ازدواج زودش اشتباهی است بزرگ، و دیرش اشتباهی بزرگتر.
« مثل فرانسوی »
بر حسب فلسفه زندگی، تفسیر، درک و هدف صحیح از ازدواج، در جوامع و فرهنگهای مختلف آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج بسیار متفاوت است. برخی پدیدار شدن قدرت بارورسازی (بلوغ جنسی)، برخی سن زوجین، برخی تمکن مالی و برخی مجموعه ای از آنها را شرایط لازم برای ازدواج می دانند. اما اگر هدف از ازدواج، قرار گرفتن در مسیر رشد و کمال و درک خوشبختی باشد شرط لازم برای ازدواج رسیدن به خودشناسی که همان بلوغ در تمامی جنبه های انسانی (جنسی، عقلانی،عاطفی و اجتماعی) است و نیز برخورداری از حداقل توانمندی اقتصادی (و نه لزوماً تمکن مالی) است.
قبل از رفتن به خواستگاری
در شرایط ایده آل اگر بتوانید به تقریباً تمامی سؤالات زیر پاسخی مثبت، کامل، واقع بینانه و صادقانه بدهید، شما آمادگی ازدواج را خواهید داشت و می توانید با خیال راحت به خواستگاری فرد مورد نظرتان بروید:
1)آیا از احساسات و عواطف خود و چرایی و چگونگی آنها آگاه هستید؟ مثلاً اگر یک نفر از شما انتقادی کرد و یا در مورد یکی از باورها و نظراتتان سؤالی کرد دچار چه احساسی می شوید (نظیر خشم، دل گیر، خجالت، خوشحال و…) و چرا چنین حسی به شما دست می دهد و چگونه با آن برخورد می کنید؟
2)آیا از آرزوها و نیازهای خود آگاه هستید؟ آیا افراد مرتبط و نزدیک با شما از آنها مطلع هستند؟ برای برآورده شدن آنها چه برنامه و روشی دارید؟
3)در زمان مواجهه با مسئله و مشکلی آیا قادر به برخورد اصولی و منطقی و پیدا کردن راه حلی عاقلانه هستید؟
4)در صورت بروز اشتباه و قصور مسئولیت خود را می پذیرید یا دیگران را سرزنش کرده و مقصر می دانید؟
5)آیا دوستان نزدیک، متعهد و دوستان صمیمی (حداقل یکی دو نفری) دارید (بجز اعضای خانواده)؟
6)آیا قادر به کارهای مشارکتی و شرکت در فعالیتهای جمعی و گروهی هستید؟ یا اینکه بیشتر ترجیح می دهید درگیر کارهای انفرادی و جدای از دیگران شوید؟
7)آیا با خصوصیات و ویژگیهای فردی خود (از جمله وضعیت جنسی) آشنا هستید؟
8)آیا از آنچه که هستید راضی و خشنود هستید یا تصور می کنید که به شما جفا شده است و بدشانس هستید؟
9)آیا با وجود مجرد بودن همچنان خوب و خوش زندگی می کنید یا تصور می کنید که خوشبختی تان در گرو ازدواج است؟
10)آیا تصورمی کنید که عموم افراد قابل اعتماد و محترم هستند یا تعداد چنین افرادی کم است؟
11)آیا خود را فردی کاملاًً مستقل و بی نیاز از دیگران می دانید، یا بدون دیگران قادر به زندگی نخواهید بود و یا اینکه باور به نیازمندی افراد به یکدیگر (تکیه به همدیگر) دارید؟
12)آیا دوست دارید فقط دهنده یا گیرنده باشید و یا اینکه هم محبت و عشق بدهید و هم بگیرید؟
13)آیا معنا و هدفی در زندگی دارید و برای رسیدن به آن برنامه مشخص، منطقی و عملی دارید؟
14)آیا از تأثیر خانواده خود بر روی خودتان مطلع هستید؟
15)آیا با ترس ها و نگرانی های خود در مورد ازدواج آشنا هستید و پاسخی درست و منطقی برای آنها دارید؟
16)آیا آماده پذیرش مسئولیت و تعهد در زندگی اشتراکی هستید یا فکر می کنید هنوز به خوبی جوانی نکرده اید؟
17)آیا تصور می کنید که با ازدواج بایستی با دوستان، روابط و زندگی مجردی خود (از جمله علایق و آرزوها) وداع کنید یا اینکه فقط نیاز به تطابق و کمی تعدیل در آنها دارید؟ (اگر پاسخ تان فراموش کردن آنهاست بهتر است در تصمیم ازدواج تجدید نظر کنید).
18)آیا خود به این نتیجه رسیده اید که زمان ازدواج تان رسیده است یا دیگران شما را مجاب کرده اند؟
19)آیا به کمک همسر آینده تان قادر هستید با 8 تا 10ساعت کار در روز مخارج زندگی تان را تأمین کنید یا اینکه مجبور خواهید بود یک یا دو نفرتان آخر هفته ها یا شیفت اضافی کار کنید؟
20)آیا این میل و اشتیاق را دارید که 40 تا 50 سال بقیه عمرتان را با همسر آینده تان زیر یک سقف بگذرانید؟
برای پاسخ درست به این سؤالات بایستی حداقل دارای چهار ویژگی ذیل باشید: آمادگی و بلوغ جنسی، آمادگی و بلوغ عقلانی، آمادگی و بلوغ عاطفی، آمادگی و بلوغ اجتماعی و توانمندی اقتصادی.
