فاطمه ی دوم علیهاالسلام

فاطمه ی دوم علیهاالسلام

(به مناسبت وفات حضرت معصومه علیهاالسلام )

در اسلام همان گونه که مردانی چون انبیا، پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهم السلام الگوهای زندگی هستند، بانوانی چون مریم، خدیجه، فاطمه ی زهرا، زینب کبری، و فاطمه ی معصومه ـ علیه السلام ـ نیز به عنوان الگو شناخته می شوند.

این بیانگر این حقیقت است که زنان هم مانند مردان، می توانند بر قلّه کمالات بایستند و به عالی ترین مراتب اوج انسانی برسند. از این جهت بین زن و مرد، فرقی نیست.

خداوند متعال می فرماید:

«مَنْ عَمِلَ صالِحا مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثی و هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُم بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ»(1)

انجام می دادند، خواهیم داد».

مطالعه ی زندگی این برگزیدگان الهی، سرمشقی است برای بهتر زیستن و چراغی است، فرا راه دوستداران شرافت و سعادت.
طلوعِ نور

در روز اوّل ذی القعده ی سال 173 ه . ق(2) از سلاله ی پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و خدیجه علیهاالسلام ، و فاطمه ی زهرا علیهاالسلام ، فاطمه ی دیگری متولّد گردید. نور وجودش نه تنها خانه ی امام کاظم علیه السلام که جهان را روشن ساخت و در طول قرن های متمادی در شعاع نورانیش، ستارگان پرفروغ آسمانِ علم، تقوی، فقاهت و پارسایی، آستان بوس حرمش گردیدند و با توسّل به ذیل عنایتش مشکلات بزرگ خود را حل کردند.
توسّل صدر المتألهین

ملاّ صدرا، از علمای ربّانی و حکمای بی نظیر قرن یازدهم ه . ق (1050 ه . ق، وفات در بصره) است. او صاحب تألیفات بی نظیری چون: «اسفار اربعه»، «شرح الاصول من الکافی»، «شرح الهدایه» و «شرح حکمه الاشراق» است.

وی مدتی از عمر شریف خود را در کَهَک قم سپری نمود و مشغول تألیف بعضی از کتاب های خود چون اسفار اربعه بود. هر وقت برایش مشکل علمی یا مطلب مبهمی پیش می آمد، به قم آمده، به حرم مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف می شد و با توسّل به آن حضرت، از او استمداد نموده و مشکل علمیش آسان و حل می شد.(3)

بحث اتحاد عاقل به معقول می باشد».(4)
شیفتگی علامه ی طباطبایی به درگاه

مرحوم علاّمه سید محمد حسین طباطبایی، صاحب تفسیر بی نظیر «المیزان» نهایت ارادت و تواضع را نسبت به حضرت معصومه علیهاالسلام ابراز می نمود.

علامه شهید مطهّری، هرگاه نام مرحوم علاّمه طباطبایی را به زبان می آورد، می گفت: «رُوحی لَهُ الفِداء» روحم به فدای او باد.

یکی از دانشمندان از استاد مطهّری پرسید «دلیل این همه تجلیل و احترام شما از علاّمه طباطبایی چیست؟»

استاد مطهّری در پاسخ فرمود: «من فیلسوف و عارف بسیار دیده ام و احترام من به علاّمه طباطبائی به خاطر فیلسوف بودن ایشان نمی باشد، بلکه از این جهت است که او عاشق و دلباخته ی اهل بیت علیهم السلام است. چرا که علاّمه طباطبایی در ماه رمضان روزه ی خود را با بوسه بر ضریح مقدّس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار می کرد. ابتدا پیاده از منزل تا حرم مطهّر (با توجّه به آن سنین پیری و دوری راه) مشرف می شد. ضریح مقدّس را می بوسید، سپس به خانه می رفت و غذا می خورد.»(5)
فاطمه ی دوم

با این که حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام غیر از فاطمه ی معصومه علیهاالسلام دختران دیگری نیز داشت.(6) امّا در میان همه ی آنان، تنها اوست که دارای امتیازات والایی است.

او همچون جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام در علم و عمل و قداست و کمالات، گوی سبقت از دیگران ربود و به راستی حضرت معصومه، فاطمه ی دوم و جلوه ی دوباره ی حضرت زهرا علیهاالسلام است.
شباهت ها
الف ـ پدرش به قربانش

پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله برای تجلیل و قدردانی از دخترش زهرا علیهاالسلام و مقامات او، بارها درباره اش این جمله را بیان فرموده بود که: «فَداها اَبُوها»(7) پدرش قربانش گردد.

