جهان امروز شاهد پا گرفتن و ریشه دواندن مکاتب مختلفی است که هر کدام به زبانی مدعی نجات و هدایت و احقاق حقوق بشریت هستند. از آن جایی که تکوین خلقت انسان به گونه ای است که هیچ اندیشه ای را جبراً نمی پذیرد، این گروه ها برای اشاعه و حاکم کردن اندیشه های خود، به جای تحمیل نظرات، به بررسی شیوه های تقریب آراء مردم به آراء خود رو آورده اند و در کنار آن، هم زمان از ایجاد جاذبه و باور قلبی نسبت به این افکار نیز غافل نیستند. جذب قلوب مردم در مقدمه و در مؤخره ی تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار آنان صورت می گیرد، چرا که حداقل نتیجه ای که از جذب و انجذاب حاصل می شود ایجاد همانندی و همگونی و هم شکلی در فرد مجذوب نسبت به عامل جذب کننده است.
از میان همه این مکاتب که افکار و دل ها را به خود جلب و جذب می کنند، مکاتب مذهبی به حکم ریشه داشتن مذهب در فطرت، جایگاه برجسته ای دارند. اما توجه به این نکته ی دقیق حائز اهمیت فراوانی است که امور فطری نیازمند رشد و پرورش و مراقبت شایسته و بایسته هستند و الا تحت فشار غرایز و شهوات، دسیسه و مدفون و یا در تاریک و روشن فتنه ها و فریب ها به مسیرهای انحرافی کشیده خواهند شد.
در این میان رسالت همه متعهدان درد آشنا و دین مدار، بررسی راه کارهای «مناسب» و «مؤثر» در شکوفایی و حفظ سرمایه های فطری و در رأس همه آن ها، احساس و تعهد مذهبی در بین مردم است و ناگفته پیداست که اگر هرچه سریع تر و بهینه تر اقدامات لازم در این قلمرو انجام نگیرد، دشمنان بشریت با استفاده از شیوه های مخرب و پر جاذبه ی خود، سرمایه های عظیم جامعه اسلامی مان را مجذوب فرهنگ خویش نموده و از دامن پر مهر اسلام عزیز بیرون خواهند کشید و بالطبع با جایگزینی جاذبه های غیر دینی و ایجاد زاویه انحراف در مسیر نسل های جوان، دین از متن زندگی به حاشیه رانده خواهد شد و صد البته یک دین سلیقه ای و حاشیه ای هرگز نمی تواند قانون و مدار زندگی و مبنای حرکت ها و قضاوت ها و آراء و اندیشه ها و مجاهدات و بینش و منش مردم یک جامعه اسلامی قرار گیرد.
و اما دین چگونه می تواند چهره جذاب خود را به نمایش بگذارد و دل ها را با جاذبه ی هر چه تمام تر در تصرف خویش درآورد؟ در دنباله ی کلام به بررسی چند عامل اساسی و مهم در این راستا خواهیم پرداخت:
عوامل جذب کننده ی مردم به گرایش های دینی، به دو گروه عمده تقسیم می شوند:
ـ عواملی که مردم را مستقیماً مجذوب دین می کنند.
ـ عواملی که مردم را مجذوب متدینان و اهل ایمان می کنند و از این طریق مردم جذب ایمان و مذهب می شوند، به نحوی که باور و محبت به یاری خداوند در این شماره به بخش اول این عوامل می پردازیم: نسبت به این افراد، آنان را به باور و محبت دین خواهد کشاند.
الف) اسباب گرایش مردم به دین از راه تعالیم و محتوای خود دین
1) معرفت:
پیغمبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) دین را راهی معرفی می کند که باید از روی شناخت و معرفت آن را طی کرد و می فرماید: «قل هذه سبیلی أدعوا إلی الله علی بصیره أنا و من اتبعنی»(1)؛ «بگو: این است راه من، که من و هر کس پیروی ام کرد با بینایی به سوی خدا دعوت می کنیم…»
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است تا با دادن شناخت صحیح به مردم، باور صحیح را القا کند چرا که باور ریشه دار، فرع معرفت است. در حیثی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «الحب فرع المعرفه(2)؛ محبت برگرفته از معرفت است.»
اگر مردم با عقل و استدلال و نه با شیوه های خالی از منطق و حجت عقلی چیزی را بپذیرند، بدان پایبند و دلبسته نیز خواهند شد، لذا قدم اول در ایجاد محبت، ایجاد شناخت در مردم است.
2) نفع رسان و پاسخگو بودن به نیازها؛
زمانی مردم احساس نیاز به حضور دین در عرصه های مختلف زندگی خود می کنند که دین را گره گشای مشکلات نظری و عملی خود ببینند. رو آوردن مردم به آموزش و ترویج علوم تجربی و ریاضی و غیره به جهت درک منفعت محسوس آن هاست و بدون احساس منفعت هیچ گرایشی ایجاد نمی شود. خداوند متعال در انتهای آیه 17 سوره رعد می فرماید:
«… و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض…»؛ «ولی آنچه به مردم سود می رساند در زمین [باقی] می ماند…»
اگر چیزی مفید و فایده رسان باشد اما مردم از فواید آن سر در نیاورند یا منافع آن قابل دستیابی و در دسترس به نظر نرسد (به اصطلاح نسیه باشد) باز هم در اجتماع منزوی و متروک خواهد شد.
دین باید در همه ی سطوح توانایی خود را در رفع نیازمندی ها به نمایش بگذارد نه ان که به نظر بیاید کارکرد آن در مسایل فکری و اخلاقی منحصر شده است. مزلو در یک تقسیم بندی، سلسله مراتب نیازها را چنین طبقه بندی کرده است: نیازهای فیزیولوژیکی (گرسنگی، تشنگی و …)، نیاز به امنیت، نیاز تعلق داشتن و محبت، عزت نفس، نیازهای شناختی (دانستن، فهمیدن، جستجو کردن و …)، ذوقی و هنری (نظم، زیبایی و …) و در نهایت نیاز به خودشکوفایی.(3)
اگر دین نتواند از طریق ایجاد عدالت اجتماعی و نظم و سامان دهی به امور فردی و اجتماعی پاسخگوی نیازهای اولیه باشد، مخاطبان خود را در دعوت به نیازهای برتری چون خود شکوفایی تا حد زیادی از دست خواهد داد. داشتن رفاه نسبی و عدالت طبقاتی جزو نخستین مطالبات و خواسته های انسان هاست و دین باید عملاً بتواند مشکلات مردم از جمله مشکلات اقتصادی، خانوادگی، معیشتی، روحی و روانی و جسمی و غیره را به خوبی ارزیابی و حل و فصل نماید و راه کارهای مشخص و عملی ارائه دهد.
اگر نتوان کاربرد دین را برای مردم ملموس کرد، در حد ذهنیات دور از دسترس و گاهی حتی ناممکن فرض خواهد شد که صرفاً به کار عالم دیگر می خورد، چرا که برای حل مشکلات این دنیا مؤثر نیست و چه نیکو امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «علم لا ینفع کدواء لا ینجع؛ (4) علمی که نفع نبخشد چون دارویی است که اثر نبخشد.»
3) لذت بخش بودن:
نیاز در انسان دردی ایجاد می کند که برآورده شدنش به احساس لذت می انجامد. تعالیم دینی ما را از لذت نهی نمی کنند بلکه به سوی لذت های بالاتر و ارزشمند تری چون بهشتی شدن و کسب مدارج متعالی انسانی هدایت می کنند. بهشت خود محل رفع نیاز ها بسته به مراتب انسان هاست. پس در واقع لذت طرد نمی شود، بزرگ می شود و لذت بردن از دین، خود یکی از علل روی آوردن مردم به آن خواهد بود از همین رو مجالس مذهبی از بهترین مکان هایی هستند که می توانند لذت مکالمه با خداوند و دعا و انس با قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) را به کام ها بچشانند.
4) استفاده از هنر:
پیام دین بلند ترین و مهم ترین پیامی است که باید به مردم ابلاغ شود. حق آن است که در این ابلاغ از هنرهای نمایشی، صوتی و تصویری، فنون خطابه و شعرسرایی بهره جست. در این میان برای نمایش هنرمندانه پیام دین، تلویزیون به عنوان رسانه همگانی وسیله بسیار مطلوبی است زیرا هم تصویر زیبا هم صدا و آهنگ دلنشین و هم پیام احساس برانگیز را می توان از طریق برنامه های آن به خدمت گرفت. همچنان که قرآن کریم برای رساندن پیام خود در داستان ها از هنرهای تجسمی و نمایشی و کلامی مدد جسته است.
حضرت زهرا (علیها السلام) آن گاه که کودکان خود را به بازی می گرفت و به تربیت روحی و پرورشی جسمی آنان می پرداخت، در قالب اشعار ادیبانه ای مطلب را در ذهن آن ها جا می انداخت. مثلاً خطاب به امام مجتبی (علیه السلام) می فرمود:
«أشبه أباک یا حسن
و اخلع عن الحق الرسن
و اعبد إلها ذاالمنن
و لا توال ذالإحن؛(5)
حسن جان! بمانند پدرت باش و ریسمان را از گردن حق بردار
خدای منت بخش را بپرست و با دشمنان کینه ورز دوستی مکن»
یکی از نمونه های تأثیرگذار و پر مخاطب در تجسم مذهب به شیوه هنری، آثار بلند استاد فرشچیان است که انسان با تماشای نقاشی های ایشان، غالباً خود را در فضایی معنوی و روحانی حس می کند و به درک عمیق تری می رسد. کار دیگری که به عنوان نمونه می توان اشاره کرد استفاده از خطوط زیبا (به خصوص نوع جدید خط) به جای خطوط غربی که گرایش به فرهنگ غربی را به دنبال می آورد، بر روی وسایل و البسه است.
5) گوشزد کردن جنبه های توافق دین با عقل و علم:
هرچه مسایل دینی روشن تر و علمی تر بیان شوند، عقول مستعد، بهتر آن را می پذیرند. چه نیکو و بلکه ضروری است که متخصصان هر رشته علمی، نکات قرآنی و روایی در باب آن علم را بیابند و بدانند و به دیگران نیز بشناسانند. جای سؤال و در عین حال تأسف است که چرا نظرات علمی امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در کتاب های علمی فیزیک و ریاضی و زیست جایگاهی ندارد؟ چرا مباحث جنین شناسی قرآن در کتاب های پزشکی دانشگاهی موجود و مطرح نیست؟ چرا در کتب ریاضی از یافته های علوم ریاضی توسط دانشمندان بزرگ اسلامی خبری نیست؟ چرا نجوم دانشگاه «اسلامی» با نجوم مطرح شده در منابع دینی تطبیق نشده است؟ نیایش های مسجع گونه ائمه اطهار (علیهم السلام) در کتاب های ادبیات نیست.
نظرات تربیتی اسلام در کتاب های روانشناسی گنجانده نشده است و جان کلام این که در دانشگاه اسلامی، علوم غربی صرف، تدریس می شود و علوم اسلامی را در برخی علوم که غالباً هم نظری و تئوری هستند منحصر کرده اند، به نحوی که این باور به وجود آمده که دین، مجموعه ای از آراء و نظریات است که صحنه و عرصه ی فعالیت آن از عرصه ی علوم روز جداست. چرا باید کسی که فارغ التحصیل رشته پزشکی می شود (آن هم از دانشگاه اسلامی!) اصلاً نداند نظریات پزشکی اسلام چیست؟ چرا دانشجویی که در رشته مامایی فارغ التحصیل می شود کلامی از قرآن و روایات در باب مسایل بارداری و تشکیل نطفه و جنین و مسایل و احکامی که باید رعایت شود را نمی داند؟ همه این ها شبهه جدا بودن مذهب از علوم را در اذهان مردم به خصوص روشنفکران «دانشگاه دیده» تقویت می کند. این مشکل در کتاب های درسی مدارس در مقاطع مختلف تحصیلی نیز همچنان وجود دارد و شایسته است هرچه سریع تر برای آن فکر مناسبی بشود.
6) سهل و قابل اجرا بودن احکام دین در هر زمان:
شکی نیست برای اغلب مردم دشواری و تکلف در عمل همراه با احساس آزار و زحمت و دست و پاگیر بودن است و کم هستند کسانی که تن به قیود پیچ در پیچ و آزار دهنده بدهند، از این رو یکی از عللی که می تواند در جذابیت دین فوق العاده مؤثر باشد، مسأله ی آسان و راحت العمل بودن آن است.
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرمایند: «بعثت علی الشریعه السمحه السهله؛(6) خداوند مرا بر دینی مبعوث کرده که آسان، شدنی و با گذشت است.» یک دین با گذشت، منهای موارد اصولی، شرایط اجتماعی و شغلی و آداب و رسوم و موقعیت خانوادگی و مکانی و زمانی افراد را هم در نظر می گیرد تا زندگی آنان، در اثر عمل به اموری خشک و انعطاف ناپذیر، تبدیل به تافته ی جدا بافته از محیط و اجتماع و در نتیجه منجر به انزوای فردی و اجتماعی نشود. به همین جهت است که از شرایط بسیار مهم فتوا دادن، دانستن شرایط زمان و مکان و در واقع عملی و کاربردی صادر کردن فتواست و اگر این مهم رعایت نشود چیزی که متهم به خشک و سخت و غیر عملی بودن خواهد شد، متأسفانته مذهب است.
7) پایه ریزی جذب از دوران کودکی:
یکی از مهمترین وظایف والدین و اولیای کودکان، فراهم آوردن اسباب لازم و مفید در گرایش فرزندان و کودکان به مذهب است. طبیعی است هرچه از کودکی به عنوان باور نهادینه گردد و روی آن کار کرده شود، بسیار ریشه دارتر و مستحکم تر خواهد بود. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «أدبوا أولادکم علی حبی و حب أهل بیتی و القرآن؛ (7) فرزندان خودتان را بر مبنای محبت من و محبت اهل بیتم و قرآن تربیت کنید.» در جهت تحقق این هدف، دستورات فراوان دینی وارد شده است که به برخی از آن ها به عنوان مثال اشاره می کنیم: «از خداوند فرزند صالح خواستن، دایه صالح و خوش خلق برای نوزاد گرفتن، کام نوزاد را با آب فرات و تربت کربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذاری در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نیک بر او نهادن، نام ائمه را بر او گذاردن، تعلیم قرآن و احادیث اهل بیت، تعلیم اذکار به تناسب سن بچه، آموختن نماز و واداشتن به روزه و غیره.»
برای نمونه به برخی از احادیث وارد شده اشاره می کنیم:
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «من از خداوند متعال فرزندانی زیباروی و خوش قامت نطلبیدم بلکه از پروردگارم خواستم فرزندانی به من عطا کند که مطیع خدا و خائف از او باشند تا هرگاه به آنان می نگرم که مطیع خدایند، چشمانم روشن گردد.»(8)
امام صادق (علیه السلام) به سلیمان بن هارون بجلی فرمودند: «ما أظن أحدا یحنک بماء الفرات إلا أحبنا اهل البیت؛ (9) گمان نمی کنم کسی کام نوزاد را با آب فرات بردارد مگر آن که ما خاندان را دوست خواهد داشت.» و نیز فرمودند: «حنکوا أولادکم بتربه الحسین فإنها أمان؛ (10) کام فرزندان خود را با تربت حسین بگیرید که مایه ایمنی است.»
اذکار و اعمال سفارش شده در سنین کودکی عبارتند از: «آموختن تهلیل در 3 سالگی، آموختن شهادت به رسالت پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از 5/3 سالگی، تمرین صلوات از 4 تا 5 سالگی، آموزش قبله، سجده و رکوع از 6 سالگی، تمرین نماز و بیدار شدن برای خوردن سحری از 7 سالگی، نبوسیدن جنس مخالف دختر 6 ساله و پسر 7 ساله.»(11)
«اصل اعتدال از اصول مورد توصیه اهل بیت (علیهم السلام) در برخورد تربیتی با فرزند است. به عنوان مثال از امام صادق (علیه السلام) نقل است که فرمودند: «کودک را با خود به مسجد ببرید ولی هرگز طول ندهید او را به نماز تشویق کنید ولی به انجام نوافل و نماز شب وادارش نکنید. به روزه تشویق کنید ولی هرگاه خسته و گرسنه شد او را وادار به افطار کنید.»
و نیز از معصوم (علیه السلام) نقل شده است که: «ما کودکانمان را وا می داریم نماز ظهر و عصر را با هم بخوانند.» انجام تکلیف مذهبی به شکلی نباشد که کودک یکبار در ظهر و یکبار در عصر خود را آماده نماز کند و از این بابت احساس رنج کند.(12)
باید گفت رعایت اصل اعتدال در اعمال مذهبی یکی از مهمترین اصول در حفظ محبت نسبت به مذهب می باشد و اگر همه عوامل لحاظ شود اما به این مهم توجه نشود، بی اثر و بلکه بداثر خواهد بود.
خانم دکتر ایریس یاب در کتاب ارزشمند خود که در واقع برای والدین اولیایی که می خواهند فرزندان خود را با روحیه و گرایش مذهبی بار آورند بسیار مفید است چنین می نویسد: «بذر ایمان در سال های اولیه زندگی کاشته می شود. هر کودکی اگرچه شخصیت ویژه خود را دارد راه خاص خود را به سوی رشد می پیماید اما الگوهای مشترکی به ویژه در خصوص رشد ایمان با کودکان دیگر دارد. این خصوصیات تا پنج سالگی در مورد تمام کودکان صدق می کند … کودکان تا سن سه سالگی و برخی دوره های دیگر بین واقعیت و افسانه ها تفاوتی قایل نیستند. آن ها هر داستانی را که درباره ادیان و انبیاء گفته شود باور خواهند کرد … داستان های جذاب و شخصیت های آن ها برای کودکان بسیار قابل باورتر و واقعی تر از توصیه های اخلاقی و تربیتی مجرد و ذهنی است. برای آموزش درس های بزرگ زندگی به فرزندان خود، از داستان و افسانه استفاده کرده و از هرگونه موعظه و سخنرانی اجتناب کنید. از اسباب بازی ها، کتاب های حاوی عکس و سایر وسایل بازی هم می توانید برای انتقال ایده های مختلف به کودکان استفاده کنید. کودکان در سنین چهار تا پنج سالگی از طریق نماد سازی و الگو سازی به تفکر می پردازند. کودک خردسال با دیدن پدر و مادر یاد می گیرد چگونه دعا کند، چگونه به کتاب مقدس و اماکن مذهبی احترام بگذارد و چگونه با دیگران رفتار کند. او می آموزد به چه چیزی اعتماد کند، چگونه امیدوار باشد و چگونه به آن چه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است عشق بورزد.»(13)
«نادیده گرفتن نیازهای طبیعی کودکان در هر مرحله رشد و برخورد فراتر از طاقت یا پایین تر از آن ها، باعث عدم موفقیت شما در آموزش آنان خواهد شد. در هر مرحله سنی، به نیازهای فرزندتان توجه کنید و به تدریج و قدم به قدم او را در معرض نیاز های مرحله بالاتر قرار دهید تا با آمادگی وارد مرحله بعدی شود.»(14)
«تصویر کودکان از خدا، بسیار متأثر از تصویری است که از والدین خود دارند. خانم روانشناسی به نام «آن ماری ریزوتو» در کتاب خدای زنده نشان داده است که اگر کودکی، والدین خود را قابل اعتماد، مهربان و قابل دسترسی بداند، احتمالاً خدا را نیز دارای این صفات تصور خواهد کرد.
از سوی دیگر، اگر والدین خود را خشن، بی تفاوت و بی انصاف بداند درباره خدا نیز چنین تصوراتی خواهد داشت. والدین، در نحوه درک فرزندشان از خدا بیشترین تأثیر را دارند.
… آن ماری ریزوتو در کتابش به توضیح مواردی پرداخته است که بیماران او دچار مشکلاتی در زندگی عادی و اعتقادات مذهبی خود بودند. این افراد در کودکی بنا به دلایلی تصویر مخربی از خداوند داشتند.
نمونه های بسیاری وجود دارد که فرزندان شایسته و مؤمنی در دامن خانواده هایی با مشکلات زیاد پرورش یافته اند. آن چه برای کودکان اهمیت دارد اینست که نحوه برخورد والدینشان با اشتباهات خودشان چگونه است.»(15)
«کتاب های آسمانی، مهمترین منبع آموزش درباره خدا هستند. برای رشد معنوی فرزندتان، کتاب های مقدس را وارد زندگی خود کنید. راهبرد های زیر به شما کمک خواهند کرد تا گنجینه های مورد بحث را در اختیار فرزندتان قرار دهید:
1) تنوع موضوعات کتب مقدس را [با توجه به سن فرزند] در نظر بگیرید: بیشتر کتاب های مقدس حاوی موضوعاتی متعدد مانند: داستان، نظریه، اصول اخلاقی، اصول اعتقادی، عبادات فردی و نظایر این ها هستند. اگرچه کودکان شما سرانجام با این تنوع موضوعات آشنا خواهند شد اما در هر سنی باید موضوعات ویژه ای مورد توجه قرار بگیرند. به عنوان مثال موضوعاتی که در سنین مختلف باید طرف شوند عبارتند از:
* کودکان 4 تا 5 ساله:
ـ داستان های ساده و صریح به ویژه دارای شخصیت های حیوانات و کودکان.
ـ توضیح ساده ی حق و باطل و درستی و نادرستی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 6 تا 8 ساله:
ـ داستان های مهیج.
ـ بیان داستان های رویارویی مستقیم با خداوند (مثبت و منفی).
ـ اصول اخلاقی.
ـ خواندن آیات با قرائت و آهنگ.
* کودکان 9 تا 12 ساله:
ـ داستان ها و الگوهای شخصیتی.
ـ آموزش آیاتی که باورهای کلیدی [اصول الدین] را مطرح کرده اند.
ـ اختصاص اوقاتی برای انجام تکالیف مذهبی و وظایف اخلاقی.
ـ خواندن اشعار عرفانی و حفظ آیات.
* نوجوانان:
ـ داستان هایی درباره توسعه و رشد جوامع مذهبی.
ـ مطالعه عمیق تر باورهای کلیدی.
ـ درک معانی مناسک مذهبی.
ـ مطالعه اشعار عرفانی و نمادین مذهبی.
* جوانان:
ـ مطالعه تاریخ.
ـ مباحث دینی و فلسفی مرتبط با ایمان.
ـ درک اصول مذاهب دیگر.
ـ اصول رابطه خدا و پدیده ها.
ـ داستان های حماسی و نوشته های نمادین مذهبی.
2) کتاب های آسمانی را به گونه ای جذاب به فرزندتان معرفی کنید: بیشتر متون مذهبی توسط افراد بالغ و برای افراد بالغ نوشته شده است. به رغم تفاسیر مختلفی که وجود دارد، فرزندتان را با متن اصلی کتاب مقدس خود آشنا سازید.
برای این کار راه های مختلفی وجود دارد:
ـ آیات کتاب مقدس را به زبانی قابل فهم برای فرزندتان نقل کنید.
ـ از وسایل کمک آموزشی (فیلم، نقاشی، کتاب، سروده….) استفاده کنید.
3) به فرزندتان کمک کنید تا آیات کاربردی در هر سنی را حفظ کنید: کودکان 3 تا 10 ساله قدرت حافظه بیشتری دارند و بیش از آن که بفهمند، حفظ می کنند. حفظ این آیات به صورت گنجینه ای درون آن ها ذخیره شده و هنگامی که قادر به درک و فهم مطالب باشند کمک مؤثری به آن ها خواهد بود.»(16)
«از آن جا که والدین، فرزندان خود را با دو شیوه مختلف آموزش می دهند، یادگیری کودکان نیز در دو سطح مختلف انجام می گیرد. اولین نوع یادگیری که در تمامی اوقات صورت می گیرد یادگیری بدون برنامه است. این نوع یادگیری محصول دیدن، شنیدن و تفسیری است که کودک از دیده ها و شنیده ها دارد … از سوی دیگر مواقعی وجود دارد که به طور آگاهانه به آموزش فرزندتان می پردازید و از تمامی منابع قابل دسترس بهره می گیرید و با داشتن هدف هایی خاص، برنامه ای برای رسیدن به آن ها تنظیم می کنید. این نوع آموزش را آموزش برنامه ریزی شده می نامند. تأثیر و کارآمدی آموزش برنامه ریزی شده به چگونگی یادگیری برنامه ای که بر آن استوار است بستگی دارد. در واقع بین گفتار و کردار ما باید نوعی انسجام وجود داشته باشد. به بیانی دیگر، آن چه راکه از فرزندمان انتظار داریم خود نیز باید به آن عمل کنیم و به قول و سخنان خود وفادار باشیم.
… تجربیاتی که کودک در زمینه مفاهیمی چون خوبی، راستی، زیبایی دارد خداشناسی او را شکل می دهد. خانه و زندگی شما می تواند مملو از این مفاهیم و ویژگی های مختلف باشد.»(17)
«عضویت در گروه های عام المنفعه و فعالیت های اجتماعی، باعث حفظ و تقویت ایمان در تمامی مراحل زندگی می شود. در این خصوص، باید در جستجوی یافتن گروهی باشید که نه تنها برای تبلیغ ایمان از روش های مناسب و مفیدی استفاده می کند بلکه گستره ی فعالیت های آن، تمام اعضای خانواده را دربر می گیرد.»(18)
در مورد ایجاد حس مذهبی و شکوفا کردن آن، امیرالمؤمنین (علیه السلام) به فرزند خویش در نامه سی و یکم نهج البلاغه می فرمایند: «من تربیت تو را از کودکی شروع کردم که هنوز زمینه وجودت از اثرات نامطلوب خالی بود و چون زمینی بکری بودی، قساوت، قلبت را نگرفته بود و هر اثر مطلوبی را به عنوان بذر مرغوب می شد در وجود تو کاشت.» بنابراین کوتاهی والدین در این امر، جرم بسیار بزرگ و نابخشودنی است.
ادامه دارد…
پی نوشت ها:
1ـ یوسف (12):108.
2ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 67، ص 22.
3ـ علی اصغر فراهانی، محمد تقی احمدی، روان شناسی عمومی، دوره کاردانی تربیت معلم، ص 176.
4ـ غررالحکم (چاپ 7 جلدی)، ج 4، ص 350.
5ـ نهج الحیاه، حدیث 102 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 389 و مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 283.
6ـ تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 761.
7ـ احقاق الحق، ج 18، ص 498.
8ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 98.
9ـ همان، ج 97، ص 228.
10ـ همان، ج 98، ص 124.
11ـ علی قائمی، پرورش مذهبی و اخلاقی کودکان، ص 98.
12ـ همان، ص 97.
13ـ ایرس یاب، کلیدهای آموختن به کودکان درباره خدا، مترجم: مسعود حاجی زاده، ص 119 ـ 117.
14ـ همان، ص 88.
15ـ همان، ص 92.
16ـ همان، ص 73ـ71.
17ـ همان، ص 56 و 57.
18ـ همان، ص 41.