از نظر حضرت علی (ع) همه انسانها در همه جوامع و اعصار ،بدون هیچ گونه تبعیض از شایستهترین حقوق برخوردارند (1) محتوای فرمان حضرت به مالک اشتر به گونهای روشن بر این معنا دلالت دارد. کلمه «ناس»، «رعیت» و «عامه» و بیان مشابهت مردم در خلقت، همه گویای این واقعیت است (2) . از دیدگاه علی بن ابیطالب (ع)، حاکم اسلامی موظف به اعمال محبت و لطف در مورد همه مردم و از جمله اقلیتها میباشد. او نباید حالت درندهخویی داشته باشد و خوردن رعیت خویش را غنیمت شمارد (3) . در این مکتب ،مردم بر دونوعند: یا برادر دینی حاکم و یا نظیر او در خلقت. پس جای رفتارهای غیر انسانی نسبت به آنها وجود ندارد. این اصل، از دستور حضرتش به مالک درباره لزوم رحمت و محبت قابل استفاده است. در این بین، آنان که به یکی از ادیان حقه مانند یهود و نصارا معتقدند ،از حقوق بیشتری برخوردارند. این گروه میتوانند ارتباطات رسمی در شکل قرار داد ذمه با مسلمانان برقرار نمایند. این وضعیت ،حتی نسبت به ادیان ساختگی، مادام که به مسلمانان ،حکومت اسلامی و سایر انسانها صدمه نرسانند، میتواند اجرا گردد (4) .
در این مکتب ،همه انسانها در حقوق و تکالیف بسیاری مشترکند. احترام ذاتی، کار و فعالیت مناسب و سودمند و حق بهرهبرداری از مزایای مادی و معنوی اسلام مشروط به عدم مزاحمت با حقوق سایر مسلمانان و استحقاق عقوبت در صورت تخلف از قوانین، از این جمله است .
این نکته نیز مد نظر است که در فرمان حضرت علی (ع) از مالک خواسته میشود تا افراد جامعهای را که زمام داری آن را به عهده گرفته، با حقایق اسلامی ناب آشنا نماید و آنها را در سیر نهایی کمال خود قرار دهد ؛ زیرا هر انسان ذی حقی میتواند از حقوق خود سوء استفاده کرده و با توجه به موقعیتی که اسلام در اختیار او قرار داده است، حقوق دیگران را ضایع کند و موجبات اخلال در نظم عمومی و فساد اخلاقی اجتماعی را فراهم کند. در این صورت، بر حاکم اسلامی فرض است که به شدت از عمل او جلوگیری کند و هم خود فرد و هم جامعه اسلامی را از خطر سقوط نگه دارد .
با مقایسه کلام حضرت علی (ع) در مورد انسان و سایر مکاتب فکری،که انسان را در همین بعد طبیعی خلاصه میکنند و هیچ بعد و استعداد و رفتاری جز همانچه با نمودهای طبیعی و مستند به انگیزههای طبیعی از خود بروز میدهد، قایل نیستند، زیباییهای مکتب الهی اسلام در مورد انسان بسیار چشمگیر خواهد بود (5) .
اصول لازم الرعایه برای حاکم اسلامی نسبت به همه مردم
در نامه حضرت علی (ع) به مالک ،اصولی ترسیم شده است که همه آنها باید از سوی حاکم اسلامی اجرا شود تا بنیان حکومت اسلامی تقویت گردد. این اصول که نسبت به همه افراد باید اعمال شود، در مورد اقلیتها نیز جریان دارد .