پدر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام ، امام کاظم علیه السلام ، نیز درباره ی وی چنین جمله ای فرمود. در آن جا که جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ به سؤال های خود، وارد مدینه شدند تا به محضر امام کاظم علیه السلام برسند، آن حضرت در مسافرت بود. آن ها ناگزیر بودند، از آن سفر مراجعت کنند. پرسش های خود را نوشتند و به افراد خانواده ی امام کاظم علیه السلام تحویل دادند تا در سفر بعد به جواب آن نائل شوند.

هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه علیهاالسلام (که حدود شش سال داشت) پاسخ سؤالات آن ها را نوشته و آماده نموده است.

بسیار شادمان شدند و آن نامه را گرفتند. هنگام مراجعت، در راه با امام کاظم علیه السلام که از سفر باز می گشت، ملاقات کردند و ماجرا را به عرض امام رساندند، امام علیه السلام آن نوشته را از آن ها طلبید و مطالعه کرد و پاسخ های حضرت معصومه علیهاالسلام را درست یافت، آن گاه به نشان تمجید از حضرت معصومه علیهاالسلام و تصدیق او سه بار فرمود: «فَداها اَبُوها: پدرش فدایش باد».(8)

برخوردار است.
ب ـ بارگاه حضرت معصومه علیهاالسلام تجلّیگاه

مرحوم آیت الله سیّد شهاب الدین نجفی مرعشی رحمه الله می فرمود:

«پدرم ـ مرحوم آیه الله علاّمه سیّد محمود مرعشی رحمه الله که در نجف اشرف می زیست ـ بسیار علاقمند بود، محلّ قبر شریف جدّه اش حضرت زهرا علیهاالسلام را بیابد، برای این مقصود، ختم مجرّبی انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت کرد تا شاید از محلّ مرقد شریف حضرت زهرا علیهاالسلام آگاه گردد.

شب چهلم بعد از انجام ختم و توسّل فراوان، به بستر خواب رفت در عالم خواب به محضر امام باقر علیه السلام (یا امام صادق) رسید.

امام علیه السلام به او فرمود: «عَلَیْکَ بِکَرِیمَهِ اَهْلِ الْبَیْتِ» به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن.

ایشان تصوّر کرد، منظور امام علیه السلام از این جمله، حضرت زهرا علیهاالسلام است.

عرض کرد: «آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محل قبر شریف آن حضرت را دقیق تر بدانم، و زیارتش کنم» امام علیه السلام فرمود: «منظور من قبر شریف حضرت معصومه علیهاالسلام در قم است». سپس افزود: به خاطر مصالحی، خداوند اراده فرموده است که قبر حضرت زهرا برای همیشه برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه علیهاالسلام را تجلّیگاه قبر شریف حضرت زهرا علیهاالسلام قرار داده است.

مرحوم آیه الله سید محمود مرعشی، وقتی از خواب برخاست، تصمیم گرفت به قصد زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام به قم مهاجرت کند.

او بی درنگ با همه ی اعضای خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام مشرّف گردید.(9)
امام خمینی رحمه الله در کنار مرقد حضرت

بنیان گذار جمهوری اسلامی آیه الله العظمی امام خمینی قدس سره آن گاه که در قم ساکن بود و هرگاه که به قم می آمد، با نهایت خضوع نسبت به مقام بلند حضرت معصومه علیهاالسلام در کنار مرقدش حاضر می شد و متواضعانه به او متوسّل می گشت و با اشتیاقی ویژه، ضریح مطهّر حضرت معصومه علیهاالسلام را می بوسید.

امام خمینی رحمه الله مقام آن حضرت را

آن قدر ارجمند می دانست که در

یک قصیده ای شامل 44 بیت حضرت معصومه علیهاالسلام را با حضرت زهرا علیهاالسلام مقایسه کرده و هر دو را بک نواخت

ستوده است که بیانگر شباهت این دو بانوی برگزیده الهی است.

او در بخشی از این اشعار چنین سروده است:
«نور خدا در رسول اکرم پیدا کرد تجلّی ز وی به حیدر صفدر
وز وی تابان شده به حضرت زهرا اینک ظاهر زدختِ موسیِ جعفر
آبروی ممکنات جمله از این نور گر نَبُدی، باطل آمدند سراسر
دختر چون این دو از مشیمه ی قدرت نامد و ناید دگر هماره مقدّر
آن یک امواج علم را شده مبدأ وین یک افواج حلم را شده مصدر
آن یک بر فرق انبیا شده تارَک وین یک اندر سر، اولیا را مِغْفَر
آن یک در عالم جلالت «کعبه» وین یک در مُلک کبریایی «مَشعر»
«لم یلد» م بسته لب، وگرنه بگفتم دختِ خُدایند، این دو نور مطهّر
آن یک بر مُلک لایزالی تارک وین یک بر عرش کبریایی، افسر
آن یک، خاکِ مدینه کرده مزّین صفحه ی قم را نموده این یک انور
خاک قم این کرده، از شرافت، جنّت آب مدینه نموده آن یک، کوثر
زیبد اگر خاک قم ز «عرش» کند فخر شاید که «لوح» را بیاید همسر
خاکی عجب خاک! آبروی خلایق
(10)

* * *

سؤالاتی در مورد حضرت معصومه علیهاالسلام

آنچه را که در این گفتار به آن پرداخته می شود، طرح چند سؤال و جواب است که پاسخ های آن روشنگر بعضی از مقامات والای حضرت است.

گرچه بررسی دقیق و گسترده این سؤالات مجال بیشتری می طلبد، امّا از باب آن که «ما لا یُدْرَکْ کُلُّهُ لا یُتْرَکُ کُلُّهُ» به طور خلاصه و فشرده به آن می پردازیم. تا نقطه شروعی باشد برای پژوهشگران عالی مقام.
1 ـ آیا او مقام عصمت داشت؟

یکی از لقب های مشهور و معروف حضرت فاطمه، دختر موسی بن جعفر علیهماالسلام ، معصومه است. آیا این لقب، بر عصمت آن بانوی بزرگوار دلالت دارد؟

آن گونه که در روایت آمده، حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام فرمود: «مَنْ زارَ المَعْصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی».(11)

زیارت کرده است.

امام رضا علیه السلام در این روایت، دو مطلب را بیان فرمود: اوّل این که آن حضرت را به لقب معصومه نامید، دوم این که، زیارتش را همسنگ زیارت خودش؛ یعنی، امام معصوم قرار داد.

از آن جایی که هیچگاه امام علیه السلام در سخنانش به گزافه گویی و غلوّ نمی پردازد، این سخن گهربارش بر عصمت حضرت معصومه علیهاالسلام دلالت دارد.

در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود: «اَلا وِ اِنّ قُم الْکُوفَهُ الصّغیرهُ، اَلا اِنّ لِلْجَنَّهِ ثَمانِیَهَ اَبْوابٍ ثَلاثَهٌ مِنْها اِلی قُمْ، تُقْبَضُ فیها اِمْرَأهٌ مِنْ وُلْدی اسمُها فاطِمَه بنتَ مُوْسی، و تُدْخَلُ بشفاعَتِها شیعَتی الْجَنَّهَ بِاَجْمَعِهِمْ».(12)

وارد بهشت می شوند».

شفاعت جمیع شیعیان مقام والایی است که به هر شخص عادی، اعطا نمی شود.

و عن سعد بن سعد عن الرضا علیه السلام : «یا سَعْدُ مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَّهُ».(13)

بهشت می شود.

روایات زیادی در این زمینه وارد شده که انسان مطمئن می شود، حضرت معصومه فوق یک انسان عادی است.

البته تردیدی نیست که عصمت نیز مانند کمالات دیگر انسانی دارای مراتب و درجاتی است که عالی ترین درجه آن را پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام و دوازده جانشین پیامبر علیهم السلام دارا هستند.

اتّفاق علمای امامیّه بر این است که همه ی پیامبران و فرشتگان الهی معصوم هستند.

هیچ دانشمندی در مورد افرادی چون حضرت «ابوالفضل» و «حضرت علی اکبر»، و «حضرت زینب» و «حضرت معصومه» ادّعا نکرده که آن ها معصوم نیستند، بلکه شخصیت های بزرگی در مورد عصمت آن ها سخن گفته اند. و در این زمینه باید به کتب مربوط به آن ها مراجعه شود.(14)
(15)

می سپارد».(16)

راستی فرزند روح و جسم و مکتب

پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد و ویژگی های آن ها از جمله عصمت در وجودش

