نویسنده:سید امیرحسین کامرانی راد
اشاره
گفتار زیر درباره یکى از چکادهاى سر به فلک کشیده جهان هستى، امام سجاد علیهالسلام است. ایشان در برابر شدیدترین تندباد حادثهها، استوار بر جاى ایستادند و تازیانه خونبارترین پیشامدها، چون عاشورا و گردباد تلخترین روزگاران، مانند دوران اسارت، آسیبى به شکوه شان نرساند. قرنهاست که چشمانداز زیباى بلنداى ایشان، همچنان، چشمها را مىنوازد و به قلبها استوارى و به دلها جرئت مىبخشد.
زینالعابدین علیهالسلام ، قهرمان معنویت است، به گونهاى که وقتى انسان به او مىنگرد، به حقیقت اسلام، نگاه مىکند. نمازهایش، پرواز روح به سوى خدا بود و با همه وجود در پیشگاه پروردگارش آماده مىشد. آن حضرت، پیک محبت بود؛ هر جا غریب و تهىدست و بینوایى را مىدید که دیگران به او توجه ندارد، به او محبت مىکرد و به خانه خودش مىآورد. روزى گروهى از جُذامىها را دید که همه آنها را از خود مىراندند. آن حضرت آنها را به خانه فرا خواند و از ایشان پرستارى کرد. خانه امام زینالعابدین علیهالسلام ، پناهگاه مسکینان، یتیمان و بیچارگان بود. «وقتى شورشیان، بنىامیه را از مدینه بیرون کردند، مروان که خود از دشمنان امام بود، از امام خواهش کرد که همسر و خانواده او در خانه و پناه آن حضرت باشند و امام نیز با بزرگوارى پذیرفت. بدینگونه، در روزهایى که مدینه دستخوش قتل و غارت بود، خانه امام، پناهگاه پناهندگان بود و خانوادههاى فراوانى به آستان آن حضرت پناه آوردند و امام نیز تا پایان درگیرىهاى خونین از آنان پذیرایى کرد».
ز رنج آرد به راحت، مردمان را
نشاند فتنه دور زمان را
همه راحت بُوَد بر خلق، بىرنج
وجودش خلق را شادى است چون گنج
لقبهاى برازنده امام سجاد علیهالسلام
سیدالعابدین، زینالعابدین، سیدالمتقین، امامالمؤمنین، سجاد و زینالصالحین، از لقبهاى امام چهارم شیعیان است که در این میان، دو لقب سجاد و زینالعابدین، شهرت بیشترى دارد. این لقبها مانند لقبهایى نیست که عرب هنگام زادن کودک یا در کودکى به او مىدهد. این لقبها را صرّافان گوهرشناس و انسانجو به آن حضرت دادهاند. آنان در آن دوران تاریک، از دیو و دد آزرده شده بودند و با دیدن آن امام، کسى را مىدیدند که آن دانشمند در روز روشن با چراغ در پى او مىگردید و نمىیافت.
بیشتر کسانى که این لقبها را بدو دادهاند، نه شیعه بودند و نه او را امام و برگزیده از سوى خدا مىدانستند. با این حال، نمىتوانستند آنچه را در او مىبینند، نادیده بگیرند. هر یک از این لقبها، نشاندهنده درجهاى از کمال، پایهاى از ایمان، مرتبهاى از تقوا و اخلاص و میزان اعتماد و اعتقاد مردم به دارنده این لقبهاست. او به حقیقت جلوهگاه آشکار این ویژگىها بود و این سخنى است که همگى برآنند.
نگاهی به دوران زندگی امام سجّاد علیهالسلام
سال تولد امام سجاد علیهالسلام را سال 38 هجری قمری نوشتهاند. ایشان دوران کودکی خود را در شهر مدینه گذراند. حدود دو سال از خلافت جدّش امیرالمؤمنین علیهالسلام را درک نمود و پس از آن، مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموی خویش امام مجتبی علیهالسلام بود. پس از شهادت امام مجتبی علیهالسلام در سال 50 هجری، به مدت ده سال در خدمت پدر بزرگوار خویش امام حسین علیهالسلام قرار داشت و پس از شهادت آن بزرگوار، عهده دار مقام رفیع امامت شد.
بیمار مصلحتی کربلا
بیماری موقت حضرت سجاد علیهالسلام در کربلا، عنایت خداوندی بوده است تا بدین وسیله از وظیفه جهاد معذور گردد و وجود مقدسش از خطر کشتار مزدوران یزید محفوظ بماند و از این رهگذر، رشته امامت تداوم یابد. اگر حضرت بیمار نبود، میبایست در جهاد با یزیدیان شرکت میکرد و در این صورت، همچون دیگر فرزندان و یاران پدرش به شهادت میرسید و نور هدایت خاموش میشد. ابن سعد گزارش میدهد که پس از کشته شدن حسین علیهالسلام شمر به سوی علی بن الحسین علیهالسلام آمد و او بیمار و در بستر خوابیده بود. شمر گفت: این را بکشید. یکی از همراهان وی گفت: سبحان اللّه! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام، عمربن سعد رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید. بنابراین، بیماری آن حضرت، مصلحتی الهی بود که موجب حفظ حیات ایشان گردید و هرگز به معنای ضعف روحی و ناتوانی در برابر دشمن نیست.
امام در دوران اسارت
دوران اسارت امام سجاد علیهالسلام را میتوان از عصر عاشورا تا بازگشت به مدینه به شمار آورد. دراین زمان، امام با وجود اسارت در دست حاکمان ستمگری چون ابن زیاد و یزید، برخوردی صریح و افشاگرانه داشت. به طور کلی، موضعگیری این دوره امام، با موضعگیریهای آن بزرگوار در بقیه عمر شریفش تفاوت اساسی دارد. در این دوره کوتاه، روش حضرت افشاگرانه و هشداردهنده است؛ زیرا ایشان، افزون بر آن که مسئولیت الهی امامت را بر دوش میکشید و باید زمینه کار آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم میکرد، زبان گویایی برای خونهای ریخته شده در عاشورا داشت. از این رو، مسائل را با صراحت بیان میکرد؛ چرا که زمینه کار آینده او، خون جوشان حسین علیهالسلام بود.
امام در دوران قیام و سازندگی
هر قیامی که برای خونخواهی شهدای کربلا بود، امام سجاد علیهالسلام آن را تأئید و مردم را به پیوستن به آن تشویق میکرد. در مواردی موضعگیریهای مثبت امام، پنهانی بود و در ظاهر، آنها را تأئید نمیکرد و حتی گاهی مخالفت مینمود. علت این امر این بودند که مردان خاندان رسالت در کربلا کشته شده بود و جز امام و چند تن دیگر که انگشت شمار بودند، کسی باقی نمانده بود و حفظ این طرفداران اندک، برای آینده لازم و ضروری مینمود.
مهمترین برنامههای امام در دوران سازندگی هم، بر چند محور استوار است: زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و رساندن پیام آن، نشر مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه، مراقبت از جریانها و امور داخلی جامعه اسلامی و نیز نیرو سازی.
زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
از آنجا که شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومی و برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود، برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، امام سجاد علیهالسلام مبارزه منفی را با گریه و عزاداری ادامه میداد. یادآوری مکرر فاجعه کربلا و گریه بر آن، علاوه بر ریشههای عاطفیاش، بار سیاسی داشت و نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود.
امام علیهالسلام در پاسخ سهل بن شعیب(یکی از بزرگان مصر) که از حالت حضرت پرسیده بود، فرمودند: «اینک اگر وضع ما را نمیدانی، برایت توضیح میدهم، وضع ما در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را میکشتند و دخترانشان را زنده نگه میداشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سَبّ و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرّب میجویند».
پند و ارشاد
چون امام چهارم علیهالسلام در عصر اختناق زندگی میکرد، نمیتوانست مفاهیم مورد نظر خود را به صورت آشکار و صریح بیان کند. از این رو، از شیوه موعظه استفاده و مردم را از راه موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا میکرد. بررسی این موعظهها نشان میدهد که امام با روشی حکیمانه و بسیار زیرکانه، ضمن اینکه مردم را نصیحت و موعظه میکرد، آنچه را میخواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا مینمود و این بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه درست اسلامی در آن شرایط بود؛ زیرا این مباحث، در عین حال که اثر سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را برنمیانگیخت.
نشر احکام و آثار تربیتی و اخلاقی
یکی از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گامهای بلند و بزرگی برداشت، به طوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است. شیخ مفید در این زمینه مینویسد: «فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل کردهاند که به شمارش نمیگنجد و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام، به حدی از آن حضرت نقل شده که در میان دانشمندان مشهور است و اگر بخواهیم آنها را شرح دهیم، سخن به درازا میکشد». نمونهای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعهای به نام رساله الحقوق است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را چه در پیشگاه خدا، و چه نسبت به خویشتن و دیگران بیان نموده است. برخی از حقوقی که امام بیان نموده عبارت است از: حق خدا، حق زبان، حق گوش، حق چشم و… .
کانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز رواج داشت و چون لغو چنین پدیده گستردهای به یک باره مقدور نبود، اسلام از راههای گوناگون زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. در زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزادسازی بردگان به چشم میخورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است که تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر میرسد امام چهارم در این کار انگیزههای والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان میدهد که امام از این اقدام، نظر تربیتی و انسانی داشته است؛ بدین معنا که بردگان را خریداری کرده، مدتی تحت آموزش و تربیت قرار میداد و سپس آزادشان میکرد و آنان به صورت انسانهای نمونه، به فعالیتهای فرهنگی و تربیتی میپرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمیشد.
