقید باشند، علی رغم اهداف ما و علی رغم سیاستها و تصمیمهای مکتوب ما، من فکر می کنم، این همان چیزی است که کمبود آن در نظام آموزشی امروز کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال توسعه، شدیداً احساس می شود، ظاهراً در تلاش برای تعالی علمی، انسانیت از آخرین جایگاه ارزشی برخوردار است. در حقیقت تحت پوشش تعالی علمی، ارزشهای انسانی، احساس همدردی، عاطفه و محبت پایمال شده اند و رقابت برای تعالی علمی برای یکایک افراد یا یک گروه از دانش آموزان یک مدرسه، یک کالج یا یک دانشگاه، باری سنگین بر دوش انسانیت نهاده است. دانش آموزان برای تلاش بیشتر در راه کسب تعالی علمی و ورزشی علناً به بی اعتنایی و بی عاطفگی تشویق می شوند. این رقابت به قیمت انهدام کلیه ارزشهایی تمام می شود که باید به وسیله آموزش و پرورش به بشریت تفهیم و القاء گردد.»
آنچه «هویت دینی» به نسل جوان می دهد
1- پاسخ به پرسشهای بنیادین
اوّلین و مهمترین دستاورد «هویت دینی» پاسخ به پرسشهای بنیادین و عمیق آدمی است. ساموئل هانتینگتون معتقد است: «دین برای کسانی که با پرسشهایی از این دست روبه رو هستند که:
ـ «من کیستم؟»
ـ و «به کجا تعلق دارم؟» پاسخهای قانع کننده ای دارد.»
زمانی «نیچه»[1] فیلسوف برجسته آلمانی اظهار کرد: «اگر آدمی بداند که چرا باید زندگی کند، قادر است با هر چگونه ای بسازد.» و منظور او دقیقاً روشن است به این معنا که اگر «کلیت زندگی» برای آدمی قابل تفسیر و تحلیل باشد؛ در سایر موارد نیز می تواند با آگاهی، گام بردارد. دین غایت حرکت آدمی را به سوی خدا و تکامل معنوی می داند و او را نیز جانشین خداوند در زمین تلقی می کند.
ژان فوراستیه[2]، صاحب نظر، اقتصاددان و جامعه شناس فرانسوی نیز معتقد است:
«بشر امروز پاسخ به پرسشهای مربوط به انسان را نیافته است و از آن مهمتر نتوانسته است هیچ گونه پاسخ مشترکی با دیگر همنوعانش بیابد که قانع کننده نیز باشد، به همین دلیل، انسانهای امروزی به تمام پرسشهای عملی که در زندگی سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و فردی مطرح می شود، پاسخهایی کاملاً متفاوت با یکدیگر و اغلب متناقض می دهند. افزوده بر این پاسخها، تصمیمها و اقدامات آنها کاملاً بی ثبات و فاقد اعتبار است، زیرا یک فرد معین، حسب سلیقه روز، برخوردها یا آخرین اطلاعات دریافتی، همواره نظریاتش را تغییر می دهد.»
وی در ادامه نظریاتش، ضمن انتقاد از اطلاعات پراکنده و غیر منسجمی که آدمی دریافت می کند ولی نمی تواند جایگزین واقعیتهای پایدار شود، می افزاید:
«به این ترتیب، به علت فقدان نظریات بنیادی مذهبی و اخلاقی و فلسفی درباره هستی و انسان، مفهوم زندگی، شرایط زندگی بشر، خوشبختی، امکاناتی که بشر به مدد آنها می تواند به سعادت برسد، و استفاده صحیح و سالم از زندگی، و به دلیل فقدان پاسخهایی مطمئن و موثق درباره رازهای هستی و سرانجام آن، بشر امروزی خود را در برابر این مسائل ناتوانتر از گذشته و تنها می یابد.» هویت دینی، توانایی آن را دارد که فلسفه ارضا کننده حیاتی برای بشر تنظیم، تدوین و ارائه کند.
2- جهت بخشیدن به زندگی
پیامد دیگری که از تکوین هویت دینی، برای نسل جوان، عاید می شود، جهت مند شدن زندگی است. ساموئل هانتیگتون می نویسد: «این به زندگی نخبگان نوپای جوامعی که در حال مدرن شدن هستند، جهت و معنا می دهد.» رونالد دور می گوید: « ارزش نهادن به یک دین سنّتی، خواسته ای است که در برابر احترام گذاشتن به فرهنگ ملتهای مسلّط قرار می گیرد، و غالباً به طور همزمان، طبقه حاکم که ارزشها و شیوه های زندگی خود را با فرهنگ آن ملت مسلط تطبیق داده اند، در تضاد قرار می گیرد.»
امام راحل نیز در تبیین رابطه اسلام و زندگی بر جامعیت و شمول همه جانبه دین تأکید نموده و می گویند: «مذهب اسلام، همزمان با اینکه به انسان می گوید که خدا را عبادت کن و چگونه عبادت کن، به او می گوید، چگونه زندگی کن و روابط خود را با سایر انسانها باید چگونه تنظیم کنی و حتی جامعه اسلامی با سایر جوامع باید چگونه روابطی را برقرار نماید، هیچ حرکتی و عملی از فرد و یا جامعه نیست مگر اینکه مذهب اسلام برای آن حکمی مقرر داشته است… چون اسلام، هدایت جامعه را در همه شئون و ابعاد به عهده گرفته است.»
3- رویکرد مثبت به آینده
احراز هویت دینی برای نسل جوان، به منزله تقویت روحیه امیدواری و نشاط برای آینده ای بهتر است، زیرا از جلوه های دین مبین اسلام، انتظار حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) است، نسلی که منتظر است، در حقیقت به فردایی امیدوار می باشد که به مراتب بهتر از امروز است. علاوه بر این امر، قومی که انتظار مصلحی را می کشند، خود باید صالح باشند.
امام (ره) در معرفی یکی از ترفندهای جهان استکبار می فرمایند:
«از توطئه های مهمی که در قرن اخیر خصوصاً در دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب، آشکارا به چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار با ابعاد مختلف برای مأیوس نمودن ملتها، بخصوص ملت فداکار ایران، از اسلام است، گاهی ناشیانه و با صراحت به اینکه احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر حاضر کشورها را اداره کند یا آنکه اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر حاضر نمی شود کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند.»
انقلاب اسلامی در عصر عسرت «دیانت» و مهجوریت آن بر فرهنگ و تمدن غالب پیروز شد و بار دیگر اسلام را به عنوان دینی زنده و نجات دهنده به صحنه بازگرداند.
4- وحدت اعتقادی
برنارد لیویس، معتقد است که در جهان اسلام «در موارد اضطرار، مسلمانان، بارها این تمایل را نشان داده اند که در قالب یک وحدت دینی، هویت بنیادین و ایمان خود را بازیابند، یعنی هویتی که نه با معیارهای قومی یا سرزمینی، بلکه به وسیله اسلام، تعریف شده باشد.» ژیل کپل[3] هم بر اهمیت موضوع هویت تأکید می کند و می گوید: «اسلامی شدن دوباره، از سطوح پائین اجتماع، اولین و مهم ترین راه بازسازی هویت در جهانی است که معنای خود را از دست داده و بی شکل و بیگانه شده است.»
5- هویت دینی، زمینه ساز هویت تمدنی
رابطه ادیان و تمدنها یکی از مباحث مهم و تعیین کننده در میان تاریخ نگاران و تمدن شناسان است. نویسنده «برخورد تمدنها» معتقد است: «دین، ویژگی هر تمدنی است و به قول کریستفر داوسن[4]، ادیان بزرگ، شالوده هایی است که تمدنهای بزرگ بر آن بنا شده اند. از پنج دین جهانی که وبر برشمرده است، چهار دین- مسیحیت، اسلام، هندوییسم، و آئین کنفوسیوس- تداعی کننده تمدنهای بزرگ هستند، اما دین پنجم یعنی بودیسم چنین نیست، زیرا به سرعت به فرقه های مذهب مختلف، تبدیل شد.
وایتهد نیز بر این باور است که «مسلمانان، خود تمدن گشتند و دانش و ادب و فرهنگ را از سقوط قطعی نجات دادند.»
برای درک بهتر و روشنتر عبارت مذکور کافی است به این واقعیت توجه شودکه طبیعت جاهلی عرب با ظهور اسلام، به طبیعت تمدن خواه، مبدل شد.
