نویسنده:اکرم حسین زاده-محمد احسان تقی زاده
مسلماً برای جوانان درآستانه ی ازدواج سؤالات بسیارمهمی پیرامون این قضیه وجود دارد.
ازدواج در چه زمانی باید صورت گیرد؟چه علائم و نشانه هایی دلیل بر فرارسیدن زمان ازدواج است؟چه موانعی برسرازدواجِ به موقع جوانان وجود دارد؟عواقب تأخیر ازدواج چیست ؟به دنبال چگونه همسری باید بود؟چرا پسر از دختر خواستگاری می کند؟ملاک های انتخاب یارخوب چیست؟
دراین فصل درپی پاسخ گویی به این سؤالات برآمدیم.
2-1رشد و بلوغ
برای قبول هرمسئوولیت و وظیفه،آمادگی ها و زمینه سازی هایی لازم است.در ازدواج نیز پسر و دختر باید به مراحل رشد رسیده و شایستگی پذیرش این امر را یافته باشند.
رشد به سلسله تغییرات کمی و کیفی درابعاد جسمی،روانی ،فکری،اجتماعی و اخلاقی اطلاق می شود تا از طریق این تغییرات،فرد در حالت تعادل بتواند در مسیر کمال گام بردارد.
2-1-1رشد جسمانی و جنسی
منظور از بلوغ جسمی،تکامل بدن «ارگانیسم»می باشد به گونه ای که رشد قد و قامت،استخوان بندی و سایراعضای بدن به کمال خود برسد.بلوغ و رشد جسمانی در پسران و دختران عامل مهمی در آمادگی برای ازدواج است.رشد جسمی در دو جنس متفاوت است و حدود آن فرق می کند.حدود رشد جسمی پسران از هفت تا بیست سالگی وبرای دختران از نه تا بیست سالگی است.بلوغ جنسی به معنای رسیدن به مرز سن تولید مثل و شهوت جنسی است.مهم ترین مشخصات بلوغ جنسی و شرعی که تقریباً همزمان شروع می شوند،احتلام درپسران و عادت ماهانه دردختران و تغییر قیافه ی آنان است.دختر و پسر از این به بعد«مکلف»شده و شرعاً موظف به انجام تکالیف و عبادات می شوند.(1)
بعد از«بلوغ جنسی»رشد جسمی ادامه دارد و به تدریج جوان از نیرومندی و قوت خاصی برخوردار می گردد تا سن هیجده سالگی که به نیرومندی معتدلی
می رسد.رشد قد و قامت،و رشد عرضی بدن نیزادامه پیدا می کند.در سن بیست و چهار سالگی ،رشد طولی انسان به نهایت خود رسیده و دیگر متوقف می شود.
2-1-2رشد عاطفی -روانی
بارسیدن به رشد عاطفی جوان می داند چگونه با دیگران به خصوص خانواده و همکارانش ،سازش کند.درک می کند که انتظارات اجتماع ازاو چیست و تا اندازه ی زیادی قادراست خود را با این توقعات تطبیق دهد .همچنین آماده ی قبول مسئولیت است و نسبت به محدودیت های خود آگاهی دارد.
یکی از مهم ترین شاخصه های رشد،مقدار و چگونگی رشد عاطفی است.مثلاًشخص ممکن است سی یا چهل سال عمرکرده باشد،ولی از لحاظ رشد عاطفی عقب مانده محسوب شود.چنین شخصی قدرت کنترل احساسات و عواطف خود را ندارد و در نتیجه زندگی زناشویی او مختل می شود.وراثت،شرایط زندگی،عوامل فرهنگی و تأثیرات محیطی و اجتماعی در چگونگی رشد روانی فرد مؤثرند.
شخصی که به رشد عاطفی رسیده است ،درمورد همسر و فرزند و دوستان و مشکلات زندگی،نظریه ی واقع بینانه ای دارد.او دارای فلسفه ی زندگی معینی است که براساس آن می تواند از بحران های دایمی زندگی جلوگیری کند.او به پیشرفت های فعلی خود متکی است و زیاد به گذشته خود ،هرچند هم با شکوه بوده باشد،اتکا ندارد.درضمن،به مطالبی از قبیل امورجنسی ،عشق،ازدواج و تربیت کودک با روشن فکری می نگرد.(2)
مهم ترین مشخصات بلوغ روحی و عاطفی رویش خواسته های جدید،تبادل و انبساط عاطفی ،اعتماد به نفس و احساس عزت نفس است.