حکومت سیاه عبدالملک
دوران امامت امام سجاد علیهالسلام با یکی از سیاهترین دورههای حکومت در تاریخ اسلام همزمان بود. سردمداران حکومت در این زمان، به صورت آشکار و بدون هیچ گونه پرده پوشی، به مقدسات اسلامی توهین میکردند. بیشترین دوران امامت امام چهارم، با خلافت عبدالملک بن مروان مصادف بود که مدت 21 سال طول کشید. تاریخ نگاران از عبدالملک، به عنوان فردی زیرک، با احتیاط و دور اندیش، ادیب، باهوش و دانشمند، یاد کردهاند. عبدالملک در مدت حکومت خود، آن چنان با ظلم و ستم خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلی خاموش گشت. وی روزی به این امر اعتراف کرد و به سعید بن مسیب چنین گفت: چنان شدهام که اگر کار نیکی انجام دهم، خوشحال نمیشوم و اگر کار بدی از من سرزند، ناراحت نمیگردم. سعید بن مسیب گفت: مرگِ دل، در تو کامل شده است.
کارنامه ولید بن عبدالملک
پس از مرگ عبدالملک، پسرش ولید به خلافت رسید. او در دوران زمامداری خود، در تأسیس و توسعه و تعمیر مساجد و اماکن مقدس کوشش میکرد و استانداران و فرمانداران را به این کارها تشویق مینمود؛ ولی دارای نقاط ضعف بسیار و انحرافهای آشکاری بود. بر اساس گفته تاریخ نگاران، ولید مردی ستمگر و جبار بود. پدر و مادرش او را در کودکی با هوسرانی و بیقیدی پرورش دادند. از این رو، وی فاقد ادب و شایستگی انسانی بود. ولید عناصر فاسد و جنایتکار را به عنوان امیر بر سرنوشت مسلمانان حاکم کرده بود و این افراد، عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند. گویا با توجه به این بیدادگریهای سردمداران و مظلومیت و بیپناهی مسلمانان بود که امام سجاد علیهالسلام طی بیانی، مردم آن زمان را به شش دسته تقسیم کرده، زمامداران را به شیر و مسلمانان را به گوسفندانی تشبیه مینماید که در بین شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک گیر کرده، گوشت و پوست و استخوانشان توسط شیر دریده میشود.
اشعار فَرَزْدَق
امام زین العابدین علیهالسلام در سالی به حج رفته بودند که در آن سال، هشام، خلیفه وقت نیز به حج آمده بود. به هنگام طواف، مردم کنار میرفتند و برای امام راه را باز میکردند و او را با دیده اکرام مینگریستند. از هشام پرسیدند: این شخص کیست؟ هشام در حالی که امام را میشناخت، گفت: نمیدانم. در این هنگام فرزدقِ شاعر که در آنجا حاضر بود، گفت ولی من او را میشناسم؛ سپس اشعاری بسیار زیبا در وصف حضرت سرود. هشام به خاطر این اشعار، فرزدق را دستگیر نموده و زندانی کرد و دستور داد نامش را از حقوق بگیران بیتالمال حذف کنند. حضرت سجاد علیهالسلام برای او هدیهای فرستاد، ولی فرزدق برگرداند و گفت: من از روی وظیفه دینی این اشعار را سرودم، نه برای پول. امام دوباره هدیه را فرستاد و فرمودند: این کار تو مورد قبول خداوند قرار گرفت. امام همچنین به درخواست خود او دعا کرد تا از زندان نجات یابد و او آزاد شد و خدمت امام رسید و گفت: اسم مرا از دفتر بیتالمال خارج کردهاند. امام نیز آن مقداری را که از بیت المال میگرفت، به مدت چهل سال به او بخشید و فرمودند: اگر میدانستم بیشتر از این نیاز داری، بیشتر از این میدادم. فرزدق بعد از گذشت چهل سال، از دنیا رفت.
شرایط و رسالتها در عصر امام زین العابدین علیهالسلام
امام سجاد علیهالسلام در دشوارترین شرایط به سر مىبرد تا آنجا که خود آن حضرت مىفرماید: «اگر کسى متهم به کفر مىشد، بهتر از آن بود که به شیعهگرى متهم شود.» همچنین فرمودند: «در مکه و مدینه، بیست نفر نیستند که ما را دوست بدارند».
در زمان آن حضرت، بنىامیه چنان بر مردم چیره بود که افزون بر روا داشتن ستمهاى فراوان در حق مردم، به تحریف دین مردمان نیز دست مىیازید. در همین زمینه، انس بن مالک، صحابى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله با گریه مىگفت: چیزى از آنچه در زمان رسول خدا صلىاللهعلیهوآله وجود داشت، پیدا نمىشود. از همه آنچه از پیامبر خدا فرا گرفتیم، تنها نماز مانده است که در آن نیز بدعتهایى پدید آمده است. مسعودى، تاریخنگار نامدار گفته است: «على بن الحسین علیهالسلام امامت را به شکل پنهانى و با تقیّه بسیار و در زمانى دشوار عهدهدار گردید.» در چنین زمان دشوارى، امام سجاد علیهالسلام با دوراندیشى و تدبیرى شایسته، شیوهاى در پیش گرفت که توانست از خاموش شدن فروغ وحى جلوگیرى کند و دین ناب و آسمانى اسلام را از لابهلاى آن همه حادثهها به سلامت به دست آیندگان بسپارد و نام اهل بیت علیهمالسلام را زنده نگه دارد. پرهیز از قیام به دلیل آماده نبودن شرایط آن، رو آوردن به کار بزرگ فرهنگى در قالب دعا، روشنگرى در هر فرصت مناسب و گریههاى فراوان در عزاى پدر بزرگوارش، امام حسین علیهالسلام ، بخشى از رسالتهاى پیروزىآفرین آن حضرت در راه رسیدن به هدفهایش بود.
امام سجاد علیهالسلام ، قهرمان مبارزه با تهاجم فرهنگى
آیین اسلام در هیچ دورهاى از خطر تهاجم فرهنگى ایمن نبوده و نیست. گاهى نیز اوج این ستیز فرهنگى در زمان برخى از پیشوایان معصوم علیهمالسلام رخ مىداد تا آنجا که قیام خونینى چون عاشورا، در رویارویى با همین خطرها شکل گرفت. امام سجاد علیهالسلام نیز در دورانى زندگى مىکرد که هنجارهاى اخلاقى و فرهنگ ناب اسلامى به دست فراموشى سپرده و ناهنجارىها و تبهکارىها فراگیر شده بود. آن حضرت در چنین شرایط ناگوارى، هرگز میدان را در برابر دشمن رها نکرد. ایشان با نفى قیام مىکوشید ذهن دشمنان را از توجه و سرگرم شدن به خود بازدارد. در مقابل، به صورتى آرام و پنهانى، از راه سازندگى انسانهاى شایسته و آموزش اندیشههاى راستین به آنان و با روشنگرىهاى پیاپى، در برابر تهاجم فرهنگى ایستاد و توانست پیروز میدان مبارزه فرهنگى باشد. در اینباره، تنها به یکى از سندهاى پیروزى آن امام در رویارویى با هجوم فرهنگهاى خداستیز و غیر اسلامى، یعنى صحیفه سجادیه اشاره مىکنیم که قرنهاست آبشخورى زلال و آسمانى براى جانهاى تشنه هدایت و تکامل به شمار مىآید.
علت قیام نکردن امام سجاد علیهالسلام
یکى از رمزهاى پیروزى مردان بزرگ، زمانشناسى و شناخت شرایط روزگار است. آنان با شناخت درست از آنچه پیرامونشان مىگذرد، چگونگى رفتار خود را برمىگزینند. بر این اساس، نه همواره به قیام برمىخیزند و نه همیشه در صلح به سر مىبرند، بلکه این، اقتضاى زمان و مصلحت روزگار است که جنگ یا صلح را برایشان تعیین مىکند.
امام سجاد علیهالسلام نیز از این قاعده بیرون نبود. آن حضرت با مصلحتاندیشى شایسته و در خور ستایش، پایدارى دین و مانایى اسلام را در دگرگونى شکل مبارزه مىداند. «در حقیقت، با وحشت و دیکتاتورى سختى که در جامعه حکمفرما شده بود و در اثر کنترل و چیرگى شدیدى که حکومت ستمگر اموى به وجود آورده بود، هرگونه جنبش و قیام مسلحانه پیشاپیش، محکوم به شکست بود و کوچکترین حرکت از نگاه جاسوسان حکومت پنهان نمىماند».
به همین سبب، امام راه درست و عاقلانه را در آن مىدید که به گونهاى دیگر به مبارزه برخیزد و در ساختار دعا، با ستمگران بستیزد و پیام خود را به نسلهاى آینده برساند. گویا امام سجاد علیهالسلام با اشاره به چنین شرایط دردناکى، در ساختار دعا به خداوند چنین عرض مىکند: «پروردگارا! چهبسا دشمنى که شمشیر دشمنىاش بر ضد من آخته، دم تیغش را براى ضربه زدن به من تیز کرده و سر نیزهاش را به قصد جان من تیز ساخته و مرا آماج تیرهاى خویش قرار داده است. زهرهاى جانکاهش را براى کام من در جام، فرو ریخته و چشمش براى کنترل من نهفته است و بر آن است که به من گزند برساند».
