سخنانی از آیت الله دستغیب
آیت الله شهید دستغیب می فرماید :گاهی انسان در فکر می رود . آیا ایمان دارم یا نه ! اگر مرگم رسید مؤمنم یا نه ؟! سخن حضرت صادق (ع) محک خوبی است برای این که انسان بفهمد از نخستین درجه ایمان بهره ای دارد یا نه حضرت می فرماید : «هر کس گناهش او را ناراحت کرد و کار نیکش او را شادمان ساخت ، مؤمن است » (1)
رحمت خدا به کسی داده می شود که از رحمت حق در وجودش ظهوری باشد ، اگر رحمتی در خودت بود سزاوار رحمت پروردگار می شوی ؛ آن وقت بگو « یا رب ارحم » خدایا ! رحمم کن . اما اگر خدای نکرده رحم نداری ، نه به زن و بچه ، نه به مشتری ، نه به یتیم و زیر دستت رحم نمی کنی .هر طور هستی خدا نیز همین طور با تو معامله می کند . تا کرم در تو نباشد ، توقع کرم از خدا غلط است . کرم خوب است یا بد ؟ اگر بد است چرا می خواهی ، اگر خوب است چرا نداری ؟ (1)
روزی وزیر هارون الرشید از کنار قبرستان رد می شد ؛ دید جناب بهلول ، استخوان ها را در قبرستان جا به جا می کند ، و دنبال چیزی می گردد ، گفت : بهلول !اینجا چه می کنی ؟ بهلول گفت : امروز آمده ام اینها را از هم جدا کنم .فرق بگذارم بین وزیر، دبیر ، سرهنگ ، سرتیپ ، تاجر ، حمال و … می خواهم ببینم داخل اینها کدامشان وزیر است !هرچه نگاه می کنم می بینم تمام مثل هم هستند .اینها بی خود در دنیا بر سر هم می زدند . (1)
در حالات علامه شیخ مهدی مازندرانی آمده است :این بزرگوار گاهی که در خودش احساس غفلت می کرده به اتفاق پسر و خادمش به خارج شهر و ( بیابان ) می رفته است . آنگاه شیخ به پسر و خادمش می گفته آیا لازم است دستور مرا اجرا کنید یا نه ؟ پس از اینکه می گفتند آری ، می فرمود : من هیزم جمع می کنم شما هم هیزم جمع کنید .آنگاه هیزم ها را آتش می زد و می گفت : مرا کشان کشان به سوی آتش ببرید و بگویید :ای پیر گنهکار ! خیال کن روز قیامت بر پا شده است ، تا بلکه سوزش آتش مرا بیدار کند . (2)
دل شما نیزمورد نظر شیطان است ، نگاهی به دل می کند ، اگر آذوقه او مانند حب مال و زر و زیور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و … در آن باشد می بیند به به ! چه جای خوبی برای او است ، همان جا متمرکز می شود .
شاید تجربه کرده باشید ، اگر سگی گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت باشد ، آیا به گفتن چخ ، رد می شود ؟ ! چوب هم بلند کنی فایده ندارد ، او گرسنه است و چشمش به غذا است ، چوبش هم بزنند فایده ندارد و دست بردار نیست .اما اگر هیچ همراه نداشته باشی ، با آن شامه قوی که دارد چون می فهمد چیزی نداری تا گفتی چخ فوراً می رود .
دل شما نیز مورد نظر شیطان است ، نگاهی به دل می کند ، اگر آذوقه او مانند حب مال و زر و زیور و شهرت و مقام و حسادت و بخل و … در آن باشد می بیند به به !چه جای خوبی برای او است ، همانجا متمرکز می شود ، اگر صد هزاربار هم «اعوذبالله من الشیطان الرجیم » بگویی به این چخ ها رد نمی شود ، چون این دشمن خیلی سرسخت است . «ان الشیطان لکم عدو ـ انه لکم عدو مبین ».بلی اگر طعمه اش را دور کردی ، آنگاه می بیند وسیله ماندن ندارد ، و با یک استعاذه فرار می کند . (3)
بر گرفته از کتابهای :
1 ـ معارفی از قرآن
2 ـ قلب قرآن
3 ـ استعاذه از آیت الله دستغیب (رحمه الله علیه )
منبع:مجله راه قرآن(ش21)