راه کارهای پیش‌گیری و درمان غیبت

راه کارهای پیش‌گیری و درمان غیبت

نویسنده: محمد تقی خلجی

«پیش‌گیری» و «درمان» دو راه‌کارِ مبارزه با بیماری‌های جسمانی‌اند. پیش‌گیری، بازدارنده ابتلا به بیماری است و درمان راه‌کاری است که مبتلا را بهبود می‌بخشد؛ پیش‌گیری سلامت طبیعی را حفظ می‌کند و درمان سلامت از کف رفته را به بیمار بازمی‌گرداند. بی‌تردید، پیش‌گیری به مراتب بر درمان برتری دارد؛ چراکه حفظ سلامتِ طبیعی برتر و ارزنده‌تر از بازگرداندن آن با شیوه‌های درمان است. از همین‌رو، در جامعه‌های پیش‌رفته، برنامه‌های بهداشت در سطح گسترده‌ای انجام می‌گیرند و افراد جامعه از دوران شیرخوارگی، بلکه پیش‌تر-یعنی از زمان انعقاد نطفه و دوره بارداری مادران- تا پایان زندگی، تحت مراقبت‌های لازم بهداشتی قرار می‌گیرند و در سراسر عمر، بر اثر پیش‌گیری از بسیاری بیماری‌ها مصون می‌مانند.
یکی از فصل‌های مهمّ دین، نظافت و پاکیزگی و رعایت بهداشت فرد و جمع، خانواده و جامعه، در زمینه‌های جسمی و روحی است،و جالب اینکه فصل طهارت و پاکیزگی آغازگر دیگر فصل‌ها در کتاب‌های فقهی ما بوده و بنای اسلام بر نظافت و پاکیزگی استواراست. پیامبرگرامی(ص) می‌فرمایند:
«بنی الدّین علی‌النّظافهْ »(1)؛
بنیان دین بر پاکیزگی است.
به حق کلید گشایش درهای عبادت، به ویژه نماز، که ستون خیمه شریعت است، طهارت و پاکیزگی است:
«مفتاحُ الصلاهْ الطَّهور»(2)؛
کلید نماز پاکیزگی است.
تا آنجاکه خداوند می‌فرماید:
ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید، چون به نماز برخیزید (آهنگ نماز کنید) روی‌ها و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید… و اگر جنُب بودید،خود را پاک سازید (غسل کنید)… خدا نمی‌خواهد بر شما هیچ‌تنگی و دشواری نهد، بلکه می‌خواهد شما را پاکیزه سازد و نعمت خویش را بر شما تمام کند، شاید سپاس‌گزارید.
«ولکن یرید لیطهِّرکم ولیتمَّ نعمته علیکم لعلَّکم تشکرون»(3)
طبیبان و کارشناسان بهداشت با بهره‌گیری از واکسن‌های گوناگون، کودکان و بزرگسالان را دربرابر بسیاری از بیماری‌ها همچون کزاز و آبله مقاوم می‌کنند و جانشان را از این ناخوشی‌ها مصون می‌دارند.
سازمان‌های بهداشتی بادقت در تهیه و نگه‌داری مواد غذایی و سالم‌سازی محیط زیست، مانع بروز بسیاری از بیماری‌ها می‌شوند و بدین‌وسیله، سلامت انسان‌ها را تضمین می‌کنند. طبیبان متخصص کسانی را که به بیماری‌های واگیر گرفتارند، از مردم جداکرده،درمراکز درمانی ویژه‌ای به درمانشان می‌پردازند تا دیگران آلوده نشوند و سلامتی‌شان به خطر نیفتد.
برای درمان بیماری‌های اخلاقی نیز باید از چنین راه‌کاری بهره برد و از روش پیش‌گیری و درمان، به مبارزه با آنها پرداخت تا جامعه با سلامت اخلاقی به زندگی خود ادامه دهد و از بیماری‌های روحی، که برای سعادت و پاکی جامعه خطرخیزتر از بیماری‌های جسمانی است، در امان باشد. به همین شیوه، برنامه پیش‌گیری و بهداشت اخلاقی، از همان دوران کودکی،بلکه پیش‌تر- یعنی از زمان انعقاد نطفه و دوره بارداری- تا پایان عمر، باید ادامه یابد.
