یکی از اصولی که در بهبود و رشد روابط انسان با دیگران، تأثیر شگرفی دارد، مدارا و تحمل دیگران است. با این که به نظر برخی صاحب نظران، روابط اجتماعی همواره در حال تغییر و دگرگونی است و هر موقعیت اجتماعی، یک واکنشی ویژه طلب می کند اما می توان مدارا را یک روش عمومی پیشنهاد کرد که در هر حال، ایجاد روابط متعادل را آسان تر می کند. بعضی از جوانان در عین برخورداری از رشد جسمی و ذهنی، روحیه ی جنگندگی دارند و کمتر از خود مدارا و انعطاف و نرمش نشان می دهند ولی انتظار دارند دیگران با آنان با ملایمت برخورد کنند، در حالی که راه زندگی همیشه هموار نیست و سنگلاخ هایی نیز در آن وجود دارد که تنها با مدارا کردن می توان از آن ها عبور کرد.
خودروهای شخصی که میلیون ها انسان را از جایی به جای دیگر انتقال می دهند، قطعا بدون وجود انعطاف در لاستیک های چرخ هایشان، نمی توانند چنین تحرکی داشته باشند. زندگی انسان نیز محتاج مدارا کردن و رفق و انعطاف است. در یک مثال ساده می توان گفت: هر اندازه فنرهای یک خودرو، قوی تر و سالم تر باشد، بهتر و راحت تر، از ناهمواری ها عبور می کند. ولی اگر فنرهای خودرو، حالت فنری خود را از دست داده باشند در برخورد با یک دست انداز کوچک هم دچار مشکل می شود. در روابط اجتماعی نیز اگر روحیه ی مداراگری حاکم نباشد برخوردها تند و شکننده خواهد بود. بسیاری از تنش ها، قهرها، دوری ها و جبهه گرفتن ها، با اتخاذ روش مدارا، رخت برخواهد بست و بذر عطوفت و مهربانی در جامعه کاشته خواهد شد و شبنم های مهر در گل برگ دل ها خواهد نشست.
هر چند اصل در اسلام، مدارا است اما نرمش بی حساب و عدم قاطعیت بجا، آدمی را به عنصری ضعیف، ترسو و بی عرضه تبدیل می کند. آن چه مورد نظر اسلام است، آسان گیری در عین قدرت و قاطعیت است؛ نه خشونت مطلق و نه مدارای مطلق. پس گاهی ضرورت اقتضا می کند اصل مدارا را کنار گذاشته و به قاطعیت و سخت گیری روی آوریم. پس بجاست که یکی از راه و رسم زندگی را دو عنصر «مدارا و قاطعیت» بدانیم. بر این اساس، در این شماره به موارد مدارا و قاطعیت از دیدگاه اسلام می پردازیم.
تعریف مدارا
مدارا در لغت به معنای ملاطفت و نرمی و ملایمت و احتیاط کردن آمده است.(1)
در کتاب های اخلاقی می خوانیم: رفق، صفتی است پسندیده که در برابر عنف و شدت است و عنف نتیجه ی خشم و غضب است. رفق و لینت، از آثار خوش خلقی و سلامت جان می باشد.(2)
در پاره ای از موارد، مدارا به معنای حلم و بردباری و تغافل است. مدارا با افراد تندخو و بداخلاق یا تقیه در مقابل مخالفان و افراد زیان رسان، به این معناست.(3)
هر چند مدارا در حوزه های مختلف سیاسی، اخلاقی، جامعه شناسی و روان شناسی مورد بحث قرار گرفته، اما مدارایی که ما از آن سخن می گوییم به معنای تحمل عقاید رقیب در عین باورمندی و پای بندی به اصول خود و به مهربانی رفتار کردن است. طبیعی است که با این نگرش، بحث ما رنگ اخلاقی به خود می گیرد و با بحث هایی که با حوزه ی مسائل سیاسی مرتبط است تفاوت دارد. مدارای سیاسی که از آن به «تسامح و تساهل» یاد می شود، یک وضع حقوقی و پیش آمد تاریخی است، نه یک صفت نفسانی و اخلاقی. پس ما باید واژه ی ارزش مند مدارا را با کلمه «تولرانس» که در زبان فارسی با کلمه ی بی قیدی تناسب دارد متمایز کنیم. واژه های سهله و سمحه که در روایات آمده است، به معنای فقدان عسر و حرج و مشقت در دین است؛ یعنی احکام اسلام، مطابق با فطرت بشری است و سخت گیری غیرمنطقی در آن دیده نمی شود. پس مدارای اسلامی غیر از تسامح و اباحه گری و بی تقاوتی است که امروزه در گفت و گوهای بعضی از روشن فکران مطرح می شود.
در اصطلاح فرنگیان، کلمه «تولرانس» که به معنای تحمل، پذیرش و به دوش کشیدن است، اکنون در بی قیدی و رهاسازی و سازش کاری به کار می رود. اما این تسامح به معنایی که ذکر شد با آن چه که در اسلام از آن سخن به میان آمده، بسیار تفاوت دارد. تسامح و تساهلی که معطوف به مبانی باشد، در فرهنگ اسلامی مردود است.
مدارا در اسلام جایگاه والایی دارد که به مهم ترین آن ها می پردازیم:
1- مدارا و ایمان
از روایات اهل بیت (ع) استفاده می شود که مدارا ارتباط تنگاتنگی با ایمان دارد.
رسول اکرم(ص) می فرماید: «مداراه الناس نصف الایمان و الرفق بهم نصف العیش؛ (4) مدارا با مردم، نیمی از ایمان و نرش با آن ها، نیمی از زندگی است.»
امام باقر(ع) می فرماید: هر کس رفق و مدارا داشته باشد، از ایمان برخوردار است.(5) دلیلش آن است که در پرتو مدارا، نیروی غلبه بر نفس و خویشتن داری تقویت می شود و از خشونت و تندی و عصبانیت که سرمایه های ایمان را بر باد می دهد اجتناب می گردد.
2- مدارا و عقل
پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «اعقل الناس اشدهم مداراه للناس و اذل الناس من اهان الناس؛ (6) عاقل ترین مردم کسی است که بیشترین مدارا را با مردم می کند و خوارترین مردم کسی است که آنان را تحقیر می نماید.»
آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید: بعد از ایمان به خدا، مهم ترین رکن عقلانیت، مدارا کردن با مردم است.(7)
3- مدارا و مأموریت انبیا
مدارا سرلوحه ی کار پیامبران بوده است. پیامبر اسلام(ص) مدارا را هم سنگ انجام واجبات دانسته و فرموده است: ما گروه پیامبران مأموریت داریم با مردم مدارا کنیم؛ همان گونه که به انجام فرایض الهی مأموریم.(8)
امام صادق (ع) فرمود: جبرئیل خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می رساند و به تو پیام می دهد که با مردم مدارا کن.(9)
آن گاه که موسی (ع) از جانب خدا مأمور شد به سوی فرعون برود خداوند متعال از او خواست با او به نرمی سخن گوید: «اذهبا الی فرعون انه طغی فقولا له قولا لینا».(10)
موسیا در پیش فرعون زمن
نرم باید گفت قولا لینا
آثار مدارا
مدارا در زندگی فردی و اجتماعی انسان، آثار گران سنگی دارد که به مهم ترین آنها می پردازیم:
1-محبوبیت: یکی از راه های نفوذ در افکار دیگران، مداراست. امام علی (ع) می فرماید: «دار الناس تستمتع باخائهم و القهم بالبشر تمت اضغانهم؛ (11) با مردم مدارا کن تا از برادری آنان بهره مند شوی و با روی گشاده با آنان مواجه شو تا کینه ها بمیرد.»
2-کامیابی و موفقیت: امام علی (ع) می فرماید: آن کس که به نرم خویی رفتار کند، کام یاب گردد.(12)
3- آسان شدن مشکلات: امام علی (ع) می فرماید:
رفق و مدارا مشکلات را آسان می کند و اسباب را فراهم می سازد.(13)
آب اگر در روغن جوشان کنی
دیگران و دیگ را ویران کنی
نرم گو لیکن مگو غیر صواب
وسوسه مفروش در لین الخطاب(14)
4- مدارا و خیرخواهی الهی: پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هر گاه خدا خیر کسانی را بخواهد آن ها را به سوی رفق و مدارا می کشاند و کسی که از رفق و مدارا محروم شد از همه ی خوبی ها محروم است.(15)
5- مدارا و صدقه: از نظر آموزه های دینی، صدقه فقط کمک مالی به بیچارگان نیست بلکه مدارا نیز خود نوعی صدقه به شمار می رود.(16) شاید وجه مشابهت صدقه و مدارا در این جهت باشد که با مدارا کردن، نیاز عاطفی دیگران برطرف می شود و با صدقه نیاز اقتصادی آنان تأمین گردد.
6- خیر دنیا و آخرت: پیامبر اکرم(ص) فرمود: رفق و مدارا در چیزی قرار داده نمی شود مگر آن را زینت می دهد و خشونت و تندی بر چیزی قرار داده نمی شود مگر آن را زشت می کند. پس اگر به کسی رفق و مدارا عطا شود، خیر دنیا و آخرت به او داده شده و کسی که از مدارا محروم باشد، از خیر دنیا و آخرت محروم خواهد بود.(17)
7-پاداش الهی: امام صادق (ع) می فرماید: خداوند متعال، ملایم است و ملایمت را دوست دارد و پاداشی که به آن می دهد، به خشونت و سخت گیری نمی دهد.(18)
8- سامان دهی امور: پیامبر اسلام(ص) فرموده اند: «ثلاث من لم یکن فیه لم یتم له عمل: ورع یحجزه عن معاصی الله و خلق یداری به الناس و حلم یرد به جهل الجاهل؛(19) سه خصلت است که اگر کسی از آن برخوردار نباشد کارش سامان نمی یابد: 1-تقوایی که آدمی را از گناه باز دارد؛ 2- اخلاقی که به کمک آن با مردم بسازد و مدارا کند؛ 3-حلمی که نادانی جاهل با آن پاسخ داده شود.»
9-تقویت پیوندهای اجتماعی: یکی از آثار مدارا، رفع کدورت و اختلاف و تقویت انسجام و وحدت ملی است، زیرا ریشه ی بسیاری از کشمکش ها و درگیری ها را می توان در حساسیت های نابجا و عدم وجود روحیه ی رفق و مدارا در جامعه، جست. قوام بقای اجتماع به عواملی مانند میزان مدارای افراد در برابر خطاهای دیگران و روحیه ی همکاری، وابسته است. امام علی (ع) می فرماید: «دار الناس تأمن غوائلهم و تسلم من مکائدهم؛ (20) با مردم مدارا کن تا از مکر و تزویر آن ها در امان مانی».
پس می توان گفت: مدارا خود نوعی سیاست مصلحت جویانه است که در تحکیم پایه های حکومت اسلامی نقش مؤثری ایفا می کند. از این رو امام علی (ع) به کارگیری این اصل مهم یعنی مدارا را در رأس سیاست می داند.(21)
قلمرو مدارا
اگر به فلسفه ی اصلی مدارا در اسلام، نظری بیفکنیم، متوجه می شویم که هدف از مدارا، تربیت مؤمنان و نزدیک کردن دل های آنان به یک دیگر و ایجاد فضای صمیمی و مسالمت آمیز در بین مردم است. طبیعی است که این ارزش اخلاقی حد و مرز مشخصی دارد. این اصل مهم بی شک نمی تواند مطلق باشد و حتما حدودی دارد. همان طوری که ترک این اصل، از ناهنجاری و خشونت سر در می آورد، اجرای فراتر از حد آن نیز، به یک پدیده ی ضد ارزشی یعنی مداهنه و سازش کاری در حق، تبدیل می شود. پس مهم، شناخت حد و مرز مداراست.
از آیات و روایات به دست می آید که مدارا در مسائل شخصی و نیز مسائل اجتماعی که با حقوق دیگران در تقابل نباشد، جاری و ساری است. اما در مسائل اصول دین و اجرای حدود و احکام دینی، جای نرمش و مدارا نیست. بعضی انسان ها به محرک های اخلاقی و آرام، پاسخ نمی دهند و عدم برخورد قاطع با این گروه، راه را برای ارتکاب جرم و خیانت باز می کند.
استاد مطهری (ره) می گوید: «اسلام، دینی است که طرف دار حد است، طرف دار تعزیر است؛ یعنی دینی است که معتقد است مراحل و مراتبی می رسد که مجرم را جز تنبیه عملی چیز دیگری تنبیه نمی کند و از کار زشت باز نمی دارد. اما انسان نباید اشتباه کند و خیال کند که همه ی موارد، موارد سخت گیری و خشونت است.»(22)
امام علی (ع) در ستایش پیغمبر اکرم (ص) می فرماید: «طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و آحمی مواسمه؛ (23) پیامبر اکرم(ص) طبیبی سیار است که بر سر بیماران می رود که در یک دستش مرهم است و در دست دیگرش ابزار جراحی.»
استاد مطهری (ره) در این باره می گوید: مقصود این است که پیامبر دو گونه عمل می کرد: یک نوع عمل پیغمبر، مهربانی و لطف بود؛ اول هم آن را ذکر می کند (احکم مراهمه)؛ یعنی ابتدا از راه لطف معالجه می کرد، اما اگر به مرحله ای می رسید که دیگر لطف و مهربانی و احسان و نیک، سود نمی بخشید آن ها را به حال خود نمی گذاشت. این جا بود که وارد عمل جراحی و داغ کردن می شد.(24)
موارد رفق و مدارا
به طور کلی می توان مدارای مورد نظر اسلام را به دو دسته تقسیم کرد:
1-رفق و مدارا با خود
منظور از رفق و مدارای با خود، درنظر گرفتن ظرفیت و طاقت خویش و پرهیز از فشار و تحمیل است. این، موضوع مهمی است که متأسفانه گاهی از آن غفلت می شود. بعضی از جوانان که تشنه ی چشمه ی زلال معارف دین و معنویت ناب اند، این اصل مهم را نادیده گرفته و تکالیف و برنامه های طاقت فرسایی را بر خود تحمیل می کنند، در حال که نهادینه کردن عقاید و عواطف و ملکه شدن صفات پسندیده در جان، زمان می طلبد و باید به ظرافتی خاص انجام گیرد. با شتاب و عجله نمی توان به جایی رسید و با کم طاقتی و خشونت چیزی حاصل نمی شود.
در روایات معصومین (ع) به این موضوع پرداخته شده است. رسول اکرم (ص) در وصیت خود به امیرمؤمنان (ع) فرمودند: «یا علی ان هذا الدین متین فأوغل فیه برفق و لا تبغض الی نفسک عباده ربک ان المنبت (المفرط) لا ظهرا ابقی و لا ارضا قطع؛(25) علی جان! این دین، متانت و قوت دارد (نیازی به اعمال سخت و گران ندارد)، پس با رفق و مدارا ، در آن سیر کن و جانت را نسبت به عبادت پروردگارت دشمن مکن، زیرا انسان زیاده رو نه مرکب سالمی برای خود می گذارد و نه مسافتی می پیماید.»
امام صادق(ع) می فرماید: روزی در ایام جوانی، در حال طواف بودم و با تلاش بسیار عبادت می کردم و از شدت فشاری که در این باره بر خود وارد کرده بودم عرق از بدنم سرازیر بود. در همین حال پدرم مرا این گونه مشاهده کرد و فرمود: فرزندم جعفر! وقتی خداوند بنده ای را دوست بدارد، وارد بهشتش می کند و به عمل کم او خرسند است.(26)
2- رفق و مدارا با دیگران
یکی از اموری که پایه های روابط اجتماعی را مستحکم و امکان تفاهم و تبادل انسانی را تقویت می کند، مدارا با هم کیشان، هم شهریان، همکاران و همسایگان و بالاخره هم نوعان است. این نوع مدارا، دامنه ی گسترده ای دارد که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
1-2)رفق و مدارا در تبلیغ دین (آسان گویی)
دین اسلام بر پایه ی آسان گیری استوار شده و شریعت سهل و آسان، سمحه ی سهله نام گرفته است.(27) خداوند در جعل و تشریع قوانین، بر بندگانش آسان گرفته و تکلیف بر چیزی ننموده که توان آن را ندارند: «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر؛(28) خداوند برای شما آسانی می خواهد نه دشواری.»
بر این اساس، پیامبر اسلام (ص) هنگامی که معاذ بن جبل را برای دعوت و تبلیغ به سوی یمن فرستاد به وی فرمود: «یا معاذ بشر و لا تنفر یسر و لا تعسر؛(29) ای معاذ! بشارت ده و نفرت ایجاد مکن، آسان گیر باش نه سخت گیر.»
این نکته ای است دقیق به ویژه برای کسانی که با مردم ارتباط مستقیم دارند و به گونه ای در امور تعلیم و تربیت و ترویج معارف دین، نقشی ایفا می کند. این اصل اقتضا می کند که مبلغان دین، در تبیین مسائل دینی، حوصله و ظرفیت و فهم مخاطب را در نظر بگیرند؛ همان گونه که پیشوایان دین، مسائل دینی را به طور ساده و روان بیان می کردند. قرآن مجید می فرماید: ما هیچ رسولی را جز به زبان قوم خود نفرستاده ایم تا برای آنان حقایق را بیان نمایند.(30)
پیامبر اسلام(ص) نیز می فرماید: به ما پیامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه ی عقل و فهمشان سخن بگوییم.(31) امام صادق (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) هیچ گاه با مردم بر طبق عقل خویش و فهم خود سخن نگفت.(32)
نقل است که در جنگ تبوک مردم دچار تشنگی شدند. به پیامبر (ص) گفتند: کاش دعا می کردی تا خدا ما را سیراب کند. آن حضرت دعا کرد و آب در بیابان جاری شد. قومی از اعراب بادیه نشین گفتند: ستاره ی ذراع و ستاره ی فلان، بر ما باران نازل کرد. پیامبر (ص) رو به اصحاب کرد و فرمود: می بینید!؟ خالد گفت: ای رسول خدا! گردنشان را بزنم؟ حضرت فرمود: نه، اینان چنین می گویند اما می دانند که خدا باران را نازل کرده است.(33)
حضرت از خالد خواست که سخت نگیرد و مدارا کند و لغزش زبانی آنان را نادیده بگیرد.
لازمه ی مدارا با متربیان آن است که مربی سخن خود را از درجه و مقام درک خود تا سطح درک و فهم مخاطبان تنزل دهد و از ارائه ی مطالبی که فراتر از میزان درکشان باشد خودداری نماید؛ چنان که در سیره ی معصومین (ع) این مسائل دیده می شود و چه بسا بعضی از مطالب را با افرادی خاص مطرح می کردند؛ مثلا جابر بن یزدی جعفی می گوید: امام باقر (ع) نود هزار حدیث برای ما بیان کرد که هرگز آن ها را برای کسی بیان نکرده ام و هیچ نیز بیان نخواهم کرد.
2-2) مدارا در اقامه ی نماز جمعه و جماعت
ائمه ی جمعه و جماعات باید در برگزاری نماز جمعه و جماعت رفق و مدارا را رعایت کنند. پیامبر اسلام(ص) نمازهای جماعت را به اختصار می خواند و دیگران را نیز به این امر توصیه می فرمود. مردی به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا! از بس فلانی نماز را طول می دهد به سختی نماز را می خوانم. حضرت آن روز با حالتی بسیار عصبانی و در موعظه ای فرمود: شما مردم را فراری می دهید. هر کس با مردم نماز می خواند باید نماز را مختصر برگزار کند، چون در میان آنان مریض و ناتوان و کسی هست که به دنبال کاری است.(34)
امام علی (ع) به یکی از کارگزاران خود می فرماید: هنگامی که نماز را در میان مردم اقامه می کنی به گونه ای نباشد که خستگی و نفرت ایجاد کند.(35)
3-2) اختصار گویی
نکته ی مهم دیگر آن است که در وعظ و خطابه، علاوه بر آسان گویی، به کارگیری مدارا با روش اختصارگویی نیز مطلوب است. بنابر این شایسته است گوینده برای رعایت حال مخاطبان، مواعظ خود را کوتاه ایراد کند. یکی از اصحاب رسول خدا (ص) نقل می کند که پیامبر (ص) موعظه های خود را در روزهای مختلف و نه هر روزه، انجام می داد، زیرا دوست نداشت ما خسته و دلزده شویم. (36) خطبه های نماز جمعه پیامبر اسلام(ص) مختصر بود. مراجعه به خطبه های آن حضرت که از ایشان نقل شده است مؤید این مدعاست.(37)
4-2) مدارا با همسایه
امام کاظم(ع) می فرماید: حسن همسایگی این نیست که آزار نرسانی، بلکه حسن همسایگی آن است که در برابر آزاد و اذیت همسایه، شکیبا باشی.(38)
5-2) مدارا با دشمن
اسلام بر مدارا با دشمن تأکیده کرده تا جایی که در بعضی از روایات، مدارا نمودن با دشمنان خدا را بهترین صدقه دانسته است.(39) قرآن مجید می فرماید: خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت درباره ی کسانی که با شما در دین دشمنی نکرده و از دیارتان بیرون نرانده اند باز نمی دارد.(40)
امام علی (ع) پس از رسیدن به حکومت، با مخالفان خود و از جمله خوراج، مدارا می کرد؛ آنان در نماز جماعت امام شرکت نمی کردند و گاهی در مسجد در اثنای نماز یا سخنرانی حضرت شعارهای تندی می دادند و اخلال می کردند. حضرت اعلام کرد تا وقتی که دست به شمشیر نبرده اید و در جمع ما هستید از سه حق برخوردارید: 1- شما را از وارد شدن به مساجد و اقامه ی نماز مانع نمی شویم؛ 2- حق شما را از بیت المال قطع نمی کنیم؛ 3-تا زمانی که شروع به جنگ نکنید، با شما نمی جنگیم.(41)
رفتار و سیره معصومین (ع) با مخالفان، مایه ی عبرت و درس آموزی است. ابن مسکان می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: درباره ی تو گمان دارم که اگر حضرت علی (ع) مورد شتم و اسائه ی ادب قرار گیرد، اگر بتوانی بینی او را با دندان می گزی. عرض کردم: آری والله، فدایت شوم من و اهل بیتم چنین هستیم. حضرت فرمود: این گونه مباش. قسم به خدا که بسا می شنیدم کسی به علی (ع) اهانت می کرد و بد می گفت و بین من و او جز ستون مسجد فاصله ای نبود. من خود را پشت ستون پنهان می کردم و موقعی که از نماز فارغ می شدم از کنارش گذر می کردم. به او سلام می دادم و با وی مصافحه می نمودم.(42)
6-2) مدارا با مدیون
یکی از موارد مدارا، آسان گیری در داد و ستد و قرض و طلب است. قرآن مجید از مسلمانان می خواهد مدیون را در تنگنا قرار ندهند و با او بسازند. از این رو می فرماید: «و ان کان ذو عسره فنظره الی میسره؛ (43) اگر بده کار تنگ دست بود باید به او مهلت داد تا توان گر شود.»
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: خداوند انسانی را که به هنگام خرید و فروش و پرداخت و دریافت، سهل و آسان گیر باشد دوست دارد.(44)
اسلام برای مدارا با مدیون تهی دست پاداش تعیین کرده است. روزی رسول اکرم (ص) بر منبر رفت و فرمود: حاضران به غایبان اطلاع دهند: هر کس مدیون تهی دست را که قدرت پرداخت بدهی خود را ندارد مهلت دهد، خداوند هر روز به مقدار طلبی که دارد، به او اجر صدقه می دهد تا وقتی طلب خویش را دریافت کند.(45)
7-2)رفق و مدارا در برخورد با افراد ضعیف الایمان
افراد از نظر ایمان، متفاوت اند، چون ایمان درجاتی دارد و هر کس به تناسب همت و شناخت خود به درجه ای از ایمان دست می یابد. اما مدارا اقتضا می کند که کسی به دلیل پایین بودن درجه ی ایمان، در انزوا قرار نگیرد و متناسب با درجه ی ایمان او، بازخواست شود. از این رو در سیره ی معصومین (ع) می بینیم آن بزرگواران با اکثر شیعیان و مسلمانان معاشرت داشتند. یکی از شیعیان می گوید: در حضور امام صادق(ع) درباره ی عده ای حرفی زده شد. من به امام (ع) عرض کردم: ما از آنان بیزاری می جوییم، زیرا آنان به آن چه ما قائلیم قائل نیستند. امام (ع) فرمود: اگر چنین است، ما هم از مزایایی برخورداریم که شما از آن ها بی بهره اید، پس ما هم باید از شما بیزاری بجوییم؟ با آن ها دوستی کنید و از آنان بیزاری مجویید، زیرا بعضی از مسلمانان از اسلام یک سهم و بعضی دو سهم … بعضی هفت سهم دارند. سزاوار نیست بر دوش آن که از اسلام یک سهم دارد به اندازه ی آن که دو سهم دارد بار بگذاریم. سپس حضرت مسلمانی را مثال زد که همسایه ای نصرانی داشت. او را به اسلام فرا خواند و اسلام را در نظر او زیبا جلوه داد و نصرانی مسلمان شد، اما به دلیل سخت گیری بی جا او را از اسلام راند. حضرت در ادامه فرمود: بر آنان سخت نگیرید، مگر نمی دانید … که امامت ما بر رفق و مدارا و انس و وقار است. مردم را به دینتان و آن چه بر آن هستید ترغیب کنید.(46)
8-2) مدارا با کودکان در امور عبادی
هر چند از روایات برمی آید که والدین، فرزندانشان را قبل از رسیدن به سن بلوغ به عبادت (نماز و روزه) عادت دهند اما در این مورد نباید سخت گیری کرد. امام صادق (ع) می فرماید: ما کودکانمان را در هفت سالگی به روزه گرفتن، به اندازه ای که توان آن را دارند، تا نصف روز، بیشتر یا کمتر، امر می کنیم. هر گاه تشنگی یا گرسنگی بر آن ها غلبه کرد، افطار می کنند تا به روزه عادت کنند. شما کودکانتان را در نه سالگی به روزه گرفتن به هر اندازه که می توانند امر کنید. هرگاه تشنگی بر آن ها غلبه کرد، افطار کنند.(47)
9-2) مدارا در امر به معرف و نهی از منکر
یکی از آداب امر به معروف و نهی از منکر، رفق و مدارا است؛ یعنی با زبان خوش و نرم، خطاکار را از راه نادرست باز آوریم، چون هنگامی امر و نهی تأثیر می گذارد که تارک معروف را همچون بیماری بدانیم که به کمک ما نیازمند است. خداوند متعال به پیامبرش می آموزد تا از منکر بیزار باشد، بی آن که از عاملان آن بیزاری جوید و به او می فرماید: پس اگر تو را نافرمانی کردند بگو: من از آن چه می کنید بیزارم.(48)
همان طوری که طبیب از بیمار متنفر نیست و در پی درمان اوست، طبیب روحانی نیز از گناه کار متنفر نیست، بلکه دلسوزانه به فکر اصلاح و درمان اوست. از این رو در صدر اسلام خود گناه کاران به این نکته پی برده بودند و داوطلبانه خود را برای حد خوردن معرفی می کردند و به رسول خدا (ص) یا امام معصوم می گفتند: «طهرنی؛ پاکم ساز».
امام علی (ع) از رسول خدا(ص) نقل می کند که فرمود: نباید امر به معرف و نهی از منکر کند جز آن که در آن چه بدان امر می کند و در آن چه از آن نهی می کند، رفیق باشد؛(49) یعنی با مدارا، امر به معروف و نهی از منکر کند.
نقل شده است که عربی بیابانی به نزد حضرت رسول (ص) آمد و از وی تقاضای چیزی کرد. پیامبر (ص) چیزی به او داد ولی راضی نشد و جسارت کرد. اصحاب به خشم آمدند و برخاستند تا با او عتاب کنند. پیامبر (ص) به آنان اشاره کرد که آرام بگیرند. سپس اعرابی را با خود به منزل برد و مقدار بیشتری به او کمک کرد. آن گاه پرسید: آیا راضی شدی؟ مرد عرب که بزرگواری حضرت را دید، گفت: آری، خدا خیرت دهد. آن گاه پیامبر(ص) به او گفت: آن چه تو در مقابل اصحاب من بر زبان راندی، موجب خشم و ناراحتی آن ها شد، مایلم این احساس رضایت را در نزد آن ها نیز بگویی تا ناراحتی آن ها برطرف شود. اعرابی پذیرفت و روز بعد چنین کرد. سپس پیامبر(ص) فرمود: مثل من و این گونه افراد مثل همان مردی است که شترش رمیده بود و فرار می کرد، مردم به خیال این که به صاحب شتر کمک بدهند فریاد کردند و به دنبال شتر دویدند. آن شتر بیشتر رم کردن و فراری تر شد. صاحب شتر، مردم را بانگ زد و گفت: کسی به شتر کاری نداشته باشد من خود بهتر می دانم که از چه راه شترم را رام کنم. او یک مشت علف برداشت و آرام آرام بدون این که فریادی بکشد، جلو آمد و مهار شتر را در دست گرفت. اگر دیروز، شما را آزاد گذاشته بودم، این عرابی را کشته بودید ولی مانع دخالت شما شدم و خود با نرمی و ملایمت او را رام کردم.(50)
10-2) مدارا برای شنیدن حق
قرآن مجید می فرماید: «و ان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون؛ (51) اگر در گرما گرم جنگ یک نفر مشرک امان بخواهد، باید پناه دهی تا در امنیت و آرامش کامل بیاید و کلام خدا را بشنود، اگر خواست بپذیرد و مسلمان شود و اگر نپذیرفت با تأمین جانی او را به جبهه ی کفار برسان، زیرا ممکن است شرکت او در قتال با مسلمانان از سر جهل و نادانی باشد.»
این اندازه مدارا و نرمش را در کدام مکتب و ملتی می توان یافت؟ کدام قانون، مترقی تر از این قانون درباره ی آزادی اندیشه وجود دارد؟ مدعیان حقوق بشر و داعیان آزاد اندیشی، باید درس مدارا و آزادی را از قرآن بیاموزند.
راه رفق ورزی و مدارا
مدارا مانند صفات پسندیده ی دیگر، اکتسابی است؛ یعنی با تمرین و ریاضت و تلاش می توان آن را به دست آورد. شاید بسیاری بخواهند به این صفت ارزنده آراسته شوند اما نمی دانند از چه طریقی می توان به آن دست یافت. ما در این جا به نکاتی می پردازیم که می تواند ما را در این امر یاری رساند:
1- باید این واقعیت تلخ را بپذیریم که مردم، همیشه مطابق خواسته ی ما عمل نمی کنند و دنیا بر وفق مراد ما نمی چرخد. قرآن مجید در آیات مختلف بر این نکته تأکید می کند که تغییر شخصیت افراد، فقط از خالق هستی ساخته است. از این رو به پیامبرش نیز گوشزد می کند که این قدر بر حال مشرکان تأسف نخورد. (52)
2- به این نکته توجه داشته باشیم که ناراحتی در مقابل رفتارهای ناشایست دیگران، مشکلی را حل نمی کند بلکه اوضاع را وخیم می کند. خشم و خشونت، عصبانیت و لجاجت طرف مقابل را برمی انگیزاند که قطعا پایان خوبی نخواهد داشت. اما احسان و مدارا با دیگران، به حلقه ی خشونت پایان می دهد. از این رو قرآن مجید به عفو و صفح در مقابل بدی های دیگران سفارش می کند و احادیث نیز بر آن تأکید می ورزد. امام علی (ع) می فرماید: از لغزش ها بگذر تا مقام و منزلت خود را بالا ببری. (53)
به نرمی، طبع تندان رام گردد
به سختی، پخته دیگر خام گردد
سعدی می گوید:
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی احسن الی من أسا
این شعر سعدی اشاره به روایت امام باقر(ع) است که فرمود: «احسن الی من اساء الیک؛ (54) نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده است.»
قرآن کریم در کنار کفار و مشرکان، از منافقان نام برده و این از ویژگی های این کتاب آسمانی است. استاد مطهری می گوید: شما در هر کتاب مذهبی دیگری می بینید که صحبت از مؤمن و کافر است ولی قرآن در مقابل مؤمن، دو گروه را قرار می دهد: کافر و منافق.
3- اگر با هر اتفاق ساده ای، بیهوده خود را ناراحت کنیم، وقت و انرژی خویش را که می تواند صرف تجربه اندوزی شود، از دست داده ایم، بدون آن که نتیجه ای از آن گرفته باشیم. اما با روش صحیح مدارا، می توانیم شخصیت خود را در آیینه ی رفتار ناموزون دیگران، باز یابیم. معروف است که لقمان را گفتند: ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان. هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، از آن پرهیز کردم.
4- نکته ی مهم دیگر در رفق ورزی آن است که کمال گرایی – هر چند آرزوی بشر است – اما در حد همان آرزو می ماند و هرگز کسی نمی تواند همه چیز را در حد کمالش به دست آورد. کمال گرایی، یکی از ویژگی های نسل جوان است. آن ها به دنبال دوست، همسر و شغل کامل و غیره هستند، اما باید واقعیت را پذیرفت. انسان ها جایز الخطا هستند و این امر باید ما را متقاعد سازد که انتظارات خود را از دیگران کاهش دهیم تا زندگی بر ما خوش آیند گردد. اگر کسی به دنبال همسر یا فرزند یا پدر و مادر و یا همکار و دوست بی عیب باشد، تنها خواهد ماند. امام صادق (ع) می فرماید: در دنیا به دنبال چهار چیز نباشید، زیرا نمی یابید و حال آن که به آن ها نیاز دارید:
1- دانشمندی که به همه ی علم خود عمل کند، زیرا بدون دانشمند می مانید؛
2- عملی که از ریا خالی باشد، زیرا توفیق هیچ عملی را نمی یابید؛
3- غذایی که بدون شبهه باشد، زیرا بدون غذا می مانید؛
4- دوستی که بی عیب باشد، زیرا بدون دوست می مانید.(55)
5- نکته آخر توجه به پاداش مداراست. امام علی (ع) می فرماید: با مردم، مدارا کن تا از برادری آنان بهره مند شوی.(56) پیامبر اسلام (ص) برای مردانی که در برابر بداخلاقی همسرانشان مدارا می کنند ثواب ایوب و برای زنانی که در برابر بداخلاقی شوهر، شکیبایی می ورزند، ثواب آسیه را مطرح کرده است.(57)
پی نوشت ها :
1- مجمع البحرین، ماده ی دری.
2- المحجه البیضاء، ج5، ص 322.
3- محمدتقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج1، ص 372.
4- اصول کافی، ج 2، ص 117.
5- همان، ص 118.
6- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 384.
7- بحار الانوار، ج 72، ص 52.
8- همان، ج 2، ص 69.
9- وسائل الشیعه، ج 8، ص 540.
10- طه(20) آیه ی 44-43.
11- غرر الحکم و دررالکلم، ج 4، ص 16.
12- همان، ج 3، ص 153.
13- همان، ج 2، ص 45.
14- مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 6-3814.
15- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 293.
16- مشکوه الانوار، ص 42.
17- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 292.
18- اصول کافی، ج 2، ص 119.
19- همان، ج 2، ص 116.
20- غرر الحکم و درر الکلم، ج4، ص 15.
21- همان، ج 4، ص 54.
22- مجموعه آثار، ج 17، ص 247.
23- نهج البلاغه، خطبه 108.
24- مجموعه آثار، ج 17، ص 248.
25- اصول کافی، ج 2، ص 87.
26- همان، ص 86.
27- مرتضی مطهری، سیره ی نبوی، ص 217.
28- بقره(2) آیه ی 185.
29- سیره ی ابن هشام، ج 4، ص 337.
30- ابراهیم(14) آیه ی 4.
31- بحار الانوار، ج1، ص 85.
32- علامه طباطبائی، سنن النبی، ص57.
33- مستدرک الوسائل، ج 6، ص 196.
34- صحیح بخاری، ج 1، ص 31.
35- نهج البلاغه، نامه ی 53.
36- صحیح بخاری، ج 1، ص 25.
37- بحار الانوار، ج 77، ص 110-45.
38- تحف العقول، ص 409.
39- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 91.
40- ممتحنه (60) آیه ی 8.
41- اصغر ناظم زاده، تجلی امامت، ص 611.
42- محمدتقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج1، ص 371.
43- بقره (2) آیه 280.
44- نهج الفصاحه، ص 15.
45- تفسیر صافی، ص 80.
46- وسائل الشیعه، ج 11، ص 427.
47- علامه طباطبائی، سنن النبی، ص 157.
48- شعراء (26) آیه ی 216.
49- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 186.
50- مرتضی مطهری، داستان راستان، ج 1، ص 24، با اندکی تصرف.
51- توبه (9) آیه ی 6.
52- شعراء(26)آیه ی 4-3.
53- غرر الحکم و درر الکلم، ج 3، ص 314.
54- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 1770.
55- الکافی، ج 2، ص 651.
56- غرر الحکم و درر الکلم، ج 4، ص 16.
57- بحار الانوار، ج 103، ص 247.
منبع: مجله ی معارف اسلامی