نویسنده : حسین لطیفى
اندیشه سعادت در نزد ارسطو
اخلاق مبتنى بر سعادت ارسطو، اخلاقى است که بر پایهى اصالت عقل استوار است. مهمترین نکته درباره سعادت از دیدگاه ارسطو این است که آن را پیوسته مطلوب بالذات مىداند و برعکس خیر از تقسیم آن به مطلوب بالذات و بالعرض یا مطلق و نسبى، خوددارى مىکند و مىگوید:
ما سعادت را همیشه با ملاحظه خودش ونه به لحاظ غایت دیگرى، برمىگزینیم.
بى آن که تصریحى از ارسطو در این خصوص باشد، مىتوان از سخن بالا نتیجه گرفت که سعادت در نظر وى فقط یک مفهوم اخلاقى دارد; در حالى که خیر، اعم است; بنابراین، در آن جا خیر و سعادت را به طور یکسان به فعالیت نفس طبق فضیلت تعریف مىکند. (24)
منظور وى در آنجا آن قسم از خیر است که «انسانى» ، «نفسانى» و «اخلاقى» است. و فقط با نوعى خاص از خیر مطابقت دارد. و این معنا که با این جاىگاه از کتاب اخلاق نیکوماخس سازش دارد، آیا با همه گفتارهاى کتاب مزبور مىسازد؟ که این خود، جاى بررسى و تامل دارد.
ارسطو مهمترین مطلبى را که محور اخلاق قرار مىدهد، پیدا کردن خیر و سعادت در سایه تعقل و تدبر است و همین ویژگى انسان باعث امتیاز او با موجودات دیگر مىگردد.
زیرا اگر سعادت کنشى است مطابق با فضیلت، پس عقلا باید مطابق با عالىترین فضیلت انسان باشد. این فضیلت، فضیلتى است که به شریفترین جزء انسان مربوط مىگردد; بنابراین، هر کس که به بالاترین نقطه فعالیت تاملى (سعادت عقلانى) رسید داراى کاملترین استقلال است. (25) ارسطو در تعریف سعادت مىگوید: «سعادت فعالیت نفس در انطباق با فضیلت کامل است» . (26)
نتیجهاى که از این تعریف گرفته مىشود این است که، سعادت نه به تصادف حاصل مىشود و نه به موهبتخدا، بلکه حاصل سعى و کوشش انسان است. (27)
بدین ترتیب، دستیافتن به سعادت مستلزم تلاش و کوشش در راه رسیدن به فضایل است که رکن اصلى سعادتاند; بنابراین، بر خلاف سقراط، کسب فضیلت را براى حصول به سعادت پیشنهاد مىکند.
نظریه اعتدالى ارسطو
ارسطو در پاسخ به این پرسش که عمل فضیلتمندانه چیست؟ و همچنین خیر و سعادت چگونه فراهم مىآید؟ نظریه اعتدال را فرا راه سعادتطلبان قرار مىدهد. مراعات حدوسط و پرهیز از افراط و تفریط در ارضاى تمایلات حیاتى مهمترین دستورالعملى است که ارسطو پیشنهاد کرده است.
به اعتقاد وى هر یک از کردارهاى ما ممکن است در یکى از دو طرف افراط و تفریط قرار گرفته باشد که در این حالت رذیلت و ضد سعادت به حساب مىآید. و عمل سعادتمندانه، کسب حد وسط میان افراط و تفریط شمرده مىشود که فضیلت نامیده مىشود. براى مثال، فضیلت عدالت، حد وسط دو رذیلت ظلم و ظلمپذیرى است و یا فضیلت تواضع، حد وسط دو رذیلت خود بزرگبینى و خود کوچکبینى.
ارسطو معیار دستیابى به فضیلت و اخلاقى بودن را رعایتحد وسط مىداند و مىگوید: «به هر جهت فضیلتبا انفعالات و افعال ارتباط مستقیم دارد و افراط در آنها ناصواب و تفریط نکوهیده است. و حال آن که حد وسط ممدوح و موجب موفقیت است. و این مزیت دوگانه خاص فضیلت است; بنابراین، مىگوییم: فضیلت نوعى اعتدال است» . (28)
اندیشه سعادت از نظر نراقى
شاید بتوان در جهان اسلام اندیشهوران اخلاق فلسفى را درباره سعادت، به دو دسته تقسیم کرد: 1- متفکران بزرگى چون فارابى و ابنسینا و سهروردى و اخوان الصفا و ملاصدرا، در شمار معتقدان به تفسیر غایت غالب به حساب آمدهاند; زیرا دیدگاه آنان درباره سعادت فقط در اتصال به عقل فعال و استغراق در شهود عالم ملکوت است و هر چیز دیگرى تنها در صورت کمک به این حالت در شمار مطلوبهاى آدمى قرار مىگیرد و هرگز تاب هم ارزى با آن را ندارد.
به عبارتى دیگر، اینان بحثسعادت را بیشتر به مناسبتبحث معاد و یا رابطه نفس و بدن بحث مىنمایند. و بالطبع اساس نظریههاى اخلاقى آنان که بیان کننده معیارهاى سعادت و شقاوت است، روشن مىشود.
در مقابل باید برخى متفکران اسلامى را نظیر خواجه نصیرطوسى، ابنمسکویه، علامه محمد مهدى نراقى، علامه ملا احمد نراقى و… مدافع تفسیر غالب جامع از سعادت دانست; زیرا سعادت از دیدگاه این دسته از دانشیان اطلاق دارد. و مؤلفههاى متفاوت و مختلف است که ارزش استقلالى دارد; به طورى که فقدان هر یک از این مؤلفهها به سعادت آدمى آسیب مىرساند. همچنان که ارسطو درباره مؤلفههاى سعادت حداقل به دو چیز اعتراف دارد که عبارت است از فعالیت اخلاقى و فعالیت عقلى. (29)
کتابهاى اصیل اخلاق فلسفى در اسلام همانند: «تحصیل السعاده» فارابى، «تهذیب الاخلاق» ابن مسکویه، «السعاده و الاسعاد» ابوالحسن عامرى و «اخلاق ناصرى» خواجه نصیر الدین طوسى و «جامع السعادات» علامه نراقى و… بر اساس اندیشه سعادت استوار گشته است.
علامه نراقى جامع السعادات را بر فکر حد وسط استوار ساخت و مفهوم بنیادین آن را براساس سعادت بنیان.
علامه نراقى در جامع السعادات درباره سعادت مىگوید: هدف، تهذیب نفس از رذیلت و تکمیل آن به فضیلتها و رسیدن به خیر و سعادت است. (30)
و در ادامه مىگوید: «حکماى اسلام معتقداند که سعادت در زندگانى کامل نمىشود مگر این که همه کمالات متعلق به روح و بدن در آنان جمع شود و پایینترین مرتبه سعادت این است که سعادت بدنى همراه سعادت نفسانى باشد. و در عین حال شوق به سعادت این است که اکتساب کمالات انسانى بیشتر و غالبتر باشد. و بالاترین مرتبه سعادت این است که هم فعلیت و هم شوق براى کمال و سعادت روز افزونتر باشد; اگرچه توجه و التفات به دنیا و تنظیم امور آن بالعرض رخ مىنماید.
علامه نراقى درباره شرایط حصول سعادت، اصلاح مداوم همه صفات و قوا را گوشزد مىنماید و بدین ترتیب درباره سعادتمند مطلق مىگوید:
سعادتمند مطلق کسى است که همه صفات و افعال خویش را به نحو ثابت و ماندگار اصلاح کند که دگرگونى احوال و زمانها، آنها را تغییر ندهد.
ایشان در خصوص اهمیت فضایل اخلاقى و رذایل اخلاقى چنین مىگوید: «فضایل اخلاقى مایه نجات و رستگارى انسان و رساننده او به سعادت جاوید است، و رذایل اخلاقى مایه بدبختى و شقاوت همیشگى وى است. پس تخلیه و پاکسازى از رذایل و آراستن نفس به فضایل از مهمترین واجبات است و دستیافتن به زندگى حقیقى بدون این دو، سعى و کوشش محال است» . (31)
مقایسه اندیشه سعادت نزد ارسطو و علامه نراقى
این مقایسه در دو بخش انجام مىپذیرد:
الف – نقاط مشترک
1- مفهوم بنیادین جامع السعادات همانند اخلاق نیکوماخس، سعادت است. زیرا نظام اخلاقى علامه نراقى مبتنى بر مقدمات فلسفى است و نظام اخلاقى فلسفى همچنان که در نگاشتههاى پیشینیان نمایان استبراساس اندیشه سعادت است.
2- از توضیحات گذشته به دست آمد که تصویر ارسطو و نراقى دستیابى به سعادت جز از راه کسب فضایل میسر نمىگردد و عدم کسب فضایل موجب تعویق در سعادت مىشود .
ب – نقاط افتراق
1- تلقى علامه نراقى از سعادت متافیزیکى و دینى است و حال آن که سعادت در اخلاق نیکوماخس از راه انتخاب و اختیار از امور واقع و تجربههاى جزئى وعقلانى حاصل مىشود. این دو تصویر از سعادت موجب شده است که در نظام اخلاقى ارسطو برخى مؤلفههاى سعادت نظیر فضایل دینى نمودى نداشته باشد و حال آن که در جامع السعادات مؤلفههاى دینى بیش از مؤلفههاى عقلانى بازتاب داشته است.
2- جامع السعادات مبتنى بر اساس و مبادى متافیزیکى و دینى است; ولى اخلاق نیکوماخس بر اصول و مبادى تجربى و عقلانى استوار است. لذا در اندیشه سعادت، ارسطو آخرین مرتبه سعادت و نتیجه کمال را خلود نمىداند بر خلاف جامع السعادات که کمال را معرف به وجود خداوند متعال مىداند و نتیجه کمال را خلود نفس.
3- اخلاق نیکوماخس دیباچهاى بر سیاست است. و پیوند میان این دو مفهوم زیربناى تفکر فلسفى ارسطو را تشکیل مىدهد. به عبارتى، در قاموس ارسطو مفهوم سعادت از مجراى اخلاق و در عرصه مطلوبترین نظام سیاسى معنا پیدا مىکند. ولى جامع السعادات فقط در غایات (سعادت) با سیاست مرتبط است.
4- ارسطو قاعده «توسط» خود را با بررسى موارد جزئى به دست آورده است. بدین معنا که ملاحظه مىنمود در اغلب موارد آن چه در نزد مردم فضیلت است در میان یک افراط و تفریط قرار دارد; بنابراین، قاعده کلى را از این موارد انتزاع مىنموده و گفته است: فضیلت آن است که حدوسط قرار گیرد.
اما دانشیان اخلاق و حکماى اسلامى روش دیگرى به کار مىگیرند و آن این که ابتدا به کمک برهان اثبات مىکنند که «توسط» در قوا براى انسان فضیلت است و در نتیجه باید افراط در آنها را رعایت نمایند. سپس این کبراى عقلى را بر مصادیقش منبطق مىنمایند تا فضایل و رذایل اخلاقى از هم دیگر جدا گردند.
5- علامه نراقى بر خلاف ارسطو، خیرهاى خارجى را در سعادتمند بودن کامل انسان دخیل نمىیابند. برعکس ارسطو که خیرهاى خارجى را دخالت در سعادت مىدهد. براى مثال کسى که چهره زشتى دارد نمىتواند به سعادت کامل برسد. دخالت دادن چیز خارجى به این روش در سعادت یکى از موارد افراط کارىهاى ارسطو محسوب مىگردد که منشا آن عدم توجه به سعادتهاى متعالى است.
