انسان موجودی است که در زندگی با ناملایماتی دست و پنجه نرم میکند و همیشه در معرض حوادث ناگوار و خطرناک است. تا زمانی که نوزاد است توان ندارد که حتی یک پشه را از خود دور کند. عجز و ناتوانیاش در جلوگیری از حوادث مشهود است؛ ولی با این اوصاف معمولا موجودی سرکش است و اسیر خواهشهای نفسانی میشود.
درست است که بخشی از حوادث ناگوار را میتوان با احتیاط و مراقبت پیشگیری کرد ولی نمیتوان منکر این شد که عارض شدن خیلی از حوادث از اختیار انسان خارج است. بخشی از سوانح رانندگی که صدمات زیادی را بر افراد وارد میکند، در خیلی از موارد ربطی به احتیاط کردن راننده ندارد. یا مثلا حادثهای مثل زلزله و سیل که لطمات زیاد مالی و جانی را وارد میسازد از خطراتی است که انسان را تهدید میکند و مراقبت انسان هم نمیتواند مانع آن شود.
بیماریهای سخت و بعضا صعب العلاجی هم هست گه گریبانگیر انسان میشود. ملاحظه میکنیم که بخشی از این بیماریها با رعایت نکات بهداشتی قابل پیشگیری نبوده و معمولا هم عاملش ناشناخته است. البته این بدان معنا نیست که بیماری و یا حوادث دیگر، بیدلیل اتفاق افتاده باشد؛ بلکه روی سخن این است که احتیاط و رعایت انسان نقشی در پیشگیری ندارد و انسان همیشه در معرض خطر است.
بیماری، مرگ و فقر، بازدارنده انسان از بسیاری از نافرمانیها
روایت جالبی از نبی اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که این نکات را گوشزد میکند و از طرفی نشان میدهد که چقدر انسان غافل است.
حضرت میفرماید: «لولا ثلاث فی ابن آدم ما طأطأ رأسه شیء المرض، الفقر و الموت و کلّهم فیه و انه معهم لوثّاب؛ اگر بیماری، فقر و مرگ نبود، چیزی سر آدم را خم نمیکرد، ولی با این حال او خیلی جست و خیز میکند.» معنای لغوی “وثّاب” جست و خیز است که در اینجا ظاهرا کنایه از بی پروایی و غفلت است. (بحارالانوار/ ج5 /ص316)
در این حدیث، بیماری، فقر و مرگ به عنوان عواملی ذکر شده که این پتانسیل را دارد که سبب مهار انسان شود و او را از سرکشی و طغیان باز دارد؛ ولی با وجود اینکه انسان با اینها مواجه است، باز هم غفلت او را میگیرد و مرتکب اعمالی میشود که گویا اوضاع همیشه بر وفق مراد است.
در بین این سه مورد، یاد مرگ به تنهایی، ترمز محکمی در برابر گناهان و اعمال ناشایست است. حقیقتا اگر یاد مرگ در وجود انسان نهادینه شود و البته به همراه اعتقاد به قیامت و حساب و کتاب نیز باشد، بسیاری از حرصها، مال مردم خوریها،خیانتها، ظلمها، چشم چرانیها و … اتفاق نمیافتد و یا حداقل به کمترین حد خود خواهد رسید.
فقر و مریضی هم هر یک به نوبه خود میتوانند سبب کنترل انسان شوند.
وقتی انسان به یک بیماری ساده مبتلا شود متوجه میشود که از چه نعمت بزرگی برخوردار بوده و وقتی بیماری جدیتر شود کم کم به جایی میرسد که حاضر هست هر چه دارد بدهد ولی سلامتیاش برگردد. در چنین شرایطی هم خیلی از افراد دیگر انگیزهای برای حرص زدنِ مال دنیا را ندارند. در واقع مریضی مانع بخشی از خواهشهای نفسانی می شود.
فقر هم میتواند مانع خیلی از فخر فروشیها و خودبرتر بینیها باشد. به خصوص اگر انسان متمولی دچار فقر شود، بیشتر این مطلب را درک میکند که اگر زمانی به خاطر مکنت و مال پُز می داد و خود را برتر از دیگران میدید، دیگر جایی برای این کارها نیست. فراموش نکنیم یکی از عوامل جدی طغیانگری انسان بینیازی است. همچنانکه خداوند در قرآن کریم میفرماید: «اِنّ الانسانَ لَیَطْغی اَنْ رَاهُ اسْتَغْنی؛ انسان وقتی خود را بی نیاز ببیند طغیان میکند.»
شاعر چه نیکو سروده: بر مال و جمال خویشتن غرّه مشو/ کان را به شبی برند و آن را به تبی
منبع: پایگاه اینترنتی رسانیوز