نویسنده:محمد فولادی *
فرایند اخلاقی شدن رسانه
نقش رسانه ها در تعمیق و گسترش اخلاق بسیار حائز اهمیت است. رسانه های همگانی و ارتباط جمعی، در ایجاد نشاط، شور، شوق و مشارکت همگانی در اخلاقی سازی جامعه و وارد کردن اخلاق در خصوصی ترین محیط زندگی افراد نقشی بی بدیل ایفا می کنند. به گونه ای که با رسانه ای شدن اخلاق، عموم مردم درک عینی و ملموسی از اخلاق به دست خواهند آورد. از این رو، می توان مهم ترین فرایند رسانه ای شدن اخلاق را در رسانه چنین بر شمرد:
1.رسانه ها گزارش ها، رویدادهای سیاسی و اصول اخلاقی را از طریق رسانه ها و در قالب های گوناگون خبری، گزارش، فیلم، سریال، و …ارائه می دهند؛ چیزی که از نظر اکثر شهروندان و نخبگان سیاسی، به ویژه در مواردی که اکثر مردم از دسترسی مستقیم به آنها محروم هستند، واقعیت محسوب می شود.
2.رسانه های همگانی، گاهی اوقات به شیوه های گوناگون تحلیل، گزارش، خبر، تفسیر، فیلم، سریال، گفتگو، داستان، رمان، طنز، مقاله، و …نمونه های بسیار گزینشی و خاصی ارائه می کنند. موضوعات خاص اخلاقی را اشاعه و یا امور اخلاقی را برجسته می سازند. همچنین برخی شخصیت ها را بیشتر از سایران مورد توجه قرار می دهند، گاهی نیز با برجسته سازی موضوعات در عرصه اخلاق اجتماعی و یا برخورد منفی با برخی مقولات غیراخلاقی در ضمن سریال، فیلم و …آن را در سطح رسانه و جامعه نهادینه می سازند. تأکید بر اصول اخلاقی و برجسته سازی و ترویج آن، در قالب و سوژه های گوناگون، موجب اخلاقی سازی رسانه هاست.
3.رسانه ها در بسیاری موارد، در باب موضوعات و مباحث اخلاقی جهت گیری می کنند و موضع خود را به عنوان خواست و مطالبات عمومی مطرح می کنند. برای مثال، موضع گیری منفی در قبال فرد سیگاری که سرانجامی جز گرفتاری، مشکلات زندگی و بیماری و …ندارد، و یا موضع گیری در خصوص یک رفتار ضد اخلاق اجتماعی از جمله این موارد است؛ زیرا رسانه ها خود را ناظر و نگهبان جامعه می دانند و نسبت به بعضی موضوعات اخلاقی موضع منفی به خود می گیرند. البته گاهی هم در نقش خود مبالغه می کنند. رسانه ای شدن اخلاق، همچون رسانه ای شدن «سیاست»، و «دین»، اخلاق، سیاست و دین را در جامعه نهادینه می سازد.
4.منطق رسانه ها و شیوه ی ارائه برنامه های رسانه ای، منطق تجاری و صنعتی است. محدودیت های ساختاری، ارتباط رسانه ای را با اهداف رایج فعالیت های تجاری می آمیزد. البته، در منطق تجاری، می توان عواطف و احساسات را در عرصه اخلاق تحریک کرد یا حداکثر سود مادی را در عرضه سیاست مورد توجه قرار داد. آنچه در قلمرو عمومی و اخلاقی مهم تلقی می شود، مهارت برقراری ارتباط یا مخاطب، تحریک عواطف و احساسات او و نهادینه کردن اخلاق، آشنا ساختن مخاطب با مفاهیم و مقولات اخلاقی است. این گونه مقولات و مفاهیم را می توان در قالب سخنرانی، نمایش، تصویر، فیلم، داستان، طنز، گزارش، خبر و …ارائه نمود. همه اینها ویژگی های معمولی زبان رسانه های تجاری است.(1)
برای رسانه ای شدن اخلاق باید اصحاب رسانه ها، کارگردانان، مجریان، داستان نویسان، فیلم نامه نویسان، گزارشگران، نویسندگان، خبرنگاران و حتی سیاسیون و شخصیت های برجسته
خود را با این قالب های رسانه ای هماهنگ سازند تا بتوانند اخلاق را در جامعه نهادینه و رسانه ای نمایند.
