نویسنده: آیت الله سیّدعلی حسینی میلانی
2 . دو جانشین رسول خدا صلى الله علیه وآله
حدیث دوم: «رسول خدا صلى الله علیه وآله دو جانشین را در میان امّت بر جاى نهاد».
با عبارات مختلف و به صورت متواتر از رسول خدا صلى الله علیه وآله نقل شده است که ایشان، دو چیز را بر جاى نهاد و آن دو را به عنوان جانشینان خود در میان امّت معرفى نمود؛ به گونه اى که مسلمانان در صورت تمسّک به این دو جانشین، هرگز گمراه نخواهند شد:
جانشین اول کتاب خدا.
و جانشین دوم اهل بیت و عترت رسول خدا.
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله به مردم خبر داد که این دو جانشین هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در روز قیامت و در کنار حوض کوثر بر ایشان وارد شوند. اکنون برخى منابع این حدیث و عبارات مختلف آن را مى آوریم.
به روایت زید بن ثابت
احمد بن حنبل به اِسناد خود از زید بن ثابت چنین روایت مى کند: رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
إنّی تارک فیکم خلیفتین: کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والأرض، أو ما بین السماء إلى الأرض، وعترتی أهل، بیتی و إنّهما لن یفترقا حتّى یردا علیّ الحوض؛(1)
من دو جانشین در میان شما باقى مى گذارم: یکى کتاب خدا که هم چون ریسمانى، آسمان و زمین را به هم پیوند مى دهد و دیگرى عترت و اهل بیتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
به روایت جابر بن عبدالله انصارى
این روایت را ترمذى به اِسناد خود چنین نقل مى کند: جابر بن عبدالله انصارى مى گوید:
در هنگام حج و در روز عرفه رسول خدا صلى الله علیه وآله را دیدم که بر روى شتر قَصواى خود نشسته بود(2) و این چنین براى مردم سخنرانى مى کرد:
أیّها الناس! قد ترکت فیکم ما إن أخذتم به لن تضلّوا: کتاب الله وعترتی أهل بیتی؛(3)
اى مردم! من در میان شما دو چیز را بر جاى مى نهم که در صورت تمسّک به آن ها هرگز گمراه نخواهید شد: یکى کتاب خدا و دیگرى عترت و اهل بیتم.
ابن ابى شیبه صاحب المصنف نیز به اِسناد خود از جابر بن عبدالله این گونه روایت مى کند:
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
إنّی ترکت فیکم ما لن تضلّوا بعدی إن اعتصمتم به: کتاب الله وعترتی أهل بیتی؛
من در میان شما دو چیز را باقى مى گذارم که در صورت تمسّک به آن ها هرگز پس از من گمراه نخواهید شد: یکى کتاب خدا و دیگرى عترت و اهل بیتم.
به روایت ابوسعید خدرى
ابن سعد، احمد بن حنبل و طبرانى حدیثى را از ابوسعید خدرى روایت کرده اند که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
یا أیّها الناس! إنّی تارک فیکم ما إن أخذتم به لن تضلّوا بعدی، أمرین أحدهما أکبر من الآخر: کتاب الله حبل ممدود ما بین السماء والأرض، وعترتی أهل بیتی، و إنّهما لن یتفرّقا حتّى یردا علی الحوض؛(4)
اى مردم! من در میان شما دو چیز را به جا مى گذارم که یکى از آن دو از دیگرى بزرگ تر است و در صورت تمسّک به آن ها، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد: یکى کتاب خدا که هم چون ریسمانى، آسمان و زمین را به هم پیوند مى دهد و دیگرى عترت و اهل بیتم، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
به روایت زید بن ارقم
ترمذى به اِسناد خود از زید بن ارقم نقل مى کند که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
إنّی تارک فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی، ولن یتفرّقا حتّى یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما؛(5)
من در میان شما دو چیز را باقى مى گذارم که یکى از آن ها از دیگرى بزرگ تر است و در صورت تمسّک به آن ها هرگز پس از من گمراه نخواهید شد: نخست کتاب خدا که هم چون ریسمانى، آسمان و زمین را به هم پیوند مى دهد و دیگرى عترت و اهل بیتم.
این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید که پس از من چگونه با آن ها رفتار مى کنید.
حاکم نیشابورى نیز از ابوطفیل و او هم از زید بن ارقم این گونه نقل مى کند:
رسول خدا صلى الله علیه وآله در بین راه مکّه و مدینه در مکانى که درختان بزرگى داشت، در کنار پنج درخت از مرکب خود پیاده شد و مردم، محوطه درخت ها را جارو کردند، آن گاه رسول خدا صلى الله علیه وآله بعد از ظهر در آن جا استراحت فرمود، سپس نماز گزارد، سپس به سخنرانى پرداخت، آن حضرت در آغاز به حمد و ثناى خداوند پرداخت، مردم را موعظه نمود، هر آن چه را که از طرف خداوند بدان مأمور بود، بیان کرد و آن گاه فرمود:
أیّها الناس! إنّی تارک فیکم أمرین لن تضلّوا إن اتبعتموها، وهما کتاب الله وأهل بیتی عترتی؛
اى مردم! من در میان شما دو چیز را بر جاى مى نهم که در صورت تبعیت از آن ها هرگز گمراه نخواهید شد: یکى کتاب خدا و دیگرى اهل بیت و عترتم.
سپس سه بار فرمود:
أتعلمون أنّی أولى بالمؤمنین ومن أنفسهم؟
آیا مى دانید که من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟
گفتند: آرى.
در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛(6)
هر کس که من مولاى او هستم على مولاى اوست.
همین روایت را باز حاکم نیشابورى نقل مى کند، اما این بار از طریق یحیى بن جعده که او هم از زید بن ارقم روایت مى کند. حاکم این گونه مى گوید:
محمّد بن على شیبانى در کوفه براى من نقل کرد که احمد بن حازم غفارى، از ابونعیم، از کامل ابوالعلاء، از حبیب بن ابوثابت، نقل مى کند که یحیى بن جعده مى گوید: زید بن ارقم براى من این گونه روایت کرد:
روزى به همراه رسول خدا صلى الله علیه وآله به راه افتادیم تا آن که به غدیر خم رسیدیم، آن حضرت دستور داد زیر درختان را جارو بزنیم. آن روز چنان گرم بود که نظیرش را به چشم ندیده بودیم، پیامبر پس از حمد و ثناى خداوند فرمود:
یا أیّها الناس! إنّه لم یبعث نبی قطّ إلاّ ما عاش نصف ما عاش الّذی کان قبله؛ وإنّی أوشک أن اُدعى فاُجیب، وإنّی تارک فیکم ما لن تضلّوا بعده: کتاب الله عزّوجلّ؛
اى مردم! هر پیامبرى که از جانب خداوند مبعوث شده به اندازه نیمى از عمر پیامبر پیش از خود هم نزیسته است. به زودى مرا خواهند خواند و من اجابت خواهم نمود. من در میان شما چیزى را باقى مى گذارم که پس از آن هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداى عزّوجلّ.
آن گاه حضرتش برخاست و دست على علیه السلام را گرفت و فرمود:
یا أیّها الناس! من أولى بکم من أنفسکم؟
اى مردم! چه کسى از خودتان به شما سزاوارتر است؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.
در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛
هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست.
حاکم نیشابورى پس از نقل این حدیث مى گوید:
اِسناد این حدیث، صحیح است، اما بخارى و مسلم آن را نیاورده اند.
ذهبى در تلخیص خود مى گوید: این حدیث، صحیح است.(7)
طبرانى نیز به اِسناد خود این حدیث را از زید بن ارقم نقل مى کند. در نقل او آمده:
رسول خدا صلى الله علیه وآله در روز جحفه از مرکب خود پیاده شد، آن گاه رو به مردم کرد و پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود:
إنّی لا أجد لنبی إلاّ نصف عمر الّذی قبله وإنّی أوشک أن أدعى فاُجیب، فما أنتم قائلون؟
هر پیامبرى به اندازه ی نصف عمر پیامبر پیش از خود، در این دنیا زیسته است، به زودى مرا خواهند خواند و من اجابت خواهم نمود، حال چه مى گویید؟
گفتند: شما خیرخواه ما بودید.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
ألیس تشهدون أن لا إله إلاّ الله وأنّ محمّداً عبده ورسوله وأنّ الجنّه حق والنار حق وأنّ البعث بعد الموت حق؛
آیا شهادت نمى دهید که معبودى جز خدا نیست، محمّد بنده و فرستاده ی اوست و بهشت، دوزخ و برانگیخته شدن پس از مرگ حقیقت دارند؟
گفتند: شهادت مى دهیم.
در این هنگام رسول خدا صلى الله علیه وآله دستانش را روى سینه اش نهاد و فرمود:
وأنا أشهد معکم؛
من نیز به همراه شما شهادت مى دهم.
آن گاه فرمود:
ألا تسمعون؟
آیا پذیراى سخنم هستید؟
گفتند: بله.
فرمود:
فإنّی فَرطکم على الحوض وأنتم واردون على الحوض وإنّ عرضه أبعد ما بین صنعاء وبُصرى فیه أقداح عدد النجوم من فضّه، فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین؛
من پیشاپیش شما بر حوض کوثر وارد مى شوم و شما نیز در کنار این حوض به نزد من مى آیید. پهناى حوض کوثر از فاصله ی صنعا و بُصرى بیشتر است و در آن جا به تعداد ستارگان، جام هایى از نقره، نهاده اند؛ پس بنگرید که پس از من با ثقلین چگونه رفتار مى کنید؟
در این هنگام فردى با صداى بلند گفت: اى رسول خدا! منظورتان از ثقلین چیست؟
فرمود:
کتاب الله، طرف بید الله عزّوجل، وطرف بأیدیکم، فاستمسکوا به ولا تضلّوا، والآخر: عترتی. وإنّ اللطیف الخبیر نبأنی أنّهما لن یتفرقا حتّى یردا علی الحوض. وسألت ذلک لهما ربّی.
فلا تقدموهما فتهلکوا، ولا تقصّروا عنهما فتهلکوا، ولا تعلّموهم فإنّهم أعلم منکم؛
نخست: کتاب خدا که یک طرف آن در دست خداى متعال و طرف دیگر در دستان شماست. پس به آن تمسّک جویید و به گمراهى نروید.
دوم: عترتم. خداوند مهربان و آگاه به من خبرداد که این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند؛ من از پروردگارم خواستم تا قرآن و عترت را از هم جدا نگرداند.
بنابراین، از قرآن و عترت، پیشى نگیرید که هلاک مى شوید، در مورد آن ها کوتاهى نکنید که هلاک مى شوید و چیزى به عترت نیاموزید؛ چرا که آنان از شما داناترند.
آن گاه دست حضرت على علیه السلام را گرفت و فرمود:
من کنت أولى به من نفسه فعلی ولیّه، اللهمّ وال من والاه، وعاد من عاداه؛(8)
هر کس که من از او به خودش سزاوارترم، على مولاى اوست. خدایا! دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدار.
عالمان و دانشمندان دینى مى گویند: این حدیث، وصیّت رسول خدا صلى الله علیه وآله است.
ابن حجر مکّى مى گوید:
«این وصیت آشکار نسبت به اهل بیت علیهم السلام در چندین روایت آمده است؛ از جمله این حدیث که مى فرماید:
إنّی تارک فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی الثقلین أحدهما أعظم من الآخر: کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، وعترتی أهل بیتی، ولن یتفرقا حتّى یردا علیَّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما؛
من در میان شما دو چیز گرانبها بر جاى مى نهم که در صورت تمسّک به آن ها، هرگز پس از من گمراه نخواهید شد. در میان این دو امانت گرانبها یکى از دیگرى عظیم تر است: نخست کتاب خدا که هم چون ریسمانى، آسمان را به زمین پیوند مى دهد و دوم عترت و اهل بیتم، این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آن که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس بنگرید که پس از من چگونه با قرآن و عترت رفتار مى کنید؟
ترمذى پس از نقل این حدیث درباره ی آن مى گوید:
حسنٌ غریبٌ؛(9)
این حدیث، نیکو است، ولى کمتر کسى به نقل آن مى پردازد.
البته دیگر محدّثان و عالمان نیز این حدیث را ثبت و ضبط کرده اند و ابن جوزى به اشتباه آن را در العلل المتناهیه آورده است، چگونه چنین چیزى ممکن است و حال آن که این حدیث در صحیح مسلم و دیگر کتاب هاى روایى، آمده است؟!».(10)
حافظ سخاوى در استجلاب ارتقاء الغرف مى نویسد:
«این وصیت آشکار در مورد اهل بیت علیهم السلام، در دیگر احادیث نیز آمده است، براى مثال، از سلیمان بن مهران اعمش نقل شده است که…».(11)
حافظ سمهودى در جواهر العقدین مى نویسد:
«مطلب چهارم: پیرامون تشویق مردم از سوى رسول خدا صلى الله علیه وآله براى تمسّک به کتاب خدا و اهل بیت ایشان، خوب رفتار کردن با این دو ثقلین بعد از آن حضرت و نیز پیرامون این که آن حضرت در روز قیامت از کسانى که بر حوض کوثر وارد مى شوند درباره ثقلین خواهد پرسید و نیز در رابطه با این که خداوند از امّت اسلامى خواهد پرسید که پس از پیامبر، چه رفتارى با قرآن و عترت داشته اند و از وصیّت آن حضرت درباره ی اهل بیت خود چگونه پاس داشته اند و نیز پیرامون توصیه ی خداوند نسبت به اهل بیت علیهم السلام…».(12)
از این گذشته، در یکى از متون حدیث ثقلین آمده است:
أوصیکُم بِکتابِ اللهِ وعِترَتی؛(13)
شما را به کتاب خدا و عترتم سفارش مى کنم.
هم چنین علما و دانشمندان دینى مى گویند: این حدیث نشان مى دهد که تا روز قیامت، از اهل بیت کسانى هستند که شایستگى تمسّک را دارند و مى توانند مردم را هدایت نمایند.
ابن حجر مکّى مى گوید:
احادیث تمسّک به اهل بیت علیهم السلام، نشان گر این است که تا روز قیامت، افراد شایسته اى از اهل بیت علیهم السلام حضور دارند که همانند قرآن کریم، صلاحیّت تمسّک را دارا هستند و هیچ گاه زمین از وجود آن ها خالى نمى شود؛ از همین روست که اهل بیت علیهم السلام، عامل امنیت زمینیان به شمار مى روند. این مدّعاى ما را روایتى که گذشت به اثبات مى رساند، آن جا که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
فی کلّ خلف من أمّتی عدولٌ من أهل بیتی؛(14)
در همه ی نسل هاى امت من، فرد بسیار عادلى از اهل بیتم حضور دارد.
حافظ شریف سمهودى در بخش تنبیهات حدیث ثقلین مى نویسد:
مطلب سوم این که این حدیث نشان مى دهد که تا روز قیامت در همه ی زمان ها و دوران ها، افرادى از اهل بیت و عترت پاک پیامبر حضور دارند تا این امر و تشویق پیامبر نسبت به اهل بیت ایشان بى وجه نبوده باشد. هم چنان که قرآن کریم نیز این گونه است. از همین رو اهل بیت موجب امنیت زمینیان هستند و با رحلت آن ها، ساکنان زمین نیز از میان مى روند.(15)
مناوى در شرح الجامع الصغیر و زرقانى مالکى در شرح المواهب اللدنیه نیز همین سخنان را بیان نموده و گفته هاى شریف سمهودى را نقل کرده اند…(16).
