نویسنده: سید عیسی مسترحمی
ط: ساختمان واره ای منسجم
مقدمه:
آسمان همچون ساختمانی است که با قدرت و علم الهی بنا شده است. این ساختمان برافراشته، از اجزا و مصالحی تشکیل شده که هر کدام در جای مناسب خود قرار گرفته اند و با یکدیگر ارتباطی محکم و استوار دارند. خداوند متعال خود را بانی و سازنده این ساختمان معرفی می کند و به خویش با عنوان سازنده ی این بنا، قسم می خورد، چند آیه از قرآن کریم به این ویژگی آسمان اشاره دارند.
آیات:
«والسما بناء» (220) (و آسمان را بنایی [برای شما قرار داد]).
«والسماء و ما بناها» (221) (سوگند به آسمان و آنکه آن را بنا کرد).
در چند آیه ی دیگر نیز بنای آسمان مطرح شده است که عبارتند از: سوره ی نازعات، آیه ی 27: سوره ی نبأ، آیه ی 12؛ سوره ی ق، آیه ی 6 و سوره ی ذاریات، آیه ی 47.
بحث لغوی:
ماده ی «بنی» به معنای ساختن است (222) و در مورد ساختمان و غیر آن به کار می رود. (223)
فرق بین این ماده و ماده «خلق و تکوین» این است که این فعل در مواردی به کار می رود که با متصل کردن اجزاء شیء آن را بسازند. (224) چرا که بناء ایجاد کردن صورتی خاص است، با متصل کردن اجزایی که قبلاً به وجود آمده اند. (225)
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
الف) دکتر داوود سلمان السعدی، پس از ذکر این آیات، به این نکته اشاره می کند که بکار رفتن واژه ی «بناء» در توصیف آسمان، نمی تواند به تنهایی دلیلی بر اختصاص یکی از معانی آسمان برای واژه «سماء» در این آیات باشد، بلکه باید به قراین دیگر نیز توجه کرد.
ایشان با توجه به این که در آیات 22/بقره و 64/غافر و 27/ نازعات، از آسمان به همراه زمین یاد شده است و نیز تعبیر «لکم [برای شما] بکار رفته، و از طرفی صحبت از شب و روز به میان آمده، نتیجه می گیرند که مراد از «سماء» در این آیات همین غلاف جو است.
این نویسنده مراد از بنای «سبع شداد» را که در آیه ی 12 سوره ی نبأ مطرح شده، آفرینش سیارات هفتگانه می داند و مقصود از سماء را در آیه ی 6 سوره ی ق را، کهکشان راه شیری دانسته است، چرا که در آیه از تزیین آن سخن گفته شده است؛ در حالی که مراد از آسمان در آیه ی 47 سوره ذاریات، کهکشانهای دیگری است که در حال ایجاد هستند. (226)
ب) یکی دیگر از نویسندگان بهره وری، استحکام و زیبایی را به عنوان سه عامل مهم در کمال یک بنا مطرح می کند و سپس وجود این سه عامل در آسمان را مفصلاً توضیح می دهد و آن را به عنوان بنایی از هر لحاظ کامل، معرفی می کند. (227)
ج) شیخ محمد عبده، در تفسیر آیه ی 27 سوره ی نازعات مراد از بنا را متصل کردن اجزای متفرق می داند که باعث جمع شدن آنها و تشکیل یک شیء واحد می شود. ایشان با توجه به معنای بنا چنین می نویسد: «خداوند نیز همین کار را با ستارگان و سیارات انجام داده است، هر کدام را در ارتباط و فاصله خاصی با دیگری قرار داده و بین آنها یک نوع جذب ایجاد کرده است که مانع خروج آنها از مدارشان می شود و مجموعاً بنایی را ساخته اند که به نام آسمان نامیده می شود». (228)
د) عبدالکریم ماردینی، نیز با اشاره به این نکته آن را اعجازی علمی از قرآن می داند و می نویسد: « آیه ی 22 سوره ی بقره به طبقات آسمان اشاره می کند که هر کدام همچون سقف و بنایی بر روی زمین قرار دارند و اجرام آسمانی در حالی که یکدیگر را جذب می کنند، در آن شناورند. » (229)
هـ) حنفی احمد، از این که قرآن، آسمان را همچون بنایی می داند، نحوه آفرینش آن را دریافته است و می نویسد: «از اینکه خداوند آسمان را همچون بنایی آفریده فهمیده می شود که خداوند ابتدا از ماده ی دخانی اجزای تشکیل دهنده آسمان را آفرید و به صورت هفت طبقه درآورد آنها را به محکمی به هم مرتبط کرد تا این که همچون واحدی شدند که بین اجزای آن ارتباط و اتصال و جذب برقرار بود؛ همان گونه که برای ساختن بنا ابتدا صخره بزرگی را خرد می کنند؛ سپس اجزای آن را روی هم می گذارند و با موادی به هم متصل می کنند و بنا را می سازند». (230)
بررسی و نقد:
از آنجاییکه ماده «بنی» دلالت بر ترکیب اجزاء و تشکیل شیء جدید و با صورتی تازه دارد، می توان این نکته را دریافت که باید بین اجزای آن شیء یک نوع پیوستگی و ارتباط محکمی برقرار باشد.
در مورد آسمان نیز این مسئله صادق است که آنچه باعث ارتباط و پیوستگی بین اجزاء آن می شود، همان نیروهایی است که کرات آسمانی و اجزای تشکیل دهنده آسمان را در وضعیت خاصی نگاه داشته است.
تشبیه آسمان به یک ساختمان در این آیات شریفه، می تواند به نیروهایی اشاره داشته باشد که آسمان را همچون بنایی محکم، از پراکندگی و فروپاشی حفظ می کند. اما این که اجزاء تشکیل دهنده آسمان چه مراحلی را در فرآیند خلقتشان طی کرده اند آن گونه که برخی نویسندگان گفتند، بعید است از ماده بنی، قابل فهم باشد.
ی: آسمان بدون شکاف:
مقدمه:
به عقیده ی برخی مفسران و صاحب نظران، وجود نداشتن شکاف و حفره در آسمان، از دیگر ویژگیهایی است که خالق هستی آن را در کتاب شریفش با عبارت «مالها من فروج» بیان می کند. البته برخی دیگر از دانشمندان با استناد به بعضی دلایل ادبی و علمی، این سخن خداوند متعال را بیانگر وجود شکافهایی در آسمان می دانند. با نقل این دو دیدگاه به بررسی و نقد آن می نشینیم.
آیات:
«افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زیناها و ما لها من فروج». (231)
(و آیا به سوی آسمانی که بر فرازشان است نظر نکرده اند که چگونه آن را ساختیم و آن را [با ستارگان] بیاراستیم، در حالی که در آن هیچ شکافی نیست؟)
«واذا السماء فرجت» (232) (هنگامی که آسمان شکافته شود).
بحث لغوی:
کتب لغت، شکاف، سوراخ و فاصله ی بین دو چیز را به عنوان معنای ماده «فرج» ذکر کرده اند. (233)
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
آیه ی اول از آیات فوق بیانگر ویژگیهای آسمان در این دنیا است و انسانها را به نگاهی همراه با اندیشه و تفکر دعوت می کند تا به قدرت عظیم آفریدگار این آسمان پهناور و شگفتی هایش آشنا سازد. و آیه دوم از شکافته شدن آسمان در آستانه قیامت سخن می گوید.
مفسران و دانشمندان در تفسیر عبارت «مالها من فروج» اختلاف نظر دارند. گروهی آیه را نفی کننده هر گونه شکاف و خللی در آسمان می دانند و بنابر نظر آنها «ما» در این آیه حرف نفی است. گروهی دیگر «ما» را موصوله و آیه را بیانگر وجود شکافهایی در آسمان می دانند.
الف) تفسیر نمونه، از طرفداران دیدگاه اول است و برای تبیین شکاف نداشتن آسمان سه تفسیر ارائه می دهد.
1. نقص، عیب و ناموزونی در آن وجود ندارد.
2. شکافی در جو زمین که آسمانی است به دور زمین، وجود ندارد تا شهابها و اشعه های مضر وارد شوند. (234)
3. شاید اشاره به نظریه «اتر» (اثیر) باشد. مطابق این نظریه تمام عالم هستی و فواصل ستارگان پر است از ماده ای بی رنگ و بی وزن به نام «اتر» که حامل امواج نور است و آن را از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل می کند. طبق این نظریه هیچ شکافی در تمام عالم آفرینش نیست و سیارات و ثوابت در اتر غوطه ورند.
ایشان تفسیر سوم را غیر قابل اعتماد می دانند چرا که موضوع اتر از نظر دانشمندان هنوز به قطع ثابت نشده است. (235)
ب) دکتر سعید یحیی المحجری، از نویسندگان صاحب نظر عرب است که آیه را اشاره به دیدگاه دوم می داند که قایل به وجود شکافهایی در آسمان است و برای بینندگان به صورت سیاهی خالص دیده می شود.
ایشان متذکر می شود که این مسئله در اوایل دهه هشتاد میلادی (1980م) کشف شده است. هنگامیکه کیهان شناسان درصدد برآمدند تا نقشه ای سه بعدی از جهان ترسیم کنند، به وجود تعداد زیادی از این شکافها پی بردند که همچون سوراخهایی در قطعه ای از اسفنج بودند. آنان مشاهده کردند که بسیاری از کهکشانها در دو طرف این شکافها قرار دارند، بزرگترین شکاف آسمانی که تا کنون کشف شده است به طول پانصد سال نوری و عرض دویست میلیون سال و ارتفاع پانزده سال نوری است.
این نویسنده اضافه می کند که: «دانشمندان کیهان شناس امروزه پی برده اند که این شکافها، سیاه چالهای بزرگی هستند، که هر چه در اطرافشان باشد می بلعند». ایشان عبارت «مالها من فروج» را از موارد اعجاز لغوی قرآن می داند چرا که هم با عدم وجود شکاف در آسمان [که قبلا مورد قبول بود] و هم با وجود شکاف در آسمان [که هم اکنون مورد قبول است] سازگاری دارد. (236)
ج) محمد ذغلول النجار،
از دیگر نویسندگانی است که از ذکر این آیات به طرح بحث مفصلی پیرامون تغییرات آسمان در آستانه قیامت می پردازد و از آن نتیجه می گیرد که هیچ گونه خلل و شکافی در آسمان این دنیا وجود ندارد. ایشان با اشاره به دیدگاه مخالفان این نظریه می نویسد: « کیهان شناسان به مناطقی از آسمان که بسیار تاریک است و در آن محدوده ستاره ای دیده نمی شود مجازاً «شکافها و سوراخهای آسمان» می گویند.
