نویسندگان: عارفه خوروش (1)
و حمید رضا نریمانی (2)
سرانجام اسرافکاران
بنابر آنچه که گذشت چنان که اقوام افراط گر و مسرف به گناه خویش ادامه دهند و به ندای حق جهت توبه و بازگشت لبیک نگویند، مستحق مجازات الهی خواهند شد، بر این اساس خداوند در آیاتی چند جزای این گونه اعمال را که دامانگیر آنان خواهد شد بیان می دارد، از جمله در آیات 124 تا 127 سوره ی طه که فرموده است:
“و هر کس از یاد من روی گردان شود زندگی تنگ (و سختی) خواهد داشت، در روز قیامت او را نابینا می کنیم می گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی؟ من که بینا بودم! می فرماید: این به خاطر آن است که آیات من به تو رسید و آن ها را فراموش کردی امروز نیز تو فراموش خواهی شد! و اینگونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.”در آیات فوق به طور کلی دو نوع مجازات برای افراد اسراف کار در نظر گرفته شده است؛ یکی تنگی و سختی معیشت در زندگانی دنیا و دیگری نابینا محشور شدن در عالم آخرت که به دنبال آن عذابی شدیدتر و پایدارتر در آن جهان در انتظار آنان است. اما منظور از ضیق و تنگی در زندگانی دنیا که برای چنین کسانی در نظر گرفته شده است، چیست؟ گاه می شود درهای زندگی به روی انسان بسته می شود و دست به هر کاری می زند با درهای بسته رو به رو می گردد. اما این سختی و تنگی در زندگی فقط به موارد مادی زندگانی محدود نمی شود، بلکه اصولاً به خاطر کمبودهای معنوی و نبودن غنای روحی است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امکانات موجود و وابستگی بیش از حد به جهان ماده.
کسی که خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه نماید، دیگر چیزی غیر از دنیا برایش باقی نمی ماند که به آن دل ببندد و آن را مطلوب خود قرار دهد، و در نتیجه همه ی کوشش های خود را منحصر به اصلاح زندگی دنیا می نماید و به تمتع آن سرگرم می شود، اما این معیشت او را آرام نمی کند چه کم باشد، چه زیاد، و هر چه به دست می آورد به آن قانع نمی شود. چنین کسی دائماً در آرزوهای بر آورده نشده و در نتیجه در فقر و تنگی به سر می برد. البته هنگامی که به جامعه هایی که از یاد خدا روی گردانند وارد شویم، مسأله از این هم وحشتناک تر خواهد بود. جوامعی که علیرغم پیشرفت شگفت انگیز صنعت و علیرغم فراهم بودن همه ی وسایل زندگی در اضطراب و نگرانی شدید به سر می برند، همه از هم می ترسند، هیچ کس به دیگری اعتماد نمی کند، رابطه ها و پیوندها همه بر محور منافع شخصی است. قرآن کریم به بیان نمونه هایی از داستان اقوام اسرافگر و بیان خصوصیات آنان و چگونگی عاقبت شوم آنان نیز پرداخته و آن را سبب عبرتی برای هوشیاران جهان دانسته است. اینک به بیان مختصری از این داستان ها به روایت قرآن عزیز می پردازیم:
1- قوم ثمود
قوم ثمود گروهی بودند که در سرزمینی به نام وادی القری میان مدینه و شام می زیستند و زندگی مرفهی داشتند اما بر اثر سرکشی و طغیان، چنان از میان رفتند که امروز اثری از آن ها باقی نیست.
خداوند داستان زندگانی و پایان عبرت انگیز این گروه مفسد و اسرافکار را در سور متعددی از جمله شعرا، هود، نمل، اعراف، فصلت، مؤمنون، شمس و قمر بیان داشته است.
آنان در سرزمینی زندگی می کردند که دارای دشت های مسطح، وسیع و پر برکت، با خاک های مساعد برای کشاورزی بود و درکنار آن خانه های مرفه و قصرهای مجلل ساخته بودند. همچنین در دل کوهستان های مستعد و امن (برای فرار از فصل زمستان و شرایط جوی نامساعد) خانه هایی مستحکم از صخره ها و سنگ ها تراشیده بودند (اعراف / 74) که در آن به عیش و نوش می پرداختند. (شعراء / 149) همچنین، انواع زراعت ها، چشمه ها، باغ ها و نخل ها با میوه هایی رسیده و شیرین (شعراء/ 147 و 148)، به سرزمین آن ها نهایت زیبایی و امنیت را بخشیده بود؛ آنچنان که گویی تصور می کردند برای همیشه در این امنیت و نعمت خواهند ماند.
(شعراء/ 146) اما این جمعیت اشرافی خود خواه (مؤمنون /33) و اسرافکار فاسد (شعراء / 151 و 152) که اسیر شکم و زندگانی مرفه و پر ناز و نعمت بودند و چنان که از این آیات بر می آید علاوه بر طغیان و سرکشی، دچار اسراف و زیاده روی در جنبه های مادی زندگانی نیز بودند، علاوه بر تکذیب رسولان (شعراء /141)، و کفران نعمت و فساد در زمین (اعراف /74)، به انکار خداوند یگانه و لقای آخرت و رستاخیز (مؤمنون / 33) نیز پرداختند. تا آنجا که به سایر افراد قوم خود می گفتند: چگونه این مرد [حضرت صالح] به شما وعده می دهد هنگامی که مردید و خاک شدید باز هم سر از قبرها بیرون آورید و حیات نوینی را آغاز کنید؟ نه هرگز؛ غیر از این زندگانی دنیا چیز دیگری در کار نیست؛ گروهی می میرند و می روند و گروه دیگری جایگزین آنان خواهند شد.
(مؤمنون / 35 تا 37) و در این گزاف گویی ها تا آن جا پیش رفتند که پیامبر خدا صالح را متهم به افسون شدگی و از دست دادن عقل نمودند (شعراء / 153) و تصمیم به قتل او گرفتند. گروهک های مخالف و مفسد قوم ثمود که به تعبیر قرآن 9 گروهک بودند (نمل /48)، پس از طرح نقشه ی قتل صالح، به خدا سوگند یاد کردند که به صاحبان دَم بگویند ما از هلاکت او بی خبریم ! (نمل / 49) اما پروردگار حکیم توطئه ی آنان را نقش بر آب کرد و هنگامی که در گوشه ای از کوه نزدیک عبادتگاه صالح کمین کرده بودند، کوه ریزش کرد و صخره ی عظیمی از بالای کوه سرازیر شد و آن ها را در لحظه ای درهم کوبید و نابود کرد. قرآن کریم پایان عبرت آموز کار آنان را با کنایه ای زیبا این گونه بیان داشته است: “ببین این خانه های آن هاست که به خاطر ظلم و ستمشان خالی مانده است. و در این ماجرا درس عبرت و نشانه ی روشنی است از پایان کار ظالمان و قدرت پروردگار برای کسانی که آگاهند.”(نمل /52)
2- قوم لوط
قوم لوط علاوه بر آن که مردمی بودند ثروتمند، مرفه، شهوتران و هوا پرست، گروهی بودند که عمل زشت و ننگین هم جنس بازی نیز در میان آنان رایج بود و به واسطه ی همین عمل زشت، خداوند آنان را در آیه ی 81 از سوره ی اعراف قومی متجاوز و اسرافکار خوانده و می فرماید:
“شما از روی شهوت، به جای زنان با مردان در می آمیزید، آری، شما گروهی تجاوز کار (مسرف) ید. “(اعراف / 81) این عمل ناپسند که به فرموده ی قرآن و از زبان حضرت لوط، احدی از جهانیان تا قبل از آن قوم مجرم مرتکب آن نشده بود (اعراف/ 80)، از نظر تاریخی به قوم لوط منتهی می شود و منظور از اینکه آنان جمعیتی اسرافکار بودند آن است که از حدود الهی قدم بیرون گذارده و در سنگلاخ انحراف و تجاوز از مرز فطرت سرگردان شده بودند. ممکن است این جمله اشاره به آن باشد که آن ها نه تنها در مورد غریزه ی جنسی راه اسراف را می پیمودند، بلکه در همه چیز و همه کارشان گرفتار چنین انحراف و زیاده روی بودند. چنانچه در سفینه البحار می خوانیم که: مجالس آن ها مملو بود از انواع منکرات و اعمال زشت، فحش های رکیک و کلمات زننده با هم رد و بدل می کردند، قمار می کردند، بازی های بچه گانه داشتند، به عابران سنگ پرتاب می کردند و انواع آلات موسیقی را به کار می بردند و در حضور جمع، بدن خود را برهنه و کشف عورت می نمودند. آری هر انسانی ممکن است گهگاه آلوده به گناهی شود، اما اگر به زودی بیدار گردد و جبران و اصلاح کند زیاد مشکل نیست، اشکال زمانی پیش می آید که سر به اسراف بگذارد و پرده های شرم و حیا دریده شود. هم جنس گرایی چه در زنان و چه در مردان در اسلام نیز از گناهان بسیار بزرگ است و هر دو دارای حد شرعی است. اجرای این حدود، شرایط دقیق و حساب شده ای دارد که در کتب فقه اسلامی آمده است. در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم که پیامبر (ص) فرمودند: هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر می شود، آن چنان که تمام آب های جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب می کند و از رحمت خویش دور می سازد و دوزخ را برای او آماده ساخته است و چه بد جایگاهی است. سپس فرمود: هر گاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند عرش خداوند به لرزه در می آید. همچنین آن حضرت فرمودند: آن ها که تن به چنین کاری می دهند بازماندگان قوم لوط هستند. سپس اضافه فرمود: من نمی گویم از فرزندان آن ها هستند، ولی از طینت آن ها هستند. اما چرا هم جنس گرایی در ادیان الهی و خصوصاً در دین اسلام حرام شمرده شده و فلسفه ی این تحریم چیست؟ کاری که امروزه و در عصر پیشرفت علوم و دانش ها از سوی برخی اقوام و تمدن ها حتی جنبه ی قانونی پیدا کرده و علناً مورد حمایت قرار می گیرد؟! آن ها که گاه اعمالشان به قدری ننگین و رسوا است که حتی اعمال قوم لوط را به دست فراموشی می سپارد…
سرگذشت این قوم اسرافگر و عذاب آنها در سوره های متعدد همچون هود، اعراف، قمر، حجر و ذاریات آمده است عذاب آنها با صاعقه ی عظیم و صیحه وحشتناک آغاز گردید (حجر/ 73) و سپس با زلزله ای وحشتناک سرزمین آنان زیر و رو شد (هود/ 82) و به تعبیر قرآن بالای آن در پایین آن قرار گرفت. (حجر /74) در جایی دیگر می فرماید: تند بادی که ریگ ها را به حرکت در می آورد بر آن ها فرستادیم (قمر/ 34)، تند بادی که سنگ و ریگ بیابان را با خود برداشت و بر آنها کوبید. این عذاب به قدری کوبنده و قوی و نیرومند بود که هیچ قدرتی توان مقابله با آن را نداشت. و چون این عذاب دنیوی با عذاب برزخی آن ها اتصال پیدا کرد، آیه 38 سوره ی قمر می فرماید: صبحگاهان در اول روز عذابی مستمر و ثابت به سراغشان آمد.
سپس بارانی از گل های متحجر متراکم بر روی هم، بر آنان نازل شد و آخرین آثار حیات را درهم کوبید و آن ها را در زیر پوشش خود دفن کرد، سنگ هایی که معمولی نبودند و برای اسرافکاران نشاندار شده بودند. (هود/ 82 و 83، حجر/ 74، ذاریات / 33 و 34).
برخی مفسرین گفته اند در این سنگ ها علاماتی بود که مخصوصاً برای عذاب الهی نازل شده بود.
اما خداوند هرگز خشک و تر را با هم نمی سوزاند و عدالت او اجازه نمی دهد مؤمن را گرفتار سرنوشت کافر کند، لذا در آیات 35 و 36 سوره ی ذاریات فرموده است: “ما تمام مؤمنانی را که در آن شهر های قوم لوط زندگی می کردند قبل از نزول بلا خارج کردیم و جز یک خانواده ی با ایمان در تمام آن ها نیافتیم.”
3-فرعون و فرعونیان
داستان فرعون و قومش، نحوه ی زندگی و برخورداری آنان از انواع نعمت ها و مواهب، و در مقابل انواع گناهان، سرکشی ها و تباه کاری هایی که در زندگی مرتکب می شدند و بالاخره مجازات های گوناگون و دردناکی که به واسطه ی کفران نعمت و اسراف در گناه بدان مبتلا شدند، از جمله داستان های عبرت بخش و آموزنده ی تاریخ است که در سور متعدد قرآن از آن سخن به میان آمده است.
کشوری با مشخصات مصر که محل زندگی فرعونیان بود، بهترین نقطه ی زیبا و مورد توجه آن که همان دو طرف شط عظیم نیل بود در اختیار فوعونیان و قبطیها قرار داشت. قصرهای زیبا و کاخ های مجلل که از زیر آن ها نهرها روان بود، باغ های خرم و مزارع آباد همه و همه از جمله نعمت هایی بود که آل فرعون و در رأس آن ها خود فرعون از آن ها بر علیه بنی اسرائیل سوء استفاده می کردند.