سیاست امام سجاد علیهالسلام در ترویج اسلام ناب
امام سجاد علیهالسلام به دلیل آماده نبودن شرایط براى قیام، با مبارزهاى غیرمستقیم و سیاستهایى حکیمانه در ترویج و پایدارى اسلام ناب کوشید که برخى از آنها عبارتند از:
1. زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
شهادت امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومى براى حکومت اموى، بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود. براى آنکه این حادثه دلخراش فراموش نشود و ثمرههاى بزرگ آن به بار بنشیند، امام با گریه بر شهیدان عاشورا و زنده نگه داشتن یاد آنان، مبارزه منفى و حرکت فرهنگى را به صورت گریه ادامه مىداد. گرچه این اشکهاى سوزان ریشه عاطفى هم داشت، ولى آثار و برکات سیاسى و اجتماعى آن بىنظیر بود تا آنجا که یکى از ریشههاى جاودانگى نام و یاد عاشورا را مىتوان در همین عزادارىها و گریههاى امام زینالعابدین علیهالسلام دانست.
2. پند و ارشاد
گرچه امام سجاد علیهالسلام به سبب وجود تنگناهاى بازدارنده زمان خویش، نتوانست اندیشههاى خود را آشکارا باز گوید، ولى آنها را در ساختار موعظه و نصیحت بیان مىکرد. بررسى این موعظهها نشان مىدهد که امام با روش حکیمانهاى، در عین حال که مردم را موعظه مىکرد، آنچه را مىخواست به ایشان مىآموخت و این بهترین شکل آموزش اندیشههاى درست اسلامى در آن شرایط بود.
3. برخورد و مبارزه با عالمان دربارى
علماى دربارى کسانى بودند که اندیشه و ذهن مردم را به سود قدرتهاى فاسد جهت مىدادند و زمینه فکرى و ذهنى مردم را براى پذیرش حکومت آنان فراهم مىکردند. ازاینرو، امام سجاد علیهالسلام با برخورد با ریشههاى گمراهى و تباهى، به شکلى اساسى به ترویج فرهنگ ناب اسلامى همت مىگماشت و مردم را درباره ریشههاى ستمپرورى هشدار مىداد.
امام سجاد علیهالسلام و روشنگرى در هر فرصت ممکن
گرچه زمینه براى قیام امام سجاد علیهالسلام آماده نبود، این مسئله آن حضرت را از روشنگرىهاى بجا و بازگو کردن حقیقت باز نداشت. براى نمونه، آن امام در دوران اسارت خویش، در مجلس یزید، در فرصت کوتاهى که برایش پیش آمد، برفراز منبر اینگونه روشنگرى مىکرد: «اى مردم! کسى که مرا نمىشناسد، خود را بدو مىشناسانم. من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم! من پسر محمد مصطفایم! آنکه پایگاه او بر همه آشکار و جولانگه او آسمان است. من پسر علىّ مرتضى و فاطمه زهرایم. … من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. مردم! خداى تعالى ما اهل بیت را نیک آزمود، رستگارى، عدالت و پرهیزکارى را در ما نهاد و ما را به شش ویژگى، برترى و بر دیگر مردمان، سرورى داد. بردبارى و دانش، دلاورى و بخشش را به ما ارزانى فرمود و دل مؤمنان را جایگاه دوستى و شکوه ما ساخت و خانه ما را مکان آمد و شد فرشتگان قرار داد».
نقش امام سجاد علیهالسلام در تربیت موالى
یکى از کارهاى فرهنگى امام زینالعابدین علیهالسلام ، خریدن پیوسته بردگان و خدمتکاران و سپس آزاد کردن آنان بود. در حقیقت، انگیزه اصلى امام از این کار، انسانسازى بود. به این بیان که آن حضرت بردگان را مىخرید و آنگاه به آموزش و پرورش آنها مىپرداخت و پس از مدتى آزادشان مىکرد، به گونهاى که هر کدام از آنها به سبب تربیت درستشان از سوى امام، به عنوان سخنگو و مبلّغ وارد جامعه مىشدند و به گسترش آیین ناب اسلام مىپرداختند. امام، بردگان را با آنکه به آنان نیاز نداشت، مىخرید و آنان را در مراسم حج به عرفات مىآورد و آنگاه به سوى مشعر مىبرد. سپس آزادشان مىکرد و هدیههایى به آنان مىداد. بدینگونه، آن حضرت، کانون تربیتى متمرکزى به وجود آورده بود. هر کدام از آزاد شدهها نیز فرد تربیتشده و الگو براى دیگران بودند. البته آنان پس از آزادى نیز پیوند معنوى خود را با امام نمىبریدند و همچنان از خرمن آن حضرت خوشهچینى مىکردند. این روش امام سجاد علیهالسلام با توجه به تنگناهایى که آن حضرت در ارشاد و هدایت مستقیم جامعه داشت، بسیار درخور ژرفنگرى و بررسى است.
آب زنید راه را هین که نگار مىرسد
امام سجاد علیهالسلام از شکوه ویژهاى برخوردار بود، به گونهاى که هر جا گام مىنهاد، مردم براى وى راه مىگشودند و نگاههاى خود را به سوى او مىدوختند. «سالى هشام پسر عبدالملک به حج رفت و گروهى از بزرگان شام همراه او بودند. روزى به سبب انبوهى مردم نتوانست دست خود را به حجرالاسود برساند. در این هنگام، امام على بن الحسین علیهالسلام به طواف آمد و چون نزدیک رکن آمد، مردم کنار رفتند تا ایشان به آسانى، دست خود را به رکن بزند. این پاسداشت در دیده شامیان، بزرگ و شگفت آمد. از هشام پرسیدند: این مرد کیست که مردم چنین او را گرامى مىدارند؟ هشام گفت: نمىدانم! فَرَزْدَق، شاعر معروف که در آنجا حاضر بود، گفت: من او را مىشناسم و در همان زمان، بیتهایى را در شناساندن وى و ستایش او سرود که در برخى از آنها چنین آمده است: «این کسى است که [سرزمین] بطحا جاى پایش را مىشناسد و همچنین حرم و بیرون حرم. این پسر مهمترین بندگان خداست. او پرهیزکار، برگزیده، پاک و نشانه و راهنماست. اینکه گویى «این کیست؟» بدو زیانى نمىرساند. آن را که تو نشناخته گرفتهاى، عرب و عجم مىشناسد».
امام سجاد علیهالسلام و مردمگرایى
یکى از ویژگىهاى بزرگ امام سجاد علیهالسلام ، مردمگرایى و مهرورزى به انسانها بود، به گونهاى که فراوانى گرفتارىهاى آن حضرت، هرگز وى را رسیدگى به گرفتارىهاى مردم و گرهگشایى از کار فرو بسته آنان باز نداشت. «آن حضرت، شبهنگام، انبانهاى نان را بر پشت خود مىنهاد و به خانه تهىدستان مىرفت و مىفرمودند: صدقه پنهانى، آتش خشم پروردگار را خاموش مىکند. برداشتن این انبانها، بر پشت او اثر گذاشته بود و چون به دیدار پروردگارش شتافت، هنگام غسل دادن ایشان، آن نشانههاى مهرورزى آشکار شد».
امام، سالى آهنگ حج کرد. خواهرش توشهاى به ارزش هزار درهم براى وى آماده ساخت، ولى آن حضرت همه را به مستمندان بخشید. آن حضرت، پسر عمویى مستمند داشت که شبهنگام به گونهاى که شناخته نشود، نزدش مىرفت و چند دینار به او مىبخشید. آن مرد مىگفت: علىبنالحسین در اندیشه خویشاوند نیست، خدا او را سزا دهد. امام این سخنان را مىشنید، بردبارى مىکرد و خود را بدان خویشاوند نمىشناساند. چون به دیدار خدا شتافت و آن احسان از آن مرد بریده شد، دانست که آن مرد نیکوکار، على بنالحسین بوده است. پس بر سر مزار او رفت و گریه کرد.
خرّم آنکس که در این محنتگاه
خاطرى را سبب تسکین است
پاسخگویى بدى به نیکى
قرآن کریم در رفتار اجتماعى، اصل را بر مدارا در برابر تندى و نیکى در برابر بدى نهاده و فرموده است: «و آنان که بدى را با نیکى مىزدایند.» (رعد: 22) به گفته زیباى فیض کاشانى:
مکافات بد را نکویى بیاریم
اگر بد کنیم، آنچنان کوست باشیم
بکوشیم تا دوستى خوى گردد
به هر کو کند دشمنى، دوست باشیم
در اینباره آمده است که روزى على بن الحسین علیهالسلام بر مردمى گذشت که از او بد مىگفتند. پس فرمودند: «اگر راست مىگویید، خدا از من بگذرد و اگر دروغ مىگویید، خدا از شما بگذرد».
روزى مردى او را در بیرون خانه دید و بدو دشنام داد. خدمتکاران آن حضرت بر آن مرد تاختند. على بن الحسین علیهالسلام فرمودند: «او را رها کنید». سپس بدو گفت: «آنچه از ما بر تو پوشیده است، بیشتر از آن است که مىدانى. آیا نیازى دارى تا آن را روا کنم؟» آنگاه مقدارى پول به آن مرد بخشید، به گونهاى که آن مرد بسیار شرمنده شد و گفت: گواهى مىدهم که تو فرزند پیامبرى.
یکى از دانشمندان زمان آن حضرت به نام زُهَرى مىگوید: «برتر از على بن الحسین علیهالسلام ندیدم. از دانستن فضیلت فراوان وى، دوستش بر او غبطه مىخورد و کسى که دشمن او بود، به سبب روش مسالمتآمیز وى، دشمنى خود را آشکار نمىکرد».
فیض روشندل، به نیک و بد برابر مىرسد
پرتو مه مىفتد یکسان به آباد و خراب
دلیل دعامحورى امام سجاد علیهالسلام
بسیارى از انسانها، اوج تلخکامى شخص را در به خاک و خون تپیدن او مىدانند و بالاترین اندازه سختى براى آدمى را در آن مىبینند که با شمشیر و نیزه تکهتکه شود و از پاى درآید. این در حالى است که گونه دیگرى از سختى و دشوارى نیز هست که تلخى آن چهبسا بالاتر از زخم برداشتن و کشته شدن است و آن اینکه شخص در برابر جور ستمگران و فتنهجویان، بنا بر مصلحت نتواند برخیزد و ناچار باشد زهر بردبارى و خویشتندارى را جرعه جرعه بنوشد و انبوهى از سخن را در سینه خود پنهان سازد و نتواند بازگو کند. خلاصه آنکه به گفته زیباى حافظ، «آن همه زخم نهان باشد و مجال آه نباشد»:
این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست
امام سجاد علیهالسلام با چنین تلخکامىهایى دست به گریبان بود و در چنین روزگار تاریکى، چه چیزى بهتر از دعا و نیایش مىتوانست به او آرامش بخشد و بهانه شود تا دردهاى نهانى را در قالب راز و نیاز، بازگو و سخنهاى مگو را آشکار کند.
دلیل گریههاى امام سجاد علیهالسلام از نگاه شهید مطهرى(رحمت الله علیه)
یکى از ویژگى مردان خدا، گریه از ترس پروردگار است، ولى گریههاى امام سجاد علیهالسلام افزون بر آنکه به دلیل ترس از خداوند نیز بود، پیام دیگرى نیز داشت. شهید مطهرى در اینباره مىنویسد: «براى على بن الحسین علیهالسلام فرصتى همانند فرصت امام حسین علیهالسلام پیدا نشد، همچنانکه فرصتى مانند فرصتى که براى امام صادق علیهالسلام پدید آمد، پیدا نشد. البته براى کسى که مىخواهد خدمتگزار اسلام باشد، همه وقتها فرصت است، ولى شکل فرصتها تفاوت دارد. براى نمونه، آن حضرت، از هر بهانهاى استفاده مىکرد که اثر قیام پدر بزرگوارش را زنده نگه دارد. آن گریههاى او براى چه بود؟ مىخواست تا با این کار، این حادثه را زنده نگه دارد و مردم یادشان نرود که چرا امام حسین علیهالسلام قیام کرد و چه کسانى او را کشتند. روزى یکى از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا زمان آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ فرمودند: چه مىگویى؟ یعقوب، یک یوسف بیشتر نداشت و در غم دورى او تا آنجا گریست که چشمانش سفید شد. من در جلو چشم خود، هجده یوسف را دیدم که یکى پس از دیگرى بر زمین افتادند».
امام سجاد علیهالسلام و نجات شیعیان
پس از حادثه کربلا، شیعیان در بدترین شرایط قرار گرفتند. کوفه که مرکز گرایشهاى شیعى بود، به مرکزى براى سرکوبى شیعه تبدیل شد. در چنین شرایطى که گمان نابودى اساس تشیّع مىرفت، امام سجاد علیهالسلام توانست شیعه را حیاتى نو بخشد و زمینه را براى فعالیتهاى آینده امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام فراهم کند. تاریخ گواه است که امام سجاد علیهالسلام در مدت 34 سال تلاش خود، شیعه را در یکى از سختترین دوران حیات؛ یعنى حکومت زبیریان و امویان رهبرى کرد. فراموش نشود که بیست سال حاکمیت حجّاج بر عراق و سلطه عبدالملک بن مروان بر همه سرزمینهاى اسلامى، تنها براى کوبیدن شیعیان و در بخشهاى دیگر، کوبیدن دیگر مخالفان امویان بود.
زینت پارسایان
در تاریخ مشرق زمین که مهد نبوتهاست، کسی در ورع و تقوا و توجه عمیق به پروردگار، در مقام امام زینالعابدین علیهالسلام نیست، مگر پدران بزرگوارش که زندگی معنوی بشری را با نور توحید و ایمان راستین روشنی بخشیدند. به راستی که سرنوشت این امام بزرگوار، تاریخ زندگانی انبیا و مرسلین را به خاطر میآورد و از هر جهت همانند آنهاست؛ زیرا او در زهد و تقوا و توجهش به خدا همچون حضرت مسیح، در گرفتاری و صبر و تحملش نظیر حضرت ایوب، و در عزم راستین و اخلاق والایش همانند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است. صفات نیک و برجستگیهای معنوی و روحی او بیشمار است و در عظمت او همین بس که در تاریخ دنیا، تنها او به لقب «زین العابدین» مفتخر گشته و جز او کسی زیبنده این نام نبوده است.
سفیر نهضت حسینی
امام زین العابدین علیهالسلام از جمله نیرومندترین عوامل جاودانگی نهضت حسینی و ارتباط آن با عواطف و احساسات جامعه است. از شمار مظاهری که امام سجاد علیهالسلام بدان وسیله، نهضت حسینی را جاودانه ساخت، گریههای فراوان آن حضرت بر مصیبتهایی بود که در روز عاشورا بر پدر و خاندان و یاران آن بزرگوار رسید. در نتیجه، امام شادمانی را بر خود حرام کرد و از اندوه و تأثّر گداخته شد و یکی از پنج گریهکنندگانی گردید که در طول تاریخ، ضرب المثل غم و اندوه و سوگواری بودهاند.
عبادت امام زین العابدین علیهالسلام
امام سجاد علیهالسلام بعد از پدرانش، بهترین مخلوقات خداوند از نظرعلم وعمل بود. کوشش و عبادت و زهد و روش برخورد او با مردم، همه معجزه و شگفت مینمود. از امام باقر علیهالسلام روایت شده که فرمودند: «پدرم در شبانه روز، هزار رکعت نماز میخواند و جسم مبارکش به حدی ضعیف شده بود که باد، مانند خوشه گندم او را حرکت میداد».
ایشان ادامه میدهد: پیشوای چهارم در عبادت به منزلهای رسید که هیچ کس به آن نرسیده است. از شب زندهداری، رنگ رخسارش زرد شده بود و از گریستن، چشمانش چنان گرم میشد که گویا آتش گرفته باشد. پیشانیاش هم از سجده پینه بسته بود. ساق و پاهای حضرت از ایستادن در نماز شب ورم کرده بود. وقتی او را در این حالت دیدم، گریستم. پدرم رو به من کرد و فرمودند: فرزندم، قسمتی از کاغذهایی که عبادت علی علیهالسلام در آنها نوشته شده را بیاور. آنها را آوردم و به او دادم. مقداری از آن را خواند و کناری نهاد و فرمودند: چه کسی قدرت دارد و میتواند مانند علی علیهالسلام خدا را عبادت کند».
فرجام گستاخی به کلام پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم
روزی امام سجاد علیهالسلام فرمودند: «مرگ ناگهانی در حق مؤمن، تخفیف گناه است و در حق کافر غم و تأسف است ؛ مؤمن غسل دهنده و حمل کنندهاش را میشناسد، اگر خیری نزد خدا داشته باشد، به حمل کنندگانش میگوید عجله کنید، ولی اگر غیر از این باشد، میگوید تأخیر کنید». ضمره بن سحره گفت: اگر این گونه باشد که تو میگویی، پس من از تابوت میپرم. خودش خندید و مردم را نیز خنداند. حضرت فرمودند: «خدایا، او بر سخن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خندید و مردم را نیز خندانید، پس او را با تأسف بگیر». آن شخص به مرگ ناگهانی مبتلا شد. بعد از آن، غلام ضمره نزد امام سجاد علیهالسلام آمد و گفت: خدا تو را توفیق دهد، ضمره با مرگ ناگهانی مرد. به خدا سوگند صدای او را شنیدم که مانند زمان حیاتش آن را میشناختم، او گفت: وای بر ضمره! تمام خویشانم از من جدا شدند و من به دار جهنم رفتم و آنجا اقامتگاه من است. امام سجاد علیهالسلام فرمودند: «این جزای کسی است که به سخن رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بخندد و مردم را بخنداند».
سیر و سلوک امام سجاد(علیه السلام)
روزی حضرت سجاد علیهالسلام از در منزل خارج شد و مردی را دید که بر اثر تلقینات و شرایط اجتماعی آن روز، زبان به بدگویی و دشنام به امام گشود. خادمان حضرت خواستند به او حمله کنند. امام فرمودند: او را رها کنید و بعد به آن مرد فرمودند: آنچه از ما بر تو پوشیده مانده است، بیش از آن است که میدانی. آیا حاجتی داری؟ مرد از گفتار و رفتار امام، خجل و شرمنده شد. امام نیز عبایی را که بر دوش مبارکشان بود به او عنایت کردند و نیز امر فرمودند که هزار درهم نیز به او بدهند که با این رفتار ملایم، آن مرد معاند، دوستدار امام شد و گفت: من شهادت میدهم که تو فرزند پیامبر صلیاللهعلیهوآله هستی. همچنین نقل شده که کسی نسبت به امام بدگویی کرد. امام خاموش ماندند و به وی نگاه نکردند. غریبه برای اینکه توجه دیگران را جلب کند، گفت: با تو سخن میگویم. امام هم فرمودند: من هم سخن تو را نشنیده میگیرم.