با توجه به این مطالب علمی، برخی از دانشمندان مسلمان، «ما» را در آیه شریفه ی 6 سوره ی ق، اسم موصول می دانند نه نافیه و آیه را در صدد بیان وجود شکافهایی در آسمان می پندارند».
این دانشمند عرب با دلایل زیر و اشاره به برخی آیات قرآنی وجود هرگونه شکاف را در آسمان نفی می کند.
1. خالی نبودن سیاهچالها از مواد؛ چرا که سیاهچالها از مواد اولیه تشکیل دهنده ی ستارگان و برخی انواع اشعه، پر شده اند.
2. همراهی زمان، مکان، ماده و انرژی، خالی بودن قسمتی از فضا را رد می کند.
3. وجود «ضد ماده» در آن شکافها می تواند توجیهی برای خالی نبودن آنها باشد.
4. مراحل هفت گانه ای که در فیزیک برای خلق جهان مطرح می شود نیز مخالفت وجود جای خالی در فضا است.
5. وجود برخی از مواد بین ستاره ها و کهکشانها نیز این مسئله را نفی می کند. (237)
نقد و بررسی:
آیه ی شریفه ی 6 سوره ی ق با اشاره به آفرینش آسمان و تزیین آن، عظمت قدرت خداوند متعال را به بشر نشان می دهد. سیاق این آیه و نیز آیه ی 9 سوره ی مرسلات که از شکافته شدن آسمان در آستانه ی روز قیامت خبر می دهد قرائنی بر این تفسیر است که آیه را، نفی کننده هرگونه خلل و شکافی در آسمانها می داند. از طرفی دلایل علمی که زغلول النجار به برخی از آنها اشاره کرد نیز مؤید این تفسیر است.
ک: حرکت در مسیر خمیده و تاریک
مقدمه:
تاریکی مطلق آسمان بالای جو، از ویژگیهای آسمان است که یافته های علمی و کیهان شناسان و فضانوردان به آن شهادت می دهند. از دیگر ویژگیهای آسمان این است که مسیر حرکت در آن همیشه به صورت خمیده و منحنی است و نمی توان در آسمان در خطی مستقیم حرکت کرد.
گروهی از صاحب نظران و مفسران بر این عقیده اند که قرآن کریم در سوره ی حجر، به این ویژگی آسمان اشاره کرده است؛ آن هم در زمانیکه هنوز هیچ کس نتوانسته بود به آسمان پرواز کند و از فضای خارج جو اطلاعاتی به دست آورد.
آیه:
«ولو فتحنا علیهم بابا من السماء فظلوا فیه یعرجون لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون» (238)
(و اگر [بر فرض] دری از آسمان بر آنان می گشودیم و پیوسته از آن بالا می رفتند حتماً می گفتند: ما فقط چشم بندی شده ایم؛ بلکه ما گروهی جادو زده ایم).
بحث لغوی:
در کتب لغت برای ماده «عرج» سه معنا ذکر شده است
1. بالا رفتن (239) ؛ 2. میل و انحنا داشتن [که بیشتر در مورد راهها و دشتها بکار می رود] (240) ؛ 3. تعداد شتر بین 80 تا 90نفر. (241) مشتقاتی از این ماده در شش آیه قرآن آمده در تمام موارد، معنای اول در آن لحاظ شده است. (242)
برای ماده «سکر» نیز مانع شدن (243)، جلوگیری کردن (244) و بستن (245) به عنوان معانی شده است. مرحوم مصطفوی آنها را در یک معنا جمع می داند و آن حایل و مانع شدن از جریان طبیعی چیزی است. (246)
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان:
الف) مجاهد که از مفسرین قدیمی است سخن کفار را که گفته اند «انما سکرت ابصارنا» را به بسته و پوشیده شدن چشم تفسیر کرده است و ابن عباس و کلبی آن را به معنای کور شدن می داند. (247)
ب) دکتر راغب ذغلول محمد النجار، پس از نقل شأن نزول این آیه شریفه، آن را بیانگر عناد و لجاجت برخی از کفار می داند که حتی اگر دربهای آسمان گشوده شود و به آسمان بروند و عظمت خلقت الهی و بزرگی آن را ببینند، هنوز هم حق را انکار کرده و چشمان خویش را متهم می سازد که نمی بینید و می گویند ما تحت تاثیر سحر قرار گرفته ایم.
ایشان این آیه را شامل دقایقی علمی می داند که قرآن با اشاره به آنها، اعجاز خویش را به اثبات رسانده است. این نویسنده صاحب نظر نکات علمی آیه را این گونه بیان می کند:
1. واژه ی «باب» در آیه شریفه به این نکته اشاره دارد که برخلاف عقیده گذشتگان که آسمان را فضایی خالی می پنداشتند، آسمان پر از موادی است که پس از انفجار بزرگ برجای مانده و همچون ساختمانی محکم و دارای درهای مخصوصی است.
2. فعل «یعرجون» در این آیه اشاره به حرکت منحنی در فضا دارد چرا که به خاطر وجود میدانهای مغناطیسی و جاذبه مواد در فضا، هر چیزی بخواهد در آسمان حرکت کند به یک سمت کشیده شده و مسیرش متمایل می گردد.
3. سخنی که از زبان کفار نقل شده، معجزه ای است، چرا که بسته شدن چشمان و پوشیده شدن آن هنگام عروج به آسمان را بیان می کند و این به تاریکی فضای بالای جو اشاره دارد.
4. فعل «ظلوا» که بر ادامه داشتن عمل و کاری دلالت می کند، به این نکته علمی اشاره دارد که تاریکی، تمام آسمان را فراگرفته است و تا هر کجا پیش بروم هنوز هم تاریک است. (248)
ج) نویسنده کتاب الفرقان فی بیان اعجاز القرآن دیدگاهی شبیه آنچه گذشت را، از کتاب العلم طریق الایمان (249) نقل می کند و می نویسد: « پذیرفتن سخنان افرادی همچون ذغلول النجار و دیگران بدین معنا است که تمام گذشتگان در تفسیر آیه به خطا رفته اند و این غیر ممکن است». (250)
ایشان این گونه تفسیرها را اشتباهی بزرگ می داند و از برخی صحابه و مفسران گذشته نقل می کند که: «آیه می گوید اگر درب های آسمان باز شود و کفار بتوانند از آسمان بالا بروند بخاطر عناد و لجاجت، این حقایق را انکار می کنند و می گویند: ما سحر شده ایم. [و اصلاً به آسمان نرفتیم]»
د) سامی محمد علی، با اشاره به برخی از این نکات علمی در آیه شریفه می نویسد: «کلمه «باب» در این آیه معانی زیادی در خود نهفته دارد… دانشمندان فضانورد گفته اند که سفینه های فضایی برای خروج از جو زمین باید راههای خاصی را طی کنند و از منافذ و دریچه های ویژه ای که در جو زمین وجود دارد خارج شوند و در غیر این صورت، جو مانع خروج آنها می گردد. این مسئله هنگام بازگشت به زمین نیز باید رعایت شود. (251)
هـ) یکی دیگر از نویسندگان با بیان این یافته علمی که حرکت در فضا در خطی مستقیم ممکن نیست آن را حقیقتی می داند که قرآن کریم با به کار بردن ماده «عرج» به جای صعود و سیر، به آن اشاره می کند چرا که عروج در لغت به حرکت در مسیر منحنی گفته می شود. (252)
و) عبدالرحیم ماردینی این نکته را این گونه بیان می کند که: «خداوند متعال صعود در آسمان را با تعبیراتی از ماده عرج بیان فرموده است، که نوعی انعطاف و حرکت در مسیری متمایل و خم را می رساند و این بدین علت است که فضای عالم، خط مستقیم نمی شناسد. » (253)
ز) دکتر محمد راتب النابلسی، در تفسیر این فراز از آیه از برخی یافته های علمی کمک می گیرد. ایشان سخنان دانشمندی فضانورد را نقل می کند، که مدتی پس از پرتاب سفینه اش، هنگامی که از جو زمین خارج شد، در تماسی رادیویی با زمین گفته بود: «ما دیگر چیزی نمی بینیم، چه اتفاقی افتاده است».
ایشان این نکته علمی را متذکر می شود که نور خورشید وقتی وارد جو می شود با برخورد با مولکولهای هوا و ذرات غبار، منعکس شده و ایجاد روشنایی می نماید ولی چون در خارج از جو، هوا و غباری وجود ندارد نور منعکس نشده و فضا به طور مطلق تاریک است.
ایشان آیات 14 و 15 سوره ی حجر را اشاره به این یافته علمی می داند؛ زیرا سخنانی که از زبان کفار نقل شده بیانگر تاریکی آسمان در بالای جو است. (254)
ح) دکتر سمیر عبدالحلیم، نیز با بیان همین نکته علمی در تفسیر این آیات، عبارت «اخرج ضحاها» در آیه ی 29 سوره نازعات را شاهد بر این تفسیر می داند و می نویسد «مراد از خروج نور این است که نور با برخورد با جو منعکس [و ظاهر] می شود و به اصطلاح خارج می گردد». (255)
نقد و بررسی
از ابتدای سوره ی حجر تا آیه ی 16خداوند متعال از لجاجت و عناد برخی کفار خبر می دهد و با دلداری به پیامبرش اعلام می کند که حتی اگر معجزاتی که خواسته اند، ارائه شود ایمان نخواهند آورد.
قرآن کریم در آیه ی 93 سوره ی اسراء از زبان آنان نقل می کند که، ما ایمان نمی آوریم مگر آنکه پیامبر به آسمان بالا رود و کتابی از آنجا برایمان فرود آورد.
خداوند متعال در آیات 15 و 16 سوره ی حجر می فرماید: حتی اگر دری از آسمان بر آنان گشوده شود و خود آنان به آسمان بالا روند هنوز از روی لجاجت این معجزه را قبول نمی کنند و می گویند ما واقعاً به آسمان نرفتیم بلکه چشم بندی بوده است و ما سحر شده ایم.
با توجه به آن چه که گفته شد، تذکر چند نکته پیرامون دیدگاهها و تفاسیر، از آیه لازم به نظر می رسد.