آمادگی و بلوغ جسمی جنسی
فرد بایستی دارای ویژگی های زیر باشد:
* برخورداری از یک سلامت نسبی و عدم وجود اختلالات و بیماریهای جدی از جمله (مگر اینکه قبل از ازدواج درمان شوند):
ــ اکثر بیماریهای روانی (از افسردگی و وسواس گرفته تا اسکیزوفرنی و…)
ــ اختلالات شخصیتی (به فصل 4 مراجعه کنید).
ــ بیماریهای مقاربتی
ــ اعتیاد جدی (مواد مخدر، قمار، الکل و…)
ــ ناتوانی جنسی
ــ برخی از بیماریهای ژنتیکی
ــ بیماریهای جدی با طول عمر کم
ــ برخی از بیماریهای خودایمون یا اتوایمیون نظیر MS (حداقل در مرحله حادشان)
* داشتن آگاهی و اطلاعات لازم و کافی در مورد خصوصیات دستگاه تناسلی و فعالیت هر دو جنس (به کتب بلوغ دختران، بلوغ پسران و مسائل و مشکلات زناشویی و راهکارها از همین انتشارات مراجعه کنید).
* از طبیعی بودن دستگاه تناسلی و ویژگیهای جنسیتی خود مطمئن است.
* از هویت جنسی خود آگاه است (مستقیم یا همجنس گرا) اگر فرد کشش و گرایش خاصی به هم جنس خود دارد بهتر است قبل از هر چیز با یک متخصص مشورت کند.
* تخیلات و رفتارهای جنسی بیمار گونه ندارد (خودآزاری، دگر آزاری)
* رفع مشکلات جسمی و ظاهری ناخوشایند در صورت امکان و توان
* آگاهی از روشهای جلوگیری از حاملگی
علائم و نشانه های هشدار دهنده
در صورت وجود هر یک از حالات زیر بهتر است برای اطمینان خاطر، قبل از ازدواج با پزشک مشورت نمایید.
مردان
ــ حتی در خواب دچار نعوظ کامل نمی شوید.
ــ قادر به کنترل و تأخیر انداختن زمان انزال خود نیستید.
ــ موهای ناحیه ی شرمگاهی پراکنده و نازک دارید.
ــ لگن مساوی یا پهن تر از شانه هاست.
ــ بزرگی سینه ها
زنان
ــ نامنظم بودن واضح عادات ماهانه
ــ رویش موهای ضخیم در صورت یا حدفاصل بین ناف تا ناحیه شرمگاهی
ــ گردن کوتاه و پره گردنی
ــ بزرگی غیرعادی کلیتوریس
ــ رشد ناکافی پستانها
ــ سابقه تجاوز جنسی
آمادگی و بلوغ عقلی
تکامل و بلوغ عقلی یعنی درک و قبول هر آنچه که هست (واقعیت) و تمایل و تلاش برای تغییر و دست یابی به آنچه که می تواند باشد (حقیقت) و دانستن آنچه که نمی تواند باشد (اصول قطعی و بدیهیات). بلوغ عقلی یعنی توانایی بیرون آمدن از غالب خود و نگاه و ارزیابی خود از بیرون؛ یعنی آگاهی از احساسات و عواطف خود و هماهنگ کردن آن با واقعیت ها.
اگر سیر تکاملی فرد بدرستی طی شود همانند بلوغ جنسی که تا حوالی 18 سالگی کامل می شود، افراد تا 23ــ21 سالگی به بلوغ عقلانی می رسند (هر چند بسیاری افراد تا میانسالی و حتی تا مرگ به آن دست نمی یابند) که با ویژگیهای زیر مشخص می شود:
* با قوانین و قواعد کلی و اصلی حاکم بر نظام هستی آشناست (بدیهیات اولیه عقلی، رابطه ی علت و معلول، احتمالات، مفاهیم ساده ریاضی و…)
* تفاوت میان واقعیت و حقیقت را دانسته و براساس واقعیات (و نه خیال و آرزو) و با قوه ی عقل و بر اساس اصول منطقی بدنبال حقیقت می گردد. برای مثال اگرچه آرزو دارد که هیچکس در دنیا دروغ نگوید و یا جنایتی نکند ولی وقتی یا دروغ پدر یا مادرش روبرو شد با این تفکر که مگر می شود پدر و مادر به فرزندشان دروغ بگوید، آن را انکارنکرده و نادیده نمی گیرد و ناگهان نیز دید و نگاهش 180 درجه تغییر نمی کند و این واقعیت را می پذیرد که پدر و مادر او نیز همانند دیگران ممکن است بدلایلی دچار خطا و اشتباه شوند و سعی می کند تا علل آن را تا حد امکان و توان خود و نه بیشتر مرتفع نماید.
