بسیاری از انسان های برجسته و صاحبان موقعیت اجتماعی، شؤونی برای خود قایل اند که در سلوک فردی و اجتماعی آنان تأثیر می گذارد؛ تا آن جا که انجام کوچک ترین امور مربوط به خویش را از اطرافیان انتظار دارند و رسیدگی به امور شخصی را منافی شأن و شخصیت خود می پندارند.
این برخورد نشانه ی خود برتر بینی و تکبر است. رسول خدا صلی الله علیه و آله این خوی و صفت را ناپسند می شمرد و از آن دوری می جست؛ همچنان که در سیره آن حضرت آمده است: «روی زمین می نشست و برآن می خوابید و بر آن غذا می خورد. به دست خود کفش و جامه خویش را پینه می زد و می دوخت، و در را به روی واردان می گشود و از گوسفند و شتر شیر می دوشید. هرگاه خدمت کار او از آسیاب کردن گندم خسته می شد، به کمک او می شتافت و آب وضوی خویش را خود تهیه می کرد. موقع نشستن تکیه نمی داد و در کار خانه به همسرانش کمک می کرد. دعوت هر بنده و آزاده را می پذیرفت و هدیه را هر چند اندک، قبول می کرد. بر هر مرکب معمولی سوار می شد و دیگری را نیز پشت سر خود می نشاند. بر مرکب بی زین هم می نشست و پیاده و با پای برهنه و بدون بالاپوش و عمامه نیز راه می رفت. جنازه را تشییع می کرد و در دورترین نقطه مدینه به عیادت بیماران می رفت و با فقیران و تنگ دستان می نشست و با آنان غذا می خورد . در لباس و غذا خود را بر بردگان خویش برتری نمی داد ….». (1)
امام صادق علیه السلام فرمود : « زنی بیابانی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، در حالی که حضرت روی زمین نشسته بود، گفت: ای رسول خدا! همچون بردگان روی زمین می نشینی و همچون آنان غذا می خوری؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چه بنده ای از من بنده تر است؟!» (2)
برخی افراد برخوردهای دور از آداب و عادی و صمیمی را نمی پذیرفتند و با رتبه های پایین تر از خود هم گام و هم سخن نمی شوند. با چنین افرادی نمی توان به راحتی به گفت و گو نشست و ارتباط برقرار کرد، اما انسان های بی آلایش، شخصیتی استوار، روان و معتدل دارند و از هر گفته، و رفتار دیگران رنجیده و آشفته نمی گردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: «پنج کار را تا دم مرگ رها نمی کنم؛ پوشیدن جامه ی پشمین، سوار شدن بر الاغ پالان دار، غذا خوردن با بردگان، تعمیر کفش خود به دستان خویش و سلام کردن بر کودکان». (3)
آنچه حضرت همواره از آن پرهیز می نمود، تشریفات زندگی بود.
پی نوشت :
1. کحل البصر، ص 58.
2. بحارالأنوار، ج 16، ص 224.
3. همان، ص 225.
منبع:مجله نامه ی جامعه شماره 44 – 43