الف) با توجه به معنای لغوی که برای ماده ی عرج ذکر شده است، به کار رفتن فعل «یعرجون» در این آیه و مشتقات آن در دیگر آیات که همگی درباره ی حرکت در آسمان است، می توان آن را اشاره به خمیدگی و متمایل بودن سیر حرکت در فضا دانست.
ب) بعید به نظر می رسد عبارت «انما سکرت ابصارنا» اشاره به تاریکی آسمان بیرون جو داشته باشد چرا که این آیه می فرماید کفار از روی لجاجت، آنچه را واقعاً دیده اند انکار می کنند و چشمان خود را متهم ساخته و به دروغ می گویند ما سحر شده ایم اما در صورتی که آنها به خاطر تاریکی بالای جو این حرف را زده و گفته باشند ما چیزی ندیدیم این سخن لجاجت آنان را مشخص نمی کند و غیر مرتبط با سیاق آیات گشته و با غرض آیه ناهناهنگ خواهد شد.
ل: سختی تنفس در طبقات بالای جو
مقدمه:
به عقیده برخی اندیشمندان، قرآن 1400 سال قبل، از نبود اکسیژن و هوای مناسب برای تنفس در بالای جو خبر داده است. آنان با توجه به تشبیهی که در آیه ی 125 سوره انعام بیان شده، این نکته علمی را برداشت کرده اند. در این آیه حالت کسی که ایمان نمی آورد و سینه اش تنگ می شود به حالت کسی تشبیه شده است، که در آسمان بالا می رود.
پس از نقل برخی دیدگاههای مفسران و دانشمندان گذشته و معاصر درباره ی این آیه به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت.
آیه:
«ومن یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فی السماء» (256)
(و هر کس را که بخواهد [به خاطر اعمالش] در گمراهی اش وانهد سینه اش را تنگ تنگ می کند گویا می خواهد در آسمان بالا برود).
بحث لغوی:
«صدر» به معنای سینه است که هنگام تنفس، هوا در آن داخل و خارج می شود. (257) ماده «ضیق» نیز به معنای تنگی (258) و فشردگی است و با خرج در یک معنا به کار می رود. (259)
معنایی که کتب لغت برای ماده «صعد» ذکر کرده اند، «حرکت به طرف بالا» (260) است چه در امور معنوی باشد و چه امور مادی. (261) برخی از لغویون، سختی و مشقت را نیز جزء معانی این ماده دانسته اند (262) و واژه ی «الصعداء» را از همین ماده و به معنای نفس کشیدن با سختی، عمیق و طولانی می دانند. (263)
اسرار علمی جو (264)
پیرامون کره زمین را اقیانوسی از هوا به نام جو احاطه کرده است و موجودات زمین، در ته این اقیانوس به سر می برند. در روزهایی که زمین نخستین گامهای حیات خویش را می پیمود، احتمالاً جوی آکنده از گاز هیدروژن همراه با گازهای دیگری مانند دی اکسید کربن و اکسیژن که تا فضای خورشید گسترده می شد آن را در برگرفته بود. (265)
اکنون هوایی که جو را تشکیل داده است مخلوطی از چند گاز است؛ البته نه به صورت ترکیبی شیمیایی، 71 درصد حجم این مخلوط نیتروژن و بیست و یک درصد آن اکسیژن و کمتر از یک درصد آن آرگون است و مقدار بسیار کمی گاز کربنیک و بخار آب دارد. (266)
جو زمین تا ارتفاع نامعینی گسترش دارد و در قسمت های فوقانی دارای لایه های مشخصی نیست، شهاب سنگها وجود هوا را تا ارتفاع صد و شصت کیلومتر نشان می دهند. شفق های قطبی نیز وجود هوا را حداقل تا ارتفاع هفتصد کیلومتری از سطح دریا ثابت می کند (267) نیمی از جو تا ارتفاع 5/5 کیلومتری قرار دارد و به طور کلی سه چهارم کل جو در ارتفاع 10 کیلومتری از زمین قرار دارد. گازهای تشکیل دهنده جو به علت نیروی گرانش دارای وزن و فشار بوده و لایه های بالایی بر لایه های پایینی فشار آورده و غلظت آن را افزایش می دهند. بنابراین میزان فشار در لایه های پایینی بیش از لایه های بالایی است.
جرم جو 5/6 ضرب در 10 به توان 14 تن و فشار متوسط جو زمین در سطح دریا 10 به توان 5 نیوتن بر متر مربع و یا 1013/2 میلی بار است. (268) البته فشار جو در مکانها و زمانهای متفاوت، تغییر می کند. (269) تا کنون روشهای مختلفی برای تعیین لایه های جو تجربه شده است و تحقیقات علمی برای شناخت جزئیات فوقانی جو نیز ادامه دارد.