انصاف: در بخشی از نامه حضرتش میخوانیم:« بین خدا و مردم از یک طرف و خویشتن و خواص دودمانت و هر که از مردم جامعه که تمایلی به او داری از طرف دیگر ،انصاف داشته باش. (6) » در این کلام، کلمه «ناس» به کار رفته که اسم جمع و شامل همه مردم بدون استثناست. جایگاه انصاف فراتر از اعمال حقوق است. حرکت در چارچوبه قرار داد ذمه، میتواند تبعاتی داشته باشد که با اعمال و اجرای اصل انصاف ،آن آثار از بین خواهد رفت .جالب آن که در جای دیگر، حضرت عدم اجرای انصاف را مساوی با ظلم تلقی میکند و نتیجه ظلم به بندگان خدا چیزی جز خصومت الهی نمیباشد. و در نهایت ،به حالت محاربه با خداوند میانجامد، مگر آن که جبران کند و راه توبه در پیش گیرد (7) . چنین وضعیتی در هیچ یک از اسناد حقوق بشر، که با فریاد بلند اجرای بدون تبعیض حقوق را اعلام میکند، وجود ندارد (8) . نهایت چیزی که در اسناد حقوق بشر یافت میشود، درخواست اجرای حقوق توسط دولتهاست، در حالی که سخنِ حضرت حاکی از ضمانت اجرایی بسیار قوی حقوق اسلامی است .حضرت در این سخن ، نه تنها عدم اجرای حقوق را ممنوع میکند، بلکه عدم اعمال انصاف را در ردیف جنگ با خدا میداند (9) .
برطرف کردن کینه:« هر کینهای را از درون مردم برطرف کن» (10) این سخن، که حاکی از روح بالای رهبران اسلامی است، در مورد اقلیتها لازمتر میباشد ؛ زیرا با توجه به شرایط قرار داد ذمه، امکان نوعی حقد و کینه وجود دارد و حاکم اسلامی میتواند با تدبیر خاص خود، مانع از تحقق چنین وضعیتی گردد .
اصل رسیدگی به احتیاجات: از جمله اموری که باید به طور مستقیم توسط حاکم اسلامی اعمال شود، برطرف کردن نیازهای مردم است. این اصل در کلام علی بن ابی طالب (ع) به مالک مطرح شده است. (11) از سوی دیگر، حضرت سفارش میکند که کار مردم بدون تأخیر انجام پذیرد، این سخن ناظر به اقلیتها نیز میباشد .
دوری از تبعیض: در جای جای نهج البلاغه، به خصوص نامه مالک، حضرت این اصل را تذکر میدهند. حضرت با یک تقسیم دوگانه ،مردم را به دو گروه تقسیم میکند :یا تشابه در دین دارند یا تشابه در خلقت (12) . با این بیان، حتی مخالفان را نیز در دایره سخن خود جای میدهند .روشن است که مخالف در فرض مذکور، ناظر به کسی است که حالت محاربه به خود نگرفته باشد .
اصل محبت و رفق: چشم پوشی از خطای مردم و عفو و گذشت تا حد امکان، موجبات برقراری روابط حسنه بین گروهها و افراد جامعه را فراهم میآورد ؛ چنانکه برخوردهای تند میتواند زمینه از هم گسیختگی جامعه را فراهم کند که در نتیجه، نه اکثریت و نه اقلیت، هیچ کدام نمیتوانند از حقوق خود بهرهمند شوند. حضرت در نامه خود، این گونه میفرمایند: «ای مالک، رحمت و محبت به رعیت را در قلب خود وارد کن و برای آنان درندهای وحشی مباش…» (13)
اصل احترام به سنتها: در این باره، حضرت میفرماید:« هرگز سنت نیکی را که موجب وفاق مردم گشته و توده جمعیت بر مبنای آن اصلاح شده است نادیده نگیر.» (14) این سفارش حضرت شامل سنتهای اقلیت و اکثریت میگردد ؛ زیرا روش پسندیده همیشه در انحصار اکثریت نبوده است. از دیگر سو، احترام به شیوههای نیکو، موجبات گردهمایی گروههای اقلیت در کنار اکثریت مسلمان را فراهم میکند. نکته جالب توجه آن که در این زمینه، حضرت قدمی فراتر از تلاش سازمانهای بشر دوستانه ،که صرفاً خواستار اجرای حقوق هستند ،برداشته است؛ حرکتی که پس از گذشت چهارده قرن ،هنوز دنیا نتوانسته به آن برسد .
اصل هم زیستی مسالمتآمیز: اسلام همه پیروان ادیان الهی را به همکاری فراخوانده (15) و این خود شاهد عظمت این شریعت الهی است. قرآن از تمام اهل کتاب میخواهد که بر محور مشترکات جمع شوند. این سخن نه تنها در اول بعثت، بلکه در آخرین آیات الهی نیز منعکس شده است (16) .
اصل تعاون: شرکت در فعالیتهای اجتماعی بر محور برّ و تقوا مطلوب قرآن کریم است، چنانکه میتواند به بسیاری از اختلافات نیز پایان دهد. از این رو، اسلام از همه افراد جامعه، اعم از اکثریت و اقلیت، میخواهد که در فعالیتهای تعاونی بر محوریت تقوا جمع گردند (17) .
اصل احسان: جدای از روابط خشک قانونی بین حاکم و مردم، اسلام با نگرشی عمیق، روح همکاری و امید را در قالب اصل احسان و نیکوکاری، به جامعه تزریق کرده است. حاکم اسلامی با اجرای این اصل، حتی نسبت به اقلیتها، میتواند بسیاری از معضلات اجتماعی و اقتصادی مردم را برطرف کند. زمانی که حضرت علی (ع) حاکم جامعه اسلامی بودند، به پیرمرد عاجزی که از مردم گدایی میکرد، برخوردند .حضرت از اصحاب خود درباره آن پیرمرد پرسیدند. در جواب گفتند: این شخص نصرانی است. حضرت فرمودند: از او کار کشیدید تا زمانی که پیر شد، آنگاه از کمک به او خودداری میکنید؟ سپس فرمودند از بیت المال به او روزی بدهید (18) .
نمونهای از روابط اخلاقی، عاطفی حاکم اسلامی
زمانی که حضرت علی (ع) حاکم جامعه اسلامی بودند، در راه خود به سوی کوفه با مردی از اقلیتهای مذهبی برخورد نمودند و چون بخشی از مسیر هر دو مشترک بود، توافق کردند که این مسافت را با هم بپیمایند.
آن گاه به دو راهی رسیدند،مرد با کمال تعجب دید که رفیق مسلمانش از راه کوفه نرفت و به مصاحبت خویش ادامه داد. با شگفتی تمام پرسید: مگر نگفتی به قصد کوفه میروی؟ مصاحبش با کمال مهربانی پاسخ داد: بلی. مرد که قانع نشده بود ،پرسید :پس چرا از این سو میآیی ؟حضرت در پاسخ فرمودند: میخواهم قدری تو را مشایعت کنم ؛پیامبر ما فرموده است :هرگاه دو نفر در راهی با یکدیگر مصاحبت کنند، حقی بر یکدیگر پیدا میکنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی. من به سبب این حق، چند قدمی تو را مشایعت میکنم ،سپس به راه خودم میروم .تعجب آن مرد زمانی بیشتر شد که متوجه شد رفیق مسلمان او حاکم کوفه است (19) .