سیره سیدالعابدین علیهالسلام
روزی یکی از خویشاوندان امام سجاد علیهالسلام نزد امام رفت و چندان که توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند. چون مرد بازگشت، امام به کسانی که نزد او نشسته بودند فرمودند: شنیدید این مرد چه گفت؟ میخواهم با من بیایید و پاسخی را که به او میدهم بشنوید. امام به راه افتاد و آیه فرو بردن خشم و گذشت از مردم را تلاوت فرمود. همراهان امام دانستند که امام سخن زشتی به او نخواهد گفت. چون به خانه آن مرد رسیدند، مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافی آمده است. حضرت به او فرمودند: «برادرم، ایستادی و چنین و چنان گفتی. اگر راست گفتی، خدا مرا بیامرزد و اگر دروغ گفتی، خدا تو را بیامرزد». مرد برخاست و حضرت را بوسید و گفت: آنچه درباره تو گفتم از آن مبرّا هستی و من بدان سزاوارم.
گذشت امام چهارم علیهالسلام
درباره بخشش و گذشت امام سجاد علیهالسلام نقل شده است که وقتی حضرت دست مبارکشان را میشستند، کنیزی آب روی دست ایشان میریخت. ناگهان ظرف آب از دست کنیز افتاد و جراحتی در دست حضرت ایجاد شد. امام متأثر شدند. کنیز چون در خانه امام تربیت شده بود، میدانست چه کند و فورا آیه شریفه فرو بردن خشم را خواند. امام فرمودند: من خشم خود را فرو خوردم. کنیز ادامه آیه را که درباره گذشت از مردم بود، تلاوت کرد. امام فرمودند: تو را بخشیدم. کنیز پایان آیه را خواند: «خدا نیکوکاران را دوست دارد». حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم.
دستگیری از درماندگان
یکی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی حضرت در آن عصر تاریک است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پرآشوب مدینه، و چه در مواقع آرامش که نیازمندان و تهیدستان در انتظار دست نوازشگری بودند که با لطف و کرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. امام سجاد علیهالسلام ، هزینه زندگی صد خانواده تهیدست مدینه را عهده دار بود.
همچنین نقل شده است که در مدینه خانوادههایی بودند که زندگی و معاش آنها از ناحیه امام تأمین میشد، ولی خودشان نمیدانستند که تأمین زندگی آنها از کجاست تا اینکه امام از دنیا رفتند و آنها متوجه شدند که شخصی که شبانه برای آنان کیسههایی از مواد غذایی میآورد، علی بن الحسین علیهالسلام بوده است.
سکوت از نظر امام زین العابدین علیهالسلام
از امام سجاد علیهالسلام درباره سکوت و سخن سؤال شد و اینکه کدام یک بر دیگری برتری و مزیت دارد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: برای هر یک از این دو آفتهایی است که اگر از آفت سالم و مصون باشند، کلام برتر و افضل از سکوت است. برای اینکه خداوند هیچ یک از پیامبران و اولیاء را به سکوت مبعوث نفرمود؛ بلکه مأموریت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود، آنان را به راه صلاح و رستگاری دعوت نمایند. همچنین هیچکس با سکوت مستحق بهشت نمیشود و هیچکس با سکوت از عذاب دوزخ مصون نمیماند. نیل به رحمت و ولایت الهی و محفوظ ماندن از عذاب او، بر اثر کلام است. سپس حضرت فرمودند: «شما خود فضل سکوت را با کلام توصیف مینمایید و هرگز فضل کلام را با سکوت توصیف نمیکنید».
سفارش به ابوحمزه ثمالی
ابوحمزه ثمالی میگوید: یک روز کنار در خانه حضرت سجاد علیهالسلام ایستاده بودم که امام علیهالسلام از خانه خارج شد و فرمود:«بسم اللّه آمنتُ باللّه و توکّلتُ علی اللّه» سپس فرمودند: ای ابوحمزه، هر وقت انسان از خانه بیرون میآید، شیطان آماده فریب اومیشود. وقتی میگوید: «بسم اللّه» آن دو فرشته که به او موکل هستند، میگویند گفت: بسم اللّه، یعنی از شر شیطان محفوظ ماند. وقتی میگوید: «آمنت باللّه» گویند هدایت گردید و همین که میگوید «توکلت علی اللّه» گویند از آفات و بلیات نگه داشته شد.
امام زینالعابدین علیهالسلام در هنگام اقامه نماز
امام زینالعابدین علیهالسلام به هنگام نماز از خشیت الهی اندامش میلرزید و چهرهاش دگرگون میشد. یکی از یاران حضرت علت این تغییر حالت ایشان را در هنگام نماز پرسید. حضرت در پاسخ فرمودند: مگر نمیدانی در برابر چه کسی قرار میگیریم؟ به راستی همان مقدار از نماز بنده پذیرفته است که حضور قلب داشته باشد و فرد خودش را واقعا در برابر خدا ببیند. آن شخص عرض کرد پس نمازهای ما باطل است و ما هلاک شدهایم. حضرت فرمودند: هرگز، خدا نمازهای نافله را برای جبران نمازهای ناقص بندگانش مقرر فرموده است.
فخر امام زینالعابدین علیهالسلام
در تاریخ آمده است چون اسیران کربلا به کوفه وارد شدند و کوفیان سخنان حضرت زینب(س) و جمعی از خاندان امام حسین علیهالسلام را شنیدند، گریه و ناله سر دادند و زنان موهای خود را پریشان کردند. امام زینالعابدین علیهالسلام آنها را ساکت کردند و در معرفی خود فرمودند: من پسر آنم که حرمتش را درهم شکستند و مال واموال او را غارت کردند و کسانش را اسیر کردند. من پسر آنم که او را کنار فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کار برده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این برای من فخری بزرگ است.
آزمایش الهی از دیدگاه امام زینالعابدین علیهالسلام
پس از پایان دوره اسارت و بازگشت امام زینالعابدین علیهالسلام و کاروان خاندان پیامبر به مدینه، آن حضرت در آستانه ورود به شهر مدینه، طی خطبه بلندی خطاب به جمعیت استقبال کنندگان فرمودند: ای مردم، خداوند، تبارک و تعالی ـ که سپاس او را سَزد ـ ما را به مصایب بزرگ بیازمود. اباعبداللّه الحسین علیهالسلام را کشتند، زنان و فرزندان او را اسیر کردند و سر او را در شهرها بر روی نیزهها گرداندند و این مصیبتی بیمانند است.
علم امام زینالعابدین علیهالسلام
شیخ مفید در توصیف دامنه دانش امام زینالعابدین علیهالسلام مینویسد: آنچه فقها و دانشمندان درعلوم مختلف از آن حضرت نقل کردهاند از شمار بیرون است و آنچه ازمواعظ و پند و دعا و احکام الهی که در بین دانشمندان وجود دارداغلب از کسانی است که در مکتب امام زینالعابدین علیهالسلام پرورش یافته و از سرچشمه علوم آن حضرت سیراب شدهاند.
بردباری و حلم امام علیهالسلام
امام زینالعابدین علیهالسلام تجسم بردباری و گذشت بود به گونهای که از برابر هر اشتباهی به اغماض میگذشت و حتی در برابر بدی و سوء رفتار نیز به احسان و نیکی رفتار میکرد و میفرمود: چیزی بهتر از این نیست که انسان بیآن که در مقام انتقام و تلافی برآید، با حلم و بردباری خشم خود را فرو نشاند.
نمونهای از حلم و گذشت امام زینالعابدین علیهالسلام
روزی مردی در حضور جمع به امام زینالعابدین علیهالسلام جسارت کرد و ناسزا گفت: امام علیهالسلام به روی خود نیاورد و سخنی نگفت. وقتی آن مرد رفت حضرت رو به حاضران کرد و فرمود بیایید تا شما پاسخ مرا به او ببینید.
امام به طرف خانه آن مرد حرکت کرد. آن فرد وقتی امام زینالعابدین علیهالسلام را دید گمان کرد که برای تنبیه و سرزنش او آمده است، ولی به زودی دریافت که اشتباه کرده و تصورش نادرست بوده است؛ زیرا امام علیهالسلام پیش آمد و سلام کرد نمود و فرمود برادر، اگر نسبتهایی که به من دادی درست است من به درگاه خدا استغفار میکنم و اگر درست نیست از خدا میخواهم که گناه تو را ببخشاید. آن مرد سخت پشیمان شد و با چشمانی اشکبار پیشانی آن حضرت را بوسید و گفت یابن رسولاللّه، آنچه به شما گفتم درست نیست و خود به آنها سزاوارترم.
شجاعت امام زینالعابدین علیهالسلام
امام زینالعابدین علیهالسلام که در کلیه صفات پسندیده و فضایل اخلاقی زبانزد عام و خاص بود، در شجاعت وشهامت نیز به حد کمال بود. سخنان آن حضرت در برابر یزید دلیل روشنی بر این مدعا است. آنگاه که یزید بر مسند قدرت تکیه زده بود، حضرت او را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای پسر معاویه و هند، تو خود میدانی که پرچم رسول اللّه در جنگ بدر و احد و احزاب در دست جدم علیبنابیطالب علیهالسلام بود، در حالی که پدر و جد تو پرچمدار مشرکان بودند. در جای دیگر خطاب به یزید میفرمایند: وای بر تو، اگر به این فاجعهای که آفریدی کمی میاندیشیدی، باید سر به کوه و بیابان میگذاشتی و خاکسترنشین میشدی. بدان که به زودی از این اعمالت پشیمان، و به خواری بزرگ گرفتار خواهی شد.
درسایه سار کلام گهربار امام سجاد(علیه السلام)
*اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را میطلبند، اگرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گردابها باشد.
*هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.
*کسی که بدانچه خدا نصیب او کرده قناعت کند، از بینیازترین مردم است.
*از خوی مؤمن آن است که در تنگ دستی به اندازه درآمد خرج کند، و در رفاه به قدر گشایش؛ و درباره مردم منصف باشد و در سلام به همگان پیشی گیرد.