از یک دیدگاه، جو زمین را از نظر پراکندگی و تغییرات دما می توان به لایه های زیر تقسیم کرد:
1. تروپوسفر (Tropospher) : این لایه در تماس با سطح زمین است و ضخامت آن 18-17 تا 8-7 کیلومتر از استوا تا قطب متغیر است. (270) هوای مورد نیاز برای حیات در این بخش از جو قرار دارد و از میزان دمای آن به عکس افزایش ارتفاع کاسته می شود. (271)
2. استراتوسفر (Stratospher) : این لایه تا ارتفاع 60 کیلومتری از سطح زمین امتداد دارد. دما در این بخش از جو نسبتاً ثابت است (272) و قشر نازکی از گونه خاصی اکسیژن به نام «ازون» در آن وجود دارد که نقش سپر محافظ زمین را در مقابل تشعشعات کیهانی موج کوتاه، مانند اشعه فرابنفش که از خورشید ساطع می گردد، برعهده دارد.
ثابت شده است که بدون قشر ازن، حیات زمین از سوی این تشعشعات در معرض تهدید و حتی نابودی قرار می گیرد. (273)
3. مزوسفر (Mososphere) : این لایه تا ارتفاع 85 کیلومتری از سطح زمین امتداد دارد. دما در این لایه بسیار کم است و بخار آب در آن منجمد می شود و فشار هوا نیز در ارتفاع 50کیلومتری، یک میلی بار است.
4. ترموسفر (Thermoshere) : دما در این لایه بسیار بالاست وجلوه سرخی شفق یکی از پدیده های مربوط به این لایه است.
5. یونوسفر (Unosphere) : از ارتفاع 65 کیلومتری به بالا تا حدود 1000 کیلومتری، منطقه تمرکز یونها و الکترونهای آزاد است که سبب انعکاس امواج رادیویی می شوند. پرتوهای پرانرژی خورشید [ماوراء بنفش] پرتوهای ایکس و تابش های ذره ای که از فضای خارج به طبقات بالایی اتمسفر وارد می شوند باعث گسستگی پیوند یا یونیزاسیون ملکولها و اتم ها می شوند.
6. اگزوسفر (Exosphere) : در ارتفاع بیش از 300 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته که بسیار رقیق است و مرز معین و مشخصی ندارد، این لایه گذار از جو به فضای کیهانی به شمار می آید. (274)
تأثیرات جو
جو زمین دارای تأثیرات فراوانی است که برخی از آنها با علم نجوم ارتباطی مستقیم دارد و باید در محاسبات و فعالیتهای نجومی مورد توجه قرار گیرد. از جمله این تأثیرات می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. جو زمین به چند طریق در اشعه ورودی تأثیر می گذارد:
الف) انعکاس: پدیده فلق نتیجه مستقیم انعکاس نور از ذرات غبار و دود و… است. (275) اشعه خورشید پس از غروب یا پیش از طلوع آن از این ذرات به سمت زمین بازمی تابد و بدین طریق بر طول روز افزوده می شود. پدیده رنگین کمان نیز نتیجه این امر است.
ب) جذب: جو زمین جذب کننده ای گزینشی است. برخی از طول موجهای نور را تقریباً صد در صد و برخی دیگر را تا اندازه ای جذب می کند. اشعه فرابنفش کوتاه یکسره در جو جذب می شود.
ج) پراکند: این اثر نتیجه پخش نور از ملکولهای هواست و میزان آن، به رنگ نور بستگی دارد. نور آبی آسانتر از نور سرخ، پخش یا پراکنده می شود. این پخش گزینشی، هم علت رنگ آبی آسمان و هم موجب رنگ سرخ و نارنجی غروب است. (276)
د) شکست: انحراف شعاع های تابنده از اجرام آسمانی هنگام عبور آنها از لایه های جو زمین، باعث شکست نور می شود. علت وقوع این پدیده اختلاف سرعت نور در خلاء و هوای اطراف زمین [جو] است.
این پدیده باعث می شود ستارگان بالاتر از محل واقعی خویش دیده شوند (277) و دارای تلالؤ و درخشش باشند. (278)
2. انعکاس امواج رادیویی توسط لایه یونوسفر از دیگر تأثیرات جو است. (279)
3. به وجود آمدن بادها و نیز منتقل شدن صداها از اثرات جو شمرده می شود.
4. جلوگیری از سرد و گرم شدن سریع کره زمین در شب و روز، توسط جو صورت می گیرد.
دیدگاهها و نظریات مفسران:
خداوند متعال در آیه 125 سوره ی انعام، کسی را که به خاطر اعمالش گمراه می شود و سینه اش تنگ می گردد را به شخصی تشبیه کرده است که می خواهد در آسمان بالا برود.
در پاسخ به این سوال که چه رابطه ای بین صعود در آسمان و تنگی سینه است، مفسران و اندیشمندان گذشته، جوابهایی داده اند که عدم تناسب آن با آیه، چندان پوشیده نیست.
الف) برخی گفته اند، منظور این است که، همانگونه که صعود به آسمان کار مشکل یا غیرممکنی است، ایمان آوردن برای کافران لجوج و جاهل متعصب نیز چنین است. (280)
ب) گروهی دیگر گفته اند منظور این است که کفّار از ایمان دور می شوند، مانند کسی که از زمین دور می شود و به آسمان می رود.
