پس از گذراندن دوره مقدمات و تفسیر نزد حضرت آیت الله حاج شیخ احمد ادیب، حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج میرزا علی اصغر هرندی در سال 59 عازم قم شدند و سطوح عالیه فقه و اصول را نزد آیات عظام: گلپایگانی، مرعشی نجفی، تبریزی، بهجت، مکارم شیرازی و آیات حسن زاده آملی و جوادی آملی گذراندند و در نهایت از آیت الله مرعشی نجفی(ره) اجازه نامه اجتهاد کسب نمودند.
ایشان در هشت سال دفاع مقدس در کنار تحصیل بارها در میدان نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کردند. این جانباز هفتاد درصد، پس از جنگ تحمیلی، تدریس دروس عالیه را در مدرسه فیضیه قم آغاز؛ اما به سبب آسیب های ناشی از مواد شیمیایی و دستور پزشکان به تهران هجرت نمودند.
حضرت آیت الله فرهی پس از دریافت مدرک دکترای فلسفه غرب از دانشگاه هامبورگ، در تهران به تدریس فلسفه،، حقوق و معارف در دانشکاههای نیروی انتظامی، علامه طباطبایی، امام صادق(ع) و تهران مشغول شدند.
ایشان از سال 81 با تاسیس حوزه علمیه امام مهدی(عج) در شهرک حکیمیه تهران فعالیت های دانشگاهی خود را متوقف و به تربیت طلاب علوم دینیه پرداختند.
آیت الله قرهی در جلسه اخلاق خود به موضوع «اهل خیر و آخرت چه خصایصی دارند؟» اشاره نمودند که گزیده ای از آن در زیر آورده ایم.
اهل خیر، چه کسانی هستند؟
1.کم رو و با شرم و حیا
لذا خداوند در این حدیث شریف خصوصیّات اهل خیر را بیان میفرمایند که به این شرح است: «رَقِیقَهٌوُجُوهُهُمْ کَثِیرٌحَیَاۆُهُمْ» اینهاکمرو هستند و حیا و شرمشان، زیاد است.
ما یک «رقیقهالقلب» و یک «رقیقهالوجه» داریم، آنها که قلب و صورتشان، نرم است و کمرو هستند؛ انسانهایی هستند که وقتی در محضرشان مینشینیم، آرامش را حس میکنیم،
اولیا الهی یک تعبیری را راجع به «رقیقهالوجه» بیان میکنند، میگویند: چنین فردی، کسی است که وقتی انسان در محضرش مینشیند، میفهمد که در امنیّت است. خدا نکند کسی وجودش شرّ باشد، دیگر نه تنها باشرم و حیا نیست، بلکه مایه آرامش انسانها هم نیست، امّا «رقیقهالوجه»، عامل آرامش است و چون اهل حیا است، معلوم است هم نسبت به خودشان و هم دیگران، بیحیایی و پردهدری نمیکند.
یک روایت داریم که بیان میفرمایند: از بیحیا دوری کن؛ چون معلوم است آن کس که بیحیا و پرده در است، آبروی تو را هم خواهد برد، یعنی آن کس که به خودش رحم نمیکند، معلوم است به من و تو هم رحم نمیکند و آبروی ما را هم از بین میبرد، پس اهل خیر کسانی هستند که حیایشان زیاد است.
2.حماقت کم
در ادامه خصایص اهل خیر میفرماید: «قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ»، نادانیشان خیلی کم است؛ یعنی کارهای احمقانه از آنها دیده نمیشود معلوم است کسی که پردهدری نکند و حیا را حفظ کند، اینگونه هم خواهد شد؛ چون خود روایات بیان میکنند: کسی که اهل حیا بود، نشانه عقل اوست. لذا افراد احمق در بین اینها کم است.
3. نفع رسانی زیاد
«کَثِیرٌنَفْعُهُمْ»، نفعرسانیشان به مردم زیاد است، اهل خیر دایم برای مردم میخواهند و فکر خودشان نیستند، لذا بیشترین نفعشان برای مردم و کمترینش برای خودشان است.
به قول مرحوم ابوی که میفرمودند: بعضی به سجده میروند و به جای اینکه بگویند: «سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی وَبِحَمدِه»، دایم به فکر خود هستند و میگویند: سُبحانَ رَبِّیَ الاَعلَی و به من ده. !
4. مکر اندک
الله اکبر! ذوالجلال و الاکرام چقدر زیبا خصایص اهل خیر را دارد تشریح میکند، در ادامه میفرماید: «قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ» مکر آنها کم است، اولیا خدا از جمله ملّا محسن فیض کاشانی میفرمایند: همین اندک مکری هم که دارند، برای دشمن است، نه برای خودشان که آن هم بر اساس آیه شریفه «وَمَکَرُوا وَ مَکَرَاللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین» است.
5. راحتی مردم و سختی خود!
میخواهیم بدانیم اهل خیر هستیم یا خیر؟ پروردگار عالم در معراج دارد به حبیبش، به خاتم رسل، محمّد مصطفی(ص) اینگونه بیان میفرماید: «النَّاسُ مِنْهُمْ فِیرَاحَهٍ» مردم از دست اهل خیر، آسوده و راحتاند؛ یعنی مردم از دست اینها در امانند و دغدغه ندارند که به آنهاشری برسانند.
تمام اینها به این علّت است که اهل خیر، انسانهای آرام الهی هستند، فلذا مردم از دست اینهاراحتند، «أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِیتَعَبٍ» امّا نفس خودشان در تعب و سختی است.
اولیا خدا در دنیا آرامش ندارند، آرامش متعلّق به آخرت است، به قول آن شهید بزرگوار و عظیمالشّأن، آن عارف بالله، شهید چمران که به جسم خودش خطاب کرد: با من راه بیا، چند صباح دیگری راحت خواهی شد و … . لذا اینها دایم این جسم و این نفس را در تعب و سختی میاندازند و اصلاً اهل آرامش نیستند، بلکه خودشان را در رنج و تعب و گرفتاری قرار میدهند.
6. سخن سنجیده
«کَلَامُهُمْ مَوْزُونٌ» کلام و سخن اینها، سنجیده است. با آرامش صحبت میکنند و حرفهای بیجا نمیزنند. مردم را دعوت به خدا میکنند و نعوذبالله و نستجیربالله مثل بعضی که شرّ هستند، مردم را به شرّ، نفس و شهوت دعوت نمیکنند، بلکه به خیر و خوبی و خدا دعوت میکنند.
7. محاسبه و سرزنش کننده نفس
«مُحَاسِبِینَ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَعَیِّبِینَ لَهَا» از نفسهای خودشان مدام حساب میکشند و هیچ موقع هم راضی نیستند و تازه نفسشان را سرزنش هم میکنند.
علّامه محمّد حسین حسینی طهرانی به نقل از آسیّد هاشم حدّاد میفرمودند: آیتالله قاضی را ندیدیم که یک بار بگویند: بس است، مدام میگفتند: کم کار کردم!
8. چشم خواب، قلب بیدار!
لذا اهل خیر نه تنها از دست خود راضی نیستند، بلکه ناراحتند و این نفس را به تعب میاندازند، «تَنَامُ أَعْیُنُهُمْ وَلَاتَنَامُ قُلُوبُهُمْ» حتّی اگر چشمشان هم ساعاتی باید بخوابد، دو، سه ساعت بیشتر نمیخوابند، تازه اولیا خدا در این ساعات هم شاید چشمشان بسته شود، امّا قلبشان برای همیشه بیدار است، قلوب اهل خیر لحظهای به خواب و غفلت نمیرود، اگر بخوابد یعنی غافل شده، لذا تا آن لحظات آخر که نفس میکشند، بیدار هستند.
9. چشمان گریان و قلوب ذاکر
«أَعْیُنُهُمْ بَاکِیَهٌ وَ قُلُوبُهُمْ ذَاکِرَهٌ» اهل خیر که مردم از آنها راحتند، چشمهایشان گریان است و دایم الذکرند، نه به لسان، بلکه به قلب؛ یعنی دایم وجودشان یاد خداست و دایم قلبشان یاد آقاجان، امام زمان(عج) است.
لحظهای نیست که از یاد خدا غافل باشند. آنقدر اینها یاد خدا در وجودشان است که نگاه به آنها عبادت محسوب میشود.
10. ذاکر بودن در زمان غفلت مردم
«إِذَا کُتِبَ النَّاسُ مِنَ الْغَافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذَّاکِرِینَ»، آن موقعی که نوشته میشود که مردم در غفلت به سر میبرند، نوشته میشود که اینها یاد خدا هستند.
آن مرد الهی و عظیمالشّأن، آیتالله العظمی ادیب تعبیری را راجع به سلطان العارفین بیان میفرمودند، میفرمودند: این مرد الهی وقتی در خواب بودند، ملائکه الله که میآمدند، میدیدند ایشان به یاد خدا است.
11. دوری از شکم پروری
لذا دایم به فکر خدا هستند و ولو به لحظهای جز خدا نمیخواهند. «وَ لَایُرِیدُ و نَکَثْرَهَ الطَّعَامِ» دنبال شکمپروری نیستند، حتّی آن چه به ظاهر میخورند و پروردگار عالم بیان فرموده: «کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُم» ، از برای این است: «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی» .
آن مرد الهی و عظیمالشّأن آیتالله بهجت، آن بهجت القلوب، یک تعبیری را راجع به آیتالله ملّاحسینقلی همدانی بیان میکردند، ایشان میفرمودند:
آن عارف بالله، ملّاحسینقلی همدانی میفرمودند: خدایا! اگر بناست لقمهای را بخورم – توجّه! لقمه، نه طعام – که در آن لقمه، یاد تو از دل من کمرنگ شود – نه اینکه از بین برود – ، آن لقمه را تو خود بر من حرام کن، لذا میفرمودند: به جایی رسیده بود که ایشان به اندازه خیلی کم غذا میخوردند.
12. مردم در نظرشان مردهاند!
«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَى» یعنی چه؟! مگر مردم را بد میدانند؟ خیر! یعنی اگر به مردم خدمت هم میکنند، برای خدا کار میکنند، نه برای مردم. چون خدا فرموده: به خلق خدمت کنید، آنها خدمت میکنند، «النّاسُ عَیال اللّه»
13. شاکر نعم و صاحب دعای مستجاب
فِیأَوَّلِ النِّعْمَهِ یَحْمَدُ ونَوَفِی آخِرِهَا یَشْکُرُونَ» اینها در این نعمتی که خدا به آنها میدهد، همیشه شاکر هستند. «دُعَاۆُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مَرْفُوعٌ» و برای همین است که میگویند: بروید پیش این اولیا و اهل خیر تا برایتان دعا کنند؛ چون این دعا نزد پروردگار عالم بالاست.
14. صاحبان کلام شنیده شده و سبب شادی ملائکه
وَکَلَامُهُمْ مَسْمُوعٌ» خدا کلام اینها را میشنود، اصلاً خدا دوست دارد که اینها مدام حرف بزنند، اصلاً دل شب که خلوت است، انس اهل خیر با خداست و خدا به ملائکهاش میگوید: ملائکه اینها را ببینید و ملائکه تا اینها را میبینند، شاد میشوند «تَفْرَحُ بِهِمُ الْمَلَائِکَهُ»
عرض کردم علّامه آسید محمد حسین حسینی طهرانی فرمودند: آسیّد هاشم حداد، آن عارف بالله بیان کردند: آیتالله قاضی در دل شب نماز میخواندند، در آن شبهایی که گعدههایی دور هم داشتیم، دیدم آقا با دست مدام در نماز اشاره میکنند، البته در گوشهای، در تاریکی بودند و به آرامی هم این کار را میکردند تا کسی متوجّه نشود امّا من دیدم دست آقا مدام تکان میخورد.
تعجّب کردم یعنی چه؟! نماز طمأنینه دارد، آرامش دارد، چرا این کار را میکردند؟! بعد از نماز و مطالب گفتم: آقا! نماز طمأنینه ندارد؟! فرمودند: بله، گفتم آخر من دیدم شما در نماز، مدام دستتان را تکان میدادید! فرمودند: چیزی نبود، گفتم: نه آقا، باید بگویید.
به ایشان اصرار کردم. آقا فرمودند: میگویم، به شرط اینکه تا زندهام برای کسی نگویی، فرمودند: همین که الله اکبر گفتم، دیدم ملائکه جلوی من ایستادهاند و به جای اینکه رو به قبله باشند، به سمت من الله اکبر میگویند، رکوع رفتم، دیدم رو به من رکوع میکنند، سجده رفتم دیدم به من سجده میکنند، «وَ إِذْقُلْنا لِلْمَلائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»، دیدم نمیشود و از آن حال نماز بیرون میآیم، به اینها اشاره کردم بروید، بروید…
«النَّاسُ عِنْدَهُمْ مَوْتَىوَاللَّهُ عِنْدَهُمْ حَیٌّ قَیُّوم» مردم در نظر آنها مرده و پروردگارعالم همیشه در دل آنها زنده است.
منابع:
1- پایگاه خبری فرهنگی انقلاب اسلامی
2- سایت azha.ir
تهیه و فرآوری: مجید ملکی، گروه حوزه علمیه تبیان