ارزش و مقام معلم
سخنی زیبا از امام صادق علیه السلام ارزش و مقام معلم خوب را روشن می سازد. حضرت می فرماید: «تمامی جنبندگان روی زمین و ماهی های دریا و هر کوچک و بزرگ در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار خوب طلب آمرزش می کنند». معلم، شاگردانش، این امانت های الاهی را از آلودگی ها و تباهی ها حفظ کرده و سعی می کند با تعلیمات خود و تربیت آنان، زمینه رشد و کمالشان را فراهم آورد. انتظار جامعه از افراد به اندازه ارزش و مقام آنان است و بنابراین، معلمی که این چنین مقامی دارد، هیچ گاه مرتکب اعمال ناشایست نمی شود.
سوز و گداز معلم
نخستین و اساسی ترین نشانه معلم نمونه، برخورداری او از سوز و گداز «انسان سازی» است. تنها عده معدودی از انسان ها هستند که همه وجودشان سرشار از سوز و گداز سازندگی است. این افراد عاشق تربیت هستند. قوی ترین انگیزه در آنها، سوز و شوق انسان سازی است. این افراد، از هدایت فردی به شادی و خرسندی دست می یابند. سوز و گداز، اساسی ترین و ضروری ترین ویژگی معلم نمونه است. چنین معلمی به مدرسه و کلاس عشق می ورزد؛ زیرا او در چنین محیطی بهتر و کامل تر می تواند به هدف انسان سازی خود برسد. یکی از ویژگی های یگانه معلم نمونه انسان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، سوز و عشق به هدایت و ارشاد انسان ها بود.
هنرمندی معلم
معلم بودن، تنها در انحصار معلومات نیست، بلکه افزون بر معلومات و تخصص، هر معلم باید با هنر معلمی آشنا باشد؛ یعنی بداند چگونه از معلومات خود بهره بگیرد و به عبارت دیگر، با چه زبانی با شاگردان سخن بگوید، چه شیوه هایی را در ارتباط با شاگردان در نظر بگیرد و چگونه با شاگردان ارتباط برقرار سازد. معلم نمونه با بهره گیری از فنون روان شناسی، با قدرت و مهارت، امواج متلاطم کلاس را آرام کرده، تسلط و توانایی اداره کلاس را عملاً عرضه می دارد. این روان شناسی معلم برای اداره هر کلاس، شیوه خاصی را در نظر می گیرد ؛ چنان که در خصوص تک تک شاگردان نیز رفتار خاصی را انتخاب می کند. به رعایت همه این اصول، «هنر معلمی» می گویند.
اخلاق معلم
انسان ها به طور فطری عاشق کمال هستند و بی اختیار در برابر کمال به خضوع درآمده، جذب آن می گردد. وقتی شاگردی جذب کمالی از کمالات معلم شود، به سوی آن کمال و صاحب کمال کشیده خواهد شد. تغییرات اخلاقی، با گفتار و پند و اندرز صورت نمی پذیرد، بلکه کردار و رفتار انسان هاست که موجب دگرگونی در دیگران می گردد.
امام صادق علیه السلام در سخنی ارزشمند می فرماید: «مردم را با اعمال و رفتار خود به خوبی ها دعوت نمایید و توجه داشته باشید که دعوت زبانی، فاقد ارزش و بها است». هر معلمی «مربی» است و بر این اساس، اخلاق و خوی معلم انسان را می سازد و درس و بحث علمی، بهانه ای بیش نیست.
فروتنی معلم
سزاوار است که معلم خوش خلق و فروتن باشد و با رفق و مدارا با شاگردان ارتباط برقرار سازد. از امام صادق علیه السلام نقل شده که امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «دانشمندان واقعی سه ویژگی دارند: دانش و بینش، حلم و بردباری، سکوت و آرامش و وقار». کسانی که عقل و خرد بیشتری دارند، قدرت کنترل نفس آنان در مقایسه با دیگران زیادتر است. وقتی بین دو انسان رابطه عاطفی و صمیمی نباشد، خود به خود جدایی بینشان به وجود خواهد آمد؛ زیرا نزدیکی و صمیمیت، بسیاری از توهمات و پیش داوری ها را از بین می برد. معلم متواضع با فروتنی خود، راه ارتباطی را به روی شاگرد می گشاید و شاگرد از این فرصت استفاده کرده، بسیاری از دشواری های فکری و روحی خود را حل خواهد کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه می فرماید: «به شاگردانی که درس می دهید و با آنان که از آن ها درس می آموزید، با نرمی و ملایمت رفتار کنید».