2-1-3رشد عقلی
مسئله ی مهم دیگر رسیدن به بلوغ فکری است؛براساس طرز تفکر است که فلسفه ی زندگی و ایده ی اصلی انسان ریخته می شود.منطقی فکر کردن و عمل نمودن ،قدرت تجزیه و تحلیل مسائل ،عدم اتکا به عقاید دیگران،بالا رفتن قدرت تصمیم گیری از نشانه های بلوغ فکری است.
عقل ازدیدگاه اسلام موجب شناخت خداوند می شود.اسلام نیروی تعقل را درانسان فطری دانسته که عواملی همچون محیط،جامعه،تعلیم و تربیت در پرورش آن نقش دارند.حضرت علی (ع)می فرماید:عقل غریزه ای است که تجربه آن را افزونی می بخشد.(3)
2-1-4رشد اجتماعی
رسیدن به رشد اجتماعی ازعوامل موفقیت در زندگی مشترک است.جوان خواهان استقلال و همکاری است و اشتغال یکی از عوامل مهم دراستقلال بخشی او محسوب می شود.چرا که با پذیرش نزد دیگران احساس خود ارزش مندی و موفق زیستن تقویت شده و تأثیر این امر در روابط درست بین فردی مشهود خواهد بود.
مهم ترین مشخصه های بلوغ اجتماعی مسئولیت پذیری،احساس خوشایند از ورود به اجتماع بزرگ سالان و هم سالان و توانایی تدبیر درامور اقتصادی خود به صورت مستقل که معمولاًپس از بلوغ جنسی و بلوغ شرعی در حدود هیجده سالگی حاصل می شود.
رشد اجتماعی رابطه ی نزدیکی با رشد عاطفی دارد.درخانواده های گسسته که پدر و مادر یا هردو به عللی از جمله مرگ یا طلاق نزد فرد نباشند ،رشد عاطفی و اجتماعی مختل شده یا به کندی صورت می گیرد.(4)
2-2احساس نیاز به ازدواج
احساس نیازمقدمه ای است برای رفع و ارضای نیاز.کسی که خود را عاقل دهر می پندارد،هرگزعالم و عاقل نخواهد شد مگر این که احساس نیاز به یادگیری و تحصیل نماید.کسی که خود را از ازدواج بی نیاز می بیند،ممکن است دلایل اقتصادی ،جسمی یا روحی و اجتماعی برای خود داشته باشد.
اما گاهی اکثر شرایط محرز شده است ولیکن فرد،حاضر به ازدواج نیست.این عدم احساس نیاز به ازدواج یکی از موانع عمده برسرراه ازدواج جوانان می باشد که به آن خواهیم پرداخت.
جوانی که احساس نیاز به ازدواج می کند،هم خود را از تنهایی می رهاند و هم در جهت تکوین شخصیت و سامان دهی فکری و مالی خود گام برمی دارد.این چنین جوانی علی رغم مشکلات متعدد،مسؤولیت سنگین زندگی خانوادگی را بر دوش می کشد و مشفقانه و دلیرانه درجهت سامان دهی نظام خانواده حرکت می نماید.فردی با این خصوصیات و با توکل،صبر،خرد و مهرورزی به جای ناله کردن ازهزار شب تاریک،چراغی را برمی افروزد و درسایه ی این نور و شمع مشتعل پروانه وارعشق می ورزد و بسان باغبانی صبور،گل ها را آبیاری کرده و به رشد می نشاند.
باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
موانع عمده ی ازدواج جوانان که باعث بالا رفتن سن ازدواج شده است،عبارتند از:
-نداشتن هدف درزندگی
-طولانی شدن دوران تحصیل
-سنگینی مهریه و مخارج عقد و عروسی
-تشریفات وافراط در جهیزیه ی دختران
-سخت گیری برخی پدران ومادران
-مشکل پسندی برخی از دختران و پسران
-ترس از بچه دار شدن
-تنگنای مالی
-نداشتن شغل ودرآمد مخصوصاً برای آقایان
-چشم وهم چشمی
-نداشتن مسکن
-اعتیاد پسران
-انحرافات جنسی در برخی از پسران ودختران
چنین مسائلی که عمدتاً ناشی از آسیب های اجتماعی -فرهنگی جامعه است ،باعث احساس عدم نیاز به ازدواج به صورت غیرطبیعی شده است تا جایی که فرد علی رغم وجود نیاز به این امر،مجبور است مدت زیادی راصرف رفع موانع بنماید.مسلماً تأخیر ازدواج تا فراهم آمدن تمام یا حداکثر شرایط مطلوب ،پیامد ها وضررهای جبران ناپذیری برای جوان و جامعه به همراه دارد.از دست دادن شورو نشاط جوانی که لازمه ی استحکام روابط زن و شوهراست،سرخوردگی و احساس ناتوانی برای ازدواجِ به موقع ،احساس حقارت و عقده های روانی از عواقب آن است.