شریف سمهودى در ادامه مى گوید:
این امر و تشویق رسول خدا صلى الله علیه وآله بر تمسّک به اهل بیت و عترت پاک، نسبت به کسانى است که به کتاب خداوند علم دارند؛ چرا که رسول خدا صلى الله علیه وآله تمسّک به غیر از عالمان به کتاب خدا را توصیه نمى کنند و این علما، تنها کسانى هستند که تا روز قیامت، ملازم قرآن هستند و هر دو در کنار حوض کوثر بر پیامبر وارد خواهند شد؛ به همین جهت است که پیامبر فرمود:
لا تقدّموها فتهلکوا، ولا تقصّروا عنهما فتهلکوا، ولا تعلّموهم، فإنّهم أعلم منکم؛(17)
از آن دو پیشى نگیرید که هلاک مى شوید، از آن ها عقب نیفتید که هلاک مى شوید و چیزى به اهل بیت نیاموزید، زیرا آنان از شما داناترند.
شیخ قارى نیز در این باره اظهار نظر کرده است. وى در شرح المشکاه مى نویسد:
به اعتقاد من، روشن ترین مطلبى که مى توان در مورد حدیث مذکور گفت این است که در بیشتر مواقع، اهل بیت، صاحب خانه و احوال او را از هر کس دیگرى بهتر مى شناسند؛ بنابراین واژه اهل بیت، همه ی خویشاوندان رسول خدا صلى الله علیه وآله را در بر نمى گیرد، بلکه تنها آن دسته از این خویشاوندان را در بر مى گیرد که اهل علم بوده و از سیره، روش، حکم و حکمت رسول خدا صلى الله علیه وآله آگاهى دارند. از همین رو این دسته از اهل بیت، صلاحیت همسانى با کتاب خدا را یافته اند، چنان که خداوند مى فرماید:
(وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَ)(18)؛(19)
و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد.
نظام الدین نیشابورى در تفسیر خود، با استفاده از حدیث ثقلین، تصریح مى کند که عترت رسول خدا صلى الله علیه وآله «وارثان و جانشینان» آن حضرت هستند؛ وى در تفسیر آیه ی (وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلى عَلَیْکُمْ آیاتُ اللهِ وَفیکُمْ رَسُولُهُ)؛(20) «و چگونه کفر مى ورزید با این که آیات خدا بر شما خوانده مى شود و پیامبر او میان شماست؟» مى نویسد:
«کَیْفَ تَکْفُرُونَ؛ چگونه کفر مى ورزید» استفهام و پرسشى از سر توبیخ و تعجّب است و در بیان معناى آن باید گفت: چگونه به شما کفر راه مى یابد و حال آن که در هر واقعه، آیات جدیدى، از زبان رسول خدا صلى الله علیه وآله براى شما تلاوت مى شود و رسول خدا نیز در میان شما حضور دارد، شبهات شما را برطرف مى سازد و شما را از همه ی کجروى ها نجات مى دهد؟!… .
در مورد قرآن باید گفت که این کتاب عزیز تا روز قیامت باقى خواهد ماند.
در مورد پیامبر صلى الله علیه وآله نیز باید به این نکته اشاره نمود که هر چند ایشان در ظاهر به رحمت الهى پیوسته، اما نور وجودشان در میان مؤمنان باقى است و از همین رو مى توان ادّعا کرد که خود ایشان در میان ما حضور دارند.
از این گذشته عترت رسول خدا صلى الله علیه وآله وارثان ایشان هستند و بر حسب ظاهر، جایگزین ایشان شده اند؛ از همین روست که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
إنّی تارک فیکم الثقلین…؛(21)
من در میان شما دو چیز گرانبها باقى مى گذارم… .
3 . خلفاى دوازده گانه
حدیث سوم این که خلفاى رسول خدا صلى الله علیه وآله دوازده نفر هستند.
رسول خدا صلى الله علیه وآله تعداد پیشوایان و امامان را مشخّص فرمودند، همان ها که شناختشان واجب است و هر کس بدون شناخت آن ها از دنیا برود به مرگ دوران جاهلى مرده است؛ همان پیشوایانى که تا روز قیامت، ملازم قرآن هستند و قرآن نیز از آن ها جدا نمى گردد. این موضوع در روایات چنین مطرح شده است:
احمد از مسروق این گونه روایت مى کند:
روزى در کنار عبدالله بن مسعود نشسته بودیم، او به تلاوت قرآن مشغول بود. مردى به او گفت: اى ابوعبدالرحمان! آیا از رسول خدا صلى الله علیه وآله سؤال کردید که این امّت، چند خلیفه خواهد داشت؟
عبدالله گفت: از آن زمان که به عراق آمده ام هیچ کس در این باره سؤالى از من نکرده است.
آن گاه گفت: آرى، ما از رسول خدا صلى الله علیه وآله پرسیدیم و ایشان فرمود:
اثنی عشر کعدّه نقباء بنی اسرائیل؛(22)
دوازده نفر همانند تعداد مراقبان و سرپرستان بنى اسرائیل هستند.
در این باره مسلم بن حجاج نیشابورى روایت مى کند که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
لا یزال الدین قائماً حتّى تقوم الساعه، أو یکون علیکم اثنا عشر خلیفه کلّهم من قریش؛(23)
این دین تا برپایى روز قیامت پابرجا خواهد بود تا آن زمانى که دوازده خلیفه که همگى از قریش هستند بر شما حکومت مى کنند.
بخارى نیز به نقل حدیثى در این زمینه پرداخته است. وى در صحیح خود مى نویسد: جابر بن سمره مى گوید: از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى فرمود:
یکون اثنا عشر أمیراً؛
دوازده امیر خواهد بود.
آن گاه پیامبر صلى الله علیه وآله سخنى را بر زبان جارى نمود که آن را نشنیدم. در این هنگام پدرم گفت: رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود:
کلّهم من قریش؛(24)
همگى آن ها از قریش هستند.
پی نوشت ها :
1- مسند احمد: 5 / 181.
2- قصواء: به شترى گفته مى شود که اندکى از نوک گوشش را بریده اند. (ر.ک: المنجد).
3- صحیح تِرمذى: 5 / 621.
4- الدر المنثور: 2 / 60.
5- صحیح تِرمذى: 5 / 621.
6- المستدرک على الصحیحین: 3 / 110.
7- المستدرک على الصحیحین (چاپ شده به همراه تلخیص المستدرک ذهبى): 3 / 533.
8- المعجم الکبیر: 5 / 186 و 187.
9- صحیح ترمذى: 5 / 329.
10- الصواعق المحرقه: 90.
11- استجلاب ارتقاء الغرف: 1 / 336.
12- جواهر العقدین: 231.
13- لسان العرب: ذیل واژه «عتر».
14- الصواعق المحرقه: 90.
15- جواهر العقدین: 244.
16- شرح الجامع الصغیر: 3 / 15، شرح المواهب اللدنیه: 7 / 8 .
17- جواهر العقدین: 243.
18- سوره ی بقره: آیه ی 129، سوره ی آل عمران: آیه ی 164، سوره ی جمعه: آیه ی 2.
19- مرقاه المفاتیح فى شرح مشکاه المصابیح: 5 / 600.
20- سوره ی آل عمران: آیه ی 101.
21- غرائب القرآن (تفسیر نیشابورى): 1 / 347.
22- مسند احمد: 5 / 90.
23- صحیح مسلم: 2 / 119.
24- صحیح بخارى: 4 / 164.
منبع مقاله :
حسینی میلانی، علی؛ (1390)،موعود آسمانی (پژوهشی در امامت حضرت امام مهدی(علیه السلام) از دیدگاه مسلمانان)، قم: الحقایق، چاپ اول