همچنان که بازیگران سیاسی رویدادی را به وجود می آورند تا به کمک آن بتوانند توجه رسانه ها را به خود جلب نمایند، و پیام و شخصیت سیاسی خویش را کانون توجه رسانه ها قرار دهند، باید رسانه ها در سریال ها، فیلم ها، داستان ها، حوادث تاریخی، گزارش ها و …با برجسته سازی مقولات اخلاقی و با تحریک عواطف و احساسات، مخاطبان را به خود جلب و در خصوص رفتارهای ضد اخلاقی، نابهنجار و ناشایست موضع گیری منفی نموده و اجماع عمومی را به سمت و سوی اخلاقی اسلامی و دینی، تحریک، حساس و جذب نمایند. در واقع، اصحاب رسانه ها باید با بهره گیری از شیوه های مطلوب در ارتقای سطح اخلاق و عفت عمومی تلاش نمایند و از شگردهای گوناگون جذاب و مخاطب پسند، در پی نهادینه کردن اخلاق در جامعه برآیند.
موانع اخلاق رسانه
1.ابهام در ارزش ها
ارزش های اخلاقی در محدود ی اصول و چارچوب ها، روشن و قاطع هستند. اما در جامعه آنچه رخ می دهد، رفتار عینی و جزیی است. پدیده های جزیی شوون و ابعاد گوناگون دارند و هر بعد به نوبه ی خود، دارای حکمی خاص است. از اینجاست که یک رفتار کوچک، گاه احکام و ارزش های متفاوت می یابد و میان ارزش ها تعارض و چندگانگی رخ می دهد. به عنوان مثال، ارسال یک خبر و پخش یک فیلم، و یا نگارش یک مقاله جنجالی، گروهی را بهره مند می کند و دسته ای را زیان می رساند. با آنکه برخی هتک می شوند، اما جامعه را هشیار می سازد؛ در همان حال، ممکن است آثار مثبت در اقتصاد به بار آورد، سیاست کور را دچار تزلزل کند و … .بدین ترتیب، ممکن است برخی اصولِ کلی روشن و قاطع، در مواجهه با واقعیت عینی به ابهام گراید؛ زیرا رسانه با مکانیسم های خاص خود و به دلیل سر و کار داشتن با پدیده های جزیی و گستردگی تأثیر آن، این اصول را با ابهاماتی موجهه می سازد. این زمانی است که رسانه ها خود را پایبند و مقید به اخلاق ندانند؛ زیرا وقتی پای اخلاق و تعهد اجتماعی در کار نباشد، هر کس
خود را مجاز می بیند با کمترین بهانه، به حریم ها نزدیک شده و مرزهای اخلاقی را زیر پا گذارد.(2)
2.ضرورت های حرفه ای
عموماً در جوامع غربی اصحاب رسانه ها، به دلیل اینکه در خدمت بنگاه ها و سازمان های سیاسی و اقتصادی و…قرار دارند، درصدد کسب شهرت، جذب مخاطب پر شمار و بی شمار و نفوذ در میان آنان هستند تا سازمان به هدف اصلی خود، که ارتباط با مردم است، دست یابد. چنانچه رسانه نتواند مخاطب جذب نماید، سازمان در نیل به اهداف خود ناکام خواهد ماند. این مسئله ممکن است موجب ورشکستگی و از هم پاشیدگی سازمان و از دست دادن شغل اصحاب رسانه گردد. از این رو، در حرفه اصحاب رسانه، بالا بردن شمارگان در مطبوعات، شنوندگان و بینندگان در رسانه های صوتی ــ تصویری و جذب آنان، یک اصل مهم وحیاتی است. آنان با شگردها و ترفندهای گوناگون درصددند به این مهم نائل آیند، هر چند حریم خصوصی افراد نادیده گرفته شود و یا آبروی کسی مصرف داشته باشد و یا گفتن دروغی لازم باشد.(3)
اما در جوامع غیر سکولار و دینی باید معیار، رعایت شئونات اسلامی، دینی، اخلاقی، فرهنگی و تهیه برنامه های فرهنگ ساز و پر مایه و در عین حال، مخاطب پسند باشد. هر چند اصل در این جوامع باید پایبندی به هنجارهای حاکم بر جامعه دینی، رعایت مصالح اجتماعی و ملی باشد، ولی ضرورت حرفه ای ایجاب می کند که محتواها و برنامه هایی تهیه، تدارک و ارائه شود که دست کم بخش عمده آنها، در عین عدم تعارض با مبانی دینی، فرهنگی و اخلاقی، مقبول و مورد پسند جامعه باشد.