در اجرای این برنامه، پدران و مادران رسالت سنگینی دارند. آنان به حکم عقل و دین، ضروری است که در محیط خانواده، بهداشت جسم و جان- هردو- را مورد توجه قرار دهند و درکنار پیش‌گیری از بیماری‌های جسمانی،ازنفوذ عادت‌های بد و زیان‌بار،که هریک پایه و مایه رشد یکی از خُلق‌وخوهای ناپسندند،جلوگیری کنند و بدین‌وسیله، عوامل مصونیت و بازدارندگی آنان را دربرابر رذیلت‌ها و ناهنجاری‌های اخلاقی فراهم آورند و فرزندانشان را همسو با اصول اخلاقی درست پرورش دهند. امام‌خمینی(ره) در توصیف محیط خانواده و نقش پدران و مادران در تربیت و پاک نگه‌داشتن اخلاق فرزندانشان می‌گویند:
در تربیت و تعلیم، شما- تمام بانوان اسلام، یک حظّ بسیار وافری دارند؛ یعنی تربیت در دامن مادرها شروع می‌شود؛ از دامن مادرها تربیت می‌شود. اگر یک دامن‌هایی بود که دامن تربیتی بود- یعنی علاوه بر اینکه بچه را دارد بزرگ می‌کند، این را به طور تربیت انسانی، تربیت اسلامی، از اول در دامن خودش بنای بر این داشته باشد که یک بچه خوبی تحویل بدهد به جامعه، یک بچه متعهدی تحویل بدهد به جامعه، همان‌طوری که از اول پستان به دهان این می‌گذارد و این را تربیت جسمی‌اش می‌کند، آن وقتی که این می‌تواند یک چیزی بفهمد، یک کلمه‌ای بفهمد، این اسلام را بر او تزریق کند، دیانت را بر او تزریق کند، دیانت را بر او تزریق کند، اخلاق خوب را به او تزریق کند، محیط خانوادگی هم کوشش بشود که یک محیط سالم باشد، بچه در محیط خانوادگی، در دامن مادر و در محیط خانه، مبدأ تربیت اصلی‌اش است. اگر در محیط خانه و در دامن مادر، که بالاترین محلّ تربیت است، بچه خوب از کار درآمد،این تا آخر- مگر یک عوامل بسیارقوی‌ای باشد که او را برگرداند، واِلاّ تا آخر به همان تربیت بچگی و کوچکی که شده است، تا آخر به همان تربیت باقی می‌ماند. از این‌جهت، محیط خانوادگی یکی از جاهای بسیار مهم است برای تربیت اولاد. و دامن مادر هم یکی از جاهای بزرگ است برای تربیت. و بچه در دامن مادر و از مادر بیشتر از هرکس، بیشتر از معلم، بیشتر از رفقایی که بعدها پیدا می‌کند، بیشتر از اجتماع،در دامن مادر بیشتر قابل این است که قبول کند چیزها را، علاقه‌ای که اولاد و بچه به مادر دارد به هیچکس ندارد؛ و حرف مادر را قبول می‌کند و نقش می‌شود در مغزش حرف‌های مادر… بچه وقتی که دید پدر و مادر کارهای اسلامی می‌کنند، اخلاق خوب دارند، سازش آنها باهم خوب است،اخلاقشان باهم خوب است، این‌ها خوب بار می‌آیند(4).
خانواده کانون پرورش کودکان است؛ همچنان‌که جامعه محیط پرورش بزرگ‌سالان و به منزله یک خانواده بزرگ و پرجمعیت است و همه مردان و زنان و کودکان اعضای این خانواده بزرگند.
اصولا انسان‌ها ساخته و پرداخته دو محیط و تحت تأثیر دو قدرت قرار دارند:
1. محیط خانواده و قدرت تربیتی پدران و مادران؛
2. جامعه و رفتارها و خلق‌وخوی حاکمان.
ولی براساس تعلیمی که از امیرمؤمنان علی(ع) رسیده،قدرت نفوذ و تأثیرگذاری حاکمان درساختار جامعه از محیط خانواده و قدرت پدران و مادران بیش تراست:
«النّاسُ بأمرائهم اشبه منهم بآبائهم»(5)؛
مردم به فرمان‌روایان خود مانندترند تا به پدرانشان.
خوی شاهان در رعیّت جا کند
چرخِ اخضر خاک را خضرا کند(6).
درجای دیگر فرمودند:
«الملک کالنّهر العظیم،تستمدُّ منه الجداول، فان کان عذبا عذبت وان کان ملحا ملحت»(7)؛
زمام‌دار به نهری بزرگ ماند با جوی‌هایی که از آن مدد می‌گیرند. اگر آب نهرشیرین و خوش‌گوارباشد،آب جوی‌ها نیز شیرین و خوش‌گوارند،و اگر آب نهر شور و ناگوار باشد، آب جوی‌ها نیزشور و ناگوارند.
نیز آمده است که:
«امام به چشمه‌ای ماند پرآب،زلال و گوارا که به نهری بزرگ جاری است.آمدْ شدِ مردمان به درون آن،هرچند گِل‌آلودش می‌کند،اما چون چشمه زلال است،آبِ نهر نیز زلال خواهد شد.آلودگی نهر آنگاه همیشگی و نگران‌کننده است که آب از سرچشمه گل‌آلود باشد»(8).
شه چو حوضی دان، حَشَم چون لوله‌ها
آب از لوله روان در گُوله‌ها
چونک آبِ جمله از حوضیست پاک
هریکی آبی دهد خوش ذَوْقنـَْاک
ور در آن حوض آب شورست و پلید
هریکی لوله همان آرد پدید
زانک پیوسته‌ست هر لوله به حوض
خوض کن درمعنیِ این حرف، خوض
لطفِ شاهنشاهِ جانِ بی‌وطن
چون اثر کرده است اندر کُلِّ تن؟
لطفِ عقلِ خوش نهادِ خوش نَسَب
چون همه تن را درآرد در ادب؟
عشق شنگِ بی‌قرارِ بی‌سکون
چون درآرد کلّ تن را در جنون؟
لطف آبِ بحر، کو چون کوثر است
سنگ ریزش جمله دُرُّ و گوهرست(9)
چکیده کلام اینکه به گفته مولای روم، همچنان ‌که سپهر سبزْ خاک زمین را سبز می‌کند، خُلق‌وخوی حاکمان و امیران در ساختارِ جامعه اثرمی‌بخشد؛ یعنی فرمان‌روایانِ جامعه هر راه و روشی برگزینند، در کارگزاران پیرامون آنان نیز اثری قوی و نیرومند دارد. اگر حاکمان به راه عدل و داد روند،آنان که گِرداگِردشانند نیز ناگزیر بر همان رسم و آیین هستند و به عکس، اگر بر آیین ستم و بیداد باشند، آنان نیز بر آن راه گام می‌نهند.ازهمین‌رو، امام علی‌بن ابی‌طالب(ع) می‌فرمایند:
«لیست تصلح الرّعیهًُْ الاّ بصلاح الوُلاهْ »(10)؛
رعیت (توده‌های مردم) اصلاح نشود، مگر به صلاح حاکمان.
بر حاکمان است که محیط را به گونه‌ای پاک و پاکیزه کنند که زمینه آلودگی جامعه به خلق‌وخوهای ناپسند ازمیان برود و آدمیان در سمت‌وسوی پاکی و پاکیزگی جسمانی و اخلاقی حرکت کنند. نباید جامعه را به گونه‌ای ساخت که فضای مناسب، برای آلوده شدن به رفتارهای ناروا و اخلاق ناپسند- مانند دروغ و تهمت و غیبت و مانند این پلشتی‌ها- فراهم گردد.
پیامبرگرامی(ص) و همچنین علی(ع) علاوه بر اینکه مردم را به پاکی و پاکیزگی اخلاقی و راستی و درستی و سداد در عمل فرا می‌خواندند،فضای جامعه را نیز به گونه‌ای آماده کرده بودند که جز ایمان، پارسایی، پاک‌دامنی و درستی، عامل پیشرفت و تعالی انسان‌ها نبود؛امواج موعظه و اندرز در برخورد با امواج نیرومند و پردامنه و متناقض محیط درهم شکسته نمی‌شد.
مردمی که سردمدارانشان،حاکمان و عالمانشان آنان را به تقوا و پارسایی و رعایت اصول اخلاقی و داشتن رفتار شایسته و زندگی پاکیزه و تأمین معاش از راه حلال به تأکید سفارش کنند و خود رفتارها و زندگی‌شان ناهمگون با گفتارشان بوده و خود عمده‌ترین عامل در ناهنجاری‌های اخلاقی و رفتاری باشند و فروافتاده درباتلاق دنیاطلبی و حرام‌خواری، گذشته از آنکه در حوزه خرد و دانایی از متضعفانند،مردم را به گناهانی ازقبیل دروغ، فریب،غیبت و تهمت وامی‌دارند؛ همچنان‌که خدای‌تعالی فرمود:
«اتأمرون النّاس بالبرِّ وتنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون»(11)؛
آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خود را از یاد می‌برید و حال آنکه کتاب را می‌خوانید؟ آیا خرد را کار نمی‌بندید؟
در این‌صورت، باید گفت: وای به حال مردمی که چنین حاکمانی برآنان حکم می‌رانند و سرنوشتشان را دردست دارند! و این بلایی است که بسیاری از جوامع اسلامی بدان گرفتارند.
ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند(12)
امام‌خمینی(ره) از این بلای دوگانگی در گفتار و کردارِ عالمان و حاکمان، دردمندانه چنین یاد می‌کنند:
حالا دیگر مسأله این‌طور است که اگر اسلام شکست بخورد، به وسیله ماها شکست خورده است. اگر شما درست بشوید، اسلام شکست نمی‌خورد. با درست شدن شما، مردم درست می‌شوند؛ با مهذّب شدن شما مردم مهذّب می‌شوند. اگر- خدای نخواسته- در منبر شما چیزی بگویید که خودتان عاملش نیستید و در مسجد، چیزی بگویید که خودتان برخلاف او عمل می‌کنید، مردم دل‌هاشان از شما منصرف می‌شود و این کم‌کم موجب شکست اسلام می‌شود و این به عهده همه ما است(13).
نیز می‌فرماید:
اگر ما یک کاری بکنیم که اسلام درنظر دنیا لکه‌داربشود،این جرم از جرم‌هایی است که بخشیدنی نیست، قابل جبران نیست(14).
همچنین می‌فرماید:
شما آقایانی که می‌خواهید مردم را دعوت کنید به آخرت، دعوت کنید به صفات کذا، باید قدم اول را خودتان بردارید تا دعوتتان دعوت حق باشد، والاّ دعوتْ حق است، دعوت‌کنْ شیطان است، از زبان شیطان دعوت می‌کند انسان. آن‌هم که درس توحید می‌گوید، آن‌هم همین‌طور است که اگر چنانچه در او آن منیّت باشد، زبان، زبان شیطان است و درس توحید را به زبان شیطان می‌گوید. شما آقایانی که می‌خواهید بروید در جاهای دیگر و تربیت کنید مردم را، ملتفت باشید که یک وقت- خدای نخواسته-خودتان آلوده نباشید و آنها را دعوت کنید(15).
الف) راه‌کارهای درمان
درمان بیماری‌های اخلاقی همانند درمان بیماری‌های جسمانی، مبتنی بر چهار شرط اصولی است:
1. آگاهی بیمار از وجود بیماری؛
2. آگاهی ازمنشأ بیماری و تشخیص راه‌کارِ درمان؛
3. تصمیم و اراده بیمار بر درمان بیماری؛
4. بکارگیری همه برنامه‌ها و راهکارهای درمان.
اما توضیح این موارد:
1. برای پی بردن به ناخوشی‌های اخلاقی، که شرطِ نخستین آن درمان است، ابوحامد محمّد غزّالی چهار شیوه ارائه کرده است که هریک در شناساندن رذیلت‌های اخلاقی، نقش مستقلی دارند(105):
الأوّل: ان یجلس بین یدی شیخٍ بصیرٍ بعیوب النّفس مطّلعٍ علی خفایا الآفات؛
نخست اینکه کتاب روح خود را به عالم فرزانه اخلاقی عرضه کند؛ به دانایی که عیب‌های نفسانی و نقص‌های اخلاقی را خوب می‌شناسد و از آفت‌های پنهانی اخلاق آگاهی دارد.حضور در محضر انسان بصیر برای شناخت بیماری‌های اخلاقی بدین‌منظوراست که چنین انسانی نقش طبیب حاذقی را ایفاء می‌کند که در تشخیص بیماری‌های جسمانی به او رجوع می‌شود.
الثانیٍْ: ان یطلب صدیقا صدوقا بصیرا متدیّنا فینصبه رقیبا علی نفسه لیلاحظ احواله و افعاله، فما کره من اخلاقه و افعاله و عیوبه الباطنهْ والظّاهرهْ ینبِهه علیه؛
دوم آنکه دوستی راست‌گو، درست‌کار، بیداردل،آگاه و باایمان و پای‌بندِ به دین‌داری برای خود برگزیند و او را مراقب رفتار و گفتارخویش سازد و از وی بخواهد که خلق‌وخوها و رفتارهای ناپسندش را یادآوری کند و از عیوب آشکار و پنهانش او را آگاه سازد. اساسا کسانی‌که با انسان‌هایی خردمد و بینا و مؤمن طرح دوستی می‌ریزند،درواقع با این کار راه خوش‌بختی و سعادت همه جانبه خود را هموار می‌سازند؛چراکه دوستانی این‌چنینی از یک سو، در نیازهای مادی و اداره زندگی او را یاری می‌کنند، و ازسوی دیگر، همچون مربیّانی دانا نقص‌های اخلاقی وی را یادآوری کرده، درهای خودسازی و پرداختن به خویش و ترمیم کاستی‌هایش را به رویش می‌گشایند. امام‌صادق(ع) می‌فرمایند:
«احبّ اخوانیْ الیْ من اهدیْ الیْ عیوبیْ»(16)؛
محبوب‌ترین، دوستانم نزد من کسی است که مرا به عیب‌هایم آگاه کند (عیب‌هایم را برایم هدیه فرستد.)
الثالث: ان یستفید معرفهْ عیوب نفسه من السنهْ اعدائه؛ فانَّ عین السُّخط تبدیْ المساویا؛
سوم آنکه عیب‌های نفسانی خویش را از زبان دشمنانش دریابد؛زیراکه دیده خصم، بدی‌ها و زشتی‌ها را آشکار می‌کند. برخی به پاره‌ای از عیب‌ها و کاستی‌های پنهان گرفتارند که نه خود می‌دانند و نه دوستانشان به آنها توجه دارند، ولی دشمنِ کنجکاو و تیزبین ضمن کاوش‌های خود، به آنها پی می‌برد و برای اِعمال دشمنی، به زبان می‌آورد. اگرچه او این رفتار کینه‌ورزانه را به انگیزه دشمنی انجام می‌دهد، ولی از آنجاکه عیب‌های نهفته وی را آشکار می‌سازد،این دشمنی نوعی خدمت و نیکی به او است که به اقتضای خرد، باید از آن بهره برد. علی(ع) می‌فرمایند:
«اعداء الرَّجل قد یکونون انفع من اخوانه لانَّهم یهدون الیه عیوبه»(17)؛
گاهی دشمنان برای آدمی از دوستان و برادرانش فایده بخش‌ترند؛ چراکه عیب‌ها و کاستی‌هایش را به وی می‌نمایانند.
الطریق الرابع: ان یخالط النّاس، فکلُّ ما رَءاه مذموما فیما بین‌الخلق فلیطالب نفسه به وینسبها الیه؛ فانَّ المؤمن مرآهْ المؤمن، فیریْ من عیوب غیره عیوب نفسه.
چهارم آنکه با مردم بیامیزد و رفتار آنان را بررسی کند؛هرآنچه را در جامعه ناپسند می‌بیند، ترکش را از خویشتن بخواهد و آنچه را که پسندیده می‌بیند، طلب کند و خود را بدان بیاراید؛چراکه مؤمن آینه مؤمن است. بنابراین،در عیب‌های دیگران نقص‌های خود را می‌بیند و از بی‌ادبان ادب می‌آموزد. درحقیقت، در داوری‌های خلق و ذهنیت عمومی جامعه، آنچه ناپسند است، ترک گوید و آنچه پسندیده است بکوشد تا آنها را در وجود خود تحقق بخشد.
مسأله «افکار عمومی» و داوری‌های مردم درباره درستی یا نادرستی اعمال انسان، مورد توجه پیشوایان بزرگ دین بوده است. علی(ع) در منشور خود به مالک اشتر می‌نویسند:
«ای مالک،بدان ‌که تو را به سرزمین‌هایی فرستاده‌ام که پیش از تو فرمان‌روایانی دیده؛ برخی دادگر و برخی ستمگر. و مردم در کارهای تو به همان چشم می‌نگرند که تو در کارهای فرمان‌روایان پیش از خود می‌نگری، و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها می‌گویی. و نیکوکاران را به ذکر خیری که خداوند درباره آنها بر زبان مردم روان ساخته است،
می‌توان شناخت»(18).
2. برای درمان بیماری‌های اخلاقی، شرط دوم شناخت راه‌کارِ درمان آنها است.
باید درآغاز،بیماری را به درستی شناخت و ریشه‌یابی کرده، عامل درونی آن را تشخیص داد؛ با برنامه‌های مناسب و بهره‌مندی از ابزارهای فایده‌بخش، ریشه فساد را درآورد تا عیب اخلاقی درمان شود و اخلاق نیکو گردد. کسی که بیماری خود را به خوبی نمی‌شناسد و از ریشه آن آگاهی ندارد، تلاش‌های درمانی‌اش نه تنها بی‌اثر می‌ماند، بلکه بر شدّت بیماری می‌افزاید. همچون طبیبانی که علّت بیماری کنیزک را بر اثر غرور و خودبینی درنیافتند. به همین‌رو، هرقدر تلاش کردند، حال بیمار وخیم‌تر شد، ولی حکیم الهی با دیدن کنیز، دریافت که ریشه بیماری را نشناخته‌اند.
گفت:هردارو که ایشان کرده‌اند
آن عمارت نیست، ویران کرده‌اند
بی‌خبر بودند از حال درون
اَستَعیذُ اللهَ ممّا یَفتَرون(19)
امام‌سجّاد(ع) می‌فرمایند:
«مَنْ لَم یَعرِف داءهُ اَفسَدَ دواءه»(20)؛
کسی‌که بیماری خود را نشناسد، داروی خویش را تباه سازد.
بیماری‌های اخلاقی علّت‌های گوناگون دارند؛ بخشی از آنها ریشه در عادت‌های غلط و برخی ریشه در عقده‌های درونی، نگرانی‌های روحی و بعضی نیزازبیماری‌های جسمی مایه می‌گیرند.
کسی که بر اثر همنشینی با افراد پرگو و بدزبان، به زیاده‌گویی و دشنام دادن عادت کرده و این دو رذیله اخلاقی دامن‌گیرش شده است،باید زبان خود را نگاه دارد و با سکوت، خویشتن را درمان کند.
زبان بریده به کُنجی نشسته «صَمُّ بُکْم»
به از کسی که زبانش اندرحکم(21)
و این راهی است که پیشوایان دین برای درمان بیماران اخلاقی بکار برده‌اند:
«مردی از رسول‌گرامی(ص) تقاضای نصیحت کرد،آن حضرت فرمود: زبانت را نگه‌دار. دیگربار تقاضا کرد، فرمود: زبانت را نگه‌دار. برای بار سوم تقاضای خود را تکرار کرد، در پاسخ او به تندی فرمود: وای بر تو! آیا نه این است که مردم به خاطر آنچه به داسِ زبان خویش می‌دِرَوند به دوزخ سرنگون می‌شوند؟»(22)
از این حدیث به روشنی برمی‌آید که تقاضاکننده بیماری‌اش زیاده‌گویی بوده است که پیامبرگرامی(ص) برای درمان او دوبار فرمودند: زبانت را نگه‌دار. و اینکه بار سوم با تندی و تهدید، پاسخ فرمودند و از درافتادن به دوزخ سخن گفتند، درمی‌یابیم که پرسش‌گر نه تنها به بیماری زیاده‌گویی گرفتار بوده،بلکه بر زبانش سخنان ناروا و گناه‌آلود نیز جاری می‌شده است. از این‌رو، آن بزرگوار او را به آتش دوزخ تهدید کردند و آن عذاب را برایندِ زبانِ پرگو و سخنانِ ناروای او دانستند.
3. درمان بیماری اخلاقی، اراده و عزم بیمار برای بازگرداندن سلامت ازدست رفته است؛چراکه آدمی با اراده و عزمِ جازم می‌تواند عادت‌های زشت- ازجمله گناهان- را از خود دور کند،برهوای نفس پیروز گردد و از آنچه ناپسند است، چشم پوشد و زمینه سلامت خویش را فراهم آورد.
امام‌خمینی(ره) درباره «عزم» و نقش آن در گریز از بدی‌ها می‌فرمایند:
بعضی از مشایخ ما- اطال اللهُ عمرَه- (مرحوم شیخ محمدعلی شاه‌آبادی) می‌فرمودند که «عزم» جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است.
و عزمی که مناسب با این مقام است عبارت است از: بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایّام حیات؛ و بالأخره، عزم بر اینکه ظاهر و صورت خودت را انسان عقلی و شرعی نماید؛ که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص، انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول‌اکرم(ص)، باشد و تأسّی به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک. و این امری است بس ممکن؛زیرا که ظاهر را مِثل آن سرور کردن امری است مقدور هریک از بندگان خدا(23).
4. برای درمان بیماری‌های اخلاقی، بکارگیری برنامه‌های درمانی
ضروری است؛یعنی رعایت دستورهای اخلاقی و عمل به گفته‌های پیشوایان دینی و عالمان وارسته اخلاق و حضور در محضر فرزانگانی که به جزعلم و دانش، از کمالات معنوی و فضایل اخلاقی نیز برخوردارند، به ویژه اگر این کار بادقت و به انگیزه بازشناسی نکته‌های دقیق اخلاقی و نیز دستیابی به نقش ارزنده آنها در کسب کمالات علمی و معنوی صورت پذیرد؛ زیرا داروی هرخلق زشت و رفتار ناپسند و عادت غلط ترکیبی ازعلم و عمل است؛ یعنی ریشه‌یابی آن خلق‌وخوی زشت و عادت و رفتار ناپسند و بازنشناسی نیکی‌ها از بدی‌ها در پرتو روشنایی علم، و عزم و اراده و اقدام به مهار خویشتن و دور کردن بدی‌ها از ساحت خود و آراستن به نیکی‌ها.
ب) راه‌کارهای پیش گیری
همان‌گونه که در بخش‌های پیش گذشت، «غیبت» ازجمله گناهانی است که زبان آدمی را آلوده می‌سازد، به آسانی نیز انجام می‌گیرد، ولی رواج آن مفاسد اخلاقی و اجتماعی مُهیبی به بار می‌آورد؛ گناهی است که بسیاری از مدعیان دین‌داری و عالمان و دانایانِ دین نیز بدان مبتلایند.
شیخ زین‌الدین‌بن علی عاملی، مشهور به «شهید دوم»، در توضیح انگیزه پدیدآوردنِ رساله غیبت، که از رساله‌های ارجمند این فقیه و اخلاقی فرزانه شیعی است، می‌گوید:
بسیاری از مردم روزگار ما، که مدعی دانایی و فضیلت و شهره به عدالت و تقوایند و خود را شایسته ریاست و درخورِ پیشوایی می‌دانند و به نمازشان پایدار و نگاه‌دارند و آن را به نیکوترین و کامل‌ترین وجه می‌گذارند و در انجام فریضه‌هایی مانند روزه و هرچه مایه تقرّب و نزدیکی به خداوند است،کوشا هستند و از بسیاری حرام‌های دینی همچون زنای محصن و می‌گساری و زشتی‌هایی از این‌گونه دوری می‌گزینند،با این‌حال،به این پلشتی اخلاقی(غیبت) مبتلایند و درمحفل‌ها و میهمانی‌های خود،گفت‌وگوهاشان خوردنِ گوشت مؤمنان و مسلمانان و دریدنِ پرده آبرو و شرف آنها است.
به اعتقاد من،دوعامل عمده اینان را به این پلشتی واداشته است،درحالی‌که از گناهان دیگر دوری می‌کنند:
1. غفلت ازحرمتِ آن و تهدیدهایی که در این‌باره ازسوی شریعت و پیشوایان دینی آمده است؛و این بدان‌جهت است که از دیدگاه این گروه،آیات و روایات رسیده درباره غیبت را به لحاظ سند و دلالت مخدوش می‌دانند،و این کمترین باعثی است که غفلت غافلان را توجیه می‌کند.
2. اینکه گناهانی از این‌قبیل به منزلت اجتماعی و موقعیت مردمی‌شان آسیب نمی‌زند و مریدانشان را فراری نمی‌دهد؛ چراکه غیبت ازجمله گناهانی است که زشتی و پلشتی آن چندان آشکار نیست. به همین‌دلیل،اگرشیطان به گناهانی همچون زنای محصن و می‌گساری، دعوت کند که رسوایی‌شان را آشکار می‌کند و از منزلت اجتماعی‌شان می‌کاهد و مریدانشان را فراری می‌دهد، تسلیم نمی‌شوند(24).
پیش‌گیری و درمانِ گناهِ «غیبت» همانند همه گناهان، ترکیبی است از علم و عمل؛ بدین‌معناکه پی بردن به زشتی آن و آگاهی از ریشه‌ها و انگیزه‌هایی که غیبت‌کنندگان را به غیبت، و شنوندگان آن را به شنیدن وامی‌دارد، و نیز آسیب‌های اخلاقی و اجتماعی خانمان‌سوز و جامعه براندازش امری ضروری است؛همان‌گونه که در بخش‌های پیشین،به طرح این مباحث متناسب با این رساله پرداخته شد و ضرورتِ آگاهی ازمباحث یاد شده زمینه را برای اراده و عزم راسخ به ترک این آلودگی فراهم می‌سازد.
امام‌خمینی(ره) می‌فرماید:
بدان‌که علاج این خطئیه عظیمه چون خطیئات دیگر، به علم نافع و عمل توان نمود. اما علم،پس چنین است که انسان تفکر کند در فایده مترتّبه بر این عمل و آن را مقایسه کند با نتایج سوء و ثمرات زشتی که بر آن مترتّب است،و آن را در میزان عقل گذاشته، از آن استفتا نماید. البته انسان با خود دشمنی ندارد؛تمام معاصی از روی جهالت و نادانی و غفلت از مبادی آن و نتایج آن از انسان صادر می‌شود. اما فایده خیالی مترتّب بر آن، آن است که انسان به قدر چند دقیقه، قضای شهوت نفسانی خود را در ذکر مَساوی مردم و کشف عورات آنها کرده و با بذله‌گویی و هرزه‌سرایی،که ملایم با طبیعت حیوانی یا شیطانی است،صرف وقت نموده، مجلس‌آرایی نموده و تشفّی قلبی از محسودان نموده است.
اما آثار زشت آن، شمّه‌ای از آن را در فصل‌های سابق شنیدی،اکنون شمّه‌ای از آن را گوش کن و عبرت گیر و در میزان مقایسه گذار.البته این تفکر و موازنه، نتایج حسنه دارد. اما آثار آن در این عالم آن است که انسان از چشم مردم می‌افتد و اطمینان آنها از او سلب می‌شود. طباع مردم-بالفطره- مجبول به حبّ کمال و نیکویی و خوبی و متنفّر از نقص و پستی و زشتی است؛ و بالجمله، فرق می‌گذارند بین اشخاصی که احتراز از هتک مستور و از کشف اَعراض و سرائر مردم کنند و غیر آنها. حتی خود مغتاب نیز شخص محترز از این امور را از خود ممتاز داند،فطرتا و عقلا . اگر کار را ازحد گذراند و پرده ناموس اَعراض مردم را درید،خداوند او را در همین عالم رسوا می‌کند؛چنانچه در روایت اسحاق‌بن‌عمار،که سبق ذکر یافت، مذکور است.و باید انسان بترسد از آن رسوایی‌که به دست حق‌تعالی واقع شود که جبران‌پذیر نخواهد بود. پناه می‌برم به خداوند از غضب حلیم(25)!
مهمترین راه‌کاری که حضرت امام(ره) برای درمان بیماری غیبت ارائه می‌دهند، مقایسه‌ای گذرا بین فایده‌ای است که بر این گناه مترتّب می‌شود و آثارِ بدی که از آن برجای می‌ماند؛چه آثار این سرا، چه آثار سرای پسین.

پی‌نوشت‌ها:

1-محجّهْ البیضاء، ج1، ص281.
2-همان.
3-مائده: 6.
4-صحیفه امام، ج8، ص362-363.
5-تحف‌العقول، ص208.
6-مثنوی معنوی، دفتر یکم، بیت2820.
7-احادیث و قصص مثنوی، به نقل از: شرح ابن ابی‌الحدید، ص118.
8-همان.
9-مثنوی معنوی، دفتر یکم، ابیات2821-2828.
10-نهج‌البلاغه، خطبه207.
11-بقره: 44.
12-سعدی.
13-صحیفه امام، ج17، ص494.
14-همان، ج8، ص408.
15-همان، ج19، ص253-254. احیاءالعلوم، ج3، ص64، «بیان‌الطریق الَّذی یعرف به الإنسان عیوب نفسه».
16-تحف‌العقول، ص366.
17-شرح نهج‌البلاغه، ج20، ص271.
18-نهج‌البلاغه، نامه53.
19-مثنوی‌معنوی، دفتر یکم، ابیات104-105.
20-بحارالأنوار، ج78، ص161.
21-سعدی.
22-تحف‌العقول، ص65.
23-شرح چهل‌حدیث، ص7-8.
24- المصنّفات الأربعه، ص28.
25-شرح چهل‌حدیث، ص311-312.

منبع:
خلجی، محمد تقی؛ (1381) امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی: غیبت، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، موسسه چاپ و نشر عروج.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید