نویسنده: جواد محدثی
«رضا» مرحله ای از کمال
اگر مراحل کمال انسانی را برشماریم، یکی از آنها رسیدن به مرتبه «رضا وتسلیم» است.
وقتی بنده، خود را در قلمرو«ربوبیت خدا» می بیند و همه ی تقدیرات و تدبیرات خداوند را هم برمبنای حکمت و مصلحت می شناسد، نتیجه آن می شود که برآنچه خدا درباره ی او خواسته و مقدر کرده است، صبور وراضی و تسلیم می شود و هیچ اعتراضی نمی کند؛ نه نسبت به آنچه درباره خود او رقم خورده است، نه نسبت به دیگران، و نه آنچه در عالم هستی می گذرد.
ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم
با پادشه بگوی که روزی مقدراست(1)
رسیدن به این کمال نفسانی، به بنده آرامش روانی می بخشد و از تلاطم روحی و تشویش و نگرانی می رهاند، همچون کشتی که در ساحل امنی لنگر می اندازد و آرام می گیرد.
اگر خداوند برای بنده ای این را خواسته که فقیر باشد یا غنی، زشت باشد یا زیبا، کوتاه باشد یا بلند، سفید باشد یا سیاه، صاحب فرزند شود یا عقیم، به سلامت باشد یا بیمار، بنده مؤمن نسبت به آن راضی است واعتراضی به کار خدا نمی کند.
به جهان خرم ازآنم که جهان خرم از اوست
عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست(2)
این حالت روحی که بسی ارجمند و عزیز و آرامش بخش است، حتی در تکالیف دینی و الهی هم اثر خود را می بخشد و اگر تکالیفی از سوی خداوند برای او مقرر شده است، از نماز و روزه و حج و زکات و… تسلیم است و نسبت به آنها هم انتقاد و اعتراضی ندارد وهمه آنها را مایه ی خیر و سعادت می داند و از روح آرام ونفس مطمئنه برخوردار است.
رضا به قضا
دربحث رضا و تسلیم که ارزشی متعالی است، دریافت این نکته که وضع و حالتی از سوی خدا برای او «مقرر» شده، بسیار مهم است.
چه بسا برخی ازامور و اوضاع، نتیجه تنبلی و بیکاری و بی عاری و سهل انگاری باشد، یا برخی از محرومیت ها و ناکامی ها، پیامد ظلم و اجحاف و حق کشی دیگران باشد. اینها را نباید به حساب مقدرات الهی گذاشت و به آنها رضا داد و گامی برای رفع ظلم برنداشت. ظلم پذیری با «رضا به تقدیر الهی» فرق دارد.
مسلمان، اگر مورد تعدی قرار گرفت، باید از خودش دفاع و رفع ستم کند،
اگر بیمارشد، برای درمان باید به پزشک مراجعه کند،
اگر تنگدست بود و مشکل معیشتی داشت، باید به فرموده خدا و رسول، در پی تلاش مقدس برا ی تأمین معاش برود،
نه آنکه ذلت پذیری و تحمل رنج بیماری و سختی های فقر و فلاکت خود را به حساب مقام رضا و تسلیم بگذارد و بگوید من به قضای الهی راضی ام، چون معلوم نیست وضعیتی که دارد، همان خواسته و مقدرالهی است!
پس بازگشت سخن به آن جاست که وقتی علی رغم همه تلاش ها در محدوده توان خویش، وضعی داشت که روشن شد خدا چنین خواسته است، به خواسته الهی تن دهد و گله مند نباشد و چون از همه حکمت ها و مصلحت ها اطلاع ندارد، با دل سپردن به قضای الهی و پذیرش آنچه او خواسته است، به امنیت روانی و طمأنینه روحی می رسد و این جلوه ای از ولایت پذیری نسبت به پروردگاراست که مولای همه است.
در حدیث قدسی آمده است:
«من لم یرض بقضائی و لم یؤمن بقدری، فلیلتمس الها غیری؛ (3)هرکس به قضای من راضی نیست و به تقدیر من ایمان ندارد، پس در پی خدایی دیگر غیراز من باشد».
آنچه انسان را به این مرحله از «رضا به قضای الهی»می رساند، معرفت خداست.هرکه خداشناس تر باشد، نسبت به خواست او تسلیم تر است. امام باقر(ع) در حدیثی به این نکته اشاره می فرماید:
«احق من خلق الله بالتسلیم لما قضی الله من عرف الله؛(4) شایسته ترین مردم برای تسلیم به آنچه خداوند مقدر کرده و قضای الهی است، کسی است که خدا را بشناسد».
بنابراین، انسان موحد و خداشناس، چون به حکمت الهی معتقد است و ازپشت پرده هم خبر ندارد، اگر واقعاً خدا باور باشد، به قضای او و تقدیر و مشیت پروردگار هم ایمان می آورد و تسلیم می شود و به این وسیله، مراتب معرفت و عبودیت و محبت خود را به مولایش ابراز و اثبات می کند.
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آن چه را جانان پسندد.(5)
رضا وآرامش روحی
اشاره شد که رضا به قضای پروردگار، آرامش بخش است. این نکته در مسائل مربوط به رزق و تندرستی و فقر و غنا هم صادق است وانسان را از دغدغه های بی جا و استرس ها وفشارهای روحی می رهاند. از امام علی (ع) روایت است که:
«من رضی من الله بما قسم له، استراح بدنه؛(6) هر کس به آنچه خدا برای او تقسیم کرده راضی باشد، بدنش استراحت و آسایش می یابد».
در سروده های حکمت آمیز شاعران به این نکته فراوان اشاره شده است و اینکه دو عاشق متساوی الحقوق در عشق، یکی به وصال می رسد، یکی به هجران، دو کشتی متساوی الأساس هم در دریا، یکی به ساحل می رسد، یک دچار طوفان می شود.
دراین مقایسه هم نیز بود مصلحتی
که مسکنت به گدا و سلطنت به سلطان داد
البته آن گونه که اشاره شد، این باور، نباید به ظلم پذیری و توجیه حق کشی های مستکبران و جابران بیانجامد.
دریک حدیث قدسی، به اسرار پشت پرده قضای الهی چنین اشاره شده است:
«ان من عبادی المؤمنین لایصلحه الا الفاقه، و لو اغنیته لافسده ذلک، و ان من عبادی من لایصلحه الا الصحه، و لو امرضته لافسده ذلک… لفضلی فلیرجوا و الی حسن نظری فلیطمئنوا و ذلک انی ادبر عبادی بما یصلحهم(7)؛ برخی از بندگان مؤمن مرا جز فقر و تنگدستی اصلاح نمی کند و اگر او را توانگر سازم، ثروتمندی او را فاسد می کند. برخی از بندگانم را هم جز تندرستی اصلاح نمی کند و اگر بیمارش کنم، این بیماری او را فاسد و تباه می کند… پس به نظر نیک و خیرخواهی من اطمینان کنید؛ چرا که من امور بندگانم را طبق آنچه به صلاح و مصلحت آنان است، تدبیر می کنم».
رضا به محبوب و مکروه
گاهی آنچه مقدر شده، طبق دلخواه انسان است. اینجا رضا به قضای الهی چندان هنر نیست، هنرآن است که حتی درآنجا و درآنچه که موافق میل ما نیست، حالت رضامندی نسبت به خواسته خدا داشته باشیم و این، اوج کمال نفسانی یک مؤمن است.
امام صادق(ع) این حالت را ریشه اصلی اطاعت خدا می داند و می فرماید:
«رأس طاعه الله الصبر و الرضا عن الله فیما احب العبد او کره؛(8) سرآغاز و اساس طاعت خدا دو چیز است: صبر و رضا از خدا در آنچه بنده دوست بدارد یا کراهت داشته باشد».
کسی که خدا را تنها در مسائل مورد دلخواه دوست دارد و می پسندد و رضامندی نشان می دهد، ولی در آنچه باب طبعش و موافق میلش نیست، هرچند به زبان نیاورد، ولی در باطن احساس نارضایتی دارد، از مقام «رضا» بسیار فاصله دارد.
امام صادق(ع)درباره سیر حضرت رسول دراین گونه موارد می فرماید:
«لم یکن رسول الله (ص)یقول لشیء قد مضی: لوکان غیره؛ (9) پیامبر خدا هرگز به آنچه گذشته است، نمی گفت: کاش غیر از این می شد!».
این نشان می دهد که رضا، تنها نسبت به وضع حال یا آینده نیست، نسبت به گذشته هم باید رضا داشت.
پیرما گفت خطا برقلم صنع نرفت
آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد(10)
آثار رضا و تسلیم
در احادیث، آسودگی و شادمانی و آرامش را در سایه ی رضا و یقین برشمرده اند و حزن واندوه ونگرانی را از پیامدهای نارضایتی و نداشتن یقین و باور دانسته اند.(11)
اما علاوه برآثار روحی و روانی و دنیوی، آثار معنوی و اخروی هم براین ملکه اخلاقی مترتب است که در احادیث بیان شده که برخی ازآنها ازاین قرار است:
1-آرامش روحی: در کلامی از حضرت علی (ع) است که :
«ارض تسترح؛ (12) راضی باش، تا به راحتی برسی.»
دقیقاً این کلام علوی، بیانگر اثر آرامش بخشی «رضا» است.
2-دفع اندوه و افسردگی: از حضرت علی (ع) روایت است:
«نعم الطارد للهم الرضا بالقضاء؛(13)چه خوب طرد کننده ای است برای غم و غصه، رضا به قضای الهی».
3-احساس غنای روحی: از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود:
«ارض بقسم الله تکن اغنی الناس؛(14)به قسمت الهی(در روزی)راضی باش، تا از بی نیازمندترین مردم باشی».
4-پاداش الهی: از پیامبراعظم (ص)روایت است:
«اعطوالله الرضا من قلوبکم تظفروا بثواب الله تعالی یوم فقرکم و الافلاس؛(15)از صمیم دل در مقابل
خداوند راضی باشید، تا در روز نیاز و تنگدستی تان(در قیامت) به پاداش الهی دست یابید».
رضا به داده بده، وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشاده است(16)
رضا و تسلیم، نشانه کامل ایمان و حد اعلای یقین و شکراست و از جلوه های شاکر بودن بنده، آن است که به هرچه خواسته الهی باشد، تسلیم باشد و بداند که رضایت یا نارضایتی او در مشیت خدا تأثیری ندارد.
پس بهترآنکه به آنچه مقدر شده راضی باشد، تا هم راحت باشد، هم پاداش ببرد، هم ایمانش تقویت شود.
خداوند خطاب به حضرت داود(ع) فرمود:
ای داود!
تو هم می خواهی، من هم می خواهم، و همان می شود که من می خواهم.
اگر در برابر خواسته من تسلیم باشی، آنچه را تو می خواهی، من کفایت می کنم؛
اگر در برابر خواسته من تسلیم باشی، آنچه را تو می خواهی، من کفایت می کنم؛
ولی اگر به اراده من تسلیم نشوی، در خواسته ات تو را به رنج می افکنم،
ودر نهایت نیز، جز آنچه من خواسته ام، نمی شود.(17)
نمونه های عینی
در حالات اولیای الهی، نمونه های گوناگونی از رضا و تسلیم نقل شده است؛ به چند نمونه اشاره گذرا می شود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل:
الف: حضرت ایوب(ع)، با آن همه بلاها و رنج ها که دچارش شد، حالت رضای خویش را از دست نداد و قرآن، او را به صبر و رضا ستود.
ب: حضرت یعقوب(ع) نیز وقتی به فراق یوسف(ع) دچار شد و فهمید که تقدیرالهی برآن است، با گفتن«فصبر جمیل» تسلیم بودن خود را در برابر خدا و خواست او ابراز کرد.
ج-حضرت ابراهیم (ع) وقتی فرمان ذبح فرزندش اسماعیل (ع) را دریافت کرد و فهمید که باید دراین آزمون الهی، مراتب ایمان وتوحیدش را به اثبات برساند، فرزند عزیزش را به قربانگاه برد و کارد بر حلقومش نهاد.
د-حضرت اسماعیل (ع)نیز، در آزمون یاد شده، همراه صبر و رضای پدر گام برداشت و چون فهمید که فرمان ذبح از سوی خداست، اظهاررضا و تسلیم کرد و گفت: ای پدر!آنچه را مأموری اجرا کن، مرا صابر خواهی یافت. و چون هردو تسلیم شدند و راضی گشتند(فلما اسلما…) واسماعیل (ع) را برزمین خواباند تا ذبح کند، فرمان خدا رسید و قربانی دیگری به جای او ذبح شد.
ه-امام حسین (ع)در آزمون سخت الهی در عاشورا، با فدا کردن همه عزیزانش در راه خدا، بر همه ی آن سختی ها صبر و شکیبایی نشان داد و در واپسین لحظات هم در قتلگاه، با جمله ی «الهی رضی بقضاء ک و تسلیماً لامرک…» سرود رضا و تسلیم سر داد.
سخن پایانی این که :
مقام رضا، مقام بلندی است که سالکان عارف به آن می رسند و بالاترین مرتبه آن وقتی است که دو جانبه باشد، هم خدا از بنده اش راضی باشد، هم بنده از پروردگارش واین، همان فوز عظیم و رستگاری بزرگ است که خداوند برای ساکنان کوی رضا و پسندیدگان نظر محبوب، بیان می کند:
(رضی الله عنهم و رضوا عنه، ذلک الفوز العظیم)(18)
باریافتگان به محضر دوست نیز که خدا از آنان با عنوان زیبای «نفس مطمئنه» یاد می کند، از این ویژگی؛ یعنی رضایت دو جانبه ی محب و محبوب برخوردارند:
(ارجعی الی ربک راضیه مرضیه ).(19)
و چه زیباست سروده کلیم کاشانی که گوید:
گربه قسمت قانعی، بیش و کم دنیا یکی است
تشنه چون یک جرعه خواهد، کوزه و دریا یکی است
حرص گر دهقان نباشد، کشت را شبنم بس است
خوشه و خرمن به پیش چشم استغنا یکی است
پی نوشت ها :
2-سعدی.
3-توحید، صدوق، ص 371.
4-بحارالانوار، ج68، ص 153، کافی، ج2، ص60.
5-بابا طاهرعریان.
6-بحارالانوار، ج68، ص 139.
7-همان، ص 140.
8-کافی، ج2؛ص 60.
9-میزان الحکمه، ج 6، ص 2568، ح 8875.
10-حافظ.
11-در حدیثی از امام صادق (ع)، بحارالانوار، ج 68، ص 159.
12-غررالحکم، ح 2243.
13-همان، ح 9909.
14-میزان الحکمه، ح 7313.
15-مستدرک الوسائل، ج2، ص 412.
16-حافظ.
17-ترید و ارید، وانما یکون ما ارید. فان سلمت لما ارید کفیتک ما ترید، وان لم تسلم لما ارید، اتعبتک فیما ترید، ثم لایکون الا ما ارید (محجه البیضاء، ج8، ص 90).
18-مائده/119؛ توبه /100؛مجادله /22 ؛بینه /8.
19-فجر/27و28.
منبع : فرهنگ کوثر (ویژه اندیشه و سیره اهل بیت شماره 82 ) / انتشارات آستانه مقدسه حضرت معصومه (س )سال 1389