* نه تنها از باورها، ارزش ها، آرزوها و اهداف خود آگاه است بلکه آنها را بر اساس مطالعه عمیق و با آگاهی از نظرات متفاوت و مخالف و براساس عقل و منطق به چالشی عمیق کشیده و آنها را غربال کرده و فضولات و خرافات را کنار زده و از صحت آنچه که باقی می ماند اطمینان حاصل می کند و در عین حال همچنان ذهن و عقل خود را برای نظرات و افکار جدید باز می گذارد و افکار و نظرات خود را واقعیت و حقیقت مسلم و تام نمی داند. برای مثال اگر در اعتقادات مذهبی اش تزریق خون منع شده است و در حال حاضر نیز خودش شدیداً دچار خونریزی کشنده شده است و هیچ راه دیگری برای نجات جانش وجود ندارد به امید اینکه ممکن است در آخرین لحظه اتفاق خاصی بیافتد جان خودش را به خطر نمی اندازد. یا دیگر تصور نمی کند که خسوف و کسوف و یا حوادث طبیعی جزاهایی هستند که خداوند برای عذاب عده ای فرستاده است. زیرا می داند پروردگار هستی با حساب و نظم دقیق هستی را آفریده است و انسان با شناخت آن قوانین می تواند همه ی آنها را حداقل پیش بینی کند و در بسیاری از موارد از صدمات و خسارات آن بکاهد (همچنانکه در ژاپن زمین لرزه هایی با قدرت بیش از هفت ریشتر هم رخ می دهد ولی چند نفر بیشتر زخمی نمی شوند ولی همان زمین لرزه با همان شدت در کشورهایی که اصول مهندسی را رعایت نکرده اند هزاران کشته به جای می گذارد)؛ یا به صرف مقدس دانستن گاو تصور نمی کند که در فضولات گاو نیروی شفابخشی وجود دارد که هنوز علم بدان آگاهی ندارد؛ یا زندگی اش را پایه فال و خوش یمن یا بد یُمن بودن استوار نمی کند. یک انسان عاقل باورمند به خالق هستی فقط بر یک اساس زندگی می کند: « از تو حرکت از او برکت »
* عقل و منطق و واقعیت ها راهنمای اوست و نه احساسات، و یا هماهنگی و تطابق درست آنها (عقل و دل) مسیر ترجیحات زندگی اش را مشخص می کند. برای مثال، زمانی که در دو راهی انتخاب رشته تحصیلی یا شغل قرار می گیرد ابتدا جایگاه اجتماعی و اقتصادی آنها را در نظر می گیرد و از طرف دیگر می داند که شغل و رشته تحصیلی جز اهداف اصلی و طولانی مدت افراد است و اگر علاقه ای به شغل و رشته تحصیلی وجود نداشته باشد در طولانی مدت چیزی جز کسالت، ناخرسندی و حتی رنج به همراه نخواهد آورد. سپس براساس اینکه چقدر قدرت مانور و محدودیت و اجبار در انتخابش دارد، دست به انتخاب درست بر پایه عقل و احساس می زند.
* فرد می داند که در بسیاری از برهه های زندگی مجبور است با اطلاعات کم و محدود دست به انتخاب های بزرگ و مهم بزند. به عبارت دیگر فردی ریسک پذیر است و در بسیاری از موارد مجبور است نه بین خوب و بد، بلکه میان بد و بدتر و یا خوب و خوب تر یکی را انتخاب کند.
* بجز بدیهیات اولیه عقلی و اصول و قوانین ثابت شده در سایر موارد تصور نمی کند که حقیقت مطلق با اوست بلکه احتمالات را نیز می دهد.
* خشک و متعصب و ظاهربین نبوده و پیش داوری و قضاوت عجولانه نمی کند. « شک و گمان را ملاک قضاوت و عدالت قرار ندهید. حضرت علی (ع) »
* قدرت نقد و بررسی منطقی دارد. نگاه نمی کند که چه کسی می گوید بلکه می سنجد که چه گفته می شود.
* با توانایی ها و محدودیت های خود به خوبی آشناست.
* مشتاقانه بدنبال آگاهی بیشتر، آموختن و کشف تازه ها بوده و از شنیدن نظرات دیگران نگرانی و ابایی ندارد.
* غالباً برای مسائل و مشکلات قادر است راه حل مناسب، عقلانی، منصفانه و انسانی پیدا کند و نه اینکه صورت مسئله را پاک کند (مثلاً برای کنترل سیلابها تصور نمی کند که بایستی رودخانه را صاف کرد؛ یا اگر فرزندش دروغ می گوید به دنبال یافتن و رفع علل آن است و نه تنبیه یا درآوردن زبان کودک!).
* و از همه مهمتر، در زندگی معنی و هدف دارد و برای رسیدن به آنها دارای برنامه مشخص و نسبتاً دقیق و واقع گرایانه است (این موضوع بیشتر جنبه بلوغ عاطفی دارد).
چگونه به آمادگی و بلوغ عقلی برسیم؟
بلوغ عقلی یک روند و پروسه است که از کودکی با درک جهان از طریق حواس شروع شده و به تدریج با تفکر صوری، انتزاعی و بالاخره قدرت تجزیه و تحلیل و حل مسئله در اواخر بلوغ کامل می شود و یک شبه بدست نمی آید. بدلایل عدیده ای بسیاری از افراد به بلوغ عقلانی نمی رسند (و یا بسیار دیر) ولی خوشبختانه مغز دارای قابلیت ترمیم، اصلاح و تکامل تا آخر عمر است و رعایت نکات زیر می تواند تا حدود زیادی به این امر کمک کنند:
* حداقل روزی یک ساعت مطالعه کنید: کتب رمان، داستان، فکاحی و امثال آن را برای زمان تفریح، استراحت و سرگرمی خود اختصاص دهید ولی مطالعه اصولی و هدفمند را همچون غذا خوردن، مسواک زدن جزو امور روزمره خود قرار دهید. در این رابطه کتب روانشناسی (خصوصاً در زمینه خودشناسی، شخصیت، مراحل رشد و نمو)، علمی و فلسفی شروع های خوبی هستند.
* واقع بین باشید: توجه و دقت بیشتری به واقعیت های حتی ساده پیرامون خود داشته باشید و براساس آنها رفتار کنید. ممکن است در طول روز به کرات به فکر و خیال بروید ولی تا زمانیکه بر واقعیت توجه دارید، بلامانع است. برای مثال در حالیکه در پشت چراغ قرمز راهنمایی رانندگی توقف کرده اید، شما می دانید که چراغ ها با دست یا چشم الکترونیکی زمانبندی و تنظیم می شوند و با ناخن جویدن، یا تند تند پُک زدن یا عصبانی شدن به بغل دستی خودتان حتی یک میلیونیم ثانیه چراغ زودتر سبز نخواهد شد؛ یا توجه کنید هیچکس در هوا در حال قدم زدن نیست، یا آب تشنگی تان را برطرف می کند نه گرسنگی تان را؛ یا اگر می خواهید مهندس شوید بایستی حداقل 5 سال درس بخوانید و راه میان بُری نیست؛ یا همیشه سر زمان مشخصی خورشید از شرق طلوع و در غرب غروب می کند؛ یا اگر چشمهایتان را ببندید دیگر چیزی نمی بینید و… (چیزهای ساده خارق العاده ترین چیزها هستند ولی فقط خردمندان آن را می بینند).
* در لحظه باشید: یکی از روشهای بسیار خوب و مؤثر برای کاهش خیال پردازی و به فکر رفتن (به عبارت بهتر به هپروت رفتن) و نیز اضطراب و نگرانی، در زمان حال و در لحظه بودن است که می توان از طریق تمرین حضور (mindfulness) به آن دست یافت. برای این منظور کافی است که به پیرامون با دقت و جزئیات بیشتری توجه کنیم و آنها را درک کرده و ببینیم و بدون قضاوت از کنار آنها بگذریم (ذهن مان را برای مدت طولانی مشغول نکنیم). نکته مهم در این رابطه توجه بیشتر به نکات مثبت و خوب چیزهاست. زیرا طبیعت چهره خشن و ناخوشایند خود را در بسیاری از موارد به ما نشان خواهد داد و نیازی نیست به آن جنبه از زندگی توجه بیشتری کنیم. برای مثال وقتی از کنار گلی رد می شوید بگذارید با تمام وجود رنگ، شکل و بویش را درک کنید؛ به پوشش، ظاهر، آرایش رنگ و درخشندگی یا حالت خندان دوست یا اعضاء خانواده خود دقت کنید و اگر اشکالی ندارد آنها را تحسین کنید؛ آیا تاکنون توجه کرده اید که اتوبوسی که هر روز سوار می شوید چند پله دارد؛ آیا متوجه شده اید که چند پرنده در اطراف خانه تان لانه کرده اند؛ از وزش باد و نسیم و حس خوشایند آن به صورتتان لذت ببرید؛ موقع شستن صورتتان تماس آب با صورتتان را حس کنید، برجستگی و انحنا و زوایا صورتتان را با انگشتانتان لمس کنید؛ نگاه صمیمانه و عاشقانه مادر به فرزندش را با تمام وجود ببینید و حس کنید؛ به مزه و قوام غذایی که می خورید برای لحظه ای توجه کنید؛ به طیف زیبا رنگ آسمان در غروب دقت کنید و برای چند لحظه لذت ببرید؛ به پرواز پرنده، چهره افراد در گفتگوهایشان، و به تلاش دیگران، شکل و رنگ میوه ها و کلاً هر آنچه که در پیرامونتان در هر لحظه می گذرد برای لحظه ای تمرکز کرده، حس شان کنید و از کنارشان بگذرید. اگر بتوانید این تمرین را در بیشتر روز و برای یک ماه ادامه دهید، نتیجه ای باور نکردنی بدست خواهید آورید.
* ارزش ها، ملاک ها، پیش فرضیات و باورهای خود را به چالش بکشید. نحوه ی حس، درک، تفکر و رفتارها شدیداً تحت تأثیر باورها، ارزش ها و عواطف ما هستند و یک فرد عاقل و خردمند حداقل برای یک بار هم که شده است آنها را بر اساس عقل و منطق به چالش می کشد و حداقل خرافات و موارد بی پایه و حتی مضر را از صحنه ذهن و فکر و زندگی خود خارج می کند. خرافاتی همچون نحسی عدد 13، ریختن آب روی گربه، عطسه و هزاران مورد دیگر؛ یا ملاک های نزاکت و ادب؛ ملاک های خوب و بدی چیزها و رفتارها، ملاک های ارزش و حرمت افراد و هزاران مورد دیگر.
* کنجکاو باشید (علم گنج است و کلید آن سؤال. پس سؤال کنید حضرت محمد « ص »): افراد خشک و متعصب معمولاً براساس پیش فرضیات و باورهایشان عمل می کنند و نه براساس واقعیت (ملاک و دلیل) و عقل و منطق. این افراد تحمل شنیدن نظری متفاوت یا مخالف را ندارند و رفتاری تهاجمی و کینه توزانه می گیرند. زیرا به خود درونی، به صحت و حقانیت نظر و عقیده خود شک داشته و از زیر سؤال رفتن و به چالش کشیده شدن آنها ترس و نگرانی دارند. چون می ترسند که قصر شیشه ای که در ذهن شان ساخته اند به ناگهان فرو بریزند و همه جوانب زندگی شان تحت تأثیر قرار گیرد و مجبور به تغییر شوند و این برای بسیاری سخت و گاهی غیرممکن است. از آنها اگر در مورد باورهایشان سؤال شود آن را حمل بر بی احترامی گذاشته و شخص را منحرف و گمراه در نظر می گیرد و مستحق مجازات (مورد نظر گالیله در رابطه با چرخش زمین به دور خورشید و حکم ارتداد او توسط علما و بزرگان مسیحی دنیا را همگی خوانده یا شنیده ایم).
اولین قدم برای رسیدن به آگاهی و معرفت، پرسیدن است. پرسش است که می تواند موجب تفکر و جستجو و جمع آوری اطلاعات، دلایل و شواهد و نزدیک شدن به واقعیت و حقیقت شود. برای دستیابی به این حالت بایستی همانند کودکان دو سه ساله دائم سؤال کرد. سؤال نشانه تأیید یا رد چیزی نیست، تلاش برای رسیدن و به منبع روشنایی و حقیقت و کمال است (بی اطلاعی از نادانی خود، دردی است که نادان به آن گرفتار است).
* درست تصمیم گیری کنید: لحظه ی حال ما بر لحظه بعد و آینده ما اثر خواهد گذاشت و از آنجائیکه تقریباً تمامی رفتار و تصمیمات آنی ما بر خواسته و تحت تأثیر عوامل احساسی و عاطفی (کودک درون) است بایستی سعی کنیم تا از رفتار و تصمیمات آنی و هیجانی خودداری کنیم. برای رسیدن به این هدف کافی است قبل از هر چیزی اندکی تأمل و تعقل کنیم. در گفتار، رفتار، واکنش ها و تصمیم گیری. اگر در موردی شک داریم و مطمئن نیستیم چه کاری درست است، به جای اینکه تصور کنیم بایستی همیشه در همان لحظه جوابی داشته و اقدامی کنیم، با افراد اهلش مشورت کنیم تا این ضرب المثل « اومد ابروشو درست کنه زد چشمش رو کور کرد » بر ما صدق نکند (در مواجهه با مسائل و مشکلات نبایستی کاری کرد، بلکه باید کار درست را انجام داد). این منش و طرز برخورد رفتار در ابتدا مشکل به نظر خواهد رسید ولی با تمرین پس از مدتی به صورت ملکه ذهن درآمده و با افزایش دانش و آگاهی خود، قدرت و سرعت تصمیم گیری درست و عاقلانه مان افزایش می یابد.
آمادگی و بلوغ عاطفی
احساس (emotion) حالت روانی است که به شخص دست می دهد (حالت ذهنی) و با واکنشهای جسمی و رفتاری همراه است. ترس، خشم، غصه، انزجار، خوشحالی و تعجب از نمونه های اصلی احساسات ما هستند. احساسات و عواطف سیستم انگیزه ای ما است و به ما کمک می کنند تا هدفمند شویم و در رسیدن به آنها برنامه ریزی و تصمیم گیری منطقی نماییم و پشتکار داشته باشیم (به شرط اینکه آنها را تحت کنترل خود قرار دهیم و بدرستی از آنها استفاده کنیم). بلوغ عاطفی رسیدن به درجه ای از رشد و نمو مغزی است که شخص می تواند نه تنها احساسات و عواطف خود را در هر زمان و لحظه شناسایی کند بلکه از علت و چرایی آنها آگاه بوده و تحت کنترل خود قرار می دهد و همچنین قادر است احساسات و عواطف دیگران را درک کند. مطالعات نشان داده اند که این بلوغ یا توانمندی عاطفی (در واقع هوش عاطفی) یکی از عوامل مهم تعیین کننده موفقیت در زندگی اشتراکی و اجتماعی افراد است. فرد با بلوغ عاطفی دارای بیشتر ویژگیهای زیر می باشد:
ــ از احساسات و عواطف خود و چرایی و چگونگی آنها آگاه است.
ــ بر احساسات و عواطف خود تقریباً در تمامی موارد کنترل داشته و به راحتی آرامش خود را از دست نمی دهد.
ــ در کل خنده رو، خوش مشرب و شوخ طبع است و خود را چندان جدی نمی گیرد (فکر نمی کند که از دماغ فیل افتاده است).