3.فعالیت در محیط رقابتی
در دنیای فعالیت گسترده غول های بزرگ رسانه ای که هر یک میلیون ها دلار هزینه می کنند تا بر رقبای خود در عرصه بین المللی چیره گردند و حتی در یک کشور، رسانه ها در مقابل هم رقابت می کنند، در چنین فضایی، رسانه ها بیشتر در فکر «غلبه بر رقیب»، «کسب شهرت» و «جذب مخاطب» هستند. طبیعی است که از منظر دینی، این کار به نوعی امری غیراخلاقی است؛ زیرا در فضای رقابتی، همواره هدف کسب شهرت و جذب مخاطب خواهد بود، هر چند به بهای پایمال شدن اصول اخلاقی باشد!
اما رسانه ها درجامعه اسلامی، باید ضمن پایبندی به اخلاق دینی، حرفه ای و پاسداشت فرهنگ، آداب و رسوم ملی و دینی، برنامه هایی با محتواهای غنی، ماندگار، پر مایه و مبتنی بر فرهنگ ملی و دینی با جذابیت بالا تهیه نمایند. به گونه ای که قدرت رقابت با برنامه های رسانه های رقیب و بیگانه را داشته باشند. به عبارت دیگر، جذابیت، قدرت رقابت و محتوای غنی و در عین حال، پایبندی به اصول اخلاقی، اصلی مهم و حیاتی رسانه های دینی است.
4.سود محوری
به دلیل وابستگی رسانه ها به سازمان ها و کارتل های بزرگ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و …و یا افراد ثروتمند، سودزایی یکی از محوری ترین اهداف رسانه های جوامع غربی و سکولار می باشد. یکی از مهم ترین معیارهای موفقیت رسانه ها در این جوامع، افزایش شمارگان و جذب مخاطب با هد ف سود و فروش بیش تر و بالاتر است. از این رو، برای تحقق این هدف، هر کاری که سودآور باشد، مجاز شمرده می شود، هرچند سودآوری منجر به پایمال شدن ارزش های اخلاقی و اصول انسانی شود.
طبیعی است که در یک جامعه دینی و اسلامی، این اصل در بسیاری موانع با پایبندی به اصول اخلاقی همساز نیست. منفعت طلبی و سودمحوری بسیاری اوقات با حفظ اصول اخلاقی در تعارض است. اما در یک جامعه دینی اصل، رعایت اصول و معیارهای اخلاقی است، هر چند برنامه ها و محتواهای ارائه شده در رسانه ها نباید بر خلاف پسند و ذوق مخاطبان باشد؛ یعنی برنامه های جاذب غنی، پر محتوا و مطابق با اصول اخلاقی و …باشد.
5.تحمیل و ارضای نیاز کاذب و مصرف گرایی در جامعه
یک اصل بنیادین در جوامع سرمایه داری و سکولار، ارضای نیاز و حداکثر مصرف است. رسانه ها نیز در این جوامع لاجرم همواره از این اصل پیروی می کند. به نظر مازکوزه رسانه ها به کار «فروش» یا تحمیل یک نظام اجتماعی کلی که در آنِ واحد، هم سرکوبگر و هم دلپذیرتر است مشغول اند. نقش اصلی رسانه ها در این میان ابتدا، برانگیختن و سپس ارضای نیازهای کاذبی است که در نهایت، منجر به همانند گرایی و ادغام گروه هایی که هیچ منافع مشترک مادی با یکدیگر ندارند، در یک جامعه تک ساحتی می شود.(4)
آدورنو و هورکهایمر، به صراحت بیان می کنند که همگانی شدن فرهنگ و هنر فقط یک معنا دارد: هنر، تابع قوانین بازار می شود. پس چون تولید کالای فرهنگی، تحت شرایط قواعد بازار قرار دارند، بر اساس بت وارگی کالاها، سلطه ارزش مبادله بر ارزش مصرف و نیز تحمیل نیازهای کاذب بر نیازهای واقعی عمل می کند. بنابراین، در صنعت فرهنگ سازی، به همه چیز فقط از یک جنبه نگریسته می شود:
اینکه هر چیزی باید برای دستیابی به چیز دیگری مورد استفاده قرار گیرد. هیچ شیئی واجد ارزش ذاتی نیست، بلکه فقط تا آن حد ارزشمند است که قابل مبادله باشد. در واقع، آن بخشی از دریافت و مصرف کالای فرهنگی که می توان آن را ارزش مصرف نامید، جای خودش را به ارزش مبادله می دهد. مصرف کننده به ایدئولوژی صنعت تولید، بدل می شود که فرار از نهادهای آن برای وی ممکن نیست.(5)
از این رو، او نتیجه می گیرد که توجه فزاینده شرکت های ارتباطی به بازار، بدین معنی است که حاصل کارکرد آنها، فقط به منظور کسب بیشترین درآمد تبلیغاتی و پشتیبانی از فعالیت سرمایه داری تولید است. تنها هنری که از دست آنها بر می آید، این است که مخاطبان خود را دستخوش وسوسه دلنشین مصرف نمایند. از نظر هابرماس،
محتوای اطلاعاتی این رسانه ها، دارای مخرج مشترک پست ترین نوع سرگرمی هاست: ماجرای پر تحرک، موضوعات کم اهمیت، تحریک احساسات و …آنچه مدنظر این رسانه هاست، چیزی بیشتر از تسلیم مخاطبان به آموزش های اجباری و ملایم در مصرف مداوم نیست.(6)
لازم به یادآوری است که ایجاد و نیز تحمیل نیازهای کاذب و مصرف گرایی صرف از منظر دین اسلام هرگز شایسته نیست؛ زیرا ممکن است با عدم پایبندی با اصول اخلاقی همراه باشد. قرآن کریم در این زمینه می فرمایند: «یا بَنیِ آدمَ خُذَوا زَینَتَکُم عَندَ کُلَّ مسجِدٍ و کُلُوا و اشرَبُوا وَ لا تُسرِفُوا انَّهُ لا یُحِبُّ المسرفین» (اعراف: 31) بهره گیری از زیور آلات حتی در مساجد سفارش شده است، ولی استفاده در خوراکی و آشامیدنی ها باید متعادل و خارج از قاعده نباشد. همچنین از پیروی با اسرافکاران نهی کرده، می فرماید: «ولاتطیعوا امر المسفرین» (شعرا: 151). همچنین در خصوص انفاق از اسراف و تبذیر نهی شده، به اعتدال سفارش شده است: «والّذینَ اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یفتروا و کان بین ذلک قواماً» (فرقان: 72)
پی نوشت ها :
*عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی(قدس سره).
1.ر.ک به: علی اکبر فرهنگی، ارتباطات انسانی، ج اول، ص 76
2.مجموعه مقالات، رویکرد اخلاقی در رسانه ها، ص 17
3.همان، ص 18
4.دنیس مک کوایل، همان، ص 135
5.ماکس هورکهایمر، «عقل علیه عقل، ترجمه یوسف اباذری و دیگران»، مجله ارغنون 15، ص 35
6.فرانک وبستر، نظریه های جامعه اطلاعاتی، ترجمه اسماعیل قدیمی، ص 220
منبع:نشریه معرفت اخلاقی، شماره 3