منبع:تفسیر مجمع البیان و نمونه
ابوذر نقل کرده است: روزی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مسجد نماز می خواندم. فقیری وارد شد و تقاضای کمک کرد اما هیچ کس به او کمک نکرد. فقیر دست های خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! شاهد باش که کسی به من کمک نکرد!
علی(علیه السلام) در حال نماز بود. با انگشت کوچک دست راست خود به فقیر اشاره کرد. فقیر نزد آن حضرت آمد و انگشتر را از انگشت او بیرون آورد و رفت. پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) در حال نماز بود. پس از نماز که جریان را فهمید سر به آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا! من محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر و برگزیده توام. سینه مرا گشاده گردان و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی (علیه السلام) را وزیر من گردان تا به وسیله او پشتم قوی و محکم شود. ابوذر ادامه داده است:
هنوز دعای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: بخوان!
چه بخوانم؟
بخوان: انما ولیکم الله و رسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون (مائده- 55)
سرپرست و رهبر شما فقط خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) او و آنها که ایمان آورده و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند هستند.