در نظر حضرت، اموال و اعراض اهل کتاب همانند مسلمان محترم است و از این رو، پس از آن که خبر حمله سپاه معاویه به شهر انبار و تعرض آنان به زنان مسلم و غیر مسلم (هل ذمه) را شنیدند ،فرمودند: «به من خبر رسیده که یکی از آنان به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی که در پناه اسلام جان و مالش محفوظ بوده، وارد شده و خلخال، دستبند، گردنبند و گوشوارههای آنها را از تنشان بیرون آورده ،در حالی که هیچ وسیلهای برای دفاع جز گریه و التماس نداشتهاند. آنها بدون پرداخت کوچکترین هزینهای با غنیمت فراوان برگشتهاند. اگر به خاطر این حادثه، مسلمانی از تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد و از نظر من سزاوار است.» (20)
در نامهای که به عمال خراجی خود مینویسند ،میفرمایند :برای گرفتن خراج از بدهکار ،لباس تابستانی یا زمستانی و ابزاری را که با آن به کارهایش میرسد و نیز بردهاش را به فروش نرسانید و نیز برای درهمی، کسی را تازیانه نزنید. همچنین برای جمع آوری خراج، به مال احدی، چه مسلم و چه ذمی ،دست نزنید ،مگر اسب یا سلاحی باشد که برای تجاوز به مسلمانها به کار گرفته میشود . (21)
احترام ذمی در اسلام به قدری است که میتواند علیه حاکم اسلامی اقامه دعوا کند و از او بینه بخواهد ؛ چنانکه در مورد زره حضرت چنین اتفاقی افتاد.
از جابربن عبدالله انصاری روایت شده است که روزی از مقابل ما جنازهای عبور داده شد. در این هنگام، حضرت رسول (ص) قیام کردند و ما نیز به پا خاستیم. آنگاه به حضرت عرض کردیم: یا رسول الله، این جنازه مربوط به شخص یهودی است. حضرت در پاسخ فرمودند: هر موقع جنازهای را دیدید به پا خیزید . (22)
مسائلی که در عقد امان مطرح است ،شاهد دیگری از موج روابط عاطفی و اخلاقی اسلام است و شاید کمتر بتوان در موارد دیگر اثری از چنین روابطی یافت . (23)
پیامبر اکرم (ع) برای احوال پرسی و عیادت بیماران آنان به بالینشان میرفتند و در تشییع جنازه مردان آنان حضور مییافتند تا آن جا که در مرگ عبدالله بن ابی، که از سوی یهودیان برگزار شده بود، شرکت کردند و به یهودیان و فرزندان وی تسلیت گفتند . (24)
پی نوشتها:
1ـ محمدتقی جعفری ،اصول حکمت سیاسی اسلام، چاپ دوم ،تهران ،بنیاد نهج البلاغه ،1373،ص 327
2ـ نهج البلاغه، با ترجمه و شرح محمد جعفر امامی و محمدرضا آشتیانی ،چاپ دهم ،ج سوم ،نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر، ص 141
3ـ ولاتکونن علیهم سبعا ضاریا تغنم اکلهم
4 و 5 ـ محمد تقی جعفری ،پیشین ،ص 330
6ـ انصف الله و انصف الناس من نفسک و من خاصه اهلک
7ـ من ظلم عبادالله کان الله خصمه دون عباده
8ـ پاتریک ترنبری ،حقوق بین الملل و حقوق اقلیتها ،ترجمه علی اکبر آقایی و آزیتا شمشادی ،تهران ،پژوهشکده مطالعات راهبردی ،1379 ،ص 47
9ـ وکان لله حربا حتی ینزع اویتوب
10 و 11ـ همان / اطلق عن الناس عقده کل حقه
12ـ فانهم صنفان :اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.(همان )
13ـ واشعر قلبک الرحمه للرعیه (همان )
14ـ و لا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه… و صلحت علیها الرعیه (همان )
15ـ آل عمران: 64
16 و 17 ـ مائده: 48 – 42/2
18ـ شیخ حر عاملی ،وسائل الشیعه ،ج 11،ص 49 ،باب 19،ج 1
19ـ محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، منشورات المکتبه الاسلامیه ،1388 ق .الجزء الثانی ،ص 491 ،باب حق الصاحب فی السفر
20 و 21 – نهج البلاغه ،پیشین ،ج 1، ص 118 / ج سوم، ص 138
22- بخاری، صحیح ،ج 1، ص 228، فی الجنائز ،باب «من قام لجنازهٍ یهودی »
23ـ انفال : 61
24ـ عباسعلی عمید زنجانی ،حقوق اقلیتها، چاپ پنجم ،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،1370، ص 224
منبع: سایت ای رسانه