توبه… عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آنکه به واسطه ی معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت وروحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده…
نفس در بدو فطرت، خالی از هر نحو کمال و جمال و نور و بهجت است؛ چنانچه خالی از مقاببلات آنها نیز هست. گویی صفحه ای است خالی از مطلق نقوش: نه دارای کمالات روحانی، و نه متصف به اضداد آن است. ولی نور استعداد و لیاقت برای حصول هر مقامی در او ودیعه گذاشته شده است… و چون ارتکاب معاصی کند؛ به واسطه ی آن در دل او کدورتی حاصل شود. و هر چه عاصی بیشتر شود، کدورت و ظلمت افزون گردد تا آنکه یکسره قلب تاریک و ظلمانی شود و نور فطرت منطقی گردد و به شقاوت ابدی رسد. اگر در بین این حالات، قبل از فراگرفتن ظلمت تمام صفحه ی قلب را، از خواب غفلت بیدار شد و پس از منزل یقظه به منزل توبه وارد شد… از حالات ظلمانیه و کدورات طبیعیه برگشت می نماید به حال نور فطرت اصلی و روحانیت ذاتیه ی خود. گویی صفحه ای می شود باز خالی از کمالات و اضداد آن. چنانچه در حدیث شریف مشهور است: التائب من الذنب کمن لا ذنب له. (1) «رجوع کننده از گناه مثل کسی است که گناه نداشته باشد.»
پس، معلوم شد که حقیقت «توبه» رجوع از احکام و تبعات طبیعت است به سوی احکام روحانیت و فطرت…
توبه ی صحیحه ی کامله با حفظ شرایط آن… از امور مشکله است؛ و انسان کمتر می تواند نایل به این مقصد شود؛ بلکه دخول در گناهان، خصوصا کبائر و موبقات، باعث می شود که انسان را از یاد توبه بکلی غافل می کند. و اگر درخت معاصی در مزرعه ی دل انسانی بارمند و برومند گردید و ریشه اش محکم شد، نتایجی بس ناهنجار دهد، که یکی از آنها آن است که انسان را از توبه بکلی منصرف می کند؛ و اگر گاه گاهی نیز متذکر آن شود بتسویف و امروز و فردا و این ماه و آن ماه کار را می گذارند، و با خود می گوید که در آخر عمر و زمان پیری توبه ی صحیحی می کنم. غافل از آنکه این مکر با خدا است…
گمان نکن که پس از محکم شدن ریشه ی گناهان انسان بتواند توبه نماید، یا آنکه بتواند به شرایط آن قیام نماید. پس بهار توبه ایام جوانی است که بار گناهان کمتر و کدورت قلبی و ظلمت باطنی ناقصتر و شرایط توبه سهلتر و آسانتر است. انسان در پیری حرص و طمع و حب جاه و مال و طول املش بیشتر است… گیرم که انسان بتواند در ایام پیری قیام به این امر کند، از کجا به پیری برسد و اجل موعود او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمای نرباید و به او مهلت دهد؟…
پس از عزیز، از مکاید شیطان بترس و در حذر باش؛ و با خدای خود مکر و حیله مکن که پنجاه سال یا بیشتر شهوت رانی می کنم، و دم مرگ با کلمه ی استغفار جبران گذشته می کنم. اینها خیال خام است… خودبخود انسان نادر اتفاق می افتد که در فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود؛ یا اگر شد بتواند به شرایط صحت و قبول آن، یا به شرایط کمال آن، قیام کند. چه بسا باشد که قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد، و انسان را با بار معاصی سنگین و ظلمت بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید. آن وقت خدا می داند که به چه گرفتاریها و بدبختیها دچار می شود…
پس ای عزیز، هرچه زودتر دامن [همت] به کمر بزن و عزم را محکم و اراده را قوی کن، و از گناهان، تا در سن جوانی هستی یا در حیات دنیایی می باشی، توبه کن، و مگذار فرصت خداداد از دستت برود، و به تسویلات شیطانی و مکاید نفس اماره اعتنا مکن…
از برای توبه ی کامله ارکان و شاریطی است که تا آن ها محقق نشود، توبه ی صحیحه حاصل نشود … یکی از آنها… ندامت و پشیمانی است از گناهان و تقصیرات گذشته؛ و دیگر، عزم بر برگشت ننودن بر آن است همیشه…
ای انسان چقدر ظلوم و جهولی و قدر نعم ولی النعم را نمی دانی. سالها در نافرمانی و ستیزه با چنین ولی نعمتی که تمام وسایل آسایش و راحت تو را فراهم فرموده بدون آنکه برای او، نعوذبالله، فایده و عایده ای تصور شود، به سر بردی و هتک حرمت کردی و بیحیایی و سرخودی را به آخر رساندی؛ اکنون که نادم شدی و برگشت نمودی و توبه کردی، حق تعالی تو را محبوب خود گرفت. این چه رحمت واسعه و نعم و افره ای است…
شرایط قبول … اول آنها پشیمانی بر گذشته است. دوم، عزم بر برگشت ننمودن است به سوی آن همیشگی. سوم، ادا کنی به سوی مخلوق حق آنها را… چهارم، آنکه روی آوری به سوی هر فریضه که بر تو است که ضایع کردی آن را، پس ادا کنی حق آن را. پنجم، روی آوری به سوی گوشتی که روییده شده است بر حرام، پس آب کنی آن را به اندوهها تا بچسبد گوشت به استخوان و روییده شود بین آنها گوشت تازه. ششم، آن که بچشانی جسم را درد فرمانبرداری، چنانچه چشاندی آن را شیرینی نافرمانی…
انسان به مجرد آنکه گفت توبه کردم، از او پذیرفته نمی شود. انسان تائب آن است که هرچه از مردم بنا حق برده رد به آنها کند؛ و اگر حقوق دیگری از آنها در عهده ی اوست، و ممکن است تأدیه یا صاحبش را راضی نماید، قیام به آن کند. و هرچه از فرایض الهیه ترک کرده، قضا کند یا تأدیه نماید؛ و اگر تمام آنها را ممکنش نیست، قیام به مقدار امکان کند. بداند که اینها حقوقی است که از برای هر یک از آنها مطالبی است، و در نشئه ی دیگر از او به اشق احوال [مطالبه] می کنند؛ و در آن عالم راهی برای تأدیه ی آنها ندارد جز آنکه حمل بار گناهان دیگران را کند و رد اعمال حسنه ی خود را نماید. پس، در آن وقت بیچاره و بدبخت می شود و راهی برای خلاص و چاره برای استخلاص ندارد.