*نگاه محبتآمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.
*برای هر چیزی لذتی است و لذت گوش، در شنیدن سخن زیباست.
*شرافت در فروتنی، عزت در پرهیزکاری و بینیازی در قناعت است.
*کسی که ارج خود بداند، دنیا نزد او ناچیز است.
*محبوبترین شما نزد خدا کسی است که رفتارش بهتر باشد.
*کسی که خوش خلقتر است، به خدا نزدیکتر است.
*مؤمن رفتار خود را با بردباری در میآمیزد.
*مؤمن هیچ کاری را برای ریا انجام نمیدهدو هیچ کار را از روی شرم رها نمیکند.
*مؤمن از گواهی دادن در حق غیر دوستان نیز دریغ نمیکند.
*مؤمن از این که مورد ستایش و تمجید قرار گیرد، میترسد.
*همنشینی با مردمان نیکوکار موجب صلاح و رستگاری میشود.
*رفتار به شیوه دانشمندان سبب افزایش خرد میشودد.
*آزار نرساندن نشانه کمال عقل و موجب آسایش در دنیا و آخرت است.
*کسی که راهنمای دانایی ندارد، تباه میشود.
*در شگفتم از کسی که از خوراکی به سبب زیانش میپرهیزد، ولی از گناه به سبب زشتیاش دوری نمیکند.
*توبه نه به گفتار، که به بازگشت از امور ناشایست و انجام دادن کار نیک است.
*مبادا به گناهی که میکنی شادمان شوی که شادمان شدن به گناه بدتر از انجام دادن گناه است.
*حقوق متقابل خداوند و بندگانش
امام زین العابدین علیهالسلام در مورد حق پروردگار بر بندگانش میفرمایند: «حق بزرگ خدای متعال بر تو این است که در برابر آفریدگار خود سر فروتنی و پرستش فرود آوری و برای او شریک قرار ندهی و چنانکه شاید با خلوص نیّت به عمل بپردازی. در آن صورت به ادای حق بزرگ الهی موفق گشتهای و متقابلاً به اخذ پاداش که مشتمل بر رو به راه شدن زندگی دنیا و آخرت است، نائل آمدهای. علاوه بر این، خداوند آنچه را که دوست داشته باشی به تو خواهد داد.
*حق نفس بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق نفس بر انسان میفرمایند: حق نفس بر تو این است که با تمام نیرو و قدرت آن را تحت رهبری و اطاعت خداوند درآوری. بدین ترتیب که وظایف اعضای خویش مانند گوش و چشم دست و پا، زبان را مراعات کنی و در این کار از خداوند یاری بخواهی.
*حق صدقه بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق صدقه بر انسان میفرماید: سزاوار نیست که با صدقه دادن بر دیگران منت نهی؛ زیرا صدقه عملی است که نتیجه آن منحصرا عاید تو میشود. پس چون بر کسی منت نهی، چنان باشد که کار خود را تقبیح و عمل خود را تباه کردهای.چنین فردی مانند کسی است که نیک و بد نزد او یکسان باشد. بدین ترتیب چگونه میتوان گفت چنین شخصی به اصول اخلاقی پایبند است؟
*حق معلم بر شاگرد
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق معلم میفرمایند: «حق استاد تو این است که در تعظیم و تکریم وی بکوشی و محضر او را بس موقّر و محترم شماری و در فراگیری علم و دانش به کلمات و بیانات او به نیکی گوش فرا دهی و با روی گشاده و خویی آزاده و کامل و در کمال ادب و احترام به محفل و مجلس وی روی آوری و هرگز صدای خویش را بر صدای او بلندتر نسازی». آن حضرت در ادامه میفرمایند: «و نیز هیچ وقت در مجلس او با دیگرن سخن نگویی و خارط او را از این کردار آزرده نسازی. و نیز میباید معایب معلم خویش را پوشیدهداری و صفات پسندیده او را آشکار کنی و نسبت به او دشمنی و نکنی. اگر چنین رفتاری داشتی خداوند فرشتگان را گواه میکند که نیّت تو الهی است و در راه خشنودی خدا به کسب علم پرداختهای».
*حق شاگرد
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق شاگرد میفرمایند: «اما حق آنان که به سبب فزونی دانش تو در محضرت به فراگیری مشغولند، آن است که بدانی خدای، عزوجل، به واسطه دانشی که به تو عنایت فرموده تو را بر ایشان سرپرست گردانیده است و ابواب دانش را به روی تو گشوده است. پس اگر در آموزش و پرورش آنان به نیکی رفتار کنی و از سئوالات ایشان دلتنگ و رنجور نگردی، خداوند بر فضیلت تو بیفزاید و ابواب دانش را بر رویت بگشاید و اگر از آموختن دانش به آنان سر باز زنی یا با خلق و خوی بد با آنان رفتار کنی، آن وقت است که خداوند علم را از تو برگیرد و فروغ دانش را از تو دور کند و مقام و منزلت تو را از دلها بیرون افکند».
*حق کسی که بر تو احسان کرده است
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد کسی که خوبی و احسان کرده است میفرمایند: «اما حق کسی که با تو به احسان و نیکی رفتار کرده این است که از او تشکر کنی و احسانش را به یاد داشته باشی، از او به خوبی یاد کنی و به درگاه خداوند با اخلاص برایش دعا کنی و این گونه در نهان و آشکار از او قدردانی کنی و بکوشی اگر روزی توانستی، رفتار خوب او را جبران کنی».
*حق همنشین بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق همنشین میفرمایند: «حق همنشین این است که او را به خوبی بپذیری و به او خوشآمد بگویی و در گفتوگو با وی منصفانه رفتار کنی. نگاه از او برنگیری و به منظور آگاهی دادن با او سخن بگویی. اگر بر او وارد شدی میتوانی هر زمان خواستی او را ترک گویی، ولی اگر او بر تو وارد شد وی را جز با اجازه او ترک نکنی».
*حق شریک بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق شریک بر انسان میفرمایند: «حق شریک آن است که اگر غایب باشد در انجام دادن کار او بکوشی و اگر حاضر بود با او برابر کار کنی و بدون مشورت و رأی او تصمیم نگیری. اموالش را حفظ کنی و در آنها خیانت نکنی؛ زیرا به ما گفتهاند دو نفر که با یکدیگر شریک میشوند، تا وقتی به یکدیگر خیانت نکنند دست خداوند همراه آنان است».
*حق مال بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام درباره حق مال بر انسان میفرمایند: «حق دارایی این است که جز از راه حلال آن را کسب نکنی و جز در راه حلال و بهجا مصرف نکنی؛ زیرا خداوند آن را به تو عطا فرموده که جز در راه رضای او به مصرف نرسانی». آنگاه حضرت در ادامه میفرمایند: «شایسته نیست در راه به دست آوردن مال و به میراث گذاشتن آن خدا را معصیت کنی».
*حق طلبکار بر انسان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق طلبکار بر انسان میفرمایند: «اما حق طلبکاری که مال خود را از تو طلب میکند، آن است که در صورت امکان تلاش کنی بدهی خود را به او بپردازی و او را به رفتوآمد و دویدن وادار نکنی؛ زیرا رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: توانگری که وامش را نپردازد، نوعی ستمکار است؛ و اگر قادر به پرداخت آن نیستی، با زبانی خوش از وی مهلت بخواه؛ زیرا این عملی ناپسند است که تو مال او را در اختیار گرفته باشی و با وی بدرفتاری کنی».
*حق کسی که بر تو ادعایی دارد و شاکی است
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق مدعی و شاکی میفرمایند: «اما حق کسی که بر تو ادعایی دارد و شاکی است، چنانچه ادعای او درست است، حرف او را بپذیر و سخن او را رد نکن. خودت به جای قاضی حکم کن و به جای شهود، گواه او باش؛ زیرا اینگونه رفتار، حق خدا بر تو است؛ و اگر او درست نمیگوید و ادعایش باطل است با او مدارا رفتار کن، او را ازنتیجه عملش بترسان و به دینش سوگند بده و با یادآوری خداوند از خشونت بکاه. از پرگویی و بدگویی بپرهیز که به گناه او گرفتار میشوی و موجب دشمنی بیشتر او گردی؛ زیرا سخن ناروا سبب دشمنی است و سخن نیک به خیر و فضیلت میانجامد، و شر و فساد را خاموش میگرداند».
*حق کسی که با تو مشورت میکند
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق کسی که با انسان مشورت میکند، میفرمایند: «حق کسی که با تو به مشورت پرداخته، این است که نظر خود را صریح و روشن بیان کنی. چنان که اگر خودبه جای او بودی، همان میکردی». حضرت در ادامه میفرمایند: «اگر نتوانستی به او مشورتی بدهی، کسی را که آگاه و قابل اعتماد است به وی معرفی کن و از کمک به او دریغ نکن».
*حق خردسالان
امام زینالعابدین علیهالسلام درباره حق خردسالان و کودکان میفرمایند: «حق کودک و خردسال آن است که وی را مورد مهر و محبت قرار دهی و در تعلیم و ترتبیتش بکوشی و نسبت به او گذشت و پردهپوشی داشته باشی و با وی با نرمخویی و ملایمت رفتار کنی و لغزشهای کودکانهاش را نادیده بگیری». حضرت در ادامه میفرمایند: «به هر حال با وی با مدارا رفتار کن و از ستیز و لجبازی دوری جوی؛ زیرا این امر موجب رشد و کمال وی میشود».
*حق کسی که به تو بدی کرده است
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد برخورد با کسی که به انسان بدی کرده است، میفرمایند: «حق کسی که در گفتار یا کردار با تو بدی کرده، این است که اگر عمدا مرتکب آن عمل شده، بهتر است وی را ببخشایی تا کنیه و کدورت از بین برود» و اگر از روی عمد نبوده است، تو خطای او را به بدی پاسخ نده و با انتقام، به او ستم نکن و تا آنجا که مقدور است با نرمیو ملاطفت با وی رفتار کن».
*حق هم کیشان
امام زینالعابدین علیهالسلام در مورد حق همکیشان میفرمایند: «حق هم کیشان آن است که نسبت به آنها با حسن نیّت و مهربانی و نرمش رفتار کنی و چنانچه رفتار بدی از آنان مشاهده کردی، با آنان به مدارا رفتار کنی و محبت آنان را جلب کنی و به اصلاح کار آنها بپردازی، و از سپاسگذاری کنی». حضرت در ادامه میفرمایند: «پس درباره همه آنها دعا کن و به یاری آنها بپرداز و حرمتشان را در نظر بگیر؛ بزرگ آنها را به منزله پدر و کوچکشان را به منزله فرزند و میانسال آنها را برادر خود محسوب کن. هر کس از آنان پیش تو آمد با لطف و رحمت از وی دلجویی و چون برادر با وی رفتار کن».
آموزههایی نورانی از برگهای زرین صحیفه سجادیه
امام سجاد(ع)، کتاب ناطق پروردگار و خزانه رازهاست که به روشنی از مقام سرّ ذات الهی سخن میگوید. صحیفه سجادیه آن حضرت، چراغ روشنِ ایوانِ بزرگواری است و بر تمام کتاب¬های باعظمت برتری دارد و دربردارنده 54 دعاست که در زمینه¬های گوناگون عقیدتی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی و پاره¬ای از احکام شرعی و قوانین طبیعی در قالب دعا و مناجات بیان شده است.
صحیفه سجادیه یکى از اثرهاى گرانسنگ به جا مانده از امام سجاد علیهالسلام است. صحیفه سجادیه که «زبور آل محمد صلىاللهعلیهوآله »، «انجیل اهل بیت» و «اخت القرآن» لقب گرفته، در بردارنده 54 دعاست که تاکنون بیش از شصت شرح بر آن نوشته شده است. صحیفه سجادیه تنها دربردارنده راز و نیاز با خدا و بیان حاجت در پیشگاه وى نیست، بلکه دریاى بىکرانى از علوم و معارف اسلامى است که مسائل گوناگون عقیدتى، فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و پارهاى از قوانین طبیعى و احکام شرعى در آن آمده است. در سال 1353 هـ . ق مرجع فقید، آیتالله العظمى مرعشى نجفى، نسخهاى از صحیفه سجادیه را براى طنطاوى، دانشمند بزرگ اهل تسنن و صاحب تفسیر معروف الجواهر به قاهره فرستاد. وى پس از ارج نهادن به این هدیه گرانبها و ستایش فراوان از آن، در پاسخ چنین نوشت: «این از بدبختى ماست که تاکنون به این اثر گرانبهاى جاوید که از مواریث پیامبر است، دست نیافته بودیم. من هر چه در آن مىنگرم، آن را از گفتار آدمیان، فراتر و از سخن پروردگار فروتر مىیابم».
آن صحیفه سرّ سجادى است کاشف
راز عشق آن امام راستان را
زان صحیفه آیت سجاد بیند
دیده اهل صفا راز نهان را
باغ دلها را خوش اوراق کتابش
داد زینت همچو گل باغ جهان را
در دعا راز و نیازش عاشقانه
داد تعلیم حقایق انس و جان را
دعا در حق فرزندان
یکى از دعاهاى دلنشین صحیفه سجادیه، دعاى امام سجاد علیهالسلام درباره فرزندانش است که در بخشهایى از آن مىخوانیم: «پروردگارا! بدنها و دین و اخلاق آنها را به سلامت دار و به آنان در جان و جسم و هر آنچه برایشان مهم است، عافیت بخش. روزى آنان را به دست من گسترده ساز و آنان را نیکوکارانى پرهیزکار و بینا و شنواى حق و فرمانبردار خودت قرار ده.
خدایا! آنان را دوستان من قرار ده و بر من مهربان ساز و فرمانپذیر دستورهاى من بگردان و مرا در تربیتشان و خوبى کردن به آنها یارى فرما. آنان را بر آنچه از تو مىخواهم، یار و یاورم قرار ده و مرا و فرزندانم را از شرّ شیطان مصون بدار».
دعا در حق پدر و مادر
امام سجاد علیهالسلام درباره پدر و مادر خویش این گونه به دعا مىنشیند: «خداوندا! مرا به پاسداشت بزرگى پدر و مادر، توفیق ده و به مهربانى و نیکى به آنان و فرمانپذیرى از آنان و خوش رفتارى با آنان، موفق بدار و اطاعت از آنان را در کام من شیرین و گوارا بگردان.
خداوندا! صدایم را در برابر آنها آرام و گفتارم را بر آنان خوشایند فرما و خویم را با آنان نرم و قلبم را بر آنها مهربان ساز. خدایا! یاد آنان را در پس نمازهایم و در وقتهاى شب و روزم، از دلم مزداى و مرا به برکت دعاهایى که براى آنان دارم، بیامرز».
دعا در طلب آمرزش گناهان
امام زین العابدین علیهالسلام در یکی از دعاهای خود در صحیفه سجادیه میفرماید: «بارخدایا، ای که گناهکاران به رحمتت فریادرسی میکنند، و ای که بیچارگان به یادآوری احسانت پناه میبرند، ای که خطاکاران از بیم تو به شدت گریه میکنند، ای همدم هر وحشت زده دور از وطن، ای گشایش هراندوهگین دل شکسته، ای فریادرس هر درمانده تنها، ای مددکار هر محتاج رانده شده، تویی که رحمت و دانشت همه چیز را فرا گرفته… تویی که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویی که مهرت پیشاپیش غضبت در حرکت است… و تویی که چون نعمت به کسی مرحمت کنی، چشم پاداش از او نداری… اینک منم ای پروردگارم که در پیشگاهت به خاکساری در افتادهام، منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهی برده و منم که از سر جهالت تو را نافرمانی کردهام، در صورتی که تو شایسته این نبودی که من چنین کنم».
گلچینی از اهداف تربیتی صحیفه سجادیه، به همراه دعاهای مربوط[1] در قالب محوریابی، دعا
اهداف تربیتی صحیفه سجادیه[2]
1. اهداف تربیتی در رابطه انسان با خدا
الف) معرفت به خدا
سپاس و ستایش خدایی را سزاست که دیده¬های بینندگان از دیدنش ناتوانند و اندیشه¬های وصفکنندگان از عهده وصفش برنیایند. به قدرت و توانایی خود، آفریدگان را آفرید و آنان را به اراده و خواست خویش پدید آورد، بیآنکه از روی نمونه¬ای باشد.[3]
ب) دست¬یابی به ایمان کامل
بارخدایا! ایمانم را به پایه کامل¬ترین ایمان برسان، و باورم را بهترین یقین¬ها قرار ده، و نیت مرا به نیکوترین نیت¬ها پایان ده، و کردارم را به بهترین کردارها برسان.[4]
ج) تقوا
و دلم را از پرهیزکاری خودت مالامال کن.[5]
بارخدایا! برای ما توشه¬ای از پرهیزکاری قرار ده.[6]
یک- آثار تقوا
و مرا از کسانی قرار ده که با بازداری و نگه¬داری تو، از گناهان و لغزش¬ها و خطا بسته و محفوظ مانده¬اند.[7]
و ما را برای مقابله در برابر گمراهی شیطان از پرهیزکاری، توشه ده و خلاف راه او که راه تباهی است، ما را به راه پرهیزکاری ببر.[8]
دو- صفات پرهیزکاران
و زیور پرهیزکاران را به من بپوشان در گستردن عدل و داد، و فرو نشاندن خشم، و خاموش کردن آتش دشمنی، و گردآوردن و الفت دادن پراکندگان، و اصلاح فساد بین مردم، و فاش کردن خیر و نیکی، و پنهان کردن عیب و زشتی، و نرم¬خویی و فروتنی و خوشرفتاری و آرامطبعی و سنگینی و خوش¬خویی و پیش دستی به کمال اخلاقی، و برگزیدن احسان، بیآنکه جزای احسانی باشد، و ترک عیب¬گویی و به غیر مستحق نیکی نکردن، و گفتن حق اگرچه سخت باشد و کم شمردن نیکی در گفتار و کردارم اگرچه بسیار باشد، و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردارم اگرچه کم باشد.[9]
د) پرورش روح عبادت و نماز
و شبم را آباد و با برکت گردان، به بیدار کردنم آن برای بندگی¬ات، و تنها بودنم به شب¬خیزی برای مناجات با تو.[10]
و مناجات و راز و نیاز با خودت را در تنهایی و در شب و روز برایم آراسته و خوشایند گردان.[11]
ه) شکرگزاری
پس سپاسگزارنده¬ترین بندگانت از سپاس تو ناتوان هستند.[12]
یک- فرهنگ شکرگزاری
– شکرگزاری، تفضل الهی
بارخدایا! کسی به پایان شکر سپاس تو نمی¬رسد، مگر اینکه از احسان و نیکی تو چیزی برای او فراهم می¬آید که او را به شکری دیگر وادار می¬گرداند.[13]