احساس عدم نیاز به ازدواج به صورت واقعی ،زمانی است که با حصول شرایط نسبی ،جوان میل و رغبت به این امر را ندارد.وجود مشکلات روحی و روانی،برخورد با افراد شکست خورده،وجود ناتوانی های جسمی و جنسی باعث می شود که جوان نتواند به راحتی تصمیم گیرد.تحقیقات نشان می دهد اکثر افرادی که حتی
شرایط ازدواج برایشان فراهم است،براثراضطراب و ترسی که ناخود آگاه در وجود آن ها نهفته است از ازدواج سرباز زده و بیشتربه نکات منفی و شکست فکر می کند.(5)
چنین مسایلی
همچون سرطان،بلای جان نگرش های صحیح و واقع گرایانه مرد و زن نسبت به همدیگرشده است.جملاتی نظیر«تمام مردان سرو ته یک کرباسند»ویا«تمام دختران این چنین و آن چنانند»همگی حکایت از یک فرافکنی دارد.فرافکنی(6)درزبان روانشناسی یعنی تعارضات درون و انگیزه های خود را بیرون ریختن و آن ها به طورناخود آگاه به دیگران نسبت دادن.مکانیسم فرافکنی در بیماران روانی از کنترل خود آگاه خارج می شود که اهمیت خاصی در هذیان های توهم آمیزپیدا می کند.(7)
فرافکنی موجب خطا درقضاوت می شود.برای تعدیل آن لازم است که فرد به انتقاد سالم ازخود بپردازد .چنین فردی دیگران را متهم می کند و تهمت های ناروا به همه نسبت می دهند.افرادی که دایماً ازدواج کردن را غیرعقلایی و عامل بدبختی می دانند و تمام مردان و زنان را به باد اتهامات اخلاقی می گیرند ،درواقع تمایلات درونی خود را به آن ها نسبت می دهند.(8)
2-3ملاک های انتخاب همسر
مهم ترین مسئله ای که هرجوان درطول زندگی با آن روبه رو است،مسئله ی انتخاب شریک زندگی است.بیشترین مشکلاتی که درزندگی خانوادگی به وجود می آید،به خطای انتخاب و عدم سنخیت وکفویت همسران بر می گردد.قرآن کریم تأکید بروجود سنخیت بین همسران را با بیانی زیبا آورده است:«الطَّیِّبات للطَّیِّبینَ والطَّیِّبون للطَّیِّباتِ»(9)زنان پاک و مردان پاک برای یکدیگرند.
درانتخاب همسرباید اختیار و آزادی باشد.ازدواج اگرهمراه با خواست درونی دو طرف انجام شود ،بنیانش محکم تر است.و در صورتی که یکی از دو طرف با بی میلی و عدم رضایت ،به ازدواج تن درداد،احتمال موفق بودن این نوع ازدواج کم است.
ازدواج یکی ازعظیم ترین تصمیم گیری ها و مهم ترین انتخاب های دوران حیات انسان است.دو فرد که تصمیم برزندگی مشترک دارند،باید ازحداقل «تناسب فکری ،اخلاقی ،رفتاری ،جسمی و خانوادگی »برخوردار باشند تا بتوانند به حسن زندگی و رشد نفسانی خویش کمک کنند.
از طرف دیگر«فرزندان»که محصول همین ازدواج هستند،باید در محیط مناسب و مشترک این دو نفررشد نمایند و از آنها تأثیرنیکو بپذیرند و تحت تربیت زوج هماهنگ و همگون باشند.به همین لحاظ است که«دقت در ازدواج»و در«انتخاب همسر»توصیه شده است.(10)
به طورکلی ملاک های انتخاب همسر،تناسب و تفاهم دردو بعد فردی و خانوادگی است:
2-3-1بعد فردی
2-3-1-1ایمان و اخلاق
نظام زندگی ما ،نظام باورهاست؛انسان ها براساس باورهایشان عمل می کنند؛ماهمانیم که باور داریم.
باور و ایمان یک مسأله ی درونی و قلبی است.زن و شوهر هماهنگ در باورها می توانند بال همدیگر باشند و درکشاکش مسایل زندگی یک پارچه و به سمت مسیر واحدی ،سیرنمایند.
ناهماهنگی و ناهمگونی درایمان و اخلاق،هرگز زن و مرد را به مقصد نهایی نمی رساند.از موارد بسیار نادری که در تاریخ بشری سراغ داریم بگذریم،توافق درایمان و اخلاق یک اصل و قاعده درنظام زناشویی است.
همسری که دین دارباشد،با شوهردین دار می تواند به زندگی دل ببندد و به وظایف دینی خود درست عمل نماید.ناسازگاری درایمان و اخلاق به مرور زمان تبدیل به توهین های کلامی و خشونت های رفتاری و نهایتاً جدایی و طلاق عاطفی و سپس شرعی و قانونی می گردد.
ابراهیم همدانی می گوید:درباره ازدواج نامه ای به امام باقر (ع) نوشتم.حضرت به خط خود جواب دادند:حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند:«با کسی که ازاخلاق و دینش رضایت دارید،ازدواج کنید»(11)
مردی به حضرت امام حسن (ع)عرض کرد:دختری دارم.به نظر شما با چه کسی وصلت کنم؟فرمود:«با کسی که متقی و با ایمان باشد،چه اگر او را دوست بدارد،مورد احترامش قرار می دهد و اگر دشمنش بدارد،به وی ستم نمی کند.»(12)از این حدیث استفاده می شود تنها ملاکی که نه تنها با گذشت زمان درمعرض زوال قرار نمی گیرد،حتی دامنه ی اثرگذاری آن بر دوستی ها و دشمنی ها سایه می افکند،دین و اخلاق است.دین داری سایرعوامل را تحت کنترل در آورده و اجازه ی تخطی به فرد نمی دهد.
حسین بن بشار واسطی به حضرت رضا(ع)نامه ای نوشت که یکی از بستگانم درخواست وصلت با من دارد ولی بد اخلاق است.حضرت در جواب فرمود:«اگر اخلاقش بد است ،با او ازدواج نکن»(13)
تناسب و شباهت درعقاید مذهبی به قدری درسعادت کانون زناشویی اهمیت دارد که روان شناسان ازدواج دو نفراز مذاهب مختلف را معمولاً غیرعاقلانه می دانند.دلایل این نظریه بسیار است.در وهله ی اول ،اگر تنها یکی از دو همسر به عقاید مذهبی خود با ایمان کامل پای بند باشد ،امکان اختلاف نظر در این مورد زیاد خواهد بود.به علاوه آنچه که دراین زمینه اهمیت دارد،تربیت کودکان برحسب عقاید مذهبی بخصوص است .مثلاًدر صورتی که پدر مسلمان و مادر مسیحی باشد و هر دو
به اعتقادات دینی خود پای بند باشند ،هریک سعی خواهند داشت که کودکان خود را براساس قوانین مذهبی خود پرورش دهند و این سبب بروز اختلافات خانوادگی خواهد شد .یکی دیگر ازمشکلات ازدواج افرادی که دارای مذاهب مختلفند،مخالفت اولیای آنهاست.زیرا این مسأله،اغلب باعث جدایی جوان از پدر و مادر خود می شود و بعد ها ممکن است هریک از طرفین،تقصیر این جدایی را به گردن همسرخود بیندازند.تحقیقات وسیع نشان می دهد اختلافات عقیدتی،مذهبی و ارزشی زوج ها می تواند زمینه ساز مشاجرات و نارضایتی های زناشویی گردد.(14)
اسلام ازدواج دائم با اهل کتاب را جایز نمی داند (15)و این بدان خاطر است که مذهب در تداوم حیات زناشویی نقش اساسی دارد و اختلاف مذهبی مسأله آفرین است .
2-3-1-2تناسب سنی
رعایت شرایط سنی درتأمین آرامش روحی دو طرف می تواند تا حدود زیادی در عفت و پاکدامنی آنها مؤثر باشد.تناسب دررابطه ی سنی زوجین باعث می شود تا با درک بهتر،اختلاف در درک و فهم ،سبب از هم پاشیدگی خانواده نشود.انجام هرامربه موقع و زمان مناسبش پسندیده است،ازدواج نیز از این امرمستثنی نیست.