متجلّی است.
2 ـ چگونه از دنیا رفت؟

آیا حضرت معصومه علیهاالسلام به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا او را شهید کردند؟ آنچه را که بیشتر تاریخ نویسان به آن تصریح نموده اند، این است که حضرت معصومه در مسیر سفر از مدینه به خراسان وقتی به شهر ساوه رسید، مریض شد و از آن جا او را به قم آوردند و پس از 16 یا 17 روز، در تاریخ دهم یا دوازدهم ربیع الثانی سال 201 ه . ق در قم از دنیا رفت و او را در باغ بابلان (مکانی که امروز مرقد مطهّر وی می باشد) به خاک سپردند.(17)

کمتر کسی به علّت بیماری وی اشاره نموده است و این مطلبی است که جای تحقیق و دقّت بیشتری دارد.

آن گونه که در بعضی از روایات و نقل های تاریخی آمده است، هنگامی که کاروان حضرت معصومه علیهاالسلام و همراهانش به ساوه رسیدند، دشمنان خاندان نبوّت، به کاروان حمله کردند؛ هارون بن موسی به جعفر علیهماالسلام ـ برادر حضرت معصومه علیهاالسلام که سرپرستی کاروان را به عهده داشت ـ شهید کردند و جمعی را مجروح نموده، و موجب پراکندگی آن ها شدند.

توسط زنی در غذای حضرت معصومه، زهر ریختند و به این ترتیب آن بانوی گرامی مسموم و بیمار شد!

تقاضا کرد او را به قم ببرند. وقتی به قم رسید، بعد از چند روزی به شهادت رسید.(18)

شدّت غمگین شد و سخت بیمار گشت.

تقاضا کرد او را به قم ببرند. پس از 16 یا 17 روز سکونت در قم به لقاءالله پیوست.(19)
3 ـ قم چرا؟

هنگامی که حضرت معصومه در ساوه بیمار شد چرا در همان جا بستری نشد و درخواست کردند تا او را به قم ببرند؟

این انتخاب دلائل متعددی دارد که بعضی از آن ها از این قرار است:

الف ـ محیط ساوه در آن روز نسبت به خاندان رسالت نامساعد بود.(20)

سکونت نمودند.

پس از آن آل اشعر که از مسلمانان معروف یمنی در کوفه بودند، در دو دهه ی آخر قرن اوّل به قم آمدند(21) و از آن تاریخ به بعد، قم پایگاه مهمّی از شیعیان و دوستداران اهل بیت گردید.

حضرت معصومه علیهاالسلام از پدرش امام کاظم علیه السلام چنین نقل کرده است: «پدرم فرمود: قم مرکز شیعیان ما است».(22)

برگزیده دینی و مذهبی معرّفی شده بود.

انس بن مالک می گوید: «روزی در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودم، ناگاه حضرت علی علیه السلام به حضور آن حضرت آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله از او استقبال گرمی نمود و پس از معانقه، بین دو چشم آن حضرت را بوسید، سپس فرمود: «ای علی! خداوند ولایت تو را بر آسمان ها عرضه کرد، آسمان هفتم برای پذیرش ولایت تو از آسمان های دیگر پیشی گرفت، خداوند آن را به عرش آراست. سپس آسمان چهارم پیشی گرفت، خداوند آن را به «بیت المعمور» آراست. سپس آسمان دنیا پیشی گرفت، خداوند آن را به ستارگان آراست. سپس مکه به پذیرش آن سبقت گرفت، خدواند آن را به «کعبه» آراست. سپس مدینه سبقت گرفت، خداوند آن را به وجود من آراست.

سپس کوفه سبقت گرفت، خداوند آن را به وجود تو آراست. سپس قم سبقت گرفت، خداوند آن را به وجود عرب (شیعه اشعری و…) آراست و از قم دری را به سوی بهشت گشود».(23)

و شیعیان و شیفتگان آن حضرت است.

باز در روایت آمده است که حضرت علی علیه السلام به اهالی قم درود و سلام می فرستد و برای آن ها دعا می کند.(24)

می نماید.(25)

می داند.(26)

می شوند».(27)

الحسین علیه السلام معلوم بود.

علم به مکان و زمان شهادت تکلیف و وظیفه را ساقط نمی کند، بدین جهت، همان گونه که امام حسین علیه السلام برای پایداری دین، از مدینه به مکه و کربلا هجرت نمود، حضرت معصومه علیهاالسلام نیز با علم به پایان کار این هجرت را انجام داد و وقتی به ساوه رسید و با آن حوادث روبرو شد، مسموم یا بیمار گردید.

به قم آمد و در آن جا به رحمت ایزدی پیوست.
پی نوشت ها:

1 ـ نحل/ 97.

2 ـ گنجینه ی آثار قم، عباس فیض، ج 1، ص 386.

3 ـ فوائد الرّضویّه، محدّث قمی، ص 380.

4 ـ اتحاد عاقل به معقول، درس های آیت الله حسن زاده ی آملی، چاپ اوّل، ص 108.

5 ـ حضرت معصومه علیهاالسلام چشمه ی جوشان کوثر، محمد محمدی اشتهاردی، ص 90 ـ 91 به نقل از مجلّه پیام انقلاب شماره 123، جرعه های حیاتبخش، ص 273.

6 ـ ارشاد شیخ مفید با ترجمه، ج 2، ص 236.

7 ـ بحارالانوار، علاّمه مجلسی، ج 43، ص 86.

8 ـ حضرت معصومه فاطمه دوم، محمد محمدی اشتهاردی، ص 133؛ کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی پور، ص 63 ـ 64.

9 ـ کریمه اهل بیت، مهدی پور، ص 43 ـ 45؛ حضرت معصومه فاطمه دوم محمد محمدی اشتهاردی، ص 140 ـ 141.

10 ـ دیوان امام خمینی رحمه الله ، ص 257 ـ 253.

11 ـ ناسخ التواریخ، سپهر، ج 7، ص 337؛ و ریاحین الشریفه، ج 5، ص 35؛ کریمه اهل بیت، مهدی پور، ص 32.

12 ـ مجالس المؤمنین، قاضی نورالله تستری، ج 1، ص 83؛ بحار الانوار، ج 6، ص 228؛ زندگانی حضرت معصومه علیهاالسلام و تاریخ قم، سید مهدی صحفی، ص 39.

13 ـ همان.

14 ـ ر.ک: اتقان المقال، ص 75؛ العبّاس، مقرم، ص 129 ـ 133؛ علی الاکبر، مقرّم، ص 43؛ کریمه اهل بیت ص 35، و… .

15 ـ بحارالانوار، ج 60، ص 219 به نقل از تاریخ قم.

16 ـ الاصول من الکافی، ج 1، ص 382: عن المفضّل عن ابی عبدالله علیه السلام ، قال: «قُلْتُ لاَِبی عَبْدِاللّهِ علیه السلام مَنْ غَسَّلَ فاطِمَهَ؟ قالَ: ذاکَ اَمیرُالْمُؤمِنینَ … فَاِنَّها صدّیقَهٌ وَلَمْ یَکُنْ یُغَسِّلُها اِلاّ الصِّدّیقُ اَما عَلِمْتَ أنَّ مَرْیَمَ لَمْ یُغَسِّلْها اِلاّ عیسی».

17 ـ ر.ک: گنجینه آثار قم، عباس فیض، ج 1، ص 382؛ انجم فروزان، فیض، ص 57؛ اعیان الشّیعه، ج 8،ص 391 به نقل از تاریخ قم، تألیف حسن بن محمد؛ بحارالانوار، ج 60، ص 219؛ ناسخ التواریخ، جلد امام کاظم علیه السلام جلد 7، ص 337، و زندگانی حضرت معصومه و تاریخ قم، سید مهدی صحفی، ص 41، و… .

18 ـ حضرت معصومه چشمه جوشان کوثر، ص 35، به نقل از الحیاه السیاسیّه للامام الرّضا علیه السلام ، جعفر مرتضی عاملی، ص 428؛ قیام سادات علوی، ص 161 ـ 168.

19 ـ حیاه السّت، مهدی منصوری، ص 160 به نقل از حضرت معصومه چشمه ی جوشان کوثر، ص 35.

20 ـ گنجینه آثار قم، فیض، ج 1، ص 382.

21 ـ حضرت معصومه علیهاالسلام چشمه جوشان کوثر، محمدی اشتهاردی، ص 37، به نقل از کامل ابن اثیر، ج 4، ص 82.

22 ـ همان، ص 37 به نقل از دریای سخن، سقازاده.

23 ـ بحارالانوار، ج 60، ص 212.

24 ـ مجالس المؤمنین، تستری، ج 1، ص 83. و تاریخ قم، محمدحسن ناصر الشریفه، ص 7.

25 ـ سفینه البحار، محدث قمی، ج 2، ص 447.

26 ـ بحارالانوار، ج 60، ص 214.

27 ـ بحارالانوار، ج 60، ص 216 و 217؛ مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید