1. زندگی معلمانه
الف: نکوهش بر تفاخر امور مادی
گروھی از زنان مسلمان که در میان شان بانوان ھاشمی نیز بودند، در حضور آن آموزگار والایی ھا و پیش از این که آن حضرت با آنان سر سخن را باز کند، برخی از آنان به شمارش افتخارات خانوادگی و نژادی پرداخته، بدین وسیله کوشیدند تا خود را برتر جا زنند.
حضرت صدیقه طاهره (س) ھمین پندار نادرست آنان را موضوع سخن قرار داد و درس انسان سازی در نکوھیدگی تفاخر و بالیدن به ارزشھای موھوم و بی اساس بیان کرد و آنگاه آنان را به آراستگی به ارزشھای علمی و فرھنگی و عقیدتی و اخلاقی و انسانی و تخلق به اخلاق خداپسندانه رھنمون گردید و فرمود: اترکن التعداد و علیکن بالدعاء. (1)
بیایید و برای ھمیشه دست از بالیدن به ارزشھای موھوم و مادی و شمارش افتخارات بردارید و به جای آن به پرستش خدای یکتا و آراستگی به ارزشھای الھی و رابطه عاشقانه و خالصانه با او و دعا و راز نیاز بپردازید.
ب: آشکار ساختن حقیقت سقیفه
سردمداران اصلی نظام سقیفه پس از قبضه قدرت ملی و انحصار امکانات عمومی و سرکوب خشونت بار حق طلبان به نام خدا و مذھب، برای فریب ساده دلان و تاریخ نگاران، به چاره اندیشی روی آوردند و به فکر دلجویی از دختر سرفراز پیامبراسلام (ص) افتادند اما آن بزرگ ھوشمند تاریخ انسان، به آنان میدان مانور و دجالگری نداد.
آنان دست به دامان امیرمؤمنان زدند و از آن راه اجازه عیادت و فرصت دیدار گرفتند، اما حضرت فاطمه زهرا (س) نقشه شوم آنان را نقش بر آب نمود و ھمان فرصت تاریخی را به کلاس درس ماندگار برای بیان حقایق تبدیل ساخت و ضمن توجه دادن آن دو به سخنان پیامبر، فرمود: نشدتکما الله أ لم تسمعا رسول الله یقول: فاطمه بضعه منی من آذاھا فقد آذانی؟ رضا فاطمه من رضایی و سخط فاطمه من سخطی؟ فمن احب فاطمه ابنتی فقد احبنی… (2)
شما را به خدای سوگند می دھم! آیا نشنیده اید که پیامبر خدا فرمود: فاطمه پاره وجود من است؛ پس ھر کس او را بیازارد، مرا آزرده است؟ و فرمود: خشنودی فاطمه باعث خشنودی من است و خشم و ناراحتی او باعث خشم و رنج من؟ و فرمود: ھر کس فاطمه را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و ھر کس او را خشنود سازد، مرا خشنود ساخته است؟ ابوبکر و عمر گفتند: چرا! از پیامبر خدا ھمین حقایق را شنیدیم. پس از اعتراف آنان، دختر پیامبر دست ھا را به سوی آسمان گشود و فرمود: خدا و فرشتگان او را به گواھی می گیرم که شما دو تن با حق ستیزی و بنیاد ستم و استبداد و پایمال ساختن حقوق خاندان پیامبر و مردم، مرا آزردید و به خشم آوردید؛ از این رو به ھنگام ملاقات با پدر، شکایت شما دو تن را به او خواھم برد.
ج: افضل بودن علی (ع) از همه مردم
یکی از بانوان روشنفکر که از شاگردان حضرت فاطمه زهرا (س) بود، پس از یورش وحشیانه استبداد به خانه آن حضرت، به عیادت او آمد و حال او را پرسید و از سبب اندوه زدگی جویا شد.
آن معلم بزرگ تاریخ، ھمان فرصت را به کلاس درس تبدیل ساخت و به افشای شرارت و شقاوت اسلام پناھان فریبکار و تاریک اندیش پرداخت، و از جمله فرمود:… ان قحیف تیم واحیول عدی، جاریا اباالحسن فی السباق حتی اذا تفریا بالجناق اسرا له الشنان و طویاه الاعلان…(3)
ھان ای دختر طلحه! آیا از فاجعه بزرگ و رویداد تلخی می پرسی که در ھمه جا انتشار یافته است؛ به گونه ای که گویا بر پر و بال پرندگان نوشته شده و در جھان، پراکنده شده و پیک ھای چابک سوار با نھایت سرعت آن را به جھانیان رسانده اند؟
رویداد تلخ و جنایت ھولناکی که دل مرغان ھوا و ماھیان دریا از شنیدن آن کباب می شود و گام ھای انسان را سست می نماید و به لرزه در می آورد، گرد و غبار آن تا آسمان بالا رفته و تیرگی و تاریکی فاجعه آن، زمین و زمان را فرا گرفته است؟ آیا از این فاجعه می پرسی؟
واقعیت این است که فرومایه ترین فرزند قبیله «تیم» و فریبکارترین فرزند قبیله «عدی» بر جانشین راستین پیامبر (ص) ستم و بیدادی ناجوانمردانه روا داشتند. آنان با او به رقابت برخاستند و به ھر دری زدند تا بر او پیشی گیرند، اما ھنگامی که نتوانستند در توحید و تقوا، عدالت و آزادگی، زھد و پارسایی، مردم خواھی و بشر دوستی، آراستگی به ارزشھا و والایی ھا بر او پیشی گیرند، از سر بداندیشی کینه و دشمنی او را به دل گرفتند و تا رحلت پیامبر آن را نھان داشتند و به ظاھر فرو خوردند؛ اما پس از رحلت غم بار پیامبراسلام (ص) با خاموش پنداشتن مشعل دیانت و غروب خورشید رسالت، آن را به بدترین شیوه ظاھر ساختند.
آری، آنگاه بود که کینه ھای آنان به فوران و خشم کورشان به خروش آمد، شیطان بر پندار و گفتار آنان حاکم گردید و بی درنگ کوره راه ستم و غصب فدک و خلافت و پایمال ساختن حقوق و آزادی و امنیت مردم و پیش از ھمه، غصب حقوق ما را پیشه ساختند…
2. تدبیری شگرف و تحسین برانگیز
و یکی از مهمترین راز پایندگی و نورافشانی ماندگار حضرت زهرا (س) این بود که پس از عمری سراسر افتخار و عظمت، سرانجام با تدبیری شگرف و بھت آور، با وصیت نامه حیرت انگیز و بی سابقه، با مراسم غسل و کفن شبانه، با تشییع غریبانه، با به خاک سپرده شدن شبانه، و با آرامگاھی بی نام و نشان و گمشده، از حق طلبان و آزادی خواھان و صاحبان بینش و آگاھی گرفته تا مردم عادی کوچه و بازار، ھمه را به تفکر و اندیشه و پرسش و چون و چرا برانگیخت.
و با این تدبیر خدایی، نقش مزار گمشده اش را بر دلھا و جان ھای شیفته عدالت و آزادی رقم زد.
او به ھمتای گرانمایه اش، امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: اوصیک ان لا تشھد احد جنازتی من ھولاء الذین ظلمونی و اخذوا حقی، فانھم عدوی و عدو رسول الله و لا تترک ان یصلی علی احد منھم و لا من اتباعھم و ادفنی فی اللیل اذا اوھنت العیون و نامت الابصار. (4)
علی جان! تو را سفارش می کنم که ھیچ یک از آن کسانی که به من و جامعه ام ستم و بیداد روا داشتند و حق مرا پایمال نمودند و بنیاد ستم و انحراف را پس از پیامبر پی ریختند، در تشییع پیکر من شرکت نکنند؛ چرا که آنان دشمنان من و پیامبر خدا ھستند. علی جان! مبادا اجازه دھی که یکی از آنان و یا دنباله رو ھای شان بر من نماز گزارند. مرا شبانه به خاک بسپار، آن ساعت ھایی که چشم ھا آرام گرفته و خواب بر آنھا سایه افکنده است.
و بدین سان جاودانگی راه و رسم ستم ستیز و آزادمنشانه و انسانی اش را تضمین کرد و پرچم مبارزه با زورمداری و فریبکاری به نام دین خدا را برافراشته داشت.
پی نوشت ها:
(1) حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج2، ص892.
(2) مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج28، ص303.
(3) محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، ج2، ص241.
(4) مجلسی، محمدباقر، همان، ج43، ص209.