امام صادق (ع)می فرمایند:روزی رسول اکرم (ص)به منبررفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود :(ای مردم!جبرئیل از پیشگاه الهی نزد من آمد و گفت :دختران بکرمانند میوه ی درختند.موقعی که می رسد،اگر چیده نشود ،اشعه ی آفتاب فاسدش می کند و وزش باد آن را پراکنده می سازد.همچنین دختران وقتی به سن بلوغ رسیدند
و مانند زنان درخویشتن تمایل جنسی احساس نمودند ،باید شوهر اختیار کنند و اگر همسرنگیرند ،ازفساد ایمن نیستند،چه آنکه بشرند و بشرازخطا و لغزش مصون نیست.»(16)
تشبیه دختران به میوه که هنگام رسیدن باید چیده شوند ،نشان می دهد که دختر زمان معینی برای ازدواج دارد که اگر دیرتر ازدواج کند،از لحاظ روحی و جسمی آمادگی های خود را از دست خواهد داد.
معمولاًافرادی که در سنین بالا ازدواج می کنند،کمتربا همسر خود سازگاری دارند و در امر«تربیت فرزندان»نیز ناموفق ترند،زیرا محرومیت های روحی و عقده های روانی ،از دست دادن جذابیت و شادابی و نشاط،مانع آسایش روانی لازم و صبر و بردباری مادرانه و پدرانه است.
توصیه به تزویج به موقع دختران به خاطر ظرافت و لطافت آنان و حفاظت از این موجود انسانی ،ارزش مند است.توصیه به تزویج پسران در موقع خود ،به خاطرشدت تمایلات جنسی و جلوگیری از انحرافات جنسی و اختلافات رفتاری درآنان است.بین بالا رفتن سن با افزایش توقعات و ناسازگاری های رفتاری و کاهش شور و عشق ،رابطه ی معنا داری وجود دارد.
با درنظرگرفتن تمام شرایط فرهنگی،اجتماعی و اقلیمی بهترین سن برای ازدواج پسران ،بیست و پنج تا سی سالگی و برای دختران ،هیجده تا بیست و پنج سالگی پیشنهاد می شود.
بهترین فاصله سنی پنج تا هفت سال است .درشرایط خاص و با وجود معیارهای مطلوب دیگراین فاصله از دو تا ده سال در نوسان خواهد بود .البته سن
تنهاملاک برای انتخاب همسرنیست،بلکه در کنار آن رشد فکری ،عاطفی ،اجتماعی و معنوی از جمله مهم ترین ملاک های گزینش همسر است.
با توجه به رشد هوشی و پراکندگی آن درسطح جوامع انسانی و اختلاف بهره ی هوشی افراد با یکدیگر،باید اذعان داشت که هستند افرادی که در سنین بیست و پنج یا سی سالگی و یا بیشتر اعم از دختر و پسر دارای درک و فهم وتوانایی بیشتر از هم سالان می باشد ودرمقابل،بعضی بنا به دلایل ژنتیکی و تربیتی کودک بیست ساله،سی ساله یا چهل ساله اند.
بنابراین بهره هوشی و بالا بودن توانایی فهم و درک مسایل پیچیده ی زندگی،تنها منوط به سن افراد نیست،لیکن مسأله ی سن دراکثر موارد یکی از معیار های رشد و توسعه ذهنی ،اجتماعی و جسمی است.
2-3-1-3جسم و زیبایی
«زیبایی »یک امتیاز است که در کنار سایر صفات و معیارها مورد توجه قرار می گیرد به عنوان یک ملاک اساسی محسوب نمی شود.آنچه مهم است،توازن و تناسب بین پسر و دختر از بعد جسمی و جنسی است .
تناسب جسمی از نظر قد،وزن،رنگ پوست،تناسب اندام و زیبایی صورت خواهد بود.این ملاک شاید بیشتر برای پسران در اولویت باشد تا دختران،زیرا برای یک دختر اخلاق خوش مهم تر از قیافه ی زیبای پسر است.به هرحال توجه معتدل و به دور از افراط و تفریط در این قضیه راه گشاست.به شرطی که زیبایی اولین و مهم ترین ملاک انتخاب طرفین نباشد و اگر این چنین شد،سقوط آن بیش از صعود نفسانی زوجین خواهد بود .نقص جسمانی منعی برای ازدواج نیست ولی طرفین باید از آن آگاه و بدان راضی باشند.کفویت دراینجا بدان معناست که دختری با زیبایی متوسط ،نباید دنبال یوسف مصری باشد ویا پسری که دریک حد معمولی است،
دنبال زلیخا بگردد.اصل براین است که زن و مرد یکدیگر را با شرایط جسمی موجود بپذیرند و حتی توصیه شده است به دنبال انتخاب افرادی باشید که از لحاظ بدنی نیرومند و سالم باشند که این امر هم درجلب و جذب زن و شوهر تأثیر دارد وهم در ادامه ی نسل آنها.
رسول اکرم (ص)فرموده است:«زن را برای زیبایی اش به همسری مگیر،چه ممکن جمال زیبا باعث پستی و سقوط اخلاقی اش شود .»(17)
روزی رسول اکرم به پا خواست و به مردم فرمود:«بپرهیزید از گیاهان سبز و خرمی که در سرگین پرورش یافته است.عرض شد:یا رسول اللّه!مقصود از این چیست ؟فرمود:مراد،زن زیبا و خوش رویی است که در خانواده ی بد و محیط فاسد پرورش یافته است.»(18)
چنانچه عامل زیبایی اصل قرار گیرد،می تواند پیامدهای زیررا به دنبال داشته باشد:
1-زیبایی به مرور زمان درمعرض زوال قرار می گیرد اگر مرد به این لحاظ با زنی ازدواج کند ،درطول زمان دچاردلسردی از او خواهد شد.
2-زیبایی امری نسبی است.پس هرقدر فردی زیبا باشد،افرادی زیباتر از او هم وجود دارند و ممکن است با دیدن آنها روح سیری ناپذیر انسان به هوس ییفتد.
3-عدم تناسب در زیبایی و جسم ممکن است به ناتوانایی های جنسی در روابط زناشویی منجرشود.
2-3-1-4فکر و عاطفه
توجه به بزرگترین سرمایه ی انسان یعنی هوش و عقل جهت سلامت نسل و اجتماع مورد توجه پیشوایان اسلام بوده است.سلامت اندیشه موجب سلامت در رفتار و رعایت اعتدال دربرخوردهاست .حیات مسالمت آمیز تابع بلوغ عقلی و فکری است.
از امام باقر(ع)سؤال کردند:مرد مسلمانی را زیبایی زن دیوانه ای مجذوب کرده است،آیا اورا به همسری خود انتخاب نماید؟فرمودند:نه(19)
از ازدواج با احمق (عقب مانده ذهنی)بپرهیزید.زیرا هم نشینی با او مایه بلا و اندوه است و فرزندی که خواهد آورد مهمل و بدبخت خواهد شد.(20)
در جامعه ای که معیارهایش «درست و اصیل»نیستند و زنان ومردان رابا «معیارهای اسلامی»نمی سنجند،به طورقطع پایه های ازدواج سست و بی مایه خواهد بود و به جای آنها معیارهای دیگری که هیچ اثرمثبت درتحکیم روابط عاطفی و معنوی ندارد ،مقبول خواهند افتاد و همین امرموجب خطری بزرگ می شود.(21)
جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی باید درموضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشند این توافق معمولاً برمبنای علایق و طرز فکر قرار می گیرد.طرزفکر،موضوع بسیارمهمی است،زیرا براساس آن «فلسفه ی زندگی»هرفردی ریخته می شود .امام صادق(ع)می فرمایند:«العارفه لا توضعُ الّآ عند العارف»زن فهمیده و فرزانه باید درکنار مرد اهل معرفت قرار گیرد.(22)
ازطرف دیگرنظریات سیاسی می تواند عوامل اختلافات زناشویی شود،زیرا با افراطی بودن یکی و محافظه کاربودن دیگری امکان تصادم افکار زیاد است.البته حتماً نباید نظریات سیاسی دو همسرشباهت کامل به هم داشته باشد ولی صلاح دراین است که از لحاظ عقاید سیاسی در دو قطب کاملاً مخالف قرار نگیرند.مسئله ی مهم دیگر درزناشویی ،توافقی است که زن و شوهر در مورد قضاوت درباره ی مسائل زندگی دارند.مثلاًاگرشوهراهل تقوا و معنویت ،ولی زن اهل دنیا خواهی صرف باشد ،شوهرممکن است ازرویه ی خشک و زیاده از حد مالی زن خود،خسته شود و احساس کند که زنش قدرت درک معنویات و ظرایف زندگی را ندارد.