قرآن کریم در آیاتی چند به توصیف حال و اخلاق فرعون و قومش پرداخته و می فرماید:
آنان بنی اسرائیل را شکنجه می کردند، پسران آن ها را سر می بریدند و زن هایشان را زنده نگاه می داشتند (بقره /49)، قدرتمند و شکنجه گر بودند (فجر/ 10)، و به آیات خدا کفر می ورزیدند (انفال / 52)، آیات خدا را دروغ می شمردند (آل عمران / 11 و انفال/ 54)، گردنکشی می کردند و گروهی تباهکار و مجرم بودند (یونس / 57)، مردمی متکبر و گردن کش (مؤمنون / 46، یونس/ 83، دخان/ 31)، فاسد و خطا کار بودند ( اعراف/ 103، قصص/4 و 8، فجر /12، الحاقه/ 9)، طاغی و سرکش (طه / 24 و 43، عنکبوت / 39، نازعات / 17، فجر/11) و همواره قومی نافرمان و فاسق بودند (قصص/ 32) و همه ی آنان ستم کار بودند (انفال/ 54) که با فرستاده ی پروردگارشان مخالفت می کردند (الحاقه /10). فرعون قوم خود را گمراه نمود و هدایت ننمود (طه / 79) و برای فرعون زشتی کارش آراسته شد و لذا از راه راست باز ماند (غافر /37) و در حقیقت از اسرافکاران بود (یونس / 83 و دخان / 31). چرا که انسان در مسیر گناه خطا نخست از اسراف، یعنی تجاوز از حد و مرزها شروع می کند، سپس بنای ستمکاری می گذارد و سرانجام کارش به کفر و انکار منتهی می گردد. در قرآن کریم آمده است: “ما آل فرعون را به قحطی و خشکسالی و کمبود میوه ها گرفتار ساختیم، شاید متذکر گردند و بیدار شوند.
“(اعراف/ 130)، اما آن ها نه تنها پند نگرفتند بلکه هنگامی که نیکی و نعمت به آن ها می رسید می گفتند: این به خاطر خود ماست، ولی موقعی که بدی و بلا به آن ها می رسید می گفتند: از شومی موسی و کسان اوست (اعراف / 131). لذا نوبت به مرحله ی بعدی عذاب که شامل مجازات های سخت تر و شدیدتر بود رسید، آنچنان که در آیه 133 سوره ی اعراف به تشریح آن ها پرداخته، می فرماید: سپس بلاها را پشت سر هم بر آنان نازل کردیم؛ نخست طوفان بر آن ها فرستادیم، سپس ملخ را بر زراعت ها و درختان آن ها مسلط ساختیم. سپس نوعی آفت گیاهی به غلات آن ها افتاد و همه را فاسد نمود. بار دیگر نسل قورباغه را آنچنان افزایش دادیم که به صورت بلایی بزرگ زندگی آنان را مختل ساخت. و پس از آن خون را بر آن ها مسلط ساختیم. چنانچه به گفته ی بعضی بیماری خون دماغ به صورت یک بیماری عمومی در آمد و یا به گفته ی برخی دیگر، رودخانه ی عظیم نیل به رنگ خون در آمد به طوری که برای هیچ مصرفی قابل استفاده نبود.
و همه ی اینها که نشانه هایی جدای از هم بودن برآنها فرستاده شد شاید بیدار شوند. لیکن آنان تکبر ورزیدند و جمعیتی گنهکار بودند. هنگامی که بلا بر آنها مسلط می شد می گفتند: ای موسی از خدایت بخواه به عهدی که با تو کرده رفتار کند، اگر این بلا را از ما مرتفع سازی قطعاً به تو ایمان می آوریم، اما هنگامی که بلا از آنان مرتفع می شد پیمان خویش را می شکستند (اعراف / 134 و 135). به سبب همین پیمان شکنی ها بود که خداوند آخرین صحنه از عاقبت دردناک فرعونیان را غرق شدن در رود عظیم نیل و نابودی برای همیشه قرار داد و بدینگونه از آنان انتقام گرفت، چرا که آنان آیات خدا را تکذیب می نمودند و از آن غافل بودند (اعراف / 136). فرعون که تا آخرین لحظه به تجاوز خود ادامه داده بود، هنگامی که خود را در میان امواج آب اسیر دید و غرقاب دامان او را گرفت، اظهار پشیمانی و ایمان نمود (یونس / 90) اما هرگز از او پذیرفته نشد (یونس/ 91) چرا که چنین ایمانی که به هنگام نزول بلا و گرفتار شن در چنگال مرگ اظهار می شود، در واقع یک نوع ایمان اضطراری است که هر جانی و مجرم گنهکاری دم از آن می زند، بی آن که ارزشی داشته باشد و یا دلیل بر تکامل و حسن نیت و صدق گفتار او گردد. چنانچه در آیه 18 سوره ی نساء نیز می خوانیم: برای کسانی که کارهای سوء انجام می دهند، و به هنگام فرا رسیدن مرگ توبه کنند، توبه ای نیست.”
پی نوشت ها :
1- کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
2- کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
منبع: فصلنامه قرآنی کوثر شماره 38