امام راحل نیز با توجه به رابطه دین و تمدن می گویند: «اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به بازداری از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضد انسانی دعوت می کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربه های اوست، سازگار نباشد؟»
و در جای دیگر بر این معنا تأکید دارند که:
«همه مظاهر تمدن را انبیاء قبول دارند، لکن مهار شده، نه مطلق و رها، شهوات، جلویش را نگرفتند، جلوی اطلاقش را گرفتند.»
لذا می توان بر این مبنا، استنتاج نمود که در صورت تکوین هویت دینی برای نسل جوان، زمینه های شکل گیری هویت تمدنی نیز مهیا خواهد شد.
6- مقبولیت اجتماعی
دینداری، نه تنها پاسخ به یک نیاز فطری است بلکه بر پذیرش اجتماعی نیز اثر گذار است، زیرا فطرت های پاک، زلال و خدایی، آنهایی را که موّحد و خدا جویند، بیش از دیگران، مورد اعتماد می دانند، هر چند خود به دلایل آن گاه نباشند.
در روایتی از امام معصوم ـ علیه السلام ـ نقل شده است که فرمودند: «آن کس که رابطه خود را با خدا اصلاح کند، خداوند رابطه اش را با دیگران اصلاح خواهد نمود.»
7- شأن و منزلت جوانی
هویت دینی، جوان را در جایگاهی ارزشمند و رفیع قرار می دهد و تعابیر والایی را در شأن او عرضه می دارد. دین، از یک سوی جوان را به ملکوت نزدیکتر از دیگران می داند و از دیگر سوی معتقد به تکریم و بزرگداشت وی می باشد. و بر مبنای مکلّف شدن به تکلیف الهی، او را هم تراز و هم شأن بزرگسالان می داند.
در حدیثی از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آمده است که فرمودند:
«هیچ جوانی به خاطر خدا از دنیا و سرگرمی آن دست برندارد و جوانی خود را در اطاعت خدا به پیری نرساند، مگر آنکه خداوند به او اجر هفتاد و دو صدیق را عنایت خواهد فرمود.»
و در روایت دیگر از آن حضرت آمده است:
«خداوند جوانی را که عمر خود را در عبادت خدا به سر می برد، دوست می دارد.»
و نیز این کلام از آن بزرگوار که فرمودند:
«فضیلت جوان عابد که از آغاز جوانی عبادت کند بر پیری که وقتی سنّ بسیار یافت، عبادت کند، چون فضیلت پیغمبران بر سایر مردم است.»
از این روایات این گونه بر می آید که علت محبت پروردگار به جوان و پاداش عنایت کردن خداوند به او و نیز فضیلت بخشیدن به وی، مرهون ابعاد دینی و معنوی اوست و به او اختصاص دارد و از نوع عنایت عام نمی باشد، بلکه نوعی عنایت خاص محسوب می شود.
8- معنا بخشیدن به جهان
ویلیام جیمز[5] در تحلیل زیبایی که از نقش دین ارائه می دهد، می نویسد:
«وقتی که خدا را در همه چیز می بینیم، در پست ترین چیزها، عالیترین حقایق را درخواهیم یافت، حقیقتاً که دنیا، دنیای دیگری جلوه خواهد کرد.»
او، همچنین معتقد است که:
«قیافه دنیا در نظر مردم با ایمان، فرق می کند، مردم مذهبی به طور کلی قبول دارند که هر واقعه و امری که به زندگی آنها ارتباط دارد، به نظرشان انعکاسی از مشیت الهی است و این مشیت الهی که از نظرها پنهان است، در نمازها و دعاها به شدت مشهود می گردد. اگر نیرویی برای تحمل پیشامدها لازم باشد، در اثر دعا و نماز به دست می آید.»
برخی از صاحبنظران تمدن شناس نیز، بر این باورند که، هویت دینی، معنای جدیدی به جهان می بخشد. در حقیقت باید اذعان کرد که پیوند نسل جوان و دین، در عالیترین تجلی آن، موجب احساس همدلی و یگانگی با جهان هستی می شود. چنین فردی با طبیعت زیبا، ستارگان درخشان، کوهها و دره های مرموز و با ابهت، احساس خویشاوندی می کند. و زبان حال وی در این بیت متجلّی است:
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بـر همه عالم که همه عالم از اوست
[1] . friedrich nietzsche.
[2] . JEAN FOURASTIE.
[3] . Copel.
[4] . dawson.
[5] . WILLIAM JAMES.
محمدرضا شریفی – جوان و بحران هویت، ص 95

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید