نویسنده : علیرضا تاجریان
بیعت با حضرت علی (علیه السّلام)
چرا حضرت علی (علیه السّلام) بعد از آن همه ظلم هایی که در حق او روا شد، باز بیعت را پذیرفتند؟ این سئوالی که برای بسیاری از مردم بی پاسخ مانده است. اما حضرت علی (علیه السّلام) در خطبه 3 نهج البلاغه به این پرسش پاسخ داده اند. حضرت روز بیعت را این چنین وصف می کنند؛ «روز بیعت، فراوانی مردم چون یال های پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (علیه السّلام) لگدمال گردند، و ردای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گله های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. اما آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دین خارج شدند، و برخی از اطاعت حق سربرتافتند، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را که می فرماید: «سرای آخرت را برای کسانی برگزیدم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است.» آری! به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، اما دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشم هایشان را خیره کرد.
سوگند به خدایی که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اول آن سیراب می کردم. آنگاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.»
دنیا در نگاه امام علی (علیه السّلام) و روش برخورد آن حضرت با دنیا
ضرار بن ضمره ضبایی، از یان امام علی (علیه السّلام) به شام رفت، بر معاویه وارد شد. معاویه از او خواست از حالات امام بگوید، گفت: علی (علیه السّلام) را در حالی دیدم که شب، پرده های خود را افکنده بود، و او در محراب ایستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزیده به خود می پیچید، و محزون می گریست و می گفت: ای دنیا!! ای دنیای حرام! از من دور شو، آیا برای من خودنمایی می کنی؟ یا شیفته من شده ای تا روزی در دل من جای گیری؟ هرگز مبادا! غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کرده ام، تا بازگشتی نباشد، دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش تو اندک، و آرزوی تو پست است. آه از توشه اندک، و درازی راه، و دوری منزل، و عظمت روز قیامت!.
نگاه حضرت علی (علیه السّلام) به دنیا، به گونه ای دیگر است و روش برخورد آن حضرت با دنیا در نوع خود بی نظیر است.
امام علی (علیه السّلام) در خطبه 52 نهج البلاغه این چنین دنیا را تعریف می کنند؛ «آگاه باشید! گویا دنیا پایان یافته، و وداع خویش را اعلام داشته است، خوبی هایش ناشناخته مانده به سرعت پشت کرده می گذرد، ساکنان خود را به سوی نابود شدن می کشاند، و همسایگان را به سوی مرگ می راند. آنچه از دنیا شیرین بود تلخ شده و آنچه ساف و زلال بود تیرگی پذیرفت و بیش از ته مانده ظرف آب ریخته شده از آن باقی نمانده است، یا جرعه ای آب، که با آن عطش تشنگان دنیا فرو نخواهد نشست.
ای بندگان خدا! از سرایی کوچ کنید که سرانجام آن نابودی است، مبادا آرزوها بر شما چیره گردد، مپندارید که عمر طولانی خواهید داشت!»
حضرت در خطبه 32 نهج البلاغه، روش برخورد با دنیا را این چنین شرح می دهند؛ «ای مردم! باید دنیای حرام در چشمانتان از پر کاه خشکیده و تفاله های قیچی شده دام داران، بی ارزش تر باشد. از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آن که آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد.»
امیر المومنین علی (علیه السّلام) در خطبه 45 نهج البلاغه نیز در برخورد با دنیا، این چنین توصیه می فرمایند: «دنیا خانه آرزوهایی است که زود نابود می شود و کوچ کردن از وطن حتمی است. دنیا شیرین و خوش منظر است که به سرعت به سوی خواهانش می رود و بیننده را می فریبد، سعی کنید با بهترین زاد و توشه از آن کوچ کنید و بیش از کفاف و نیاز خود از آن نخواهید و بیشتر از آنچه نیاز دارید طلب نکنید.»
توصیه امام علی (علیه السّلام) در خطبه 63 نهج البلاغه، در برخورد با دنیا، شنیدنی است؛ «آگاه باشید! دنیا خانه ای است که کسی در آن ایمنی ندارد، جز آنکه به جمع آوری توشه آخرت پردازد و از کارهای دنیایی کسی نجات نمی یابد.
مردم به وسیله دنیا آزمایش می شوند؛ پس هر چیزی از دنیا را که برای دنیا به دست آورند، از کفشان بیرون می رود و بر آن محاسبه خواهند شد و آنچه را که در دنیا برای آخرت تهیه کردند به آن خواهند رسید، و با آن خواهند ماند. دنیا در نظر خردمندان، چونان سایه ای است که هنوز گسترش نیافته، کوتاه می گردد، و هنوز فزونی نیافته کاهش می یابد.»
امام علی (علیه السّلام)، مظهر عدل و عدالت
حضرت علی (علیه السّلام)، بدون شک مظهر عدل و عدالت بر روی زمین است. آن حضرت برای اجرای عدالت از هیچ کوشش دریغ نمی کردند. چه نیکوست که عدل و عدالت امام علی (علیه السّلام) را از زبان خود آن حضرت در نهج البلاغه به نظاره بنشینیم؛ در خطبه 126 نهج البلاغه می خوانیم که پس از وفات پیامبر (ص) عده ای به امام می گویند که : مردم به دنیا دل بستهاند، معاویه با هدایا و پولهای فراوان آنها را جذب میکند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار، تا به تو گرایش پیدا کنند.
حضرت در جواب چنین میفرمایند: «آیا به من دستور میدهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم،استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پی هم طلوع و غروب میکنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد! اگر این اموال از خودم بود به گونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم تا چه رسد که جزو اموال خداست! آگاه باشید! بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیاده روی واسراف است، ممکن است در دنیا مقام بخشنده آن را بالا برد، اما در آخرت پست خواهد کرد. در میان مردم ممکن است گرامیاش بدارند، اما در پیشگاه خدا خوار و ذلیل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجاز نفرمود مصرف نکرد و به غیر اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستی آنها را متوجه دیگری ساخت. پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد، بدترین رفیق و سرزنش کننده ترین دوست خواهند بود.»
حضرت در خطبه 15 نهج البلاغه در خصوص اجرای عدالت می فرمایند: «به خدا سوگند! بیت المال تاراج شده را هر کجا که بیابم به صاحبان اصلی آن باز می گردانم، گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا در عدالت گشایش برای عموم است و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سخت تر است.»
عدالت علی (علیه السّلام) به گونه ای است که از امتیازدهی به برادر فقیر خود نیز پرهیز می نماید و حتی با او به شدت برخورد می کند. چه نیکوست که عدالت را در خطبه 224 نهج البلاغه از زبان آن حضرت بشنویم: «به خدا سوگند! برادرم عقیل را دیدم که به شدت تهیدست شده و از من درخواست داشت تا یک من از گندمهای بیت المال را به او ببخشم. کودکانش را دیدم که از گرسنگی دارای موهای ژولیده، و رنگشان تیره شده، گویا با نیل رنگ شده بودند. پی در پی مرا دیدار و درخواست خود را تکرار میکرد. چون به گفتههای او گوش دادم، پنداشت که دین خود را به او واگذار میکنم، و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر میدارم. روزی آهنی را در آتش گداخته، به جسمش نزدیک کردم تا او را بیازمایم، پس چونان بیمار از درد فریاد زد و نزدیک بود از حرارت آن بسوزد. به او گفتم: ای عقیل! گریه کنندگان بر تو بگریند، از حرارت آهنی مینالنی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است؟، اما مرا به آتش دوزخی میخوانی که خدای جبارش با خشم خود، آن را گداخته است؟ تو از حرارت ناچیز مینالی و من از حرارت آتش الهی ننالم؟ و از این حادثه شگفت آورتر اینکه شب هنگام کسی به دیدار ما آمد، و ظرفی سر پوشیده پر از حلوا داشت، معجونی در آن ظرف بود، چنان از آن متنفر شدم که گویا آن را با آب دهان مار سمی، یا قی کرده آن مخلوط کردند! به او گفتم، هدیه است؟ یا زکات یا صدقه؟ که این دو بر ما اهل بیت پیامبر (ص) حرام است، گفت: نه، زکات است نه صدقه، بلکه هدیه است.
گفتم: زنان بچه مرده بر تو بگریند. آیا از راه دین وارد شدی که مرا بفریبی؟ یا عقلت آشفته شده، یا جن زده شدی؟ یا هذیان میگویی؟
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچهای ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد! و همانا این دنیای آلوده شما نزد من! از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است! علی را با نعمتهای فناپذیر و لذتهای ناپایدار چه کار؟!. به خدا پناه می بریم از خفتن عقل و زشتی لغزشها، و از او یاری می جوییم.»
بنابراین عدالت علی (علیه السّلام) به گونهای است که در آن رابطه فامیلی جایگاهی ندارد و آن حضرت به شدت با بیعدالتی مقابله میکند چنانکه حضرت به مامور جمع آوری مالیات سفارش می کند که به هر منطقه ای رفتی، به خانه کسی وارد نشو در کنار چشمه آبی مسکن کن، زیرا مهمان شدن تو ممکن است در گرفتن مالیات از مردم اثر بگیرد.
آگاهی ژرف و علم بی پایان امام علی (علیه السّلام)
امام علی (علیه السّلام) از علومی آگاهی داشتند که هیچ بشری بعد از آن حضرت نتوانسته است به آن علوم دست یابد. شاید اگر این موضوع را از زبان آن حضرت بشنویم، بهتر بتوانیم با علم بی پایان علی (علیه السّلام) آشنا شویم؛ حضرت در خطبه 175 نهج البلاغه می فرمایند: «سوگند به خدا! اگر بخواهم می توانم هر کدام از شما را از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم، اما از آن می ترسم که با این گونه خبرها نسبت به رسول خدا (ص) کافر شوید، آگاه باشید! که من ای اسرار گرانبها را به یاران رازدار و مورد اطمینان خود می سپارم. سوگند به خدایی که محمد (ص) را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستی سخن نگویم. پیامبر اسلام (ص) همه اطلاعات را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود و جای نجات کسی که نجات می یابد و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت، جز آن که در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت.
ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن، خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم، جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام.»
آن حضرت همچنین در خطبه 189 نهج البلاغه می فرمایند: «ای مردم! بیش از آن که مرا نیابید، آنچه می خواهید از من بپرسید، که من راههای آسمان را بهتر از راه های زمین می شناسم. بپرسید قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند و مهار خود را پایمال نماید و مردم را بکوبد و بیازارد و عقل ها را سرگردان کند.»
قاطعیت امام علی (علیه السّلام) در نبرد با منحرفان
امام علی (علیه السّلام) در برخورد با منحرفان بسیار قاطع است. حضرت در خطبه 192 نهج البلاغه به این امر اشاره دارند؛ «آگاه باشید! خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوز کار، پیمان شکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داد. با ناکثان پیمان شکن جنگیدم و با قاسطین تجاوز کار جهاد کردم و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شیطان ردهه) بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سینه اش را لرزاند و کارش را ساخت. حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کرد و حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم کرد، جز مناطق پراکنده و دور دست.»
قاطعیت امام علی (علیه السّلام) در نبرد با انحرافات به اندازه ای است که آن حضرت اجازه هیچ گونه افراط و تفریط پیروان را نسبت به شناخت خود نمی دهند. به عنوان مثال امام علی (علیه السّلام)، فرقه «سبائیه» را که امیرالمومنین را خدا می پنداشتند، مجازات کرد. امام علی (علیه السّلام) در خطبه 127 نهج البلاغه در همین خصوص می فرمایند: «به زودی، دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: دوستی که افراد کند و به غیر حق کشانده شود و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده به راه باطل درآید، بهترین مردم نسبت به من، گروه میانه رو هستند، از آنها جدا نشوید، همواره با بزرگ ترین جمعیت ها باشید که دست خدا با جماعت است. از پراکندگی بپرهیزید که انسان تنها بهره شیطان است. آن گونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. آگاه باشید! هر کس که مردم را به این شعار «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید هر چند که زیر عمامه من باشد.»
امام علی (علیه السّلام) و تحقق وحدت
امیرالمومنین علی (علیه السّلام) تمام تلاش خود را برای تحقق وحدت امت اسلام به کار می گیرند. به عنوان مثال در نامه نامه 78 نهج البلاغه، حضرت در جواب نامه ابوموسی اشعری چنین می نویسند: «پس بدان در امت اسلام، هیچ کس همانند من وجود ندارد که به وحدت امت محمد و به انس گرفتن آنان به همدیگر، از من دلسوزتر باشد. من در این کار پاداش نیک و سرانجام شایسته را از خدا می طلبم و به آنچه پیمان بستم وفا دارم، هر چند تو دگرگون شده و همانند روزی که از من جدا شدی نباشی.
همانا تیره روز، کسی است که از عقل و تجربه ای که نصیب او شده، محروم ماند، و من از آن کس که به باطل سخن گوید یا کاری را که خدا اصلاح کرده بر هم زند، بیزارم. آنچه را نمی دانی واگذار، زیرا مردان بدکردار با سخنانی نادرست به سوی تو خواهند شتافت.»
شکوه امام علی (علیه السّلام) با پیامبر (ص)
در خطبه 70 نهج البلاغه می خوانیم که در سال 40 هجری که امیر المومنین علی (علیه السّلام) در سحرگاه نوزدهم رمضان ضربت خورد، فرمود: «همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را دیدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امت تو چه تلخی ها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم!»
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «نفرینشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلط گرداند.»
نیایش امام علی (علیه السّلام)
زمانی که در خطبه 78 نهج البلاغه، نیایش حضرت علی (علیه السّلام) را با خدا مشاهده می کنیم، بسیار عجیب است که امام علی (علیه السّلام) که معصوم است، از آنچه که بین خود و خدای خود روا نمی دارد، طلب بخشش می فرماید: «خدایا! از من درگذر آنچه را از من بدان داناتری، و اگر بار دیگر به آن باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد. خدایا! آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای. خدایا! ببخشای آنچه را که با زبان به تو نزدیک شدم، ولی با قلب آن را ترک کردم. خدایا! ببخشای نگاه های اشارت آمیز، و سخنان بی فایده، و خواسته های بی مورد دل و لغزش های زبان را.»
منبع: باشگاه اندیشه