هدف از معراج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
معراج یکی از معجزات بی نظیر حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم است. این سفر شگفت انگیز آنچنان اهمیت دارد که خداوند متعال در آیه اول سوره اسرا می فرماید: (سُبْحانَ الَّذی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ)؛(1) «پاک و منزه است خدایی که بنده اش را شبانگاهی از مسجد الحرام به سوی مسجد الاقصی ـ که پیرامونش را برکت داده ایم ـ سیر داد تا از نشانه های خود به او بنمایانیم، که او همان شنوای بیناست.»
شبی بر نشست از فلک برگذشت به تمکین و جاه از ملک برگذشت
چنان گرم در تیر قربت براند که در سدره جبریل از او بازماند
بدو گفت سالار بیت الحرام که ای حامل وحی برتر خرام
بگفتا فراتر مجالم نماند بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر مو فراتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم
امام سجاد علیه السلام ضمن شرح این سیر شبانه و سفر با شکوه رسول خدا به ابو حمزه ثمالی، در مورد فلسفه آن فرمود: «خداوند جای معینی ندارد و برتر از زمان و مکان است. پروردگار جهانیان اراده کرده بود تا با سفر آسمانی رسولش، فرشتگان و ساکنان آسمانها را گرامی بدارد و همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را از وسعت جهان آفرینش و ملکوت آسمانها آگاه سازد تا هنگام برگشت به زمین از شکوه و عظمت باری تعالی به جهانیان گزارش دهد.»(2)
آری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مشاهده اسرار عظمت الهی در جهان پهناور و عالم بالا، افق وسیع تری از نشانه های شکوه الهی را مشاهده کرد تا در راه تداوم رسالت خویش نیرومندتر و روشن تر عمل کند.
مسئولیت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
طبق آموزه های قرآن، اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در درگاه با عظمت الهی جایگاه ویژه ای دارند. خداوند متعال آن گرامیان را از هر آلودگی پاک و مبرا ساخته و مقامشان را گرامی داشت.
با این همه آن بزرگواران همواره تلاش می کردند که موقعیت خاصی را که خداوند برایشان ارزانی داشته، قدر بدانند و تلاش می کردند که رفتار و گفتارشان جلوه ای از سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد و در دنیا و آخرت به انجام اعمال صالح تأکید می کردند و از جایگاه آن حضرت هیچگاه بهره برداری شخصی نکردند.
هنگامی که شخصی به امام زین العابدین علیه السلام گفت: شما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که مشکلی ندارید و بخشیده شده اید.
امام چهارم ناراحت شد و فرمود: «ما شایسته تریم که خداوند احکامی را که در مورد همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عملی می کند، در مورد ما اجرا نماید و همان آیات در مورد ما نیز جاری است. ما بر این باوریم که خداوند نیکوکاران اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دو برابر دیگران پاداش می دهد و بدکارانمان را نیز دو برابر کیفر خواهد کرد.»(3)
آنگاه امام این آیه را قرائت کرد: (یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَهٍ مُبَیِّنَهٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللّهِ یَسیراً * وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُوءْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ)؛(4)
«ای همسران پیامبر! هر کس از شما به کار زشت آشکاری مبادرت کند عذابش دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است. و هر کس از شما برای خدا و فرستاده اش خضوع کند و کار شایسته انجام دهد، پاداشش را دو چندان می دهیم.»
آری یکی از مهم ترین ویژگیهای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پاسداری از روش و منش و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود تا آنجا که هر یک آیینه تمام نمای رسول خدا بودند. به همین جهت امام صادق علیه السلام فرمود: «أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ کُلُّنَا مُحَمَّدٌ؛(5) اول و آخر و وسط ما محمّد است و همه ما محمّد هستیم.»
طاووس یمانی می گوید: روزی در مسجد الحرام مردی را دیدم که در زیر ناودان حرم نماز می خواند و حالت خوشی داشت، اشک می ریخت و دعا و مناجات می کرد. بعد از اینکه نمازش تمام شد، نزدیک رفتم و دیدم امام علی بن الحسین8 پیشوای چهارم است. عرض کردم: ای پسر رسول خدا! من تو را در آن حالت گریه و دعا و ناله و زاری دیدم، شما که جایگاه والایی در نزد خدا دارید و از خوف و ترس روز قیامت در امان هستید، چرا این گونه اشک می ریزید و ناله می کنید؟! اوّلاً شما پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستید. ثانیا شفاعت روز قیامت در دست جدّ شماست. ثالثا خداوند دارای رحمت واسعه است.
امام سجاد در پاسخ طاووس فرمود: اما اینکه من پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستم تأثیری در امان ماندن من از عذاب الهی ندارد؛ زیرا خداوند می فرماید: (فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ)؛(6) «آن روز میان آنان نسبت خویشاوندی وجود ندارد و از آنها چیزی جدر این موردج نخواهند پرسید.»
امّا شفاعت جدّ من هم مرا از عذاب باز نمی دارد؛ زیرا خداوند می فرماید: (وَ لا یَشْفَعُونَ إِلاّ لِمَنِ ارْتَضی)؛(7) «و شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که خدا از او راضی باشد.»
و امّا رحمت واسعه الهی هم شامل نیکوکاران است. خداوند می فرماید: (اِنَّ رَحْمَهَ اللّه ِ قَریبٌ مِنَ الْمُحْسِنینَ)؛(8) «رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.»
و من نمی دانم که آیا در گروه نیکوکاران هستم یا نه.(9)
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در صحیفه سجادیه
حضرت امام زین العابدین علیه السلام در دعای دوم صحیفه سجادیه، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را این گونه می ستاید: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَّ عَلیْنَا بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ دُونَ الْأُمَمِ الْمَاضِیَهِ وَ الْقُرُونِ السَّالِفَهِ…؛ حمد و سپاس خداوندی را سزاست که با پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر ما منت نهاد در حالی که بر امتهای گذشته و اقوام پیشین چنین نعمتی را ارزانی نداشته بود.»
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ أَمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ، وَ نَجِیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَ صَفِیِّکَ مِنْ عِبَادِکَ، إِمَامِ الرَّحْمَهِ، وَ قَائِدِ الْخَیْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَکَهِ، کَمَا نَصَبَ لِأَمْرِکَ نَفْسَهُ، وَ عَرَّضَ فِیکَ لِلْمَکْرُوهِ بَدَنَهُ، وَ کَاشَفَ فِی الدُّعَاءِ إِلَیْکَ حَامَّتَهُ…؛ پروردگارا، بر محمد امین وحی تو و بهترین از میان خلق تو و برگزیده از میان بندگانت درود فرست. او که پیشوای رحمت و پیشاهنگ نیکی و کلید برکت است. همچنانکه او نفس خود را برای اجرای فرمانت بکار گرفت و بدنش را آماج حوادث ناگوار در راه تو قرار داد و در راه دعوت به سوی تو با خویشان خود آشکارا به ستیز برخاست.»
«وَ هَاجَرَ إِلَی بِلَادِ الْغُربَهِ، وَ مَحَلِّ النَّأْیِ عَنْ مَوْطِنِ رَحْلِهِ، وَ مَوْضِعِ رِجْلِهِ، وَ مَسْقَطِ رَأْسِهِ، وَ مَأْنَسِ نَفْسِهِ، إِرَادَهً مِنْهُ لِإِعْزَازِ دِینِکَ، وَ اسْتِنْصَاراً عَلَی أَهْلِ الْکُفْرِ بِکَ…؛ و جرسول گرامی اتج به شهرهای غربت و دور از وطن و قدمگاه و محل تولد و مأنوس ترین جایش هجرت کرد، و هدفش از هجرت، عزت بخشیدن به دین تو و یاری جستن علیه اهل کفر به تو بود.»
«اللَّهُمَّ فَارْفَعْهُ بِمَا کَدَحَ فِیکَ إِلَی الدَّرَجَهِ الْعُلْیَا مِنْ جَنَّتِکَ؛ خداوندا! پس او را به پاس رنجهایی که در راه تو برد، به بالاترین درجه بهشت خود بالا بر.»
داستان ستون حنّانه
بی تردید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم معجزات فراوانی را به امت اسلام و دشمنانش در عصر خود نشان داد، یکی از آن معجزات، ماجرای ستون حنانه است که آن را از زبان حضرت سجاد علیه السلام مرور می کنیم: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وقتی که در مسجد مدینه برای خواندن خطبه نماز می ایستاد، به یکی از ستونهای مسجد تکیه می داد که از درخت خشکیده و قدیمی خرما بود. هنگامی که برایش منبری تهیه کردند، حضرت برای سخنرانی از آن ستون فاصله گرفت و برای نشستن روی منبر تشریف برد. در آن حال، آن چوب خشکیده همانند شتری که بچه شیرخواره اش را از او گرفته باشند، به ناله در آمد و چنان زارزار گریست که تمام مسلمانان اهل مسجد را متأثّر ساخت. پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم از منبر پائین آمده و به سوی ستون رفت، آن را نوازش کرد و دست بر وی کشید تا او آرام و ساکت شد. سپس دوباره به منبر رفت و خطبه خواند.(10)
مولوی در این باره چنین سروه است:
اُستُن حنانه از هجر رسول ناله می زد همچو ارباب عقول
گفت پیغمبر: چه خواهی ای ستون؟ گفت: جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت: می خواهی ترا نخلی کنند شرقی و غربی زتو میوه چِنَنْد؟
یا در آن عالم ترا سروی کنند تا تر و تازه بمانی تا ابد؟
گفت آن خواهم که دائم شد بقاش بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آرزوی دیدار محمد صلی الله علیه و آله و سلم
پیشوای چهارم آن چنان به جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علاقه داشت که در دعاها و مناجاتهایش از خداوند متعال دیدار آن گرامی را طلب می کرد.
یکی از یاران نزدیک امام علیه السلام می گوید: امام زین العابدین علیه السلام را دیدم که از اول شب تا سحر طواف و عبادت می کرد و چون کسی را پیرامون خود ندید، با خداوند خلوت کرده و عرضه داشت: «خداوندا! ستارگان آسمان تو ناپدید شدند و دیدگان مردمان تو به خواب رفتند و درهای جاجابتتج بر سؤال کنندگان جو حاجتمندانج گشوده است. به درگاه تو آمده ام تا مرا بیامرزی و بر من رحمت آوری و چهره جدّم محمد صلی الله علیه و آله و سلم را در عرصات قیامت به من بنمایانی… .»(11)
امام گریه می کرد و ناله سر می داد و می فرمود: «خداوندا تو پاک و منزهی، از تو نافرمانی می کنند، چنان که گویی تو آن را نمی بینی، و حلم و شکیبایی می ورزی چنان که گویی از تو نافرمانی نکرده اند. چندان به آفریدگانت با رفتار نیکو دوستی و محبت می کنی که گویی تو به آنان نیازمندی، در حالی که تو ای سرور من، از همه آنان بی نیازی!» آنگاه امام به حال سجده بر زمین غلطید، من به او نزدیک شدم و سرش را بلند کردم و بر زانوی خود نهادم و چندان گریستم که اشکهایم بر گونه مبارکش فرو ریخت. حضرت برخاست و نشست و فرمود: «کیست که مرا از ذکر پروردگارم باز می دارد؟» خود را معرفی کردم و گفتم: ای پسر پیامبر خدا! این گریه و زاری و بی تابی از چیست؟ در حالی که بر ما که مردمی نافرمان و گنه کاریم لازم است که چنین کنیم. ای پسر رسول خدا! پدر تو حسین بن علی و مادرت فاطمه زهرا و جدت پیامبر خداست. امام سجاد در پاسخ فرمود: هیهات، هیهات، سخن گفتن از پدر و مادر و جدّم را فروگذار، خداوند بهشت را برای کسی آفرید که از او فرمان برد و نیکی کند، گرچه بنده ای حبشی باشد و دوزخ را برای کسی آفرید که نافرمانی کند، گرچه آقازاده قرشی باشد. آیا این سخن را نشنیده ای که (فَإِذا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذٍ وَ لا یَتَساءَلُونَ)؛(12) «چون در صور دمیده شود، هیچ خویشاوندی در آن روز در میان مردم نخواهد بود و هرگز جاز حال همدیگرج نمی پرسند؟!»
ای طاووس! به خدا سوگند که فردا هیچ به تو سودی نخواهد رساند، مگر کار شایسته و عمل صالحی که قبلا فرستاده باشی.(13)
پی نوشت:
1. اسراء/ 1.
2. من هدی القرآن، محمدتقی مدرسی، نشر محب الحسین علیه السلام ، ج14، ص150.
3. تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، نشر اسلامی، قم، ج16، ص316.
4. احزاب/ 30 و 31.
5. بحارالأنوار، ج 26، ص5 و الفرقان فی تفسیر القرآن، محمد صادقی، نشر فرهنگ اسلامی، ج28، ص379.
6. مؤمنون/ 101.
7. انبیاء/ 28.
8. اعراف/ 56.
9. کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی، مکتبه بنی هاشمی، تبریز، ج2، ص108.
10. المیزان، ج13، ص123؛ المناقب، محمد بن شهرآشوب مازندرانی، نشر علامه، قم، ج1، ص90.
11. «إِلَهِی غَارَتْ نُجُومُ سَمَاوَاتِکَ وَ هَجَعَتْ عُیُونُ أَنَامِکَ وَ أَبْوَابُکَ مُفَتَّحَاتٌ لِلسَّائِلِینَ جِئْتُکَ لِتَغْفِرَ لِی وَ تَرْحَمَنِی وَ تُرِیَنِی وَجْهَ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فِی عَرَصَاتِ الْقِیَامَه…» (بحارالأنوار، ج 46، ص81).
12. مؤمنون/ 101.
13. بحار الانوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج46، ص81؛ المناقب، ابن شهرآشوب مازندرانی، ج4، ص151.
منبع: مرکز مطالعات شیعه