نویسنده: سید عیسی مسترحمی
د: دارای بازگشت:
مقدمه:
خداوند متعال در کتاب شریفش به آسمان دارای رجع قسم خورده است. در اینکه مراد از رجع در آیه 11 سوره طارق چیست، بین مفسران اختلاف نظر فراوانی است. گروهی از صاحب نظران فقط یک مصداق خاص برای آن ذکر کرده اند ولی برخی دیگر با ذکر مصادیق متعددی برای این واژه، اشاره قرآن به این مصادیق را اعجاز علمی قرآن قلمداد کرده اند.
آیه:
«والسماء ذات الرجع» (107) (سوگند به آسمان صاحب [باران] بازگشته!)
بحث لغوی
ماده «رجع» بر تکرار (108) و بازگشت به حالت اولیه دلالت می کند. (109) این ماده هم لازم استعمال شده است، مانند «رجع موسی» (110) و هم متعددی، مانند: «فان رجعک الله الهیم» (111) مصدر مشهور لازم، «رجوع» و متعددی، «رجع» است. (112)
نظریات و دیدگاههای مفسران و دانشمندان:
این آیه شریفه، آسمان را دارای بازگشت می داند. مفسران و دانشمندان در اینکه مراد از این آسمان کدام آسمان است و مراد از بازگشت آن چیست آراء و دیدگاههای گوناگونی ارائه داده اند.
الف) بسیاری از مفسران قدیمی (113) و برخی از معاصران (114) مراد از رجع را، باران می دانند و بنابراین تفسیر، مراد از «سماء» در این آیه، جو اطراف زمین است چرا که باران از آنجا به زمین باز می گردد. علت نامگذاری باران به رجع به دو صورت بیان شده است.
ب) آیت الله شعرانی، در این باره می نویسند: «مراد از رجع باران است و از آن جهت باران را رجع می گویند که بایستد باز فرو ریزد باز بایستد». (115)
ج) بسیاری دیگر از مفسران و لغت شناسان با توجه به این نکته که باران، بازگشت همان بخار آبی است که از زمین به طرف آسمان رفته بود (116) به باران رجع می گویند.
برخی دیگر از مفسران و نویسندگان معنای وسیع تری برای رجع در نظر گرفته اند و مصادیق بیشتری را برای آن ذکر کرده اند.
د) مصطفی دباغ، در بیانی مشابه با سخنان دکتر سمیر عبدالحلیم (117) مراد از آسمان را همین جو اطراف زمین می داند و می نویسد: «بازگشت دو صورت دارد الف: بازگشت آن چیزهایی که از زمین به آسمان می رود مانند بخار آب، امواج رادیویی و اشعه مادون قرمز [که هنگام شب به صورت حرارت به زمین بر می گردد].
ب: بازگشت آن چیزهایی که از اعماق آسمان به طرف جو زمین می آیند و توسط جو برگردانده می شوند مانند اشعه ماوراء بنفش و برخی اشعه های غیر مرئی کیهانی و شهابها». (118)
هـ) دکتر زکریا همیمی (119) و یوسف الحاج احمد، (120) با اشاره به همین تفسیر، آن را اعجازی علمی از قرآن می دانند.
و) دکتر محمد راتب النابلسی پس از اشاره به بازگشت بخار آب به صورت باران و نیز انعکاس امواج رادیویی توسط جو زمین مصادیق دیگری از رجع را بیان می کند:
1. حرکت ستارگان، سیارات و دنباله دارها در مدارهای خود و بازگشت آنها به محل اولشان.
2. بازگشت گازهای تشکیل دهنده هوا به طبیعت، مانند تبدیل و تجزیه شدن دود ذغال توسط گیاهان به اکسیژن و دیگر گازهای ضروری. (121)
یکی از نویسندگان عرب، پس از نقل دیدگاه عبدالمجید زندانی که مراد از رجع را در آیه ی 11 سوره ی طارق انتقالی مداری اجرام فضایی و بازگشت آنها به محل اول می داند، می نویسد: «این تفسیر قابل قبول نیست؛ چرا که با توجه به گسترش آسمان و دور شدن کهکشانها از مرکز عالم، هیچ گاه نمی توان تصور کرد که جرمی در فضا در دو زمان در یک مکان قرار بگیرد و بازگشت معنا داشته باشد». (122)
ز) طلوع و غروب ستارگان، خورشید و ماه (123) و بازگشت فصل های سال (124) از دیگران تفاسیری است که در ببان معنای رجع ذکر شده است، چرا که در تمام این موارد نوعی رفت و برگشت وجود دارد.
ح) برخی دیگر از مفسران مراد از آسمان را آسمان معنوی دانسته اند و فرود آمدن فرشتگان به زمین و بردن اعمال انسان ها به آسمان، (125) و یا اجابت دعای انسانها را و بازگشت آثار اعمال بندگان (126) را، رجع آسمان دانسته اند.
ط) محمد ذغلول النجار، پس از نقل تفسیر گذشتگان درباره ی واژه ی رجع این سؤال را مطرح می کند که، اگر مراد از رجع فقط باران است؛ چرا خداوند متعال نفرمود: «والسماء ذات المطر» ایشان معنای دقیق رجع را وابسته به معنای سماء در این آیه می داند و می نویسد: «اگر مقصود از آسمان در آیه همین غلاف گازی جو باشد، رجع به معنای بازگشت آن چیزهایی هست که از زمین به طرف آسمان حرکت می کند مانند بخار آب و انواع گازها و…. و یا بازگشت آن چیزهایی است که از خارج از جو قصد ورود به آن را دارند مانند اشعه های مضر خورشیدی و پرتوهای کیهانی و اگر مقصود از سماء تمام آسمان دنیا باشد که جایگاه ستارگان و سیارات است، رجع به معنای بازگشت این اجرام فضایی به حالت اولیه است، یعنی به حالت گاز و دخان که از آن تشکیل شده اند، چرا که بعد از پایان عمر این اجرام، انفجاری در آن رخ می دهد و از هم متلاشی می شوند». (127)
ی) دکتر عدنان الشریف، (128) نیز با ارائه این دو احتمال در معنای آسمان، دیدگاهی مشابه با دکتر ذغلول ارائه می دهد.
ک) آیت الله معرفت سه تفسیر برای این آیه بیان می کنند:
در تفسیر اول از رجع، بازگشت چیزهایی که از زمین به طرف آسمان بالا رفته، اراده شده است.
تفسیر دوم به بازگشت فصول سال به خاطر حرکت گردش زمین و میل محور آن اشاره دارد و این تفسیر با شکافته شدن زمین [و رویش گیاهان] که در آیه بعد آمده است، سازگاری دارد.
در تفسیر سوم که به نظر ایشان عمیق تر و مخفی تر است مقصود از رجع را، رجوع اعتدالین می دانند؛ زیرا همان گونه که در علم نجوم ثابت شده است، اعتدالین در هر 26 هزار سال یک دور می زنند و به جای اول خود باز می گردند و این حرکت هر 13 سال، تغییر عظیمی در پوسته زمین ایجاد می کند و باعث شکافهای عمیقی در آن می شود که بعد به آن اشاره دارد. (129)
جمع بندی و بررسی
مراد از سماء، در این آیه ممکن است آسمان معنوی یا مادی باشد و استجابت دعاها و بازگشت نتیجه اعمال انسانها به خودشان می تواند از مصادیق رجع آسمان معنوی باشد.
اگر منظور از سماء، آسمان مادی باشد، هم خودش می تواند دارای بازگشت باشد و هم برخی چیزها را انعکاس و بازگشت دهد.
بازگشت آسمان [کرات آسمانی] به حالت دود اولیه و یا بازگشت دوباره برخی گازها به طبیعت، طلوع و غروب سیارات و ستارگان و نیز بازگشت باران و برخی از امواج و اشعه ها به زمین و بازگرداندن آنها به اعماق فضا می تواند از مصادیق رجع آسمان مادی باشد؛ اگر چه با توجه به آیه بعد که از شکافته شدن زمین سخن می گوید، تفسیر رجع به باران، تناسب و ارتباط بین دو آیه را بیشتر برقرار می کند.
پس منحصر کردن سماء به جو و اختصاص دادن رجع به مصداق خاصی در این آیه، صحیح به نظر نمی رسد.
هـ: دارای برجها:
مقدمه:
مالک آسمانها و زمین در برخی آیات شریفه، از قرار دادن بروج در آسمان خبر داده و به آسمانی که دارای این برجهاست قسم یاد کرده است. این آیات سؤالات فراوانی را برای مفسران ایجاد کرده است از جمله اینکه: مراد از بروج چیست؟ آیا برجهای مشهور دوازده گانه آسمان مراد است و یا قصرها و یا برجهایی در آسمان وجود دارد که قرآن از آن خبر می دهد؟ کدام آسمان دارای بروج است؟
مفسران و دانشمندانی که به تفسیر این آیات پرداخته اند، دیدگاههای متفاوتی ارائه داده اند که به نقل و بررسی آنها می پردازیم.
آیات
«والسماء ذات البروج» (130) (سوگند به آسمان که دارای برجهاست).
«ولقد جعلنا فی المساءء بروجا» (131) (و به یقین در آسمان برجهایی قرار دادیم).
«تبارک الذی جعل فی السماء بروجا» (132) ( خجسته [و پایدار] است آن [خدایی] که در آسمان برجهایی قرار داد).
بحث لغوی:
برخی از کتب لغت همچون مقاییس اللغه (133) برای ماده «برج» دو اصل ذکر کرده اند:
الف) ظهور و بروز
ب) پناهگاه و محل امن
معنای دوم با توجه به این نکته است که واژه ی «برج» بیشتر به ساختمانهایی گفته می شود که به عنوان پناهگاه از آن استفاده می شده است. برخی دیگر از لغویون ظهور و نمایانی، که باعث جلب توجه شود را به عنوان تنها معنای این ماده ذکر کرده اند (134) و گفته اند به ساختمانهای بلند برج می گویند؛ زیرا به خاطر بلندی و ارتفاعشان بسیار ظاهر و آشکارند، همانطور که به آشکار کردن زینت تبرّج گفته می شود. (135)
اسرار علمی بروج و صور فلکی:
در یک نگاه ساده به آسمان، می توان شکلهای مختلفی، از مجموعه های ستارگان درست کرد. شکلهایی مانند چهارگوش، ملاقه، و…
چند هزار سال پیش انسانها ستارگان را همان گونه می دیدند که ما اینک می بینیم ولی تصورات آنان در مورد این شکلها به نحو دیگری بود. این اشکال، نمودی از خدایان، آلهه ها و داستانهای محلی آنان بود؛ اسامی صورت فلکی نیز بیانگر این موضوع است.
در زبان لاتینی (constellation) به معنای صورت فلکی است که ترکیبی از دو کلمه (con) به معنای با هم و (stella) به معنای ستاره است پس به عبارتی ساده تر صورت فلکی یعنی گروهی ستاره. برخی صورت فلکی را این گونه تعریف کرده اند: «ستارگانی که به گروه های خیالی تقسیم بندی شده اند تا به آسانی مورد شناسایی و مراجعه قرار گیرند». (136)
سابقه نامگذاری صورت های فلکی بسیار قدیمی است و لااقل به 3000 سال قبل از میلاد می رسد، که نخست به یونانیان (137) و سپس به رومیان منتقل شده است و آنها به مناسبت هایی، اسامی قهرمانان و اشخاص و موجودات اساطیری و یا جانوران عادی را بر آنها نهادند. (138) عربهای قبل از اسلام، طریقه دیگری برای تشخیص صورت های فلکی داشته اند ولی بعد از اسلام به تدریج صورتهای یونانی را اقتباس و اختیار کرده اند. (139)
اولین ثبت قابل اعتماد صورتهای فلکی یادگاری از بطلمیوس است که در حدود 1800 سال قبل، 48 صورت فلکی را در فهرستی ثبت کرد. (140) پس از او دانشمندان به تکمیل این فهرست پرداختند و امروزه 88 صورت فلکی شناخته و نامگذاری شده است. (141)
تعدادی از این صورتهای فلکی در قسمتی از آسمان به نام منطقه البروج قرار گرفته اند. در مطالعات باستانی طالع بینی و تنجیم، که تصور می شد حرکت و جایگاه اجرام سماوی در زندگی مردم اثر می گذارد، اهمیت زیادی برای منطقه البروج و صورت فلکی آن قایل بودند. (142)
منطقه البروج، نوار یا باریکه ای از کره عالم است، که موازی با دایره البروج و به فاصله 8/5 درجه در طرفین آن واقع گردیده است. حرکت ظاهری سالانه خورشید، ماه و سیارات بجز زهره، در منطقه البروج صورت می گیرد. (143)
دایره البروج، به دوازده قسمت برابر ( هر کدام به عرض 30 درجه) تقسیم گردیده (144) و هریک از قسمتهای دوازده گانه به نام یکی از صورت های فلکی که در آن واقع است، که غالباً ماخذ یونانی دارد، نامیده شده است. و در واقع، این برجها هر کدام، یکی از برجهای دوازده گانه سال خورشیدی و ماه قمری را تشکیل می دهند. (145)
این برجهای دوازدگانه به ترتیب ماههای سال عبارتند از:
1. حمل (بره ) aries]]
2. ثور: (گاو) [taurus]
3. جوزا: (دوپیکر) gemini]]
4. سرطان: (خرچنگ) [cancer]
5. اسد: (شیر) leo]]
6. سنبله: (خوشه) [virgo]
7. میزان: (ترازو) [libra]
8. عقرب: (کژدم) [Scorpio]
9. قوس: (کمان) Sagittarius]]
10. جدی: (بز) [capricornus]
11. دلو: (دول) [aquarius]
12. حوت: (ماهی) [pisces]
دیدگاهها و نظریات مفسران
برخی از نویسندگان و مفسران، منظور از آسمان را در این آیات، منظومه شمسی (146) و یا کهکشان راه شیری (147) می دانند و اکثر دانشمندان مراد از آن را، تمام آسمانی می دانند که در آن ستارگانی وجود دارد.
الف) گروهی از نویسندگان و مفسران، مراد از بروج را در این آیات، منازل دوازده گانه ای می دانند که خورشید، ماه و سیارات، در هر زمان از سال در برابر یکی از این منازل قرار می گیرند. (148) این برجهای دوازده گانه، دوازده مجموعه ستاره را در خود جای داده اند و به نام آن مجموعه خوانده می شوند.
این دوازده برج در دو بیت زیر جمع شده اند:
حمل الثور جوزه السرطان
ورعی اللیث سنبل المیزان
ورمی عقرب من القوس جدیا
واستقی الدلو و برکه الحیتان (149)
ب) گروهی دیگر از مفسران و اندیشمندان این احتمال را ارائه می دهند که مراد از بروج، خود ستارگانی باشند که در این منازل قرار گرفته اند. (150)
ج) برخی نیز بروج را شامل تمام مجموعه های ستارگان می دانند. (151) که بعضی از آنها با چشم غیرمسلح قابل دیدن نیستند. (152)
د) یکی از لغت شناسان و مفسران معاصر، معتقد است، مراد از بروج نمی تواند منازل ماه و خورشید باشد، ایشان می نویسد: «مقصود از بروج، کواکب است؛ اما از آنجایی که بروج اصطلاحی در علم نجوم منازلی اعتباری برای حرکت سالیانه خورشید است، نمی تواند مراد باشد و علت اینکه اینجا از تعبیر بروج استفاده شده است نه نجوم، این است که جلال و عظمت الهی این گونه اقتضا می کرد؛ چون معنای بروج، بنای بلند و رفیع است که بسیار آشکار، ظاهر و باعظمت است». (153)
هـ) صاحب تفسیر الفرقان نیز تفسیر بروج را به بروج دوازده گانه، صحیح نمی داند و چنین استدلال می کند: «قرآن مطابق با اصطلاح فلکیون و منجمین نازل شده است بلکه به زبان عربی فصیح است و هر عرب زبانی آن را می فهمد، علاوه بر اینکه در روایات هیچ گاه بروج، به برج های دوازده گانه تفسیر نشده است».
ایشان اضافه می کنند: «بین ستارگان و قصرها [بروج] شباهتی به جز در بلندی و ارتفاع وجود ندارد و این شباهت نمی تواند وجه شبه مناسبی باشد تا بتوان به مجموعه ستارگان، مجازاً بروج گفت».
این نویسنده معاصر، مراد از بروج را قصرهای مرتفعی می داند که با زینت آراسته شده اند و این آیات را اشاره به شهرهایی آسمانی می داند که خداوند یا انسان یا هر موجود زنده دیگری آن را ساخته باشد و چه بسا در آینده بتوان به آنجا رفت و آنها را دید.
ایشان در تأیید تفسیر خویش به روایتی از ابن عباس استناد می کنند که بروج را قصرهایی در آسمان می داند. (154) و درباره ی روایتی از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) که بروج را به کواکب تفسیر کرده اند می نویسد: «مراد پیامبر (صلی الله علیه و آله) از کواکب، سیارات متمدنی است که دارای قصرهایی می باشد، چرا که بروج دو معنا (کواکب – قصر) ندارد». (155)
این نویسنده، در جای دیگر ساکنان این قصرها را این گونه معرفی می کند: «شاید ساکنان این قصرهای باشکوه آسمانی همان خدا پرستانی باشند که هیچ گاه آلوده به گناه نشده اند و از شیطان و انسان هم خبری ندارند و از شر شیاطین جن و انس درپناهند و به جز رسم و راه خداپرستی نپویند، آری این قصرها، این جایگاهای مجلل زندگی، این اجتماعات مقدس، زینت جهانند». (156)
و) احمد جبالیه، در القرآن و علم الفلک با طرح این آیات، منظور از بروج آسمان را، اجرام عظیمی می داند که دارای بناهایی مرتفع و بزرگ هستند که به خاطر نورانیت و مکان مناسبشان بسیار روشن دیده می شوند.
ایشان درباره ی ساکنان این بروج می نویسد: «این بروج همان مجالس ملائکه است که در آن برای تصمیم گیری و تدبیر امور در آن جمع می شوند، چرا که خداوند آن جاها را از شیاطین حفظ کرده و نمی گذارد شیاطین به آن راه یافته و سخنان آنان را شنود کنند، تا بتوانند اسرار الهی را فاش کنند».
ایشان با این بیان نتیجه می گیرد که این بروج باید سیاراتی باشند که دارای جوّ نیستند، چرا که آیات می گوید شهابها به آن راه دارد و این امر فقط در صورتی امکان پذیر است که سیاره، جو نداشته باشد. (157)
نقد و بررسی
الف) منحصر نمودن آسمان، در این آیات به منظومه شمسی و یا کهکشان راه شیری صحیح به نظر نمی رسد چرا که وجود ستارگانی در خارج از کهشکان ما نیز به اثبات رسیده است و صحیح این است که مراد، تمام آسمانهایی باشد که در آن ستاره ای وجود دارد.
ب) اعتباری بودن بروج دوازده گانه، مانع از این نمی شود که خداوند متعال آنها را اراده کرده باشد، چرا که همانندهای فراوانی در قرآن دارد که اموری اعتباری، مورد نظر قرار گرفته اند.
ج) اگر چه «برجهای دوازده گانه» اصطلاحی نجومی است ولی به خاطر شهرت آن در بین مردم عصر نزول، می تواند مراد از بروج در این آیه باشد؛ علاوه بر اینکه اصطلاحات فراوانی از علوم مختلف در قرآن آمده است.
د) تفسیر بروج به قصرها و بناهای آسمانی، اگر چه می تواند به عنوان یک احتمال در تفسیر آیه مطرح شود و در صورت اثبات قطعی وجود این گونه بناهایی در آسمان، اعجازی علمی از قرآن اثبات می شود ولی در زمان حاضر اسناد قطعی این معنا به آیه صحیح به نظر نمی رسد.
هـ) بیانی که صاحب تفسیر الفرقان از روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله) ارائه دادند، خارج کردن روایت از معنای ظاهری [بدون هیچ دلیلی] است و بیان معنایی است که تناسبی با ظاهر سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله) ندارد.
و) صحنه ای آراسته:
مقدمه:
آسمان شب یکی از جلوه های زیبای طبیعت است. فضای قیرگون و سیاهی که در آن نقطه هایی نورانی همانند چراغ هایی چشم می زنند. هر از چندگاهی شهابی صفحه آسمان را درمی نوردد و این زیبایی را دو چندان می کند.
خداوند متعال در آیات قرآن به این زیباییها اشاره می کند و آن را نشانه ای بر عظمت خویش می داند.
آیات:
«انا زیّنا السماء الدنیا بزینه الکواکب» (158) (در حقیقت ما آسمان نزدیک را با زیور سیارات آراستیم).
«و زینا السماء الدنیا بمصابیح» (159) ( و آسمان پست [دنیا] را با چراغهایی آراستیم).
«لقد زیّنا السماء الدنیا بمصابیح» (160) (و آسمان پست [دنیا] را با چراغهایی آراستیم).
«ولقد جعلنا فی السماء بروجاً و زیّنّاها للناظرین» (161) (و به یقین در آسمانها برجهایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان آراستیم).
«افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زیناها» (162) (و آیا به سوی آسمانی که بر فرازشان است نظر نکرده اند که چگونه آن را ساختیم و آن را [با ستارگان] بیاراستیم).
بحث لغوی
فعل [زیّنا] از ماده «زین» و به معنای آراستن، نیکو و زیبا نمودن است (163) و در مقابل «شین» به کار می رود. (164)
نظریات و دیدگاههای مفسران
آیه اول، تزیین آسمان را بیان می کند بدون اینکه به آسمان خاصی اشاره داشته باشد اما سه آیه بعدی آراسته شدن آسمان دنیا را مطرح می کند و آیه سوم از تزیین آسمان بالای سر انسانها سخن می گوید. این آیات بروج [بنابر احتمالی]، کواکب و مصابیح را به عنوان زینت آسمان معرفی می کنند.
این تفاوت ظاهری آیات، سبب اختلاف مفسران شده و پرسش های زیر را بدنبال داشته است.
1. مراد از آسمانی که تزیین شده کدام آسمان است؟
2. جایگاه ستارگان و سیاراتی که زینت آسمان شمرده شده اند کجاست؟
3. آیا فقط در آسمان اول قرار دارند و یا در تمام آسمانها پراکنده اند و از آنجا که بر آسمان اول می تابند و موجب زیبایی آن شده اند؟
الف) علامه طباطبایی ذیل آیه 12 فصلت این نظریه را که ستارگان در همه آسمانها وجود دارند و چون بر آسمان اول می تابند زینت آن شمرده شده اند. بی دلیل می داند و می نویسد: «ستارگان همچون قندیل هایی در آسمان اول آویزانند و باعث زینت آن شده اند و اگر در همه آسمانها پراکنده بودند، نه تنها آسمان اول بلکه زینت دیگر آسمانها نیز شمرده می شدند در حالیکه قرآن کریم می گوید آنها زینت آسمان دنیا هستند افزون بر اینکه از ظاهر آیات بدست می آید که آسمان اول همین عالم نجوم و کواکب بالای سر ماست». (165)
ایشان مراد از آسمان را در آیه ی 6 سوره ی صافات، همان فضایی می داند که ستارگان در آن قرار دارند و آسمان دنیا یکی از آسمانهای هفتگانه ای است که قرآن از آن نام برده است. (166)
ب) نویسنده تفسیر فرقان نیز با علامه هم عقیده است و می نویسد: «از آنجاییکه در این آیات روی سخن با اهل زمین است مراد از «السماء الدنیا» [نزدیکترین آسمان]، آسمان اول است و مفرد آن السماء نیز دلیل دیگری بر این مطلب می باشد». (167)
ج) نویسندگان تفسیر نمونه نیز ستارگان قابل رویت را بخشی از آسمان اول می دانند که از همه آسمانها به ما نزدیکتر است و با اشاره به فرضیه حاکم در زمان نزول قرآن به فلک هشتم [آسمان هشتم] را دارای ستارگان ثوابت می دانست، عدم پیروی قرآن از آن فرضیه نادرست را معجزه زنده قرآن می دانند.
آنان سپس به این نکته علمی اشاره می کنند که، چشمک زدن زیبای ستارگان به خاطر قشر هوایی است که اطراف زمین را فرا گرفته است و آنها را به این کار وا می دارد و این تعبیر «السماء الدنیا» [آسمان پایین] بسیار مناسب است. اما در بیرون جو زمین ستارگان خیره خیره نگاه می کنند و فاقد تلالؤ هستند. (168)
د) آیت الله مصباح یزدی، نیز آیات را بیانگر وجود ستارگان و سیاراتی در آسمان دنیا می دانند و می نویسند: «[این آیات] با آسمانهای دیگر ربطی ندارند و گرنه مناسبت تر این بود که بفرماید: «زینا السموات» اما اینکه آسمانهای دیگر چگونه اند، آیا ستارگانی دارند که و ما نمی بینیم و یا ندارند و اینکه خلقت آنها چگونه است، همه برای ما نادانسته است و از آیات چیزی در نمی توانیم یافت». (169)
هـ) برخی از مفسران بر این نظرند که ستارگان در تمام آسمانها وجود دارند و زینت برای هر تماشاگری هستند، چه زمینی چه غیر زمینی. (170)
و) فخر رازی، در مورد آیه 5 سوره ملک بر این عقیده است که، آیه ظهور ندارد که جایگاه ستارگان، آسمان دنیا باشد و این گونه استدلال می کنند که: «با توجه به شفاف بودن آسمان، ستارگان چه در آسمان دنیا باشد چه در دیگر آسمانها، در آسمان دنیا دیده می شوند و در هر دو صورت، این آسمان دنیاست که با ستارگان تزیین یافته است». (171)
ز) دکتر داوود سلمان السعدی، با استناد به واژه «الدنیا» در این آیات، مراد از آسمان را کهکشان راه شیری می داند (172) و قید «للناظرین» را در آیه 16 سوره حجر اشاره به این حقیقت می داند، که، ستارگان برای کسانی که بدون شناخت و تفکر به آنها نگاه می کنند، فقط زیبایی است ولی برای کسانی که در آن دقت و تفکر کنند رازهای بزرگی در خود نهفته دارد. (173)
ح) یکی دیگر از نویسندگان عرب از قید «للناظرین» در این آیه نکته را استفاده می کند که، این ستارگان و کواکب فقط برای ناظران زمینی زینت هستند و اگر از خارج از جو به آنها نگاه شود به این زیبایی دیده نمی شوند. ایشان با این بیان مراد از آسمان را در این مجموعه آیات، جو زمین می داند؛ که نزدیکترین آسمان به ماست. این نویسنده صاحب نظر مراد از کواکب در آیه 6 سوره صافات را، سیارات می داند و می نویسد: «و از اینکه خداوند فرموده است «ما آسمان را با زینت سیارات تزیین کردیم» و نفرمود «ما آسمان را با سیارات تزیین کردیم» فهمیده می شود که نور سیارات تزیینی برای آنها بوده و عارضی است و درحقیقت انعکاس نور ستارگان دیگر است». (174)
نقد و بررسی
پراکندگی ستارگان و سیارات در تمام آسمان، آن هم به صورتهای مختلف، درخش و تلالؤ و نیز حرکت آنها در مداری مشخص، زینت خاصی به آسمان بخشیده است.
با دقت در تعبیر «السماء الدنیا» که آسمان به صورت مفرد آمده و به دنبال آن واژه ی دنیا ذکر شده است، می توان دریافت کرد که این آسمان دنیا و نزدیک، آسمان اول است که ستارگان و دیگر اجرام در آن شناورند و آنچه از فضا تاکنون کشف شده همه جزو این آسمان است.
در آیه ی 6 سوره ی صافات از نظر ترکیبی «الکواکب» بدل از «زینت» است و این احتمال نیز وجود دارد که عطف بیان بوده باشد و زینت در اینجا معنای اسم مصدری دارد نه مصدری و در کتابهای ادبی آمده است که هرگاه نکره بدل از معرفه باشد باید با وصف همراه گردد ولی در عکس آن لازم نیست. بنابراین آنچه حنفی احمد از ترکیب کلمه زینت با الکواکب استفاده نموده و گفته است که آیه اشاره به عارضی بودن نور ستارگان دارد، صحیح به نظر نمی رسد.
ز: آسمان پرچین و زیبا
مقدمه
از دیگر ویژگیهایی که در قرآن برای آسمان ذکر شده، «ذات الحبک» است. خداوند متعال به آسمان که دارای این ویژگی است قسم خورده و اهمیت آن را بیان کرده است.
آیه:
«والسماء ذات الحبک» (175) (سوگند به آسمانی که دارای راهها [ی پرچین زیبا] است!)
بحث لغوی
استحکام (176) و زیبایی در (177) آفرینش به عنوان معانی ماده «حبک» نقل شده است، به موهای مجعد (178)، و چین و شکنهای راههایی که در ماسه زار ایجاد می شود (179) نیز «حبک» گفته می شود.
نظرات و دیدگاههای مفسران:
در اینکه مراد از حبک چیست بین مفسران و دانشمندان اختلاف زیادی است و هر یک از آنان با توجه به معنای لغوی این واژه و یا با استناد به برخی روایات و یا یافته های علمی، این واژه را به صورت خاصی تفسیر کرده اند و برای آن مصادیق متفاوتی ذکر نموده اند.
الف) حسن بصری، حبک را ستارگان فروزان آسمان می داند. (180)
ب) ابن عباس، قتاده و مجاهد حبک را به معنای محکمی و زیبایی آسمان تفسیر کرده اند. (181)
ج) راغب، واژه حبک را در این آیه اشاره به راههایی می داند که در آسمان وجود دارد. (182)
د) این راهها ممکن است بر اثر شکلهای گوناگون توده های ستارگان و افلاک موجود بر صفحه آسمان، یا بر اثر نقشها و موجهای ابرها پدید آمدده باشد. (183)
هـ) شاید مراد از راهها، آثاری باشد که سیارات و ستارگان با حرکت در بین گازهای آسمانی، از خود به جای می گذارند. (184)
و) برخی نیز همانند بیضاوی این احتمال را مطرح می کنند که مراد از سماء، آسمانی معنوی باشد و راههای آن همان مسیرهایی باشد که انسانها برای درک معارف طی می کنند. (185)
ز) علامه طباطبائی سه احتمال در معنای حبک ذکر می کنند و برای هرکدام شاهدی از آیات قرآن می آورند ایشان می نویسند: «تعبیر حبک در این آیه اگر به معنای زینت و زیبایی باشد با آیه «انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب» تأیید می شود و اگر به معنای آفرینش استوار باشد با آیه «والسماء بنیناها باید» تقویت می شود. و اگر به معنای راه های گوناگون آسمان باشد در آیه «ولقد خلقنا فوقکم سبع طرائق» بیان شده است و این معنا با جمله قسم «والسماء ذات الحبک» و جواب آن «انکم لفی قول مختلف» که در آن، گوناگونی آراء مردم را باز می گوید مناسب تر است». (186)
ح) تفسیر نمونه پس از واژه شناسی «حبک» کاربرد آن را در این آیه، به صورتهای زیر تفسیر می کند: «[تعبیر حبک]» یا به خاطر اشکال مختلف توده های ستارگان در صورتهای فلکی و یا بخاطر موجهای جالبی است که در ابرهای آسمانی پیدا می شود و یا توده های عظیمکهکشانهاست که همچون پیچ و خمهای موهای مجعد بر صفحه آسمان ظاهر می شود».
این تفسیر در ادامه با توجه به ریشه اصلی حبک، این احتمال را مطرح می کند که آیه اشاره به استحکام آسمانها و پیوند محکم کرات با یکدیگر، مانند پیوند سیارات منظومه شمسی با خورشید بوده باشد. (187)
ط) آیت الله معرفت با اشاره به روایت مشهور امام رضا (علیه السلام) در تفسیر این آیه، آن را اشاره به جاذبه عمومی می دانند.
حسین بن خالد، روایت کرده است که به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: آیه شریفه «والسماء ذات الحبک» را برایم تفسیر کنید، امام فرمودند: آسمان با زمین بافته شده. پس انگشتان دو دست خود را در هم کردند. گفتم: این دو چگونه به هم بافته شده اند در حالیکه خداوند می فرماید: «برافراشت آسمانها را بدون ستونی که ببینید». امام فرمودند: سبحان الله، مگر نمی گوید، بدون ستونی که ببینید آنرا. گفتم: آری چنین است. فرمودند: پس ستون هم هست ولیکن دیده نمی شود. (188)
آیت الله معرفت، پس از نقل این حدیث می نویسد: «اینکه امام (علیه السلام) انگشتان دو دست را در هم فرو بردند، کنایه از ارتباط شدید و محکم بین اجرام فضایی است و باعث حفظ نظام عالم می شود و این همان قانون جاذبه عمومی است که به همراه نیروی گریز از مرکز، آسمان و اجرام آنرا از متلاشی و پراکنده شدن حفظ می کند. (189)
ی) داوود سلمان السعدی، از نویسندگانی است که به تفسیر و تبیین این آیه پرداخته است. او معانی زیر را برای واژه ی حبک می شمارد:
1. راهها؛ 2. مجعد بودن؛ 3. استحکام؛ 4. آفرینش و تدبیر نیکو؛ 5. طناب؛ 6. شدت.
این صاحب نظر عرب واژه ی حبک را در آیه، شامل تمام این معانی می داند و آن را اعجاز لغوی قرآن می شمارد و مصادیقی برای آن معانی مذکور، بیان می کند.
1. راهها و مدارهای ستارگان و کهکشانها.
2. امواج الکترومغناطیس که از ستارگان در آسمان منتشر می شود و به صورت موجهایی هستند.
3. کهکشانهای حلزونی که برای بینندگان همچون موهای مجعد به نظر می رسند.
4. استحکام و آفرینش نیکویی، که آسمان از آن برخوردار است.
5. نیروهایی که همچون طناب اجرام و اجسام فضایی را به هم پیوند داده است.
ایشان این آیه شریفه را اشاره به حرکت اجسام آسمانی نیز می دانند و بر این گفته دو دلیل ذکر می کنند:
1. این حرکت و نیروی گریز از مرکز است که باعث می شود اجرام آسمانی به یکدیگر جذب نشوند و هر کدام در جای خود باقی بمانند.
2. حرکت سریع از معانی کلمه شدت است و شدت نیز از معانی حبک است پس حبک می تواند به حرکت سریع اشاره داشته باشد. (190)
ک) دکتر عدنان الشریف، نیز در کتاب خویش مورد اول و پنجم را جزء مصادیق حبک شمرده است. (191)
ل) احمد جبالیه، با ذکر مورد اول درباره ی حبک، آیه را اشاره به غلاف جوی سیارات می داند. (192)
م) دکتر ذغلول محمد نجار، نیز پس از ذکر برخی مصادیق گذشته برای واژه حبک، پراکندگی غیر یکسان مواد در سراسر آسمان را از آیه استفاده می کند. (193)
ن) آیت الله سید علاء الدین مدرس، مراد از حبک را ستاره های دنباله دار می داند و دو روایت را به عنوان مؤید این تفسیر ذکر می کند؛ که در یکی از روایات، از معنای «والسماء ذات الحبک» سوال شده و حضرت فرموده اند: «یعنی آسمان دارای خلقتی نیکوست». (194) و در روایت دیگر، ذات الحبک به ذات الطرایق [دارای راهها] تفسیر شده است. (195) ایشان درباره روایت مشهور امام رضا (علیه السلام) در تفسیر این آیه می نویسد: «امام رضا (علیه السلام) انگشتان دو دست خود را در یکدیگر فرو بردند و ملعوم است در این حالت شکل دو دست با تلاقی و محاذی قرار گرفتن دو شست، حالت بیضی پیدا می کند که احتمالاً به حرکت بیضوی آنها [ستارگان دنباله دار] اشاره می کند». (196)
نقد و بررسی:
پیرامون دیدگاهها و تفاسیر ارائه شده درباره ی آیه شریفه، ذکر چند نکته لازم به نظر می رسد.
الف) هریک از معانی و کاربردهایی که در کتب لغت برای ماده «حبک» ذکر شده است می تواند به برخی از ویژگیهای آسمان اشاره داشته باشد. وجود ارتباط و استحکام بین اجزای آن، زیبایی در آفرینش، وجود راههایی در آسمان و… از این مواردند و استفاده از این واژه با این همه گستردگی در معنا، بلاغت دست نیافتنی قرآن را به رخ می کشد.
ب) استفاده حرکت اجرام آسمانی از این آیه بسیار بعید به نظر می رسد و دلایلی که داوود سلمان السعدی بر این مسئله آورده است، قبول واسطه های زیادی را به دنبال دارد که به کاربردن این واسطه های زیاد در کلام بلیغ، پذیرفته نیست.
ج) دو روایتی که سید علاءالدین مدرس، در تأیید تفسیر خود از حبک آوردند، ارتباط چندانی با تفسیر ایشان ندارد و نمی تواند شاهدی بر تفسیر حبک به ستارگان دنباله دار باشد. زیرا صرفاً به خاطر زیبا بودن دنباله دارها و بر جای گذاشتن خطی راه گونه به دنبال خود، نمی توان گفت: این روایات مراد از حبک را ستارگان دنباله دار می دانند. از طرفی دیگر استفاده ای که ایشان از کلام حضرت رضا (علیه السلام) نموده اند و آن را بیانگر مدار بیضوی دنباله دارها دانسته اند، بسیار دور از ذهن است.
ح) مکانی محفوظ:
نظم حاکم بر آسمانها و محفوظ بودن آن از هر گونه تغییر و دگرگونی، نشانه قدرت، تدبیر و عظمت خداوند متعال است. چرا که اوست با واسطه برخی عوامل طبیعی و غیر طبیعی، مانع از بروز کوچکترین خلل و بی نطمی در جهان می شود.
به گفته قرآن آسمانها از ورود شیاطین نیز حفظ شده اند تا اسرارشان فقط برای اهل آن آشکار بماند و نیز از هر گونه دخل و تصرف شیاطین دور باشند.
قرآن در چند آیه حفظ آسمانها را مطرح کرده است.
آیات:
«وجعلنا السماء سقفا محفوظا» (197) (و آسمان [جو] را سقف محفوظی قرار دادیم).
«و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظا» (198) (و آسمان پست [دنیا] را با چراغها [ستارگان] آراستیم).
«انا زینا السماء الدنیا بزینه الکواکب * و حفظ من کل شیطان مارد» (199) (در حقیقت ما آسمان نزدیک را با زیور سیارات آراستیم و آن را از هر شیطان سرکش حفظ کردیم).
«وسع کرسیه السماوات و الارض و لا یوده حفظهما» (200)
(پایتخت [علم و قدرت] او آسمانها و زمین را دربر گرفته و نگاه داری آن دو بر او دشوار نیست).
«ولقد جعلنا فی السماء بروجاً و زیناها للناظرین * و حفظناها من کل الشیطان رجیم» (201) ( و به یقین در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای بینندگان آراستیم و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم).
در این پنج آیه ی شریفه از حفظ آسمان سخن به میان آمده است. خداوند متعال در آیه ی اول آسمان را سقفی محفوظ معرفی می کند. در دو آیه بعد درباره ی حفظ شدن آسمان از شیاطین سخن گفته شده است و در آیه چهارم حفظ آسمان به طور کلی و در آیه آخر، خسته نشدن خداوند از حفظ آسمان و زمین، مطرح شده است.
بحث لغوی:
کتب لغت، «توجه و مراعات کردن» را به عنوان معنای اصلی ماده «حفظ» بیان کرده اند (202) که لازمه آن حراست و نگهبانی (203) و جلوگیری از تلف و خرابی (204) و هر گونه کاستی در شیء است. این معنا با اختلاف موارد متفاوت می شود مثل حفظ مال از تلف شدن، حفظ امانت از خیانت، حفظ نماز از فوت شدن، حفظ مطلب از فراموشی و…
دیدگاهها و نظریات مفسران و دانشمندان
در بیان اینکه مراد از آسمان در این آیات شریفه چیست و از چه چیز حفظ شده است، تفاسیر و دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است.
الف) آیت الله معرفت، پس از طرح بحثی علمی پیرامون جو و تأثیرات آن بر کره زمین، آن را به عنوان سقفی معرفی می کند که در آیه ی 32 سوره ی انبیاء به آن اشاره شده است. ایشان مراد از حفظ بودن آسمان را، حفظ شدن زمین در برابر شهابهای آسمانی می داند که روزانه میلیونها عدد از آنها به طرف زمین جذب می شوند ولی جو مانع برخورد آنها به زمین می شود. (205)
ب) شیخ عبدالله غدیری (206)، دکتر سمیرا عبدالحلیم (207) و لطف علی سلیمی (208) نیز با اشاره به نقش جو در محافظت زمین از شهاب سنگها و پرتوهای مضر آسمانی، آیه ی 36 سوره ی انبیاء را بیان کننده این نکته علمی می دانند.
ج) نویسندگان دیگری همچون گودرز نجفی (209)، دکتر محمد راتب النابلسی (210) و محمود ابن عبدالروف القاسم (211)، با مطرح کردن همین تفسیر از آیه شریفه، آن را اعجازی علمی از قرآن دانسته اند.
د) آیت الله مصباح یزدی، بحث مفصلی پیرامون این آیات ارائه می دهند ولی تفسیر گذشته [بیان آیت الله معرفت و… ) را در باره ی آیه ی 32 سوره ی انبیاء نمی پیذیرند. ایشان پس از مطرح کردن این تفسیر می نویسند: «اگر این مطلب درست می بود، می بایست گفت: وجعلنا السماء سقفا حافظا» یعنی جو حافظ زمین شد نه محفوظ».
ظاهراً منظور از آسمان در این آیه دست کم جو نیست و بر حسب تعبیر قرآن، آسمان سقفی است که بر این جهان محسوس کشیده شده است و این جو یا محفوظ از نابودی است و یا محفوظ از سقوط و ریزش، که ظاهرا این معنا مناسب تراست؛ زیرا خطر سقف همان فرو ریختن است و این برای انسان شگفت انگیز است که روی آن، چنان موجودات سترگی باشند و فرو نریزند». (212)
هـ) آیت الله مکارم شیرازی، نیز همچون برخی دیگر از مفسران و دانشمندان (213)، مراد از آسمان را در آیه ی 32 سوره ی انبیاء، جو می دانند که همچون سقفی محکم و پایدار اطراف زمین را فرا گرفته است و خداوند آن را از نابودی و تباهی حفظ می نماید. (214) و اوست که با قرار دادن نیروی جاذبه مانع پراکنده شدن جو از اطراف زمین و از بین رفتن آن می شود. (215)
و) شاید مراد از آسمان منحصراً جو نباشد بلکه فضای بالای جو را نیز شامل شود که از نابودی و دستیابی کسی (216) و یا شیطانی (217) به آن حفظ شده، همان گونه که در آیه هفده سوره ی حجر آمده است.
ز) ممکن است مراد از حفظ آسمان جلوگیری از سقوط و ریزش آن بر اهل زمین باشد؛ (218) همان گونه که در آیه ی 65 سوره ی حج بیان شده است.
جمع بندی و بررسی
در مورد آیه ی 32 سوره ی انبیاء می توان گفت: اگر مراد از سماء در این آیه تمام آسمانها باشد، حفظ آن به معنای جلوگیری از نابودی آن است، که این خود نشانگر قدرت و تدبیر الهی است؛ و اگر مراد از آن جو زمین باشد که همچون آسمانی بالای سر ما قرار گرفته است و محفوظ بودن آن از فساد و پراکنده شدن از اطراف زمین، مراد است.
البته با توجه به اینکه جو زمین از پراکندگی و نیز از ورود و عبور شهابها و اشعه های مضر حفظ شده است و از طرفی این امر باعث شده جوّ همانند نگهبانی زمین را در برابر این مشکلات حفظ کند، می توان گفت این آیه شریفه هم به محفوظ بودن جو اشاره دارد و هم به حافظ بودن آن.
اشکالی که آیت الله مصباح؛ مطرح کردند نیز وارد نمی باشد؛ چرا که بکار بردن اسم مفعول در معنای اسم فاعل و بلعکس در زبان عربی شایع است و در قرآن (219) نیز استعمال شده است.
تعبیر سقف نیز می تواند به این نکته اشاره داشته باشد که این آسمان [جو] به نوعی، از آنچه در زیرخود دارد محافظت می کند.
اما در مورد آیاتی که از حفظ آسمانها از شیاطین سخن می گویند باید گفت: اینکه آیا واقعاً منظور از سماء در این آیات همین آسمان محسوس است و همین ستارگان و شهابها حافظان آنند و مانع ورود شیاطین به آن می شوند و یا اینکه آسمان دیگری مراد است و آنجا نیز ستارگانی مناسب به خود را دارد و این تشبیه در آیات، برای تقریب به ذهن ما انسانهاست، بدین معنی که در عالم معنا، به سوی شیاطین تیرهایی پرتاب می شود که همچون شهابهای آسمان این دنیاست؛ اینها چیزهایی است که ما نمی دانیم، البته ظاهر آیات به قرینه کلمه «السماء الدنیا» این است که مراد همین آسمان محسوس است.
ادامه دارد …..
پی نوشت ها :
107. سوره ی طارق، آیه ی 11.
108. مقاییس اللغه، ج 1، ص 512.
109. مفردات راغب، ص 343 و التحقیق فی کلمات القرآن، ج 4، ص 61.
110. سوره ی اعراف، آیه ی 150.
111. سوره ی توبه، آیه ی 83.
112. لسان العرب، ج 5، ص 148.
113. مجمع البیان، ج 10، ص 601 و روح المعانی، ج 30، ص 178.
114. تفسیر نمونه، ج 26، ص 372 و اسرار الکون فی القرآن، ص 112.
115. نثر طوبی، ج 1، ص 291.
116. مفرداات راغب، ص 343.
117. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 46.
118. وجوه من الاعجاز القرآن، ص 145.
119. الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم، ص 189.
120. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 353.
121. آیات الله فی الافاق، ص 43 و 55.
122. فی مسیره الاعجاز العلمی، ص 96.
123. تفسیر المیزان، ج 20، ص 260 و تفسیر روح المعانی، ج 30، ص 178.
124. نثر طوبی، ج 2، ص 37.
125. تفسیر قرطبی، ج 20، ص 8.
126. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 4، ص 64.
127. السماء فی القرآن الکریم، ص 293.
128. من العلم الفلک القرآنی، ص 59.
129. التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 107و تفکرو فی عظمه خلق الله، ص 598.
130. سوره ی بروج، آیه ی 1.
131. سوره ی حجر، آیه ی 16.
132. سوره ی فرقان، آیه ی 61
133. معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 125.
134. لسان العرب، ج 1، ص 359 و التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 242.
135. ترتیب العین، ج 1، ص 146 و مفردات راغب، ص 115.
136. شناخت مقدماتی ستارگان، ص 7 و درسهایی از ستاره شناسی، ص 13.
137. صورالکواکب، ص 38 و تاریخ نجوم اسلامی،ص 137.
138. نجوم به زبان ساده، ص 12.
139. فرهنگ بزرگ گیتاشناسی (جغرافی)، ص 240.
140. شناخت مقدماتی ستارگان، ص 7.
141. نجوم به زبان ساده، ص 12.
142. 186 پرسش و پاسخ نجومی، ص 25.
143. فرهنگ گیتاشناسی، ص 326 و هیئت و نجوم اسلامی، ج 1، ص 51.
144. التفهیم الاوائل صناعه التنجیم، ص 75 و خلاصه الحساب، ص 54.
145. هدایت طلاب به دانش اسطرلاب، ص 99و زمین در فضا، ص 45.
146. تفسیر قرطبی، ج 10، ص 8.
147. السرالکون فی القرآن، ص 103.
148. تفسیر نمونه، ج 11، ص 40، و الاعجاز العلمی فی القرآن (د. السید جمیلی) ص 31.
149. آیات الکون و اسرار الطبیعه، ص 38.
150. تفسیر المیزان، ج 15، ص 325 و من دلایل الاعجاز العلمی، ص 304.
151. من علم الفلک القرآنی، ص 43 و کشف الاسرار، ج 7، ص 60.
152. البینات القرآنیه و علم الفلک، ص 87.
153. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1، ص 242.
154. تفسیر الدرالمنثور ج 6، ص 331.
155. تفسیر الفرقان، ج 30، ص 258.
156. ستارگان از دیدگاه قرآن، ص 280.
157. القرآن و علم الفلک، ص 207.
158. سوره ی صافات، آیه ی 6.
159. سوره ی فصلت، آیه ی 12.
160. سوره ی ملک، آیه ی 5.
161. سوره ی حجر، آیه ی 16.
162. سوره ی ق، آیه ی 6.
163. مصباح المنیر، ص 261 و تهذیب اللغه، ج 13، ص 255.
164. ترتیب العین، ج 2، ص 774 و معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 541.
165. تفسیر المیزان، ج 17، ص 369.
166. همان، ج 17، ص 123.
167. ستارگان از دیدگاه قرآن، ص 241.
168. تفسیر نمونه، ج 19، ص 17.
169. معارف قرآن، ص 245.
170. تفسیر قرطبی، ج 15، ص 44.
171. التفسیر الکبیر، ج 30، ص 60.
172. اسرارالکون فی القرآن، ص 132.
173. همان، ص 106.
174. تفسیر العلمی الآیات الکونیه، ص 155
175. سوره ی ذاریات، آیه ی 7.
176. معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 322.
177. صحاح اللغه، ج 4، ص 1578.
178. معانی القرآن، ج 3، ص 82.
179. صحاح اللغه، ج 4، ص 1578.
180. تفسیر روح المعانی، ج 27، ص 4.
181. مجمع البیان، ج 9، ص 230.
182. مفردات راغب، ص 217.
183. تفسیر التبیان، ج 9، ص 380 و کشاف، ج 4، ص 396.
184. وجوه من الاعجاز القرآن، ص 140.
185. تفسیر بیضاوی، ج 5، ص 179.
186. تفسیر المیزان، ج 18، ص 370.
187. تفسیر نمونه، ج 22، ص 312.
188. تفسیر قمی، ج 2، ص 328 و بحارالانوار، ج 60، ص 79.
189. التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 122.
190. اسرارالکون فی القرآن، ص 133.
191. من علم الفلک القرآنی، ص 61.
192. القرآن و علم الفلک، ص 201.
193. السماء فی القرآن الکریم، ص 309.
194. بحارالانوار، ج 58، ص 92.
195. همان، ج 58، ص 72.
196. مباحثی پیرامون قرآن، ص 146.
197. سوره ی انبیاء، آیه ی 32.
198. سوره ی فصلت، آیه ی 12.
199. سوره ی صافات، آیه 7.
200. سوره ی بقره، آیه ی 255.
201. سوره ی حجر، آیه ی 17.
202. معجم مقاییس اللغه، ج 1، ص 309.
203. مصباح المنیر، ص 142.
204. صحاح اللغه، ج2، ص 912.
205. التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 120.
206. آیات الکون والاسرار الطبیعه، ص 44.
207. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 46.
208. کهکشانها در قرآن، ص 188.
209. مطالب شگفت انگیز قرآن، ص 73.
210. آیات الله فی الافاق، ص 49.
211. فی مسیر الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 100.
212. معارف قرآن، ص 245.
213. الاعجاز العلمی فی القرآن الکریم (محمد السید الرناووط)، ص 192، و القرآن الکریم و العلوم الحدیثه، ص 152.
214. تفسیر نمونه، ج 13، ص 398.
215. الظواهر الجغرافیه، بین العلم و القرآن، ص 143.
216. تفسیر التبیان، ج 7، ص 245 و تفسیر قرطبی، ج 11، ص 189.
217. تفسیر المیزان، ج 14، ص 280 و کشف الاسرار، ج 6، ص 231.
218. الاعجاز العلمی فی الاسلام، ص 61، و کشف الاسرار، ج 6، ص 231.
219. سوره ی هود، آیه ی 43، و سوره ی اسراء، آیه ی 45.
منبع: مسترحمی، سید عیسی، (1358)، قرآن و کیهان شناسی، قم، انتشارات پژوهشهای پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، چاپ اول، 1387.