محبت و شیفتگی آیت الله العظمی قاضی نسبت به خاندان رسالت چیزی نبود که بر کسی پوشیده باشد. شیدایی این حکیم وارسته در مراسم عزا و جشن این خاندان به خوبی آشکار بود؛ بویژه عشق سرشار وی به سیدالشهداء، حسین بن علی علیه السلام شوری عجیب در او ایجاد می کرد. فرزند ایشان، استاد سید محمد حسن قاضی طباطبایی می نویسند:
آن بزرگوار در روز عید غدیر خم سر از پا نمی شناخت؛ لباسهای فاخری می پوشید و در خانه خود جشنی برپا می کرد و دوستان و آشنایان را دعوت می کرد و از مهمانان با میوه و شیرینی پذیرایی می نمود. در این جشن از فضلا درخواست می کرد که با صدای بلند، خطبه غدیر خم رسول اکرم صلی الله علیه و آله را بخواند. در حین قرائت خطبه، شور و هیجان خاصی در سیمای مبارکشان ظاهر می شد. در این روز مبارک، به میمنت روز غدیر، شادی وصف نشدنی ای همراه با روخوانی شعر و مطالب ادبی بر مجلس حاکم می شد و خود مرحوم آقا سید علی آقا قاضی قصیده های فارسی غدیر خم را از حفظ بیان می کرد و بالبداهه اشعاری را در مقام و منزلت آقا امیرالمؤمنین علیه السلام بر زبان جاری می نمود.
از ایشان نقل شده است که امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، سه حاجت کسی را که برای نخستین بار ایشان را زیارت می کند برآورده می سازند و مرحوم قاضی این نکته را به کسانی که سفر آنان، نخستین زیارت ایشان محسوب می شد تذکر می دادند. فرزند ایشان ضمن نقل این مطالب می افزایند:
من یک بار از خدمت ایشان سؤال نمودم: آیا خود حضرت عالی در اولین بار مشرف شدن به زیارت امام رضا علیه السلام تفضلی از آن بزرگوار مشاهده نموده اید یا نه؟ مرحوم والد با حالت خاص، انگشتش را به نوک بینی من زد و مطالب پر معنی عرفانی ای را بیان نمود و بعد از سکوت و تفکر فرمود: من زمانی که به قصد زیارت حضرت ثامن الائمه، امام رضا علیه السلام مشرف شدم، مبتلا به بیماری نقرس بودم، به طوری که راه رفتن برای من خیلی مشکل شده بود و با تکیه به عصا می توانستم راه بروم و این بیماری به مدت ده سال امان راه رفتن را از من گرفته بود و نزدیک این بود که زمین گیر شوم. هنگام ورود به این شهر مقدس، جهت استحمام و تعویض ضماد پا به حمام رفتم. هنگام ضماد کشیدن به پاها دور جراحت متوجه چیز سیاهی مانند زغال شدم و این، همان چیزی بود که عامل اصلی درد پاها بود و جدایی آن باعث بهبودی می شد؛ پس پاهایم را تکان دادم و ملاحظه کردم که درد در پاهای من به هیچ وجه نیست و پاهایم سالم هستند و احتیاج نیست که با عصا راه بروم. خیلی خوشحال شدم و این را از توجه و کرامات امام رضا علیه السلام دانستم.
علاقه وافر مرحوم قاضی به امیرالمؤمنین علی علیه السلام موجب شد که ایشان برای همیشه در نجف اشرف بمانند و سکونت در این شهر گرم و سوزان را بر اقامت در زادگاه خویش و یا هر شهر دیگری ترجیح دهند. فرزند ایشان در این مورد می فرمایند:
مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی به علت علاقمندی به جوار منور سید اوصیا امیرالمؤمنین، تا آخر عمر نجف اشرف را ترک ننمود؛ مگر در چند مورد که به زیارت سایر عتبات عالیات، مانند کربلا، کاظمین و سامرا مشرف شدند، همچنین درسال 1330 ق. جهت زیارت امام رضا علیه السلام به مشهد مقدس عزیمت نمودند و حین بازگشت، به تهران آمده، در شهر مقدس ری (شاه عبدالعظیم) چند روزی را اقامت کردند، در حین اقامت در شهر ری، رساله ای را مطالعه می کردند که در متن آن، موضوعی بود که صاحب رساله، برادر خود را ترغیب و تشویق می کرد که به شهر مقدس نجف اشرف برگردد. این مساله در روحیه مرحوم قاضی خیلی تأثیر گذاشت و خود را ملزم نمود که به زودی به نجف بازگشت نماید.
و نیز می فرمایند:
من یک نوشته ای به خط شریف ایشان در زمان ورودشان به نجف اشرف دیدم که آقا امیرالمؤمنین علیه السلام را مخاطب قرار داده و نوشته بود: یا علی! من اقدام کردم به آمدن به شهر نجف اشرف و وارد شدم مهمان بر تو. رسم بر این است که میزبان، سه روز مهمان را نگه می دارد؛ ولی من تا آخر عمر بر شما مهمان می باشم.
دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)
نویسنده : هادی هاشمیان