ج) آیت الله مکارم، پس از اشاره به این دیدگاهها، معانی لطیف تری از آیه برداشت می کنند و آن را معجزه ای علمی از قرآن دانسته و می نویسند: « امروز ثابت شده که هوای اطراف کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملاً فشرده و برای تنفس انسان آماده است اما هر قدر به طرف بالا حرکت کنیم هوا رقیق تر و میزان اکسیژن آن کمتر می شود و اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا [بدون ماسک اکسیژن] حرکت کنیم تنفس کردن برای ما هر لحظه مشکل تر می شود. (281) در واقع این تشبیه از قبیل، تشبیه معقول به محسوس است زیرا جمود فکری و تعصب گمراهان لجوج را در پذیرش اسلام، تشبیه به تنگی نفس حاصل از کمبود اکسیژن برای کسی که به آسمان صعود می کند، کرده است. (282)
د) دکتر سلمان داود السعدی، همانند بسیاری دیگر از نویسندگان، (283) آیه 125 سوره ی انعام را اشاره به این نکته علمی دانسته و آنرا اعجازی علمی از قرآن می داند، و می نویسد: «معنای دقیق این آیه هنگامی کشف شد که برادران رایت اولین پرواز خود را با هواپیمایشان انجام دادند و در ارتفاع زیاد، احساس تنگی نفس کردند». (284)
هـ) برخی از نویسندگان با توجه به فعل «یصّعّد» که در اصل یتصعّد و از باب تفعل است و دلالت بر «تکرار و کثرت کار» می کند، این نکته را برداشت کرده اند که، انسان در صورتی دچار تنگی نفس می شود که فاصله زیادی از زمین بگیرد و این صعود و بالا رفتن زیاد باشد. (285)
و) آیت الله معرفت، «تصعد» را به معنای قصد انجام کار سخت و بسیار مشکل می دانند و از گذشتگان درباره تفسیر این آیه شریفه نقل می کنند که: «خداوند در این آیه، حالت کسی را که به حال خود واگذارده شده [و بخاطر اعمالش از رحمت الهی دور مانده باشد] را مانند حالت کسی می داند که می خواهد کاری، مانند رفتن به آسمان را انجام دهد که از عهده آن بر نمی آید؛ چنین شخصی به سختی افتاده و نفسش به شمار می افتد.
ایشان در نقد این تفسیر می نویسد: «این [حرکت به سوی آسمان] در صورتی درست است که در آیه؛ «الی السماء» آمده باشد نه «فی السماء». این استاد گرانقدر، تنگی نفس و فشار بر سینه را به عنوان معنای دیگری برای «تصعد» ذکر می کنند و با توجه به آن، تشبیه در آیه را این گونه تبیین می کنند: «آن شخص زندگی بر او سخت می شود مانند کسی که می خواهد در قسمتی از آسمان که هوا وجود ندارد زندگی کند». (286)
ز) محمد ذغلول النجار با اشاره به مشکل کمبود اکسیژن (Hypoxia) و نبود فشار جوی (Dysbarism) در خارج از جو، آنها را از مشکلاتی می داند که فضانوردان با آن روبرویند و با مطرح کردن آیه 125 سوره ی انعام، آیه شریفه را اشاره به وجود این مشکلات می داند. (287)
ح) گودرز نجفی، از نویسندگانی است که با نقل سخنان دکتر موریس بوکای (288) و مهندس محمد علی سادات (289) درباره این آیه، آن را اعجازی از قرآن می دانند. (290)
ط) از دیگر نویسندگان و صاحب نظرانی که این آیه را مطابق با یافته های علمی و اشاره به نبود اکسیژن کافی در خارج از جو می دانند، دکتر سمیر عبدالحیکم (291)، دکتر السید جمیلی (292)، سعد حاتم محمد مرزه (293)، و مصطفی دباغ (294) هستند.
ی) احمد متولی، نیز پس از اشاره به این نکته علمی و در تفسیر آیه شریفه، این قضیه را نقل می کند که: وقتی این آیه برای «یوشیدی کوزان» مدیر رصدخانه ی توکیوی ژاپن ترجمه شد، بسیار متعجب گردید و شروع به استماع دقیق آیات نمود و به آنچه از علوم در این باره می دانست اشاره کرد و گفت: گوینده قرآن همه چیز را با دقت و تفصیل می داند». (295)
ک) نویسنده کتاب الفرقان فی بیان اعجاز القرآن، پس از نقل این تفسیر، آن را بازی با کلام خداوند می داند و از کسانی که آیات قرآن را این گونه تفسیر می کنند و به خدا شکایت می کند و می نویسد: « چگونه ممکن است که خداوند گذشتگان را به چیزی که نمی دانستند مخاطب قرار داده باشد». ایشان تفسیر گذشتگان از آیه را همان مراد واقعی خداوند متعال می داند چرا که مخاطبان آیات در آن زمان همین گونه می فهمیدند. (296)
جمع بندی و بررسی:
با توجه به معانی لغوی ذکر شده برای ماده «صعد» و نیز دقت در تشبیهی که در این آیه شریفه آمده است، می توان آن را اشاره به یافته های جدید علمی پیرامون کمبود اکسیژن در طبقات بالای جو، دانست و آن را اعجازی علمی از قرآن شمرد.
پی نوشت ها :
220. سوره ی بقره، آیه ی 22 و سوره ی غافر، آیه ی 64.
221. سوره ی شمس، آیه ی 5.
222. صحاح اللغه، ج 6، ص 2286.
223. مصباح المنیر، ص 63.
224. معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 157.
225. التحقیق فی کلمات القرآن، ج 1، ص 344.
226. اسرارالکون فی القرآن، ص 143.
227. القرآن الکریم و العلوم الحدیثه، ص 54.
228. الاعمال الکامله، ج 5، ص 311.
229. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 47.
230. تفسیر العلمی اللایات الکونیه، ص 214.
231. سوره ی ق، آیه ی 6.
232. سوره ی مرسلات، آیه ی 9.
233. مصباح المنیر، ص 465، و معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 352.
234. وجوه من الاعجاز القرآنی، ص 146.
235. تفسیر نمونه، ج 22، ص 334.
236. آیات قرآنیه فی مشکاه العلم، ص 97.
237. السماء فی القرآن الکریم، ص 355.
238. سوره ی حجر، آیات 14 و 15.
239. مصباح المنیر، ص 401.
240. صحاح اللغه، ج 1، ص 328 و قاموس المحیط، ج 1، ص 306.
241. ترتیب العین، ج 2، ص 1166.
242. سوره ی سباء، آیه ی 2، سوره ی معارج، آیات 3 و 4؛ سوره ی سجده، آیه ی 5 وسوره ی زخرف، آیه ی 33.
243. جمهره اللغعه، ج 2، ص 335.
244. مقاییس اللغه، ج 1، ص 564.
245. مصباح المنیر، ص 281.
246. التحقیق فی الکلمات القرآن، ج 5، ص 183.
247. تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 106.
248. السماء فی القرآن الکریم ص 405 و موسوعه الاعجاز، والعلمی فی القرآن (یوسف الحاج احمد)، ص 340.
249. العلم طریق الایمان، ص 11.
250. الفرقان فی بیان الاعجاز القرآن، ص 340.
251. الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 70؛ الموسوعه الذهبیه، ص 36 و القرآن و علوم العصر الحدیثه، ص 78.
252. الاعجاز العلمی فی الاسلام، ص 65؛ الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی (د. سمیر عبدالحلیم)، ص 48.
253. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، (ماردینی)، ص 73.
254. آیات الله فی الافاق، ص 51، 83 و الاعجاز العلمی فی القرآن، (محمد السید الرناووط)، ص 193.
255. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 11.
256. سوره ی انعام، آیه ی 125.
257. مصباح المنیر، ص 355 و ترتیب العین، ج 2، ص 974.
258. مقاییس اللغه، ج 2، ص 34.
259. مصباح المنیر، ص 335.
260. صحاح اللغه، ج 2، ص 498 و مصباح المنیر، ص 340.
261. التحقیق فی کلمات القرآن، ج 6، ص 275.
262. تهذیب اللغه، ج 2، ص 6 و مقاییس اللغه، ج 2، ص 9.
263. مقاییس اللغه، ج 2؛ ص 9، و قاموس المحیط، ج 1، ص 428.
264. Atmosphere.
265. سرگذشت زمین، ص 17.
266. اتمسفر، ص 29، و سیارات و اقمار، ص 63.
267. اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص 253 و فرهنگ بزرگ گیتاشناسی، ص 124.
268. اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص 253؛ نجوم به زبان ساده، ص 224 و مبانی هواشناسی، ص 100.
269. فرهنگ اصطلاحات نجومی، ص 166.
270. اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص 254.
271. سرگذشت زمین، ص 18.
272. مبانی آب و هواشناسی، ص 34.
273. سرگذشت زمین، ص 18.
274. اقلیم شناسی، ص 15 و اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص 253.
275. غروب خورشید، ص 81.
276. نجوم به زبان ساده، ص 226 و هیئت و نجوم اسلامی، ص 142.
277. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (جغرافی)، ص 234 و درسهایی از ستاره شناسی، ص 40.
278. نجوم به زبان ساده،ص 227.
279. اصول و مبانی جغرافیای ریاضی، ص 259.
280. تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 157 و تفسیر قرطبی، ج 7، ص 83.
281. تفسیر نمونه، ج 5، ص 435.
282. پیام قرآن، ج 8، ص 179.
283. اعجاز العلمی فی الاسلام، ص 66؛ الاعجاز العلمی للقرآن الکریم (محمد السید ارناووط )، ص 194؛ القرآن و علم الفلک، ص 198 و القرآن و یتجلی و فی عصر العلم، ص 87.
284. الاسرار الکون فی القرآن، ص 110.
285. احدث الاکتشافات فی اعجاز الایات، ص 38؛ المعجزه ی القرآنیه، ص 222 و موسوعه و الاعجاز و العلمی فی القرآن (یوسف الحاج احمد)، ص 347.
286. التمهید فی العلوم القرآن، ج 6، ص 115.
287. السماء فی القرآن کریم، ص 304.
288. مقایسه ای بین تورات، انجیل، قرآن و علم، ص 246.
289. زنده جاوید و اعجاز جاویدان، ص 47.
290. مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 70.
291. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز قرآنی، ص 48.
292. الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 44.
293. القرآن کریم و العلوم الحدیثه، ص 87.
294. وجوه من الاعجاز القرآنی، ص 167.
295. الموسوعه الذهبیه، ص 44.
296. الفرقان فی بیان اعجاز القرآن، ص 206.
منبع: مسترحمی، سید عیسی، (1358)، قرآن و کیهان شناسی، قم، انتشارات پژوهشهای پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، چاپ اول، 1387.