ای عزیز، مبادا شیطان و نفس اماره وارد شوند بر تو و وسوسه نمایند و مطلب را بزرگ نمایش دهند و تو را از توبه منصرف کنند و کار تو را یکسره نمایند. بدان که در این امور هر قدر، ولو به مقدار کمی نیز باشد، اقدام بهتر است. اگر نمازهای فوت شده و روزه ها و کفارات و حقوق خدایی بسیار است و حقوق مردم بیشمار است، گناهان متراکم است و خطایا متزاحم، از لطف خداوند مأیوس مشو و از رحمت حق ناامید مباش که حق تعالی اگر تو به مقدار مقدور اقدام کنی، راه را بر تو سهل می کند و راه نجات را به تو نشان می دهد. بدان که یأس از رحمت حق بزرگترین گناهی است که در نفس گمان نمی کنم هیچ گناهی بدتر و بیشتر از آن تأثیر نماید. انسان مأیوس از رحمت چنان ظلمتی قلبش را فرا بگیرد و چنان افسارش گسیخته شود که با هیچ چیز اصلاحش نمی توان نمود. مبادا از رحمت حق غافل شوی و گناهان و تبعات آن در نظرت بزرگ آید. رحمت حق از همه چیز بزرگتر و به هرچیز شامل است:… خداوند وعده ی رحمت داده، وعده ی مغفرت فرموده؛ تو یک قدم پیش بیا و به سوی درگاه قدس او قدم گذار، او خود از تو با هر وسیله ای است دستگیری می فرماید. و اگر نتوانستی تأدیه ی حقوق کنی، از حقوق خود می گذرد؛ و حقوق دیگران را اگر نتوانستی تأیه نمایی، جبران می فرماید.
ای عزیز، راه حق سهل است و آسان، ولی قدری توجه می خواهد. اقدام باید کرد. با تسویف و تأخیر امر را گذراندن و بار گناهان را هر روز زیاد کردن کار را سخت می کند؛ ولی اقدام درامر و عزم بر اصلاح امر و نفس راه را نزدیک و کار را سهل می کند. تو تجربه کن و چندی اقدام کن، اگر نتیجه گرفتی، صحت مطلب بر تو ثابت می شود؛ والا راه فساد باز است و دست گنهکار تو دراز…
از اموری که برای شخص تائب لازم است بدان اقدام کند پناه بردن به مقام غفاریت حق تعالی و تحصیل حالت استغفار است. از حضرت حق جل غفاریت آن ذات مقدس با زبان قال و حال و سر و علن در خلوات، با عجز و ناله و تضرع و زاری، طلب کند که بر او ستر کند ذنوب و تبعات آن را.(2)
اسلام در رحمتش باز است به روی همه ی مردم. در تاریخ است که یزید از حضرت سجاد پرسید که من توبه می توانم بکنم؟ ایشان فرمودند که بله، در توبه باز است. خوب، یزیدی که آن جنایتهای را کرده است[…] منتها بعد حضرت سجاد به حضرت زینب، که به ایشان عرض کردند آخر این چه هست؛ گفت این موفق به توبه نمی شود! اگر توبه بکند قبول است. یک کسی پیغمبر را هم بکشد توبه بکند قبول است؛ اما موفق به توبه نمی شود. و من هم احتمال می دهم که این آقایان موفق به توبه نشوند! جدیت کنند؛ الآن وقت هست؛ وقت باقی است. تا آن وقتی که پایتان را به گور وارد می کنند در توبه باز است. رحمت خدا واسع است. بیایید توبه کنید. بیایید از کارهایی که کردید، از دعوت به شورش که کردید، از مخالفتهایی که با اسلام کردید، بیایید توبه کنید. برگردید، توبه ی همه تان قبول است. (3)
پی نوشت ها :
1. اصول کافی؛ ج 2، ص 435، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب التوبه»، حدیث10.
2. شرح چهل حدیث؛ ص 272
3. صحیفه ی امام؛ ج 14، ص 463
منابع :
شرح چهل حدیث امام خمینی (ره)
صحیفه ی امام خمینی (ره)