ویژگیهای معلمان خوب
• هدف دارند
• منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
• تحمل ابهام را دارند
• برای ارضای نیازهای بچهها تمایل به تغییر و هماهنگی دارند
• از ندانستن ناراحت نمی شوند
• به کارشان فکر میکنند
• از مدلهای مختلف یاد میگیرند
• از کار و شاگردانشان لذت میبرند
معلمان خوب هدف دارند
شما نمی توانید به معنای کلی خوب باشید، بلکه باید در چیزی یا کاری خوب باشید. به عنوان معلم معنایش این است که بدانید دانش آموزانتان چه انتظاری دارند، و برای رسیدن به این انتظارات برنامه ریزی کنید، شما هم درباره آنچه در کلاستان رخ میدهد، بر پایه اهدافی که میخواهید به آنها برسید، انتظاراتی دارید. اگر میخواهید بچهها را برای اشتغال آماده کنید، از آنها وقت شناسی و توجه خوب انتظار دارید. اگر در یک کلاس کنکور تدریس میکنید، به توضیح شکل تست و کمک به بهبود مهارتهای امتحان دادن بچهها وقت میگذرانید و اگر میخواهید شاگردانتان در خواندن کتاب بهتر و جدی تر بشوند باید در کلاس وقتی برای خواندن و منابع و کتابهای لازم اختصاص بدهید.
معلمان خوب منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند این پارادوکس بزرگ تدریس است. اگر ما خودارزیابی مان را کاملاً بر پایه موفقیت شاگردانمان قرار بدهیم، حتماً ناامید خواهیم شد. در همه سطوح، به خصوص در آموزش بزرگسالان، فاکتورهای زیادی در زندگی دانش آموزان وجود دارد که نمی گذارد معلم موفقیت همه را تضمین کند. در عین حال، اگر ما با دیدگاهی جبری، دانش آموزانمان را به رفتار “دست من که نیست” واگذار کنیم، بچهها بی تعهدی ما را حس میکنند و ناامید میشوند. ولی ما میتوانیم با یک سوال ساده محیط شادی را درست کنیم: آیا من همه کارهایی را که میتوانستم در این کلاس، در این زمان، برای رسیدن به نیازهای همه بچه ها، برای رسیدن به همه موفقیت ممکن انجام بدهم، انجام داده ام؟ تا وقتی میتوانید بگویید “بله” ، شما محیط موفقیت را فراهم کرده اید.
معلمان خوب میتوانند با ابهام کنار بیایند
یکی از بزرگترین چالش های تدریس از نبود بازخورد آنی و دقیق سرچشمه میگیرد. دانش آموزی که امروز در حال سر تکان دادن و زیرلب زمزمه کردن درس جبر از کلاس میرود، ممکن است فردا بگوید که موفقیت عالی ای در ریاضی به دست آورده و از درس دیروزتان تشکر کند. راهی برای پیش بینی دقیق نتایج بلند مدت کارمان وجود ندارد. اما گر ما در انتخاب استراتژی و محتوا هدف داشته باشد، و سعی در موفقیت همه دانش آموزان بکنیم کمتر دچار غافلگیری خواهیم شد و به جای آن، روی چیزهایی که میتوانیم کنترل کنیم تمرکز خواهیم کرد و اعتماد خواهیم داشت که آمادگی با فکر و تأمل احتمالاً نتایج خوبی خواهد داشت نه نتایج بد.
معلمان خوب برای رسیدن به نیازهای بچهها تغییر میکنند و منطبق میشوند
آیا واقعاً میتوانیم ادعا کنیم در کلاس جغرافی درس داده ایم، در حالیکه هیچ کس مفاهیم تدریس ما را نفهمیده است؟ اگر هیچ کدام از دانش آموزانمان بیرون از کلاس کتاب به دست نگیرد، آیا ما واقعاً به آنها خواننده خوب بودن را آموخته ایم؟ ما اغلب به این جنبهها فکر نمی کنیم اما آنها در قلب تدریس مؤثر جا دارند. یک طرح درس عالی و یک درس عالی دو موضوع کلاً متفاوت هستند؛ وقتی یکی از آنها در پی دیگری اتفاق میافتد خیلی خوب است، اما همه میدانیم که این اتفاق هر روزی نیست. ما به بچهها درس میدهیم که یاد بگیرند و وقتی یاد نمی گیرند، باید استراتژی های تازه ایجاد کنیم، به راه های تازه فکر کنیم، و کلاً هر کاری که بتوانیم برای زنده کردن فرآیند یادگیری انجام دهیم. داشتن متدولوژی خوب، عالی است اما بهتر است بچه هایی داشته باشیم که در یادگیری خوب، شرکت میکنند.
معلمان خوب متفکر هستند
این ویژگی شاید تنها خصوصیت مطمئن و مطلق تمام معلم های خوب است چون که بدون آن هیچ کدام از ویژگی هایی که گفتیم به رشد و بلوغ نمی رسد. معلم های خوب به طور عادی به کلاس شان، دانش آموزانشان، روش هایشان و محتوای تدریسشان فکر میکنند. آنها مقایسه میکنند و در تضاد بررسی میکنند، تمایزها و تشابهها را ترمیم میکنند، دوره میکنند، حذف میکنند و ذخیره میکنند. عدم موفقیت در مشاهده آنچه در کلاس رخ میدهد ما را از تدریس و فرآیند یادگیری جدا میکند و اگر خودمان جدا باشیم، چطور میتوانیم ارتباط پدید بیاوریم؟
معلمان خوب از ندانستن ناراحت نمی شوند
اگر ما صادقانه و متفکرانه به آنچه در کلاس روی میدهد فکر کنیم، اغلب مشکلات و معماهایی را خواهیم یافت که نمی توانیم فوراً آنها را حل کنیم، سوالاتی که نمی توانیم پاسخ بدهیم. راینرماریاریکله در نامه هایش به یک شاعر جوان چنین نوشته است: “بکوش تا خود سوالات را دوست بداری چنانکه گویی آنها اتاقهایی با در بسته هستند یا کتابهایی که به زبانی بسیار غریبه نوشته شده اند. اکنون با سوالات بزی. شاید پس از این، روزی در آینده دور، اندک اندک و بدون توجه، بتوانی راهت را به سوی پاسخ زندگی کنی. ” (1986 – صفحه 34 و 35) به همین ترتیب تدریس ما در صورتی سودمند است که بتوانیم اندکی با یک سوال زندگی کنیم، بیندیشیم و مشاهده کنیم و بگذاریم پاسخ سوال در جواب وضعیت خاصی که در آن هستیم، خود رشد میکند.
معلمان خوب الگوهای نقشی خوب دارند
دوباره به سه معلم خوبتان فکر کنید. چطور نحوه تدریس خود شما، خودآگاه یا ناخود آگاه، توسط اعمال و رفتار آنها شکل گرفته است؟ به بدترین معلمی که داشتید فکر کنید. از چه چیزهایی مطلقاً پرهیز میکنید چون به یاد میآورید که چه اثر تخریب کننده ای بر شما و هم شاگردی هایتان داشته اند؟ ما تدریس را به تدریج یاد میگیریم و ایدهها و رفتارها را به آرامی از بسیاری از منابع جذب میکنیم. تا به حال چند فیلم دیده اید که شخصیت معلم در آنها حضور داشته است، و چطور این فیلمها به شما الگو داده اند؟ ما همیشه از تأثیرات خوب و بد روی تدریسمان آگاه نیستیم. با اندیشیدن به الگوهای تدریس و نحوه گرفتنشان بهتر میتوانیم با چالش های جدید تطبیق و تغییر کنیم.
معلمان خوب از کارشان و دانش آموزانشان لذت میبرند
این نکته بدیهی به نظر میرسد، اما به همین سادگی هم فراموش میشود. معلمانی که از کار و بچهها لذت میبرند با انگیزه اند، انرژی دارند و خلاق هستند. در نقطه مقابل لذت، بی حوصلگی است؛ وضعیتی که هیچ کس در آن جرقه ای از علاقه نمی یابد. توجه داشته باشید که لذت بردن از کار و لذت بردن از دانش آموزان دو چیز جداگانه است. تمرکز زیاد بر روی محتوا ممکن است به بچهها حس بی ارتباطی، سوء تفاهیم یا جاماندگی بدهد. توجه بیش از حد روی دانش آموزان، بدون توجه به محتوا، باعث میشود دانش آموزان حس خوب و مفهوم شدن داشته باشند اما ممکن است کمکی به آنها در کسب اهداف آموزشی با سرعت مناسب نکند. به دست آوردن تعادل بین این دو نقطه حدی به زمان و توجه نیاز دارد و باید با دقت مشاده کنید با دقت ارزیابی کنید و روی یافته هایتان کار کنید. میل دارم با شعری از لائوتسه، حکیم چینی و صاحب کتاب تائوته چینگ نتیجه گیری کنم. من در تمام این سالها نسخه ای از آن را همراه خودم داشته ام و پیام آن را هم مفید و هم چالش برانگیز یافته ام. این شعر به ما یادآوری میکند که تدریس خوب وضعیتی ثابت و ایستا نیست بلکه فرآیندی دائمی است. ما هر روز برای معلم بهتر شدن فرصت داریم و معلم خوب آن کسی است که فرصتها را از دست نداده است.
بعضی میگویند که تعلیم من بی معناست من تنها سه چیز برای یاد دادن دارم
دیگران آن را والا ولی بی فایده میدانند سادگی ، صبر، رحم
اما برای آنان که به درون خود نگریسته اند با سادگی در اعمال و افکار
این بی معنایی ، معنایی کامل دارد تو به سرچشمه بودن بر میگردی
و برای آنها که به کارش گرفته اند با صبوری با دوست و دشمن
این والایی ریشه هایی بس عمیق دارد تو با بودن همه چیز هماهنگ میشوی
و با رحیم بودن نسبت به خودت
با هر آن چیز در جهان ، آشتی میکنی
ویژگی های یک معلم خوب در تفکر ابن سینا
معلم و معلمی همواره در ادیان آسمانی و در اندیشه بزرگان و متفکرین جهان مورد تکریم واحترام بوده است. بوعلی سینا نیز در امر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت کودک از پدر می خواهد که در انتخاب آموزگار بسیار دقت کند و بداند فرزندش را به دست چه کسی می سپارد. بوعلی سینا پس از بیان ضرورت آموزش و تعلیم به موقع کودک در ارتباط با ویژگی های معلم می گوید: اولاباید در انتخاب آموزگار و مربی کودک دقیق شد که خردمند و دیندار باشد و راه تهذیب اخلاق و پرورش و تربیت بچه را بشناسد و با وقار و سنگین و با مروت و پاکدامن و نظیف باشد و راه معاشرت را بداند.(1)
بوعلی سینا در بیان فوق به هشت ویژگی مهم معلم اشاره می کند و می گوید: کسی که عهده دار تربیت کودکان می شود باید حداقل این خصوصیات را دارا باشد:
1- خردمند باشد: یعنی مهمترین خصیصه معلمی را که دانایی است دارا باشد و بر آنچه که آموزش می دهد تسلط علمی داشته باشد و بتواند پاسخگوی سوالات دانش آموزان باشد.
2- دیندار باشد: از دیدگاه تربیت دینی علی رغم اینکه بر دانایی معلم تاکید می گردد، با این وجود آن را شرط کافی برای نشستن بر کرسی معلمی نمی داند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاری دانش آموزان قرار می دهد ، ادب ، اخلاق و تقوای اوست. بنابراین منظوراز دینداری و دارا بودن این خصوصیات عالی، رفتاری است که لازم است شخصیت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربیت کودک باشد: بدون شناخت ویژگی های رشد و نیازها و خواسته های کودک در مراحل مختلف سنی و بدون آشنایی با چگونگی شکل گیری مفاهیم در ذهن کودک و دیگر ابعاد شخصیتی او امکان تعلیم و تربیت وجود نخواهد داشت. معلم باید کودک را بشناسد و راههای تامین نیازهای عاطفی، اجتماعی وعقلی او را بفهمد.
4- باوقار و سنگین باشد: شغل معلمی به مانند دیگر شغل ها نیست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هیبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه می کند، در این صورت احترام و اعتماد از او سلب می شود. وقار و سنگینی و برخوردهای همراه با ادب و بیان سخنان حکیمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ و قابل اعتماد می سازد و به عنوان الگو و تکیه گاه دانش آموزان محسوب می گردد.
5- با مروت باشد: این ویژگی نیز از این جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسی که سخت دل و سنگدل است، می تواند با روحیه لطیف و ظریف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم باید نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجایی که کودکان به علت کمی تجربه و کوچکی ظرفیت روانی خطاهای بسیاری را مرتکب می شود، معلم باید دارای روحیه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگی را در مواقع لزوم و برای تادیب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: این اصل از آنجا ناشی می شود که کودکان به معلم خود بسیار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامنی او شک نمی کنند، لذا معلم باید از این اعتماد دانش آموزان در جهت تادیب آنها بهره جوید و حتی در اندیشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسایی است، نگذارند. فراموش نکنیم کوچکترین خلاف معلم در این راستا ضربه ای بر پیکره کودک می زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظیف باشد: این اصل از این یافته روانشناسی ناشی می شود که کودکان قبل از آنکه به قول پیاژه به مرحله تفکر منطقی و تفکر انتزاعی برسند در مرحله حسی- حرکتی قرار دارند؛ یعنی ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستانی افراد را از وضع ظاهرشان ارزیابی می کنند، در واقع معلمی که سر و صورت و لباسش مرتب، تمیز و شیک است در نظر کودکان فردی بزرگ و قابل احترام است و فردی که تمیز و نظیف نباشد، از او دوری می کنند و حرفهایش را جدی نمی گیرند و اگر کودکان او را الگوی خود قرار دهند، کودکانی بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردی بی مسئولیت خواهند بود.
شهید ثانی در کتاب “منیه المرید” می نویسد:
“باید معلم با آمادگی کامل و زمینه هایی که نمایانگر وقار و هیبت اوست و با لباس و بدنی نظیف وپاکیزه وارد جلسه شود و جامه خویش را از پارچه سفید تهیه کند زیرا جامه سفید بهترین و نیکوترین و زیباترین تن پوش انسان است” و در ادامه ضمن اینکه لباس را مایه حفظ وقار و متانت می داند می گوید: “معلم باید به هنگام ورود به جلسه درس خود را خوشبو ساخته و موی صورت خود را شانه زده و خویشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپیراید.”(3)
8- راه معاشرت را بداند: این ویژگی از اصل تفاوت های فردی ناشی می گردد. روانشناسی امروز در شناخت توانمندی های روحی و روانی آدمی معتقد است که افراد دارای الگوهای متفاوتی در رفتار هستند، زیرا محیط ژنتیکی و محیط اجتماعی کودکان و پایگاه های فرهنگی واقتصادی آنان با یکدیگر متفاوت است. حتی کودکان دوقلوی همسان با هم برابر نیستند. بنابراین معلم باید بداند که با هر کودک چگونه باید برخورد و معاشرت نماید. نسخه یکسان پیچیدن برای همه در سیستم تعلیم و تربیت جواب نمی دهد. از طرف دیگر معلم باید بداند که کودک را چه وقت تشویق و چه وقت تنبیه کند و زمان و مکان مناسب برای تعلیم و تربیت را بشناسد.
مجموعه ویژگی های فوق نشان می دهد که بوعلی سینا برای معلم جایگاه مهمی در سیستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوی رفتاری کودکان است و آنان از رفتار او نسخه برداری و در زندگی خود عمل می کنند.
بوعلی می گوید: “معلم نه تنها باید با راههای پرورش و تربیت آشنا باشد بلکه باید بینا باشد، بینایی مرحله ای عمیق تر از آشنایی است.”
این نشان می دهد که بوعلی سینا تا چه حد به تربیت معلم حساس است.
سازمان یونسکو در مقاله ای پیرامون دیدگاه های تربیتی ابن سینا می نویسد: ابن سینا اهمیت انتخاب معلم و مجهز کردن او را به تربیت نظری واخلاقی درک می کند. در واقع نقش معلم در آموزش جوانان چیزی فراتر از ارائه اطلاعات به آنهاست زیرا دانش آموزان عادات، عقاید وارزشهای بسیار زیادی را از معلمین خود کسب می کنند. بنابراین به نظر ابن سینا لازم است که معلم از میان بهترین اشخاص انتخاب شود. شخصی که قادر به تشخیص ارزشهای اخلاقی و فضیلت های اخلاقی باشد، زیرا دانش آموزان از او به عنوان راهبر والگو پیروی خواهند کرد.
ابن سینا می گوید: معلم باید با استعداد و متدین باشد… در آموزش بچه ها مهارت داشته، با وقار و آرام باشد و از سادگی بسیار به دور بوده، رفتار سبک نداشته باشد، خیلی جدی و بی نشاط نباشد بلکه برعکس معلم باید مهربان و فهیم بوده، با فضیلت، تمیز و شایسته باشد.
ابن سینا اظهار می داشت که معلم تنها دانش و حقایق را به شاگردان انتقال نمی دهد بلکه آنها را با ارزشها و اعتقادات خود و نیز با آداب و فضیلت هایی که به او عطا شده است نیز روبرو می کند. اگر معلم به سهم خود دانش را با دقت و با احساس به دانش آموزان انتقال دهد آنها هم رفتار و فضایل معلم را به سادگی و بی اراده از راه یادگیری تقلیدی کپی می کنند.
ابن سینا پس از بیان ضرورت گرفتن معلم برای کودک پس از سن 6 سالگی تاکید می کند: معلم سرخانه باید با دقت، اشعاری را انتخاب نماید که دارای هدف عالی اخلاقی، ستایش کننده فضایل خوب و سرزنش کننده بدکرداری ها باشد زیرا که بچه در طی این سالها قویا تحت تاثیر آنچه که می خواند و می شنود قرار می گیرد.(4)
معلم در نظر پیشوایان دینی ما بسیار قابل احترام است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ فرمودند:
“اگر خداوند متعال یک فرد را به دست تو هدایت کند از دنیا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است.”
آنچه را که از بیان بوعلی و دیگر اندیشمندان اسلامی و بخصوص از روایات رسیده از اولیای الهی می توان فهمید این است که معلم باید هم به لحاظ دانش و گسترش اندیشه و هم به لحاظ اعتقاد درونی و هم به لحاظ رفتار متناسب با ارزشهای متعالی انسانی از همه سرآمد باشد تا سخن او در دل کودک رسوخ نماید.
نتیجه گیــری
تحول اساسی و پایدار در هر جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت آن جامعه است و محور اصلی تحول و توسعه ی نظام تعلیم و تربیت بهبود کیفیت کار معلم، شناخت و ویژگی های آنها می باشد. معلمان به عنوان پایه گذاران اندیشه های علمی، مبلغان ارزش ها و مسوولیت های اجتماعی به کودکان ما می باشند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی می زنند و هیچ حرفه ای همچون شغل معلمی تاثیر موثری در جوامع ندارد. طرفداران و مبلغان تحول و توسعه در جوامع باید بیش از هر کس حامیان واقعی معلمان باشند و سیاست گزاران آموزش و پرورش با در نظر گرفتن حقوق و مزایای شغلی ویژه برای معلمان مدارس و یا دارا بودن مدرک تحصیلی و تخصص و تعهد مورد نظر، دغدغه های زندگی را برای آنان کاهش دهند زیرا معلم یک هدیه الهی است و بسیاری از بزرگان فرهنگ ما و دیگر فرهنگ ها افتخارشان این بوده که سال های پربرکت عمر خود را در مدارس طی کرده اند نظیر پیاژه، اریکسون، مرحوم باغچه بان، استاد نیرزاده، شهید رجایی، باهنر و …
از طرفی معلمان باید بدانند در چه شرایط متحول جهانی زندگی میکنند فکر و عمل و توان خود را محدود به مرزهای جغرافیایی خود نکنند از قدرت ابتکار، خلاقیت و مهارت برخوردار باشند، فعالیتهای خود را محدود به چند کتاب یا جزوه که در مراکز تربیت معلم یا در طول کار خود با آن آشنا شده اند نکنند زیرا که دنیای پیچیده و متحول امروز مستلزم یادگیری مداوم و فرزند زمان خود بودن و فعالیت، حساسیت و خلاقیت است و به گفته آلبرت انیشتن افراد انسانی را نباید همچون ابزارهایی بیجان در نظر گرفت و جوانان را به مثابه شخصیتهای متعادل و موزون باید به جامعه تحویل داد. (رشد تکنولوژی، شماره 155)
در پایان از خداوند متعال می خواهیم که به معلمان ما توفیق روزافزون در امر یاددهی عنایت فرماید و آنان را به صفات حمیده، آراسته گرداند و صبوری و بلند همتی و آزاد اندیشی را به آنان اعطاء فرماید تا بتوانند در تربیت و آموزش نسل سالم و صالح و خلاق موفق باشند چرا که آینده ی ایران در گروه کارآیی دانش آموختگان امروز می باشد.
منابع
1. تدابیر المنازل، ص 38
2. نظام تربیتی اسلام، استاد باقر القریشی، ص 124
3. ترجمه منیه المرید، دکتر سیدمحمدباقر حجتی، ص 257
4. نشریه اسوه، شماره 78، عبدالرحمن الفقیب، ترجمه علی فروغی نویسنده: کاظم کاهانی مقدم