پس از آن که پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله از توطئه سران قریش نجات یافت و به مدینه منوّره هجرت نمود، امام علىّ بن أ بى طالب علیه السلام نیز به همراه چهار زن به نام هاى فاطمه (1) و تعدادى دیگر از مردان و زنان مسلمان عازم مدینه شدند.
به مشرکین و سران قریش خبر رسید که حضرت علىّ علیه السلام آشکارا در حال خروج از مکّه و ملحق شدن به پسر عمویش ، رسول خدا مى باشد، به همین جهت هشت نفر اسب سوار مجهّز و مسلّح را روانه کردند تا او و همراهانش را برگردانند.
هنگامى که حضرت از آمدن اسب سواران آگاه شد، دستور داد تا قافله اش متوقّف شده و در گوشه اى پناه گیرند، و آن گاه که اسب سواران نزدیک شدند، حضرت یک تنه و پیاده ، شمشیر به دست گرفت و به سوى آن ها حرکت کرد تا آن که مقابل یکدیگر قرار گرفتند، اسب سواران فریاد کشیدند: آیا گمان دارى که مى توانى از چنگال ما رهائى یابى ؟ تو و همراهانت باید برگردى .
حضرت بدون هیچگونه احساس ترس و واهمه اى ، با آرامى فرمود: اگر برنگردم ، چه مى کنید؟
گفتند: یا بر مى گردى ؛ و یا تو را با ذلّت و خوارى بر مى گردانیم و ناگاه به سوى قافله یورش آوردند؛ و چون حضرت جلوى آن ها را گرفت ، یکى از آن ها به نام جناح ، با شمشیر به طرف حضرت حمله کرد و با این که حضرت بسیار جوان و هنوز در جنگ و نزاعى شرکت نکرده بود همانند یک مرد با تجربه جنجگو خود را نجات داد، و با شمشیر خود ضربه اى بر شانه جناح زد.
و چون خواست که از خود دفاع کند، حضرت شمشیر دیگرى بر او وارد ساخت به طورى که همه افراد شگفت زده شدند که چطور یک نوجوان پیاده و بى تجربه به تنهائى در مقابل افراد قوى و سواره مسلّح ، استقامت مى نماید.
و حضرت علىّ علیه السلام توانست در آن موقعیّت یکى از آن ها را هلاک کند.
پس از لحظه اى آرامش و سکوت ، گفتند: یا علىّ! آرام باش و به مکّه برگرد.
حضرت فرمود: من باید به راه خود ادامه دهم و به پسر عمویم ، رسول خدا ملحق شوم ، حال هرکس که مى خواهد خونش ریخته شود، نزدیک بیاید.
در همین حال اسب سواران با افسردگى و ناامیدى برگشتند؛ و حضرت علىّ صلوات اللّه علیه پیروزمندانه به همراه زنان و دیگر همراهان ، راه خویش را به سوى مدینه ادامه دادند.(2)
پی نوشت
1- حضرت فاطمه زهراء، فاطمه بنت اسد، فاطمه بنت زبیر، فاطمه بنت حمزه بن عبدالمطّلب .
2- أعیان الشّیعه : ج 1، ص 376 377.
منبع:چهل داستان و چهل حدیث از امام علی علیه السلام، حجه الاسلام و المسلمین عبدالله صالحی