2-3-1-5تحصیلات و موقعیت اجتماعی
اصولاًهدف زوجین درزندگی مشترک ،رسیدن به کمال روحی وپختگی روانی و خوب ترو بهتر شدن است برای این منظورراههایی وجود دارد که از جمله آنها تحصیلات و مطالعه می باشد.کفویت و تناسب و میزان تحصیلات ،در ایجاد درک و فهم متقابل و تفاهم بیشتر آنها تأثیر دارد.
اما باید دانست سعادت و خوش بختی زندگی زناشویی به مقدار زیادی بستگی به موضوع های کوچک دارد،بدین معنی که مسائل کوچک و به نظرناچیز شخص ،ممکن است باعث عصبانیت وآزردگی همسرش شود.
این عادات به ویژه زمانی جلب توجه می کند که زن و مرد از لحاظ تحصیل و محیط با یکدیگر تفاوت کلی داشته باشند.مثلاًدخترتحصیل کرده که درخانواده ی متمکن و مؤدبی پرورش یافته،ممکن است نسبت به شوهر خود که دارای آداب و معاشرت خاص طبقه پایین اجتماع است ،احساس شرم و عصبانیت کند.
اگرچه شباهت درجه هوش زن و مرد در سعادت زناشویی مهم تر از مقدار تحصیل است،ولی تحقیقاتی دامنه دار دراین مورد نشان می دهد که مدارج تحصیلی نیزدرخوش بختی خانوادگی بسیارمؤثر است.
بنابراین اگریک عضو خانواده دانش آموخته دانشگاه است ولی دیگری تحصیلات ابتدایی دارد،ممکن است سبب ایجاد احساس حقارت و آزردگی شود.این موضوع به ویژه درمورد مردی که همسراو تحصیلات عالی تری دارد ،صدق می کند ،زیرا دراین صورت شوهر ممکن است زن خود را برتر احساس نماید زن نیز به دوستان خود که دارای شوهران تحصیل کرده اند ،رشک ببرد.البته امکان دارد که درعین اختلاف تحصیلی ،زناشویی سعادت مندانه ای هم وجود داشته باشد، ولی بهتر است از ازدواجی که در آن اختلافات تحصیلی، خیلی زیاد است ، برحذر باشیم ،زیرا هرچه زن و شوهر ازجهات مختلف به هم شباهت بیشتری داشته باشند،امکان خوش بختی و سعادت مندی ایشان،افزایش خواهد یافت.
2-3-2بعد خانوادگی(فرهنگی-اقتصادی)
تناسب تفاهم علاوه برابعاد فردی اعم ازباورها،سن ،خلقیات،سطوح زیبایی،تحصیلات ،خواهش ها ،خواست ها،آرزوها ،امید ها ،دغدغه های مادی ومعنوی و….که مجموعاً هویت فردی زوجین راتشکیل می دهد،به عوامل خانوادگی نیزتا حدود زیادی سرایت می کند.هرچند اساس در زندگی زناشویی تفاهم فردی طرفین است ،ولی بی اعتنایی وغفلت از عوامل خانوادگی گاهی زن ومرد را با مخاطرات عاطفی و رفتاری جدی روبرو می سازد وسبب درگیری های متعدد فرد با همسر و خانواده ی همسرش می گردد.مطرح کردن عوامل خانواد گی مؤثر درموفقیت و خوش بختی زوج های جوان ،ملاک برتری آنان از فردی به فرد دیگر یا ازخانواده ای به خانواده ی دیگر نیست.در بینش تکاملی مکتب وحی ملاک برتری به تقوا،علم،عمل ومیزان سودمندی ومفیدبودن فرد برای خلق عبد صالح بودن است.دخترپسری که با هزاران آرزو و نه تنها تن بلکه جان خویش را در اهداف ازدواج به میدان واقعیت های زندگی با کمال میل می آورند،دوست دارند در کنار یکدیگر شادی ،آرامش وپیشرفت روزافزون را تجربه کنند نه استهلاک روحی وغصه و غم ،پریشان حالی ورکود را.
به لحاظ اهمیت تناسب درمسایل خانوادگی در ابعاد اقتصادی اجتماعی ،به طور کلی همخوانی زوجین درامورزیر را مفید و توجه به این موارد را شرط خردورزی می دانیم :
1-عادات وآداب گروهی
2-شأن و موفقیت خانوادگی
3-نوع تربیتی خانوادگی
4-دغدغه هاو توقعات وانتظارات اجتماعی
5-ارزش ها وگرایش های عقیدتی ،فرهنگی وسیاسی
6-سطح ارتباطات وبرخورد های اجتماعی
7-سطح تحصیلات و منزلت خانوادگی
8-سطح ثروت ،درآمد ،مسکن وسایل مختلف زندگی
در پایان این قسمت جا دارد نظرحضرت سجاد (ع)را نسبت به کفو ،به عنوان حسن ختام مطرح نماییم.امام پنجم حضرت باقر(ع)نقل می کنند:پدر با کرامتم حضرت سجاد (ع)در یکی مواقف حج به خانمی برخورد که اخلاق نیکش آن حضرت را جذب کرد؛سؤال کردند :این زن دارای همسر است ؟عرضه داشتند :وی را شوهر نیست.پدرم بدون اینکه حسب ونسب وی تحقیق کند ،ازاو خواستگاری کرد واین خواستگاری منجر به ازدواج با او شد.فردی ازانصاراز داستان آگاه شد.ازدواج به این سادگی برای او بسیار سنگین و گران آمد.به نظر آورد ممکن است آن زن فردی بی اصل و نسب باشد وعلت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.مدتی درمقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است .خدمت امام چهارم رسید و جریان را باآن حضرت درمیان گذاشت که خدا را شکرکه همسر شما از فامیلی معروف و محترم است.امام به او فرمودند:من شما را خردمند تر از این می دانستم که به این امورپای بند باشی ،مگر نمی دانی خداوند عزوجل به برکت اسلام پستی ها را برداشت و نقص ها را جبران فرمود و بزرگواری و کرامت را جایگزین پستی و دئانت نمود ؟اینک درهرموقعیتی که باشد،محترم است واو را پستی نیست ؛لئامت وخست ازآن جاهلیت است وبس (23)
آنچه مسلم است برخورد امام سجاد (ع)مبارزه باتضاد طبقاتی ،شکستن حصارتنگ وتاریک قبیله گرایی و پاک کردن زنگار مادیت ،تکبروخودخواهی از آئینه ی جامعه ی دینی است نه عدم توجه به مسایل کفویت فردی وتناسب های خانوادگی .
بنابراین هم قبیله بودن و همشهری بودن به اندازه ثروت یکسان داشتن ،هم کفوی نیست.بنابرحکم اسلام ،عرب را برعجم ،سپید را برسیاه ،قریش را برغیرقریش امتیازی نیست؛امتیاز به تقواست .ومرد وزن مسلمان با داشتن ایمان،اخلاق ،امانت ،عفت و پاکی طهارت و سلامت هم کفو یکدیگرند، گرچه یکی عرب و دیگری عجم ،یکی شهری و دیگری روستایی،یکی غنی و دیگری فقیر،یکی سپید و دیگری سیاه ،یکی قبیله دار و دیگری بی قبیله باشد .
آنچه مطرح شد،نظرودیدگاه مکتب انسان ساز دین مبین اسلام است،لکن پیچیده شدن انسان ها وجوامع ،بالارفتن سطح زندگی توقعات ومشکلات پیش آمده برای خانواده ها و زوجین و تجربه های پژوهشگران در دادگاه های خانواده و دفاتر مشاوره جملگی حکایات ازاهمیت و دقت درامرازدواج می کند .
پی نوشت:
1-وسایل الشیعه،ج1،باب4.
2-سعید شاملو،بهداشت روانی،ص61.
3-ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج20،ص341.
4-عبداللّه شفیع آبادی،مبانی روان شناسی رشد،ص96.
5-مجله ی عصر جدید،مقاله ی سمینار ازدواج،سال اول،شماره ی اول،آذر70.
6-Projection.
7-حمزه گنجی،روان شناسی عمومی،ص225.
8-همان،ص225.
9-نور(24)/26.
10-فیض کاشانی،الحجه البیضاء،ج3،ص86.
11-کافی،ج5،ص347.
12-طبرسی،مکارم الاخلاق،ص204.
13-کافی،ج5،ص563.
14-ازجمله به تحقیقات هیتور(1985)براتی(1375)مهدویان(1375)می توان اشاره کرد.
15-توضیح المسایل،بحث نکاح.
16-کافی،ج5،ص337.
17-المحجهالبیضاء،ج3،ص85.
18-کافی،ج5،ص332.
19-کافی،ج5،ص354.
20-محمد بن اشعث کوفی،الجعفریات،ص92.
21-رجبعلی مظلومی،با ترکیب مکتبی آشنا شویم،ص120.
22-کافی،ج5ص350.
23-بحارالانوار،ج100،ص374.
منبع:کتاب وصال مهر ورزان