– فراوانی نعمت به سبب شکر
و فرمودی: «هرآینه اگر (مرا بر نعمتی که به شما داده¬ام) سپاس گزارید، شما را فزونی دهم و اگر ناسپاسی کنید، همانا کیفر من سخت است».[14]
– قرار گرفتن در موضع آزمایش
و نهی کرده تا شکر و سپاس¬گزاری¬مان را آزمایش کند.[15]
– حقشناسی، مرز تفکیک انسان از حیوان
سپاس خدای را که اگر بندگانش را از شناختن سپاس¬گزاری خود بر نعمت¬های پیدرپی که به ایشان داده و بخشش¬های پیوسته که برای آنها تمام گردانیده است، بازمی-داشت، هرآینه، نعمت¬هایش را مصرف می¬کردند و او را سپاس نمی¬گزاردند. … اگر چنین می¬بود و شکر نمی¬کردند، از حدود انسانیت به مرز حیوانیت روی می-آوردند.[16]
دو- آثار تربیتی شکر؛ رسیدن به مقام رضا
پس نمی¬دانم ای خدای من! کدام یک از این دو حالت به سپاس¬گزاری تو واجب¬تر و کدام یک از این دو هنگام، برای ستایش تو سزاوارتر است؛ هنگام تندرستی یا بیماری؟ بارخدایا! بر محمد و آل او درود فرست و آنچه را برایم پسندیده¬ای، محبوب من گردان.[17]
و) توبه
بارخدایا! به سوی تو بازمی¬گردم و توبه می¬کنم؛ توبه کسی که رجوع به گناهی را در دل نمی¬گذارد و پس از توبه در گناهی بازنمی¬گردد. توبه خالصی که از شک و دودلی پاکیزه باشد. پس آن را از ما قبول فرما و از ما خشنود شو و ما را بر آن پابرجا گردان.[18]
2. اهداف تربیتی در رابطه انسان با خود
الف) پرورش حس خداجویی
به قدرت و توانایی خود، آفریده¬ها را نیکو و زیبا آفرید و آنان را به خواست خویش به وجود آورد، بیآنکه از روی مثال و نمونه¬ای باشد. سپس آنان را در راه اراده خویشتن روان گردانید و در راه محبت و دوستی خود برانگیخت.[19]
ب) پرورش حس فضیلت¬جویی
بارخدایا، عزیز و گرامی¬ام دار و به کبر و خودپسندی و خودبینی دچارم مکن، و مرا به بندگی خودت توفیق ده، و عبادتم را به خودپسندی تباه مگردان، و خیر و نیکی برای مردم را به دست من روان ساز، و آن را به منت نهادن باطل مفرما، و خوهای پسندیده را به من ببخش، و مرا از به خود نازیدن نگاهدرا.[20]
ج) پرورش غرایز و خواست¬های طبیعی آدمی
یک- روزی به اندازه
و از تو می¬خواهم برای روزی¬ام، راهی آسان فراهم کنی. پس بر محمد و آل او درود فرست و روزیام را بر من آسان گردان و مرا به اندازه¬ای که برایم تعیین فرموده-ای، قانع و خشنود ساز و به بهره¬ام در آنچه بهره من گردانیده¬ای، خشنودم فرما و آنچه از تن و عمرم سپری شده و رفته است، در راه فرمانبرداری¬ات قرار ده؛ زیرا تو بهترین روزی دهندگانی.[21]
دو- شکر¬گزاری و سرکشی نکردن
و در رزق و روزی عطا فرموده، فراخی می¬یافتند و شکرش را به جا نمیآوردند و اگر چنین می¬بودند و شکر نمی¬کردند، از حدود انسانیت به مرز حیوانیت روی می-آوردند.[22]
سه- شرکت دادن دیگران در نعمت¬های الهی
و ما را در این روز و این شب و همه روزهایمان توفیق عطا فرما برای انجام نیکی و کمک کردن به ناتوان.[23]
چهار- هدایت میل جنسی
و شهوت و خواهشم را از هر حرام و منع¬شده¬ای بشکن.[24]
3. اهداف تربیتی در رابطه انسان با دیگران
الف) اهداف تربیتی در روابط خانوادگی
یک- وظایف فرزند در برابر والدین
و پدر و مادر مرا به بهترین پاداش که به آن، پدران و مادران بندگان باایمانت را اختصاص داده¬ای، امتیاز ده.[25]
بارخدایا! صدایم را در برابر ایشان پایین¬تر و سخنم را خوشایند و خویم را نرم-ساز، و دلم را برای آنها مهربان کن و مرا به ایشان مهربان و دل¬سوز گردان.[26]
و مرا به وسیله دعا برای ایشان و ایشان را به سبب مهربانی¬شان به من بیامرز؛ آمرزشی پابرجا.[27]
دو- وظایف والدین در برابر فرزند
بارخدایا! روزی¬هایشان را برای من و به دست من فراوان گردان، و مرا در پرورش ایشان یاری فرما.[28]
و کیش¬ها و خوهایشان را برای من سالم بدار و مرا در تربیت ایشان یاری فرما.[29]
4. اهداف تربیتی در روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی
الف) فراهم کردن زمینه ایجاد برادری
و آنان را توفیق ده برای برپاداشتن طریقه و روش حفظ احکام و فراگرفتن اخلاق نیک خود که بندگان را به آن امر فرموده¬ای.[30]
ب) عمل به وظایف و مسئولیت¬ها در قبال یکدیگر
و آنان را توفیق ده در فراگرفتن زیبایی¬های فرهنگ خودت در مهرورزی، و کمک به ناتوانانشان، و بستن شکاف فقر و نیازمند¬یشان، و رفتن نزد بیمارشان، و راهنمایی کردن راه¬جو و اندرز دادن مشورت کننده¬شان، و دیدار از سفر آمدهشان، و پنهان کردن رازهاشان، و پوشاندن عیب¬هاشان، و یاری کردن ستم دیده¬شان، و سود رساندنشان به بخشش فراوان، و دادن آنچه ایشان را واجب و لازم است پیش از درخواست.[31]
ج) امر به معروف و نهی از منکر
بارخدایا! ما را در این روز و این شب و همه روزهامان توفیق عطا فرما برای انجام امر به معروف و نهی از منکر، و حفظ و نگه¬داری اسلام، و نکوهش باطل و نادرستی، و خوار شمردن آن، و یاری حق و گرامی داشتن آن.[32]
د) انفاق و صدقه
بارخدایا! بر محمد و آل او درود فرست و روزی¬های مرا از وسایل حلال روان گردان و انفاق و خرج کردنم را در راه¬های خیر و نیکی بگردان.[33]
ه) فرهنگ بهینه مصرف
و مرا از اسراف و زیاده¬روی بازدار و به بخشیدن و میانه¬روی در زندگی، مستقیم ساز و روش نیکو در زندگی را به من بیاموز و مرا به لطف خود از بی¬جا خرج کردن باز دار.[34]
فرجام نیک
آنگاه که امام سجاد علیهالسلام در آستانه شهادت قرار گرفت، هنگام مرگ، دمى بیهوش شد و چون چشم خود را گشود، سوره واقعه و سوره فتح را خواند. سپس گفت:
الْحَمْدُ للّهِِ الَّذِی صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الاْءَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنْ الْجَنَّهِ حَیْثُ نَشَاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِینَ.
سپاس خدایى را که به ما وعده راست فرمود و بهشت را میراث ما کرد تا هر جا که خواهیم جاى گیریم. پس چه نیک است پاداش عمل کنندهها.
امام سجاد علیهالسلام وصیت کرده بود که در مرگشان، کسى را خبر نکنند و ایشان را زود به خاک بسپارند، ولى هنگام تشییع و دفن آن حضرت، انبوهى از دوستداران اهل بیت گرد آمدند که مدینه مانند آن را کمتر به خود دیده بود.
حجاب چهره جان مىشود غبار تنم
خوشا دمى که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزاى چو من خوشالحانى است
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
پینوشتها:
[1] . حاج سید علی فیض الاسلام، ترجمه و شرح صحیفه کامله سجادیه، انتشارات فیض الاسلام، زمستان 1368.[2] . نک: علی اصغر ابراهیمیفر، بررسی نظام تربیتی صحیفه سجادیه، قم، مرکز پژوهش¬های اسلامی صدا و سیما، 1385، چ1، صص 128 – 172.
[3] . صحیفه سجادیه، دعای 1، بند 2 و 3.
[4] . همان، دعای 20، بند 1.
[5]. دعای 21، بند 9.
[6] . دعای 17، بند 5.
[7] . دعای 25، بند 10 و 11.
[8] . دعای 17، بند 5.
[9] . دعای 20، بند 10.
[10] . دعای 47، بند 123.
[11] . دعای 47، بند 110.
[12] . دعای 37، بند 3.
[13] . دعای 37، بند 1.
[14] . دعای 45، بند 14.
[15] . دعای 1، بند 21.
[16] . دعای 1، بند 8 و 9.
[17] . دعای 15، 2، 3، 4، و 6.
[18] . دعای 45، بند 52.
[19] . دعای 1، بند 3 و 4.
[20] . دعای 20، بند 3.
[21] . دعای 32، بند 28.
[22] . دعای 1، بند 8 و 9.
[23] . دعای 6، بند 18.
[24] . دعای 39، بند 1.
[25] . دعای 24، بند 12.
[26] . دعای 24، بند 6.
[27] . همان، بند 14.
[28] . دعای 25، بند 2 و 5.
[29] . همان.
[30] . دعای 26، بند 3.
[31] . همان، بند 2.
[32] . دعای 6، بند 18.
[33] . دعای 30، بند 3.
[34] . همان.
منابع:
ماهنامه گلبرگ،ش14
ماهنامه گلبرگ،ش60
ماهنامه گلبرگ،ش95
ماهنامه گلبرگ،ش105