ــ از انتقاد آشفته و ناراحت نمی شود (حتی در صورت صحت خوشحال هم می شود و سپاسگزاری می کند).
ــ شکست را با آغوش باز می پذیرد و در اصلاح آن و توانمندتر کردن خود می کوشد.
ــ به حال (و بخت) خود افسوس نمی خورد، زیرا بر اساس واقعیت، دانش، آگاهی و نیز اطلاع از توانمندیهای خود تصمیم گرفته و عمل می کند و مسئولیت و نتیجه کارش را می پذیرد.
ــ حسود، انتقام گیر و کینه توز نیست.
ــ بندرت دچار انزجار و نفرت می شود.
ــ مهربان و دلسوز بوده و توان همدلی و همدردی با دیگران را دارد.
ــ قادر به کنترل هوی و هوس خود بوده و سختی موقت و کوتاه مدت حاضر را تحمل می کند تا به یک لذت و خوشی پایدار در آینده برسد (یعنی معمولاً تحصیلات خود را به پایان می رساند).
ــ تمایل و آمادگی دادن و گرفتن عشق و محبت را دارد.
ــ زندگی معنی دار و هدفمندی را داشته و آنچه را که خودش است می پذیرد و در جهت بهتر شدن و رشد خود گام برمی دارد.
چگونه به آمادگی عاطفی برسیم؟
با توجه و بکارگیری نکات زیر می توان به مرور زمان به سطح قابل قبولی از بلوغ عاطفی رسید:
* تفکر جادویی را کنار بگذارید: کودک انسانی بدون اینکه قادر به تفکر چرایی و چگونگی باشد تصور می کند که دنیا و هستی برای رضایت او و بر حسب دل و احساس او عمل می کند. برای مثال اگر امروز یا چند روز گذشته از دست مادرش ناراحت بوده است (مثلاً شکلات نداده یا با او بازی نکرده است) اگر شب پدر و مادرش با هم جر و بحث کنند، تصور می کند که احساس او باعث شده است تا پدر را بر آن دارد تا با مادرش برخورد کند؛ یا اگر به تازگی برایش چتری خریده شده است و اتفاقاً باران بیاید، تصور می کند برای امتحان و استفاده کردن چترش این مسئله رخ داده است. تفکر خیالی و جادویی در دوران بزرگسالی نیز بسیار شایع است (ولی با رنگ و بوی دیگر). برای مثال اگر از دست فردی ناراحت شده باشیم تصادف یا سکته قلبی او را به آه مان نسبت می دهیم؛ یا اگر میهمانی خاصی خراب شود آن را به دعوت نکردن خود نسبت می دهیم و…
* با اضطراب و نگرانی خود مقابله کنید.(« به کتاب مسائل و مشکلات زناشویی و راه کارها » از همین مجموعه و انتشارات مراجعه کنید).
* خشم و عصبانیت خود را شناسایی و آن را بدرستی ابراز کنید. راه درست برخورد با خشم نه سرکوب و فرو خوردن آن بلکه کنترل و ابراز درست آن است. تمرین کنید تا نظر و احساس خود را قاطع و جدی بیان کنید و اگر خشم تان بسیار شدید است آن را به نحوی غیر مخرب تخلیه کنید (نظیر داد زدن، یا مشت و لگد زدن به بالش، یا بالا و پایین پریدن و…)
* درد و رنج های زندگی را بپذیرید. طبیعت دارای نظم و قانون است (و از آن جمله قانون احتمالات) و بر اساس میل و خواسته ما کار نمی کند ولی این امکان را به ما می دهد تا با آگاهی و شناخت قوانین و تلاش درست از آن لذت ببریم و کمتر درد و رنج ببریم (اگر تاریکی نباشد، روشنایی بی معنی خواهد بود).
آرتور آش (Arthur Ashe) قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون بدلیل خون آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 میلادی دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: « چرا خدا تو را برای چنین بیماری دردناکی انتخاب کرد؟ »
آرتور در پاسخش نوشت: در دنیا 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند؛ پنج میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند؛ پانصد هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند؛ پنجاه هزار نفر پا به مسابقات می گذارند؛ پنج هزار نفر معروف و سرشناس می شوند؛ پنجاه نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند؛ چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال… و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ و امروز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم خدایا چرا من؟
* با احساس گناه و قصور خود به درستی برخورد کنید: هیچ انسانی کامل و بی عیب و عاری از خطا و اشتباه نیست اگر اشتباه شما در رابطه با فرد دیگری است (احساس گناه) صادقانه و صمیمانه معذرت خواهی و طلب بخشش کنید و برای جبران آن بکوشید. اما اگر در رابطه با خودتان باشد خودتان را نیز ببخشید و آن را پله ای برای موفقیت های بعدی خود کنید و سعی کنید مجدداً دچار خطا و لغزشی نشوید و سعی کنید برای دیگران تا حد امکان و توانتان مفید و کمک کننده باشید.
* به احساساتتان رنگ واقعیت بدهید. دنیا را رنگی ببینید و نه سیاه و سفید. اکثر چیزهای دنیا از نوع تفاوت و تنوع است و نه خوب و بد مطلق. از مطلق گرایی پرهیز کنید (تا آنجا که می توانید با دید مطلق همیشه، هرگز، باید، نباید و امثال آن به قضایا نگاه نکنید). برای بسیاری از چیزها پاسخ درست و مطلقی نداریم و تا زمان پیدا کردن پاسخ، واقعیت را همانطور که هست بپذیرید و بی جهت آن را به چیزهای خرافی و غیرواقعی نسبت ندهید. زندگی دائم در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت نخواهد بود (مگر قوانین حاکم بر آن).
آمادگی و بلوغ اجتماعی
فرد با بلوغ اجتماعی دارای ویژگی های زیر است:
ــ خود، دیگران و رابطه را ارزشمند می داند.
ــ از تأثیر خود بر دیگران و بالعکس آگاه است.
ــ حس و توان همکاری زیادی دارد.
ــ مسئولیت پذیر است و قصور و اشتباه خود را به گردن دیگران نمی اندازد.
ــ پیرو قواعد و قوانین اجتماعی مورد قبول همگان است (ولی لزوماً موافق و پیرو افکار و عقاید جمع نیست).
ــ نسبت به مسائل و مشکلات اجتماعی بی تفاوت نیست.
ــ در روابط، خود واقعی اش است.
ــ فردی اجتماعی بوده و دوستان متعدد و حداقل یکی دو دوست صمیمی دارد.
ــ به حریم و حق و حقوق دیگران تجاوز نکرده و باورهای دیگران را محترم می شمارد.
چگونه به آمادگی و بلوغ اجتماعی برسیم؟
نکات زیر را مورد توجه قرار دهید:
* توصیه و راه کارهای ارائه شده در مورد بلوغ عاطفی و عقلی را بکار ببندید.
* خوب خود باشید و وارد مسابقه و مقایسه نشوید (بهترین و برترین بدبختی است)
* عضو گروههای اجتماعی مورد علاقه تان شوید.
* به ورزشهای گروهی عنایت بیشتری داشته باشید.
* نشست های دوستانه خانوادگی را بیشتر کنید.
* انسانها را همانطور که هستند ببینید و بپذیرید (نه آن طور که دوست دارید)
* احساسات و افکار خود را صادقانه و بدون کنابه ابراز کنید.
* در هر فرصتی که به دست می آورید قدردان دیگران باشید (حتی اگر طرف وظیفه اش را انجام داده باشد یک تشکر خالی می تواند روز او را بسازد و به خود شما نیز احساس خوبی بدهد تا چه برسد به اعضاء خانواده که نه وظیفه بلکه لطف شان است).
* در گفتگوهای روزانه صحبت دیگران را قطع نکنید. حتی اگر مطمئن باشید منظور او را کاملاً و دقیقاً دریافته اید.
* در حد توان و معقول و واقع بینانه به دیگران کمک کنید و توقع و انتظاری نداشته باشید (حتی تشکر خشک و خالی).
آمادگی و توانمندی اقتصادی
به عنوان یک اصل کلی اگرچه پول و مادیات خوشبختی نمی آورد ولی فقر و تنگدستی بدون استثناء موجب بدبختی و تخریب بنیاد خانواده خواهد شد. به همین دلیل بایستی فردی که تصمیم به ازدواج می گیرد از یک حداقل توانایی اقتصادی برخوردار باشد. این حداقل مقداری است که بتوان با همکاری دو نفر یک زندگی در حد متوسط افراد جامعه را چرخاند و هیچیک از طرفین مجبور نباشند که بخاطر تأمین زندگی، از کیفیت و کمیت زندگی اشتراکی شان بزنند (نظیر دو شیفت کار کردن). با توجه به شرایط جامعه می توان چنین بیان کرد که یک فرد زمانی از نظر اقتصادی آمادگی ازدواج را دارد که یا تحصیلات خود را تمام کرده (یا در شرف آن است) یا یک حرفه و فن درآمدزا و نسبتاً ثابت و پایداری دارد.
اگر فردی درصدی از معیارها و شرایط و آمادگی ازدواج را داشته باشد، ازدواج شکست خواهد خورد؟
همچنانکه ذکر شد، شرایط فوق برای یک حالت ایده آل است و ما در طبیعت بجز موارد بسیار کمی، چیز مطلق و صد در صدی نداریم و فقط بحث احتمالات و درصد است. هرچه شخص به حالت ایده آل نزدیکتر شود، احتمال موفقیت و نزدیک شدن به هدف بیشتر خواهد شد و اصل مهم در زندگی بیشتر کردن احتمال یک چیز خوب و مناسب و کمتر کردن احتمال یک چیز بد و ناخواسته است. برای مثال در مطالعات دیده شده است که در بزرگراههای داخل شهری میزان تصادفات با سرعت 60 کیلومتر در ساعت تقریباً ثابت است ولی در سرعت 65 به بالا ناگهان میزان آن دو برابر می شود و از آنجائیکه این مسئله با جان سایر انسانها در ارتباط است در بسیاری از کشورها حداکثر سرعت مجاز در خیابانهای اصلی داخل شهرها 50 تا 60 کیلومتر تعیین می شود. اما در رابطه با مسائل شخصی، بدلیل قائل بودن به اصل آزادی، حق انتخاب شخص خواهد بود که چه چیزی را انتخاب کند و به همین دلیل از نظر قانون شرایط زیادی برای ازدواج وضع نشده است و این ما هستیم که با انتخاب خود آینده خود را رقم می زنیم.
آیا خانم ها نیز بایستی آمادگی و توان اقتصادی داشته باشند؟
بدلیل خصوصیات و ویژگی های متفاوت زنان و مردان، در طول تاریخ مردان مسئولیت بیرون و زنان مسئولیت درون خانه را به عهده گرفته اند و به همین دلیل در ساختار ذهنی مردان پول، قدرت و اعتبار و در زنان امنیت و آرامش می آورد و حتی در شرایط امروزی که بسیاری از خانمها شاغل هستند، باز هم اکثر آقایان ترجیح می دهند همچنان از این مزیت (قدرت و اعتبار ناشی از پول) برخوردار باشند و بار اقتصادی خانواده را به تنهایی به دوش بکشند و درآمد خانم خانه را موضوعی جدای از زندگی اشتراکی در نظر می گیرند و اکثر خانم ها نیز با این مسئله موافق و حتی خرسند هستند در حالیکه این مسئله با روح ازدواج (مشارکت و همکاری) مغایرت دارد.
اما در رابطه با سؤال، اگر ما در یک جامعه شهری امروزی زندگی می کنیم بجز در موارد اجبار نسبی (نظیر حضور و وجود 24 ساعته مادر در 2 سال اول تولد کودک) به چند دلیل زنان نیز بایستی توانمندی اقتصادی داشته باشند (و به عبارت بهتر شاغل باشند):
(1)میزان درآمد اکثر مردان برای تأمین یکی زندگی در حد مطلوب کافی نیست و درآمد زنان می تواند در بسیاری از موارد کمک کننده و راه گشا باشد؛
(2)زنان به دلیل نیاز مالی تن به ازدواج های نادرست و حتی غیرانسانی نمی دهند؛
(3)احساس مفید بودن، کارآفرینی و توانمندی (ارزش داشتن) نیاز روانی تمامی انسانهای طبیعی است؛
(4)بدترین چیز برای انسان بی کاری است. زیرا ذهن فرد بی کار در اکثر موارد بدنبال افکار منفی و مخرب می گردد و این آفت زندگی است (خوشبخت کسی است که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را ندارد. حضرت علی« ع ») و یک خانم خانه دار که فرزند کوچک ندارد بایستی روزی چند بار خانه را گردگیری کند یا کتاب داستان بخواند یا تلویزیون تماشا کند یا با دوستانش دائماً مکالمه تلفنی داشته باشد تا ذهن خود را مشغول نگه دارد؟!
چرا دغدغه اصلی خانواده ها برای ازدواج دخترشان وضعیت مالی خواستگار است؟
زیرا در اکثر جوامع مرد مسئولیت و بار اقتصادی خانواده را تحمل کرده و مشکلات و مسائل اقتصادی اولین و شایعترین علت مشاجرات و اختلافات زناشویی است و تنگنای اقتصادی برای مدت طولانی می تواند حتی رابطه بین بهترین زوجین را نیز مختل و یا نابود کند. البته بایستی بخاطر داشت که تمکن مالی برای زندگی موفق و خوب لازم است ولی کافی نیست.
در گذشته اکثر ازدواج ها سنتی صورت می گرفت و توجهی به این مسائل وجود نداشت و میزان طلاق نیز به مراتب کمتر از زندگی های کنونی بوده است. آیا بهتر نیست همچون گذشته عمل نماییم تا زندگی های زناشویی بهتری داشته باشیم؟
در اینکه میزان طلاق در گذشته بسیار کمتر از زمان حال بوده است هیچ شکی وجود ندارد. اما مسئله مهم در این رابطه در درجه اول هدف از ازدواج و در درجه بعد تعریف و برداشت ما از خوشبختی است. در جامعه مرد سالار گذشته، زن جنس دوم و حکم برده و کنیز و در بهترین شرایط، مادر بچه ها بوده است و در چنین رابطه ای هیچگاه عشق و محبت واقعی وجود نخواهد داشت و رابطه بیشتر از نوع رابطه زندانی و زندانبان (در شرایط ایده آل، بدون شکنجه) است و اگرچه حتی در این نوع رابطه ممکن است یک ارتباط نزدیک و به تعبیری دوستانه بین زندانی و زندانبان وجود داشته باشد ولی آیا می توان تصور کرد که زندانی (و حتی زندانبان) از موقعیت خود خرسند و راضی است؟ و آیا این یک رابطه انسانی و سالم و ایده آل است؟ آیا امکان رشد و تعالی در چنین رابطه ای وجود دارد؟ امید می رود با مطالعه، آگاهی و پشتکار در دهه های بعدی ما ازدواجهای موفق تر و جامعه ای با ثبات تر داشته باشیم.
منبع مقاله :
ساداتیان، اصغر؛ آذر، ماهیار؛ (1389) آمادگی و شرایط لازم برای ازدواج، تهران: ما و شما، چاپ اول.