اخلاق نیکوماخس |
جامع السعادات |
کتاب اول : نظریه خیر و سعادت [مفاهیم سه گانه خیر، سعادت و فضیلتبه مراتب مفصلتر از جامع السعادات آمده است] |
بخش اول : مقدمات ; حقیقت انسان و حالات اعتبارى او – تجرد و بقاى نفس – نفس و قواى آن. حقیقتخیر و سعادت و شرایط حصول سعادت – لذت و الم |
کتاب دوم : نظریه فضیلت |
بخش دوم : در بیان اقسام اخلاق; فضایل چهار گانه و حقیقت عدالت – فضیلت; اجناس و انواع رذایل |
کتاب سوم: نظر فضیلت در شجاعت و اعتدال |
بخش سوم: در حفظ اخلاق ستوده; حفظ اعتدال فضایل – معالجه در طب روحانى. [نراقى براى هر یک از رذایل اخلاقى راه علاجى را بیان داشته که در کمتر اثر اخلاقى بدین صورت ارائه شده است] |
کتاب چهارم : تحلیل سایر فضایل اخلاقى; [ فضایل و رذایل نامبرده در اخلاق نیکوماخس به مراتب کمتر از جامع السعادات است ] |
مقام اول : رذایل و فضایل متعلق به قوه عاقله [ طبقه بندى فضایل و رذایل منسجم تر و با نظم منطقى تر نسبت به اخلاق نیکوماخس طبقه بندى شده است ] |
کتاب پنجم : فضایل اخلاقى ( عدل و انصاف ) |
مقام دوم : رذایل و فضایل متعلق به قوه غضب |
کتاب ششم : نظریه فضایل عقلایى |
مقام سوم : رذایل و فضایل متعلق به قوه شهویه |
کتاب هفتم : نظریه عدل و اعتدال و لذت [ توجه بیشتر ارسطو در اخلاق اجتماعى مربوط به عدالت و دوستى است و در جامع السعادات هر چند بخش مستقلى بدان اختصاص داده نشده است، کاملا متاثر از اخلاق نیکوماخس است] |
مقام چهارم : رذایل و فضایل متعلق به دو یا سه قوه |
کتاب هشتم : نظریه صداقت |
– |
کتاب نهم : نظریه صداقت و رفاقت |
– |
کتاب دهم : نظریه لذت و سعادت |
– |
جدول شماره 1: نمودار مقایسه میان اخلاق نیکوماخس و جامع السعادات
افراط |
حد وسط |
تفریط |
تهور |
شجاعت |
جبن |
لاف زنى |
صداقت |
محافظه کارى |
اسراف |
سخاوت |
بخل |
انتقام جویى |
مدارا |
گذشت |
هرزگى |
اعتدال |
خمود |
گزاف گویى |
حقیقت گویى |
شکسته نفسى |
پررویى |
حجب |
کم رویى |
بهانه جویی |
سازگارى |
چاپلوسى |
تندى |
حلم |
بى تفاوتى |
بخشش |
کرامت |
لئامت |
بدخواهى |
آزردگى – غبطه |
حسد |
خردهگیرى |
سازگارى |
تسلیم |
غرور |
بزرگ منشى |
ضعف نفس |
بى شرمى |
آزرم |
کم رویى |
شره |
عفت |
خمود |
دلقکى و لودگى |
لطیفه گویى ( نزاکت ) |
بدجویى |
مسخره گى |
مزاح |
خشکى |
تملق |
رفاقت |
ترش رویى |
جدول شماره 2: نمودار فضایل و رذایل از نظر ارسطوجدول شماره 3: نمودار فضایل و رذایل از نظر نراقى
افراط |
حد وسط |
تفریط |
ظلم |
عدالت |
انظلام |
شره |
عفت |
خمود |
سفه |
حکمت |
بکه |
سفسطه |
علم و حکمت |
جهل بسیط |
حیرت و شک |
ادراک حق |
جهل مرکب |
تهور |
شجاعت |
جبن |
جربزه |
علم و حکمت |
بلاهت |
پی نوشت ها :
24) همان، ص 17- 18 و 25- 26.
25) فلسفه اخلاق، ص 189.
26) ریچارد پاپکین و آوروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین مجتبوى، (انتشارات حکمت، 1402) ص 16.
27) اخلاق نیکوماخس، ص 25.
28) اخلاق نیکوماخس، ص 47.
29) قبسات، ش 19، ص 91.
30) اخلاق نیکوماخس، ص 37.
31) جامع السعادات، ج 1، ص 16- 17.
منبع : www.naraqi.com