قرآن و تهیدستان باتقوا
هنگامى که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به مدینه هجرت کرد، جمعى از مسلمانان نیز به مدینه هجرت کردند، این مسلمانان در مدینه، نه خانه داشتند و نه مال و ثروتى که بتوانند با آن، زندگى خود را تأمین کنند، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آنها را در کنار مسجد، پناه دیوار مسجد جا داده بود، و به آنها -اصحاب صفّه- مىگفتند، زیرا آنها در صُفهها یعنى در زیر سایبانهاى ساده کنار مسجد زندگى مىکردند، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله با آنها گرم مىگرفت و مانند رفیق صمیمى با آنها رفتار مىکرد و گاهى براى آنها غذا مىبرد، و کنار آنها مىنشست و هم صحبت مىشد، و گاهى آنها نزد پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله مىآمدند، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله مقدم آنها را گرامى میداشت و مونس و همدم آنها گردید.
در این میان، گاهى بعضى از ثروتمندان مسلمان مدینه، نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مىآمدند، وقتى که آن حضرت را همدم آن مسلمانان فقیر مىدیدند، این کار را ناپسند مىدانستند، و دوست داشتند که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله شأن و مقام خود را حفظ کند و با آنها همدم نشود.
روزى یکى از اصحاب صُفّه، نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود، و به قدرى به آن حضرت نزدیک شده بود که (مانند فرزندى کنار پدرش) به پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله چسبیده بود و با آن حضرت سخن مىگفت، در این وقت یک نفر از مسلمانان مدینه آمد، ولى نزدیک نیامد بلکه در فاصله دور نشست، پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به او فرمود: -پیش بیا-. او پیش نیامد.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به او فرمود: -گویا مىترسى از فقر این شخص چیزى به تو بچسبد که جلو نمىآیى؟-
او عرض کرد: -این افراد (تهیدست و هیچ ندار) را از حضور خود دور کن- از آنجا که اعتراض کنندگان، شخصیّت را در مال و ثروت و مقام، مىدانستند، و عظمت روحى آن مردان مهاجر را نمىدیدند که همه زندگى خود را به خاطر پیروزى اسلام، فدا نمودهاند، و از آنجا که آنها فکر طبقاتى در سر مىپروراندند، و همنشینى با فقرا را عار مىدانستند، آیه 52 و 53 سوره انعام در ردّ پیشنهاد آنها نازل گردید.
در آیه 52 مىخوانیم: وَ لا تَطْرُدِ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظّالِمینَ (6أنعام/52) و کسانى را که پروردگارشان را بامدادان و شامگاهان [به نیایش] مىخوانند [و] خشنودى او را مىجویند [از خود] مران، چیزى از حساب آنان بر تو و چیزى از حساب تو بر آنان نیست که برانیشان و از ستمکاران شوى.
آنان را که صبح و شام خدا را مىخوانند و جز ذات پاک او نظر دیگرى ندارند (یعنى اصحاب صُفه را) از خود دور مکن، نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها (پس دلیلى ندارد که آنها را از خود دور کنى.) اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود.
به این ترتیب، اسلام بر فکر امتیاز طبقاتى، خطّ بطلان کشید، و پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله عملاً با افرادى که روح و فکر اسلامى داشتند گرچه تهیدست و نادار بودند همدم و رفیق مىگردید و زبان حال و قالش این بود که:
ما درون را بنگریم و حال را
نى برون را بنگریم و قال را
حسن و حسین علیهما السّلام واسطه در توبه
عصر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بود، حسن و حسین علیهما السّلام کودک (حدود دو سه ساله بودند) یکى از مسلمین گناهى را مرتکب شد، از شدّت شرمندگى خود را پنهان کرد و به حضور پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله نمىآمد، تا این که او روزى حسن و حسین علیهما السّلام را در کوچهاى دید، بى درنگ نزد آنان آمد و آن دو را بر روى شانههایش سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمد و عرض کرد: -اى رسول خدا! من به وسیله این دو نور دیده، به تو پناه آوردهام و توبه کردم-.
پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله وقتى این منظره را دید، آن چنان خندید که ناچار دستش را بر دهانش گرفت، سپس به آن مرد گناهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستى -اذهب فانت طلیق-.
سپس پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله به حسن و حسین علیهما السّلام فرمود: او شما را شفیع و واسطه آمرزش قرار داد.
در این هنگام این آیه (64نساء) نازل شد: وَ ما أرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إلاّ لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوّاباً رَحیماً (4نساء/64) و هیچ پیامبرى نفرستادیم مگر براى آنکه به توفیق الهى از او فرمانبردارى شود، و اگر هنگامى که به خویشتن ستم کردند نزد تو مىآمدند و از خداوند آمرزش مىخواستند و پیامبر هم بر ایشان آمرزش مىخواست، خداوند را توبهپذیر مهربان مىیافتند.
و اگر این گنهکاران هنگامى که به خود ستم کردند (و گناه نمودند) به نزد تو آمدند واز خداوند طلب آمرزش مىکردند و پیامبر هم براى آنها استغفار مىکرد، خدا را توبهپذیر مهربان مىیافتند.1
به این ترتیب مىیابیم که توسّل و واسطه قرار دادن اولیاء خدا در درگاه الهى، کارساز و نتیجه بخش است.
پی نوشت :
1 – معالى السبطین، جلد 2، صفحه 286، حکایتهاى شنیدنى، جلد 3، صفحه 43.