اهمیت جایگاه و مشارکت مردم در حکومت ها امروزه سخت مورد توجه قرار دارد. به طوری که همواره موجب گفتمان های متعدد و گاه متضاد در عرصه مباحث اجتماعی شده است و قرائت های گوناگونی از آن ارایه گردیده است.
واژه هایی چون مردم سالاری دموکراسی حقوق بشر و… معمولا با هدف چگونگی روش و شیوه حکومت داری و تدبیر منزل طرح و بحث می شوند. اما حقیقتا گاه بدون رعایت ملاک ها و میزان ها و تنها بر مبنای ذوق و سلیقه و خوشایندی گروه ها و شخصیت ها بسط و گسترش می یابد. صرف نظر از اینکه این مباحث تاکنون چه پیامدها و آثاری را برای بشریت به همراه داشته در این نوشته برآنیم تا جایگاه مردم را در حکومت علوی بیان کنیم.
با نگاهی کوتاه به شیوه حکومت داری پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و مولای متقیان علی (علیه السلام) درمی یابیم که اسلام دینی است مردم سالار و مبتنی بر فطرت پاک انسانی با استبداد ناسازگاری دارد و انسان را به عنوان خلیفه الله در زمین حاکم بر مقدرات و سرنوشت خویش می داند و براساس آیه «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم» (1) حق دخالت در سرنوشت انسان را برای او محفوظ می دارد.
چرا که از نظر مولای متقیان توده مردم در گماردن حاکمان اسلامی نقش تعیین کننده ای دارند اجتماعات پرشور اسلامی را بوجود می آورند پشتیبان واقعی حکومت اند و ستون استوار دین به شمار می روند.
اصولا در کلام آن روح متعالی مردم جایگاه خاص دارند و به ویژه عامه آنها بر خواص ترجیح داده شده اند. آنجا که در نامه معروفشان به مالک اشتر می فرمایند:
ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق واعمها فی العدل و اجمعها الرضی الرعیه فان سخط العامه یجحف برضی الخاصه و ان سخط الخاصه یغتفر مع رضی العامه. ولیس احد من الرعیه اثقل علی الوالی موونه فی الرخا واقل معونه له فی البلا واکره للانصاف واسال بالالحاف و اقل شکرا عندالاعطا ابطا عذرا عندالمنع و اضعف صبرا عندملمات الدهر من اهل الخاصه. و انما عمادالدین و جماع المسلمین و العده للاعدا العامه من الامه فلیکن صغوک لهم و میلک معهم (2)
«دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو در حق میانه ترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خوشنودی مردم گسترده ترین باشد که همانا خشم عمومی مردم خوشنودی خواص (نزدیکان) را از بین می برد اما خشم خواص را خوشنودی همگان بی اثر می کند. خواص جامعه همواره بار سنگینی را بر حکومت تحمیل می کنند. زیرا در روزگار سختی یاری شان کمتر و در اجرای عدالت از همه ناراضی تر و در خواسته هایشان پافشارتر و در عطا و بخشش ها کم سپاس تر و به هنگام منع خواسته ها دیر عذرپذیرتر و در برابر مشکلات کم استقامت تر می باشند. در صورتی که ستون های استوار دین و اجتماعات پرشور مسلمین و نیروهای ذخیره دفاعی عموم مردم می باشند. پس به آنها گرایش داشته باش و اشتیاق تو با آنان باشد.»
علی (علیه السلام) در این فراز مهم از نامه خود به حقایقی اشاره می کند که برای هر زمامداری پراهمیت تلقی می شود. در حقیقت از سخن نغز امام این گونه برداشت می شود که:
خواص پر خرج و اسراف کارند عامه مردم کم خرج و کم توقع.
خواص در هنگام گرفتاری ها یاریگر نیستند در حالی که عامه مردم همیشه به یاری دولت می شتابند.
خواص از عدل و انصاف گریزان و عوام تشنه عدالت و انصافند.
خواص طمعکار و پرچانه اند و عامه مردم زبان اصرار و الحاح و چانه زدن ندارند.
خواص هنگام نوازش کمتر سپاس گویند و عوام با اندک نوازشی زبان به شکر و سپاس می گشایند.
و در جای دیگر دارد که:
و ان افضل قره عین الولاه استقامه العدل فی البلاد و ظهور موده الرعیه و انه لاتظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم ولاتصح نصیحتهم الا بحیطتهم علی ولاه الامور و قله استثقال دولهم و ترک استبطا انقطاع مدتهم. (3)
«همانا برترین روشنی چشم زمامداران برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است که محبت دلهای رعیت جز با پاکی قلب پدید نمی آید و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدت زمامداری بر ملت ناگوار نباشد.»
لذا در نظر مولای متقیان رفتار به عدالت و توجه به عامه مردم آن چنان اهمیتی دارد که هیچ چیز جایگزین آن نمی شود و هیچ عنصری نباید با آن مقایسه گردد. در روایت است که شخصی از وجود مقدسش سئوال کرد که:
«ایهما افضل: العدل اوالجود»
«آیا عدل برتر است یا بخشش»
حضرت پاسخ داد:
العدل یضع الامور مواضعها و الجود یخرجها من جهتها و العدل سائس عام والجود عارض خاص فالعدل اشرفهما و افضلهما(4)
«عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد. عدالت تدبیر عمومی مردم است در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل است. پس عدالت شریف تر و برتر است.»
معنای سخن امام این است که عدل حق را به ذیحق می رساند و عدالت پایه و مبنای زندگی و اساس مقررات قرار می گیرد. در واقع مولای متقیان با مقیاس های اجتماعی به عدل نگاه می کند و اندازه گیری می نماید در حالی که اغلب افراد با تفکر فردی و مقیاس های شخصی موضوع را بررسی می کنند نه منافع عامه مردم بنابراین باید گفت اساس دیدگاه آن «آیت حق» مردم گرایی و گرایش به حاکمیت مردم به معنای واقعی آن است.
آنجا که می فرماید:
فاذا ادت الرعیه الی الوالی حقه وادی الوالی الیها حقها عزالحق بینهم و قامت مناهج الدین و اعتدلت معالم العدل و جرت علی اذلالها السنن فصلح بذلک الزمان و طمع فی بقا الدوله و یئست مطامع الاعدا. (5)
«آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد حق در آن جامعه عزت یابد و راههای دین پدیدار و نشانه های عدالت برقرار و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) پایدار گردد پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مایوس می گردد.»
در منطق علی (علیه السلام) فلسفه حکومت داری پاسداری از اصولی است که شارع مقدس وضع کرده است. در نظر او جایگاه رفیع حاکم اسلامی در صورتی ارزشمند و پایدار است که رضایت عامه مردم جلب شود و همه باید به طور یکسان به حقوق خود دست یابند.
اما نکته مهمی که اشاره به آن ضرورت دارد اینکه از دیدگاه علی (علیه السلام) گرایش به مردم و تکیه بر آرا مردم به معنای خدشه دار کردن حق حاکمیت الهی نیست. او اصالت را به معیارهای اسلامی می دهد نه فقط رای اکثریت. به عبارتی رای مردم مهم است اما در پرتو ملاکهای اسلامی. چنانکه بر این اعتقاد پای می فشارد که پذیرفتن نظر و رای مردم برای در اختیار گرفتن حکومت به معنای پذیرفتن همه خواسته های آنها نیست و این بی تردید مهمترین فراز سخن امام هنگام بیعت کردن مردم با وی بود:
دعونی والتمسوا غیری فانا مستقبلون امرا له وجوه و الوان لا تقوم له القلوب و لاتثبت علیه العقول. و ان الافاق قد اغامت و المحجه قد تنکرت. واعلموا انی ان اجبتکم (احببتکم) رکبت بکم ما اعلم ولم اضغ الی قول القائل و عتب العاتب. (6)
«مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است و چهره های گوناگون دارد و دلها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر این پیمان استوار نمی ماند چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم براساس آنچه که می دانم با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم.»
و تنها دو روز پس از آنکه خلافت را پذیرفته بود بی توجه به رای بسیاری از مردم و حتی خواص که درخواست کردند امام علی (علیه السلام) گذشته را فراموش کند و به آینده بیندیشد. فرمود:
«حقوقی که در گذشته پایمال شده است. شرعا وظیفه دارم آن را به صاحبانش برگردانم. از اختیار من نیست که ببخشم و صرف نظر کنم.»
و در مقابل اعتراض برخی از آنها نسبت به عزل معاویه استاندار شام فرمود:
لا والله لااستعمل معاویه یومین ابدا. (7)
«نه به خدا هیچ گاه برای دو روز هم با معاویه همکاری نمی کنم و او را به کار نمی گیرم.»
مردم حقشان این است که از بین ضلالت و هدایت یکی را برگزینند و اگر هدایت و صلاح و امام عادل را پذیرفتند باید سرنوشت خویش را به او بسپارند و از درخواست هایی که موجب اخلال و نقص در نظام حقوقی اسلام و حکومت می شود پرهیز کنند. این جاست که عدالت برقرار می گردد و در واقع مردم بر سرنوشت خویش حاکم می شوند. چون غایت هدف مردم در دنیا حاکمیت حق و عدالت است. آنها خود تصمیم گرفته اند امام عادل و برگزیده خدا را یافته اند به امر او گردن نهاده اند و از حق فردی خود برای پیشبرد امر جامعه گذاشته اند و نهایتا آنچه که حق و صلاح آنها بوده است تحقق یافته است. (در سایه آفتاب اسماعیل سعادت ج 2 ص 17 ـ9)
پی نوشت :
1 ـ سوره رعد آیه 11
2 ـ نهج البلاغه نامه 53
3 ـ همان مدرک
4 ـ همان مدرک حکمت 437
5 ـ همان خطبه 216
6 ـ همان خطبه 92
7 ـ مروج الذهب ج 2 ص 241
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی