نمونه کامل انسان
فیلیپ حِتّی
مورخ عرب مسیحی در اثر معروفش می نویسد: محمد(ص) در اوج قدرت چنان می زیست که در ایام ناتوانی زیسته بود. زندگیش ساده و بی ریا بود. مختصر پولی را که هنگام رحلت به جا گذاشت از مال دولت به حساب آورد. رفتار روزانه او چه در مسایل مهم و چه درکارهای خرد، قانونی شده است که به روزگار ما میلیونها مردم با دقت، تمام آن را پیروی و رعایت می کنند. در هیچیک از تیره های نژاد بشر اتفاق نیفتاده که یکی را چون محمد(ص) نمونه کامل انسان بشمارند و همه اعمال او را به دقت تقلید کنند. به هر حال، تعداد اندیشه گران غرب که نگاه خوش بینانه نسبت به پیامبر(ص) دارند بیشمارند، که برای نمونه به همین تعداد اکتفا می کنیم.
**************
نزدیکی پیامبر اسلام به خداوند محصول ذات پاک او بود
رامیز ماریا ریکله
در قرن بیستم زمانی که آیت الله خمینی حکم قتل سلمانرشدی مولف کتاب آیات شیطانی و ناشران انگلیسیاش را صادر کرد غربیها این اقدام را بعنوان تهدیدی جدی علیه آزادی بیان تلقی کردند. اقدام سلمان رشدی بویژه از آن جهت توهینآمیز بود که به طور فوقالعاده جدی از سوی غربیان مورد حمایت قرار گرفته بود. چنین به نظر میرسید که رشدی به جنگهای صلیبی مسکوت، اما کهن و ریشهدار اهل قلم، جانی تازه بخشیده بود. با این همه قرن بیستم هرگز چنین آغاز نشده بود. یک صد سال پیش از اعلان فتوای امام خمینی(ره)، نیچه آلمانی اعلام کرده بود که «خدا مرده است» و در سالهای میانی دو جنگ جهانی پیشرفتهای بیسابقه در عرصههای تکنولوژی و علوم به طور جدی از کشش و گیرایی مذهب برای اکثر مردم اروپا کاسته بود. و این وضعیت زمینهای را فراهم آورده بود تا عده کثیری از اندیشمندان، واقعبینانهتر و با تعصب کمتری به دیگر ادیان نظر افکنند. در واقع در بخش عمدهای از قرن بیستم علیرغم فضای سیاسی آشفته شرق اسلامی، بازنگریها و ارزیابیهای نوینی از محمد[ص] و دین اسلام در آثار مکتوب اروپاییان به عمل آمد. از میان این اندیشمندان یکی از بزرگترین شعرای متولد پراگ، ادبیات آلمانی «رامیز ماریا ریکله» نیز همچون گوته شیفته مشرق زمین و آرزومند آن شده بود تا در واقعیات کهن آن دیار برای بیهودگی زندگی تودهوار شهری در اروپای مدرن صنعتی جایگزینی بیابد. اشتیاق وی برای رها شدن از بندهای فرهنگ اروپای و غرق شدن در سادگی زندگی شرقی هنگامی به اوج رسید که همسرش به سال 1907 از سفر به مصر بازگشت. وی نه تنها در قالب کلمات، بلکه در طرحهای نقاشیاش صحنههایی از زندگی در شرق و معنویت ذاتی ایمان و اعتقاد مسلمانان را برای «ریکله» ملموس ساخته بود. این طرحها حاوی تصاویری از کوزهگران کنارههای نیل، حصیربافان و اعراب بادیهنشین بود که علیرغم تهیدستی و فقر مادی، نوعی آرامش و رضایت درونی در آن جلوهگر بود. اینان هنوز با سرچشمه حیات در ارتباط بودند؛ آنچه اروپاییان از مدتها پیش با آن بیگانه شده بودند. وجود ریکله آکنده از احساسی عمیق و آمیخته با حسرت شده بود. وی بیش از پیش توجه خود را به دین اسلام معطوف کرد و حیرت و شگفتی خود را از شخصیت محمد صلیالله علیه و آله ابراز داشت. در همان سال ریکله شعری تحت عنوان ندای محمد[ص] سرود. در این شعر شاعر، محمد صلیالله علیه و آله را به عنوان انسانی سوادنیاموخته (امی) به تصویر میکشد. طبق نظر او نزدیکی محمد صلیالله علیه و آله به خدا و پیوند او با واقعیات محصول ذات پاک و بکر او در مقام مردی صحرانورد بود. شعر تاثیر شگرفی را که شهود ذات احدیت از طریق فرشته وحی یعنی جبرئیل در وجود محمد صلیالله علیه و آله پدید میآورد به تصویر میکشد.
تجربه ریکله از اسلام و شیوه نگرش مسلمانان در اثر فوقالعاده تحسینبرانگیز وی duino elegies به اوج پختگی و شکوفایی خود رسید.
**************
پیامبر اسلام داری حکمت و بینش بود
مونتگمری وات
مونتگمری وات، رئیس بخش عربی دانشگاه ادینبورو اسکاتلند بود. وی دارای وسعت نظر و اطلاعات و دقت در تحقیق و عاری از اغراض و تعصبات بود. وات منابع بسیار معتبر و اصیل اسلامی و همچنین مأخذهای اروپایی را بدقت تمام از زیر نظر گذرانیده و با سعه خاطر وظیفهای را که هر حقیقتجویی در دفاع از حقوق یک انسان بزرگ در برابر مخالفان بیخبر و ناآگاه وی دارد ادا کرده است. وی در کتاب «محمد[ص]، پیامبر و سیاستمدار» که نه فصل دارد علل توفیق پیغمبر اسلام را در راه هدف مقدسی که در پیش داشته تجزیه و تحلیل کرده و کوشیده است که کلیه تدابیر او را برای تأسیس جامعه اسلامی توجیه کند و صحیح و معتبر بودن آنها را نشان دهد. او کوشیده است با بیانی که برای محققان و مردم مغرب زمین قابل فهم باشد، شخصیت پیامبر را معرفی کند و و به کسانی که در طی قرون متمادی ناجوانمردانه به وی تافتهاند جواب بگوید. به نظر او بیترکیب قابل ملاحظه صفات محمد صلیالله علیه و آله، احتمال توسعه، نشر و گسترش اسلام نمیرفت و قدرت نظامی عرب ممکن بود صرف حمله به سوریه و عراق گردد و بینتیجه بماند. این صفات به سه دسته تقسیم میشود:
– موهبت پیامبری محمد[ص]: بوسیله او دنیای عرب دارای قالبی از افکار شد که به وسیله آن از بین بردن ناخرسندیهای اجتماعی امکانپذیر گردید. اساس این قالب توجه به علل ناخرسندیهای اجتماعی زمان و به کار بردن آن بود. چنان که مستمع را تا عمق احساسات و وجودش به حرکت در آورد.
– حکمت و تدبیر سیاستمدارانه محمد[ص]: ساختمانی که در قرآن بوجود آمد قالبی بیش نبود. این قالب برای آن بود که بتوانید سیاستهای واقعی و سازمانهای واقعی را نگهداری کند. حکمت و دانش پیامبر اسلام درباره پیشبینی، ترسیم راهبرد و اصلاحات اجتماعی با توسعه سریع دولت او نشان داده شده است که چگونه پس از رحلت وی به صورت امپراتوری جهانی درآمد و سازمانهای اجتماعی در بیشتر نقاط دنیا از آن کسب و تقلید کردند و سیزده قرن است که این کار ادامه دارد.
– هنر و مهارت محمد[ص]. هنر او در اداره کردن و حکمت و بینش او در انتخاب افرادی است که کارهای اداری را به آنان واگذار کرد. سازمانهای سالم و سیاست سالم اگر با اجرای امور به طور صحیح توأم نباشد ادامه نخواهد یافت. وقتی محمد[ص] درگذشت دولتی که او تاسیس کرده بود پایه گرفته بود. چنانکه میتوانست فقدان او را تحمل کند و همین که از این تشویش و سوگواری رهایی یافت با سرعت ره به توسعه گذاشت. اگر موهبت پیامبری و تدبیر قدرت اداری و بالاتر از همه اعتماد او به خدایی که او را فرستاده است نبود فصل مهمی از تاریخ بشریت رقم نمیخورد.
پیامبر اسلام عارف و عامی را یکسان تحت نفوذ قرار میداد
جان دیونپورت
جان دیونپورت انگلیسی بعد از توماس کارلایل، بصیرترین و دقیقترین و منصفترین محققی است که با فکری روشن و با جوانمردی از اسلام و شارع مقدس آن فاضلانه دفاع کرده است.
وی در کتاب خود «عذر تقصیر به پیشگاه محمد[ص] و قرآن» چنین میگوید: چنان قدرت نبوغی در نهاد او به ودیعت گذاشته شده بود که عارف و عامی را یکسان تحت نفوذ قرار میداد. مانند هر دوست و هر همکاری لطیفترین احساسات طبیعی بشری را از خود بروز میداد. ولی با اینکه تحت تاثیر عواطف رقیق و احساسات لطیف قرار میگرفت و اغلب وظایف اجتماعی داخلی را شخصاً انجام میداد، حیثیت و عنوان پیغمبری را به خوبی حفظ میکرد. معذلک این مرد حقیرترین و ناچیزترین کارهایی را برعهده میگرفت که قلم توانای هیچ نویسندهای نمیتواند کراهت هر ناچیز بودن آن را مکتوم و مستور سازد. اخلاص و واقعیت دعوت او در راه خیرخواهی و بشردوستی، پس از وفاتش به دلیل خالی بودن صندوقهایش ثابت و محقق گردید.
**************
محمد[ص] نمونه کامل یک داعی و مبلغ اسلامی است
سر توماس آرنولد
سر توماس آرنولد شرقشناس انگلیسی، پیامبر و زندگی ایشان را بعنوان یک مبلغ مورد بررسی قرار داده است. وی میگوید: زندگی بنیانگذار اسلام و موسس تبلیغات اسلامی طبقاتی میتواند ما را به مشخصات واقعی فعالیتهای تبلیغاتی در دین وی، اسلام راهنمایی نماید. از نظر من محمد[ص] نمونه کامل یک داعی و مبلغ اسلامی است.
وی سپس در فصلهای سیزدهگانه کتاب خود، تاریخ گسترش اسلام به توسعه و انتشار اسلام در بین ملل و اقوام مختلف دنیا پرداخته است.
**************
محمد بن عبدالله[ص] یک رنجبر به معنای واقعی بود
کونستان ویرژیل گیورگیو
کونستان ویرژیل گیورگیو در کتاب «محمد[ص] پیغمبری که از نو باید شناخت» مینویسد: محمد بن عبدالله [صلیالله علیه و آله] یک رنجبر به معنای واقعی بود. در بین مشاهیری که در دوره طفولیت و آغاز جوانی رنج بردهاند هیچکس را نمیتوان یافت که به اندازه پیغمبر اسلام در کودکی و جوانی رنج برده باشد.
نویسنده بعد از آوردن جریان تشکیل سپاه داوطلب (حلفالفضول) توسط پیامبری که هدف از آن حمایت از مظلومان بود مینویسد: محمد[ص] با تشکیل سپاه داوطلب نشان داد که باید حق یک مظلوم را از ستمگر گرفت و به او داد و لو قبیلهای نیرومند نداشته باشد، یا قبیلهاش حاضر نباشند برای احقاق حق مظلوم فداکاری کنند. یک قسمت از اقدامات محمد[ص] در سنوات قبل از بعثت نشان میدهد که وی بدون تردید نبوغ و استعدادی برتر از دیگران داشته است.
گیورگیو میافزاید: از نظر اعراب جاهلی شجره خانوادگی و قبیله یکی بود و کسی که رابطه خود را با قبیلهاش قطع مینمود بزرگترین مایملک مادی و معنوی خود را در این جهان از دست میداد. من از این جهت به این موضوع پرداختهام که میبینم تذکرهنویسان مسلمان متوجه اهمیت فداکاری محمد[ص] هنگام مهاجرت از مکه به مدینه نشدهاند. محمد[ص] ارهای به دست گرفت و برای پیشرفت اسلام، شجره خانوادگی خود را قطع کرد. شجره خانوادگی عرب بادیه را به اجداد و خویشاوندانش مربوط میکند. او از اجداد برای زندگی سرمشق و از خویشاوندان کمک میگیرد و وقتی آن درخت قطع شد نه اجداد راه زندگی میآموزند و نه خویشاوندان یاری میکنند و مثل این میماند که انسان در وسط دو پهنه نامحدود که یکی پهنه صحرای بیپایان و سوزان عربستان و دیگری پهنه آسمان آتشین آنجاست، مطلق میماند. هجرت بین دنیای قدیم و جهان جدید حد فاصل شد و عهد جاهلیت را از دوره اسلام جدا کرد و مزایای طبقاتی و قبیلهای را از بین برد.